فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۷۶۱ تا ۴٬۷۸۰ مورد از کل ۱۴٬۷۳۴ مورد.
منبع:
اسفار سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۶
111-132
حوزههای تخصصی:
بحث رابطه بالاخص رابطه میان خدا و انسان از مهم ترین دغدغه های دینداران محسوب می شود. از این روی مولانا جلاالدین بلخی جهت تحقق چنین نسبتی قائل به وجودهای مستقل، هم برای خدا و هم برای انسان است، تا قابلیت برقراری رابطه با یکدیگر را فراهم سازد. از این روی در آثار این عارف بزرگ بصورت مستمر و مداوم نسبت میان انسان و خدا مشهود است، خدایی که در عین تسلط بر همه هستی، خود را به گونه ای متجلی ساخته است که انسان بتواند با او نسبتی برقرار سازد و قادر باشد تا بی قیاس و بی تکیف و بی واسطه، خداوند را "تو" خطاب کند. نسبت میان انسان و خدا به دو بخش تقسیم می شود ، رابطه خدا با انسان و رابطه انسان با خدا. در این مقاله این نسبت بر اساس الگوی من و توی مارتین بوبر مورد بررسی قرار می گیرد. مولانا در برقراری رابطه انسان با خداوند قائل به مراتبی است که می توان آن را به چهار مرتبه تقسیم نمود. رابطه "من-آن" ، رابطه "من-او" ، رابطه "من- تو" و رابطه "من-من". رابطه "من-آن" پایین ترین درجه رابطه محسوب می شود که در آن بنده با نگاهی سود جویانه و از سر رفع حاجات، به برقراری آن می پردازد که پس از برطرف شدن نیاز، خداوند به فراموشی سپرده می شود. در رابطه "من-او" از نگاه سودجویانه فاصله می گیرد اما همچنان فاصله ها موجود است . رابطه "من-تو" فراتر از دو رابطه پیشین است؛ زیرا در این مرتبه رابطه ای صمیمی و نزدیک میان انسان و خداوند شکل می گیرد تا بدان جایی که عابد، معبود خود را "تو" خطاب می کند، این رابطه، نه از حیث رفع حاجات، بلکه از روی تقرب الی الله و وصال با محبوب شکل می گیرد، اما مراتب رابطه به اینجا ختم نمی شود و مرتبه ای بالاتر نیز قابل مشاهده است و آن رابطه "من-من" است؛ رابطه ای که در آن اندک فاصله موجود در "من-تو" نیز محو شده و انسان بی هیچ فاصله ای با خدای خود رابطه برقرار می سازد. تصویر چنین نسبتی را در اندیشه متفکران غربی همچون مارتین بوبر نمی توان مشاهده کرد؛ چه بسا نهایت نسبتی که برای انسان قائل هستند رابطه من- تو است، هرچند مارتین بوبر فیلسوف معاصر در بحث نسبت، گامی نو برمی دارد و کتاب کوچکش تحت عنوان من و تو سر لوحه بسیاری از متفکران هم عصر و پس از خود می شود اما دریافت مولانا چیز دیگر است.
«تصور کنید حقیقت زنی باشد» نگاهی به دیباچه نیچه بر فراسوی خیر و شر و دیباچه کانت بر نقد عقل محض(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال سیزدهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲ (پیاپی ۵۰)
100 - 115
حوزههای تخصصی:
با وجود تفاوت های بسیار میان کار فلسفی کانت و نیچه، شباهت های جالبی نیز در دیباچه های آن ها بر دو کتاب اصلی شان نیز به چشم می آید: فراسوی خیر و شر نیچه و نقد عقل محض کانت. در این دیباچه ها، این دو فیلسوف نقدهای خود از جزم باوری و متافیزیک را عرضه می کنند و از امیدهای خود برای فلسفه آینده سخن می گویند. این یک فلسفه آینده از نظر هر دو، از جزم باوری فاصله خواهد داشت. کانت اثر خود را در واقع تمهیدی بر این فلسفه می شمارد، در حالی که نیچه همچنان امید ظهور این فلسفه را در سر می پروراند. در این مقاله سعی شده است در سه بخش این مضامین بیان و شرح شود. در درآمد، صحنه شباهت های میان این دو دیباچه را ترسیم خواهیم کرد. در بخش دوم، منظور و مراد کانت و نیچه از جزم باوری را شرح داده، نشان می دهیم چرا آن ها از افول و مرگ جزم باوری سخن می گویند. بخش پایانی، نشان می دهد که چرا نیچه و کانت هر دو سودای یک فلسفه آینده را در سر دارند، فلسفه آینده ای که آثار خود را همچون تمهیدی بر آن تلقی می کنند.
ابن سینا؛ فیلسوفی تجربه گرا یا عقل گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۵۲)
97 - 114
حوزههای تخصصی:
معرفت شناسی به مثابه یک دانش و شاخه علمی در فلسفه اسلامی مطرح نبوده است ولی به فراخور مباحث وجودشناختی از مباحث ( به اصطلاح امروزی) معرفت شناسی نیز سخن می گفتند. هر چند رویکرد عقل گرایی و تجربه گرایی دارای ملاک های چندی است ولی قدر مسلم این است که این بحث و تقسیم از مباحث جدید معرفت شناسی است و چنین اصطلاحاتی، با رهیافت مطرح در معرفت شناسی، در تفکر فلاسفه اسلامی رایج نبوده است. در عین حال این مسئله در باب تفکرشان قابل طرح است که بر کدام طریق بوده اند: تجربه گرایی یا عقل گرایی؟ آنچه معروف و مشهور است این است که آن ها فیلسوفانی عقل گرایند و ابن سینا نیز چنین است. در این تحقیق چهار ملاک برای عقل گرا یا تجربه گرا بودن بیان شده است: 1- وجود و عدم ادراکات فطری 2- به لحاظ ابزار کسب معرفت 3- به لحاظ خاستگاه تصدیق4- وجود و عدم تصدیقات ترکیبی پیشینی؛ سپس با مراجعه به عبارات ابن سینا، عقل گرا یا تجربه گرا بودن دستگاه معرفتی وی را بر اساس هر معیار بررسی کرده و در نهایت این فرضیه را قوت بخشیده است که، نه بطور کلی بلکه در اکثر ملاک ها وی به تجربه گرایی متمایل تر است تا عقل گرایی! لذا می توان به جمع این دو دیدگاه؛ یعنی «اصالت عقل و تجربه» در تفکر ابن سینا رأی داد.
ارسطو و نظریه تصمیم (پروهایرسیس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲۰
249 - 264
حوزههای تخصصی:
مسئله تصمیم (پروهایرسیس) از جمله مسائل مهم در اندیشه اخلاقی ارسطو است. اصطلاح پروهایرسیس برای نخستین بار به صورت روشمند توسط ارسطو وارد مباحث فلسفی شد. مفاهیمی چون قصد، اراده، هدف، گزینش، گزینش هدفمند، گزینش عقلانی، گزینش متأملانه از جمله اصطلاحات آمده درخصوص ترجمه پروهایرسیس است که به نظر می رسد اصطلاح اخیر (گزینش متأملانه) تعریف ارسطو از پروهایرسیس باشد. درک مفاهیمی چون فرونسیس، فعل، قصد، باور، آرزو، اراده، و فضایل برای فهم ساختار درونی پروهایرسیس در ارسطو لازم و ضروری است. در واقع این مفاهیم ارتباط مستقیمی با مفهوم پروهایرسیس دارند. ارسطو تصمیم یا همان پروهایرسیس را به عنوان یک گزینش متأملانه برای انجام فعلی که در برابر ماست تعریف می کند. از نظر وی اگر یک فعل در نتیجه یک تصمیم محقق شود آن فعل اختیاری است، اما عکس و خلاف آن معتبر نمی باشد. وی معتقد است حیوانات و کودکان به طور ارادی عمل می کنند اما آنها تصمیم نمی گیرند، زیرا آنها فاقد تعمق و تأمل ورزی هستند.
کارکردهای تفکر نقدی در اخلاق از منظر آر. اِم. هِر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۸
241 - 268
حوزههای تخصصی:
آر. اِم. هِر، فیلسوف اخلاق معاصر، بر این عقیده است که برای پاسخگویی به پرسش های اخلاقی، ما نیازمند تفکیک دو سطح از یکدیگر هستیم. سطح تفکر شهودی و سطح تفکر نقدی. از نظر هِر، سطح تفکر شهودی، دارای اصول بسیار ساده ای می باشد که افراد بصورت منفعلانه در تربیت اخلاقی آموخته اند. لیکن به علت تنوع موقعیت ها، و شرایط منحصر به فردی که افراد در طول زندگی با آن مواجه می شوند، تفکر شهودی کارکردی ندارد. با این اوصاف، فرد باید وارد عرصه تفکر نقدی شود. ورود به سطح تفکر نقدی، فاعلان اخلاقی را در تصمیم گیری ها، به عنوان عاملی فعال و به سوی خلاقیت توأم با عقلانیت، رهنمود می نماید. از کارکردهای درخور تفکر نقدی، می توان به حل معضلات اخلاقی، اصلاحات اخلاقی در جامعه، پرهیز از نسبیت گرایی در اخلاق، واقعیت پذیری وتن دادن به محدودیت معرفت انسان، اصلاح توصیه گرایی و آشتی میان مکاتب فایده گرایی و وظیفه گرایی، اشاره نمود.
معرفت شناسی اسطوره از منظر فروید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در اسطوره، دنیای محسوس و مشهود از ذهن خلاق و خیال پرداز انسان، به نمادها گراییده است، و از آن رو، روایت های اسطوره ای، سرشتی نمادین یافته اند و بدین ترتیب در اسطوره، جلوه ای از معناهای پنهان عالم ماورا، بروزمی یابند. از جهتی سرشت و چگونگی نمادها نیز نسبت به اینکه در لایه های فرازین یا فرودین ناخودآگاهی پدید می آیند، متفاوتند و از این حیث آراء و نظرات فروید مورد توجه اسطوره شناسان قرار می گیرد. در قرن بیستم علم جدید از حیث مرجعیت جانشین الهیات گردید. از این پس هر زمان که در چند و چون طبیعت و اصرار گیتی سخن به میان می آید، مردم پاسخ خویش را در رسائل کلامی نمی جویند، بلکه مایل اند پاسخ های علمی را از زبان دانشمندان بشنوند و بدین ترتیب اعتبار نظریه های علمی در دوران جدید بسیار بیشتر شده. در این راستا از اعتبار علمی برای بحث درباره کلمه عرصه های غیر علمی نیز استفاده شد و همین امر سبب پیدایش و گسترش حوزه تازه ای از اساطیر علمی گردید، و این کار در خدمت مقاصد اخلاقی، فلسفی و کلامی انجام شد. ضمیر ناخوداگاه، رویا و اسطوره، تأویل نمادها و اسطوره ها، اندیشه اساطیری.
مقدمه و تصحیح انتقادی معاش السّالکین سیّدمحمّد نوربخش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیّدمحمّد نوربخش، اهل قائن خراسان، از عرفای سده نهم هجری در دوره تیموری است. وی از شاگردان میرسیّد شریف جرجانی و عالم بزرگ شیعی، ابن فهد حلّی و در طریقت مرید خواجه اسحاق ختّلانی(مقتول826) است. از جمله شاگردان معروف وی شمس الدین محمّد لاهیجی صاحب مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز است. نوربخش و پیروان وی در رواج تشیّع و زمینه سازی ظهور صفویه در ایران نقش مهمّی را ایفا نمودند. از وی آثار متعددی برجای مانده است که برخی از آن ها تاکنون تصحیح انتقادی نشده است. یکی از این آثار، رساله معاش السّالکین است که بر اساس چهار نسخه خطی، توسط نگارنده تصحیح انتقادی و تنقیح شده است. این رساله در برابر پرسش یک از مریدان نوربخش درباره حلال و حرام و چگونگی تفاوت گفته علمای اسلام در این زمینه، شکل گرفته است. او سعی کرده است به شیوه ای اخلاقی و عرفانی، با بیان آیات قرآن و احادیث نبوی، و ذکر اقوال و اشعار و حکایات از عرفایی همچون سیّد علی همدانی، خواجه اسحاق ختلانی، مولوی و دیگران، مساله شرعی حلال و حرام را به شکلی زیبا و هنرمندانه به تصویر بکشد. تأکید عمده در این رساله، بر اصل ظاهر شریعت مصطفوی(ص) و باطن شریعت مرتضوی(ع)، جمع میان ظاهر و باطن و شریعت و طریقت و فقه و عرفان است.
هرمنوتیک روایت و قصص قران کریم در تفسیر عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲ (پیاپی ۳۱)
249 - 272
حوزههای تخصصی:
تفسیر عرفانی یکی از روش های تفسیری است که بر پیشاادراکی همچون رمزی بودن وحی و زبان دین، ضرورت انکشاف قصد آیات و توجه به مغز و حقیقت سخن استوار است؛ به بیان دیگر تفهیم باطنی و لبّ سخن، رهیافت بنیادین و پراهمیت تفسیر عرفانی است. عرفا و فیلسوفان مسلمان از رمزی بودن زبان دین، برای انکشاف معنای باطنی قصص و روایت های قرآنی یا به عبارتی کشف سویه های پنهان متون دینی از طریق «هرمنوتیک روایت» بهره برده اند. در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی، به بررسی خصایص هرمنوتیک روایت با توجه به مبانی ریکور، در آثار عرفا و فیلسوفان مسلمان پرداخته ایم. نتایج به دست آمده حکایت دارند که هرمنوتیک روایت با رویکرد تازه ای به روایات و قصص دینی، خوانش جدیدی در این باب عرضه می کند. همچنین با خصیصه رمزی بودن، چندمعنایی و تفهیم باطنی، موجب توانمندی زبان می شود و خلق معانی تازه را به همراه دارد. فراتاریخی و بی زمان بودن، ساحت جدیدی از زمان را طرح می کند که موجب تبدیل شدن زمان طبیعی و ریاضی به زمان انسانی (که زمانی نامیراست) می شود؛ در این حالت روایت ها و قصص دیگر مختص قوم و فرهنگ خاصی نخواهند بود، بلکه می توانند به دنیاها و زمان های دیگر نیز سفر کنند. مطالعه این قصص و روایات در تفسیر عرفانی، حاکی از این امر است که هدف اصلی این متون، انتقال معانی ساده و سطحی واژگان نبوده، بلکه هدف روح و معانی ناآشکار و رمزی نهفته در آنها ست که به کمک دانش هرمنوتیک روایت، لایه های چندگانه معانی، تأویل و رمزگشایی می شوند.
بررسی دیدگاه ابوحامد غزالی درباره درونی بودن موانع عملی تحقق فعل اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان عالمان اسلامی تأکید ابوحامد محمد غزالی بر خودکاوی و خودشناسی در شناخت عوامل و موانع تحقّق فعلِ اخلاقی، برجستگی ویژه ای دارد. نظر غزالی درباره این که چرا معرفت اخلاقیِ انسان لزوماً به عمل اخلاقی متناسب با آن نمی انجامد به رأی ارسطو نزدیک است که علاوه بر وجود معرفت ، غلبه بر ضعف اراده را نیز در این جا لازم می دانست. غزالی مراحل شش گانه ای برای شکل گیری عمل اخلاقی معرفی می کند که برای طی کردن آن لازم است تا افزون بر فراهم آوردن عوامل تحقق فعل اخلاقی ، موانع پیشِ پا نیز برداشته شوند. از سخنان غزالی در احیاء علوم الدین به پنج مانع می توان دست یافت. با تحلیل سخن غزالی درباره هر کدام از این موانع - به ویژه شیطان - و نظریه او درباره خواطر نیک و بد در درون انسان ، می توان احتمال بسیار داد که او منشأ تمام آنها را درونی می داند ، نه وجود عاملی مستقل و خارج از انسان که به نحوی به درون او راه پیدا می کند. پذیرش چنین رأیی تأثیرات مهمی در تلقی ، شناخت و معرفی عوامل و موانع اخلاقی و نیز در تربیت اخلاقی انسان دارد و می تواند به صورت رأیی فراگیر ، حتی تا بیرون از مرزهای یک دین و مذهب خاص ، مطرح شود.
تأملی برجایگاه دین در تحولات اخلاق سیاسی غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۳۳)
723 - 742
حوزههای تخصصی:
دین به عنوان یکی از مهم ترین مقوله های خیر (زندگی خوب)، نقش ویژه ای در هدف گذاری و معنابخشی به زندگی انسان ایفا کرده و با عرضه آموزه هایی معطوف به زندگی مطلوب، به «فرارَوی» انسان ازآنچه به آن دچار است،تغییر زندگی و گذار از «هست» به «باید» یاری می رساند. در عین حال،ضرورت های اجتناب ناپذیر زیست جمعی و نقش انکارناپذیرِ زمینه ها و نهادهای اجتماعی چون دولت در حیات انسان موجب شده است تا سنجشِ نسبت «جامعه» با «خیر» به یکی از دغدغه های خاطر اندیشمندان بدل شود و در این بین اخلاق سیاسی از دیرباز، متکفل ارائه رهیافت مناسبی در باب نسبت نهاد دولت با دین بوده است. نوشتار حاضر در راستای بررسی تحولات اخلاق سیاسی در غرب، پس از تحلیل اجمالیِ فراز و نشیب های تاریخیِ مسیحیت از قرون وسطی تا دوران معاصر، به ایده غالب سیاسی یعنی بی طرفی دولت در قبال دین می پردازد و در آخر، رویکرد انتقادی کمال گرایی که در اواخر سده بیستم و توسط نوفضیلت گرایانِ غربی احیا شده است، از نظر خواهد گذشت. رویکرد اخیر در نقد معضلات ناشی از تکثر اخلاقی غرب،خواهان احیای دین به مثابه منبع تشخیص گزاره های اخلاقی، انگاری اخلاقی و تقویت جماعت است و پیرو تفکر ارسطویی، رسالت دولت در قبال خیر و نقش تربیتی این نهاد را یادآوری می کند.
نقد و بررسی آرای کلیفورد در باب مرجعیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و دوم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۸۴
73 - 106
حوزههای تخصصی:
مرجعیت از دیدگاه کلیفورد به معنای ابتنای باورها بر صرف اعتبار شخصی یا مطلق شخص یا فرد (Authorite) است. وی بر اساس همین تعریف از مرجعیت، آن را نقد کرده، تکیه بر مرجعیت را سبب بدون دلیل شدن باور می داند و ازآنجاکه تمامی باورها باید مبتنی بر دلیل باشند و دلیل، تنها وجه ممیز میان باور درست و نادرست است، پس به سبب بی دلیلی، باور مبتنی بر مرجعیت، نادرست می گردد. وی در پی مقایسه ای اشتباه میان آموزه های مسیحیت و اسلام، مبانی توجیه باورهای دینی در دین اسلام و مرجعیت پیامبر اسلام را مطلقا رد می کند. او که به دنبال عقلانی کردن حداکثری باورهاست، مدعی است تمامی باورهای دینی غیر قابل دفاع عقلانی است. او نخستین معرفت شناس غربی است که متعرض توجیه باورهای دینی در اسلام شده است. کلیفورد اعتقادورزیدن بر اساس ادله و شواهد ناکافی را محکوم می کند و هرگونه اعتقاد، بدون ادله کافی را خطاکارانه و غیراخلاقی بر شمرده است و این حکم را در مورد همه باورها، اعم از دینی و غیردینی- جاری می داند. در این مقاله کوشیده ایم تعریف کلیفورد از مرجعیت و به تبع آن، انتقاد وی از ادیان را در توجیه باورهای دینی بررسی کرده، به بوته نقد بکشانیم.
نسبت صفات سلبی خداوند با بیان پذیری او در اندیشه ابن سینا و علامه حلّی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برای سخن گفتن از اوصاف الهی از دیرباز طریقه هایی مطرح بوده است و به دو دسته کلی سلبی و ایجابی تقسیم می شود که این دو خود دارای زیرمجموعه ها و تقسیمات فرعی اند ؛ ازجمله تقسیم سلبی به طریقه سلب و سکوت ، طریقه سلبی تفضیلی و طریقه سلبی- ایجابی است. آن چه در این نوشتار مدنظر ماست بررسی درباره طریقه سلبی- ایجابی و نسبت آن با بیان پذیری خداوند است ؛ زیرا این طریقه دارای تفاسیر و معانی مختلف نزد اندیشمندان است و برخی از این معانی با بیان ناپذیری خداوند تضاد دارد. حال معنای طریقه سلبی- ایجابی نزد ابن سینا و علامه حلی چگونه است؟ رابطه طریقه سلبی-ایجابی با بیان ناپذیری خداوند نزد این دو اندیشمند چگونه است؟ ابن سینا در باب ذات و صفات الهی صفات واجب تعالی را به سلب ها و اضافه بازمی گرداند و با بیان ناپذیری صفات و ذات الهی موافق نیست. علامه حلی به نوعی بازگشت از ایجابی به سلبی قائل و صفات ایجابی را از راه سلب اضداد آن ها می شناسد و بیان پذیری در صفات را نیز به توقیفیّت صفات محدود می کند. در این نوشتار ضمن بررسی معانی مختلف طریقه سلبی- ایجابی نزد اندیشمندانی چون ابن سینا و علامه حلّی ، موضع کلی ابن سینا را که بازگشت همه صفات الهی به سلب و اضافه است، بیان می داریم.
پارفیت و چالش بی طرفی در نظریه اخلاقی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله ابتدا به توصیف و تحلیل مباحثات درک پارفیت در باب موضوع بی طرفی از منظر کانت می پردازیم. در ادامه ضمن بررسی انتقادی ساختار و پیامدهای سخن پارفیت، میزان استحکام آراء او را بررسی می کنیم. در فراز پایانی این متن نیز راه حل پیشنهادی خود را به عنوان بدیل تلاش های صورت گرفته در این موضوع، تشریح می نماییم. به زعم ما نتیجه ای که پارفیت به آن رسیده علاوه بر این که از حیث ساختار فلسفی نامنسجم است، با رئوس اندیشه کانت هم ناسازگار بوده و در تقویت انگیزش اخلاقی نیز ناموفق می باشد. در جهت جبران این نقائص، تلاش می کنیم با رجوع به نقد سوم کانت، نگاه زیبایی شناختی او را به تأملات اخلاقی این متفکر ضمیمه کنیم. این رویکرد، افقی را به ما نشان می دهد که طبق آن تکوین شخصیت فاعل اخلاقی با تنقیح معیار معرفت اخلاقی مقارن می گردد. این تقارن علاوه بر استحکام نظری، از حیث عملی نیز ثمربخش خواهد بود.
ابتنای ایمان دینی بر معرفت عقلی از منظر غزالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نحوه رابطه ایمان با دلیل عقلی از مسائل مهم فلسفه دین است. غزالی به منزله منتقد جدی فلسفه و کلام، از سویی علم کلام را حرام و عموم مردم را از ورود به این علم نهی می کند و از سوی دیگر انتقادات جدی بر کسانی دارد که سعی دارند ایمان دینی را بر پایه های دلایل کلامی و عقلی استوار کنند. وی ایمان مبتنی بر دلیل عقلی را در معرض شبهات و به همین دلیل زوال پذیر و ایمان عوام را راسخ تر از ایمان مبتنی بر دلایل عقلی می داند. غزالی معتقد است ایمان عموم مسلمین صدر اسلام نیز ایمان تقلیدی بوده است که با عبادت و قرائت قرآن تقویت شده است. مخالفت غزالی با کاربست روش عقلی در ایمان، تا حدی است که بسیاری وی را ایمان گرای مسلمان دانسته اند. در این مقاله ابتدا دیدگاه غزالی شرح و سپس به مهمترین کاستی های نظریه وی در باب ایمان اشاره شده است. تفسیر غزالی از ایمان، زمینه ساز نسبیت گرایی و کثرت گرایی در دین است. وی به رابطه ایمان و تصدیق نظری بی توجه بوده و گزارشی ناقص از سیره پیامبر(ص) را ملاک قرار داده است.
نقدهایی بر نظریه های معنا در فلسفه تحلیلی ادبیات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۵ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
61 - 83
حوزههای تخصصی:
قصدگرایی و ضد-قصدگرایی دو نظریه اصلی در فلسفه تفسیر ادبی هستند که هر یک موضع گیری مشخصی درباره نسبت قصد مؤلف با معنای اثر دارند. داشتن نظریه ای درباره چگونگی شکل گیری معنا از لوازم هر یک از این دو موضع فلسفی است. آنها باید به این پرسش پاسخ دهند که معنای یک قطعه ادبی چگونه قوام می یابد؟ برای یافتن پاسخ درست، تمرکز بر فلسفه زبان و نظریات معنا مفید خواهد بود. بعضی از رقبای قصدگرایان، از جمله ضد-قصدگرایان، اغلب مجبور شده اند تا تفسیر ادبی را از تفسیرهای معمول در زندگی روزمره جدا کنند، اما نتوانسته اند چرایی این جدایی را توجیه کنند. در نقطه مقابل، پاسخ قصدگرایان نیز، که مبتنی بر نظریه معنای گرایس بوده، قانع کننده نیست؛ نظریه معنای ایشان فقط قسمتی از معناهای موجود در متن را پوشش می دهد. در این مقاله پاسخ دو تن از قصدگرایان میانه رو معاصر، رابرت استکر و پیسلی لوینگستون به این پرسش نقد میشود. در انتها، نگارنده نظریه ربط را به عنوان نظریه ای جایگزین برای توضیح معنای آثار ادبی پیش می نهند و نتایج این جایگزینی را تبیین می کند. نگارنده نتیجه می گیرد که نظریه ربط امتیازاتی بر نظریه گرایسی معنا دارد که استفاده از آن را در بحث از تفسیر ادبی موجه می سازد.
نقش پدیدارشناسی مرلوپونتی در پزشکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲۰
117 - 140
حوزههای تخصصی:
امروزه پدیدارشناسی با تأکید بر توصیف مستقیم امور و توجه به تجربه زیسته افراد مورد توجه حوزه های مختلف قرار گرفته است. در این بین پدیدارشناسی مرلوپونتی با تاکیدی که بر نقش بدن دارد توجه محققان حوزه پزشکی را به خود جلب کرده است. مرلوپونتی در پدیدارشناسی خود تعریف جدیدی از بدن ارائه می دهد که آن را «بدن زیسته» می نامد. بدن زیسته که در مقابل مفهوم مکانیکی بدن قرار دارد محور ذهنیت و در- جهان- بودن انسان محسوب می شود و در واقع تمام ابعاد وجودی انسان را در بر می گیرد. چنین تعریفی از بدن این امکان را در اختیار پزشکان قرار می دهد تا آنها در مداخلات پزشکی خود علاوه بر توجه به بعد فیزیولوژیکی بدن، ابعاد وجودی آن را نیز در نظر بگیرند و با توجه به تجربه زیسته افراد به معنای جدیدی از بیماری و نیز سلامت دست یابند. در این مقاله می کوشیم تا ضمن با بررسی این مفهوم جدید از بدن و خصایص آن نقش آن را در حوزه پزشکی تشریح کنیم.
تقریرهای مختلف از برهان محقق اصفهانی در اثبات وجود خداوند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شیخ محمدحسین غروی اصفهانی بر وجود خداوند استدلالی را اقامه کرده است که در در زمره براهین وجودی و صدیقین به شمار می رود. این برهان، در میان اندیشمندان معاصر، طرفداران و منتقدان جدی داشته و در مجموع پنج تقریر برای آن بیان گردیده است. در مقاله پیش رو، تقریرهای پنجگانه ای که برای برهان ایشان بیان گردیده است، در سه محور کلی مورد بررسی واقع شده است: محور اول، مفهوم واجب الوجود از این جهت که مفهومی ذهنی است؛ محور دوم، مفهوم واجب الوجود از این جهت که از امری ورای خود حکایت می نماید؛ و در نهایت، حقیقت واجب الوجود یا موجود بذاته در خارج. بعد از بیان هر تقریر، همخوانی آن با بیان محقق اصفهانی مورد بررسی قرار گرفته و در نهایت بین تقریرهای مختلف از جهت همخوانی با متن کلام ایشان داوری انجام شده است. نتیجه نهایی که در این مقاله گرفته می شود این است که تقریر برهان بر اساس محور دوم تنها تقریری است که با ابیات محقق اصفهانی همخوانی دارد.
بازخوانی نظریّه حدوث دهری میرداماد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال نوزدهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۷۳)
200 - 220
حوزههای تخصصی:
میرداماد در مسأله حدوث و قدم عالم، دیدگاه حدوث دهری را ارائه کرده است. به اعتقاد وی اتّصاف به «قدمت» خاصّ هستی سرمدی حق تعالی است و وجود هر مخلوقی (اعمّ از مجرّد و مادّی) مسبوق به عدم دهری و متّصف به حدوث دهری است.مقصود میرداماد از «عدم دهری»، عدم مقابل واقعی و نفس الأمری است که بدون اتّصاف به هیچ گونه کمیّت و امتداد حقیقی یا وهمی و متوهّم بر هستی عالم تقدّم دارد و موجب تأخّر انفکاکی وجود ماسوی الله از وجود خالق متعال می گردد، نه عدم مقابل زمانی و نه عدم مرتبه نازل وجود که از فقدان و غیبت آن در مرتبه عالی وجود، مرتسم می شود و با ازلّیت بالغیر سازگار است؛ چه اینکه عدم دهری کاملاً مناقض با وجود لاحق است و با جعل وجود از ناحیه جاعل به طور کلّی رفع و طرد می گردد. میرداماد بر این باور است که هر چند خالق فیّاض در افاضه فیض وجود هیچ بخل و امساکی ندارد؛ امّا هیچ یک از مخلوقات مجرّد و مادّی به دلیل اتّصاف به «امکان ذاتی»
استدلال اخلاقی علیه وجود خدا؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گرچه در سنت فلسفه دین استدلال اخلاقی بر وجود خدا موضوعی شناخته تر است، در دهه های اخیر فیلسوفان خداناباور به طرح استدلال اخلاقی علیه وجود خدا نیز پرداخته اند. این استدلال دست کم به پنج شکل متفاوت صورت بندی شده است: (1) استدلال از طریق مسئله شر، (2) استدلال از طریق نقد باخودبیگانگی، (3) استدلال از طریق خودآیینی، (4) استدلال از طریق نقد مصلحت اندیشی، و (5) استدلال از طریق آموزه های غیراخلاقی ادیان. برخی از این صورت بندی ها را می توان استدلال اخلاقی نظری علیه وجود خدا و برخی دیگر را استدلال اخلاقیِ عملی علیه وجود خدا شمرد. استدلال های اخلاقی نظری علیه وجود خدا بر شواهدی اخلاقی تمرکز دارند که نشان می دهند خدایی در کار نیست و خداباوری کاذب است، در حالی که استدلال های اخلاقیِ عملی نشان می دهند باور به وجود خدا مانع زندگی شکوفای اخلاقی و دستیابی به غایت آن است یا حتی موجب اعمال غیراخلاقی می شود. در پایان مقاله، نتیجه می گیرم که هیچ یک از صورت بندی های استدلال اخلاقی علیه وجود خدا به نتیجه مطلوب خود نمی رسد. با این حال، توجه به آنها حاوی درس های اخلاقی مهمی برای خداباوران است.
زبان و جامعه در اندیشه جان سرل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از زمان وقوع چرخش زبانى در فلسفه غرب، زبان به یکى از موضوعات محورى در مطالعات و پژوهش هاى فلسفى بدل شد. دیدگاهى که زبان را صرفا ابزارى براى بیان مقصود مى دانست، جاى خود را به دیدگاهى داد که بر اساس آن، زبان نه صرفا ابزارى براى انتقال اندیشه، بلکه قوام بخش خود اندیشه، یعنى فهم ما از واقعیت ها، و بلکه قوام بخش هستى واقعیت هاست. جامعه به عنوان یکى از مهم ترین موضوعات ارتباط میان زبان و جهان، همواره در میان فیلسوفان مطرح بوده و هستى آن وابسته و متقوم به زبان دانسته شده است؛ اما آنچه کمتر انجام شده، تحلیل دقیق نقش زبان در شکل گیرى جامعه و چگونگى تقوم واقعیت هاى اجتماعى به زبان از منظر فلسفى است. جان سرل، فیلسوف تحلیلى ذهن و زبان معاصر، برجسته ترین و یا دست کم یکى از برجسته ترین فیلسوفانى است که به این مطلب مهم پرداخته است. در آثار سرل دست کم دو تقریر براى این مطلب مى توان یافت. هدف اصلى مقاله حاضر، تبیین و بررسى این دو تقریر است.