فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۹۸۱ تا ۴٬۰۰۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
255-272
حوزههای تخصصی:
کریستوا با تفکیک امر نشانه ای و امر نمادین، در پی بازگرداندن کورای نشانه ای به قلمرو سیاست است. کورا دربرگیرنده نیروی لیبیدویی متعلق به رابطه مادر کودک است که در عین به پیش راندن مؤلفه های قلمرو نمادین، همواره سرکوب شده است. کریستوا این سرکوب را اساس تمام سرکوب ها می داند و می خواهد با بازگشت به این امر سرکوب شده جلوی اقتدار را بگیرد. در این جا دیگر امر سرکوب شده خود باز نمی گردد، بلکه باید با تحلیل عمیق زبان زمینه بازگشت به آن را فراهم کرد. کریستوا این بازگشت را «سرپیچی» می نامد و به این ترتیب با دادن خصلتی سیاسی به آن روابط عمیق میان سیاست کلان و سیاست خُرد را آشکار می کند. این درک روان کاوانه از امر سیاسی را تحت عنوان «تن سیاست» معرفی خواهیم کرد. چنان که نشان خواهیم داد تن سیاست در پی جلوگیری از مادرکشی است و این اصیل ترین کنش سیاسی است؛ زیرا به ادعای ما مادرکشی ریشه تمام خشونت ها و سرکوب ها است. به این منظور خوانشی بدیع از اندیشه های سیاسی کریستوا ارائه خواهیم داد.
اصالت وجود صدرایی و برخی پیامدهای هستی شناختی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۲
273 - 294
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا در قبال مبنای اصالت وجود و اعتباریت ماهیت دو رویکرد متفاوت دارد. این تفکیک بدان جهت است که وی در تبیین مبنای اصالت وجود در برخی مواضع مویداتی را ذکر می کند که گاهی گویای تحقق تبعی ماهیت بوده و گاهی نیز مستلزم نفی هرگونه تحقق خارجی ماهیت است. این تفاوت باعث شده تا صدرا در قبال برخی مسائل نظام فلسفی خویش دارای دو نگرش باشد که البته در غالب این مواضع نگرش نهایی وی متلائم با مبنای نفی تحقق ماهیت در عالم خارج است. در مطالعه حاضر بر اساس این شاخصه برخی پیامدهای هستی شناختی مبنای اصالت وجود از جمله مساله کلی طبیعی، بازنگری در ذات و هویت اشیاء، نظریه مهم حرکت جوهری و تشکیک در وجود مورد بررسی قرار گرفته شده است. این بررسی موید آن است که ملاصدرا در مواضع مذکور دو نگرش کاملا متفاوت داشته و نگرش نهایی وی در ین خصوص متلائم با نگرش خاص وی در مبنای اصالت وجود(رویکرد خاص)است.
هرمنوتیک زبان دین از نظرگاه گادامر و هابرماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هرمنوتیک در مغرب زمین، رشته ای نوظهور است که بر بسیاری از قلمروهای فرهنگ غرب تأثیرگذارده است و طی چند قرن اخیر توانسته است به عنوان یک دانش یا فن مستقل، جایگاه ویژه ای در حوزه تفکر بشری پیدا کند و امروزه متفکرین برجسته فراوانی در این خصوص به تأمل و پژوهش، اشتغال دارند. افزون بر اینکه هرمنوتیک در قرن بیستم توانسته است دستاوردهای خود را به دیگر حوزه های دانش همچون فلسفه، الهیات، نقد ادبی، علوم اجتماعی و فلسفه علم سرایت داده و پرسشها و بحثهای نوینی را در آن عرصه ها پی افکند. این مقاله با هدف ارایه تصویری اجمالی از ماهیت هرمنوتیک و زبان دبن به بررسی دیدگاه گادامر و هابرماس در باب این دو مبحث می پردازد
تأملی در باب نظرگاه عارفان خراسان و الزامات هستی شناسانه آن با تکیه بر میراث عرفانی بایزید بسطامی و ابوالحسن خرقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۳
5 - 25
حوزههای تخصصی:
تأمل دقیق و عمیق در میراث برجای مانده از عارفان خراسان حکایت از آن دارد که این میراث عرفانی را می توان مصداقی از تفکر شاعرانه و فراخوان وجود برای مأواگزیدن در مأمن زبان به شمار آورد؛ تفکری که در آن، موجودات زیر سایه قاب بندی های ذهن فاعل شناسا قرار ندارند و لاجرم عرصه گشوده و مسطحی را مهیا می سازند که در آن، دیدار وجود صورت می بندد و موجودات چنانکه بایسته است ارج نهاده می شوند. شاعرانگی، بکارت زبانی، برآسودگی از مفهوم اندیشی های متافیزیکی و آن سوباوری، مهمترین ویژگی های این شیوه تفکر به شمار می روند. از منظر عارفان خراسان، هستی و همه شیونات و اطوار آن صرفاً ملک طلق خداوند و بلکه با او هم هویت است. از این رو، عارف خراسانی به جای التفات به هستی، به حقیقت هستی که ذات خداوند است رو می آورد. هستی نزد عارف خراسانی به جای آنکه در پرتو تفکر بازنمودی به مثابه یک معقول ثانی فلسفی محل توجه نظری واقع شود، به مثابه روشنای حضوری فراگیر که وقوع همه اشیاء از او مایه می گیرد، متعلق تجربه عارف قرار می گیرد.
مفهوم «فطرت»؛ امکانی برای طرح نظریه فلسفه تاریخ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استاد مطهری به واسطه مطالعه فلسفه غرب نخستین فیلسوف اسلامی است که متوجه اهمیت فلسفه های مضاف گشته است. در منظومه فکری ایشان، فطرت به عنوان ام المسایل، مبنای نظریاتی است که در فلسفه اخلاق، فلسفه حقوق و فلسفه تعلیم و تربیت طرح کرده اند. فلسفه تاریخ از مباحث بسیار مهمی است که استاد مطهری در آن تحقیق فراوان نموده و مفهوم محوری آن تأملات نیز فطرت است. آنچه در این مقاله در پی بررسی آن هستیم، امکان طرح یک نظریه فلسفه تاریخ مبتنی بر فطرت است. طبق نظریه فطرت، وجود انسان بر ماهیت او مقدم است و آدمی هستی سیالی است که براساس حرکت جوهری استکمال می بابد. بنابر نظر استاد مطهری حکم وجود فردی انسان شامل وجود اجتماعی او نیز می شود. جامعه انسانی وجودی سیال است که ماهیت ندارد و حرکت وجود اجتماعی تاریخی انسان به سوی کمال و فعلیت تام خود تا پایان تاریخ، بدون توقف ادامه دارد.
تقدم نفس بر بدن از دیدگاه ابن سینا، شیخ اشراق و صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابن سینا، شیخ اشراق و صدرالمتألهین در باب نفس و نحوه تحقق آن دو بیان متفاوت دارند؛ در بیان نخست نفس را حادث و حدوث آن را همراه با بدن یا به عین حدوث بدن می دانند؛ اما بیان دیگری نیز دارند که صراحتاً یا تلویحاً وجود نفس را قبل از بدن می شمارند و به گونه ای سخن می گویند که قدم نفس از آن برداشت می شود. عدم نگاه جامع به مجموعه آموزه های آنها سبب خواهد شد که آنها را به تناقض گویی متهم کنیم؛ اما نگاه جامع به آموزه های آنها ما را به درکی عمیق تر از مسیله نفس و نحوه تحقق آن در عالم ماده می رساند. بر این اساس عوالمی عقلی، مثالی و مادی برای نفس در نظر می گیریم و وجود نفس قبل از بدن را ناظر به عوالم مثال و عقل، و وجود مادی نفس را مختص عالم ماده خواهیم دانست.
بررسی نظریه تأویل ابن عربی و به کارگیری آن در تفسیر عرفانی قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
73 - 91
حوزههای تخصصی:
مقاله پیش رو تحقیق و بررسی روش تفسیر عرفانی ابن عربی یکی از اقطاب عرفان اسلامی است.در این تحقیق پس از بیان کوتاه شخصیت و آثار تفسیری، به روش تفسیری او که بر اساس کشف و شهود عرفانیاللهام ربانی است؛ با امعان نظر در آثار تفسیری وی توجه شده است. ابن عربی اگر چه معتقد است: کشف و شهود می توانداللهامات ربانی باشد و هم القائات شیطانی و تلبیس ابلیس، به ناچار نیازمند به میزان صدق از عقل، کتاب و سنت است، در عین حال در میدان عمل نتوانست، پایبندی عملی به اصول ذکرشده را حفظ کند.
سؤالات محوری مقاله، عبارتند از:
= روش تفسیری عرفانی ابن عربی بر چه اساسی استوار است؟
= آیا کشف و شهود عرفانی به تنهایی روش کاملی برای تفسیر قرآن خواهد بود؟
= آیا کشف و شهود عرفانی نیاز به میزان صدق دارد؟
= راه تشخیصاللهامات ربانی، از القائات شیطانی چیست؟
= میزان پایبندی عملی ابن عربی به میزان صدق چه اندازه است ؟
آنچه تحقیق و بررسی روش تفسیری او را مشکل می کند، دسّ و تحریفی است که به نظر اهل فن در آثار او انجام گرفته است. به هر حال آثار موجود، در برخی از نظر عقل، کتاب و سنت دفاع منطقی ندارند، به نحوی که حتی طرفداران او را ناچار می کند که بحث دسّ و تحریف در آثار وی را پیش بکشند که به نمونه های آنها اشاره شده است. در پایان نتایج بحث خاتمه بخش این تحقیق خواهد بود.
تحلیل مبانی معرفتی نسبی گرایی در اخلاق سکولار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
93 - 122
حوزههای تخصصی:
نظر به اینکه نسبی گرایی اخلاقی ریشه در نسبیت معرفت دارد، پرداختن به مبانی معرفتی آن ضرورت دارد. در این نوشتار سه مبنای عقل گرایی، فردگرایی و تقلیل گرایی بررسی خواهد شد. از آنجا که نسبی گرایی شاید در سطح اخلاق دینی نیز مطرح شود، با قید اخلاق سکولار امکان اول از بحث خارج می شود. از میان مبانی نسبی گرایی، عقل گرایی حداقلی بر آن است که محرک اخلاقی انسان عقل نیست، بلکه احساس است. عقل صرفاً ابزاری محاسبه گر و در خدمت میل خواهد بود، در این مبنا، با کمرنگ شدن عقلانیت، اعتبار تمامی دیدگاه های اخلاقی از بین می رود. بر اساس فردگرایی همه انسان ها به نحو برابر و آزادانه حق زندگی و تعیین ارزش های اخلاقی خود را دارند. در این مبنا «دیگری» در حاشیه قرار می گیرد. عدم آگاهی از تمامی امیال فردی و نبود راهکار به هنگام بروز تعارض از نقص های این مبناست. تقلیل گرایی به عنوان مبنای دیگر، با نفی خیر اعلی یا حقیقت اخلاقی، نگاه تک بعدی به انسان دارد و اخلاق را به امری ذهنی و در جهت رفع نیازهای زیستی انسان فرومی کاهد. این مبنا، با نادیده گرفتن جنبه روحانی انسان، حقیقت اخلاقی را توهم می داند، در حالی که با تک بعدی نگری هم اصالت تقلیل گرایی را به عنوان یک دیدگاه معتبر زیر سؤال می برد و هم با نفی ارزش برتر اخلاقی، ارزش های فرعی و زیستی انسان را نیز از او می گیرد.
حرکت در مجردات بر پایه مبانی فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۵
253 - 283
حوزههای تخصصی:
از جمله موضوعات پیچیده در مباحث تغیر و حرکت، امکان حرکت (سیلان وجود جوهری یا عرضی شیء) در مجردات (چیزی که نه تنها جسم نیست، بدون وجود جسم و تعلق به آن نیز می تواند باقی بماند) است. آیا می توان بر پایه مبانی موجود در فلسفه، وجهی را برای توجیه و تبیین حرکت در مجردات یافت؟ به نظر می رسد با توجه به معنای «اتصاف» در «قبول و بالقوه بودن»، می توان گفت: واقعیت بسیط سیالی که در حال حرکت است، هرچند بسیط است، هر جزء فرضی اش، با اینکه فی نفسه بالفعل است، خود بعینه نسبت به جزء بعدی خود بالقوه است و با انعدام جزء بالقوه (قابل فرضی)، جزء دیگری از واقعیت سیال تحقق می یابد. لذا لازم نیست که واقعیت سیال در حال حرکت، مرکبی شامل هیولا و یا بسیطی حال در هیولا یا متعلق به آن باشد. بنابراین موجودات مجرد که وجودی بسیط دارند و ارتباطی با هیولا ندارند نیز می توانند در عین بساطت وجود، دارای قوه، حرکت و سیلان در وجود باشند
بررسی نسبت میان حرکت اشتدادی جوهری و حرکت یکنواخت در فضا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث مهم پیرامون حرکت در جوهر طبیعت، نظریه اشتدادی بودن این حرکت است که از سوی اندیشمندان، تفاسیر متعدد برای آن بیان شده است. لکن تطبیق حرکت اشتدادی جوهری با حرکت یکنواخت در دو مقوله أین و وضع -که در تعبیر رایج امروز می توان از آن به حرکت یکنواخت در فضا یاد کرد – مسأله و مورد مناقشه است. رویکردهای متفاوتی برای حل و فصل این مسأله تا کنون مطرح شده، اما هیچ کدام موفق به پاسخ نهایی و همه جانبه به مسأله نبوده است. مقاله حاضر مناقشه فوق را بدین نحو پاسخ می دهد که حرکت یکنواخت در أین و وضع از اساس حرکت نیست، بلکه در نسبت با دیگر موجودات معنی حرکت بر آن صادق خواهد بود. این پاسخ با طرح منظری جدید از معنی تغییر در أین و وضع، علاوه بر حل مسأله، راهی جدید را برای معنی تغییرات و اشتداد در این مقولات باز می نماید.
شمول تئوری های بازنمودگرایی درباره حالات پدیداری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۶
125 - 149
حوزههای تخصصی:
این مقاله به دسته ای خاص از اشکالات علیه تئور های بازنمودگرایی درباره تجربیات پدیداری می پردازد. نویسنده در ابتدا توضیحی درباره تئوری های بازنمودگرایانه ارائه کرده و برخی تقسیم بندی ها از تئوری های مذکور در این مقاله را شرح داده است.
سپس یک دسته از اشکالات در مقابل تئوری های بازنمودگرایی که شمول و اطلاق این تئوری ها نسبت به تمامی حالات پدیداری را زیر سؤال می برد، بحث شده است تا توانایی تئوری های بازنمودگرایی در تبیین تمامی حالات پدیداری، ارزیابی شود. این بخش از مقاله، دو اشکال درباره خصیصه پدیداری احساسات بدنی و خصیصه پدیداری حالات التفاتی را به تفصیل، ذکر کرده که اشکال اوّل، دامنه فراوانی در ادبیات بحث دارد و اشکال دوّم نیز توسّط نویسنده مطرح شده است.
در انتها با بررسی پاسخ های بالفعل و بالقوّه طرفداران بازنمودگرایی، این جمع بندی به دست می آید که تئوری مذکور از پس اشکال مربوط به احساسات بدنی، بر می آیند. اما در مورد حالات التفاتی، این تئوری ها باید برخی تبیین های خاص برای پاسخ به اشکال، ارائه کنند.
علیّت عدمی و بررسی یک روایتِ ناواقع گرایانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در زبان روزمره، زبان علمی، احکام اخلاقی و دعاوی حقوقی جملات زیادی وجود دارد که در آنها امری عدمی، علّت یا معلول یا هم علّت و هم معلول واقع شده است؛ جملاتی مانند: «بی توجهیِ حامد به گُل ها علّت از میان رفتن آنهاست»، «کمبود ویتامینِ دی علّت بیماری نرم استخوانی است» و «خودداری جرّاح از جراحی، علّت مرگ بیمار است». علیّت مورد استفاده در این جملات را می توان «علیّت عدمی» خواند. یک پرسش اساسی درباره این دست جملات این است که آیا کاربرد واژه «علت» در چنین مواردی، ناشی از بی دقتی و تسامح است یا حاکی از امری واقعی و مستقل از ذهن ما. به بیان دیگر، آیا باید تعبیر «علیّت» در این جملات را واقع گرایانه خوانده، حاکی از امری عینی دانست و یا آن که باید آنها را ناواقع گرایانه خواند و بیانِ محرَّفی از واقعیت شمرد. هلن بیبی از جمله فیلسوفان تحلیلی است که از موضعی دیویدسونی بر ناواقع گرایی در علیّت عدمی استدلال کرده است. نگارنده پس از توضیح کوتاه علیّت عدمی و طرح مسئله، به صورت بندی و ارزیابی استدلال های بیبی پرداخته، نشان داده که استدلال های او ناتمام است. ادعای نویسنده در اینجا، صرفاً انتقادی و سلبی است و به منزله دفاع از واقع گرایی در علیّت عدمی نیست.
مسئله شناسی کثرت روش شناختی در علم اجتماعی اسلامی (تأکید بر ابعاد چیستی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و سوم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۸۸
199 - 229
حوزههای تخصصی:
کثرت گرایی روشی در ادبیات اندیشمندان مسلمان که متفاوت اراده شده، موجب ابهاماتی گردیده است. در مطالعات اجتماعی با رویکردهای اسلامی، به ندرت می توان ترکیب روش ها را در معنای شایع اخیر دانش اجتماعی (ترکیب روش های کمی و کیفی) مشاهده کرد و غالب ایده ها در این باب، ناظر به حیثیت مطلوبیت کثرت گرایی است تا بحث از امکان. بسیاری از آنان تکثر روشی را امری مطلوب و گاهی ضروری تلقی کرده، تعارضات معرفتی عمده ای با مبانی اساسی معرفت شناسی و دیگر مبانی اسلامی در این باره نمی بینند. این مقاله با روش اکتشافی، تعارضات محتمل پاسخ نیافته بسیاری را در این باره آشکار می سازد؛ گرچه الزاما بر نفی امکان کثرت گرایی و مطلوبیت آن نیز دلالت و تاکید ندارد. این مطالعه پیش نیازی برای پژوهش پردامنه کثرت گرایی روش شناختی علم اجتماعی اسلامی است و زوایه اصلی اش کثرت گرایی روشی در سطوح متدولوژیک است. مساله اصلی این تحقیق ابعاد چیستی کثرت گرایی روشی به منظور دستیابی به تلقی های حتی الامکان همسو در این باره است؛ یعنی آنچه برای بررسی دو فاز کلان مساله امکان و مبانی ضروری است.
گذار از فضای اگزیستانسیال به فضای محض هندسی و وجاهت پدیدارشناختی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال چهاردهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۵۳)
61 - 84
حوزههای تخصصی:
در این مقاله نشان خواهیم داد که از نظر هایدگر، رهیافت دکارتی به شیء ممتد ( res extension) و فرض امتداد به منزله بنیادی ترین تعیّن ماهوی شئ پیشِ دستی خالی از وجاهت پدیداری نیست، اگرچه آنتولوژی وی، غنای کافی برای تبیین ربط و نسبت آن با حیث مکانی دازاین و پیرامون نگری او را ندارد. به منظور روشن شدن موضع هایدگر، نخست ممیزات فضای اگزیستانسیال و مبانی آنتولوژیکی آن را بررسی می کنیم. در این جا، معلوم می شود که فضای اگزیستانسیال نهایتاً بر اگزیستانس خود دازاین ابتناء دارد. سپس، کیفیت گذار از فضای اگزیستانسیال به فضای ممتد دکارتی را از رهگذر فرایند جهان زدایی توصیف می کنیم. بدین ترتیب مشخص خواهد شد که فضای دکارتی حاصل زدودن غنای معنایی و صبغه دازاینی فضای اگزیستانسیال است. در چارچوب این آنتولوژی وسیع تر، نسبت فضای دکارتی با فضای اگزیستانسیال و حیث مکانی دازاین، از یک سو، و نقص آنتولوژیک فضای دکارتی، از دیگر سو، آشکار می شود. در نهایت، نشان خواهیم داد که فرض امتداد به منزله تعیّن ذاتی شئ پیشِ دستی و به تبع آن، فضای دکارتی، به منزله یک زیرساخت تماماً تهی از معنا و پیراسته از دلمشغولی های پیرامون نگرانه دازاین که در بن فضای اگزیستانسیال و تجربه ی هرروزه دازاین نهفته و پنهان است، هم از وجوه پدیدارشناختی برخوردار است و هم تمهید مسیری است که نهایتاً به تغییر پارادایم علوم ریاضی و فیزیک نظری منتهی می شود.
تأثیر عقل نظری بر عقل عملی در صدور رفتارهای اخلاقی از منظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۵
7 - 24
حوزههای تخصصی:
از نظر ملاصدرا میان عقل و اخلاق داد وستد مؤثری وجود دارد و هردو کارکردهای گوناگونی دارند. منشاء رفتارهای آدمی، عقل عملی است که نفس را برمی انگیزد تا قوای عملی خود را برای صدور افعال جزئی به کار گیرد و این کار به واسطه آراء و عقایدی است که در حوزه عقل نظری پدید می آید و بادرک خیر و شر جزئی در حوزه عقل عملی، افعال انتخاب شده و به عنوان فضائل صادر می شوند. متناسب با هر مرتبه ای از ادراک ، افعال خاصی از نفس صادر می شود و صدور آن افعال با ارزش ها و فضائل خاصی ارتباط دارد. همانگونه که نفس دارای ادراکات حسی، خیالی و عقلی است، بر اساس آنها افعالی نیز پدید می آید و ارزش ها و فضائل خاصی هم متناسب با آن افعال در نفس حاصل می شود. ملاصدرا اعتقاد دارد با رشد و احاطه عقل دو وصف عدالت و حریت در نفس پدید می آید و موجب تعالی قوای نفس می شود و با مدیریت خواهش ها و تمایلات جسمانی، نفس به مقام آزادی از تمام اسارتها می رسد و این حکمت و حریت، سرچشمه صدور فضائل انسانی است. در پژوهش حاضر رابطه عقل نظری و عملی با فضائل اخلاقی بررسی وتحلیل شده ونشان داده می شود که میان درجات تجرد ادراکات و تعالی ارزشهای اخلاقی رابطه متقابلی وجود دارد.
مدل های الهیاتی در ترازوی آرای لیندبک و فیلیپس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث چالش برانگیز در حوزه فلسفه دین مدل هایی است که در حوزه الهیات از مفاهیم بازی زبانی و نحوه های زندگی ویتگنشتاین اخذ شده است. این مدل ها در ظاهر با این که ریشه فکری یکسانی در خاک اندیشه ویتگنشتاین دارند و گاهی انتقاداتی مشابه به آنها وارد شده است، در باطن امر برخی از این مدل ها بهتر توانسته اند از این انتقادات جان سالم به در برند. در این مقاله، دو مدل معروف ویتگنشتاینی را مورد بررسی قرار می دهیم: مدل زبانی فرهنگی جورج لیندبک در حوزه دین و الهیات؛ و مدل مبتنی بر آرای نوویتگنشتاینی دی زد فیلیپس. هر دوی این مدل ها تلاش کرده اند تا پاسخی درخور به نقدهای عقلانیت جهانی بدهند. در ادامه مقاله نشان خواهیم داد که مدل لیندبک توانسته است پاسخ قاطع تری به نقدها بدهد و از این لحاظ برتری مشخصی بر سایر مدل های ویتگنشتاینی از جمله مدل فیلیپس دارد.
بررسی میزان اعتبار روایت «عرفت الله» و محدوده اثبات خدا و اوصاف در برهان فسخ عزائم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و سوم بهار ۱۳۹۷ شماره ۸۷
1 - 20
حوزههای تخصصی:
راه های شناخت خدا از مهم ترین مسایل میان پیروان ادیان و اندیشمندان است. استدلال بر وجود خدا از راه گسست عزم ها، نقض همت ها و شکست پیمان ها از تجربه های گران سنگی است که از مولا علی گزارش شده و مسیری نو در راه شناخت خدا گشوده است. این پژوهش با استفاده از روش اسنادی - کتابخانه ای در مقام گردآوری و تحلیل در مقام داوری در پی آن است میزان اعتبار روایی، رویکردهای شارحان نهج البلاغه و میزان توانایی این روایت درباره اثبات خدا و صفات او را بررسی کند. در میان گزارش های موجود از این روایت، دو روایت از شیخ صدوق در زمره روایات حسن قرار می گیرد که قابل اعتماد است. از قرن ششم برهان «فسخ عزایم» مورد توجه شارحان نهجالبلاغه قرارگرفته است و شارحان این اثر ارزشمند با دو رویکرد درون دینی و برون دینی به تحلیل این روایت پرداخته اند. آنچه مولا علی درباره گسست تصمیم های محکم بیان کرده اند، افزون برآنکه وجود خدا اثبات می شود، برخی صفات الهی مانند وحدت، قدرت، قهر، علم و تدبیر نیز اثبات می شود.
حیث وجودشناسانه ابژکتیویته از منظر گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابژکتیویته به عنوان ایدئال علوم - به خصوص علوم انسانی - مورد نقد گادامر است چون تجربه ای از خودبیگانه در انسان شکل داده و سبب انسداد وجودشناسانه می شود. این ایدئال ناشی از تفوق نقد عقل محض کانت بر علم جدید و همچنین غفلت سنت فلسفه غربی از زبان است. هر چند دیلتای تلاش کرد با استفاده از سنت زبانی و هرمنوتیکی جایگاهی مختص علوم انسانی فراهم آورد، اما، به دلیل بنیان دکارتی اش و نیز تلقی ابزارگرایانه اش از زبان و آگاهی تاریخی، دچار سوبژکتیویسم شده و علوم انسانی را همچون حکمِ زیباشناسانه کانتی، عاری از حقیقتِ موضوع کرد. گادامر با بازخوانی تجربه هنری و تجربه تاریخی در کانت و دیلتای و همچنین استفاده از فلسفه هایدگر و هگل،به همراه توجه انتولوژیک به زبان، تجربه هرمنوتیکی را سامان داد تا ایدئال آن، نه فرایند ابژکتیوسازی، بلکه ظهور خودِ موضوع در زبان باشد و این همان زاخلیخکایت(Sachlichkeit)بوده که آشکارگی موضوعیّتِ موضوع یا شیئیّتِ شیء است.
تقریر تقویمی ابن سینا از مسأله خدا و امکان شناسایی او(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۳
89 - 102
حوزههای تخصصی:
رهیافت به مسئله خدا برای همه کسانی که بخشی از همّ فلسفی خویش را معطوف به آن ساخته اند مسئله ای جدی است و اهمیت آن از آن جهت است که اگر این رهیافت مبنای دقیق و عمیقی نداشته باشد تلاش فیلسوف و اندیشمند را دچار چالش های جدی می سازد. ابن سینا در مسئله خدا با مشربی کاملاً برگفته از عقل به اثبات وجود برای او می پردازد و با ادله محکم و متقن، که بعضاً به نام او ثبت و ضبط شده اند رویکرد استفاده تقویمی را در مسئله خدا اتخاذ می کند و این در حالی است که او در جایی به عدم وقوف و رهیافت به حقیقت ذات خداوند تصریح کرده است.بعضی را گمان بر این است که در اندیشه ابن سینا در این خصوص تعارضی وجود دارد نویسنده در این مقاله سعی نموده با استقرای آثاری که شیخ الرئیس در آنها به مسأله خدا پرداخته است ضمن توضیح دیدگاه وی نشان دهد که این تعارض ظاهری بوده و دلائلی وجود دارد که نشان می دهد شیخ به لایه های شناختی متفاوت برای افراد قائل بوده و شناخت از طریق لوازم را برای همگان ممکن می دانسته است و وجودی که به ادله عقلی محکم برای خدا ثابت می شود لازمی از لوازم خداست نه حقیقت خدا که آن همچنان امکان رهیافتش نیست.
تبیین محکی و معیار صدق اولیات از منظر آیت الله مصباح در مقایسه با نظریه قدما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اولیات به عنوان پایه ای از معارف بشری، هماره مورد توجه معرفت شناسان بوده و هست. کانون این توجه در این گونه قضایا، معیار صدق است. «ارجاع اولیات به علم حضوری» نظریه ای خاص در این باره است. مبدع این نظریه، آیت الله مصباح، بر این باور است که ملاک صدق اولیات را باید در اشراف حضوری به حاکی، محکی و حکایت دنبال کرد. در مقابل، برخی از اندیشمندان معتقدند اگر موضوع در قضیه اولی، دارای مصداق در نفس الامر متناسب خویش باشد، آن گاه قضیه اولی از آن مصداق در عالم واقع نیز حکایت می کند. در این دیدگاه نمی توان محکی در این گونه قضایا را به علم حضوری ارجاع داد؛ چراکه ما هیچ گاه به امور بیرون از خویش اشراف حضوری نخواهیم داشت؛ اما با تحلیل قضایای اولی می توان به این نتیجه رسید که قضایای اولی، هیچ حکایتی از مصادیق محقق خویش در عالم واقع یا حقیقت لابشرطی که در ضمن مصادیق موجود است، ندارند. در این میان آیت الله مصباح ما را به سرمنزلی بدیع دعوت می کند. ایشان بر این باور است که محکی قضایای اولی را باید نه در حکایت مفاهیم از عالم واقع، بلکه در فرض حکایت آنها از عالم واقع دنبال کرد.