فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۹۴۱ تا ۳٬۹۶۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۶
175 - 198
حوزههای تخصصی:
ابن عربی در عالَم وجود، غیریت را برنمی تابد، از این رو، درمعمای حق و خلق، هستی خلق را آن گونه تبیین می نماید که به وحدت شخصی وجود بیانجامد؛: وی با وضع اصطلاح اعیان ثابته، هویت جدیدی برای ماسوا الله درنظرگرفت که گرچه با ذات الهی عینیت ندارد اما غیراو هم نیست؛: آفرینش حاصل توجه آفریدگار به ذات خویش است که این توجه موجد اعیان ثابته بوده است. ابوالمعانی میرزا بیدل عظیم آبادی از آرای عرفانی ابن عربی تاثیرفراوان پذیرفته است، به گونه یی که می توان او را بقیه السیف شارحین ابن عربی دانست. بیدل با دقت و وسواس، آموزه های عرفان نظری را به لسان حکمت ذوقی، در شعر خیال انگیز خود آورده است. شرح بیدل بر آموزه های عرفانی ابن عربی، حداقل در آثار منظوم ادبیات تصوف، کم نظیر است. بیدل با استفاده از ظرفیت های بی نظیر شعر فارسی و فنون لفظی و معنوی، در تصویرگری آموزه های اتنزاعی و مجرد عرفانی کوشیده است. این مقاله با دیدگاهی تطبیقی، ضمن تبیین اعیان ثابته و مسایل متفرع بر آن، تصویرسازی های شاعرانه بیدل از مساله دشوار اعیان ثابته را بررسی می نماید.
بررسی جاودانگی نفس و نسبت آن با سعادت از نظر اسپینوزا در مقایسه با دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
195 - 230
حوزههای تخصصی:
مسئله «جاودانگی» را (به عنوان یک امر فطری) می توان از ابعاد مختلف وحیانی، عرفانی، عقلی و فلسفی مورد پژوهش قرارداد. در این مقاله، ازمنظر فلسفی به بررسی انتقادی نفس شناسی و جاودانگی در اندیشه باروخ اسپینوزا با تکیه بر مبانی حکمت متعالیه پرداخته شده است. اسپینوزا همچون صدرالمتألهین معتقد به خلود و بقای نفس است؛ با این تفاوت که از یک سو منکر جوهریت نفس است و ازسوی دیگر قائل به شمول-ناپذیری و اکتسابی بودن جاودانگی است. بنابراین حصول جاودانگی نزد اسپینوزا، متوقف بر احراز شرایط و رفع موانع است. براین اساس، تنها نفوسی به تجربه ابدیت نائل می شوند که شرایط لازم جاودانگی را در خود ایجاد کنند. ملاصدرا اما طبق مبانی خود معتقد است که جاودانگی یک امر تکوینی و ذاتی برای نفس بوده و درنتیجه همه افراد را در برمی گیرد. استنباط و تبیین عوامل حصول جاودانگی و نسبت آن باسعادت انسان در اندیشه اسپینوزا، در مقایسه با دیدگاه صدرالمتألهین، از مباحث مهم این نوشتار است. روش این پژوهش، توصیفی- تحلیلی با رویکرد انتقادی است.
نظریه چهاربعدگرایی لوئیس و مسئله تغییر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چهاربعدگرایی (در مقابل سه بعدگرایی)، دیدگاهی در متافیزیک معاصر است که به موجب آن، اشیای عادی، هویاتی چهاربعدیند که به واسطه داشتن اجزای زمانی متمایز در زمان های مختلف بقا دارند. یکی از اشکال عمده این نظریه، مشهور به نظریه کرم های مکانی- زمانی که توسط دیوید لوئیس پیشنهاد شده است، مدلول اشیا را مجموع چهاربعدی اجزای زمانی می داند. لوئیس بر این عقیده است که چهاربعدگرایی، تنها راه حل قابل دفاع مسئله به اصطلاح اوصاف نفسی موقتی است و به نیکی در برابر اشکالات ممکن مختلف قابل دفاع است. نوشتار حاضر ضمن تأکید عمده بر این مسئله، قصد دارد نسخه چهاربعدگرایی لوئیس را مورد ارزیابی قرار دهد. بدین منظور، پس از معرفی این مسئله، راه حل مبتنی بر اجزای زمانیِ لوئیس مورد تبیین و بررسی قرار می گیرد. استنتاج ما این است که چهاربعدگرایی پیشنهادی لوئیس، افزون بر مشکلات آن در فراهم نمودن راه حلی مقبول برای مسئله تغییر نفسی و مسئله تغییر به طور عام، تبیینی غیرشهودی از بقا و مفاهیمی غیراستاندارد و ناآشنا از تغییر و اتصاف ارائه می کند و در حفظ معنایی از وحدت که در مفهوم شیء بودن ضرورت دارد، ناموفق است.
میرزا ملکم خان و اندیشه روش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله درپی توجیه این ادعا است که آن چه در نوشته های میرزا ملکم خان درچارچوبِ تمایز عقل علمی از عقل طبیعی طرح می شود، نشان گر توجه وی به جایگاه محوریِ اندیشه ی روش در شکل گیریِ عقلانیت علمی و هم چنین، ایده ای مرکزی در کلیت اندیشه ی اوست؛ ایده ای که می توان براساس آن، جوانب گوناگون فکرِ وی را به هم پیوست و آن را به نحوی سازمند، صورت بندی و خوانش کرد. هم چنین ادعا می شود براساس این صورت بندی، می توان به دریافتی روشن از رویکرد وی به مسایل دوران پرآشوب پیش از مشروطیت رسید. از آن جا که ملکم خان علت العللِ ترقی و آبادانی فرنگستان را در پیروی از اصول عقل علمی می داند و هدف اش نیز ارائه ی برنامه ای برای آبادانی و ترقی ایران است، رویکردِ وی به چالش ایران را باید رویکردی راهبردی درنظر گرفت. وی در قامت استراتژیستی می اندیشد که راهبردی بی سابقه برای نفی استعمار قریب الوقوع، در سر دارد. رویکرد این نوشتار آن است تا داوری درباره ی تفکر ملکم خان، نه براساس ویژگی های شخصیتی، رفتارهای اجتماعی یا حتی انگیزه خوانیِ وی بلکه براساس تحلیل و تفسیر ساختاریِ چندین نوشته ی برگزیده از دوره های گوناگون زندگیِ وی انجام پذیرد تا ازین راه روشن شود، مفهوم محوری در اندیشه ی وی چیست (روش)، چرا چنین باوری دارد (عقل علمی مبنای تمامی ترقی های فرنگیان است) و چگونه آن را می پروراند (راهبردی).
بررسی امکان های موجود در نقد سوم کانت با تمرکز بر مفهوم حس مشترک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۸
27 - 44
حوزههای تخصصی:
این نوشتار تلاشی است برای نشان دادن این امر که چگونه نقد سوم کانت مستعد پاسخ گویی به پرسشی است که می توان آن را مسئله اساسی فیلسوف استعلایی نامید: چطور می توان قواعدی داشت که از یک سو دارای اعتبار کلی و ضروری باشد و از سوی دیگر با واقعیت های عملی زندگی انسانی سازگار باشد؟ می توان گفت کانت در نقد قوه داوری این مسئله را به این صورت مطرح می کند که چگونه می توان برای احکام زیبایی شناختی به کلیت و ضرورتی دست یافت که با کلیت و ضرورتِ عینیِ احکام طبیعی و اخلاقی متفاوت باشد. توانایی نقد سوم در حل این مسئله به استفاده کانت از مفهوم حس مشترک بازمی گردد. بنابراین در این نوشتار با تمرکز بر مفهوم حس مشترک نشان داده می شود که چگونه نقد سومِ کانت می تواند بستری مناسب برای حل مسئله یادشده فراهم کند، به طوری که پیامدهای آن در فلسفه هگل و رویکردهای ویتگنشتاین، به ویژه ویتگنشتاین متأخر نیز دنبال شود.
معنا شناسی اوصاف الهی از دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم بهار ۱۳۹۸ شماره ۹۱
201 - 227
حوزههای تخصصی:
دیدگاه غالب علامه طباطبایی در معناشناسی اوصاف الهی ناظر به قبول معنای مشترک میان اوصاف کمالی خدا و مخلوقات است. مشاهده کمالات در مخلوقات و علت تامه بودن خداوند، لزوم پذیرش قاعده «معطی الشیء لایکون فاقداً له»، تحلیل وجودشناختی خداوند به مثابه واجب الوجود، صرف الوجود و واجد بساطت محضه و وحدت حقه مقتضی آن است که ذات الهی واجد جهات وجودی و کمالی تمامی موجودات به نحو برتر و شریف تر باشد. این اقتضا با تکیه بر نظریه «اشتراک معنوی و تشکیک وجودی» ضمن دلالت بر وحدت معنایی وجود و سایر مفاهیم کمالی میان خالق و مخلوق، اختلاف واقعی آنها را در مصادیق به نحو تشکیکی ارزیابی می کند. همچنین بر اساس نظریه روح معنا، معنا بدون دخالت خصوصیات مصادیق از حیثیت عامی که همان غرض و کارکرد ثابت در مسماهای مادی و مجرد لفظ است، حکایت می کند. با این حال به رغم پرهیز کلی علامه از معنای شایع تأویل، اقبال او به آن در مواردی، ظاهراً تا حدی از قول وی به وجود مجاز در سخن خداوند حکایت دارد. از این گذشته در معناشناسی اوصاف الهی در اندیشه علامه گاه شاهد آنیم که تعالی و تنزیه خدا از حدود مفاهیم و توصیفات بشری، از بیان ناپذیری خداوند نشان دارد.
بررسی فلسفی دلایل علیه جرم انگاری فکر محض(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۷ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
125 - 144
حوزههای تخصصی:
در حقوق کیفری این اصل، کمابیش اصلی محترم و پذیرفته است که ما نباید کسی را به خاطر فکر محض اش مجازات کنیم. فکر محض نیز اقسام احساسات، امیال، تخیلات و آرزوها، باورها و نیات و تصمیم های اجرایی نشده را در برمی گیرد. دلایل کمابیش قانع کننده ای در خصوص اینکه چرا می بایست از مجازات فکر محض پرهیز نمود وجود دارد، دلایلی که بیشتر پیامدگرایانه هستند و به پیامدهای ناشی از تقنین چنین مجازات هایی منجر می شود. در این مقاله اما می کوشم به بررسی مباحثی بپردازم که پیرامون دلایل غیرپیامدگرایانه مرتبط با این اصل شکل گرفته است و به ماهیت خود فکر محض و امکان جرم انگاری آن مربوط می شوند. بررسی من در اینجا عمدتاً بهیک قسم فکر محض،یعنی نیت غیراجرا شدهیا نیت محض می پردازد و بحث درباره اقسام مهم دیگری همچون باورهای بنیادگرایانهیا نژادپرستانه را مورد کندوکاو قرار نمی دهد. در این مقاله نشان می دهم که نیت های غیراجرا شده می توانند آزاررسان، قابل اتصاف به وصف مجرمانه و قابل کشف و اثبات باشند و اگر ما همچنان می خواهیم شهود اخلاقی مان نسبت به اصل عدم جر م انگاری و رد مجازات فکر محض را حفظ کنیم می بایست بنیادهای محکم تری را پیدا کنیم.
روش شناسی حکمت متعالیه(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
یکی از وجوه تمایز بین حکمت متعالیه با مکاتب فلسفی پیشین، در روش فلسفی حکمت متعالیه نهفته است. ملاصدرا در این روش در ضمن پایبندی به اصول روش عقلانی و برهانی، از روش های شهودی و وحیانی نیز بسیار بهره برده است. این امر، روش حکمت متعالیه را به روشی تألیفی از سه روش مذکور تبدیل کرده است. در این نوشتار روش مذکور همراه با ارائه نمونه های عینی، واکاوی و مبانی بکارگیری این روش بیان و ارزیابی شده است.
سمبولیسم از منظر سنت گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۵
183 - 208
حوزههای تخصصی:
سنت گرایی، اعتقاد به حقیقتی ازلی و ابدی است که از امر مطلق و لایتناهی سرچشمه می گیرد و در قالب سنت برای انسان نمودار می گردد. اصطلاح سمبول و مشتقات آن از واژگان کلیدی سنت گرایان است. بیان فلسفی سمبولیسم را می توان در نظریه مثل افلاطون مشاهده کرد. در فلسفه افلاطون، اساس سمبولیسم، به «علت نمونه ای» برمی گردد. علت نمونه ای ایده یا صورت مثالی شیء است که آفرینش بر طبق آن نمونه صورت می پذیرد. بنابر این، هر سمبولی نماینده یک حقیقت اعلی است. مبنای حقیقی سمبولیسم آن است که همه موجودات، در مراتب گوناگون هستی، با یکدیگر پیوند دارند و در یک هماهنگی کلی در تناظر با یکدیگر قرار می گیرند. از این رو، سمبولیسم دارای اصلی فوق انسانی است و امری قراردادی و دلخواهانه نیست و حقیقت شیء، به نحوی در سمبول حضور دارد. سمبولیسم زبان متافیزیک است و شناخت معنی سمبولیکی نیاز به حکمت دارد.
Does Tillich Have A Hidden Debt To Kant?(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
After briefly recounting a strange, quasi-mystical experience I had while first reading Immanuel Kant’s Critique of Pure Reason , I devote most of this article to exploring various similarities between theories Kant developed and ideas more commonly associated with Paul Tillich. Hints are drawn from Chris Firestone’s book, Kant and Theology at the Boundaries of Reason , which argues that my interpretation of Kant echoes themes in Tillich’s ontology. Among the themes whose Kantian roots I explore are Tillich’s theories of: God as the Ground of Being; faith as ultimate concern; courage as the proper life-choice in the face of the anxiety that naturally arises out of an honest response to the human situation, given our fundamental alienation from the divine; the crucial role of cultural symbols in bringing faith into historically realistic expressions; political forms as ideally self-negating; and love as a gift that we must express with power and justice in order to be efficacious. After considering whether Kant influenced Tillich more than Tillich ever admitted, I conclude by wondering if my own effort to develop an “affirmative” interpretation of Kant’s theory of religion may have itself had a hidden influence from my prior reading of Tillich.
معنای «موقت» در اخلاق موقت دکارت و بررسی انتقادی چند برداشت معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۵۸)
75 - 105
حوزههای تخصصی:
این مقاله به مجموعه اصول چهارگانه موسوم به اخلاق موقت دکارت و برخی لوازم معرفتی آن می پردازد. ضمن معرفی دو خوانش رقیب از این اصول که یکی جایگاه قابل اعتنایی برای این اصول قائل نیست و آن را جزء اساسی منظومه معرفتی دکارت نمی داند و دیگری این اصول را هم دائمی و هم همگانی می انگارد، تبیین مورد نظرمان را از قلمرو معرفتی و همین طور قلمرو انسانی این اصول به دست دهیم. گام نخست، ارائه تقریری مختار از نسبت این اصول با دو عنصر کلیدی اندیشه دکارت؛ یعنی شک و روش است و بر پایه آن به مفهوم مقطعی یا موقت بودن این اصول پرداخته ایم؛ مفهومی بدواً عادی با نتایج و الزاماتی نسبتاً متفاوت. برآنم که این منظومه موسوم به موقت، سرشتی معرفتی دارد نه زمانی؛ زمان هم تابع رخدادهای حوزه فاهمه است. همچنین در عین استدلال بر اینکه نمی توان این اصول را همواره موقتی دانست نشان داده ام که ایده برخی شارحان مبنی بر این که او این اصول را از ابتدا همیشگی و همگانی می خواسته، ایده ای شاذ و غیرقابل تحمیل به متن آثار دکارت است. نشان داده ام که این اصول در شرایط معرفتی مشخص و تشریح شده ای ممکن است حضوری دائمی در عرصه زیست اندیشمند پیدا کنند و در شرایطی هم ممکن است در دستگاه فکری او نقض و از این راه واجد حاکمیتی موقت شوند. از جمله نتایج جانبی جای گیری و تقریر مدلّل این اصول در بافت فکری دکارت، تبیین این نکته است که انتساب وصف غیرمدلّلی مانند محافظه کاری به این اصول، نسبت به اغراض مدلّل دکارت، نسبتی پسینی و کمتر قابل اعتناست.
Language, gender and subjectivity from Judith Butler’s perspective(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۸ شماره ۲۸
305-316
حوزههای تخصصی:
The present paper seeks to view language through the prism of gender as social practice as delineated by Judith Butler. Following up on the notion of gender as an entity distinguished from biological sex, she tends to base the notion on a set of normalizing practices that determine gender identity. For so doing, she believes that gender is discursively made or constructed performatively. In her view, the social discourse aligns economic power with a manly power structure where women are dismissed altogether. On the other hand, social and linguistic structures are closely inter-related and serve to perpetuate the dominance and imposed gender identity the latter one of which is actualized through imitated performativity. The article also explores dimensions of gendered practice regarding subjectivity and repression. Butler’s views, though quite intriguing for post-structuralists and postmodern scholars, have been criticized on the grounds that it fails to empower women, follow a political agenda, promise any moral basis.
تحلیل و نقد رویکرد گزاره ای به وحی قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۹۳
5 - 37
حوزههای تخصصی:
رویکرد گزاره ای یکی از مهم ترین رویکردهای غیرزبانی به وحی قرآنی است. در این رویکرد مراد از «گزاره» که کلیدی ترین کلمه در آن است، معانی و حقایقی است که مستقل از زبان های طبیعی اند. بر پایه رویکرد گزاره ای این حقایق بی صورت اند و پیامبر به آنها صورت و لباس زبان خاصّی می پوشاند. در گذشته افرادی همچون زرکشی و سیوطی بدون اینکه ذکری از قائل یا قائلان این رویکرد داشته باشند، نامی از این قول برده اند. در دوران معاصر این رویکرد را برخی به بعضی از دانشمندان و فیلسوفان مسلمان نسبت داده اند. نوآوری جُستار حاضر این است که این نسبت ها را به مثابه مسئله خود واکاوی کرده و نادرستی آن را نشان می دهد؛ همچنین دلیل این رویکرد را به نقد گرفته و به پیامدها و لوازم آن که از اهمّیت وحی قرآنی می کاهند، اشاره می کند. افزون بر همه به ادله درون و برون متنی زبانی بودن وحی قرآنی می پردازد که اینها رویکرد گزاره ای را نفی و رویکرد زبانی را تأیید می کنند. تحقیق حاضر با استفاده از منابع مکتوب، بر شیوه تحلیلی- توصیفی و انتقادی سامان یافته است.
بررسی انقطاع وحی و انفتاح باب الهام در اندیشه امامیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۹۳
153 - 176
حوزههای تخصصی:
انقطاع وحی و ختم نبوت یکی از اندیشه های مسلم و مورد اجماع علمای اسلامی است. انفتاح باب الهام نیز پس از ختم نبوت از دیگر مسائل کلامی است که مورد توجه و عنایت علما با رویکردهای مختلف قرار گرفته است. از جمله علمای امامیه با تأکید بر انقطاع وحی بر انفتاح باب الهام نیز توجه خاص نموده اند؛ زیرا امامان خویش را برخوردار از علم ویژه الهی می دانند که از آن به الهام و تحدیث یاد می کنند. اخیراً با توجه به این تقریری که شیعه از علم امام ارائه می کند، بعضی خواسته اند شیعه را تنزل دهنده خاتمیت و علم امام را ناقض انقطاع وحی قلمداد نمایند. ازاین رو در این جستار برآنیم پس از بررسی مفاهیم دخیل در بحث، حقیقت وحی، رابطه آن با الهام و انواع تبیین هایی را که اندیشمندان امامیه با رویکردهای مختلف درباره تفاوت نبوت و امامت یا وحی و الهام داشته اند، بنمایانیم و ساحت شیعه را از این نسبت ناروا مبرا سازیم.
نقد نظریه «الهیات فمینیستی در قرآن» از دیدگاه قرآن و روایات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۴۱)
631 - 653
حوزههای تخصصی:
رفعت حسن از مهم ترین روشنفکران اسلامی مقیم آمریکا و رهبر فمینیست های مسلمان است. او تحت تأثیر الهیات فمینیستی در مسیحیت، نظریه «الهیات فمینیستی در قرآن» را مطرح می کند. از نظر رفعت حسن، سه عامل الهیاتی در عالم اسلام و قرآن، سبب پیدایش و گسترش نگرش برتری مردان بر زنان شده است: تابعیت زن نسبت به مرد در آفرینش، فریفته شدن آدم توسط حوا در هبوط از بهشت عدن و آفریده شدن زن به جهت مرد. این گونه عوامل و نگرش، اصولاً در فضای تفسیری و حدیثی اهل سنت ارائه شده اند و مضامین احادیث مورد استناد او در روایات شیعی نفی می شود. با وجود این، حتی در فرض پذیرش مدعیات رفعت حسن، نتیجه این استدلال ها چنین می شود که زن و مرد در خلقت و آفرینش تفاوتی ندارند، هر دو توسط شیطان فریفته و از بهشت اخراج شده اند و هبوط کرده اند، بدون اینکه تفاوتی از این جهات میان آنها باشد. ولی مسئله این است که این نظریه، تساوی حقوقی - فقهی میان زن و مرد را اثبات نمی کند و قرآن احکام متفاوتی در این مورد و از جمله در ارث و قصاص بیان می کند.
جبر فلسفی در اندیشه محقق اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«جبر فلسفی» بیانگر جبرگرایی در سایه مسائل فلسفی همچون «تسلسل اراده ها»، «قاعده ضرورت سابق» و «تعلق اراده الهی به افعال ارادی انسان» است. محقق اصفهانی با ژرف نگری به تحلیل و ارزیابی این مسائل پرداخته و سازگاری این مسائل فلسفی با اختیار فاعل را اثبات کرده است. از رهگذر این جستار مشخص می شود که در اندیشه وی، معیار اختیاری بودن فعل، مسبوقیت آن به اراده است نه مسبوقیت اراده به اراده دیگر، تا تسلسل اراده ها لازم آید. قاعده ضرورت سابق نیز نه تنها با اختیار فاعل ناسازگار نیست، بلکه مؤید و مؤکد اختیار اوست. اراده الهی نیز به افعال ارادی انسان، مقید به اراده وی تعلق می گیرد. در نوشتار حاضر با روش توصیفی تحلیلی به دسته بندی، تنظیم، تبیین و ارزیابی دیدگاه محقق اصفهانی در مسئله جبر فلسفی پرداخته شده است.
نقد و بررسی نسبت علم الهی با اختیار انسان در الهیات گشوده بر مبنای فلسفه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خداباوری گشوده، رویکردی نوین در عرصه الهیات و فلسفه دین به شمار می رود که با نظرات و دیدگاه های خود نظرات اندیشمندان معاصر را به خود جلب کرده است. ادعای اصلی حامیان این رویکرد این است که بسیاری از آموزه های رایج کلام مسیحی در باب ذات و صفات خداوند مطابق با کتاب مقدس نیستند و از همین رو ناسازگاری هایی را با علم جدید در اندیشه های دینی به وجود آورده است. یکی از این ناسازگاری ها، در مسئله تعارض میان علم پیشین الهی و اختیار انسان نمود پیدا می کند. خداباوران گشوده ضمن بازتعریف برخی صفات خداوند ازجمله علم مطلق خداوند، سعی در حل این تعارض سنتی و جنجالی کرده اند. آن ها همچنین برای حل این مسئله، رابطه خداوند با جهان را نیز به گونه ای جدید تفسیر کرده اند. در این مقاله تلاش می شود تا روش حل تعارض میان علم پیشین خداوند و اختیار انسان توسط الهی دانان گشوده با تکیه بر فلسفه صدرایی مورد واکاوی و نقد قرار گیرد.
زمان به عنوان افق ظهور موجودات، فراهم کننده ابژکتیویته در کانت، به تفسیر هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقولات کانتی باید بالضروره در ارتباط با مُتعلَق دریافتی باشند. اما به دلیل خودانگیخته بودن قوه فهم از یک سو و پذیرنده بودن قوه حس از سوی دیگر، باید یک امر مشترکی ارتباط بین این دو قوه آگاهی را ممکن گرداند. هایدگر بیان می دارد که «زمان» همان امر مشترکی است که موجب اتحاد و «تالیف» این دو قوه می شود. بنابراین، به وسیله عمل شماتیزم ما به این نتیجه می رسیم که تفکر یا آگاهی از شهود گرفته تا عقل/فهم سراسر زمانی است. بدین ترتیب، با توجه به چنین تفسیری، زمان نه تنها صورت حساسیت بلکه صورت «خودِ» اندریافت نیز می باشد. بنابراین، هایدگر، وی مرز میان شاکله و مقوله را بر می دارد و «منِ» کانتی به همراه مقولاتش را صورت قاعده مند زمان می داند. در نتیجه، از رهگذر شماتیزم، این زمان است که به دلیل فراهم کردن وحدت آگاهی، ابژکتیویته ابژه را فراهم و احکام تالیفی پیشینی را ممکن می گرداند. زمان همان مرزاندیشیدنی، شناخت و خارجِ شناخت است، یعنی مرز توهم و ابژکتیویتی است. این چنین است که زمان به عنوان تعین استعلایی، افق مواجهه ما با موجودات را تعیین می کند.
ترسیم و بررسی الگوی ناسازگارگرایی وجوب علّی و مسئولیت اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۳
303 - 326
حوزههای تخصصی:
نسبت میان وجوب علّی و مسئولیت اخلاقی از درازدامنه ترین مباحث دهه های اخیر در میان فیلسوفان اخلاق غرب بوده است. مقاله پیش رو می کوشد تا در گام نخست نقشه جامعی از الگوهای مختلف این متفکران را در پاسخ به مسئله اخیر ارائه و سپس تقریرهای ناسازگارگروانه از آن را تبیین و بررسی نماید. آنچنان که خواهیم دید دیدگاه مختار تعین گرایان سخت و راه حل مورد نظر اختیارگرایان به سبب اشکالات و کاستی-هایی چون تنزل عامل های اخلاقی، تخریب مفهوم مسئولیت اخلاقی و یا میان تهی نمودن مفهوم کنترل در عامل اخلاقی چندان کارامد نبوده است . بعد از بررسی می توان اذعان کرد، هنوز هم رهیافت فیلسوفان مسلمان از قوت بیشتری برخوردار است. اندیشمندان مسلمان اگرچه چندان اقبالی به بحث مستقل و مستوفایی از مسئولیت اخلاقی نداشته اند، اما در کنار طرح مباحث پراکنده ای در خصوص منشاء و قلمرو مسئولیت انسان، به موضوع اختیار عامل اخلاقی در کشاکش با دو محظور علم و اراده پیشین الهی و نیز ضرورت سابق علّی توجه جدّی داشته و اصولاً کوشیده اند تا تقریری سازگارگرایانه و منسجم در این باب ارائه کنند.
نقد و بررسی آزمایش های لیبت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۳
247 - 275
حوزههای تخصصی:
آزمایش های لبیت –علی الادعا- نشان می دهند که فرآیندهای ناآگاهانه مغزی، قبل از آنکه از آنها باخبر شویم، تصمیم های ما را شکل می دهند. برخی بر اساس این مطالعات تجربی مدّعی شده اند که ما فاقد اراده آزاد هستیم. در این مقاله سه پاسخ به این مدّعا ارائه شده است: نخست، بسیار محل تردید است که افعال مورد مطالعه در آزمایش های لیبت نمونه کاملِ افعالی باشند که آزاد شمرده می شوند. چنین افعالی در بهترین حالت نمونه های نازلی از افعال آزاد بشمار می آیند. دوم اینکه، لیبت مفاهیمی مثل "میل" و "قصد" را جابجا بکار می برد درحالی که تفسیری جایگزین از داده های لیبت می گوید آنچه شرکت کنندگان از خود گزارش می کنند تنها میل به حرکت است و نه قصد یا تصمیم به حرکت. و سوم اینکه، نتایج لیبت تهدیدی مستقل بر ضد اراده آزاد بشمار نمی آیند بلکه صرفا تکرار این مدّعا هستند که تعیّن گرایی با آزادی جمع-شدنی نیست. از این جهت، این آزمایش ها نمی توانند دلیلی بر ضدّ همسازگرایی به شمار آیند.