فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۰۲۱ تا ۴٬۰۴۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
معنای حق، چیستی حق، تلازم حق و تکلیف، انواع حق و منشأ حق برخی از مسایل مهم نظری در فلسفه حق است. مسیله «منشأ حق های تکوینی» (که از آن به حق های فطری، ذاتی و طبیعی نیز تعبیر می شود) یکی از مسایل مهم در مباحث مربوط به حق می باشد. امروزه ادعاهای بسیاری درباره حقوق بشر و حق های ذاتی مانند حق حیات و حق آزادی می شود. سرنوشت مباحث گوناگون سیاسی در حوزه مهم حقوق بشر، به حل مسیله منشأ حق های ذاتی ادعایی در حقوق بشر گره خورده است. با فرض قبول ذاتی بودن برخی حق ها، منشأ پیدایش چنین حق هایی نیازمند بررسی جدی است. آیا انسان از آن جهت که انسان است، حق هایی دارد؟ آیا کرامت انسان، منشأ حق های مذکور است؟ به نظر می رسد منشأ حق های ذاتی یا تکوینی بشر، منحصر در ملکیت تکوینی و خدای متعال است.
شعر، رضا داوری و مارتین هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله مترصد است وجوه توجه استاد برجسته ی فلسفه در ایران، رضا داوری را نسبت به شعر به عنوان عاملی برای رهایی از تنگنای مهلک اصالت سوژه ی دوره ی مدرن شرح دهد. توجه ویژه ی شاعر به زبان که آن را ورای ابزار تلقی و-بر وفق نظر هیدگر- «بنیان گذار متعهد به کلمات» می داند، شرایطی به دست می دهد که با استمداد از آن می توان به تحول روزگار عسرت زده و گرفتارآمده در قهر فناوری مدرن امید داشت. رضا داوری زبان شعر را وجه ظهور وجود می داند که نقش عمده ی آن به سبب حال و احوال شاعرانه، احاطه بر دیگر شئون انسان و شرط اساسی هرگونه نسبت تأثیر گذار در این جهان است.
رؤیا و معرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و سوم بهار ۱۳۹۷ شماره ۸۷
198 - 220
حوزههای تخصصی:
رؤیاشناسی جوانب هستی شناختی، اخلاقی، روان شناختی، معرفت شناختی و... دارد. در این نوشته تنها به یک پرسش معرفت شناختی پاسخ داده شد: آیا رؤیا می تواند منبعی برای معرفت به بعضی از وقایع فراتر از بدن و روان ما به شمار آید؟ پاسخ این پرسش از نظر آیات و روایات و ادله عقلی مثبت است. سیره همیشگی عالمان دینی و اهل شرع نیز بر اعتماد به بعضی رؤیاها دلالت دارد. دلایل قرآنی، هشت رؤیایی است که قرآن به صورت تأییدی ذکر می کند و ادله روایی، روایات زیادی است که از سویی به اعتبار رؤیا دلالت می کند و از سوی دیگر به لزوم دقت در اعتماد به رؤیا توجه داده است. دلیل عقلی تجارب بشری در روی دادن چنین رؤیا هایی است که ابن سینا به آن استدلال کرده است. همچنین می توان بر اساس اصطلاحات و ادبیات معرفت شناسی جدید نیز بر این مدعا استدلال کرد. این نوشته در پی استدلال بر امکان معرفت بخشی برخی از رؤیاها، بر اساس ادله قرآنی، روایی و عقلی است؛ اما چند بحث خارج از مقصود ماست؛ از جمله بحث از دایره آموزه های قابل استفاده از رؤیا و نسبت معارف مبتنی بر رؤیا و معارف مبتنی بر دیگر منابع معرفت.
چیستی تعبیر «فلسفه استعلایی» کانت و شمول آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۵
145 - 169
حوزههای تخصصی:
تعبیر «فلسفه استعلایی» یکی از مهمترین و پرمحتواترین تعابیری است که کانت در توصیف فلسفه خود به کار برده است. مقاله حاضر، با اتخاذ روشی توصیفی- تحلیلی کوشیده است این تعبیر را، فارغ از شهرت و فراگیری آن، مورد بررسی و تحلیل قرار دهد و بدین طریق مضمون و محتوا و نیز دامنه شمول آن را مشخص نماید. از بررسی و تحلیل تعاریف و توصیفات کانت از «فلسفه استعلایی» و تدقیق در عناصر و مقوّمات اصلی آن تعاریف و نیز توجه به پیوستگی میان آن عناصر به دست می آید که اولاً فلسفه استعلایی متضمن نقد اساسی بر عقل محض در دو وجه نظری و عملی آن است. یعنی فلسفه استعلایی، بر خلاف آنچه در بادی امر به نظر می رسد، هم معطوف به مباحث نظری یا فلسفه نظری کانت مانند معرفت شناسی، مابعدالطبیعه و ... است و هم ناظر بر مباحث عملی یا فلسفه عملی کانت از قبیل دین، اخلاق، حقوق و نظایر آن. ثانیاً مبنای شمول این فلسفه بر دو حوزه نظری و عملی، وجود زمینه مشترک میان آن دو یعنی وجود عناصر پیشین به ویژه احکام تألیفی پیشین در آنهاست. ثالثاً مشتمل بر تشکیل نظامی معمارانه مبتنی بر ایده ای خاص و بر حسب مفاهیم و اصول پیشین است.
فلسفه هراسی
حوزههای تخصصی:
فلسفه کوشش عقلی برای شناخت واقع و راه زیست مطلوب است. ازآنجاکه انسان دارای قدرت تعقل است، در همه فرهنگ ها می توان ردپای فلسفه را دید. اما تدوین فلسفه به صورت یک دانش امری است که برخی از فرهنگ ها در آن فعال تر بوده اند. یکی از خاستگاه های معروف فلسفه، یونان قبل از میلاد است. فیلسوفانی همچون فیثاغورس، هراکلیتوس، پارمنیدس، سقراط، افلاطون و ارسطو از مشهورترین فیلسوفان یونان به شمار می روند. فلسفه یونانی دست کم در ظاهر به دین خاصی وابسته نیست و صبغه دینی ندارد، هرچند اغلب فیلسوفان یونانی الهی هستند. فلسفه یونانی هم به جهان اسلام وارد شد و هم به جهان یهودی مسیحی غرب. ازآنجاکه بین فلسفه و الهیات ادیان ابراهیمی موضوعات و مسائل مشترکی مطرح است، مانند بحث از آغاز و انجام جهان، رابطه طبیعت و ماورای طبیعت، سرشت انسان و سعادت و شقاوت او، برخی از متألهان این ادیان به مطالعه فلسفه روی آوردند و از مباحث فلسفی به ویژه اندیشه های نوافلاطونی در تبیین و توجیه برخی از آموزه های اعتقادی دین بهره جستند. فیلون و ابن میمون یهودی، آگوستین و آکوئیناس مسیحی و فارابی و ابن سینای مسلمان برخی از شناخته ترین متألهانی هستند که کوشیده اند بین یافته های فلسفی و باورهای دینی نوعی هماهنگی برقرار کنند و از روش فلسفی در بحث دینی استفاده کنند. در مقابل این جریان، گروهی دیگر از متشرعان و متکلمان ادیان یادشده قرار دارند که با اصل تفکر فلسفی یا با دخالت دادن آن در فهم دین به ستیز برخاسته اند. تقابل این دو جریان را می توان در نزاع پرماجرای عقل و ایمان در تاریخ قرون وسطای مسیحی مشاهده کرد. یکی از ریشه های اصلی این منازعه، عقل ستیز بودن باورهای بنیادی مسیحیت مانند تثلیث و تجسد است. ناتوانی جریان عقلگرا در دفاع عقلانی از این باورها زمینه شکل گیری ایمان گرایی در مسیحیت شد که تا امروز در الهیات مسیحی حضوری چشمگیر دارد. در جهان اسلام نیز از آغاز ورود فلسفه، جریان فلسفه هراسی و فلسفه ستیزی شکل گرفت. بسیاری از متکلمان و محدثان و فقهای اهل سنت از جمله غزالی و ابن تیمیه و سلفی ها با فلسفه و گاه با منطق و عقل به منازعه برخاستند. از نظر بسیاری از آنان برای شناخت واقع و معارف دین به چیزی جز نص دینی (کتاب و سنت) نیاز نیست. به زعم آنها استفاده از روش عقلی و فلسفی به انکار عقاید دینی منجر می شود. تحت تأثیر این جریان تدریجاً مخالفت با فلسفه در میان برخی از علمای شیعه نیز طرح شد. امروزه نیز این جریان فعال است و طلاب علوم دینی را از روی آوردن به فلسفه منع می کند. برخلاف فلسفه هراسی در مسیحیت که ریشه در ناسازگاری بنیادین باورهای مسیحی با عقل دارد، این مخالفت در جهان اسلام ریشه های دیگری دارد. اما در نهایت این مخالفت نیز به توهم ناسازگاری عقل و دین برمی گردد و مخالفان فلسفه برانند که به کارگیری روش عقلی در شناخت ما را به نتایجی می رساند که در مقابل آموزه های دینی قرار دارد. به عبارت دیگر، در این دیدگاه ولو به صورت ناآگاهانه مفروض است که عقل بشری با آموزه های دینی در تعارض است و سیر آزاد تفکر عقلی به نتایجی ناسازگار با دین منتهی می شود. برخی از اینان بین عقل و فلسفه تفکیک می کنند و می گویند ما با تعقل موافقیم اما با روش فلسفی مخالفیم. این سخن ناشی از عدم شناخت حقیقت فلسفه است. فلسفه چیزی جز به کارگیری روش عقلی در فهم واقع نیست. گاه به روایات و یا اقوال علمای پیشین برای نفی فلسفه تمسک می کنند، درحالی که آن روایات و اقوال در مقام مقابله با فلسفه های الحادی و افکار زنادقه است، نه نفی تفکر عقلی برای اثبات عقاید دینی و دفاع از آنها که در فلسفه اسلامی تعقیب می شود. گاهی فلسفه را رقیب دین و در مقابل آن قرار می دهند، درحالی که چنین نیست؛ فیلسوفان مسلمان به ویژه متألهان شیعی تمام تلاششان مصروف فهم حقایق عقلانی و الهیاتی دین است، نه ایجاد مکتبی در برابر دین. ازاین رو از مهم ترین زمینه های مخالفت متشرعان با فلسفه ابهام در نسبت فلسفه و دین است. به گمان آنها فلسفه دین حق را انکار و نفی می کند و خود دین باطلی را طرح و جعل می کند. بله، فلسفه های الحادی دین را انکار می کنند، اما فلسفه های الهی و به ویژه فلسفه اسلامی در مقابل دین خاضع و نسبت به آن خادم است. کار فلسفه الهی کشف دین و فهم آن است، نه طرد دین و جعل آن. فیلسوف متأله با تثبیت مبانی معرفت شناسی و هستی شناسی عقلی، اصول اعتقادی دین را اثبات می کند و در فهم و تبیین آموزه های اعتقادی دین و تفسیر متون دینی از روش عقلی فلسفی مدد می جوید. البته فلسفه مانند هر علم دیگری محصول ذهن بشر غیرمعصوم است و از این حیث مانند همه علوم دیگر در معرض خطاست و نیازمند به نقد و اصلاح است. علوم دینی مانند کلام و تفسیر و فقه هم همین طور هستند. گرچه منبع علوم دینی وحی و کلام معصوم است، اما استنباط و استخراج معارف از متون دینی مصون از خطا نیست، از همین جهت است که در علوم یادشده با آراء مختلف و حتی نحله و مکتب های گوناگون مواجه هستیم و منازعه و نقد و ابرام در آن بسیار است. از آموزه های مسلم قرآن کریم و روایات معصومان علیها السلام اهمیت و ضرورت تعقل و خردورزی و نکوهش سطحی نگری و ظاهربینی و بی توجهی به عقل است. حقیقت فلسفه نیز چیزی جز استفاده حداکثری از عقل نیست. فلسفه آراء فیلسوفان نیست؛ این آراء، گوناگون و گاه در مقابل هم هستند. گوهر فلسفه و حقیقتش به کارگیری روشمند و نظام مند عقل در شناخت واقع است. ازاین رو جای شگفتی است که کسی با معارف اسلام آشنا باشد اما با عقل ورزی به مخالفت برخیزد. ازاین رو این مخالفت ها منشأی جز تصور نادرست از فلسفه و دین و نسبت بین آنها ندارد. اگر توجه شود که اولاً فلسفه اسلامی ناسازگار با دین نیست، بلکه در خدمت اثبات و فهم دین است، و ثانیاً دین نافی تفکر عقلی نیست، بلکه مؤید و مکمل آن است، و سرانجام اینکه عقل و وحی به عنوان حجت های درونی و بیرونی در کنار هم و معاضد یکدیگرند نه رقیب و معارض هم، وجهی برای فلسفه هراسی و فلسفه ستیزی نخواهد بود.
مطالعه موردپژوهانه مواجهه منطق ارسطویی در تحلیل احکام، خواص و قواعد استنتاجی مربوط به نسبت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توجه منطق دانان مسلمان به نسبت و ارائه تحلیل منطقی از احکام و خواص آن، و به کارگیری قواعد استنتاجی متضمن نسبت امری مسلم به نظر می رسد؛ اما رهیافت آنها در یک سطح نبوده است. منطق دانان در تبیین و تحلیل منطق ارسطویى به علت عدم توجه به تمایز بین قضایاى متضمن نسبت و قضایاى متضمن مفاهیم نفسى دچار نوعی ناسازگارى بوده اند؛ یعنى اگرچه ظاهراً منطق ارسطویى بر تحلیل موضوع محمولی از قضیه استوار است و احکام، خواص و قواعد نسبت تحت عنوان بخش مستقلى تعریف و تحلیل نشده اند، ولى بسیارى از مباحث منطقى بنحوى بر خواص و قواعد نسبت مبتنى است، اما به علت محصور بودن در ضوابط منطق ارسطویی، بحث از نسبت چندان تعمق نیافته است. لذا در منطق سنتى، قواعد استنتاجى مبتنى بر نسبت فداى این ناسازگارى شده است. براین اساس شکار مستقیم آراء و نظریات آنها دراین باره ممکن نیست. درواقع منطق ارسطویی در مواضعی با مشکل بحث از نسبت روبرو بوده، اما این رویارویی صریح نبوده است. از جمله آنها می توان از احکام و لوازم نسب اربعه، تحلیل و تبیین عکس مستوى سالبه کلى، تحلیل قیاس اقترانى حملى شکل اول، چاره جویی در قیاس مساوات، و تبیین مأخذ اول و مأخذ ثانى نام برد.
معمای معرفت بخشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسش محوری فرگه در مقاله در باب معنی و مدلول آن است که چگونه می توان تفاوت معرفتزایی جمله هایی به فرم a=a را از a=b توجیه کرد.a=a تحلیلی و پیشین است در حالی که a=b پسین است و ارزش شناختی متفاوتی دارد. نظریه معنی (sense) و مدلول فرگه برای پاسخ به همین پرسش طرح می شود.سنس نحوه رسیدن به یک مدلول است و تفاوت راههای رسیدن به یک مدلول توجیه گر چگونگی معرفتزایی اینهمانیهای تجربی است.در سنت تحلیلی توجیه معرفتزایی نقطه قوت نظریه فرگه محسوب می شود.ما بر آنیم استدلال کنیم که اگر ساختار منطقی پیشنهادی فرگه برای اینهمانیهای تجربی را مفروض گرفته و نظریه معنی و مدلول او را بپذیریم، آنگاه اساسا جایی برای کشف تجربی باقی نمی ماند.کشف تجربی در حالتی معنی پیدا می کند که ساختار منطقی متفاوتی به جمله های مورد بحث فرگه نسبت دهیم و در این صورت دیگر نیازی به نظریه معنی و مدلول نخواهیم داشت.
Living in Felicity or in the Shadow of Death: A Kierkegaardian Existentialistic Reading of Ionesco’s The Killer(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۵۶)
113 - 145
حوزههای تخصصی:
Eugène Ionesco in his play, The killer (1960) depicts a true reflection of the human condition; he depicts the images of life and death, being and non-being, and the reality of man’s reduction into the cypher of non-being. He wants man to come to grips with his true situation; hence, man's existence is fundamentally a conflict between the infinite extensions of the human urge as opposed to the necessary and limited state of being. The aim of this paper is to examine Ionesco's ideas on the loneliness of man in this alienated universe, his hidden anxieties and his struggle for survival within an Existential framework of Søren Kierkegaard; examples are drawn from The killer (1960) in order to fully examine Ionesco’s particular vision of life. Such a study aims at bringing about a realization and understanding of the conditions man is exposed to in the universe. It is too hard for Bérenger to believe that nothingness precedes, envelops, and conditions all being. He faces the two coexistent side of living: in felicity and in the shadow of death.
پاسخ نقدهای احسائی به اثبات حرکت جوهری در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۴
161 - 175
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مبانی فلسفی حکمت متعالیه حرکت جوهری است که ملاصدرا از طریق حرکت اعراض و متغیر بودن علّت متغیر به اثبات آن پرداخته است. شیخ احمد احسائی بر آن است که به دلیل فاعلیت خداوند نسبت به همه موجودات، جوهر، علّت عرض و فاعل حرکت آن نیست و مبانی ملاصدرا در زمینه فاعل حرکت جوهری و وحدت وجود (یکی بودن محرّک و متحرّک) منجر به دهری و مادی گرائی می گردد. احسائی با طرح اراده و اختیار داشتن جمادات، تقسیم ملاصدرا از انواع حرکت به خصوص حرکت طبیعی و قسری را به چالش می کشاند. در پاسخ به نقدهای احسائی می توان گفت که فاعلیت خداوند و فرشتگان نسبت به اقسام حرکت بی واسطه نیست. لذا منافاتی با فاعلیت مباشر صورت نوعیه ندارد، علّت با معلول (وجود مستقل و رابط) وحدت حقیقت و رقیقت دارند و به دلیل معلول بودن صورت نوعیه، نظریه ملاصدرا به مادی گرائی نمی انجامد. جمادات نیز فاقد هر گونه علم و ادراک هستند و بدین لحاظ اثبات حرکت جوهری از طریق فاعل انواع آن خالی از مناقشه است.
مبناپذیری اشکال چهارگانه قیاس ارسطویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش معرقی مفهومی جدید در قیاس حملی ارسطویی به نام مبناپذیری است؛ به عبارتی ضربی از ضروب 24گانه ی منتج قیاس ارسطویی مبناپذیر است اگر تنها با مفروض گرفتن یک ضرب به همراه قواعد برهان خلف، تداخل، عکس ساده، نقض محمول و نقض سور بتوان ضروب منتج دیگر قیاس حملی ارسطو را اثبات کرد. بدین منظور در این مقاله نشان داده خواهد شد که تنها 15 ضرب منتج از ضروب 24گانه ی منتج منطق حملی ارسطو دارای خاصیت مبناپذیری هستند. ارسطو چهار ضرب شکل اول قیاس را مبناپذیر می داند زیرا وی اشکال دیگر قیاس را به وسیله ی شکل اول اثبات می کند. از آنجایی که اثبات مبناپذیری چهار ضرب ارسطو تعمیم داده شده است به پانزده ضرب می توان نشان داد که منظور ارسطو از بدیهی بودن شکل اول قیاس مبناپذیری صرف چهار ضرب اول شکل اول نیست. این نتیجه ی مهم منطقی در سیستم ارسطو تنها از رهیافت معرفی مفهوم مبناپذیری ضروب قیاس ممکن گردیده است؛ به عبارت دیگر نشان خواهیم داد که برخلاف دیدگاه رایج در سنت ارسطویی به هیچ وجه مبناپذیری ضروب شکل اول نمی بایست خاستگاهی برای تببین بدیهی بودن ضروب شکل اول قیاس باشد. صرف نظر از اینکه راز بداهت شکل اول قیاس در چه چیزی نهفته است، این مقاله به وجه سلبی، یکی از گزینه های ممکن یعنی مبناپذیری ضروب منتج شکل اول قیاس را به شکلی منطقی در پاسخ به راز بداهت ضروب منتج شکل اول قیاس حذف خواهد کرد.
تلقی ابن عربی از "زمان" در کتاب الفتوحات المکیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۴
203 - 230
حوزههای تخصصی:
مفهوم زمان علیرغم اینکه مفهومی ساده و روشن به نظر می رسد در عرصه تأملات عقلانی از مقولاتی پیچیده و نزاع بر انگیز بوده است. آیا تنها با حضور آدمی است که زمان مطرح می گردد و در نتیجه زمان تنها در ذهن آدمی وجود دارد ؟ به فرض وجود زمان در جهان خارج آیا وجودی جدا از دیگر موجودات دارد و یا از اوصاف آنهاست؟ در همان فرض آیا زمان به بعضی از مراتب هستی مربوط می شود یا همه آنها را در بر می گیرد؟ پرسش هایی از این دست در نظریه پردازی فیلسوفان و متکلمان و عارفان پاسخ های گوناگونی یافته است. "زمان " دردیدگاه برجسته ترین عارف مسلمان؛ محیی الدین ابن عربی، تصویری دیگر یافته است. وی بر اساس روش خاصی که در کشف حقیقت برگزیده است و با تکیه به برخی از پیش فرض های هستی شناسانه ،با سرلوحه قرار دادن برخی از آیات قرآن و سخنان نبوی بر این باور است که زمان یا دهر همان تجلیات بی پایان خداوند در قالب اسماء الاهی است که لحظه به لحظه به صورت سلسله مراتبی در تمامی مراتب هستی می گسترد. هدف اصلی مقاله حاضر ارایه "روایتی توصیفی- تحلیلی" از دیدگاه ابن عربی است که بر محور آنچه که در کتاب الفتوحات المکیه آورده تنظیم گردیده است .
بررسی رابط و یا رابطی بودن ممکنات از نظر جلال الدین دوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا با اعتقاد به رابط بودن ممکنات، مدعی است که از سخنان همه حکمای پیش از خود، از جمله جلال الدین دوانی رابطی بودن ممکنات استتناج می شود، اما دوانی که در آثار خود رابطه ممکنات و علّت را با مفهوم «انتساب» بیان می کند، این مسئله را به دو شکل مطرح کرده است: شکل اول همان امری است که به نظریه «ذوق التأله» شهرت دارد، اما در شکل دوم با تکیه بر تعبیر تشأن به جای رابطه علّی معلولی و توضیح مفهوم ام النسب، مفهوم انتساب را به نحو دقیق تری عنوان می کند؛ به صورتی که قابل تطبیق با وجود رابط در دستگاه وحدت شخصی ملاصدراست. در مقاله حاضر با پذیرش شکل دوم به عنوان نظریه کامل تر و دقیق تر دوانی، چنین نتیجه گیری می شود که آن چه موجب شده ملاصدرا معتقد باشد، دوانی ممکنات را وجود رابطی می داند دو امر است: یکی بیان ناموفق دوانی از مقصود خود و دیگری عدم توجه ملاصدرا به شکل دومِ بیان انتساب.
تحلیل محتوای کتاب درسی تفکر و سواد رسانه ای پایه دهم بر اساس آموزش سواد رسانه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مطالعه، تحلیل محتوای کتاب درسی تفکر و سواد رسانه ای پایه دهم بر اساس آموزش سواد رسانه ای است. برای نیل به این هدف، از روش تحلیل محتوا استفاده شده است. نتایج این مطالعه نشان می دهد که در این کتاب، مجموعاً 110 مورد مرتبط با آموزش سواد رسانه ای وجود دارد که از این تعداد 43 مورد (39/90%) متعلق به مؤلفه های ناظر بر اهداف آموزش سواد رسانه ای می باشد که در میان مؤلّفه های ناظر بر اهداف آموزش سواد رسانه ای، مؤلّفه مهارت پرسش گری درباب پیام های رسانه ای با 24 مورد (55/81%) بیشترین فراوانی را به خود اختصاص داده است. همچنین، در میان مؤلّفه های ناظر بر محتوای آموزش سواد رسانه ای، مؤلّفه آشنایی با شیوه های اقناع مخاطب در گونه های مختلف رسانه با 14 مورد (20/89 %) بیشترین فراوانی را دارد. بر اساس این یافته ها، بازنگری کتاب درسی تفکر و سواد رسانه ای به ویژه با نظر به تقویت مهارت استدلال، مطالعه و بررسی بیشتر تجربیات نظام های آموزشی موفق در اجرای برنامه درسی سواد رسانه ای، استفاده از آن جهت غنای برنامه درسی تفکر و سواد رسانه ای و تدوین برنامه درسی تفکر و سواد رسانه ای در مقاطع پایین تر تحصیلی پیشنهاد شده است.
تفسیر هابز از سرشت انسان و تأثیر آن در شکل گیری فلسفه سیاسی او(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۲
77 - 89
حوزههای تخصصی:
بنیان اندیشه سیاسیِ هابز بر تحلیل دوگانه وی از انسان مبتنی است: از سویی انسان به مثابه جسمِ مادیِ مرکب در شبکه ای از نیروهای مکانیکی که تابع امیال و انفعالات خویش است. و از دیگر سو انسان همچون موضوع مطالعه مفاهیم حق و تکلیف که به وسیله قرارداد تشکیل اجتماع می دهند. تلاش هابز بر این است که نظام سیاسی اش با تحلیل ماده گرایی از رفتار انسان سازگار باشد. به همین دلیل در اندیشه هابز آگاهی از سازمان سیاسی مشروط به شناخت سرشت بشری است، و شناخت حالات و انفعالات بشر به شناخت اصول مکانیکی و قوانین فیزیک وابسته است. اخلاق و سیاست هابز نیز با ماده انگاری مکانیکی منطبق هستند و گاهی بر همان زمینه شرح و بسط داده شده اند. پرسش های راهبر ما در این مقاله عبارتند از: سرشت انسان به مثابه یکی از عناصر اصلی نظام روان شناختی هابز چه مختصاتی دارد؟ هابز چگونه بر پایه مختصات سرشت انسان، فلسفه سیاسی خود را تدوین کرده است؟ مدعای اصلی مقاله این است که در نگاه هابز سرشت انسان بر اصل حرکت و بر اصول مکانیکی استوار است و در نتیجه، توانایی ایجاد جامعه سیاسی در سرشت بشر نوشته نشده است. انسان مدنی بالقسر است و باید اجتماع پذیر ساخته شود، به این معنا که نظم جامعه سیاسی نه نظمی طبیعی بلکه نظمی تصنعی است که در مفاد بندهای یک قرارداد تجلی پذیر خواهد بود. بنابراین روان شناسی مکانیکی هابز زمینه ساز فلسفه مدنی اوست.
هیدگر و پرسش از بیماری انسانی: چشم اندازی دازین کاوانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۵
43 - 60
حوزههای تخصصی:
این مقاله، پرسش از طبیعت بیماری انسانی نزد هیدگر با تکیه بر رویکرد دازین کاوانه در پژوهش های روانی مورد بررسی قرار می دهد؛ موضوعی که با وجود اهمیت تاریخی و جایگاه برجسته آن در طرح نقش تحلیل وجود انسانی در فهم تجارب آسیب شناختی، در مقایسه با سایر ابعاد اندیشه هیدگر چنان که باید مورد توجه قرار نگرفته است. در این زمینه، ابتدا توضیح داده می شود که چگونه پرسش از طبیعت بیماری به عنوان امری نقصانی، به مثابه نوعی از محرومیت، ضرورتاً با پرسش از سلامتی، به عنوان وضعیت کمال، و به تبع آن با نحوه خاص وجود انسان به عنوان عرصه گشوده به روی جهان مرتبط می گردد. پس از آن مسأله تحلیل تجارب فردی در صور مختلف بیماری برپایه ساختارهای عمومی وجود انسانی همچون زمان مندی، فضامندی و مانند آن، به عنوان اساس پژوهش دازین کاوانه در حوزه آسیب شناسی مدنظر قرار می گیرد و در پایان، نشان داده می شود که چگونه ارائه سنگ محک وضعیت سلامتی در این زمینه و جمع میان مبنا قرارگرفتن کمال گشودگی و آزادی انسانی از سویی و صورت تجربه نرمال با نظر به چگونگی تحقق متعارف خصیصه های بنیادین وجودی از سوی دیگر، مسأله ساز خواهد بود.
بررسی پیش فرض ها و لوازم اعتقاد به دین «متن محور» و دین «شخص محور» (با تأکید بر اسلام و مسیحیت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تفاوت دیدگاه اسلام و مسیحیت نسبت به ماهیت وحی و پیامبر باعث تمایز آشکاری بین این دو دین وحیانی شده است. وحی در منابع اسلامی از مقوله قول و گفتار است و متکلمان مسلمان بر این باوراند که خداوند برای «ارتباط با بشر»، با او سخن می گوید و خود را به واسطه زبانی که برای بشر قابل فهم است، آشکار می سازد، اما مسیحیت رایج «وحی» را از مقوله فعل و یک واقعه می داند و معتقد است که خدا برای «ارتباط با بشر» در قالب یک شخص انسانی تجسد پیدا می کند. مرکز ثقل نازله الاهی در اسلام، قرآن و در مسیحیت، شخص مسیح است. بر اساس این دو نگاه متفاوت به وحی، اسلام را دین «متن محور» و مسیحیت را دین «شخص محور» می نامیم. پرسشی که در این جا مطرح می شود این است که آیا این دو نگاه متفاوت به وحی - به لحاظ قوت استدلال - در یک سطح هستند؟ برای پاسخ به این پرسش لازم است تا ابتدا پیش فرض های هر دیدگاه بررسی شود و پس از آن به مقایسه میزان استدلال پذیری آن ها پرداخت و سپس لازم است لوازم هردو دیدگاه را - در حوزه های مختلف مانند کلام، نوع دینداری و علومی که پیرامون هر کدام شکل می گیرد - ارزیابی کرد.
منطق عرفان نظری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۷ «ویژه نامه فلسفه عرفان»
73 - 116
حوزههای تخصصی:
این نوشته در صدد پی ریزی یک دستگاه سنجش به عنوان میزان و منطق مادی عرفان نظری است؛ چراکه عرفان نظری یک نظام سازمند از گزاره های شهودی- وجودی است که به دلیل وجود امکان خطا در هنگام تبدیل شهود به تعبیر همواره نیاز ضروری به سنجش دارند و این مسیله نیاز به دستگاه سنجش را ضروری می نماید؛ ولی ساختار این دستگاه چیست؟ این دستگاه از دو میزان تشکیل شده است: یکی میزان دینی و دیگری میزان عقلی. هر یک از این دو میزان دو گونه معیار در خود دارند: معیارهای پایه و معیارهای غیرپایه. معیارهای پایه معیارهای ضروری، واقعی و قطعی اند که به نحو مطلق صدق محض هستند. معیارهای غیرپایه معیارهای محدود، تدریجی الحصول و نظری هستند که به نحو مشروط صادق می باشند. میزان دینی نظام واره ای از گزاره های وجودی موجود در کتاب و سنت است که با هر یک از گزاره هایش معیار سنجش گزاره های عرفانی می باشد. آن گزاره ها دو گونه دلالت دارد: یکی دلالت تحققی و دیگری دلالت قطعی که در صورت اول آن گزاره معیار پایه و در صورت دوم آن گزاره معیار غیرپایه هستند. به معیارهای پایه احتجاجات و به معیارهای غیرپایه تنجیزات گویند. احتجاجات ادله ای هستند که مدلول و مؤدای خود را در عقل به گونه ای تثبیت می کنند که عقل با تمامی مبانی اش این مؤدی را با قطع بالمعنی الاخص به نحو نامشروطی تصدیق می کند. تنجیزات ادله ای هستند که مدلول و مؤدای خود را به گونه ای در عقل تثبیت می کند که عقل به آن قطع بالمعنی الاعم می یابد؛ لذا مجاز به تخلف از آن نیست و در صورت تخلف از آن معذور نیست، بی آنکه بتواند بر اساس اصول خود آن مؤدی را به نحو نامشروط تصدیق کند. میزان عقلی صرفاً دانش کلی نظری است؛ با اصول عقلی محض و به روش استدلالی محض درباره پرسمان عقلی محض می اندیشد؛ دستگاهی که به صورت منطق و فلسفه تحصل پیدا کرده است. این میزان عقلی دستگاهی از گزاره های عقلی محض است که همه گزاره های کلی و جزیی را در بر می گیرد. این گزاره ها بر پایه تقسیم عقل به عقل عام و عقل خاص به گزاره های عام عقلی محض و گزاره های خاص عقلی محض تقسیم می شوند. در این میزان ضروریات به عنوان معیارهای پایه، اصول عام و همگانی، پیشاتجربی و پیشااستدلالی و ضروری الصدق هستند و نظریات به عنوان معیارهای غیرپایه اصول غیرهمگانی، استدلالی.
پژوهشی در بنیان های فلسفی مفهوم هژمونی لاکلاو، دریدا و امکانی بودن صورت بندی های گفتمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۶ بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
1 - 16
حوزههای تخصصی:
مفهوم «هژمونی» دارای بنیان های فلسفی نظری و ساحات معنایی متفاوتی است. این مفهوم را صرفاً و لزوماً نباید به شیوه ای ادراک نمود که در راه ادراک آن به شیوه هایی دیگر انسداد حاصل آید. در ادراک این مفهوم نباید در مغاک فروبستگیِ متافیزیکی فروغلطید و «یک» شیوه ادراک را بر سایر شیوه ها غالب دانست. فلذا، پژوهش حاضر درصدد واسازی این گرایش به «امر واحد» است تا بر راه ادراک مفهوم هژمونی به «یکی از شیوه های ممکن» پرتو افکند. این چنین، تمرکز این پژوهش بر اندیشه ارنستو لاکلاو قرار دارد تا بدین طریق بنیان های فلسفی مفهوم مذکور در فلسفه ژاک دریدا مورد واکاوی قرار گیرند و دال های برسازنده مفصل بندی این مفهوم در مقام ساحات معنایی آن مکشوف گردند. همان گونه که خواهیم دید، دال های مذکور حول دالّ برتر یا نقطه گره گاهی «امکانی بودن» مفصل بندی می گردند و مفاهیم دریدایی «امر تصمیم ناپذیر» و «امر لمس ناپذیر» به عنوان بنیان های فلسفی آن ها قلمداد می شوند. امّا، این امکانی بودن به معنای عدم قطعیّت یا بی ثباتی یا عدم برخورداری از یک بنیان هستی شناختی نیست. لذا، امکان ناپذیربودن، تصمیم ناپذیربودن و لمس ناپذیربودنِ هژمونی را باید به معنای عدم برخورداری آن از «بنیاد غایی» و نه «بنیاد» قلمداد نمود و توجّه را بر سرشت آپوریایی و حضور در عین غیاب و غیاب در عین حضور آن متمرکز نمود.
تأثیر رحمت الهی بر کاهش فشارهای روانی مطرح شده از سوی الیس(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
یکی از مشکلات بشریت، فشارهای روانی زیان بار است که بسیاری از بیماری های روانی و جسمانی را در انسان پدید می آورد. از دیدگاه آلبرت الیس، عوامل فکری مانند باورهای نادرست و توقعات زیاد دنیوی از خود، مردم، اوضاع اجتماعی و طبیعیت، موجب ایجاد فشارهای روانی است. یکی از راه های درمان این فشارها، ایمان به رحمت الهی است. رحمت الهی یعنی خداوند تنها روزی دهنده و منعم در عالم هستی است. البته نعمت های ثابت و پایدار روانی و رفاهی، فقط به کسانی تعلق می گیرد که به خداوند و زندگانی پس از مرگ ایمان داشته و به دستورها و توصیه های الهی عمل می کنند. روش این پژوهش، اسنادی تحلیلی است که با استفاده از منابع معتبر تفسیری و روان شناسی، چگونگی تأثیر ایمان به رحمت الهی بر درمان عوامل فکری فشارهای روانی زیان بار را بیان می کند.
فرگه، عالم سوم و افلاطون گرایی در فلسفه او(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
27 - 40
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار نگارنده به دنبال آن است که با بررسی اجمالی عالم مثال و موجودات متعلق به آن و همچنین تشریح جزئیات و ویژگی آن موجودات در برابر موجودات عالم مادون خط افلاطون، مقایسه ای داشته باشد با ایده اصلی گوتلوب فرگه در خلق عالم سوم و اختصاص حضور و وجود برخی از موجودات، به خصوص اندیشه، به آن عالم. این نخستین بررسی است که صورت می گیرد و ایده اصلی آن کاوش در افلاطون گرایی (به معنای مصطلح آن در فلسفه معاصر) فرگه در فلسفه تحلیلی است. نگارنده ایده اصلی افلاطون در ایجاد عالم مثال و همچنین موجودات مثالی را بررسی و بهره برداری فرگه از این ایده را تشریح می کند. پس از آن با بررسی و کنکاش دقیق در آرای فرگه در باب عالم سوم و موجودات حاضر در آن، به خصوص اندیشه، سعی بر آن دارد تا بررسی کند که آیا می توان تناظر یک به یک میان این دو برقرار کرد و با نقدهایی که بر تشریح سیستم فرگه در خلق عالم سوم و اندیشه وارد می کند، مدعی است که تناظر یک به یک نمی تواند مطرح شود. نتیجه نهایی که مورد بررسی و مداقه قرار گرفته، روند و سیستم کلی فرگه در افلاطون گرایی است. موضوعات مرتبط با دیگر موجودات عالم سوم، به غیر از اندیشه (مثل اعداد) در این نوشتار بررسی نشده است و هر کدام از آنها باید در نوشتاری مستقل بررسی شود.