فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۰۶۱ تا ۲٬۰۸۰ مورد از کل ۱۴٬۷۷۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
از افزودن داده های علمی جزئی نگر در کنار هم می توان تصاویری عام تر ترسیم کرد. این تصاویر عام تر خود مدل هایی خطاپذیرند که البته می توانند بهتر از حدس های تصادفی تصویری از آینده را بنمایانند. در مقاله ی حاضر دسته ای از یافته های تجربی در کنار یکدیگر در دفاع از این دعوی قرار گرفته اند که «همه گیری کووید19 با تسریع تغییراتی که در میکروبیوم انسان در حال رخ دادن است تأثیرات شگرفی بر سلامت جسمی و روانی، هیجانات و شناخت، و روابط اجتماعی انسان ها دارد». استدلال اصلی مقاله در دفاع از این دعوی چنین است. ترکیب میکروبیوم بر سلامت جسمی و روانی، هیجانات و شناخت، و روابط اجتماعی انسان تأثیر دارد و بنابراین تغییر در میکروبیوم به تغییر در این جنبه ها می انجامد. طی تاریخ تکاملی انسان میکروبیوم تغییر کرده است. در دو سده ی گذشته این روند تغییرات شتاب گرفته است و همه گیری کووید19 می تواند تغییرات بیشتری در میکروبیوم انسان ها ایجاد کند. در حمایت از مقدمات استدلال، از میان انبوه داده ها برخی گزینش و عرضه شده اند.
نقد تصویر خدا در انجمن های دوازده قدمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هجدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۴۸)
295 - 317
حوزههای تخصصی:
انجمن های دوازده قدمی گمنام یکی از شاخه های معنویت های درمانگرا محسوب می شوند که بر پایه اصول اخلاقی و روحانی به جذب و درمان مبتلایان به اعتیاد رفتاری یا مصرفی می پردازند. هدف از تحقیق، ارزیابی انتقادی مدل خداباوری در این انجمن هاست؛ نحوه تصویر خدا، محوری ترین مبنای فکری مکاتب عرفانی قلمداد می شود. پژوهش حاضر با روش توصیفی – انتقادی، کوشیده تا ضمن تبیین علمی شاخصه های خداباوری از دیدگاه انجمن، به بیان نارسائی تصویر خدا در انجمن بپردازد و آن را با نگاه توحیدی اسلام به خدا، مقایسه کرده و میزان همسویی آن را با معارف اسلامی مورد کاوش قرار دهد. سپس به آسیب شناسی و بررسی پیامدهای فکری و رفتاریِ پذیرش این نوع از خداباوری پرداخته و اهداف ضمنی انجمن را شناسایی و نمایان ساخته است. یافته های این تحقیق حاکی از آن است که تصویر انجمن از خداوند، سه شاخصه اصلی دارد، مفهومی فروکاهیده به خدای مبهم، محدود، ناتوان و آسیب زننده به باور و رفتار فرد است و با خدای ازلی و ابدی اسلامی تطبیق ندارد.
تبیین اصالت وجود از نظر ملاصدرا با توجه به تفاسیر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۹
102 - 83
حوزههای تخصصی:
مسئله این مقاله ضمن بررسی چند تفسیر اصلی از اصالت وجود، تفسیر دیدگاه ملاصدرا با روش راوی سوم است. طبق این تفسیر آنچه در اصالت وجود اصل است، تمایز ذهن و عین یا ماهیت و وجود و تفاوت احکام هر یک و رابطه آن ها است. با این حال ملاصدرا مدعای خویش را در قالب قضیه «وجود موجود است» بیان می کند و این قضیه را از سنخ حمل شایع صناعی می داند. در تفسیر این مقاله از دیدگاه ملاصدرا سه گزاره اصلی درون مایه اصالت وجود وی می باشد: وجود مصداق دارد، ماهیت در خارج مصداق ندارد و ماهیت به عرض وجود و مجازا در خارج مصداق دارد. این سه گزاره به صورت کلی در سایر تفاسیر نیز مطرح می شود، اما شرح هر کدام متفاوت است. اما تمایز اصلی تفسیر این مقاله، آن است که ماهیت اساسا امکان صدق بر خارج را ندارد.
نقد دیدگاه استاد فیاضی در تبیین اصالت وجود و اعتباریت ماهیت(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
اصالت وجود و اعتباریت ماهیت را می توان رکن اصلی حکمت متعالیه دانست. این اصطلاح تفاسیر مختلفی دارد که هر یک را شاید بتوان ناظر به تبیین گوشه ای از ابعاد این معنا دانست. از این رو در این نوشته سعی شده است در ضمن نقد یکی از این تفاسیر (تفسیر استاد غلامرضا فیاضی)، تبیینی که به نظر می رسد به واقع نزدیک تر است ارائه شود. بدین جهت در این نوشتار با تبیین مبانی استاد فیاضی و جمع بندی نظریات ایشان درباره این اصل، هشت مبنا تبیین، و نقدهایی درباره آنها بیان شده است و در ضمن این نقدها بخشی از مبانی معنایی که به نظر صحیح تر است نیز تبیین شده است. همچنین دلیل ایشان برای نظر خود مبنی بر اعتباریت ماهیت با تبیین ویژه ای که دارند نیز بررسی و نقد شده و در ادامه مهم ترین لازمه این تبیین که به نظر می رسد صحیح نیست، تبیین و نقد شده است. از این رو در این نوشتار سعی شده است در ضمن ارائه نقدهایی به تبیین مذکور، مطالبی عرضه شود که محققان در حکمت متعالیه بدان وسیله بتوانند ثمره بیشتری از این مکتب فلسفی به دست آورند و به عمق هستی شناسی حکمت متعالیه نزدیک شوند.
ارزیابی نگرۀ هم ترازی ادلۀ اثباتی و سلبی انگارۀ اتحاد عاقل و معقول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در فرایند خردورزی، خودپردازی عقل، امری معمول و رایج در همه مکاتب فلسفه اسلامی است. برخی در این آزمون دشوار سرفراز و برخی ناکام مانده و به تردید گرفتار و به تعطیل فرجام سپرده اند. مسئله اتحاد عقل و عاقل و معقول در زمره مسائلی است که عقل به توانایی قلمرو و کیفیت خردورزی خود می پردازد. ابعاد مختلفی از معرفت شناسی و هستی شناسی و نفس شناسی در این مسئله بروز و نمود دارد. همین امر، نظریه پردازی را دچار دشواری مضاعف نموده است. ابن سینا با تأثیر از نارسایی برخی مبانی خود، بخشی از قلمرو آن را پوچ و قائل به آن را به عدم فهم متهم کرده است. فقط صدرالمتألهین بر اساس مبانی قوم، حتی خود ابن سینا و سپس در حد پیشرفته تری، استوار بر مبانی خاص حکمت متعالیه، به احیاء و بازآفرینی آن اهتمام ورزیده است. در حکمت متعالیه نتایج مهم معرفتی و انسان شناختی از آن مدنظر است و توجیه خردپسند برخی باورهای اصیل دینی به تحلیل متعالی از آن منوط شده است. پژوهنده ای هردو دیدگاهِ مُثبت و نافی را ناتوان از تحکیم مطلوب انگاشته و ادعای توقف و تعطیل نظریه پردازی را بر آن مترتب کرده است. واکاوی نشان می دهد این ادعا مترتب بر برداشت های نادرست از ادله اثباتی صدرالمتألهین است و ادعای تکافؤ و هم ترازی مردود است.
Hegel's Absolute as Negativity(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳۶
369 - 383
حوزههای تخصصی:
The relation of the many and the one, difference and identity, multiplicity and unity, particularity and universality, and finally that of negativity and negativity of negativity through reason and history is the core of Hegelian Absolute which is still an inevitable philosophical source to deal with most of the contemporary ontological problems. The article’s claim consists of two parts: Absolute is internally a retrospective totality of the System, on the one hand, and it is intertwined with a prospective negativity in a reciprocal relationship, on the other hand. Therefore, Absolute would be an absolute totality and an ongoing openness to the future at the same time. This article explains how Hegel’s articulation of the absoluteness is still a challenging ontological problem since it would simultaneously include both totality and negativity.
نقد و بررسی دیدگاه امام محمد غزالی در باب نسبت اختیار و ضرورت علّی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۵
65 - 80
حوزههای تخصصی:
رابطه اختیار با قاعده فلسفی «جبر علّی و معلولی» از مسائلی است که محل نزاع میان اندیشمندان اسلامی، از حکما و متکلمان و اصولیان بوده است. مشهور حکمای اسلامی اختیار را در تعارض با این قانون عقلی و ضروری نمی دانند ولی برخی متکلمان از جمله غزالی آن را منافی با اختیار دانسته اند. لذا محور این پژوهش آن است که با مطالعه و تحقیق در آثار متفکر برجسته جهان اسلام و متکلم بزرگ اشعری (غزالی) اندیشه کلامی وی را در باب نسبت اختیار و ضرورت علّی مورد بررسی و ارزیابی قرار دهد. با توجه به موضوع، این مقاله از حیث جمع آوری مطالب کتابخانه ای، و از حیث روش، توصیفی – تحلیلی و از منظر هدف، بنیادی است. در این نوشتار سعی شده است پس از تبیین مفاهیم اختیار، ضرورت علّی و اراده، انگیزه های اساسی نفی علیت در نظام فکری غزالی بررسی شود. در مجموع معلوم می شود که تفکر اشعری گری بر کل نظریات غزالی سایه افکنده است و سبب جهت گیری گوناگون وی در تمام مسائل از جمله اختیار و اراده شده است. از دیدگاه غزالی اعتقاد به قاعده ضرورت علّی و معلولی مستلزم محدود بودن قدرت الهی و سلب اختیار انسان و فاعل مختار و مجبور بودن خداوند در اعمالش می شود. از این رو در پاسخ به سوال اصلی تحقیق یعنی آیا از دیدگاه امام محمد غزالی میان اعتقاد به ضرورت علّی و معلولی و اختیار فاعل مختار می توان جمع کرد یا نه؟ می توان گفت که در اندیشه غزالی اختیار با ضرورت علّی جمع پذیر نیست.
ارزیابی انسجام درونی نظریه یگانه انگاری راسلی در باب رابطه ذهن و بدن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۰ شماره ۸۵
127 - 152
حوزههای تخصصی:
یگانه انگاری راسلی، عنوان یکی از جدیدترین نظریه های فلسفه ذهن است. این نظریه مدعی غلبه بر مشکلات نظریه های فیزیکی انگار و دوگانه انگار است. به طور خاص مشکل عمده فیزیکی انگاری، در تبیین آگاهی پدیداری است. یگانه انگاری راسلی بر اساس یک فهم هستی شناختی متفاوت از جهان، مدعی است ویژگی های درونی (ذاتی) اشیای فیزیکی که تا کنون مورد غفلت نظریه های فیزیکی واقع شده اند، منشأ ظهور آگاهی پدیداری هستند. بر این اساس، یگانه انگاری راسلی مدعی ارائه تبیینی مناسب از آگاهی پدیداری است که با جهان فیزیکی، یکپارچه است. در این مقاله به صورت بندی دو نسخه اصلی این نظریه یعنی یگانه انگاری راسلی پدیداری و یگانه انگاری راسلی مقوم پدیداری و نقد و بررسی آنها می پردازم. بررسی ها نشان می دهد این نظریه علی رغم مزیت های جدی مثل کنارگذاشتن شکاف معرفتی بین حقایق پدیداری و حقایق فیزیکی دچار مشکلات جدی ای مثل مسئله ترکیب است.
کانت و عمل اخلاقا نادرست: جمع بین رای حکیمین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیا انسان در عین حال که می داند عملی نادرست است به انجام آن مبادرت می ورزد؟ پاسخ سقراطی افلاطونی به این سوال منفی است. به نظر ایشان شرط لازم و کافی برای عمل درست و فضیلتمندانه علم به درستی آن است. مفهوم مخالف این آموزه، هم از طرف فلاسفه و هم از دید مردم عادی مورد تردید واقع شده است. افراد بسیاری را می بینیم که در حالی که می دانند عملی اخلاقا نادرست است، به انجام آن مبادرت می کنند. این پدیده متداول را چگونه می توان تبیین کرد؟ در این مقاله به تبیین کانت در این خصوص پرداخته شده است. این بررسی عمدتا با محوریت کتاب دین در محدوده عقل تنها، با نگاهی گذرا به بنیادگذاری و در مواضعی مقایسه با آراء افلاطون و ارسطو صورت گرفته است. ترتیب مطالب به این صورت است که پس از تعریف عمل اخلاقا نادرست (شر بنیادی) و به زمینه های خیر و شر در انسان پرداخته شده و پس از آن به تبیین کانت از انتخاب شر و نسبت این انتخاب با علم به نادرستی آن بررسی شده و سرانجام نسبت آن با آراء دو فیلسوف بررسی و نتیجه گیری شده است.
نقش راجر اسکروتن در بسط زیبایی شناسی تحلیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۵
317 - 339
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، واکاوی اندیشه های راجر اسکروتن(1944-2020)، فیلسوف بریتانیایی، در قلمرو زیبایی شناسی تحلیلی است. اسکروتن به طور خاص از پروژه نقادی قوای عقلانی کانت، و بصیرت های ویتگنشتاین در قلمرو زبان و معانی تأثیر پذیرفته است. بدین منظور ضمن گزارشی مختصری از منظومه فکری وی، گام هایی که وی در بسط زیبایی شناسی تحلیلی(در دو بخش داوری زیبایی شناختی و دسته بندی زیبایی) برداشته، استخراج شده است. این پژوهش با استناد به منابع کتابخانه ای مرتبه اول، و با استفاده از روش تحلیل مفهومی صورت پذیرفته است. از منظر اسکروتن، زیبایی شناسی هسته فلسفه است و اهمیت آن امروزه از سایر شاخه های فلسفه بیشتر است، حتی اگر به خاطر این رشته مرکزی به سایر شاخه ها وابسته باشد. مهمترین نتایج این پژوهش عبارتند از بازسازی و به کارگیری دو مفهوم علقه فاقد علقه و دوگانه غایت-ابزار، تنقیح اقوال مشهور برای سنجش زیبایی (لذت، مرتبه، التفات، دلیل/داوری، توصیف ابژه و حکم دسته اول) و نظریه های زیبایی شناسی، رابطه امر مقدس، زیبایی و امیال در زیبایی انسانی، به کارگیری تمایز فهم و تبیین در زیبایی طبیعی، عقل عملی در زیبایی روزمره و تمایز فانتزی-خیال و الگوی تعلق/همخوانی در زیبایی هنری.
روان روایت شناسیِ طنز در داستان های کودک: با رویکردی طرح واره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«روان روایت شناسی» مطالعه بازنمایی های شناختیِ روایت است. «طرحواره ها» مجرای تحقق بازنمایی ها بوده، حاوی کلیتی از ویژگی های شاخص، و فاقد جزئیات اند. مقاله پیشِ رو بر آن است: با استفاده از مفهوم طرحواره، ابتدا «طنز» را تعریف؛ سپس وفقِ چگونگی تأثیر متن بر بازنمایی های ذهنی مخاطب، سب ک های طنزپردازی را در داستان های کودک دسته بندی کند. روش این مقاله تحلیلی توصیفی و قائم بر دو مؤلفه است. یکی از مؤلفه ها مبین تغییرات طرحواره گفته یابِ درون رواییِ متن (شخصیتِ مضحک داستان) است، دیگری مبین تغییرات طرحواره گفته یاب برون روایی (خواننده). نتایج پژوهش نشان می دهد: اول اینکه طنز عبارت است از علم بر تحقق خطای شناختیِ ناشی از دیالکتیکِ دو طرحواره متباین؛ دوم اینکه خنده آفرینیِ روایت های طنز زاده تعاملِ دو متغیر است: یکی طرحواره ذهنیِ گفته یاب درون روایی و دیگری طرحواره ذهنی گفته یاب برون روایی؛ سوم اینکه از منظر تفکرِ شناختی، سبک های روایت های طنزِ کودکانه تکرار یا تلفیقی از سبک های روایت های ل ط یفه گون (انکدوت ها) است. در این مقاله برای نخستین بار، ضمن بررسی ارتباط میان سازوکارهای معناسازیِ متون طنز کودک با فرایند بازنماییِ ذهنیِ خواننده، طنزپژوهیِ دومؤلفه ای (برحسب دو گفته یابِ درون روایی و برون روایی) معرفی می شود. دستاورد عملی پژوهش، ارائه الگوریتم هایی شناختی برای خنده آفرینی است که می تواند یاریگر طنزنویسانِ حوزه کودک باشد.
نقدی بر باور «حیرت: سرآغاز فلسفه» و استدلال برای «تعجب: منشاء استنباط ابداکتیو»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره اول تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳
۲۶۳-۲۴۹
حوزههای تخصصی:
ارتباط هیجان حیرت با منشاء و آغاز اندیشه فلسفی و هیجان تعجب با تفکر ابداکتیو هدف اصلی مقاله است. باور مشهور افلاطونی اظهار می کند که تجربه حیرت، منشاء فلسفه است. برای نقد این باور استدلال می کنیم، دانش تبیینی و عادی سازی که در جامعه منتشر است توأم با هستی شناختی طبیعت گرا، امر محیرالعقول را عقیم و از لحاظ تأثیرات فکری منتهی به فلسفه، ناکارآمد کرده است. در مقابل، استدلال می کنیم که منشاء اندیشه فلسفی در خلق وخوی ذهنی تعمق فکری و درون نگری همراه با آموزه معرفتی تشکیک و کاوش در دانش و باورهای موجود قرار دارد. ابداکشن در چند دهه اخیر موضوع پژوهش در شاخه های مختلف بوده است. تلاش می شود تا بررسی نوینی از استنباط ابداکتیو و ابداکشن ذهنی ارائه دهیم. استدلال می کنیم که هیجان تعجب و امر تعجب آور، منشاء و محرک ابداکشن است. این قابلیت بسیار کارآمد ذهن بر حسب توانایی برآورد ذهنی احتمال و انتظار شهودی توضیح داده شود. در خاتمه به برخی مغالطات فکری ناشی از استدلال ابداکتیو می پردازیم.
Foundations of Quantum Approaches to Consciousness(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳۶
151 - 170
حوزههای تخصصی:
As generally accepted, consciousness or mind and material brain are closely related to each other; but how? Quantum mechanics is a new pathway to understand the hard problem of consciousness and its relation to the brain. Consciousness has specific properties such as unity, irreducibility, non-locality, etc. The completely different features of classical physics (locality, reducibility, determinacy, etc.) hindered the success of scientists to study consciousness. But quantum mechanics with its features (non-locality, irreducibility, indeterminacy, etc.) gave scientists hope to study consciousness. Several quantum approaches to consciousness have been proposed in recent decades; the most important point about these approaches is that each one has used its own philosophy to determine its viewpoint about the mind’s nature and even its quantum approach. In general, all scientific theories are based on some metaphysical principles which come from the worldview of scientists. In this article four contemporary approaches are discussed: The Eccles-Beck, Stapp, Penrose-Hameroff, and Avicenna-Bohm theories; philosophical and scientific points are highlighted for each of them. Finally, the theory of Top-Down Causation is discussed because we think it can provide a fertile philosophical ground for theories of “mind-brain relation” and “quantum consciousness”.
منطق، اندازه و رویکردی غیر کراندار به منطق انتگرال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعامل منطق با نظریه های اندازه و احتمال همواره از رویکردهای مهم مطالعات در علم منطق و نظریه مدلها بوده است. در این راستا بسترهای منطقی متعددی برای تلفیق این شاخه ها بوجود آمده اند. منطق انتگرال نمونه ای مهم از آنهاست که در ابتدا توسط کیسلر و هوور معرفی و بررسی گردید و سپس در مقالات مختلف از جمله مقاله باقری-پورمهدیان مطالعه اش تکمیلتر و تبدیل به بستری منطقی مناسب کار با ساختارهایی که انتگرالگیری روی اندازه ها در آنها حائز اهمیت اند شد. همچنین توسط مفیدی-باقری بستری کلی تر برای کار با اپراتورهای گسترده تر از صرفا انتگرال به عنوان سور فراهم گردید. ضمنا در کاری موخرتر در ارتباط اندازه و منطق، در سال 2018 جنبه های مختلفی از رویکردهای سیستمهای دینامیکی به اندازه ها در نظریه مدل توسط مفیدی به چاپ رسید. یکی از ویژگیهای بستر منطقی باقری-پورمهدیان کرانداری آن است بدین معنا که همواره فرض می شود تعبیر روابط منطقی همگی توابعی کراندار اند. این ویژگی در کنار مزایایی از قبیل راحت شدن کار با روابط و اثبات قضایای فراضرب و فشردگی، محدودیتهای مهمی را در قدرت بیان، اصل بندی ساختارها و تعامل با ساختارهای متنوع ریاضیاتی ایجاد می کند. در این مقاله قصد داریم این محدودیت را رفع کرده، ورژنی تعمیم یافته و تقویت شده از قالب منطق انتگرال معرفی کنیم که تعبیر روابط بتوانند توابعی (نه-لزوما-کراندار) در فضاهایL^p باشند و نیز قضایای بنیادی فراضرب و فشردگی نیز با فرمی قویتر (و البته اثباتهایی با تکنیکهای جدید) برقرار باشند. با این تعمیم امکان تعامل بیشتر با فضاهایL^p و نیز متغیرهای تصادفی نه-لزوما-کراندار (در احتمال) که بخشهای مهمی از آنالیز و احتمالات هستند فراهم می گردد.
یادداشتی درباره منطق سره ابتنای فاین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این یادداشت استدلال می کنم که منطق سره ابتنای فاین چیزی جز بخش ساختاری منطق ربط RM نیست. این نتیجه مشکلی برای نظریه ابتنای فاین در تمایز گذاشتن میان ابتنا و استنتاج ربطی به بار می آورد.
استعاره مفهومی سلول برای اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
764 - 787
حوزههای تخصصی:
استعاره ها در رویکرد جدید به دلیل ظرفیت های درونی همانند برجسته سازی و تنوع نگاشت ها از حوزه های منبع، امکان فهم اخلاقی و زیست اخلاقی بهتری را برای ما فراهم می کنند. به تعبیر برخی، استعاره ها نه منحصر در استعاره های متعارف هستند و نه صرفاً امر شناختی، بلکه ما برای تفکر عمیق و ملاحظات فرهنگی سنجیده، نیازمند استعاره های پیچیده و نامتعارف هستیم. از سویی دیگر، سلول های بنیادی ویژگی های فوق العاده ای برای حوزه منبع در استعاره نامتعارف و پیچیده اخلاقی دارند. از این رو، نگارنده، از استعاره مفهومی سلول برای اخلاق بهره برده است. پرسش اساسی این جُستار این است: استعاره مفهومی سلول در اخلاق چه زوایایی از اخلاق را برای ما برجسته می کند؟ دستاوردهای این پژوهش به این قرار است: 1. استعاره مفهومی سلول برای اخلاق، برخلاف اکثر استعاره های اخلاقی که استعاره های ساده و متداولی هستند و طبیعتاً قدرت کمتری برای زیست اخلاقی دارند، استعاره ای پرتوان، نامتعارف و پیچیده ای است که بخوبی می تواند از عهده تحلیل مراتب اخلاق برآید؛ 2. استعاره یادشده در اخلاق، پدیدارهای اخلاقی شکل گرفته و تمایزیافته در محیط دین و عرفان را به رسمیت می شناسد؛ 3. در پرتو استعاره سلولی اخلاق، تفاوت عملکرد اخلاقی در موقعیت ها و کنشگران اخلاقی مختلف بهتر تبیین می شود؛ 4. این استعاره، برخلاف دیگر استعاره ها، آیدوس اخلاق را برجسته می کند نه یک ویژگی یا چند ویژگی اخلاقی را.
نقش هیجانات در حکم اخلاقی از نظر جاشوا گرین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هفدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
59 - 85
حوزههای تخصصی:
روانشناسان اخلاق، برای دهه ها، براین باور بودند که حکم اخلاقی از طریق عقل و استدلال بوجود می آید. آزمایش ها و تحقیقات تجربی اخیر نشان داد که هیجانات، نقشی بنیادین در حکم اخلاقی ایفا می کنند. تفاوتی که در بین اغلب این پژوهشگران وجود دارد، در خصوص سهم هریک از عقل و هیجانات در حکم اخلاقی ست. از این رو، هریک از پژوهشگران، مُدل های متفاوتی ارائه کردند. یکی از آنها، مُدل دوگانه حکم اخلاقی ست. از نظر گرین، مغز انسان دارای دو سیستم مجزا و مستقل است: سیستم اتوماتیک (واکنشهای ناخودآگاه و غیرارادی هیجانی) و سیستم دستی (فرایند آگاهانه عقلی). پاره ای از حکم های اخلاقی به واسطه هیجانات و پاره ای دیگر از طریقِ فرایندهای عقلانی و فایدباورانه بوجود می آیند. گرین، عمدتاً از طریق طرح آزمونهای تجربی، تصویربرداری مغزی و پژوهش بر روی بیماران دچار آسیب مغزی برای مُدل خود شواهد و دلایلی فراهم کرده است. دلایل و شواهد گرین، اگرچه در بسیاری از موارد با مدعای او همخوانی دارند، اما برای آنها می توان نمونه نقض پیدا کرد؛ خصوصا که پژوهشهای اخیر حاکی از این هستند که نمی توان مکانِ مشخص و اختصاصی در مغز برای هیجان و عقل تعیین کرد. بنابراین، به نظر می رسد که مُدل او نمی تواند تبیین جامعی از حکم های اخلاقی ارائه کند.
جامعه اخلاقی؛ از شعار تا واقعیت
حوزههای تخصصی:
آرمان شهر، افقی است که از رنج ها و آلام انسان می کاهد و بر شادی و فرحش می افزاید. اما مسیر حرکت انسان ها در طول تاریخ به گونه ای بوده است که به سادگی نمی توانند به این آرزوی دیرینه، لباس تحقق بخشند. جامعه اخلاقی، همان جامعه ای است که علاوه بر رعایت اصول و قواعد زیست بشری، با ذات تکامل جوی بشری هم هم خوان و همراه هست. جامعه اخلاقی انسان ها را همان گونه که هستند و در قامت واقعیت ها می شناسد و نیازهای آنان را مبتنی بر عقل، علم و شناخت دقیق انسان پاسخ می دهد. جامعه اخلاقی فرصتی است که حرمت انسان بودن را پاس می دارد و شرافت انسانی را شکوفا می سازد. در چنین جامعه ای نه تنها علیه جهان هستی و عصیان علیه مواهب آن، تحریمی صورت نمی گیرد که بسترهای لازم برای بهره مندی عزت مدار از آن ها را نیز تدارک می بیند. جامعه ای را که از مفاهیم اساسی چون آزادی، عدالت، دموکراسی، حقوق بشر، حق تعیین سرنوشت، رفاه، امنیت، آرامش و... گریزان باشد، نمی توانیم اخلاقی بدانیم. زیست متعالی انسان ها، نیازمند رعایت قوانین و اصول واقعی است؛ بنا بر این شناخت، مگر می شود جامعه ای اخلاقی شود، اما آزادی در آن جامعه به قهقرا رفته باشد، عدالت و مخصوصا عدالت اجتماعی رخت بربسته باشد، افراد جامعه از حضور و مشارکت و ایفای نقش خود سر باز زنند یا واهمه داشته باشند، سیاست منجلاب اخلاق شده باشد، حقوق افراد پایمال شود، محیط زیست رو به نابودی رفته باشد، آرمان ها بی رنگ و سجایای اخلاقی مذموم شده باشند؟ مدیریت جامعه جای شعارهای رنگارنگ و فریبنده نیست. زندگی جمعی، همانند سایر عناصر این جهان هستی تابع علت ها و عوامل است و کار علم پی بردن و تحلیل این عوامل است.
عدم ضرورت علت غائی در پیدایش ممکنات؛ با تأکید بر دیدگاه استاد فیاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درباره ضرورت و عدم ضرورت علت غائی، دو دیدگاه مطرح است: دیدگاه نخست آنکه در پیدایش موجودات مادی، وجود هر چهار قسم علت ضرورت دارند و در پیدایش موجودات مجرد، تنها وجود علت فاعلی و غائی، کافی اند. دیدگاه دوم ضمن تفکیک بین فاعل آگاه و ناآگاه، تنها وجود علت غائی را در فعل فاعل آگاه ضروری می داند. ولی هر دو دیدگاه قابل نقد هستند و ادله دو دیدگاه نمی توانند مدعی آنها را ثابت کنند، بلکه برهان بر عدم ضرورت علت غایی وجود دارد. لذا وجود علت غائی در پیدایش ممکنات ضرورتى ندارد، بلکه در پیدایش موجودات مادی تنها وجود علل مادی، صوری و فاعلی لازم اند؛ همان گونه که در پیدایش موجودات مجرد تنها حضور علت فاعلی کافی است. ازآنجاکه جهان بینی صحیح مبتنى بر اثبات علیت و معلولیت است، بحث از علیت و معلولیت امر ضروری است. بحث از ضرورت و عدم ضرورت علل و علت غائی نزد معلول، از عوارض بحث اصل علیت است. مقاله حاضر ضمن تبیین دو دیدگاه یادشده و بررسی و نقد ادله طرفین به این نتیجه می رسد که دیدگاه سوم یعنی عدم ضرورت علت غایی صحیح است. در این پژوهش از روش توصیفی تحلیلی استفاده شده است.
مفهوم «دیرند» در فلسفه هانری برگسون و تاثیر آن بر روایت در جنبش سینمای هنری اروپا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمان از دیدگاه هانری برگسون، فیلسوف فرانسوی(1859-1941) عبارت است از تجمع، تکامل و استمرار، و استمرار عبارت است از تکامل دائمی زمان گذشته که در آینده فرو می رود. این دیدگاه پاسخ فلسفه ی او به پرسش همیشه گی انسان در رابطه با ذات زمان است که از دل آن مفهوم دیرند هویدا می شود. این مقاله بر آن است تا به تبیین مفهوم دیرند (Duration) در فلسفه ی هانری برگسون بپردازد و از آنجا که فرضیه ی اصلی این مقاله تاثیر مفهوم دیرند، بر جنبش سینمای هنری اروپا، در حوزه ی روایت و ساختار روایی آن است. ازین رو مقاله ی پیش رو در جهت اثبات این فرضیه، پس از تبیین مفهوم دیرند، به بررسی برخی از فیلم های جنبش سینمای هنری اروپا، یعنی فیلم های هیروشیما عشق من 1959- سال گذشته در مارین باد 1961- جاویدان 1963 خواهد پرداخت و ازین طریق نشان می دهد که این فیلم ها با ایجاد چینش های زمانی بدیع و پیچیده، زمان پریشی در روایت و خلق انواع گذشته نگرهای درونی، بیرونی و مرکب به عرضه ی متفاوت از زمان روایی دست یافته اند که با تعریف هانری برگسون از زمان و مفهوم دیرند قابل ترجمان اند، ولذا این مقاله در پی دستیابی به الگویی واحد برای خوانش و واکاوی این نوع روایات زمان محور است.