فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۶۱ تا ۱٬۰۸۰ مورد از کل ۱۴٬۷۷۹ مورد.
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
101 - 125
حوزههای تخصصی:
مسئلة رکود یا عدم پیشرفت فرهنگ و تمدن اسلامی و علل آن، از مسائل اصلی ای است که روشنفکران مسلمان به انحای مختلف، آن را عنوان و شرح و بسط داده اند. به نظر اکثر آنان، مانع اصلی این امر حکمت و عرفان اسلامی است که اجازه نداده است کشورهای اسلامی همچون کشورهای موسوم به غربی پیشرفت کنند. آنچه در این گفتار بررسی و سنجش می شود، ذکر عوامل مشهور از قبیل علمی، اجتماعی، سیاسی و جغرافیایی مؤثر که معمولاً در گسترش تمدن و فرهنگ مورد توجه است، نیست؛ بلکه تحقیق و بررسی و شرح و توضیح این مسئله است که اوّلاً، مفاهیم پیشرفت و تمدن و فرهنگ از مفاهیم بی سابقه و مدرن است که مسبوق به مبادی فکری خاصی (مدرن) است که فقط ابتدا در اروپا پیدا شد و گسترش یافت و لذا سابقه ای در هیچ یک از تمدن و تفکر اقوام غیر اروپایی، و از جمله اسلامی، حتی در قرون وسطای مسیحی ندارد. طرحی نو است که در تاریخ غربی عالم انداخته شده و اصولاً نه حکمت و عرفان اسلامی و مسیحی و نه چینی و هندی در بروز آن مانع و رادع نبوده اند؛ ثانیاً، حکیمان و عارفان مسلمان هیچ گاه با علم و دانایی مقابله نکرده و بلکه برعکس، در دورة قبل از مدرن، منشأ و مقوّم آنچه در دورۀ مدرن فرهنگ و تمدن خوانده می شود؛ مثلاً در عالم اسلام، همین حکمت و عرفان آنان بوده است. بدین منظور، در ضمن مفاهیم اصلی مورد نظر، مثل تمدّن و فرهنگ و پیشرفت، تعریف و تاریخ پیدایش آنها بیان می شود.
استدلال استقرائی تأییدی سوئینبرن به مثابه بهترین تبیین خداباوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
468 - 488
حوزههای تخصصی:
آیا تبیین های خداناباورانه می توانند جهان و انسان را تبیین کنند؟ آیا استدلال های قیاسی خداباورانه می توانند تبیین معقولی از جهان ارائه نمایند؟ بسیاری از فیلسوفان دین معاصر براین باورند که استدلال های قیاسی بر اثبات وجود خدا نامعتبرند، چون یا از نظر صورت قیاسی، نامعتبرند یا مبتنی بر یک یا چند مقدمه کاذب یا غیریقینی هستند. از این رو، به استدلالات غیرقیاسی در باب وجود خدا روی آوردند. هدف این نوشتار بررسی و ارزیابی یکی از این استدلال های جالب توجه جدید، یعنی استدلال استقرائی سوئینبرن است. روش این تحقیق کتابخانه ای و استدلالی است که از طریق مطالعه، بررسی و تحلیل ذهنی مفاهیم، گزاره ها و استدلال ها انجام می گیرد. ادعای سوئینبرن این است که تبیین های انسان انگارانه و ماده انگارانه نمی توانند جهان و انسان را تبیین کنند. در مقابل، وی سه استدلال از وجود جهان، وجود قوانین علمی و قوانین فرایند تکامل؛ برای وجود خدا به عنوان سه استدلال استقرائی تأییدی استفاده می کند و از انباشت آنها خداباوری را به عنوان استنتاج بهترین تبیین نتیجه می گیرد. نتیجه چنین استدلالاتی این است که خداباوری می تواند بهترین تبیین نهایی جهان باشد. همچنین نشان داده خواهد شد که این گونه استدلال ها با چالش های کمتری مواجه بوده و می توانند احتمال وجود خدا را به مراتب افزایش دهند.
Is it more reasonable for a Critical Rationalist to be non-Religious? Belief and Unbelief in a Post-secular Era(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۲
332 - 351
حوزههای تخصصی:
In modern times many militant atheist thinkers and activists have tried to promote the idea that religions, as well as religious ways of life, are one of the main, if not the main source of evil in the social arena. Some other non-believer scholars, while taking a respectful approach towards religions and religious people, maintaining that it is more rational for people and communities to adopt a non-religious outlook on life and become members of the community of non-believers. In this paper, I do not take issue with the militant non-believers. The reason is that their approach to religion is so ideologically driven that it leaves not much room for proper rational discussions; it only invites some polemical replies. My aim here is, instead, to enter into a dialogue with those non-believer scholars who view religion in a measured and rational way. My intention is to critically assess the claims of this latter group of scholars and explain why, contrary to what they suggest, certain interpretations of religion, and in particular, the Islamic faith, can provide them with better alternatives than their atheist outlooks. The arguments of this paper are mostly in reply to the views expressed by Professor Shearmur in his paper on critical rationalism and religion.
تناظر سخن با عالم هستی از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۷۶)
93-121
حوزههای تخصصی:
زبان پدیده ای به ظاهر ساده ولی درعین حال بسیار پیچیده است. زبان شناسان همواره سعی در شناخت چیستی زبان و ارائه تعریفی از آن داشته اند. از بین حکما، ملاصدرا نگاهی وجود شناسانه به سخن دارد و با تکیه بر نظام حِکمی خود، زبان را با استفاده از مبانی اصالت وجود، تشکیک وجود و حرکت جوهری تعریف می کند. هدف از این مقاله ارائه تبیین توصیفی-تحلیلی از دیدگاه ملاصدرا در خصوص زبان است اما از زاویه ای که در تناظر و تشابه با عالم هستی قرار می گیرد. او زبان را در منظومه ای کاملاً متناظر با عالم هستی، معرفی کرده و هردو را دارای سیر صعودی و نزولی، ابتدا و انتها، تشکیک و مراتب، زایش و پویایی و در نسبت و اضافه با مخاطب معنا می کند. او معتقد است زبان و هستی چنان درهم تنیده اند که هستی چیزی جز کلام نیست.
واکاوی عقلی کرامت انسانی در شیوه تأدیب بزهکار از دیدگاه افلاطون(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲
242 - 263
حوزههای تخصصی:
در این مقاله که به بررسی عقلی کرامت انسانی در شیوه تأدیب بزهکار از دیدگاه افلاطون می پردازد، تلاش می شود تا زمینه های فکری و فلسفی شیوه ی تأدیب بزهکار و نقش کرامت انسانی در آن را از دیدگاه افلاطون، که به اعتراف بسیاری از صاحب نظران، بزرگ ترین فیلسوف تاریخ بشر بوده است، موردبررسی و بحث قرار دهیم. یافته های پژوهش حاکی از آن است که به زعم افلاطون در معنایی که عقل عرفی از مجازات و تأدیب مراد می کند، موضوع مجازات در دیالکتیک به سوی حقیقت تعالی می یابد. پس دیالکتیک افلاطونی در مورد این موضوع با حذف کین خواهی و انتساب اعمال به خدایان، این جزء درست به زعم خود را برمی گزیند که بزهکار از سر جهل خود و نه خواست ظالمانه ی خود مرتکب جرم شده است. و به نوعی از مجرم مسئولیت ستانی می کند و این آموزه ی بنیادین را خاطرنشان می سازد که هیچ کس اگر بداند به اختیار بدی نمی کند و اگر کسی خوب و بد را بداند، بدی را انتخاب نمی کند. بنابراین می توان نقش و تاثیرکرامت انسانی را در این مسئله آشکارا مشاهده نمود. از همین رو ازنظر فیلسوفان معرفت برای فضیلت بس است.
ایمان به مثابه مخاطره اعتقادی : مقایسه دیدگاه جان بیشاپ و جان شلنبرگ در باب ایمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چگونگی توصیف و توجیه ایمان از موضوعات مهم در معرفت شناسی دینی است. در معرفت شناسی دینی مدل های توصیفی و توجیهی مختلفی برای ایمان پیشنهاد شده است. یکی از این مدل ها «ایمان به مثابه مخاطره اعتقادی» است. در این تلقی از ایمان، می توان در وضعیت ایهام معرفتی در نبود دلایل در دسترس به نفع باور یا ایمان دینی، با آگاهی از نبود دلایل موجود، مخاطره اعتقادی کرد. در این مقاله، نخست دو مدل توصیفی ایمان جان بیشاپ و جان شلنبرگ -از مدافعان «ایمان به مثابه مخاطره اعتقادی»- توضیح داده شده است. سپس به این مطلب پرداخته می شود که این دو چگونه مبتنی بر چهار شیوه معرفتی، روان شناختی، اخلاقی و عملی، ایمان مد نظر خود را ارزیابی می کنند. جان بیشاپ مدل مخاطره اعتقادی خود را کاملاً ملتزم به باور و جان شلنبرگ ناملتزم به باور ترسیم می کند. در ادامه با مقایسه این دو مدل، ویژگی هایی که شایسته است در ارائه مدل توصیفی و توجیهی از ایمان در نظر گرفته شود برشمرده شده است: توجه به توجیه درزمانی در کنار توجیه هم زمانی، توجه به حساسیت معرفتی دین داران بر اساس یک دغدغه برون دینی، در نظر گرفتن تفاوت های فردی و سنخ های روانی مختلف دین داران و غیردین داران.
چرا معجزه راه مناسبی برای اثبات صدق دعوی نبوت نیست؟ (با نگاهی به دیدگاه غزالی، ابن رشد و ملاصدرا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چنان که در علم کلام مشهور است، پیامبران با آوردن معجزه نشان می دهند که در دعوی خود صادق اند و فرستاده حقیقی خداوند به شمار می آیند. در مقابل این نظر مشهور، عده ای از اندیشمندان معجزه را راه مناسبی برای اثبات صدق دعوی نبوت به شمار نیاورده اند. چنان که حکمایی همچون ملاصدرا، غزالی، ابن رشد، عبدالرزاق لاهیجی و ملاهادی سبزواری معتقدند که مؤمن حقیقی ایمان و یقین خود را بر دیدن معجزه عملی از پیامبر بنا نمی کند و دینی را که حاصل معجزه باشد دین انسان های عامی دانسته اند. از نظر ایشان معجزه نمی تواند برای ما یقین عقلانی ایجاد کند و تشخیص معجزه نیز از سحر و شعبده دشوار است. در این مقاله پس از بیان دیدگاه ها و دلایل مخالفان معرفت بخشی معجزات، اشکالات دیگری مانند متواتر نبودن گزارش های معجزات، منحصر بودن گزارش های معجزات به حامیان آن دین، عدم ارائه ملاک عملی برای تشخیص معجزات، قابل اثبات نبودن ادعای مطابقت معجزات با فنون زمانه و امکان ارائه تفسیرهای طبیعی از معجزات، مطرح شده و سپس راه صحیح شناخت انبیاء، که نزدیکی و تشبّه روحی به ایشان و بررسی معارف الهی آنان است، ارائه شده است. بر این اساس، نشان داده شده است که معجزات نقل شده در ادیان فاقد کارکرد کلامی مورد نظرِ متکلمان هستند.
نظام سیاسی مطلوب در فلسفه سیاسی کارل اشمیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
467 - 487
حوزههای تخصصی:
مسئله ماهیت دولت از جمله مهم ترین مسائل فلسفه سیاسی است و هر تفسیری از ماهیت دولت در نوع خود، تفسیری از غایات حکومت و بهترین شکل دولت است؛ از این رو، ضرورت اطاعت از دولت، مشروعیت سیاسی و آزادی را به دنبال خواهد داشت. تحقیق حاضر که از حیث محتوا بنیادی نظری است، با چارچوب نظری دموکراسی رادیکال موفه با تمرکز بر یکی از چهره های برجسته فلسفه سیاسی و حقوق عمومی در قرن بیستم، تلاش نموده تا به این سوال اصلی پاسخ دهد که حکومت مطلوب در الهیات سیاسی کارل اشمیت، چه نوع حکومتی و واجد چه ماهیتی است. حاصل این تحقیق نشان می دهد که فهم وتفسیر ماهیت دولت و همچنین حکومت مطلوب در فلسفه سیاسی و الهیات سیاسی اشمیت، در پرتو فهم مفاهیم بنیادی در اندیشه او می باشد؛ یعنی الهیات سیاسی، امر سیاسی، قاعده دوست/ دشمن/ دیکتاتوری مستقل، حاکمیت، مفهوم استثنا در نقد نظام پارلمانی لیبرال اروپایی، انسان شناسی منفی، انطباق شهروندی با ملیت سیاسی، نقد مفهوم اکثریت در دموکراسی لیبرال است. همچنین مشخص می شود که حکومت مطلوب اشمیت، با نوع دموکراسی رادیکال هویت گرا قابل انطباق می باشد. از این رو اهمیت این تحقیق، به نقد روزافزونِ دموکراسی لیبرال و ظهور دولت های دموکراتیک رادیکال، خاصه در آمریکای لاتین بازمی گردد.
نظریه کلاسیک تبیین علّی زیر تیغ جان سرل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
597 - 617
حوزههای تخصصی:
در خصوص تحلیل کنش ارادی دو نگرش کلی در فلسفه غرب وجود دارد: تبیین علّى و تبیین عقلانی غیرعلّی. دیدگاه نخست، نظریه کلاسیک و رایج در تاریخ فلسفه و اندیشه غربی بوده است، اما دسته دوم در قرن معاصر شکل گرفته است. بنا بر دیگاه نخست، عناصر درونى کنشگر یعنى میل، قصد و باور با کنش وی رابطۀ علّى دارند و تبیین کنش با استناد به آنها مصداقى از تبیین علّى است. جان سرل فیلسوف پرآوازه معاصر از طرفداران دیدگاه دوم، شش پیش فرض را برای نظریه نخست برشمرده، آنها را به نقد می کشد. این مقاله با استناد به سخنان سرل و طرفداران دیدگاه نخست، پیش انگاره های شش گانه سرل و انتقادات او را تبیین، تحلیل عقلانی و ارزیابی می کند. پیش فرض های یادشده عبارتند از: علیت باورها و امیال برای کنش های عقلانی، عقلانیت به مثابه پیروی از اصول و قواعد خاص، عقلانیت به مثابه یک قوه شناختی مستقل، ضعف اراده معلول اختلال در مقدمات روان شناختی کنش، عدم وجود دلایل غیرتمایلی برای کنش و تحقق عقلانیت در فرض سازگاری مجموعه امیال پیشین. سرل معتقد است این پیش فرض ها ناتمام اند. برخی از انتقادات سرل و دیدگاه های ایجابی وی جای مناقشه دارد، از جمله این که نفس کنشگر علت کنش است، نه باورها و امیالش، ایده دلیل غیرتمایلی برای کنش سرل ناتمام است و در این گونه دلیل نیز پای تمایل در میان است، برخلاف مدعای نظریه پردازان الگوی کلاسیک، قلمرو عقلانیت شامل اهداف و باورهای نخستین نیز می شود.
واکاوی شهود مقولی در پژوهش های منطقی هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
147 - 165
حوزههای تخصصی:
هوسرل در پژوهش ششم از پژوهش های منطقی ، دربارۀ «شهود مقولی» بحث کند. در شهود مقولی با اضافه ای فوق بر ادراکات حسی مواجه ایم که در مرحلۀ انتقال ادراک حسی به گزاره ای، محمولی بدان افزوده می شود. مسئلۀ مقالۀ حاضر، تبیین جایگاه شهود مقولی و نسبت آن با ادراک از نظرگاه هوسرل در پژوهش های منطقی اوست. ضرورت و اهمیت این مسئله آن اندازه است که می توان آن را شالوده و سنگ بنای پدیدارشناسی و هر نظریۀ شناخت آینده دانست و حتی هایدگر آن را یکی از چهار موضوع اصلی پدیدارشناسی هوسرل برمی شمرد. روند بحث با توضیح تفاوت «ادراک»، «شهود»، «ابژه» و «پُرشدگی» آغاز می شود. سپس با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی رابطۀ شهود مقولی با عناصر مقولی تفکر، تقابل افعال بسیط و مقولی، مراحل افعال در شهود مقولی تألیفی، نقش مهم احساس در شهود مقولی و در کنار شهود مقولی تألیفیْ، شهود ایدتیک بررسی خواهد شد. یکی از دستاوردهای این نوشتار، شرح مراحل سه گانۀ شهودهای مقولی تألیفی است: ادراک بسیط ابتدایی از کل، ادراکات تقسیم کننده به اجزای کوچک تر، و التفات تألیفی مقولی بالفعل. نوآوری این نوشتار در این است که از نظر هوسرل ما همان طور که از ابژه های حسی شهود داریم، شهود عقلی و شهود مقولی نیز داریم.
دیدگاه والدین از بازی کودکان: یک پژوهش پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
231 - 256
حوزههای تخصصی:
والدین به عنوان یکی از مؤلفه های اساسی آموزش در دوران اوان کودکی، به شیوه هایی متفاوت نسبت به متخصصان آموزش، بازی کودکان را درک می کنند. درک و شناسایی دیدگاه والدین، زمینه را برای فهم عمیق تر بازی و درنتیجه پیاده سازی اثربخش تر آن در برنامه های آموزشی دوران اوان کودکی را فراهم می کند. هدف پژوهش حاضر بررسی دیدگاه والدین از بازی کودکان بود. روش پژوهش حاضر کیفی با رویکرد پدیدارشناسی بود. جامعه پژوهش مادران کودکان مراکز پیش از دبستان شهر تهران بود که با روش نمونه گیری هدفمند از 15 مادر به طریق مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته، داده ها گردآوری شد. داده ها با روش هفت مرحله ای کلایزی (1987) تجزیه وتحلیل شد. یافته ها منجر به شناسایی سه دیدگاه اصلی والدین از بازی شد بازی وسیله ای برای یادگیری، بازی فعالیتی سرگرم کننده و بازی برای تخلیه انرژی. همچنین یافته ها نشان داد اغلب والدین دیدگاه نتیجه محوری به بازی داشتند و بازی را بیشتر به خاطر دستاوردهای یادگیری رشدی و دانشگاهی ارزشمند می دانستند.
جریان قاعده الواحد در علم اصول فقه
منبع:
الهیات سال ۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹
61 - 87
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی درستی و یا نادرستی جریان قاعده الواحد در علم اصول فقه می پردازد. در این راستا ابتدا به شناخت قاعده الواحد پرداخته شده و در نتیجه خاستگاه قاعده الواحد، علمی حقیقی به نام فلسفه و مجرای آن در حوزه حقایق تکوینی قلمداد شده است. سپس پیرامون اعتباریات بحث شده تا تفاوت جوهری ادراکات حقیقی و ادراکات اعتباری نسبت به هم و احکام ویژه هریک و چرایی ارتباط تولیدی نداشتن این دو سنخ از ادراکات نسبت به هم تبیین شود. البته ملاک صحت و خطا در اعتباریات، وجود غرض و عدم آن می باشد و اصلا نمی توان با برهان یک اعتبار را ثابت و یا رد نمود. سپس چرایی جریان برهان در علوم حقیقی و چگونگی ارتباط تولیدی داشتن ادراکات حقیقی نسبت به هم روشن می شود؛ اینکه اساس حرکت برهانی ذهن برای کشف حقایق تکوینی بر مدار روابط واقعی یا همان روابط علی معلولی حقایق تکوینی است درحالیکه اعتباریات بر مدار روابط واقعی، تولید نمی شوند. با شناخت ساختار علوم حقیقی، ساختار و احکام علوم اعتباری از جمله علم اصول فقه شناخته می شود؛ اینکه تفکیک احکام اعتبارات از احکام حقایق امری ضروری بوده، لذا خلط احکام این دو خطاست.
Karl Popper in Africa: Liberal-Communitarianism as Ideology for Democratic Social Reconstruction(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۲
1 - 12
حوزههای تخصصی:
This paper examines the liberal society that Popper lauds, that aims to be truly open, and discusses why another, more communitarian kind of society, particularly societies in Africa, may also reflect the quest for intellectual openness that is Popper’s ideal. Moreover, this paper avers reasons why Popper should be comfortable with such a liberal-communitarian mix. The inter-subjectivity in his critical rationalism is a balance of an explicit individualism, and an implicit social element (Afisi, 2016a). Popper is indeed an author of such a balance. For a society to be truly open requires the careful recognition and protection of individual freedom. However, the extent to which individuals are free to perform actions that they desire without external constraints, and the level of their individuality in relation to others when performing such actions, remain a contentious issue between liberals and more communitarian thinkers. Popper’s critical rationalism provides the necessary impetus to this contention through his view of freedom that I contend can best be viewed as carefully balanced, a view which combines individuality with a social element that upholds community values necessary for openness of society. With this combination, Popper’s politics of liberalism provides an effective model of how a truly open society can be achieved. The values inherent to Popper’s liberalism including those concerning intellectual openness, individual freedom, mutual respect, measured self-respect, welfarism, humanitarianism, accountability, critical debates and feedback from the citizens, together concern the conditions for a society to be truly open. There are many competing thoughts as to what openness might be in Popper’s philosophy. The present study of Popper does not presume to address them all. The focus here is specifically on using Popper’s idea of critical rationalism to balance relations between liberal politics of individual rights and freedom, and communitarian politics of the common good, as it relates to situations about how socio-economic and political conditions in Africa societies should be structured. While I contend that Popper’s works in political philosophy focused centrally on Western political tradition, and not about Africa in its strict sense, significant lessons can be distilled from Popper that can offer suggestions on social reforms in Africa. This paper explores Popper’s project of the open society across the plurality and differences of societies, so that his liberal ideas of individual freedom are not undermined, and the progress of the communitarian idea of the common good, that Africa societies are built upon, is also well enhanced. Liberal individualism and community values inherent to communitarianism are both well accommodated within Popper’s critical rationalism.
طرحی برای ارائه برداشتی هرمنوتیکی از سلامتی و بیماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۸
267 - 291
حوزههای تخصصی:
در این مقاله تلاش داریم توضیح دهیم که پزشکی مدرن به دلیلِ چیرگیِ جهان بینیِ مکانیکی و فروکاست گرایانه دچار بحران شده است. این بحران را می توان بحران در مراقبت و درمان نامید. سپس تلاش خواهیم کرد که، با ارائه دادنِ برداشتی هرمنوتیکی از سلامتی و بیماری، مبتنی بر پدیدارشناسی هرمنوتیکی هایدگر، راه برون رفتی از این بحران بیابیم. در چنین رهیافتی، برخلافِ رهیافت مکانیکی و فروکاست گرایانه، بیماری دیگر صرفاً اختلالی در کارکرد زیستیِ اندام های فرد نیست، بلکه باید بیماری را، در پیوند با دغدغه های وجودیِ فرد، بخشی از تجربه زیسته او درون زیست جهان درک کرد. آشکار است که چنین برداشتی از سلامتی و بیماری در نحوه مواجهه پزشک و بیمار و همچنین رویه های تشخیصی و درمانی هم تأثیری تعیین کننده خواهد داشت. پیامد این امر آن است که پزشکی بدل می شود به رویارویی میان دو فرد. در این رویارویی ازراهِ فهمیدنِ بیمار می توان به او کمک کرد تا به مسیر زندگی روزمره و عادی بازگردد.
صدور کثرت از وحدت در دیدگاه های هستی شناختی ابوحامد غزالی و عین القضات همدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درباره مراتب آفرینش و صدور کثرت از وحدت، دیدگاه های مختلفی در تاریخ اندیشه اسلامی مطرح شده است؛ از این میان، ابوحامد غزالی و عین القضات همدانی، با وجود مخالفت با دیدگاه سنت نوافلاطونی، مبنی بر نظریه صدور فیض و قاعده الواحد، کوشیده اند با حفظ جنبه های نظری، به شیوه ای اشراقی و با بحث نور و تجلّی، این مسئله را حل کنند. پژوهش حاضر به روش تطبیقی- تحلیلی و با هدف بررسی آرای هستی شناختی غزالی و عین القضات در بحث صدور کثرت از وحدت، نشان می دهد که «روح اعظم» در دستگاه هستی شناسی عین القضات با «مُطاع» از دیدگاه غزالی، شباهت دارد. «روح اعظم» عین القضات و «مُطاع» غزالی، به امر الهی اشاره دارند که مسئول آفرینش و تدبیر جهان است و در هر دو دیدگاه، می تواند مصداقی از نور محمّدی باشد که نخستین تجلّی نورالانوار است؛ که غزالی به جنبه معرفتی آن، و عین القضات بر جنبه هستی شناختی آن، تأکید داشته است. اگرچه «مُطاع» و «روح اعظم»، هر دو ماهیتی مشابه «عقل اول»، نزد سنت نوافلاطونی دارند، اما چون نسبت آن ها با خدا، مانند نسبت نور به منبع نور است، فاقد وجود حقیقی و فاعلیّت اند. به همین علت، هر دو اندیشمند با رد مراتب خطی و ترتیبی آفرینش، دیدگاه مباشرت یا معیت حق با خلق را مطرح می سازند.
نظریه احتمال شهید صدر و پارادکس های اصل عدم تفاوت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۶)
139-165
حوزههای تخصصی:
مطابق اصل عدم تفاوت، اِسناد احتمال در حالتی که بین چند امر ممکن مردد هستیم و هیچ دلیلی برای ترجیح یکی بر دیگری نداریم، باید به صورت مساوی صورت پذیرد. اصل عدم تفاوت اصلی شهودی در فلسفه احتمال محسوب می شود و در برخی از تفاسیر احتمال نقشی محوری ایفا می کند. با این حال مجموعه ای از پارادکس ها علیه این اصل توسعه داده شده است که سازگار بودن آن را مورد چالش جدی قرار داده است. در این مقاله استدلال می کنم که قواعدی که در تفسیر علم اِجمالی از احتمال شهید صدر وجود دارد، بالأخص قاعده حکومت، ظرفیت ارائه یک پاسخ بدیع، منسجم و معقول را به تمام پارادکس های اصل عدم تفاوت را فراهم می کند. این امر نه تنها می تواند اصل عدم تفاوت را از چالش ناسازگاری تبرئه کند، بلکه به طور غیرمستقیم نظریه احتمال شهید صدر را نیز تقویت می کند.
هیدگر و فوکو: تکنولوژی و تکنولوژی انضباطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیشرفت تکنولوژی در قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم، هیدگر و فوکو را بر آن داشت تا تأثیر آن را بر زندگی بشر تحلیل کنند. هدف از پژوهش حاضر مطالعه نحوه ی مواجهه هیدگر و فوکو با تکنولوژی است. هیدگر با پیگیری تاریخ متافیزیک از انکشاف هستی در دوره های مختلف تاریخ پرده برمی دارد. او با رویکرد هستی شناختی، تکنولوژی را شیوه ای از انکشاف هستی در عصر مدرن می دانست که با برنامه ریزی، محاسبه و نظم دهی طبیعت را همچون منبع ذخایر انضباط می بخشد و به مثابه ابژه تولید می کند. فوکو نیز در چارچوب تحلیل روابط قدرت، تکنولوژی را شبکه ی انضباطی از روابط قدرت و دانش می داند که با تشکیل شیوه ها و سازوکارهایی عام انسان ها را در قالب قرار می دهد و به مثابه ی سوژه برمی سازد. در مقاله حاضر از هستی در هیدگر و قدرت در فوکو)به منزله ی دو بنیان متفاوت( به تکنولوژی که امکان هم سخنی دو متفکر را فراهم می آورد، می پردازدیم. در واقع با هم خواندن هیدگر و فوکو ما را به وجوه اشتراک و افتراق و در نهایت به این رأی می رساند که روایت فوکو از تکنولوژی تکمیل کننده بحث هیدگر در این زمینه است.
درباره طبیعت گزاره های ماینونگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
227 - 244
حوزههای تخصصی:
این مقاله جستاری درباره ی طبیعت گزاره های ماینونگی است. اینها گزاره هایی هستند که در آنها خاصیتی بر شیئی ناموجود حمل می شود چنان که بتوان آن را صادق انگاشت. نشان می دهم که تعمیم رویکردهای متداولِ تبیین طبیعت گزاره ها چنان که گزاره های ماینونگی را نیز شامل شوند، به پیش بینی نادرست ارزش صدق این گزاره ها، عدم رعایت شهودهای ما درباره ی اجزاء شان یا تحمیل هزینه های مضاعف وجودشناختی می انجامد. رویکردهای ذهن گرایانه تر مانند راسل متاخر، سومز یا پریست بخت بیشتری برای موفقیت دارند. این مقاله جستاری درباره ی طبیعت گزاره های ماینونگی است. اینها گزاره هایی هستند که در آنها خاصیتی بر شیئی ناموجود حمل می شود چنان که بتوان آن را صادق انگاشت. نشان می دهم که تعمیم رویکردهای متداولِ تبیین طبیعت گزاره ها چنان که گزاره های ماینونگی را نیز شامل شوند، به پیش بینی نادرست ارزش صدق این گزاره ها، عدم رعایت شهودهای ما درباره ی اجزاء شان یا تحمیل هزینه های مضاعف وجودشناختی می انجامد. رویکردهای ذهن گرایانه تر مانند راسل متاخر، سومز یا پریست بخت بیشتری برای موفقیت دارند. این مقاله جستاری درباره ی طبیعت گزاره های ماینونگی است. اینها گزاره هایی هستند که در آنها خاصیتی بر شیئی ناموجود حمل می شود چنان که بتوان آن را صادق انگاشت. نشان می دهم که تعمیم رویکردهای متداولِ تبیین طبیعت گزاره ها چنان که گزاره های ماینونگی را نیز شامل شوند، به پیش بینی نادرست ارزش صدق این گزاره ها، عدم رعایت شهودهای ما درباره ی اجزاء شان یا تحمیل هزینه های مضاعف وجودشناختی می انجامد. رویکردهای ذهن گرایانه تر مانند راسل متاخر، سومز یا پریست بخت بیشتری برای موفقیت دارند.
بررسی کیفیت معرفتی در مکاشفات روزبهان و مقایسه آ با تجربه دینی از دیدگاه ویلیام جیمز(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲
86 - 111
حوزههای تخصصی:
در عرفان اسلامی - مکاشفه مساله مهم و مورد توجه خاص و ویژه ای بوده و هست زمانی که عارف بر اثر تهذیب نفس و ریاضتی که از سوی مرشد و پیر به اوالقا می شود و به حالات و مقاماتی دست یافت در واقع واحد مکاشفاتی شده است. کشف و شهود در عرفان به معنای اطلاع بر معنای غیبی و امور حقیقی است که در ماورای حجاب است، از روی وجود وجدان آن ها به گونه ای که مکاشف متحقق به حقیقت مکشوف گردد یعنی همان مقام حق الیقین و یا از روی شهود و رؤیت که همان مقام عین الیقین است.از مسائل مهم در فلسفه عرفان، شناخت تجربه عینی است. تجربه دینی مواجهه درونی و شهودی با امر قدسی است. ویلیام جیمز معتقد است که احساسات، ثابت ترین و بنیادی ترین عناصر هستند. در نگاه او تجربه دینی، تجربه ای است که فاعل، آن را دینی می فهمد. ویژگی های تجربه دینی، براساس نظریه ویلیام جیمز عبارتند از: توصیف ناپذیری، کیفیت معرفتی، زودگذری و حالت انفعالی این تحقیق به بررسی یکی از مهم ترین این ویژگی ها یعنی کیفیت معرفتی در مکاشفات روزبهان و مقایسه آن با تجربه دینی از نگاه ویلیام جیمز خواهد پرداخت.روش تحقیق: روش این مطالعه توصیفی- تحلیلی می باشد و روش گردآوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای است و از کتاب، مقاله، نرم افزار استفاده شد. همچنین ابزارگردآوری اطلاعات فیش برداری می باشد.
مولفه های کثرت گرایی دینی کیث وارد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در برابر نقدهای واردشده بر نظریه کثرات گرایی دینی جان هیک در زمینه چرایی و چگونگی حقانیت و نجات ادیان و همچنین استخراج مبانی و الگوی نظریه دینی وی، سعی فلاسفه و الهی دانان بر این بود که در عین احترام به اصل گشودگی نظریه دینی هیک، به اصلاح و تکمیل نظریه وی در باب مسئله واقع نمایی تمام تجربیات دینی بپردازند. در این میان کیث وارد، در عین طبیعی و مفید دانستن مسئله تنوع ادیان و قدردانی از جان هیک، بر مرز بین درست یا قابل قبول بودن و کفایت یا گشودگی بُعد اعتقادی دین نسبت به آینده و همچنین درک متقابل تکاملی ما از آن تأکید می ورزد. او تلاش دارد پشتوانه رویکرد جدیدی در باب کثرت گرایی دینی به نام کثرت گرایی نرم باشد. او با نقد لوازم رویکرد حداکثری، به ویژه مبنای معرفتی و نتایج ناپذیرفتنی آن، بر موارد مهمی چون اهمیت بُعد اعتقادی دین، اجتناب از خودبسندگی دینی، و توجه به تحول جهان بینی های برخاسته از اعتقادات دینی در طول تاریخ تأکید دارد. در این تحقیق، علاوه بر تبیین مؤلفه های کثرت گرایی کیث وارد، نتایج و لوازم منطقی کثرت گرایی نرم و گشوده او نیز استخراج شده است: گشودگی در لزوم کفایت باورهای دینی خود، احترام ادیان به یکدیگر و اهمیت عمق بخشی به معنویت خود، وجود امکان تفاهم در اختلاف اغراق آمیز ادیان، تعهدی خطاپذیر از تجربه واقعیت دینی خود و احترام به وجود ادیان متنوع، و بازنگری دقیق در دسته بندی ادیان.