فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۲۱ تا ۶۴۰ مورد از کل ۱۴٬۷۷۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
پرسش از وجود جامعه مبتنی بر اندیشه های فلسفی مختلف، پاسخ های متنوعی می یابد. در این مقاله مبتنی بر تبیین حکمی کمّ منفصل(عدد) در صدد پاسخ به این پرسشیم. داده های مقاله با روش اسنادی جمع آوری شده و تحلیل داده ها، مبتنی بر روش قیاسی-برهانی است. آیت الله مصباح عدد را در زمره معقولات ثانویه فلسفی می داند که وجود خارجی ندارد و علامه طباطبایی عدد را در زمره اعراض و مفاهیم ماهوی می داند. رویکرد علامه در قبال کمّ منفصل، مسیری برای اثبات وجود حقیقی جامعه خواهد گشود؛ چه آن که ایشان معتقد به وجود خارجی عدد است و لذا مبتنی بر نظر ایشان، جمع افراد در خارج منتهی به وجود حقیقی جدیدی می شود که بر پایه تعداد آن جمع هویت می یابد. اما مبتنی بر رویکرد آیت الله مصباح یزدی در قبال عدد، وجود جامعه از یک امر ذهنی فراتر نمی رود. تحلیل حکمی از عدد اگرچه برای هستی شناسی جامعه راه گشاست، اما ظرفیت آن برای پاسخ به بسیاری از موضوعات جامعه شناختی محدود است و لذا این مدخل فلسفی در کنار سایر مداخل فلسفی می تواند نظریه حکمی جامع الاطرافی در هستی شناسی اجتماعی رقم زند.
بررسی تطبیقی خاستگاه معرفت شناسی مفاهیم فلسفی از منظر هیوم و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
179 - 200
حوزههای تخصصی:
بررسی آثار و نوشته های فلاسفه در خصوص منشاء پیدایش مفاهیم فلسفی و مقدم برآن منشاء مفاهیم و تصورات، گویای شکل گیری و اهمیّت تدریجی و متأثر این مسئله از یکسری اندیشه ها در هر دو جهان غرب و اسلام دارد. در جهان غرب ایدة تصورات فطریِ مطرح شده از سوی عقل گرایان و ردّ همین ایده از سوی تجربه گرایان، در نهایت هیوم فیلسوف اسکاتلندی گریزان از فلسفة غامض را به سمت ردیابی از منشاء مفاهیم و تصورات می کشاند. دیوید هیوم ضمن ردّ تصورات فطری، با انقسام محتوایات ذهنی به تصورات و انطباعات و با ارائه طرحِ ارجاعِ تصورات بر انطباعات، زیر آب تمام مفاهیم فلسفی را چون مسبوق به هیچ انطباعی نمی بیند زده و در توجیه وجود این تصورات در ذهن به مبانی روان شناختی و خیالی متوسل می گردد. بعدها و در گذر ایام به دلیل ورود اندیشه های مغرب زمین به ایران بخصوص در دوران معاصر، مسئلة منشاء مفاهیم و تصورات (به طور عام) و منشاء مفاهیم فلسفی (به طور خاص) توسط علامه طباطبایی ارزش و اهمیت دو چندان می یابد. علامه همانند هیوم ضمن ردّ تصورات فطری و پیش ساختة ذهن و کشاندن علم به ساحت حضور و تاکید بر حاکویّت وکاشفیّت ذاتی علم و با ارجاع تمام مفاهیم و تصورات به علم حضوری، اعتبار و حیثیت معرفتیِ مفاهیم فلسفی را که در قاموس فلسفیِ هیوم متزلزل شده بود را بازگردانده و به فلسفه و مفاهیم محوری آن جانی دوباره می بخشد.
مقایسه معرفت شناختی اختلاف نظر معقول نزد کوهن و فایرابند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۲)
378-357
حوزههای تخصصی:
در مقاله پیش رو می خواهم این پرسش ها را بررسی کنم که اختلاف نظر معقول در علم، چه ویژگی ها و توجیهاتی می تواند داشته باشد؟ دلایل توجیه اختلاف نظر معقول در علم چه ارتباطی با دلایل توجیه اختلاف نظر معقول در معرفت شناسی اختلاف نظر، به خصوص معرفت شناسی اختلاف نظر دینی، دارد؟ در این راستا، به صورت خاص، روی دیدگاه های دو فیلسوف علم نامدار نیمه دوم قرن بیستم، یعنی توماس کوهن و پل فایرابند متمرکز می شوم. از نظر من، تلقی های این دو فیلسوف در مورد اختلاف نظر معقول در علم، می تواند مثال های قابل تامل و انضمامی باشند از رویکرد های عمده در معرفت شناسی اختلاف نظر (دینی)، که در آنها سعی می شود اختلاف نظر معقول را توجیه کنند. نشان می دهم که تلقی کوهن از اختلاف نظر در علم، می تواند درک شهودی ما از اختلاف نظر معقول در معرفت شناسی را بهبود ببخشد؛ همچنین، استدلالی اقامه خواهم کرد که برابر مفاد آن، تلقی تکثرگرایانه فایرابند از اختلاف نظر معقول را با چالشی (معرفتی) روبه رو می کند که از خود اختلاف نظر سرچشمه می گیرد.
تبیین و بررسی نسخه ی انسجام گرایی نیکولاس رشر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۸۹
11 - 35
حوزههای تخصصی:
یکی از نسخه های پیچیده انسجام گرایی نسخه ای است که فیلسوف معاصر نیکولاس رشر در مجموعه ای از آثارش با تفاصیلی ویژه طراحی کرده است و مدعی است دربرابرِ ایرادات معمول انسجام گرایی مقاوم است و بهره وری بیشتری در روش شناسی های تحقیق خواهد داشت. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی به نگارش درآمده و درصدد است که، پس از تبیین اجمالی کلیت این دیدگاه و بیان امتیازاتش نسبت به نسخه های معمول انسجام گرایی، مدعیاتِ اصلی آن را نقد و بررسی کند. کلیت نظرگاه رشر با شرح اجمالی برخی از انگاره های اصلی دستگاه معرفت شناسی او، ازجمله «داده ها»، «مدل شبکه ای شناخت»، «بیشینه گرایی»، و همچنین با اشاره ای اجمالی به دیدگاه فرامعرفت شناختی او، که نسخه ای از پراگماتیسم با عنوان «پراگماتیسم روشی» است، تبیین پذیر است. اما باوجودِ امکاناتی که در این نسخه تعبیه شده و امتیازاتی که در مقایسه با نسخه های کلاسیک دارد، به نظر می رسد که همچنان برخی از مهم ترین ایرادات معمول انسجام گرایی بر آن وارد است و سازوکارهای جدید تعبیه شده در این نسخه نیز برای رفع آن ایرادات ناکافی و حتی بعضاً خود دچار ایراداتی دیگر هستند. همچنین باوجودِ اصرار رشر بر انسجام گرابودنش، به نظر می رسد که دیدگاه او به نحوی به اصلی ترین ملاک انسجام گرایی آن چنان وفادار نمانده و اصلاحات به کاررفته در این نسخه درواقع تمایزش با برخی نسخه های مبناگروی را مخدوش ساخته است.
بررسی رابطه هوش هیجانی و فراشناخت با مهارت حل مساله در دانش آموزان دوره اول متوسطه شهر شیراز
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه هوش هیجانی و فراشناخت با مهارت حل مساله در دانش آموزان دوره اول متوسطه مدارس هوشمند و عادی شیراز اجرا شده است.روش کار: این تحقیق توصیفی از نوع همبستگی بوده و جامعه آماری آن شامل 61821 نفر ازدانش آموزان دوره اول متوسطه مدارس هوشمند و عادی شهر شیراز در سال تحصیلی 1399-1398 می باشد. برای اجرای این پژوهش نمونه ای با حجم 400 نفر دانش آموز (200 دختر و200 پسر) با توجه به جدول مورگان و به روش نمونه گیری تصادفی از نوع خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس هوش هیجانی برادبری وگریوز (2005) و پرسشنامه حل مساله PSI هپنرو پترسون (1982) و پرسشنامه فراشناخت حالتی دانش آموزان اونیل و عابدی (1996) استفاده شد. داده ها باروشهای آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تحلیل شدند.نتایج: نتایج تحلیل پیرسون نشان داد بین هوش هیجانی و حل مساله و فراشناخت، بین هوش هیجانی و مولفه های حل مساله به جز سبک گرایش – اجتناب، بین هوش هیجانی و مولفه های فراشناخت، بین مهارت فراشناخت و مولفه های حل مساله به جزسبک گرایش – اجتناب، بین مهارت حل مساله و مولفه های هوش هیجانی و بین مهارت فراشناخت و مولفه های هوش هیجانی همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد هوش هیجانی پیش بینی کننده مناسبی برای مهارت حل مساله و مولفه های اعتماد به حل مسایل (PSI) و کنترل شخصی (PC) است. در ضمن هوش هیجانی پیش بینی کننده مناسبی برای فراشناخت و مولفه های فراشناخت است.نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که با تقویت هوش هیجانی و فراشناخت در بین دانش آموزان می توان به بهبود مهارت حل مساله آنان در مدارس کمک فراوانی نمود.
بررسی رابطه انگیزش شغلی و خلاقیت هیجانی با عزت نفس معلمان ابتدایی شهر گچساران
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی رابطه انگیزش شغلی و خلاقیت هیجانی با عزت نفس معلمان ابتدایی شهر گچساران بود. روش کار: روش تحقیق حاضر، توصیفی از نوع همبستگی و جامعه ی مورد مطالعه ی این پژوهش 1253 نفر از معلمان ابتدایی شهر گچساران بود. حجم نمونه در این پژوهش بر اساس جدول کرجسی و مورگان 330 نفر بود. به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های انگیزش شغلی هرزبرگ (2015)، خلاقیت هیجانی آوریل و توماس نولز (1991) و عزت نفس روزنبرگ (2010) استفاده شده است. برای تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده از ماتریس همبستگی و تحلیل رگرسیون استفاده شده است. نتایج: نتایج نشان می دهد که بین متغیر انگیزش شغلی و خلاقیت هیجانی با عزت نفس همبستگی وجود دارد و این همبستگی معنادار است چرا که از 05/0 کمتر است. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون گام به گام جدول نشان داد که انگیزش شغلی بیش از 659/0 درصد از واریانس خلاقیت هیجانی و متغیر خلاقیت هیجانی 841/0 درصد از واریانس مشترک عزت نفس را تبیین می کند، به عبارتی متغیرهای پیش بین (انگیزش شغلی بر خلاقیت هیجانی) قادر به پیش بینی متغیر عزت نفس می باشند. نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که با تقویت انگیزش شغلی و خلاقیت هیجانی در بین معلمان می توان به بهبود و عزت نفس آنان در مدارس کمک فراوانی نمود.
تعریف ابن سینا از مادی و مجرد و پیامدهای آن بر معاد جسمانی او(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۵
155 - 175
حوزههای تخصصی:
در میان فلاسفه مسلمان، ابن سینا نگاه مهمی به مساله مادی و مجرد داشته است. او طبق نظریه فیض خود که اعتقاد به قوس نزول و صعود دارد، قائل به فیاضیت واجب الوجود به همه موجودات اعم از مادی و مجرد می باشد. اندیشه وی در نوع ارتباط مادی و مجرد و نحوه تاثیرگذاری و تاثیرپذیری این دو مفهوم از یکدیگر به گونه ای است که او به عجز در اثبات معاد جسمانی رسیده و آن را به شریعت واگذار کرده است. وی براساس جهان شناسی مشایی خود که موجودات را به مجرد و مادی تقسیم می کند، به این نتیجه می رسد که معاد جسمانی برهان پذیر نیست و باید به قول نبی اعتماد کرد. سوال اصلی این است که مفهوم مادی و مجرد در فلسفه ابن سینا چه پیامدهایی بر نفس شناسی و معادشناسی او دارد. پژوهش حاضر درصدد آن است تا با بررسی تعریف این دو مفهوم پیامدهای آن ها را در فلسفه ابن سینا روشن سازد و در پی آن شیخ الرئیس با این دو مفهوم معاد جسمانی را غیرقابل اثبات برهانی می داند.
Popper in Latin America(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۲
23 - 39
حوزههای تخصصی:
The reception and influence of Popper’s philosophy of science and his political philosophy in Latin America have depended heavily on the translation of his major works originally published in German and English. Thus, for example, The Logic of Scientific Discovery, which was originally published in 1959, was translated into Spanish in 1962 and into Portuguese only in 1974. Similarly, The Open Society and Its Enemies, originally published in 1945, was translated into Spanish twelve years later in 1957 and into Portuguese in 1974. But apart from a discussion of the impact of the translations of his books, I also want to show that the political situation in some Latin American countries, for example, Chile, Cuba and Peru, has played a very important role in the introduction, reception and influence of Popper’s philosophy of science in general and his social and political thought in particular. Accordingly, the main purpose of this article is to examine the reception of Popper’s ideas in Latin America and give an account of his influence and legacy in some of the Latin American countries such as Argentina, Brazil, Chile, Colombia, Cuba, Mexico, Peru and Uruguay.
بررسی اثربخشی کاربست روش تدریس بارش مغزی بر تفکر انتقادی (مورد مطالعه: دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی شهرستان دشتستان)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی کاربست روش تدریس بارش مغزی بر تفکر انتقادی (مورد مطالعه: دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی شهرستان دشتستان) انجام شده است. روش کار: روش پژوهش نیمه تجربی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را 1259 نفر از دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی شهرستان دشتستان تشکیل دادند. حجم نمونه پژوهش 40 نفر بود که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. پس از اجرای پیش آزمون گروه آزمایش به مدت 6 جلسه (هر هفته یک جلسه 2 ساعته 10 تا 12) در معرض روش تدریس بارش مغزی کرمی و همکاران (1393) قرار گرفتند. نتایج: نتایج حاصل از یافته ها نشان داد که کاربست روش تدریس بارش مغزی موجب بهبود تفکر انتقادی آزمودنی های گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه شده است که نشان از تاثیر مثبت کاربست روش تدریس بارش مغزی بر تفکر انتقادی در آزمودنی های گروه آزمایش نسبت به گروه گواه دارد. نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که با تقویت روش تدریس بارش مغزی در بین دانش آموزان می توان به بهبود تفکر انتقادی آنان در مدارس کمک فراوانی نمود.
دو روش در پرداختن به فلسفه دین؛ پرسش و تعبیر، پرسشگری و تعلیق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۰۸
51 - 66
حوزههای تخصصی:
در دهه های اخیر قبل از افول ستاره فلسفه دین تحلیلی در قرن بیست ویک میلادی ادبیات فلسفه دین با این چالش مهم مواجه شد که فلسفه ورزی در باب دین منحصر به سنت فلسفی تحلیلی نیست و در نظام های فلسفی دیگر هم وجود دارد. در این صورت تفاوت آن با دیگر نظام ها چیست؟ پاسخی که مقاله به آن رسیده است، این است که در فلسفه تحلیلی اصل با پرسشگری در باب مسیحیت است و این پرسشگری در اغلب موارد منجر به تعلیق جواب یا خدشه در معرفت مندی باورهای دین می شود. در مقاله این موضوع بحث می شود که پرسشگری تمام فعالیت فلسفی نیست و صدق معنای فلسفه ورزی در باب دین آنجاست که ما به یک تعبیر فلسفی از یک عقیده دینی دست یابیم. از سوی دیگر در نظام هایی مثل حکمت اسلامی، در پی پرسش، تعبیری از آموزه و عقاید اسلام عرضه می شود که در آن سازگاری درونی، عقل محوری و حقانیت دینی مفروض است و دنبال می شود. نوع دین و نظام فلسفی در اینجا بسیار تعیین کننده است. البته این دو نوع رویکرد، تفاوت نظام مند داشته، تضاد بنیادی با یکدیگر ندارند؛ اما در مسئله تمامیت با یکدیگر متفاوت اند.
اثرپذیری کیرکگور از کانت در معرفت شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
132 - 152
حوزههای تخصصی:
میان کانت و کیرکگور در حوزه های گوناگون شناخت، اخلاق، ایمان و هنر می توان مطالعه ای مقایسه ای انجام داد. در این مقاله به مقایسه ی آرای این دو فیلسوف در مبحث معرفت شناسی می پردازیم. بنیاد اساسی اشتراک هر دو در زمینه ی شناخت، باور ایشان به گسست میان نظر و عمل است که مبنای نگاهشان به شناخت انسانی را شکل می دهد. در این جا نشان داده می شود که معرفت شناسی کانت، بستری را ایجاد کرده است که در آن نظر کیرکگور درباره ی گسست وجود و اندیشه شکل گرفته است و همین نگاه باعث می شود تا هر دو معتقد به محدودیت شناخت انسان باشند. در ادامه مشخص می شود که کیرکگور به پیروی از کانت وجود را متمایز از ماهیت می داند. در آخر نشان می دهیم که ستیز کانت با براهین سنتی اثبات وجود خداوند، زمینه ای را ایجاد کرد تا کیرکگور مخالفت خود با خداشناسی استدلالی را بر آن بنا کند و آن برهان ها را برای یک مومن ناکارآمد بداند.
“Everything is Full of Gods”; Theologia - Muthologia and the Beginning of the Ancient Greek Political Thought(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۵
128 - 146
حوزههای تخصصی:
The primary objective of this article is to elucidate that a comprehensive understanding of Greek political thought necessitates an examination of its origins in Ancient Greece. Traditional scholarship in Greek political thought has typically assumed that it originated concurrently with philosophy and the establishment of the polis. In this research, drawing upon the visions of Eric Voegelin and Leo Strauss, we endeavor to establish a refined definition of political thought while challenging the aforementioned conventional assumption. It is argued that political reflection remains intimately intertwined with the theological-mythological beginning of thought in Greece. This theological-mythological mode of thinking initially found expression in the works of Homer and Hesiod, with these poets serving as the foremost intellectual authorities and initial educators of the Greeks. The Greeks, in their self-perception, viewed themselves through a lens of religion and in the mirror of gods and divine forces. Consequently, any exploration into Greek political thought must acknowledge the works of these poets as the seminal intellectual foundations of Greek thought. It is imperative to recognize that political thought in Ancient Greece did not commence with philosophy or the emergence of the polis, but rather with poetry and a distinct form of religious-mythical experience, namely theologia-muthologia.
بررسی مفهوم ذهن و جایگاه عقل نزد هیوم در باور به علّیت با رویکرد طبیعت گرایانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
695 - 714
حوزههای تخصصی:
معمولا در بیان دیدگاه هیوم از علّیت بر ابعاد سلبی و نتایج شکاکانه آن متمرکز می شوند. در حالی که طبق تفسیر طبیعت گرایانه، دغدغه هیوم تبیین ماهیت انسان و تعیین محدوده فهم بشر است. هدف او این نیست که رابطه علّیت را به لحاظ فلسفی انکار کند، بلکه منتقد آن نوع تفکر فلسفی است که ادعای عقلانی کردن باورها را دارد. هدف اول نویسنده در این مقاله آن است که با تکیه بر تفسیر بی سابقه کمپ اسمیت، تبیین طبیعت گرایانه ای از بحث علّیت نزد هیوم ارائه دهد. در مکانیزمی که اسمیت از کارکرد ذهن انسان ارائه می دهد، منشأ تصور پیوند ضروری، احساسی درونی است که به واقعیت تعمیم می یابد و باور به علّیت با هیچ استدلالی قابل اثبات نیست. نشأت گرفتن باور به علّیت از احساس درون ذهن که مبتنی برعقل هم نیست، چالش جدی در پذیرش و توجیه آن ایجاد کرده است. هدف ثانوی و اصلی مقاله بررسی و تبیین ذهنی بودن منشأ پیوند ضروری است، سپس مفهوم عقل از دیدگاه هیوم مورد ارزیابی قرارمی گیرد تا روشن شود که به چه معنا باور به علّیت نمی تواند مبتنی بر عقل باشد.
An Evaluation of Kant’s Transcendental Idealism Using the Inversion Theory of Truth(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۵
159 - 174
حوزههای تخصصی:
This paper examines the work of Immanuel Kant in the light of a new theory on the nature of truth, knowledge and falsehood (the Inversion Theory of Truth). Kant’s idea that knowledge could be absolutely certain, and that its truth must correspond with reality, is discredited by a dissection of the Correspondence Theory of Truth. This examination of the nature of truth, as well as knowledge and falsehood, is conducted with reference to Sir Karl Popper’s writings on regulative ideas, the criterion of demarcation and the principle of falsifiability. It is argued that if truth is to be regarded as certain, it should be used to describe objects and events in the objective (noumenal) state, and that subjective knowledge must contain (and is improved by) falsehood. Perceptions and knowledge are obtained by the biological and evolutionary process of Active Subjectivism. Ideas we have knowledge of can be metaphysical or scientific, according to Popper’s Criterion of Demarcation. Kant’s “Copernican revolution” claim that our intellect imposes absolutely true laws on nature could not allow for the possibility that ideas might be constructed from fallible perceptions, and hence that all knowledge is uncertain. Instead, he developed a Critique of Practical Reason in which religion, though not provable through logical reasoning, could be proved by our innate moral sense, giving us a Categorical Imperative that could lead to perverse results. By rejecting the absolute certainty of a priori knowledge, and admitting a degree of essential falsehood, we arrive at a more reasonable grounding for moral behavior.
نقدی بر خوانش غالب از ویتگنشتاینِ کریپکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
201 - 221
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، درباره تفسیر گروهی از فلاسفه، همچون هکر، بِیکر، مک داول و مک گین از استدلال و پاسخ شک گرایانة ویتگنشتاینِ کریپکی یا کریپکنشتاین بحث خواهیم کرد و نشان داده خواهد شد که بخشی از تفسیر این فلاسفه و بنابراین انتقاداتی که آنها بر اساس این تفسیر ارائه می کنند، نادرست است. بر اساس استدلال کریپکنشتاین، هیچ فکت یا امر واقع ای در مورد اینکه اظهارات یک شخص چه معنایی دارند وجود ندارد. کریپکی مدعی است که این نتیجة شک گرایانه به پارادوکس معروفی ختم می شود که ویتگنشتاین در بند 201 تحقیقات فلسفی خود به آن اشاره می کند. بر اساس خوانش کریپکی، ویتگنشتاین با شکاک در مورد نتیجة شک گرایانة استدلال شک گرا همراهی دارد. گروهی از فلاسفه این مدعا را در تعارض با دیدگاه ویتگنشتاین دانسته و مدعی اند کریپکی بحث اصلیِ ویتگنشتاین در این بند را متوجه نشده است. به نظر آنها، هدف ویتگنشتاین نشان دادن این است که پارادوکس مذکور برآمده از یک بدفهمی فلسفی است؛ پس برخلاف مدعای کریپکی، پارادوکس را نمی پذیرد. در این مقاله، با بهره گیری از خوانش جورج ویلسون از استدلال کریپکنشتاین، تمایزی میان دو نتیجة استدلال شک گرایانه پررنگ و بر اساس آن، درستی انتقادات فوق از کریپکنشتاین ارزیابی می شود. بیان خواهد شد که فلاسفة مذکور در این مدعا که کریپکنشتاین، پارادوکس را می پذیرد در اشتباه اند.
بررسی تطبیقی ازخودبیگانگی از نظرگاه علامه محمدتقی جعفری و مارتین هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
841 - 856
حوزههای تخصصی:
توجه به مسأله مرگِ اصالت و ازخودبیگانگی انسان، یکی از مهم ترین مسائلی است که انسان معاصر با آن درگیر است. غفلت از آن باعث می شود که به تعبیر هایدگر، کویر هر روز گسترده تر گشته و شکاف بین خودبودگی و ازخودبیگانگی غیر قابل کنترل شود. در راستای فهم و مواجهه منطقی با این مسأله، تحقیق حاضر به صورت تطبیقی به چیستی و چرایی از خودبیگانگی از نظرگاه دو متفکر برجسته جهان اسلام و غرب علامه محمدتقی جعفری و مارتین هایدگر پرداخته است. بررسی ها نشان می دهد که علامه جعفری ازخودبیگانگی را به دو قسم مثبت و منفی تقسیم می کنند و ازخودبیگانگی مثبت را به معنای قرار گرفتن «خود» در مسیر تحولات منطقی خویش و ازخودبیگانگی منفی را به معنای توجه انحصاری به بعد حیوانی و غفلت از مبدا و معاد می دانند و از نظرگاه هایدگر، از دست دادن درک خود از وجود و معنایِ جهانِ خود، واقع شدن تحت سیطره طرح های پیشینی، تبدیل شدن به وجودِ دم دستی، عدم تلاش و جستجو برای پی بردن به معنای وجود و نیز تبدیل شدن به موجودی ایستا و منفعل انسان را از مدارِ خودبودگیِ اصیل و حقیقی خارج و وارد فضایی می کند که «ازخودبیگانگی» نام دارد.
زبانِ آگوستین به روایت ویتگنشتاین و گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۲)
355-339
حوزههای تخصصی:
زبان چیست؟ در تاریخ فلسفه غرب پاسخ های متفاوتی به این پرسش داده شده است. اما از نگاه ویتگنشتاین و گادامر این پاسخ ها به نحو بنیادین به یکدیگر شبیه اند و این دو به این رویکرد بنیادین انتقاد می کنند. گادامر از تاریخ فلسفه غرب با عنوان تاریخ فراموشی زبان یاد می کند. گادامر، آگوستین را استثنایی در تاریخ فلسفه غرب می داند؛ زیرا به نظر گادامر، آگوستین با طرح ایده کلمه درونی جایگاه تعیین کننده زبان و نسبت محوری زبان با اندیشه را تایید کرده است. اما ویتگنشتاین، آگوستین را نماینده اصلی رویکرد بنیادین فلسفه غرب به زبان معرفی می کند و انتقادات خود را به این رویکرد بنیادین، با اعتراض به دعاوی آگوستین مطرح می کند. در این مقاله این دو تفسیر متفاوت از آگوستین را مرور می کنم و در باب امکان قرابت بین فلسفه زبانِ آگوستین به روایتِ گادامر، از یک سو، با زبان به روایتِ ویتگنشتاین، از سوی دیگر تأمل می کنم.
نوآوری اجتماعی: بصیرت هایی از فلسفه تحلیلی فناوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۶)
191-209
حوزههای تخصصی:
ایده اصلی این مقاله از مقایسه «نوآوری اجتماعی» با «نوآوری فناورانه» (نوآوری مصنوعات فناورانه) شکل گرفته است. در مطالعات نوآوری عموماً (بر اساس دیدگاه شومپیتر) نوآوری را «هرگونه ابداع یا خلاقیت در ایده، روش، محصول (مصنوع)، خدمات و ... » می دانند «که به بازار و مشتری متصل شود» (ابداعِ تجاری سازی شده). بر اساس این تعریف، تا زمانی که یک «ابداع» به بازار راه پیدا نکرده باشد نمی تواند نوآوری (شومپیتری) تلقی شود. بدیهی است که اغلب مصنوعات فناورانه ابداع شده را می توان با مکانیسم های کم وبیش مشخصی تجاری سازی کرد ولی در خصوص ابداعات اجتماعی، چنین چیزی حتی اگر مقدور باشد لزوماً مطلوب نیست. بنابراین مسئله اصلی مقاله این است که آیا اصولاً «نوآوری اجتماعی» را می توان/باید نوآوری شومپیتری تلقی کرد؟ برای پاسخگویی به این پرسش، دو مقوله «هدف» و «وسیله» در نوآوری اجتماعی مورد بررسی قرار می گیرند و بر این اساس، از این ادعا دفاع می شود که نوآوری اجتماعی، یک نوآوری شومپیتری نیست. در یک نوآوری اجتماعی، «هدف» نمی تواند «صرفاً (یا کاملاً) غیراجتماعی» باشد گرچه ممکن است «علاوه بر» هدف اجتماعی، اهداف اقتصادی، فناورانه یا ... نیز برآورده شود. در واقع، اگر هدف یک نوآوری، صرفاً سود اقتصادیِ بنگاه باشد ولی شیوه دستیابی به هدف، تغییرات غیرفنی و از نوع اجتماعی (انسانی-سازمانی) باشد، همچنان از دایره نوآوری اجتماعی خارج است. از نظر «وسیله» نیز نوآوری اجتماعی، وابسته به «نقش فعال» افراد و گروه های اجتماعی، و فرایندی از پایین به بالاست (نوآوری اجتماعی فعال در مقابل نوآوری اجتماعی منفعل). در این مقاله نشان داده می شود که بهترین «وسیله» برای ایجاد نوآوری اجتماعیِ فعال، تفکر «طراحی اشیای اجتماعی» (به جای به کارگیری اشیای اجتماعی از پیش موجود) است.
فراتحلیل مقالات مسئولیت پذیری، دین و اخلاق زیست محیطی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگاه مسئولانه به محیط زیست و شأن اخلاقی آن از دین و جهان بینی انسان نشأت می گیرد. بر همین اساس و با سرعت یافتن روند تخریب محیط زیست در عصر حاضر، توجه به مقوله های مسئولیت پذیری، دین و اخلاق زیست محیطی افزایش یافته است. این مقاله با استفاده از روش فراتحلیل نشان می دهد، علی رغم حجم بالای پژوهش های صورت گرفته در این حوزه در ایران، این مطالعات از آسیب های جدی رنج می برند. تمامی مقالات منتشر شده در بازه زمانی 1397 تا 1402 با نوعی بحران روش پژوهش روبه رو هستند، به طوری که اغلب آن ها از نوع توصیفی-تحلیلی بوده و با رویکرد کمّی تدوین شده اند. همچنین بررسی پژوهش های منتشرشده نشان می دهد، نوعی فقر روش شناسی، پژوهشی و فلسفی در ایران در حوزه اخلاق، دین و مسئولیت پذیری زیست محیطی وجود دارد. این مقاله پیشنهاد می کند، تلاش علمی مضاعفی جهت تببین اهمیت محیط زیست نزد ادیان و مذاهب صورت گیرد، بنیانی فلسفی برای اهمیت مسئولیت پذیری، دین و اخلاق زیست محیطی پایه گذاری شود و آموزش و قانونگذاری متناسب مدنظر قرار گیرد.
نقدهای جان اف هات بر مبانی فلسفی ملحدان جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان مواجهه های گوناگون با نظریه تکامل، الهی دانانِ تکامل گرایی هستند که تلاش می کنند خداباوری و تکامل را با یکدیگر همراه و همخوان معرفی کنند. جان اف.هات - الهی دانِ معتقد به تکامل- الهیات را مؤید و حامی نظریه تکامل می داند و با نقد الهیات سنتی، بر این باور است که الهیات باید با علم به روزرسانی شود، چرا که در غیر این صورت حذف خواهد شد. هات برای طرح هماهنگی و ارتباط تنگاتنگِ الهیات و تکامل، نظریه «متافیزیک آینده» را ارائه می کند که مطابق آن، تکامل نه تنها مورد تایید الهیات است، بلکه تنها تبیین صحیحی که از تکامل می توان ارائه داد، الهیات معطوف به "متافیزیک آینده" است. این پژوهش به بررسی نقدهای جان اف. هات به مبانیِ فلسفیِ ملحدان تکامل گرا و همچنین متافیزیک پیشنهادی اش می پردازد. مهمترین نقدهای هات به ملحدین را می توان نقد طبیعت گرایی، مونیسم تبیینی و علم باوریِ ملحدین و همچنین نادیده گرفتن جایگاه "باور" در بنیاد اعتقاداتشان دانست. در مقابل، رویکردهای هات را نیز می توان از زاویه ی: ابتنای متافیزیک بر دین، سنگ اندازی بر سر راه تقلیل گرایی، پذیرش بی قید و شرط قاعده ی تیغ اوکام، تأویلگرایی و خداشناسیِ معیوب و ناامیدکننده ، مورد انتقاد اساسی قرار داد.