فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۲٬۲۳۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
آثار تاریخی و فرهنگی همواره در معرض فرسودگی زیستی توسط میکروارگانیسم ها قرار دارد و کنترل و مهار آن ها بر روی آثار تاریخی امری ضروریست. نانو ذرات فلزی می توانند گزینه مناسبی برای رفع این مشکل به شمار آیند. به دنبال تولید و شناسایی نانو ذرات نقره و روی به روش سبز، در این مطالعه تلاش بر این است، فعالیت ضد میکروبی نانو ذرات تولید شده و میزان سمیت آن ها بر روی سلول های نرمال انسانی با هدف استفاده در حیطه میراث فرهنگی مورد ارزیابی قرار گیرند. جهت بررسی اثر ضد میکروبی نانو ذرات نقره و روی، 4 سویه باکتریایی B. subtilis، Ps. aeruginosa، B. licheniformis و Micrococcus و 5 سویه قارچی Aspergillus ، Penicillium، Alternaria، Chaetomium و Cladosporium مورد آزمایش قرار گرفتند. برای این منظور، آزمون انتشار آگار و تست رقت سازی مایع (جهت تعیین MIC) انجام و در مرحله بعد میزان MBC (برای باکتری ها) و MFC (برای قارچ ها) تعیین شد. همچنین، میزان سمیت سلولی نانو ذرات تولید شده با استفاده از روش MTT بر روی خطوط سلولی HDF ارزیابی شد. نانو ذرات نقره اثر ضد میکروبی علیه تمام سویه های باکتریایی و قارچی مورد آزمایش نشان داد. در حالی که از 5 سویه قارچی مورد بررسی تنها قارچ Chaetomium به نانو ذرات روی حساس بود؛ ولی تمام سویه های باکتریایی مورد آزمایش به جز Ps. aeruginosa به نانو ذرات روی حساس بودند. نانو ذرات نقره فعالیت سیتوتوکسی وابسته به غلظت را در برابر HDF نشان داد ولی نانو ذرات روی اثر سمی بر سلول های HDF نشان نداد. در بین دو نانو ذره مورد بررسی، نانو ذرات نقره دارای پتانسیل بالاتری جهت استفاده به عنوان ماده ضد میکروبی است. ولی نانو ذرات روی می تواند به عنوان گزینه مناسب جهت استفاده در برابر آلودگی های باکتریایی به شمار آید. با توجه به اثر سمی نانو ذرات نقره روی سلول های نرمال پوستی انسان، این مسئله باید طی فرایند ضدعفونی اثر از نظر حفظ سلامت و ایمنی مرمت گران و بازدیدکنندگان مورد توجه قرار گیرد.
طراحی و ساختِ هم ساز با اقلیم و جغرافیا در معماری مسکونی قاجاریِ آشتیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۷
337 - 361
حوزههای تخصصی:
تبعیت از شرایط اقلیمی و جغرافیایی در طراحی معماری به سازگاری انسان در محیط یاری می رساند و معماری مسکونی همواره تابع ویژگی های جغرافیایی بوده است. در خانه های تاریخی نیز تدابیری برای طراحی معماری هم ساز با اقلیم و جغرافیا اندیشیده شده است. در شهرستان آشتیان بناهای مسکونی ارزشمندی از عهد قاجاریه برجای مانده که سهم ناچیزی در پژوهش های باستان شناختی داشته اند. هدف از این پژوهش، مطالعه تأثیر اقلیم و جغرافیا بر خانه های قاجاریِ آشتیان و تبیین راهکارهای مقابله با اثرات سوء و بهره مندی از تأثیرات سودمند آب وهوایی و جغرافیایی است. پژوهش بر پایه این پرسش ها به انجام رسیده که، اقلیم و متغیرهای جغرافیایی چه تأثیری بر مکان گزینی و چیدمان خانه های قاجاری در فضای شهری آشتیان داشته است؟ نقشه، کالبد و اجزاء معماری خانه های قاجاریِ آشتیان از چه عوامل اقلیمی و جغرافیایی تأثیر پذیرفته است؟ فرضیه ها این است که، توپوگرافی ناحیه آشتیان، مسیل ها و نوع خاک در مکان گزینی خانه ها نقش داشته و نقشه، کالبد و اجزاء معماری خانه ها از عوامل اقلیمی، مانند: باد، زاویه و میزان تابش نور خورشید تأثیر پذیرفته است. روش گردآوری اطلاعات، میدانی و اسنادی است و ضمن بهره گیری از نرم افزارهای ArcGIS, Google Earth, WRPLOT, AutoCAD و SPSS، پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی به انجام رسیده است. برپایه نتایج، معماران با درنظر گرفتن زاویه تابش خورشید، باد، دما و رطوبت، دست به ساخت بناها زده اند. آن ها، به نوع و رنگ مصالح، اندازه بازشوها و حیاط، اندازه و جهت قرارگیری اتاق ها توجه داشته اند و معماری هم ساز با اقلیم را ایجاد کرده اند؛ هم چنین برپایه مدل های نرم افزار طراحی گلباد WRPLOT، باد غالب منطقه در جهت های شرقی-غربی و غربی-شرقی شناسایی و تأثیر آن بر معماری تأیید شد. نتایج آزمون های هم بستگی کرامر و فی در SPSS نیز بیانگر هم بستگی «نوع زمین با طبقه اجتماعی ساکنان خانه ها»، «نوع زمین و خاک با وجود آب انبار» و «بیشینه سرعت باد با تعداد طبقات» است.
طبقه بندی و گونه شناسی سفال های ساسانی محوطه گوریه استان ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۹
۱۰۴-۷۵
حوزههای تخصصی:
محوطه گوریه واقع در بخش زرنه شهرستان ایوان غرب، ازجمله محوطه های مهم ساسانی و اوایل اسلامی در مطالعات باستان شناسی غرب کشور محسوب می شود که در سال 1394ه .ش. مورد کاوش قرار گرفته است. طی یک فصل کاوش در این محوطه باستانی، آثار فرهنگی متنوعی ازجمله سفال به دست آمد و اهمیت سفال و نقش آن در مطالعات باستان شناختی سبب شد تا این ماده فرهنگی در این مقاله مورد مطالعه قرار گیرد؛ از همین رو، برای این پژوهش تعداد 127 قطعه سفال شاخص از دوره ساسانی، از میان 1500 قطعه سفال به دست آمده از کاوش برای مطالعه انتخاب گردید. در ابتدا این سفال ها برمبنای مشخصات فنی و شکل یا فرمشان مورد طبقه بندی و گونه شناسی قرار گرفتند. این پژوهش دارای ماهیت بنیادی با رویکردی توصیفی-تحلیلی است و روش اجرای این پژوهش دارای دو بخش مطالعات کتابخانه ای و میدانی (سفال) است. هدف اصلی این پژوهش، مطالعه کمی و کیفی سفال های ساسانی در محوطه گوریه، سپس گونه شناسی، طبقه بندی و گاهنگاری نسبی آن هاست و گاهنگاری به صورت تطبیقی و تبیین ارتباطات فرهنگی با نواحی مجاور براساس مطالعات تطبیقی سفال صورت گرفته است. نتایج پژوهش نشان دادند که ازجمله اشکال شناسایی شده درمیان سفال های محوطه گوریه شامل: کوزه، خمره، کاسه، پیاله و بشقاب و متداول ترین نقوش تزئینی سفالینه ها نقوش کنده هستند. سفالینه ها اکثراً پخت مناسب دارند که نشان از کنترل حرارت کوره برای پخت سفال است و کیفیت ساختشان عموماً متوسط است؛ هم چنین مقایسه تطبیقی انجام شده نشان داد که به لحاظ گاهنگاری نسبی سفالینه های ساسانی گوریه با محوطه های اواخر این دوره همسانی نسبی دارند؛ بنابراین ضمن دارا بودن برخی ویژگی های بومی-محلی سفالینه های این محوطه با محوطه هایی هم چون قصرابونصر، حاجی آباد، سیرم شاه، محوطه های ساسانی شناسایی شده در بررسی های ماه نشان زنجان، شمال خوزستان، میاناب شوشتر، بوشهر و محوطه های تل ماهوز و ابوشریفه در عراق قابل مقایسه، و علاوه بر ویژگی های منطقه ای، بیشترین شباهت را با حوزه فرهنگی جنوب غربی ایران داراست.
کاربرد کاسه های لبه واریخته با توجه به مطالعه نقوش جام وارکا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کاسه های لبه واریخته از مهم ترین موادفرهنگی از نیمه دوم هزاره چهارم پیش ازمیلاد تا دوران آغازنگارش است که به صورت دست ساز و زمخت با لبه هایی برگشته به سمت بیرون ساخته شده اند. باستان شناسان خاستگاه این کاسه را سرزمین بین النهرین می دانند، اما پراکنش آن در فلات ایران نیز بسیار گسترده است. کاربردهای گوناگونی برای کاسه های لبه واریخته درنظر گرفته شده، ازجمله مهم ترین کاربرد آن ها کاسه های جیره و قالب نان است. ازسویی پراکنش گسترده و کاربرد های گوناگونی این ظروف با توجه به کمبود مدارک مطالعاتی، ازجمله چالش هایی است که هنوز در جوامع باستان شناسی مورد بحث می باشد. کاربردهای نیایشی و استفاده این کاسه ها در نذورات مذهبی، ازجمله مطالعاتی است که در این زمینه صورت گرفته است. پژوهش حاضر با هدف درک عمیق تر کاربرد آئینی این سفال ها، به بررسی تطبیقی جام وارکا و دیگر مواد فرهنگی دوره اوروک می پردازد. در این پژوهش به پرسش هایی درخصوص اثبات کاربرد آئینی براساس شواهد موجود، تفاوت های کاربردی در بین النهرین و فلات ایران، امکان وجود کاربردهای دیگر مطرح می شوند. فرضیه اصلی این پژوهش، استفاده از کاسه های لبه واریخته به عنوان ظروف پیشکش نذورات در مراسم مذهبی بین النهرین است. بر این اساس به بررسی کاربرد آئینی کاسه های لبه واریخته، باتوجه به نقوش جام وارکا و سایر موادفرهنگی دوره اوروک، ازجمله اثرمهرها و ایده نگارها پرداخته است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده و نتایج بررسی مقایسه تصویری بین کاسه های لبه واریخته و نقوش جام وارکا و اثرمهرها نشان می دهد که در بین النهرین کاسه ها احتمالاً کاربرد آئینی داشته اند و در مراسم به عنوان ظرفی برای پیشکش نذورات استفاده شده است؛ مطالعه تطبیقی جام وارکا و کاسه ها، این فرضیه را تقویت می کند، اما کمبود مدارک، نیاز به تحقیقات بیشتر با روش های نوین باستان شناسی را نشان می دهد و کاربردهای دیگر آن را هم باید درنظر داشت.
بررسی باستان شناختی سلاح های گرم و فرآیند تولید، به کارگیری، بهره وری از آن در بستر سیاسی و اقتصادی دوره قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۹
۲۹۳-۲۶۵
حوزههای تخصصی:
براساس مطالعات باستان شناختی، انسان همواره در تلاش برای تولید و تکامل ابزارهای جنگی بوده و تسلیحات جنگی همواره نقشی مهم در کسب موفقیت های نظامی داشته است. به رغم افزایش چشمگیر مطالعات باستان شناسی دوره قاجار، نوع تسلیحات نظامی مورداستفاده در این دوره کمتر موردتوجه قرار گرفته است و پژوهش های انجام شده در حوزه نظامی دوره قاجار بیشتر به بررسی سلاح های سرد و ساختار نظامی قشون پس از رفت و آمد هیأت های نظامی خارجی و تأثیرات آن ها اختصاص دارد؛ درصورتی که نقش سلاح گرم در دوره قاجار و تحولات ناشی از آن کمتر در مطالعات باستان شناسی موردتوجه قرار گرفته است. تمرکز این پژوهش بررسی چگونگی واردات و ساخت سلاح گرم و انواع مورداستفاده آن در طول دوره قاجار است. هدف از این پژوهش، مطالعه باستان شناسانه این سلاح ها و بررسی رفتار فرهنگی هر دوره در چگونگی مواجه با تولید و واردات سلاح ها در راستای پاسخ به این پرسش ها است؛ روش های دستیابی به این سلاح و تولید داخلی آن ها به چه صورت بوده؟ و تفاوت آن ها در چه جزئیاتی قابل تبیین است؟ هم چنین بسترهای سیاسی و اقتصادی دوره قاجار چگونه در توسعه و به کارگیری سلاح گرم مؤثر بوده اند؟ روش پژوهش به صورت یک بررسی جامع و همه جانبه نگر موادفرهنگی مکتوب و غیرمکتوب طراحی شده است. یافته های پژوهش حاکی از آ ن هستند که استفاده قشون از سلاح های گرم به عنوان جنگ افزار محوری قشون در آغاز دوره پیشا ناصری و با آغاز مناسبات منطقه ای و فرامنطقه ای ایران با دیگر کشورها آغاز شده و تلاش برای تولید داخلی آن نیز از همان ابتدا مدنظر قرار گرفته است؛ هم چنین سلاح های تولید داخل دارای طول بیشتر و تزئینات کمتری در مقایسه با نمونه های وارداتی هستند، ازجمله تزئینات مورداستفاده در نمونه های داخلی نقوش تناوبی هندسی است.
A Note on the Location of Raxā/Rakkan(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Persica Antiqua, Volume ۴, Issue ۶, January ۲۰۲۴
17 - 31
حوزههای تخصصی:
A number of candidates in the Kor River Basin, Fars, Iran, have previously been proposed for the location of the ancient Raxā/Rakkan a town mentioned in the Bisotūn Inscription and in the Persepolis Fortification Tablets. None of these suggestions, however, is convincing. Based on textual evidence, archaeological observations, and the local environmental conditions, the present study suggests that ancient Rakkan should be identified with the archaeological site of Kal Abdi in the southern part of the Baizā Plain.
Recognition, Chronology, and Analysis of Cultural Interactions of Sarab Tepe, Khorasan Razavi Province, Northeast Iran(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Persica Antiqua, Volume ۴, Issue ۷, July ۲۰۲۴
5 - 18
حوزههای تخصصی:
Hezar Masjed and Shahneshin mountain ranges can be considered amongst the easternmost heights of Iran in Khorasan Razavi Province, which stretch in the northwest-southeast direction and have created a natural corridor leading to the Harirud River banks. This feature, along with favorable living conditions, has attracted human communities and habitats for a long time. The historical site of -Sarab Tepe- is one of these settlements, which is located 30km west of Saleh Abad County and at the northeast of a village of the same name. Abundant and diverse cultural materials on the surface of the site and archaeological reports show the importance of this site in terms of archaeological studies. Therefore, this research is carried out to understand the eras of settlement and its cultural interactions. The results show that this site was home to settlements in the prehistoric era (Early Bronze Age) and the Islamic era (9th to 11th century AD). Sarab Tepe’s findings from the prehistoric era indicate its cultural interactions and connections with other sites of the Early Bronze Age in northeastern Iran. The findings belonging to the Islamic era are also similar to the findings of Neyshabur. The results show the extensive connections of this site with the most important cultural centers of its time.
مطالعه فنی پیرامون نحوه ساخت و بازرسی خوردگی اشیاء فلزی عصر مفرغ مربوط به کاوش های گورستان شهر سوخته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بقایای دولت شهری باستانی در محوطه ای باارزش از عصر مفرغ در شهر سوخته در ۵۶ کیلومتری زابل در استان سیستان و بلوچستان وجود دارد. در کاوش های گورستان محوطه شهر سوخته از یکی از گورهای حفاری شده در ضلع جنوبی محوطه 13 قطعه نمونه ی فلزی به دست آمده که تعداد چهار قطعه نمونه از آن در این پژوهش مورد بررسی و مطالعه قرار گرفت. اهداف این پژوهش، شامل مطالعه و بررسی روش ساخت، ریزساختارنگاری و بررسی عناصر متشکله، هم چنین شناسایی فرایند خوردگی و بررسی وجود خوردگی فعال آثار به دست آمده است. بدین منظور از روش های میکروسکوپ الکترونی روبشی مجهز به طیف سنجی پراش انرژی پرتو ایکس (SEM-EDS) ریزساختارنگاری، رادیوگرافی و پراش پرتو ایکس(XRD) استفاده شده است. در نتایج به دست آمده، میزان متنابهی عنصر ارسنیک شناسایی شد؛ که نشان داد نمونه های مورد نظر، آلیاژ مس ارسنیکی است. هم چنین عناصر روی و سرب نیز شناسایی شد. می توان گفت با توجه به میزان عناصر شناسایی شده، نمونه های مورد مطالعه نسبتاً مشابه بوده و احتمالاً، منابع استحصال آن ها یکسان است؛ لیکن با توجه به خوردگی نسبتاً زیاد به قطعیت نمی توان به این نتیجه رسید. بررسی ریزساختاری نشان داد، روش ساخت در نمونه های مورد مطالعه مشابه یکدیگرند. اندازه دانه بندی ریز بوده و نشانه هایی از عملیات چکش کاری و تابکاری متناوب زیادی بر روی نمونه انجام گرفته است، مشاهده شد. هم چنین در بررسی های آسیب شناسی با میکروسکوپ الکترونی روبشی و متالوگرافی حفره ها و آخال ها و خوردگی بیرونی و داخلی در نمونه ها، مشاهده شده که محصولات خوردگی کوپریت، مالاکیت و تری هیدروکسی کلریدهای شامل پاراتاکامیت و آتاکامیت در آنالیزXRD شناسایی شد.
معماری مس وسنگ میانه چشمه رجب (سیمره) بر اساس کاوش های باستان شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بقایای معماری همواره به عنوان «پایه» پژوهش های باستان شناسی قلمداد شده است. این مدارک محکم را می توان به راحتی با واژگان، اعداد و طرح های دقیق و واضح توصیف کرد؛ ولی هنوز تفسیر بقایای معماری و زمینه های جهان بینی که مربوط به رفتار های اجتماعی بشر است، مشکل زا هستند. در عین حال که معماری با بقایای مادی مرتبط است، ولی ما باید به خاطر داشته باشیم که درنهایت این بقایا منعکس کننده آداب و رسوم و جهان بینی جوامع مربوطه هستند. شکی نیست که واحد خانه فردی، به طور متوالی در یک زمان خاص تغییر می کند تا مناسب خانواده های هسته ای و گسترده، گروه ها، قبیله ها و غیره شوند. محوطه چشمه رجب، در استان لرستان، شهرستان کوهدشت - بخش کونانی، به لحاظ موقعیت طبیعی در 500متری شمال رودخانه سیمره، 5/6 کیلومتری تاج سد سیمره، و در حوزه فرهنگی زاگرس مرکزی واقع شده است. یکی از محوطه های کلیدی، جهت بررسی و تحولات فرهنگی دوره روستانشینی منطقه و زاگرس مرکزی محسوب می شود. فروردین ماه سال 1389ه ش. دومین فصل از کاوش های باستان شناختی به صورت گسترده (عمودی- افقی)، با ایجاد سه کارگاه در مرکز، غرب و جنوب محوطه به منظور شناخت و آگاهی از روند تحولات فرهنگی منطقه در تپه مذکور انجام گرفت. پژوهش حاضر مبنی بر ارائه نتایج کاوش، بحث تحلیل داده های معماری آن است. این پژوهش با هدف بنیادی صورت گرفته و روش داده افزایی آن براساس روش میدانی و کتابخانه ای است و در آن، ضمن معرفی و توصیف کاملی از معماری این محوطه، به دنبال پاسخ دادن به این پرسش است که، با توجه به وضعیت معماری این محوطه، مانند راست گوشه بودن و... این محوطه متعلق به کدام دوره است؟ هم چنین براساس نتایج کاوش باستان شناختی می توان گفت که از نظر آثار به دست آمده متعلق به دوره فرهنگی نوسنگی جدید و مس وسنگ است.
مطالعه و بررسی محوطه های اشکانیِ حوضه آب ریز شمالی قزل اوزن در محدوده آب بر و درّام، شهرستان طارم علیا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
۱۴۹-۱۲۱
حوزههای تخصصی:
درنتیجه افزایش پژوهش های میدانی در دهه های اخیر که عمدتاً در قالب بررسی های باستان شناسی انجام شده، دانسته های ما درباره دوره اشکانی افزایش محسوسی یافته است. محدوده موردنظر این پژوهش، شامل دهستان های آب بر و درّام، در شهرستان طارم علیا در استان زنجان، ازجمله مناطقی است که تا پیش از این اطلاع چندانی از وضعیت آن در دوره اشکانی در دست نبود. پژوهش حاضر از نوع توسعه ای، با رویکرد توصیفی-تحلیلی، براساس نتایج حاصل از یک بررسی باستان شناسی صورت گرفته که با مطالعه 12 محوطه باستانی درپی پاسخ گویی به پرسش هایی درباره کم و کیف استقرارهای اشکانی، چگونگی تأثیر عوامل اقلیمی و محیطی بر شکل گیری محوطه ها، ویژگی های مواد فرهنگی، به ویژه گونه شناسی سفال، وجوه افتراق و اشتراک آثار اشکانی این محدوده با مناطق پیرامون و بازسازی سیمای تاریخی فرهنگی منطقه در دوره اشکانی است. درنتیجه، محوطه های اشکانی منطقه براساس عواملی چون: میزان ارتفاع، شیب زمین، کیفیت اراضی، دسترسی به منابع آب و راه های ارتباطی مورد مطالعه قرار گرفت. بررسی سفال های محوطه های مذکور، شامل سه گروه منقوش، معمولی و فیلیده، نشان می دهند که سنت سفالگری منطقه موردمطالعه در دوره اشکانی علاوه بر برخورداری از ویژگی های بومی، متأثر از سنت های سفالگری نواحی مجاور، به ویژه شمال، شمال غربی و غرب ایران بوده که حاکی از ارتباطات بین منطقه ای به ویژه میان منطقه موردمطالعه و نواحی مذکور است. استقرارهای اشکانی منطقه موردبررسی عمدتاً در نزدیکی منابع آبی دائمی چون رود قزل اوزن و در اراضی کم شیب، کم ارتفاع و حاصل خیز شکل گرفته اند. به دلیل وضعیت هیدرولوژیکی دره طارم و وفور منابع آبی، همه محوطه های منطقه به آب کافی دسترسی داشتند. با توجه به الگوی استقراری محوطه ها، به نظر می رسد غالب جمعیت منطقه در دوره اشکانی، معیشتی مبتنی بر کشاورزی و باغداری داشته اند که در این میان، محوطه قلعه درّام با وسعتی حدود 20هکتار، نقش کلیدی و محوری در منطقه مورد بررسی داشته است.
بررسی منشأ ساخت و ویژگی های بصری و محتوایی نقوش و کتیبه ها در کاشی های زرین فام مدرسه کمالیه شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
۲۵۵-۲۳۱
حوزههای تخصصی:
مجموعه کمالیه یکی از مهم ترین آثار برجای مانده مربوط به نیمه اول قرن هشتم هجری قمری در شهر یزد است که تاکنون در رابطه با اهمیت تاریخی و باستان شناختی آن مطالعاتی صورت نگرفته است. طی ساماندهی های انجام شده در دهه 1350ه .ش. 24 نمونه کاشی سالم یا شکسته زرین فام با نقوش گیاهی، پرنده و کتیبه از نوع ستاره ای (کوکبی) به دست آمد. با توجه به این که در رابطه با این کاشی ها هیچ نوع مطالعه ای و یا حتی گزارشی منتشر نشده، پژوهش پیشِ رو درنظر دارد تا با استفاده از شواهد تاریخی و معماری موجود به بررسی ویژگی های بصری، محتوایی و منشأیابی احتمالی آن ها براساس مقایسه با نمونه های موجود بپردازد؛ بنابراین پرسش هایی از قبیل: 1) چه اطلاعاتی از نقوش و کتیبه های کاشی های زرین فام مدرسه کمالیه یزد به دست می آید؟ 2) با توجه به ویژگی های بصری نقوش، کاشی های شناسایی شده تولید کدام یک از مراکز ساخت کاشی زرین فام هستند؟ اساس مطالعه کنونی را تشکیل می دهند. روش به کار رفته اسنادی و با رویکرد توصیفی-تاریخی و تحلیلی و مقایسه با نمونه های مشابه در جهت پاسخ گویی منطقی به پرسش ها پژوهش استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد نقوش گیاهی (سه الگوی نقش با طرح گُل نیلوفر با غنچه شاه عباسی در اطراف و مرکز کاشی)، پرنده (درنای درحال پرواز با بال های گشوده درمیان نقوش گیاهی) و کتیبه (آیات قرآنی با مضامین پیروزی، تذکر و رزق و روزی و ادبیات فارسی برگرفته از شاهنامه فردوسی و شمس تبریزی) نمونه های طرح شده روی کاشی ها هستند. این انواع با توجه به کارکرد مذهبی، عقیدتی-تدفینی مجموعه هر یک با هدف خاصی نقش شده اند. علاوه بر آن و با توجه به مشابهت بسیار زیاد نمونه های موردمطالعه از نظر الگوهای طرح، نقش و کتیبه، احتمالاً کاشان مرکز عمده ساخت کاشی ها بوده است. این مهم با توجه به شاهراه ارتباطی میان ری به کرمان با گذر از کاشان به یزد جهت صدور کاشی های زرین فام منطقی است.
گورتپه، میراث مشترک اوراسیا: کاوش در گورتپه قیه بوینو
منبع:
Caspian, Volume ۱, Issue ۲, July ۲۰۲۴
35 - 54
حوزههای تخصصی:
تدفین بخشی از فرهنگ معنوی و مادی انسان ها بوده که در هر منطقه و هر دوره ویژگی های متفاوت داشته است اما برخی از شیوه های تدفینی فراتر از یک منطقه و یا یک دوره مورد استفاده بوده است. ازآنجاکه نحوه خاک سپاری برخاسته از تفکرات، عقاید و فرهنگ جامعه است، با بررسی آنها می توان به بازسازی روند تکامل فرهنگی جوامع باستان پرداخت. گورتپه که ترجمه کورگان است، یکی از شیوه های تدفینی فراگیری بوده که در منطقه وسیعی از چین تا اروپا رایج بوده و از آن می توان به عنوان میراثی مشترک در منطقه اوراسیا نام برد. طی بررسی ها و کاوش های باستان شناسی صورت گرفته در ایران مشخص شده که در مناطقی از شمال غرب ایران نیز در هزاره دوم پ م این شیوه تدفینی رایج بوده است. در پی احداث سد احمدبیگلو در شهرستان مشگین شهر چندین گورتپه شناسایی شد که گورتپه قیه بوینو یکی از آنهاست. کاوش نجات بخشی این محوطه در سال 1399 به نگارنده اول این مقاله سپرده شد. هدف از کاوش نجات بخشی آثار و مستندنگاری بود که درنتیجه یک قبر کلان سنگی و بقایای پنج تدفین در کنار آن شناسایی شد. در این مقاله سعی برآن است تا براساس یافته های به دست آمده از کاوش با شاخصه های فرهنگی این منطقه در هزاره دوم پ م پرداخته شود. این گورتپه شامل یک تدفین اصلی با ساختار کلان سنگی بوده که در اطراف آن چندین تدفین به صورت ساده چاله ای دفن شده است. با مقایسه نسبی سفال های به دست آمده می توان اواسط هزاره دوم پ م را برای تاریخگذاری این گورستان پیشنهاد داد.
Investigating the Process of the Formation of the Defensive Walls in the City of Mashhad(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۳, Issue ۱ - Serial Number ۹, June ۲۰۲۴
15 - 23
حوزههای تخصصی:
The city of Mashhad gradually took shape and expanded after the martyrdom of Imam Reza, around his mausoleum. Throughout history, defensive walls with towers were built in three different periods to ensure the security of citizens and pilgrims around this city. Historical reports and dedicatory Qurans testify to the existence of the existence of defensive walls around the city of Mashhad from the fourth century, which is considered the first defensive wall constructed for the city of Mashhad. the second defensive wall for this city was constructed by Faramarz ibn Ali in 515 AH. The last defensive wall for the city was built by Shah Tahmaseb Safavi to ensure that the city remained safe from Uzbek attacks forever. This defensive wall remained around the city of Mashhad until the first Pahlavi dynasty. During the first Pahlavi dynasty, the improvement of urban security in Mashhad reduced the effectiveness of the city's towers and defensive walls, leading to the expansion of the city beyond the defensive walls. The lack of maintenance for the defensive wall, along with leveling and destroying it to create new roads and expand the city, destroyed the defensive wall of Mashhad.
The formation and evolution of the Anatolian mosques architecture(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۲, Issue ۴ - Serial Number ۸, March۲۰۲۴
43 - 54
حوزههای تخصصی:
In the 5th AH / 11th AD century, the Seljuk government was formed in Iran, and over time, they were able to defeat the Abbasid caliphs in Baghdad and the Eastern Roman empire in Anatolia. Before the 5th AH / 11th AD, the Anatolian region was under the domination of the Christian Romans and the churches were considered the religious architecture in this region. The purpose of this research is to investigate the evolution of Seljuks of Rum and Ottoman mosque architecture and the influencing factors in the formation of mosque architecture in the Anatolian region, which was carried out by field, library and descriptive, adaptive and analytical approaches. The results show that the architecture of early Islamic mosques , Roman architecture and Seljuks of Iran played a significant role in the formation of Seljuk architecture in Anatolia , and local architecture played an important role in the formation and evolution of Anatolian mosque architecture
بررسی ساختار و پلان چهارتاقی های ساسانیان در ناحیه اصفهان و نحوه استقرار آنها با استناد به تصاویر ماهواره ای(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۱
53 - 70
حوزههای تخصصی:
اصفهان با داشتن شرایط زیست محیطی و آب وهوای مناسب از دیرباز زیستگاه مورد توجه جوامع بشری بوده است. از جمله آثار مهم باستان شناختی و در عین حال بحث انگیزی که در ناحیه اصفهان قرار گرفته اند، چهارتاقی ها و آتشکده های دوره ساسانی هستند. بررسی نحوه استقرار چهارتاقی های این منطقه می تواند کمک زیادی به سایر پژوهش های تاریخی و باستان شناسی و باستان شناختی مربوط به یک منطقه بنماید. پیشرفت چشمگیر علم باستان شناسی بی گمان به واسطه استفاده مناسب از دانش روز و به کارگیری سایر علوم بوده است. عکس های هوایی و ماهواره ای و سنجش از راه دور یکی از این دانش هاست که باستان شناسی توانسته از آن بهره های فراوانی ببرد. دراین پژوهش سعی بر آن است تا علاوه بر بررسی فاصله چهارتاقی ها تا آبادی، فاصله تا محل زراعت، فاصله تا منابع آب و دامنه کوه و موقعیت استقرار آنهاو ... به مطالعه عناصر و ویژگی های معماری و بررسی تزیینات و مصالح به کار رفته در چهارتاقی های شاخص این منطقه مانند چهارتاقی نیاسر، شیرکوه، نطنز، قلعه دار وخرمدشت و دلایل وفور آنها در این منطقه در مقایسه با سایر مناطق در دوره ساسانی پرداخته شود. همچنین، به مطالعه این ابنیه با استفاده از عکس های هوایی و ماهواره ای از نظر موقعیت استقرار یا در ارتباط با پدیده های طبیعی و غیر طبیعی مجاور نیز دقت شده است.
بررسی نقش زن بر مهرهای ساسانی (با معرفی مُهری از موزه بوعلی سینا همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۷
105 - 124
حوزههای تخصصی:
مُهرها و گل مُهرهای ساسانی ازجمله اشیائی هستند که در تمامی سطوح جامعه و سازمان های اداریِ ادوار تاریخی، ازجمله عصر ساسانی کاربرد داشته و از این رو نقش به سزایی در درک ما از جنبه های مختلف تاریخی این دوره ایفا کرده اند. درمیان نقوش کنده کاری شده روی مهرهای ساسانی که حکایت از باورها و اعتقادات صاحبان آن ها دارد، تصویر زنان نیز به عنوان جمعیتی مهم از جامعه ساسانی روی مهرها نقش بسته است. مهرهای منقوش به نقوش زنانه، به نوعی از منابع مهم در واکاوی جایگاه زنان در این دوره به حساب می آیند و بازگوی نگرش جامعه به این قشر از مردم هستند. در این پژوهش سعی بر آن است که به بررسی نقش مایه های زن بر مهرهای ساسانی با معرفی مهری از موزه بوعلی سینای همدان پرداخته شود. نویسندگان بر پایه مطالعات کتابخانه ای و مشاهده مستقیم مهر مذکور، ضمن توصیف نقش مایه های زنانه بر آن، به جنبه های نمادپردازانه و خوانش کتیبه این مهر می پردازند. پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که چه ارتباطی میان نقش روی مهر و دارنده مهر وجود دارد؟ کتیبه روی مهر تا چه اندازه بازگوی مفاهیم زنانه است؟ مالکیت مهرهای منقوش به نقش زنان احتمالاً در اختیار زنان بوده است و این نشان از استقلال فردی و برخورداری از جایگاه اجتماعی زن در آن دوره دارد؛ اگرچه در دوره ساسانی زنان نسبت به مردان کمتر وارد تجارت و سیاست می شدند، اما وجود مهرهای منقوش به نقوش زنانه نشان دهنده پذیرش حضور آن ها و هم چنین جایگاه حقوقی آن ها در امور اداری و اقتصادی این دوره است.
بررسی و تحلیل شمایل نگارانه مجسمه سنگی ایلامیِ موزه میراث فرهنگی نهاوند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
۱۴۰-۱۱۵
حوزههای تخصصی:
مجسمه های یادمانی، ازجمله آثار هنری به شمار می روند که عمدتاً مرتبط با موضوعات آئینی و مذهبی بوده و دارای پیشینه بسیار طولانی هستند؛ هدف از ساخت این گونه مجسمه های یادمانی، نمادین و گاهی نشان از جایگاه فرازمینی و جایگاه خداگونه صاحبان آن بوده است. در گستره تاریخ ایران فرهنگی، پیشینه ساخت مجسمه ها با چنین رویکردی، (مانند: الهه ونوس سراب) از دوره نوسنگی است که به یک باره از هزاره سوم، رشد فزآینده ای داشته و در دوره تمدن ایلام با ظهور حاکمان و خدایان متعدد، به اوج و اعتلای خود می رسد. از این مجسمه ها، گاهی به عنوان هدایای نذری در معابد و گاهی به عنوان گورنهادها در تدفین اشخاص با رتبه اجتماعی بالا استفاده شده است. مجسمه سنگی یادمانی موزه نهاوند، نمونه ای از این گونه آثار به شمار می آید که چگونگی پیدایش و ماهیت آن چندان روشن نیست. از آنجایی که این یافته فرهنگی از کاوش باستان شناسی به دست نیامده است، ابهامات زیادی درخصوص آن وجود دارد؛ بنابراین هدف اصلی پژوهش حاضر، آن است تا ضمن بررسی ماهیت این مجسمه سنگی، با نگاهی شمایل نگارانه به نقش و جایگاه آن از منظر زمانی بپردازد. بر این اساس، در این جستار با طرح پرسش ، در چگونگی ماهیت، جانگاری، سبک هنری و کاربری آن با فرض متعلق بودن این اثر فرهنگی به دوره ایلامی در گستره حوزه فرهنگی سیماشکی، واکاوی می گردد. این پژوهش برای درک بهتر و گاهنگاری درست، می کوشد در قیاس با دیگر نمونه های مشابه و هم عصر آن ارائه گردد تا به شناخت بهتری از آثار فرهنگ ایلام، به ویژه دوره سوکل مخ ها در زاگرس مرکزی به دست آید. روش پژوهش در این نوشتار، از نوع کیفی و مبتنی بر روش تاریخی-تحلیلی با بهره مندی از رویکرد کتابخانه ای خواهد بود. جهت بررسی گزاره های پژوهش، به شیوه های هنری پیکره سازی تمدن ایلام و نمونه های مشابه آن در بین النهرین رجوع شده است. برآیند پژوهش نشانگر آن است که مجسمه سنگی نهاوند براساس ویژگی های بصری و ظاهری، در زمره مجسمه های یادمانی به جامانده از دوره سوکل مخ ها (هزاره دوم پیش ازمیلاد) ازمنظر زمانی، و با رعایت جوانب احتمال متعلق به سرزمین بزرگ سیماشکی از منظر جغرافیایی بوده است.
لزوم بازخوانی الحاقات معماری در بناهای تاریخی (نمونه موردی: بنای تاریخی پیر بکران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
۳۸۵-۳۵۵
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ، آثار معماری ممکن است مورد مرمت، تغییر کاربری، گسترش فضایی و الحاق نمودن عناصر معماری قرار گیرند. پرداختن به الحاقات، در راستای خواناسازی، مرمت تکمیلی یا دخل و تصرف در عناصر سازنده اثر، مسأله ای پیچیده خواهد بود. در فرآیند مرمت، انتخاب لایه ها جهت حفاظت، تثبیت و یا تخریب -جهت افزایش شناخت و حفاظت از لایه ها- در دستور کار قرار خواهد داشت که دلایل وجودی هر یک از لایه ها، زمینه اقدامات اصولی را رقم خواهد زد. این پژوهش هدفمندی ایجاد لایه های تاریخی در طول زمان را به عنوان فرضیه خود در نظر دارد؛ هم چنین با هدف تبیین اهمیت شناخت علت شکل گیری لایه های تاریخی در فرآیند حفاظت به دنبال پاسخ به پرسش هایی چون: جایگاه لایه های تاریخی در تصمیمات حفاظتی چیست؟ و فرآیند تکامل یک بنا چگونه اتفاق می افتد؟ است. این پژوهش، ازجمله پژوهش های کاربردی و توسعه ای، از لحاظ راهبرد در زمره راهبردهای ترکیبی و تلفیق روش های تحقیق چندگانه است که با استفاده از اسناد بایگانی شده، کار میدانی و با تکیه اساسی بر روش تحقیق بر پایه نمونه موردی و تحلیل داده ها به صورت کیفی خواهد بود. جمع آوری داده ها به صورت کتابخانه ای، اسنادی و تکیه بر مشاهدات میدانی بوده است. جهت تبیین موضوع، محتوا و شناخت پدیده در متن زندگی واقعی به صورت یکپارچه و عمیق، نمونه موردی بنای پیربکران به دلیل ویژگی های معماری و لایه های تاریخی با اهمیت انتخاب شده است و مسیری که باید جهت شناخت ابنیه دارای لایه های تاریخی مختلف برداشته شود را نمایش می دهد. نهایتاً این پژوهش بر این موضوع صحّه می گذارد که حفاظت از بناهای تاریخی باید با دریافت و درک صحیح از اثر و تمامی جوانب آن آغاز شود و در طول فرآیند حفاظت ادامه یابد. شناخت دقیق اثر از حیث وجودی و ماهیتی، شناخت تمامی لایه های تاریخی و چرایی ایجاد آن ها در طی توسعه و تکامل اثر تا زمان رسیدن به عصر حاضر بخشی از مطالعه پیرامون اثر است که شالوده مرمتی درخور را رقم می زند.
سال یابی مطلق ملاط های باستانیِ پایه آهکی با استفاده از روش کربن 14C(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سال یابی ملاط های باستانی و تعیین سن دقیق آثار و یادمان های تاریخی و فرهنگی، به عنوان یکی از مباحث مهم در حوزه باستان شناسی، همواره توجه پژوهشگران را به خود جلب کرده است. با پیشرفت علوم و پدیدار گشتن رویکردهای علوم میان رشته ای، استفاده از انواع روش های فیزیکی و شیمیایی برای بررسی های باستان سنجی ابنیه و آرایه های معماری، جایگاه ویژه ای یافته است. سال یابی یکی از محورهای مورد بحث در پژوهش های سنجه پذیر است و با توجه به اهمیت آن در مطالعات باستان شناختی می تواند به درک توالی و تعیین سن دقیق آثار و یادمان های تاریخی و فرهنگی منجر شود. نزدیک به 60 سال از انجام آزمایش ها مربوط به سال یابی رادیو کربنی 14C می گذرد و در این میان سال یابی رادیو کربن ملاط یکی از چالشی ترین پژوهش ها در این زمینه بوده است؛ زیرا امکان ارزیابی سال یابی مطلق برای این مصنوعات توسط رادیو کربن بستگی فراوانی به نحوه نمونه برداری و خالص سازی بست کربنی آن دارد. این مقاله با مروری بر تلاش های انجام یافته در زمینه سال یابی ملاط های باستانی به گونه شناسی انواع ملاط قابل سال یابی و بررسی دستورالعمل های مورد استفاده جهت انجام خالص سازی بست کربنی، با روش هایی نوآورانه و کارآمد می پردازد. همچنین به بررسی روش های جانبی ازجمله بررسی های کانی شناسی و سنگ شناسی ملاط های باستانی، به عنوان روش های مکمل برای سال یابی 14C پرداخته است.
تأمین آبِ شهر ساسانی-اسلامی گُندی شاپور از قنات های رودخانه ای شهر دزفول؛ طرح یک فرضیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۷
171 - 195
حوزههای تخصصی:
کشاورزی نقش مهمی در رونق اقتصادی و آبادانی در دوره ساسانی داشته است، ساسانیان با ساخت سازه های آبی متناسب با چشم انداز محیطی منطقه و وضع قوانین جهت بهره برداری آب، بستر لازم برای توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی فراهم آوردند. وجود رودخانه های دائمی هم چون دز و کرخه در خوزستان، شرایط را مهیا کرد تا افزون بر تأمین آب موردنیاز استقرار گاه های منطقه، با ساخت سازه هایی هم چون پُل بند، کانال، قنات و دیگر سازه های آبی بتوانند کمبود آب آشامیدنی، صنعتی و کشاورزی دیگر مناطق دور از رودها را که خاک حاصل خیز داشتند، فراهم کنند. در این زمینه تأمین آب شهر و زمین های کشاورزی گُندی شاپور با فاصله 15کیلومتری از رود دز، ازطریق اندام های آبی متعددی انجام شد؛ در این میان، قنات های رودخانه ای، نقش اساسی در انتقال آب مطمئن رودخانه دز به این شهر و زمین های کشاورزی آن داشته است. بررسی های میدانی باستان شناختی نگارندگان، موجب شناسایی سازه های آبی جدیدی ازجمله: پل بند، قنات ها و کانال های وابسته به آن گردید که پیش از این، تنها بخش کوچکی از این آثار شناسایی شده بودند. قرارگرفتن بخش قابل توجهی از این آثار در ضلع شرقی رودخانه دز و امتداد شماری از آن ها تا نزدیکی گُندی شاپور، این فرضیه را که منبع اصلی تأمین آب این شهر، قنات های رودخانه ای بوده، مطرح می کند؛ مسئله ای که در نوشته های تاریخی نیز قابل ردیابی است. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که، آب دائمی موردنیاز شهر گُندی شاپور چگونه تأمین می شده و در این بین قنات های رودخانه ای چه جایگاهی داشته و ارتباط فیزیکی قنات ها با شهر چگونه بوده است؟ روش این پژوهش به صورت تاریخی-تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات مبتنی بر داده های میدانی و منابع تاریخی است. بررسی تصاویر ماهواره ای نشان از نقش پُررنگ بهره برداری از قنات برای انتقال آب به گندی شاپور از رودخانه دز در دوره ساسانی داشته؛ هرچند بخشی از قنات های دزفول، به دوره ای متأخرتر از دوره ساسانی و حتی به عصر صفوی قابل انتساب است.