گسترش اسلام و تصرف سرزمینهاى جدید، از صدر اسلام مورد توجه مسلمانان بود. حملات اولیه به سرزمینهاى مجاور در زمان ابوبکر و عمر بیشتر از راه خشکى صورت گرفت. با تصرف شام و مصر در سالهاى پایانى دهه دوم هجرت، مسلمانان پس از رویارویى با رومیان و ناوگان قدرتمند آنها متوجه اهمیت قواى دریایى براى مقابله با دشمن و حفظ قلمرو و گسترش آن شدند. امام خلیفه دوم علاقهاى به اعزام مسلمانان به دریا نداشت. در دوره عثمان عملیات نظامى دریایىِ زیادى صورت گرفت که معاویه، حاکم شام در رأس این فعالیت قرار داشت. در این نوشتار، فعالیت نظامى دریایى مسلمانان از ابتدا تا سال پنجاه هجرى طى چهار فصل، تحت عنوان سابقه آشنایى اعراب با دریا، فعالیت جنگى در خلیج فارس، سواحل مدیترانه و جزایر آن بررسى شده است تا سهم جنگهاى دریایى در گسترش و حفظ قلمرو دولت اسلامى نشان داده شود.
این مقاله بر آن است که دو تفسیر از اصالت وجود به دست دهد: یکى اصالت وجود به معناى صدرایى که پیش از او سابقه روشنى در فلسفه ندارد و آثار و فواید مهمى نیز بر آن مترتب نیست. و دیگرى اصالت وجود به معناى عرفانى که سابقه طولانى و درستى از عصر باستان تا کنون دارد.
فى المثل در تعالیم اوپانیشادها اعتقاد بر آن بود که جهان محسوس مایا است و مایا نمود و توهم و خیال است و در پس آن برهمن است که واقعیت ثابت و کلى جهان است و از درک آن محرومیم.
از دیدگاه افلاطون و ارسطو، جهان محسوس سایه تلقى شد و جهان مثل به عنوان هستى اصیل و پایدار معرفى گردید. و در عرفان اسلامى نیز همه ظواهر، جلوهها و مظاهر حقیقت وجود دانسته مىشود.
سپس هر دو تفسیر را از نظر هستى شناسى ، معرفتشناسى و ارزش شناسى و عملى مورد بحث و نقادى قرار مى دهد و مطرح مىکند که تفسیر صحیح از اصالت وجود همان تفسیر عرفانى از اصالت وجود است که بر خلاف تفسیر صدرایى از جهات مورد بحث آثار و فوایدى بر آن مترتب است.
نویسنده در این نوشتار، نخست به تعریف حقوق پرداخته و چنین نتیجه گرفته که عنصر الزام در قواعد حقوقی وجود دارد. سپس به تعریف الزام پرداخته و دو دیدگاه را در زمینه آورده است که یکی الزام را ضمانت اجرا و دیگری تکلیف می داند، پس از نقد دیدگاه نخست و پذیرش دیدگاه دوم با اندکی اصلاح، به نظریات مطرح در باب خاستگاه الزام می پردازد و در این زمینه از چهار نظریه سخن می گوید: 1- نظریه پوزیتیویستی که خاستگاه و منشا الزام را دولت می داند. این دیدگاه پذیرفته نیست، زیرا بر پیش فرضی نادرست در مفهوم الزام استوار است. 2- دیدگاهی که منشأ الزام را عقل می داند. نویسنده با تفکیک و تقسیم این دیداه به دو رویکرد عقل معطوف به عدالت و عقل معطوف به مصلحت، به مجموع مکاتب تاریخی، حقوق فطری و دیگر دیدگاه های پوزیتیویستی اشاره می کند و در آخر این دیدگاه را به دلیل نادیده گرفتن محدودیت عقل بشر قابل نقد می شمارد. 3- نظریه وجدان، که قابل ارجاع به عقل معطوف به عدالت است و نظریه ای جدید نخواهد بود. 4- نظریه وحی الهی، که با تحلیل آیات قرآن قابل تأیید است. اما با توجه بدین نکته که منشأ بودن وحی، جنبه طریقی دارد، نه موضوعی. بنابراین عقل نیز می تواند به جعل قواعد الزامی بپردازد، اما در صورت تعارض قواعد عقلانی و وحیانی، وحی معیار است، زیرا نه محدودیت عقل را دارد و نه محکوم غرائز و نفسانیات است.
معناشناسی که در زبان انگلیسی با نام Semanticis و در زبان عربی علم الدَّلاله یا علم المعنی نامیده می شود، شاخه ای از زبان شناسی است که به بررسی معنا می پردازد و مقصود و فحوای کلام را از ساختار و سیاق متن درمی یابد. نخستین گام ها در این زمینه در اواسط قرن نوزدهم توسط ماکس مولر Max Muller و میشل بریل Michel Breal برداشته شد.
واژگان در کلام الهی هریک بار معنایی خاص خود را دارند و نخستین نکته ای که با نگرشی اجمالی به آیات، به چشم می خورد، گزینش مناسب و چینش دقیق این واژگان است. چهار واژه عقل، فهم، علم و فکر نیز از واژگانی هستند که در قرآن کریم هر یک در القای معنای ویژه شان نقش خود را به خوبی ایفا می کنند و در مناسب ترین جایگاه خود قرار گرفته اند. این مقاله معنا و مفهوم عقل، فهم، علم و فکر و جایگاه این واژگان در قرآن کریم را بررسی می کند. همچنین به تفاوت های معنایی و جایگاه آنها در آیات شریفه قرآن کریم می پردازد.
دوره صفویه معمولاً به دوره «اختلاف مذهبى» بین ایران و عثمانى معروف است، ولى تاریخ، برگهایى از اتحاد، حسن تفاهم، دوستى و صمیمیت دو کشور مسلمان را با همدیگر نشان مىدهد. بعد از انعقاد معاهده زهاب (1049ق/1639م) بین شاه صفى و سلطان مراد چهارم، عثمانىها از مخالفت با ایران دست کشیدند. به این ترتیب، عامل «مذهب» که یکى از عوامل اختلاف بین دو کشور بود، تا اندازهاى تأثیرگذارى خود را از دست داد.
در دوره افشاریه، نادرشاه چندین سال با عثمانى جنگید، ولى سرانجام دریافت که باید بین مسلمانان، صلح و آشتى برقرار شود. وى براى تحقق الفت بین شیعه و سنى، «انجمن دینى نجف» را در سال 1156ق تشکیل داد که علماى بزرگ و معروف شیعه و سنى کربلا، نجف، حلّه، بغداد و کاظمین در کنار عالمانى از ایران، بخارا و افغانستان، در آن مجلسِ بزرگ مشورتى شرکت مىکردند.
وجود انسجام حاکم بر اجزای سوره، چندی است مورد توجه قرآن پژوهان مسلمان در بین شیعه و اهل تسنن قرار گرفته است. از این نظریه به وحدت موضوعی سوره و یا هندسه سوره تعبیر میشود و نسبت به آن فواید و ثمراتی نیز شمرده شده است.
با رجوع به قرآن و باز خوانی مجدد دیدگاه قرآن نسبت به خود میتوان به نظریه ساختار چند بعدی سورههای قرآن رسید. قرآن خود را پیچیدهتر از این میداند که در سورههای آن تنها یک موضوع محوری وجود داشته باشد. به بیان دیگر سورههای قرآن هر یک دارای موضوعات محوری در طول هم هستند که هندسه وار، یکپارچه و منسجم در یک سوره به هم تنیده و پیچیده شدهاند.
قرآن خود را دارای حقیقتی ملکوتی میداند که ارتباط و اتصال بین منبع ملکوتی که ام الکتاب است با متن عربی، به صورت کامل و حداکثری برقرار است و هر دو به صورت اجمال و تفصیل با هم متحدند و چون حقیقت ملکوتی دارای ابعاد مختلف است، این قرآن عربی نیز دارای وجوه متعدد معنایی و هندسههای مختلف در یک سوره میباشد.
گرچه رابطه کلام و اصول فقه, گسترده و پُرسابقه است و متکلمان از تأثیرگذاران بر دانش اصول به شمار مى آیند و در مقابل دانش وران علم اصول نیز از دیدگاه هاى کلامى بسیار بهره برده اند, اما این تأثیرگذارى و بهره گیرى کمتر به صورت جدّى, بررسى شده است. در مقاله حاضر, تلاش شده است تا این تأثیرگذارى در سه محور (موضوع علم اصول, قلمرو علم اصول و ادله و منابع علم اصول) به صورت گذرا و در یک محور (مسائل علم اصول) به صورت گزینشى, بررسى شود