فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۶۰۱ تا ۱٬۶۲۰ مورد از کل ۳۶٬۴۲۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: سرقت مسلحانه از جرائمی است که معمولاً بر حسب پیچیدگی هایش در وقوع و میزان هوشمندی در طراحی و اجرای آن، بر اساس جسارت و خطرپذیری مجرمان در تناسب با احتساب منافع حاصل، شکل می گیرد. وقوع جرائم به خصوص سرقت مسلحانه متأثر از عوامل گوناگونی است، برهمین اساس پژوهش حاضر عوامل وقوع سرقت مسلحانه با استفاده از سلاح گرم و ارائه راهکارهای پیشگیرانه (با تمرکز بر استان های مرزی کشور) را مورد کاوش قرار داده است.روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت داده ها، کیفی و از نوع اکتشافی و تحلیل مضمون است، مشارکت کنندگان پژوهش، متخصصان و کارشناسان حوزه پلیس پیشگیری فراجا و برخی از استان های مرزی کشور به تعداد 17 نفر هستند که به صورت هدفمند انتخاب و مصاحبه تا اشباع نظری داده ادامه پیدا کرده، داده ها با ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری شد و برای تحلیل داده ها از تحلیل مضمون استفاده شده است.یافته ها: از کدهای حاصل از مصاحبه های انجام شده با خبرگان در مجموع 63 مضمون پایه در خصوص عوامل وقوع سرقت مسلحانه شناسایی شد که در قالب 10 مضمون سازمان دهنده و 4 مضمون فراگیر سازماندهی و راهکارهای پیشگیرانه متناسب با آن عوامل ارائه شد.نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش عوامل اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، جغرافیایی و عوامل خاص تأثیرگذار بر وقوع سرقت مسلحانه در سطح کشور مؤثر هستند، در همین رابطه راهکارهای پیشگیرانه برای کنترل و کاهش این جرم شامل پیشگیری انتظامی، وضعی، اجتماعی و کیفری ارائه شد، در صورتی که این راهکارها توسط پلیس و سایر سازمان های متولی با اهتمام و هم افزایی اجرایی و عملیاتی شود، می تواند تا حد زیادی در کاهش این جرم مؤثر باشند.
شناسایی و رتبه بندی عوامل مؤثر بر افزایش مشارکت ایرانیان در پرداخت مالیات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد اجتماعی فرهنگی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۳
907 - 936
حوزههای تخصصی:
مقدمه: مشارکت عمومی مردم در امور اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی یکی از شاخص های مهم توسعه در کشورهای توسعه یافته به شمار می رود. مشارکت عمومی مردم در پرداخت مالیات از شاخص های مهم توسعه اقتصادی محسوب می شود. به همین دلیل ضرورت شناخت عوامل بروز و تشدید پرداخت یا فرار مالیاتی و تمهید و ارائه راهکارها و پیشنهادهای علمی کاربردی امری اجتناب ناپذیر است؛ بنابراین، پژوهش حاضر تلاش خواهد کرد عوامل مؤثر بر افزایش مشارکت عمومی مردم در پرداخت مالیات در ایران را بررسی، شناسایی و رتبه بندی کند.روش: پژوهش حاضر کیفی از نوع مدل ساختاری تفسیری است. جامعه آماری شامل کارمندان اداره مالیات شهر تهران بوده و برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه و ماتریس محقق ساخته استفاده شده است. در روش مدلسازی ساختاری تفسیری اطلاعات از افراد جامعه آماری دریافت و تحلیل می گردد. تمایل و توانایی مشارکت در پژوهش، تسلط نظری، تجربه عملی و قابلیت دسترسی از معیارهای انتخاب جامعه آماری بوده است. جامعه آماری این پژوهش کارمندان اداره مالیات شهر تهران هستند که 30 نفر از خبرگان این اداره بر اساس نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند.یافته ها: بر اساس یافته های پژوهش، 10 عامل تأثیرگذار در افزایش مشارکت عمومی مردم در پرداخت مالیات شناسایی گردید که شامل عوامل سیاسی، قانونی، آموزش و آگاهی بخشی، ویژگی جمعیتی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، مدیریتی و ویژگی های روان شناختی است. تحلیل روابط متغیرها به استخراج یک مدل چهار سطحی منجر گردید که عوامل سیاسی و ویژگی های جمعیت شناختی در سطح چهارم، عوامل قانونی در سطح سوم، عوامل آموزشی، عوامل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و ویژگی روان شناختی در سطح دوم و عوامل سازمانی و مدیریتی در سطح اول قرار گرفته اند. عوامل سیاسی و جمعیت شناختی بیشترین و بالاترین اثرگذاری را بر گرایش به پرداخت مالیات دارند.بحث: نتایج پژوهش حاکیست شفافیت در مصرف مالیات توسط دولت با جلب اعتماد مؤدیان و بالارفتن اعتماد سیاسی، سبب افزایش گرایش افراد به پرداخت مالیات می گردد.
الگوی ساختاری روابط بین توسعه اجتماعی با ارزش های خانوادگی در بین شهروندان ساری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۹
113 - 151
حوزههای تخصصی:
تغییرات اجتماعی- فرهنگی و به تبع توسعه اجتماعی در دهه های اخیر موجب شده است ارزش های خانوادگی نیز مانند دیگر ارزش ها، تغییرات فراوانی را پشت سر گذارد. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر، بررسی الگوی ساختاری روابط بین توسعه اجتماعی با ارزش های خانوادگی در بین شهروندان ساروی است. تحقیق حاضر به روش کمی و بر اساس تکنیک پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش، کلیه شهروندان بالای 18 سال شهر ساری بوده که به شیوه نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، 400 نفر انتخاب شده اند. برای گردآوری اطلاعات از تکنیک پرسشنامه و به منظور تجزیه و تحلیل آماری از آزمون همبستگی و نیز روش مدل سازی معادلات ساختاری استفاده گردید. یافته های پژوهش بیانگر آن است که ابعاد توسعه اجتماعی (کیفیت زندگی، امنیت اجتماعی، وفاق اجتماعی و اخلاق توسعه) ارتباط معناداری بر ارزش های خانوادگی سنتی و مدرن در بین شهروندان داشته است، البته تاثیر ابعاد توسعه اجتماعی بر ارزش های خانوادگی سنتی و مدرن در بین شهروندان یکسان نیست. اما ابعاد توسعه اجتماعی (کیفیت زندگی، امنیت اجتماعی، وفاق اجتماعی و اخلاق توسعه) ارتباط معناداری بر ارزش های خانوادگی پست مدرن در بین شهروندان نداشته است. بنابراین، توان تبیین ابعاد توسعه اجتماعی از ارزش های سنتی به ارزش های پست مدرن کاهش یافته است و در تبیین این ابعاد باید به دنبال مولفه های تاثیرگذارتری بود
مدل سازی معادلات ساختاری سبک های تعاملی معلمان بر اساس سازگاری اجتماعی و سرسختی روانشناختی با میانجی سلامت روان در دانش آموزان دختر پایه هشتم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲
209 - 221
حوزههای تخصصی:
هدف: سبک های تعاملی معلمان می تواند نقش مهمی در بهبود وضعیت تحصیلی و غیرتحصیلی دانش آموزان داشته باشد. بنابراین، هدف این مطالعه مدل سازی معادلات ساختاری سبک های تعاملی معلمان بر اساس سازگاری اجتماعی و سرسختی روانشناختی با میانجی سلامت روان در دانش آموزان بود.
روش: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا مقطعی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش حاضر همه دانش آموزان دختر پایه هشتم شهر کنگاور در سال تحصیلی 1402-1401 به تعداد 2417 نفر بودند که بر اساس جدول کرجسی و مورگان 379 نفر از آنها با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری داده ها شامل پرسشنامه های سبک های تعاملی معلمان (Wubbels, 1993)، سازگاری اجتماعی (Sinha and Singh, 1993)، سرسختی روانشناختی (Kiamersi, 1997) و سلامت روان (Goldberg and Hillier, 1979) بود که داده های حاصل از اجرای آن با روش های ضریب همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزار Amos تحلیل شدند.
یافته ها: یافته های این مطالعه نشان داد که متغیرهای سازگاری اجتماعی و سرسختی روانشناختی بر سلامت روان و متغیرهای سازگاری اجتماعی، سرسختی روانشناختی و سلامت روان بر سبک های تعاملی معلمان تاثیر مستقیم و معنادار داشت. افزون بر آن، متغیرهای سازگاری اجتماعی و سرسختی روانشناختی با میانجی سلامت روان بر سبک های تعاملی معلمان تاثیر غیرمستقیم و معنادار داشتند (05/0P<).
نتیجه گیری: طبق نتایج مذکور، برای بهبود سبک های تعاملی معلمان می توان زمینه را برای بهبود سازگاری اجتماعی، سرسختی روانشناختی و سلامت روان دانش آموزان فراهم آورد.
مردم نگاری شبکه ای کنش ها و چالش های حجاب استایل های اینستاگرامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: اخیراً سبک های پوشش حرفه ای و مد در میان قشر مذهبی و محجبه نفوذ کرده است، و شاهد آن هستیم که بانوان مذهبی جامعه هم در کنار آنکه دغدغه پوشیدگی لباس خود را دارند، به دنبال ست کردن روسری، ساق دست و کیف و کفش خود هستند؛ این پدیده گاهی اوقات شکل افراطی به خود می گیرد. ریشه آن را می توان در جریان حجاب استایل ها و بلاگرهای حجاب جستجو کرد. جریانی که موجب شده بخشی از اقشار مذهبی هم از فلسفه حجاب فاصله بگیرند. حجاب استایل ها و بلاگرهای حجاب علاوه بر برنامه ریزی برای استحاله چادر و حجاب قشر مذهبی، اهداف سیاسی را نیز دنبال می کنند. بر این اساس، هدف از انجام مطالعه حاضر، واکاوی کنش ها و چالش های حجاب استایل ها در رسانه اجتماعی اینستاگرام است.روش شناسی: این مطالعه با رویکرد تفسیرگرا، از استراتژی پژوهش مردم نگاری شبکه ای (نتنوگرافی) برای واکاوی کنش ها و چالش های حجاب استایل های اینستاگرامی بهره می برد. در این راستا، کامنت ها و پست های منتشر شده در 6 ماه اخیر توسط 5 حجاب استایل اینستاگرامی با استفاده از نمونه گیری قضاوتی هدفمند گردآوری و تحلیل شد. افزون بر این، با 6 نفر از فعالین حوزه حجاب و عفاف نیز مصاحبه های بدون ساختاری صورت گرفت. یافته ها: مضامین شناسایی شده برای آسیب های حجاب استایل های اینستاگرامی مشتمل بر تغییر در مفهوم حجاب، استفاده ابزاری از حجاب، ترغیب به مصرف غیرعقلایی، استانداردسازی نامناسب، و شکل گیری تقابل و تفرقه بود. به علاوه، مضامین احصاء شده برای راهکارهای مواجهه موثر با حجاب استایل های اینستاگرامی شامل ارائه الگوی مناسب حجاب مطابق با ارزش های اسلامی، توسعه زیرساخت های اجتماعی و فرهنگی و قانون گذاری مناسب برای فضای مجازی بود.نتیجه گیری: در ابتدا بلاگرهای حجاب، درصدد معرفی بُعد اجتماعی حجاب بودند اما در عمل نه تنها این اتفاق نیفتاد بلکه تبلیغی نادرست از پوشش حجاب در عرف جامعه شکل گرفت. حجاب استایل ها با تبدیل حجاب به استایل و استفاده از عبا به جای چادر، به دنبال عادی سازی این نوع از پوشش هستند و فعالیت این بلاگرها نه تنها تأثیر مثبتی در پذیرش حجاب نداشته است بلکه ارزش های حجاب را دچار تغییرات منفی کرده است.
بررسی طرز تلقی دو نسل جوان و میانسال از آزادی در ایران (مورد مطالعه: شهروندان شهر رشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با هدف بررسی تلقی دو نسل جوان و میانسال از آزادی در شهروندان شهر رشت با استفاده از نظریات رونالد اینگلهارت و آیزیا برلین تدوین شده است. براساس نظریه برلین آزادی به عنوان عنصری مهم در بافت ارزش ها، حقوق شخصی و زندگی خصوصی و اجتماعی افراد جای دارد. همچنین بر پایه نظریه اینگلهارت با توجه به دگرگونی ارزش و تغییر نسلی تفاوت دیدگاه در حوزه های مختلف بین شهروندان شکل می گیرد. مقاله حاضر از لحاظ روش، در زمره پژوهش های کمی قرار دارد و داده های پژوهش به وسیله پرسش نامه و با حجم نمونه 384 نفر و با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی در نسل جوان با محدوده سنی 18- 29 ساله و میانسال با محدوده سنی 40 تا 49 ساله جمع آوری شده است. طبق یافته های پژوهش، میانگین تلقی از آزادی در نسل جوان 2.60 و در نسل میانسال 2.63 بوده و هر دو نمره کمی بالاتر از عدد میانگین است و بر این اساس تفاوت اندکی در دو نسل وجود دارد، هرچند تلقی از آزادی فردی در نسل میانسال کمی بیشتر از نسل جوان است؛ اما میزان سرمایه اجتماعی در دو نسل تفاوتی ندارد. احساس محرومیت اجتماعی در نسل میانسال اندکی بیشتر از نسل جوان است و تفاوت احساس محرومیت اجتماعی در دو نسل جوان و میانسال معنادار نیست. میانگین دینداری در نسل جوان با نمره 3.13 و در نسل میانسال نمره 3.55 بالاتر از میانگین است؛ به عبارتی تفاوت دینداری در دو نسل جوان و میانسال معنادار بوده و قابلیت تعمیم به جامعه آماری را دارد. براساس نتایج رگرسیون چندگانه متغیرهای احساس محرومیت اجتماعی، سرمایه اجتماعی و دینداری 24 درصد از تغییرات متغیر تلقی از آزادی را تبیین می کنند و متغیر دینداری بیشترین اثر مستقیم را بر تلقی از آزادی دارد.
ظرفیت سنجی نظریه ادراکات اعتباری برای سامان دهی نظریه بومی فلسفه فضای مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دین و ارتباطات سال ۳۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
237 - 262
حوزههای تخصصی:
فلسفه ای که به صورت انضمامی در صدد پاسخ به چیستی فضای مجازی بوده و بتواند تشریح کند، این فضا با ما چه می کند، فلسفه فضای مجازی نامیده می شود. فضای مجازی در لایه های مختلف، رفع نیازهای زندگی ما را پوشش روزافزون داده است و لازم است عمیقاً لایه های مختلف این فضا را بشناسیم، زیرا فلسفه فناوری های نرم، جهت بخش دکترین و خط مشی گذاری آن فناوری هستند. شناخت دقیق این فضا، سبب نسبت یابی دقیق ما در مواجهه با آن می گردد. فناوری فضای مجازی، نوعی فناوری نرم است و فناوری نرم از جنس ادراک اعتباری است، لذا می توان از نظریه اعتباریات، برای توصیف، تبیین و تجویز در عرصه نظریه بومی فضای مجازی بهره مند گردید. از منظر علامه طباطبائی، ادراک اعتباری تابع "توجه" است و توجه تابع "نیازهای طبیعی" و "عادات اجتماعی" است. عادات اجتماعی شکل خاصی از نیازهای طبیعی است که در ظرف فرهنگ جامعه شکل می گیرد و فضای مجازی، بر طبق جهان بینی و ارزش های فرهنگ مبدع، که عادات اجتماعی من جمله ارتباطات را رقم زده اند، ایجاد شده است. توجه افراد به فضای مجازی برای رفع نیازهای ارتباطی، به نظامی از نیازها منجر می گردد، این نظام نیاز بر اساس عادات اجتماعی و فرهنگی در قالب فناوری ارتباطی به اعتبارکردن نظامی ارتباطی، منجر می گردد. این نظام ارتباطی، می تواند بستر تنوعی از سبک زندگیها گردد. در واقع ساختارهای نرم فضای مجازی، بر توجه، محتوا و نظم ارتباطی کاربران آن اثر دارد، برای تغییر و اصلاح این آثار، باید به اصلاح ساختار، محتوا و روش مواجهه با فضای مجازی، اقدام نماییم.
«هستی شناسی عملیات فرهنگی»، صورت بندی چرخه متقاطع(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگ - ارتباطات سال ۲۵ بهار ۱۴۰۳شماره ۶۵
161 - 190
حوزههای تخصصی:
هستی شناسیِ عملیات فرهنگی آن چنان که ضروری و شایسته است در بین فرهنگ پژوهان جدی گرفته نشده است. به جرئت می توان گفت بخشی از سرگردانی و نوسان مشهود در اقدامات فرهنگی، متأثر از نبود مدل های پشتیبان طراحی عملیات و ضعف پشتوانه هستی شناسی مدل های موجود است. این پژوهش با هدف صورت بندی ساختاری برای هستی شناسی عملیات فرهنگی، مبتنی بر رویکرد پژوهشی تحلیل محتوای کیفی با اتخاذ استراتژی تجزیه و ترکیب انجام گردید. در عملیاتی نمودن این استراتژی، برای مرحله گردآوری و گزینش داده ها از روش کتابخانه ای و مرور نظام مند، برای مرحله تجزیه وتحلیل و ترکیب داده ها، از روش فراترکیب، برای اجرای روش فراترکیب، از الگوی هفت مرحله ای سندلوسکی و باروسو، برای پیاده سازی این الگو از تکنیک کدگذاری و برای پیاده سازی این تکنیک از ابزار نرم افزاری مکس کیودی ای استفاده شده است. از بین مدل ها، روش ها و روش شناسی های بررسی شده، در مجموع، 10 گزینه برای انجام فراترکیب برگزیده شد. این پژوهش قائل است عملیات فرهنگی، صرفاً با اقدام سمت مجری به فرجام نمی رسد، بلکه تکمیل آن نیازمند اقدام سمت مخاطب است. این پژوهش، عملیات فرهنگی را در قالب هشت مؤلفه اصلی و شش زیرمؤلفه تعریف می کند، که مجموعاً در دو رسته ی جانب افاده یا مجری و جانب استفاده یا مخاطب قرار دارد. در نهایت نیز مبتنی بر روایتی چرخه ای از عملیات فرهنگی، با جانمایی این دو رسته در یک فراگرد چرخشیِ متقاطع، ساختار هستی شناسی عملیات فرهنگی صورت بندی شده است.
مطالعه تأثیر عوامل رسانه ای بر میزان مشارکت سیاسی شهروندان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگ - ارتباطات سال ۲۵ تابستان ۱۴۰۳شماره ۶۶
167 - 194
حوزههای تخصصی:
سیاست گذاری مناسب رسانه های جمعی با ایجاد رقابت میان طبقات، احزاب و گروه ها منجر به افزایش مشارکت سیاسی می گردد. در دنیای امروزی انگیزه، علاقه و شدت تمایل شهروندان به فعالیت سیاسی (مشارکت انتخاباتی) تحت تأثیر سیاست رسانه ای، نوع و نحوه استفاده از عوامل رسانه ای است. هدف اصلی این پژوهش مطالعه تأثیر عوامل رسانه ای بر میزان مشارکت سیاسی است. روش پژوهش از نوع فراتحلیل کمی (CMA2) است، واحد تحلیل آن، مقاله ها از منابع علمی نورمگز و مگ ایران در بازه زمانی 1384 الی 1402 است. 40 سند علمی به عنوان جامعه آماری گردآوری و به روش تعمدی-غیراحتمالی 26 سند علمی (حجم نمونه) طبق ارزیابی مقاله برحسب ملاک ورود و خروج انتخاب و نتایج با ابزار آزمون d کوهن و f فیشر تحلیل شده است. نتایج نشان می دهد که عوامل رسانه ای تأثیری معنی داری بر مشارکت سیاسی شهروندان داشته و مقدار ضریب تأثیر آن در کل برابر 220/0(رابطه مثبت و مستقیم) است. همچنین میزان استفاده از رسانه های داخلی (234/0)، مصرف رسانه های جمعی (167/0) و سواد رسانه ای (211/0) اثری مثبت و میزان استفاده از رسانه های خارجی (258/0-)، عضویت در فضای مجازی (215/0-) و عضویت در شبکه های اجتماعی (147/0-) اثر منفی بر میزان مشارکت سیاسی داشته است.
تدوین و اعتباربخشی مدل ژورنالیسم سازنده بر اساس مدل سازی معادله ساختاری: ارائه راهبرد سازگار با بافت ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۹
115-142
حوزههای تخصصی:
ژورنالیسم سازنده یک رویکرد نوین به ارتباطات است که با تکیه بر مبانی نظری روانشناسی مثبت و اتخاذ یک رویکرد راه حل-محور، به دنبال حل مسائل و مشکلات جوامعی است که در آن ها مخاطبان با مشکلات فردی و اجتماعی روبرو هستند. با توجه به فراوانی چالش های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی در ایران و نیاز به تغییر رویکرد رسانه ای، تحقیق حاضر تلاشی است تا انگاره عینی و کاربست-پذیر از این رویکرد ارائه کند و بر اساس آن سازگارترین راهبرد بومی برای اجرای این رویکرد را پیشنهاد کند. بدین منظور از روش مدل-سازی معادله ساختاری در نرم افزار اس پی اس اس و برای تدوین و اعتباربخشی انگاره ژورنالیسم سازنده و از راهبرد سناریونویسی در نرم-افزار سناریو ویزارد برای ارائه سازگارترین سناریوی استفاده از ژورنالیسم سازنده در رسانه های کشور استفاده شده است. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که در برساخت انگاره ژورنالیسم سازنده 15 متغیر اصلی با بار عاملی قابل قبول نقش دارند که بر اساس ارزش ایگن در سه محور دانشی-معرفتی، رویکردشناختی-روش شناختی و سازمانی-ساختاری توزیع شده اند. همچنین نتایج حاصل از سناریونویسی نشان داد که آگاهی افزایی شناختی – عاطفی، نگرشی و انگیزشی نسبت به ژورنالیسم سازنده، تغییر ساختار، قوانین و وابستگی نهادی در رسانه های سنتی و آموزش رسانه-کنش گر در زمینه روش شناسی و روانشناسی ژورنالیسم، کلیدی ترین متغیرها در راهبرد سازگار هستند. این یافته ها برای مدیران رسانه ای، خبرنگاران، و محققان حوزه رسانه در ابعاد محتوایی و روش شناسی تحقیق، دارای کاربرد است.
منطق چند روایتی/ تک روایتی در تولیدات رسانه ای (مورد مطالعه: مجموعه های تلویزیونی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه سال ۳۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۳۵)
33 - 56
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر تلاشی برای واکاوی منطق چندروایتی/ تک روایتی در تولیدات رسانه ای است که به طور خاص ژانر مجموعه های تلویزیونی برای مطالعه انتخاب شده است. به لحاظ نظری، از آرای میخاییل باختین، رولان بارت و ژیل دلوز برای مفهوم پردازی دوگانه تک روایتی/ چندروایتی بودن متن استفاده شده است و به لحاظ روشی، تحلیل محتوای کیفی به کار رفته است. با اتکا بر نمونه گیری نظری هدفمند دو مجموعه "روزگار قریب" و "پروانه" برای تحلیل انتخاب شدند که وجه مشترکشان روایت پردازی قصه ای تاریخی است. از "روزگار قریب" پنج سکانس و از "پروانه" سه سکانس که حاوی غنی ترین داده ها هستند انتخاب شدند. نتایج نشان می دهد که "روزگار قریب" مبتنی بر منطق چندروایتی است و در آن روایت پردازی قصه اصلی در متن پرداختن به انواع خرده داستان ها و خرده روایت های دیگر انجام می پذیرد. نه فقط شخصیت ها و کنش ها و تعامل ها در ابعاد مختلف و از نقطه نظرهای متفاوت به نمایش گذاشته می شوند، بلکه طیف وسیعی از ماجراها و رخدادهای به ظاهر حاشیه ای، شخصیت های فرعی، صداهای ناشنیده و برهم کنش های به ظاهر بی اهمیت در کنار قصه اصلی روایت پردازی می شوند. درست در نقطه مقابل، مجموعه "پروانه" داستانی واحد را با اتکا بر روایتی خطی و یک سونگر به نمایش می گذارد که در آن مخاطب فقط قادر به شنیدن صدای راوی مسلط، و نه هیچ کس دیگر، است.
شناسایی مؤلفه های الگوی اقناع افکار عمومی در رسانه های اجتماعی: یک مطالعه ی سنتز پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال ۱۰ پاییز ۱۴۰۳شماره ۳۹
68 - 41
حوزههای تخصصی:
امروزه نقش واهمیت رسانه ها در اطلاع رسانی و شکل دهی به افکار عمومی بر کسی پوشیده نیست ودر میان انواع رسانه ها،رسانه های اجتماعی با تحولاتی که در ابعاد مختلف فناوری، تجهیزات، حجم و روش داشته اند، می توانند به عنوان حامل و فرستنده پیام دراقناع افکار عمومی بیشترین تاثیرراداشته باشند.تحقیق حاضرباهدف شناسایی مولفه های الگوی اقناع افکار عمومی در رسانه های اجتماعی انجام شده ورویکرد پژوهش از نوع کیفی با استفاده از راهبرد سنتز پژوهی میباشد. جامعه آماری در بخش اول شامل کلیه مقاله های مرتبط با موضوع "اقناع "، "افکار عمومی"، "رسانه های اجتماعی" در بازه زمانی 2010 تا 2023 بود. نمونه آماری شامل کلیه اسناد و منابع مرتبط با موضوع به تعداد 75 سند می باشد که22 موردپس از چندین مرحله غربالگری بر اساس عنوان، چکیده و محتوا،انتخاب و وباروش کدگذاری مخصوص مطالعات کیفی تحلیل گردید.نتیجه نشان داد مولفه های الگوی اقناع افکار عمومی در بستر رسانه های اجتماعی شامل پنج مولفه اصلی(مقوله هسته ای) است که عبارتند از: راهبرد های متقاعدسازی، اعتماد و صداقت، مخاطب محوری، کمیابی و ویژگی پیام . با توجه به نتیجه تحقیق پیشنهاد می شودازسوی فعالان ،کنشگران ومدیران عرصه رسانه برای اقناع افکاری عمومی در رسانه های اجتماعی ،اعتمادسازی درمیان مخاطبان صورت گیرد. سپس، برای تولید پیام های اقناعی عناصری چون صداقت،اعتبار ،جذابیت وجلب اعتماد مخاطب را درنظر گرفته و راهبردها وتکنیک های اقناعی مناسب را انتخاب نمایند. همچنین به مخاطب، نیاز ها و اهداف او از حضور در رسانه های اجتماعی توجه نموده، پیام های غیرتکراری و جذاب تولید و منتشر نمایند.
نقش فرهنگ عمومی در پیشگیری از بروز نارضایتی های صنفی: مطالعه موردی استان همدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در هر جامعه ای مواردی مانند نارضایتی های صنفی، اعتصاب، تعطیلی بازار، تجمع مقابل ادار ه های دولتی و ... می تواند امنیت روانی جامعه را برهم زده و زمینه ساز تشدید سایر نارضایتی های اجتماعی گردد. با درک اهمیت این موضوع، در پژوهش حاضر به بررسی نقش فرهنگ عمومی در پیشگیری از بروز نارضایتی های صنفی استان همدان پرداخته شده است. این مطالعه از نظر هدف کاربردی، از لحاظ روش، کیفی و از لحاظ گردآوری داده ها، میدانی از طریق مصاحبیه عمیق ساختاریافته است. مشارکت کنندگان پژوهش، شامل 14 نفر از خبرگان حوزیه فرهنگ عمومی بودند. پس از انجام 14 مصاحبه، عوامل اصلی و فرعی در مصاحبه های قبلی تکرار گردید و پژوهشگران به اشباع نظری رسیدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون در بستر نرم افزار maxqda بهره گرفته شد. نتایج این بررسی ها نشان می دهد که اگر سازمآن ها و ارگآن های دخیل در امر ارتقای سطح فرهنگ عمومی به وظایف خود درست عمل نمایند، افراد جامعه در سطوح مختلف به رشد و بالندگی عقلی، اخلاقی، دینی و اجتماعی می رسند و با درک صحیحی که از شرایط جامعه دارند، با نگاهی واقع بینانه با موضوعات اجتماعی و اقتصادی مواجه می شوند و آن ها را تحلیل می نمایند. بنابراین، نارضایتی های صنفی یا به وجود نخواهد آمد و یا این که مسیر درست، منطقی و قانونی خود را طی خواهند کرد.
رابطه بین اعتیاد به فضای مجازی و بیگانگی اجتماعی در بین شهروندان شهر قزوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تداوم و تغییر اجتماعی سال ۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
597 - 620
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: در عصر حاضر با تغییراتی که در نتیجه ورود شبکه های مجازی به حیات اجتماعی و اعتیاد به آن پدید آمده است، احساس بیگانگی اجتماعی به یکی از مهم ترین دل نگرانی های جوامع تبدیل شده است که می تواند اختلالات اجتماعی جدی را به همراه داشته باشد. پژوهش حاضر، با هدف بررسی رابطه بین اعتیاد به فضای مجازی و احساس بیگانگی اجتماعی در بین شهروندان شهر قزوین به رشته تحریر درآمده است.
روش و داده ها: تکنیک مورد استفاده در این پژوهش، پیمایش بوده و جامعه آماری شامل کلیه شهروندان واقع در سنین 59-15 سال شهر قزوین است که از این تعداد 390 نفر از طریق فرمول کوکران و به شیوه نمونه گیری خوشه ای جهت گردآوری اطلاعات انتخاب شدند.
یافته ها: نتایج حاکی از آن است که رابطه بین متغیر اعتیاد به فضای مجازی با تمامی مولفه های بیگانگی اجتماعی به لحاظ آماری رابطه ای مثبت و معنادار بوده است. نتایج تحلیل رگرسیونی نشان داد که متغیرهای عدم خودکنترلی، اختلال در عملکرد فردی، اتلاف وقت و اختلال در کنش اجتماعی بیشترین تاثیر را بر متغیر احساس بیگانگی اجتماعی داشته و در مجموع، توانسته اند 5/39 درصد از تغییرات این متغیر را پیش بینی نمایند.
بحث و نتیجه گیری: از آنجا که اعتیاد به فضای مجازی، شهروندان را به عنوان کانون جامعه از مأمن و جایگاه خود منزوی ساخته و احساس بیگانگی اجتماعی را ایجاد می کند، لذا، ایجاد محیط های آنلاین ایمن از طریق پلات فرم هایی که به اجتماعات و گروه ها در جهت تقویت حس تعلق یاری رساند و افزایش آگاهی عمومی در مورد پیامدهای استفاده نامتناسب از فضای مجازی و افزایش سطح سواد رسانه ای، بیش از پیش ضروری می نماید.
پیام اصلی: پایش ملی و ارزیابی مستمر وضعیت بیگانگی اجتماعی در میان گروه های مختلف و انعکاس آن در میان دستگاه های ذی ربط و رسانه های جمعی امری ضروری است. این اقدام می تواند به برجسته سازی ابعاد مساله مند بیگانگی اجتماعی کمک نماید و از طریق ایجاد اجماع و وفاق عمومی در قبال آن، به برنامه ریزی های اثربخش و استفاده مطلوب و سازنده از فضای مجازی بینجامد.
مفهوم پتانسیل فرهنگی در نظام نظری مرتضی فرهادی تاملی در مساله ابداع مفاهیم نظری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های انسان شناسی ایران دوره ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
198 - 219
حوزههای تخصصی:
هدف: یکی از موضوعات مهم در علوم اجتماعی ایران، طرح پرسش از امکان طرح مفاهیم نظریات علوم اجتماعی بدیع است. اینکه علوم اجتماعی ایرانی تواسنته در نسبت با زیست بوم ایران و در بستر مطالعات جهانی، مفاهیم نظری خاصی را ابداع کند و این مفاهیم در نسبت با موادر مشابه جهانی چه مختصاتی داشته اند، پرسش محوری در این مقاله است. بر این اساس به جای طرح مباحث نظری به سراغ مطالعه موردی نظام مفهومی یکی از کسانی که در ایران تلاش کرده نظام نظری و مفهومی جدید بسازد رفته ام. از این منظر مساله آنست که آیا محققان ایرانی در آثار تولید شده خودشان که حاصل پژوهش های میدانی آنها در جامعه ایرانی باشد، توانسته اند ابداع مفهومی و نظری خاصی داشته باشند. مرتضی فرهادی انسان شناس و جامعه شناس در دانشگاه علامه بواسطه نیم قرن مطالعات میدانی در جامعه ایرانی تلاش کرده حول پادارایم یاریگری، نظریه اجتماعی و نظام مفهومی خاص خودش را بسازد.روش شناسی: در این مقاله به مفهوم پتانسیل فرهنگی در نظام نظری او و در بستر آثار علمی او پرداخته شده است. مرتضی فرهادی که بیشتر برای نظریه پردازی اش درباب مفهوم یاریگری و فهم جامعه بر اساس این ویژگی بنیادین در روابط انسانی شهرت داردو در کنار کارهای نظری و میدانی گسترده ای که برای توسعه این مفهوم و کاربست آن انجام داده، ابداع های نظری و مفهومی فرعی ای هم داشته که قابلیت های لازم برای کاربست در مطالعه فرهنگ و جامعه را دارند. در این میان مفهوم پتانسیل فرهنگی یکی از آن مفاهیم است.یافته ها: پتانسیل فرهنگی بیانگر چارچوب های شناختی، ارزشی و مهارتی یک گروه اجتماعی (در سطح روستا، شهر و تمدن) است که در بستر تاریخ و از خلال تجارت آنها برای تنظیم رابطه شان با محیط زیست شکل گرفته است. از این رو این مفهوم دلالت های خاصی در نسبت با پروبلماتیک پایداری دارد . پتانسیل فرهنگی عملا بخشی از میراث ناملموس یک فرهنگ است که مستلزم بازشناسی و استفاده خلاقانه از آن برای مواجهه با مشکلات پیش روی جوامع است. پتانسیل فرهنگی، مفهومی نسبتا سیال است که بیشتر به خاطر سیال بودن مفهوم فرهنگ این خصیصه را پیدا کرده است. به همین سبب پتانسیل فرهنگی از یک سو دانش ها را شامل می شود و از سوی دیگر ارزش ها و همچنین مهارت ها و توانایی ها و حتی الگوهای روابط اجتماعی. بر این اساس مفهوم پتانسیل فرهنگی نوعی خوشه بندی درونی بین عناصر یک فرهنگ و مولفه های تشکیل دهنده آن است.نتیجه گیری: فرهادی سعی کرده که نه تنها ازین مفهوم برای بازشناسی وضعیت فعلی جامعه امروز و تاریخ آن استفاده کند، بلکه همچنین از این مفهوم برای آسیب شناسی وضعیت امروز و بحران های آن و مهمتر از همه برای سیاستگذاری و ارائه راهکارهایی برای آینده این فرهنگ و جامعه استفاده کند. از این منظر این مفهوم نوعی ابزار نظری برای بازاندیشی انتقادی برای فهم گذشته، حال و آینده جامعه است
معنای زندگی؛ برساختی اجتماعی یا امری عینی؛ مطالعه تطبیقی دیدگاه پیتر برگر و محمدتقی جعفری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معنای زندگی از مسائل اساسی حیات انسانی است. این مسئله از چند دهیه گذشته تا کنون حوزیه مطالعاتی نسبتاً مستقلی را به خود اختصاص داده است. مسئله مزبور از ابعاد مختلف قابل بررسی است، برساخته بودن معنای زندگی و یا عینیت قائل شدن برای آن ورای ساخت فردی و اجتماعی، دیدگاه های مختلفی را در بین اندیشمندان رقم زده است؛ آیا انسان برای زندگی معنایی فرا می افکند یا عالم لبریز از معناست و کافی است انسان زندگی خود را با آن هماهنگ کند تا زندگی معناداری داشته باشد؟ این نوشتار دیدگاه پیتر برگر و علامه محمدتقی جعفری را از این جهت مورد مقایسه قرار می دهد. این تحقیق با نوعی روش هرمنوتیک که از جان پلامناتز الهام گرفته انجام شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد، علیرغم آنکه پیتر برگر و محمدتقی جعفری قرابت بسیاری در تحلیل معنا در پرسش معنای زندگی دارند و به دین نقشی محوری در معنابخشی زندگی می دهند؛ از جهت برساختی و کشفی بودن معنای زندگی دیدگاه متفاوتی دارند. برگر معنای زندگی را برساختی اجتماعی می داند و در مقابل جعفری معنا را امری عینی می داند که انسان می تواند باهماهنگ شدن با هستی، آن را جذب کند. این تفاوت ریشه در اختلاف مبانی انسان شناسی، ارزش شناسی و روش شناسی آن دو دارد
روزنامه نگاری بحران و بحران روزنامه نگاری در همه گیری کرونا؛ (موردمطالعه: اخبار جعلی منتشرشده در کانال تلگرامی خبرگزاری ایرنا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال ۱۰ زمستان ۱۴۰۳شماره ۴۰
200 - 159
حوزههای تخصصی:
پیام رسان ها و رسانه های نوین بستر مناسبی برای نشر اخبار جعلی هستند. این امر در همه گیری ها خود را بیشتر نشان می دهد. به دلیل استفادیه عموم با سطح سواد رسانه ای مختلف از رسانه های اجتماعی و پیام رسان های آنلاین در بحران های گوناگون باید در شناسایی و مواجهه با آن ها تدابیری اندیشید. دراین بین، نقش روزنامه نگاران بسیار مهم است. پس از شیوع ویروس کرونا در مدت کوتاهی «اخبار جعلی» در قالب عدم اطمینان و بار عاطفی وضعیت به وجود آمدند. دراین بین از بحران نمی توان بدون بهره مندی از «ارتباطات» گذشت. «ارتباطات بحران» قدرت و روایت تاب آوری انسان اجتماعی در برابر تهدیدها و بال های سوق دهنده به رهایی از زیست جمعی است. ویروس کرونا و آثار برآمده از شیوع آن، بزرگ ترین بحران سلامت و حیات زیستی را برای بشر به وجود آورد. بر این اساس، هدف اصلی پژوهش حاضر شناخت مضامین نهفتیه اخبار جعلی منتشرشده در ایام شیوع کرونا در بستر پیام رسان تلگرام است. پدیده ای که به آن «اینفودمی» گفته می شود در کانال تلگرامی خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) با روش کیفی و رویکرد تحلیل مضمون موردبررسی قرار گرفته است. نهایتاً مشخص شد که شش مضمون اصلی پژوهش، شامل اعلام زمان پایان اپیدمی کرونا، رواج طب سنتی، عوارض واکسن زدن، ابتلای سلبریتی ها و مشاهیر به کرونا، خوراکی های نابودکنندیه کرونا و مسائل اقتصادی کرونا مورد توجه این رسانه است. همچنین «پیشگیری، ابتلا و پایان کرونا» به عنوان مضمون فراگیر اصلی شناسایی و تحلیل شد.
شاخصه های بصری در وبگاه های دینی (مطالعه موردی: وبگاه های دینی اسلامی و مسیحی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال ۲۰ زمستان۱۴۰۳ شماره ۷۷
151 - 168
حوزههای تخصصی:
وجود تعداد بسیاری از وبگاه های دینی پربازدید در سراسر جهان و تلاش های صورت گرفته در جهت انتشار مفاهیم دینی از طریق آن ها، اهمیت پژوهش درباره ویژگی های تاثیرگذار در استفاده از این وبگاه ها را نشان می دهد. از این رو مقاله حاضر در صدد تبیین شاخصه های بصری دینی، در دو بخش نشانه ها، شامل (متن آیات و احادیث، نقش مایه های هنر اسلامی- مسیحی، رنگ های هنر اسلامی- مسیحی، هلال ماه، کعبه، صلیب) و تصاویر شامل( قرآن- انجیل، روحانیون، اماکن مقدس و مناسک) در تعداد 10 نمونه از وبگاه های دینی اسلامی و مسیحی است. این پژوهش با رویکرد توصیفی- تحلیلی و روش کیفی انجام شده است و در جمع آوری اطلاعات از مطالعه اسنادی و کتابخانه ای استفاده شده است. یافته ها نشان داد: در وبگاه های دینی مسیحی، ویژگی های دینی در قالب تصاویر دینی بصورت هدفمند ارائه می شود، اما در وبگاه های اسلامی برای نشان دادن ویژگی های مذهبی از هر دو شاخصه نشانه ها و تصاویر دینی استفاده می شود.
تبیین ظرفیت های دیپلماسی رسانه ای ایران در افزایش همگرایی با تاجیکستان (با رویکرد گراندد تئوری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایران و تاجیکستان، اشتراکات فراوانی در عرصه های مختلف دارند؛ این امر باعث شده هم گرایی این دو کشور، در همه امور، دارای اهمیت باشد. از سویی، همراه ساختن تاجیکستان با سیاست های منطقه ای و بین المللی ایران، نیازمند افزایش قدرت نرم، پذیرش سیاست ها و مواضع ایران در میان افکار عمومی و نخبگان تاجیکستانی است. یکی از راهکارهای افزایش هم گرایی، استفاده بهینه از دیپلماسی رسانه ای است. از این رو، پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به این سؤال است که دیپلماسی رسانه ای چگونه می تواند هم گرایی این دو کشور را افزایش دهد؟ این پژوهش به روش کیفی و از طریق مصاحبه با 12 نفر از صاحبنظران رسانه ای که حداقل دو سال در تاجیکستان زندگی کرده اند، انجام شده است. همچنین اعتباربخشی یافته ها به وسیله باورپذیر کردن گزینشی صورت گرفته است. براساس یافته های پژوهش، عوامل تأثیرگذار بر دیپلماسی رسانه ای عبارت اند از: الف- عوامل علی: قرابت های فرهنگی و زبانی، آداب و رسوم، عوامل سیاسی داخلی و خارجی؛ ب- عوامل میانجی: ژئوپلیتیک، همکارهای بین المللی و عوامل اقتصادی؛ و ج- عوامل زمینه ای: نگرانی های امنیتی، وحدت دینی و آمادگی نظامی. لزوم اتخاذ رویکرد جدید در عرصه فرهنگی، دیپلماسی رسانه ای فعال و هوشمندانه، شناسایی اقوام و اشتراکات مردمی، احترام به حاکمیت تاجیکستان و در نهایت، سرعت عمل رسانه ها در تقویت روابط بین دو کشور، ازجمله نتایج این پژوهش هستند.
تبیین زیست پذیری شهر اصفهان بر مبنای واکاوی گفتمان شهر زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعیه حاضر با هدف تبیین زیست پذیری شهر اصفهان بر مبنای واکاوی گفتمان شهر زندگی با استفاده از رویکرد ترکیبی به انجام رسیده است. روش مرحلیه کیفی پژوهش، تحلیل علّی لایه بندی شده و روش مرحلیه کمّی، پیمایش است. یافته های پژوهش در مرحلیه کیفی بیانگر این است که شهر اصفهان در وضعیت موجود و در فهمی گفتمان محور دارای مسائلی است که در چهار لاییه سلسه مراتبی و علّی شامل لاییه مسائل آشکار (زیست پذیری پایین)، لاییه علل سیستمی (واگرایی سیستمی و گسست اجتماعی)، لاییه جهان بینی و گفتمان (اختلال گفتمانی) و در لاییه استعاره ها و اسطوره ها (شهرداری غیرقابل اعتماد، شهر بی مبالات و شهروندان به مثابه کاشی های شکسته) مفصل بندی شده است. در مرحلیه کمّی پژوهش نیز یافته ها تا حد زیادی مؤید یافته های مرحلیه کیفی بوده است؛ به عبارت دیگر، ارزیابی شهروندان دلالت دارد بر: زیست پذیری شهری پایین، واگرایی سیستمی در حد متوسط، وجود گسست اجتماعی، اختلال گفتمانی، اعتماد کم به شهرداری، شهر به نسبت بی مبالات و احساس تعلق به نسبت مطلوب به شهر. همچنین نتایج مرحلیه کمّی بیانگر این است که اثر متغیرهای شهر بی مبالات، اختلال گفتمانی و واگرایی سیستمی بر زیست پذیری شهری معنادار هستند.