فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۴٬۴۰۰ مورد.
منبع:
Journal of preventive Counselling, Volume ۵, Issue ۱, March ۲۰۲۴
108 - 123
حوزههای تخصصی:
The purpose of this essay is to analyze the concept of culture in the collection of short stories entitled as Lovely,Deep, Dark and I Am No One You Know by Joyce Carol Oates through Fredric Jameson’s theory of postmodern culture.The portraits of women,men,and children show Oates's compassion for the human life in the modern society.According to Jameson,postmodern culture is the internal and superstructural expression of a whole new wave of American military and economic domination throughout the world: in this sense,as throughout class history, the underside of culture is blood, torture,death, and terror.Lovely,Deep,Dark and I Am No One You Know represent the spot of postmodern man’s struggle with his background and real culture.The stories are associated with an avant-garde movement in which nature is gone and this feature can be seen in all collections of the stories.They create a deconstructed condition in which there is no direct relation between social beings.The setting of the stories reminds the postmodern society which is the metaphor for the current American society with a revolutionized culture.The place that the authors have created in the stories is devoid of natural life and happiness.It is a fabricated place in which the people are programmed like robots.Throughout the stories,the authors represent technological pessimism which refers to the sense of disappointment,anxiety,and menace in subjects due to technological issues.The researcher contributes to identify the main cause of Oates’s attack to her characters in these collections.The main purpose of research paper finds the cause of Oates’s message in postmodern world
نقش ویژگی های شخصیتی در مشاوره پیش از ازدواج و ازدواج پایدار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۸
29 - 68
حوزههای تخصصی:
مشاوره پیش از ازدواج،رویکرد پیشگیرانه،مبتنی بر افزایش دانش و مهارت افراددرحرکت به سوی ازدواج موفق،باثبات و پردوام درمیان زوجین است. هدف پژوهش:تدوین و اعتبار یابی مدل مشاوره پیش از ازدواج برمبنای ویژگیهای شخصیتی است.روش پژوهش:رویکرد کیفی و براساس روش داده بنیاد انجام گرفته است.ابزار پژوهش،مصاحبه ی نیمه ساختار یافته ای بود که تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. نمونهگیری به صورت هدفمند از۲۰ نفر از مشاوران و روانشناسان مشاوره پیش ازازدواج در تهران که دارای حداقل پنج سال سابقه کاری درحوزه خانواده و مشاوره پیش از ازدواج داشته و دارای مدرک دکترایا کارشناسی ارشد بودند،انجام گردید.تحلیل مصاحبهها به شناسایی ۶۳ کد باز و ۱۰ کد محوری و کد انتخابی"حرکت به سوی ازدواج سالم و پایدار"منتهی شد. یافته ها: براساس الگوی پارادایمی یافتهها آنچه به عنوان عوامل مؤثر در مشاوره پیش از ازدواج بدست آمد،عبارت است از:نقش شرایط علی و عوامل مداخلهگر در ازدواج پایدار. راهبردهای مستخرج از این پژوهش:تأکید بر تشابه و تناسب ویژگیهای شخصیتی در ازدواج، پذیرش جابجایی نقشهای جنسیتی،همسانی و همگونی الگوی شناختی، رفتاری و هیجانی و آموزش مهارتهای ارتباطی بوده است، که مورد اخیر عامل پیشگیری از خسارتهای روانی-اجتماعی میباشد.از جمله پیامدهای این پژوهش، پیامد فردی:انتخاب درست وآگاهانه، پیامد زوجی: ازدواج سالم و پایدار، پیامد خانوادگی:سبک فرزند پروری موفق و پیامد اجتماعی:پیشگیری از طلاق بود. نتیجه گیری:نتیجه حاصل از رویکرد پیشگیرانه در مشاوره پیش از ازدواج،نوعی کمک به زوجین جهت توجه به عوامل مؤثر در ازدواج،با تکیه بر بررسی ویژگیهای شخصیتی خود و طرف مقابل است، که موجب پیشگیری از اتلاف سرمایه عمر و تداوم ازدواج میگردد.
پیامد دخالت خانواده های اصلی و راهکارهای مدیریت آن در رابطه زوجین: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۹
79 - 108
حوزههای تخصصی:
خانواده اصلی و کم و کیف ارتباط زوجین با آن از عواملی است که بنابه گزارشات بالینی در ایجاد و دامن زدن به تعارضات زناشویی نقش تعیین کننده ای دارد. هدف این پژوهش بررسی و طبقه بندی اطلاعات بر مبنای تجربه زیسته زوجین از پیامدهای دخالت خانواده های اصلی در زندگی مشترک آنان و طبقه بندی راهبردهای مورد استفاده زوجین بود. روش مطالعه، کیفی و از نوع پدیدار شناسی بود. نمونه 13 نفر از زوجین شهر کرمان بودند که با روش هدفمند انتخاب شدند. سپس مصاحبه های نیمه ساختار یافته با آنان انجام شد و اطلاعات با روش کلایزی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از تحلیل مصاحبه ها نشان داد پیامد دخالت ها شامل دو مقوله پیامدهای فردی که شامل دو مضمون فرعی ایجاد هیجانات و احساسات ناخوشایند و ایجاد درگیری ذهنی و پیامدهای بین فردی با سه مضمون فرعی مختل شدن روند زندگی زوجی، ایجاد سوگیری در شناخت و رفتار نسبت به همسر و مختل کردن ارتباط با خانواده و اطرافیان بود. و راهبردهای مورد استفاده زوجین در مدیریت این دخالت ها شامل سه مقوله راهبردهای فردی با مضمون های فرعی خودابرازی، برخورد منفعلانه در برخورد با دخالت ها، اتخاذ رویکرد غیرمستقیم؛ راهبردهای زوجی با مضمون های فرعی هماهنگی و اتحاد با همسر، افزایش صمیمیت باهدف ایجاد اتحاد؛ و راهبردهای ارتباط با خانواده با مضمون های فرعی مرزسازی، پذیرش خانواده و قاب گیری مجدد دخالت ها بود. به نظر می رسد نتایج حاصل از این پژوهش می تواند به مشاوران و روانشناسان در مراکز مشاوره و مراکز شبه خانواده و موسسات آموزشی کمک کند تا تحلیل واقع گرایانه تری نسبت به دخالت خانواده های اصلی در زندگی زناشویی زوجین داشته باشند.
طراحی و اعتباریابی الگوی یادگیری مشارکتی به منظور پرورش مهارت های رهبری در کودکان دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مرور ادبیات نشان می دهد توسعه مهارت های رهبری دانش آموزان از طریق رویکردهای فعال یاددهی-یادگیری نظیر یادگیری مشارکتی کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. این مطالعه آمیخته قصد دارد چگونگی پرورش مهارت های رهبری دانش آموزان در محیط یادگیری مشارکتی را مورد واکاوی قرار دهد. ابتدا 39 سند علمی بر اساس روش سندلوسکی و باروسو بررسی شده و داده ها با استفاده از نرم افزار اطلس تی کدگذاری شده است. به منظور توسعه داده ها از گروه های کانونی استفاده شده و الگوی به دست آمده از دو مطالعه کیفی از طریق تحلیل عاملی تأییدی ارزیابی شده است. نتایج مدل معادلات ساختاری و نرم افزار لیزرل نشان داد الگو از برازش لازم برخوردار است. یافته ها نشان داد وابستگی درونی مثبت و متقابل به عنوان یکی از عناصر یادگیری مشارکتی مهارت گوش دادن، احترام به دیگران، همکاری، ارتباط، مقبولیت و همدلی را تقویت می کنند. مسئولیت پذیری به عنوان دومین عنصر، مهارت اعتمادبه نفس، عزت نفس، رعایت حقوق دیگران را بهبود می بخشد. مهارت بین فردی در توسعه مهارت های تعاملی و ارتباطی نقش دارد و مهارت حل مسئله، حل تعارض، هدایت و هوشیاری گروهی را در دانش آموزان توسعه می دهد. همچنین تعامل به عنوان چهارمین عنصر مهارت برقراری ارتباط و حل مسئله را بهبود می بخشد. نتایج می تواند ضمن افزایش تمایل معلمان به استفاده از رویکرد یادگیری مشارکتی، سیاست گذاران آموزشی را ترغیب کند تا محتوای درسی را با تمرکز بر این رویکرد تنظیم کنند و در طراحی سرفصل دوره های آموزش معلمان این رویکرد را موردتوجه قرار دهند.
Comparison of the Effectiveness of Acceptance and Commitment Couple Therapy with Emotion-focused Couple Therapy on Sexual Attitude of Infertile Women(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Aim: The purpose of this study is to compare the effects of Acceptance and Commitment Couple Therapy (ACCT) and Emotion-Focused Couple Therapy (EFCT) on infertile women's sexual attitudes. Method: This quasi-experimental investigation included a pre-test, post-test, and follow-up design, with a control group. The statistics population comprised all infertile women aged 25 to 45 with infertility for more than five years, a total of 171 women who visited Novin Infertility Clinic in Mashhad in 2022. 45 participants who met the inclusion criteria were chosen and matched according to education level and length of infertility. They were divided equally into three groups of fifteen each. Following the pre-test, the experimental groups were assigned to either the ACCT based on Hayes and Strosahl's (2010) or the EFCT based on Johnson's (2008) treatment programs, which consisted of eight weekly 90-minute sessions. Following this, a post-test and a three-month follow-up were conducted. The research tool used was the Dehghani Sexual Attitude Questionnaire (2005). Data were analyzed using SPSS-27. Findings: The results revealed a substantial difference in the efficacy of ACCT and EFCT in altering sexual attitudes among infertile women. Both therapy were successful, however ACCT produced more consistent outcomes during the follow-up period. Although EFCT increased sexual attitude posttest scores compared to the pre-test, the results did not remain constant in the follow-up phase, with a little decrease. Both medications were beneficial, although ACCT had a longer-lasting influence. Conclusion: The results showed that ACCT had a greater impact on modifying sexual attitudes than EFCT.
The Effectiveness of Transactional Analysis on Marital Quality and Positive Thinking of Married Women(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Aim: Marriage is a social institution that forms the foundation of relationships and creates family units. The present study was conducted to examine the effect of transactional analysis on marital quality and positive thinking of married women in District 6 of Tehran in 2020.
Methods: This quasi-experimental research was conducted with a pretest-posttest design and included a control group. Among the married women in the 6th district of Tehran who had enrolled in the Institute of Transactional Analysis Training, 34 individuals were selected using Purposive sampling, with 17 randomly assigned to the experimental group and 17 to the control group. The marital quality and positive thinking questionnaires were administered to subjects in the experimental group during the pretest phase, followed by implementing the independent variable (transactional analysis) in the experimental group through 9 three-hour sessions. The control group did not receive any training. After the final session, both groups completed the marital quality and positive thinking questionnaires in the post-test phase. The SPSS 19 software was utilized to conduct the covariance analysis test to analyze the data.
Results: The value of F indicates the effect of transactional analysis training on marital quality (F=533.862; P=0.017), and positive thinking (F=14.67; P=0.001) demonstrates the impact of transactional analysis training on positive thinking and marital quality is confirmed after controlling for pretest effects and nuisance variables.
Conclusion:This study reveals that transactional analysis impacts marital quality and positive thinking of married women. One of the most crucial functions of training is the ability to express one's needs to the spouse, leading to improvement in marital quality, specifically by reducing stress and anger. Additionally, by helping individuals identify and manage their emotions, transactional analysis training can help control negative emotions and improve their overall outlook, increasing positive thinking. This positive thinking, achieved through transactional analysis training, can improve individuals' mental and emotional well-being and reconstruct their damaged spirits.
مقایسه اثربخشی بسته بومی بخشش مبتنی بر ادبیات کهن فارسی با بخشش درمانی ورثینگتون بر ناگویی هیجانی و ایمنی هیجانی نوجوانان اقدام کننده به خودکشی شهر اصفهان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی بسته بومی بخشش مبتنی بر ادبیات کهن فارسی با بخشش درمانی ورثینگتون بر ناگویی هیجانی و ایمنی هیجانی نوجوانان اقدام کننده به خودکشی شهر اصفهان بود.
روش: روش پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه نوجوانان گروه سنی 16 تا 18 سال اقدام کننده به خودکشی شهر اصفهان در سال ۱۴۰۰ بود و حجم نمونه شامل 90 نفر که به-صورت تصادفی 30 نفر در گروه آزمایش(بخشش درمانی ورثینگتون)، 30 نفر در گروه آزمایش (بخشش درمانی بومی محقق ساخته)، و 30 نفر در گروه گواه، و به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. روش بخشش درمانی ورثینگتون برای نوجوانان اقدام کننده به خودکشی گروه های آزمایش(در 8 جلسه) اجراء شد. ابزارهای اندازه گیری شامل پرسشنامه 13 سؤالی ایمنی هیجانی مرکز خدمات خانواده کیسی(2007) و پرسشنامه 20 سؤالی ناگویی هیجانی بگبی، پارکر و تیلور (1994) بود.
یافته ها: جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره استفاده شد. نتایج نشان داد، تفاوت معناداری بین میانگین نمرات پس آزمون و آزمون پیگیری ایمنی هیجانی نوجوانان اقدام کننده به خودکشی وجود داشت (P<0.05).
نتیجه گیری: بین میزان تأثیرگذاری دو روش بخشش درمانی ورثینگتون و بسته بومی محقق ساخته بر ناگویی هیجانی نوجوانان اقدام کننده به خودکشی تفاوت معناداری وجود نداشت.
مرور نظام مند مطالعات اثربخشی انجام شده در خصوص جراحی زیبایی زنان در ایران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف مطالعه حاضر مرور نظام مند مطالعات اثربخشی انجام شده در خصوص جراحی زیبایی زنان در 5 سال اخیر (از 1397 الی 1402) بود.
روش: این مطالعه از نوع بررسی های ثانویه است و با توجه به روش اجرا مرور نظام مند تلقی می شود. جهت گردآوری داده ها از روش تحلیل اسنادی استفاده گردید، که شامل تمامی مطالعات اثربخشی منتشرشده (1402-1397) بود و جمعاً 16 مطالعه مورد بررسی قرار گرفت. اطلاعات به دست آمده با ابزار چک لیست محقق ساخته و تلخیص مطالب در قالب جدول ارائه شد.
یافته ها: آنچه از بررسی مقالات منتشر شده در 5 سال اخیر برآمد این بود که درمان هایی که هدف قرار داده شد عبارت از روان درمانی مثبت گرا؛ طرحواره درمانی؛ رویکرد درمانی شناختی- رفتاری؛ روان درمانی بین-فردی؛ خودباوری مبتنی بر تئوری انتخاب؛ درمان فراشناختی؛ مهارت تنظیم هیجان؛ درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد؛ آموزش قدردانی از بدن؛ آموزش خودشفابخشی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بوده که از بین آن ها، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.
نتیجه گیری: علی رغم شیب تند گرایش به جراحی زیبایی و اثبات وجود اختلال و مشکلات روانشناختی در افراد متقاضی جراحی زیبایی، پژوهش های اندکی در حوزه کاربست درمان های روانشناختی اثربخش ثبت شده است؛ بنابراین لازم است پژوهشگران آتی به این مقوله توجه ویژه داشته باشند.
نقش مسئولیت پذیری اجتماعی، هوش سازمانی و عزت نفس در پیش بینی خودکارآمدی شغلی معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیدههدف: مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش مسئولیت پذیری اجتماعی، هوش سازمانی و عزت نفس در پیش بینی خودکارآمدی شغلی معلمان بود. روش: طرح این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه اجرا، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش را معلمان مناطق 22 گانه شهر تهران تشکیل دادند و از این بین، 300 نفر بر اساس نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. شرکت کنندگان به پرسشنامه-های خودکارآمدی شغلی ریگز و نایت (1994)، مسئولیت پذیری اجتماعی سازمان کارول (1991)، هوش سازمانی آلبرشت (2003) و عزت نفس روزنبرگ (1965) پاسخ دادند. داده ها با روش های ضرایب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه با مدل هم زمان در نرم افزار SPSS-27 تحلیل شدند. یافته ها: بر اساس یافته ها، مسئولیت پذیری اجتماعی، هوش سازمانی و عزت نفس با خودکارآمدی شغلی معلمان همبستگی مثبت و معنی-دار داشتند (01/0>p). نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نیز نشان داد متغیر مسئولیت پذیری اجتماعی به میزان 19 درصد، هوش سازمانی به میزان 27 درصد و عزت نفس به میزان 14 درصد (در مجموع 60 درصد) قدرت پیش بینی کنندگی خودکارآمدی شغلی معلمان را داشتند (01/0>p). نتایج: طبق این نتایج برای بهبود خودکارآمدی شغلی معلمان می توان زمینه را برای بهبود مسئولیت پذیری اجتماعی، هوش سازمانی و عزت نفس آنان فراهم ساخت.
بررسی تجارب نوجوانان دارای اختلال اضطراب اجتماعی در شبکه اجتماعی اینستاگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۹
57 - 78
حوزههای تخصصی:
مقدمه: افراد دارای اختلال اضطراب اجتماعی، شبکه های اجتماعی آنلاین را به طور گسترده به عنوان یک فضای راحت برای معاشرت درک می کنند که بر ترجیح و انتخاب آنان برای تعامل آنلاین به جای حضوری تأثیر می گذارد.پژوهش حاضر با هدف بررسی تجارب نوجوانان دارای اختلال اضطراب اجتماعی در اینستاگرام انجام شد.روش: روش پژوهش از نوع پدیدارشناسی توصیفی بود که با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته با 12 نفر از نوجوانان تا رسیدن به حد اشباع داده ها انجام شد. از میان شبکه های اجتماعی به علت فراوانی میزان استفاده از اینستاگرام و ایجاد دقت در پژوهش صرفاً پلتفرم اینستاگرام انتخاب شد. جامعه موردمطالعه در این پژوهش را پسران تهرانی 15 تا 18 ساله کاربر اپلیکیشن اینستاگرام که دارای اختلال اضطراب اجتماعی بودند تشکیل داد. نمونه گیری در پژوهش حاضر با روش نمونه گیری هدفمند به وسیله مقیاس اضطراب اجتماعی لاجرکا (1999) انجام گرفت. در تحلیل داده ها از روش هفت مرحله ای کولایزی استفاده شد.یافته ها: یافته های مربوط به تجارب نوجوانان در 2 کد هسته ای تجارب ترمیم کننده و تجارب آسیب زا قرار گرفتند تجارب ترمیم کننده در چهار کد اصلی «برقراری ارتباط و حفظ دوستی ها، تنظیم احساسات، دریافت اطلاعات مربوط به سلامت روان و کمک به هویت یابی اجتماعی» بود؛ و کد هسته ای تجارب آسیب زا شامل «مقایسه و ارزیابی منفی، تضعیف شایستگی های اجتماعی و تضعیف شخصیت» بود. نتیجه گیری: نوجوانان دارای اختلال اضطراب اجتماعی تجارب مثبت و منفی گوناگونی در شبکه های اجتماعی دارند. متخصصان حوزه سلامت روان می توانند از یافته های پژوهش حاضر جهت ایجاد راهبردهایی متناسب با تجارب آنان در ضمن مداخلات خود استفاده کنند.
تأثیر مشاوره شغلی مبتنی بر رویکرد سازه گرایی بر برنامه ریزی، تصمیم گیری و انطباق پذیری مسیر شغلی نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تأثیر مشاوره گروهی مبتنی بر سازه گرایی مسیر شغلی بر برنامه ریزی، تصمیم گیری و انطباق پذیری مسیر شغلی نوجوانان انجام گرفت. پژوهش حاضر آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل نوجوانان دختر و پسر (دامنه سنی بین 14 تا 18 سال) شاغل به تحصیل در سال 96-1395 شهرستان سنندج بود. با استفاده از روش نمونه گیری، چندمرحله ای تصادفی 60 نفر انتخاب گردید. ابزارهای سنجش، شامل پرسشنامه های انطباق پذیری، تصمیم گیری و برنامه ریزی مسیر شغلی بود. گروه های آزمایش (یک گروه از دختران و یک گروه از پسران) در 8 جلسه 90 دقیقه ای ، مشاوره گروهی مبتنی بر رویکرد سازه گرایی شغلی شرکت کردند در حالی که گروه های کنترل، هیچ مشاوره ای دریافت نکردند. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند. نتایج نشان داد که به کارگیری مشاوره گروهی مبتنی بر سازه گرایی شغلی، برنامه ریزی و انطباق پذیری و تصمیم گیری مسیر شغلی نوجوانان دختر و پسر را بهبود بخشید و ماندگاری این تأثیر نیز در آزمون پی گیری حفظ شده است. (05/0>P). با توجه به یافته های این پژوهش مشاوره شغلی مبتنی بر سازه گرایی برای برنامه ریزی و تصمیم گیری مسیر شغلی نوجوانان و همچنین انطباق پذیر بودن آن ها در این مسیر مؤثر است.
مقایسه اثربخشی بسته آموزشی پیشگیری از اهمالکاری تحصیلی و درمان مبتنی برپذیرش وتعهد بر انگیزه تحصیلی و عملکردتحصیلی دانش آموزان اهمالکار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۸۹
156 - 185
حوزههای تخصصی:
هدف: اهمالکاری تحصیلی از جمله مسائل مطرح در حیطه آموزش است که نه تنها آینده تحصیلی دانش آموزان را از ابعاد گوناگون تحت تأثیر قرار می دهد بلکه سرنوشت آنها را درحیطه های گوناگون تعیین خواهد کرد. لذا پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی بسته آموزشی پیشگیری از اهمالکاری تحصیلی ودرمان مبتنی برپذیرش وتعهد بر انگیزه تحصیلی و عملکردتحصیلی دانش آموزان اهمالکارانجام شد.
روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دوره دوم متوسطه مبتلابه اهمالکاری تحصیلی در شهر اصفهان بودند. که از میان آنان 45 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (بسته آموزشی پیشگیری از اهمالکاری تحصیلی، درمان مبتنی بر پدیزش و تعهد) و یک گروه کنترل جایگزین شدند(هرگروه 15 نفر). ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های اهمالکاری تحصیلی (سولومون و راثبلوم، 1984)، انگیزش تحصیلی (عبدخدایی و همکاران، 1387) و عملکرد تحصیلی (فام و تیلور، 1999) بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد.
نتایج: یافته ها نشان داد بسته آموزشی پیشگیری از اهمالکاری تحصیلی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر انگیزه تحصیلی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان اهمالکار تأثیرمعنادراری داشت (001/0>p) و بین دو روش مداخله در این زمینه تفاوت معنی داری وجود دارد. به طوری که بسته آموزشی پیشگیری از اهمالکاری تحصیلی از اثربخشی بیشتری برخوردار بوده است.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش می توان از بسته آموزشی پیشگیری از اهمالکاری تحصیلی به منظور افزایش انگیزه تحصیلی و بهبود عملکرد تحصیلی دانش آموزان اهمالکار استفاده نمود
طراحی مدل شبکه سازی مسیرشغلی با رویکرد ساختاری تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۸۹
186 - 216
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر شناسایی و سطح بندی عوامل مؤثر بر رفتار شبکه سازی مسیرشغلی می باشد.
روش: این پژوهش تحقیقی آمیخته با رویکرد کیفی _ کمی است. از مطالعات کتابخانه ای به منظور بررسی مبانی نظری و از مصاحبه نیمه ساختاریافته به منظور جمع آوری داده ها و پرسشنامه برای گردآوری نظرات خبرگان دانشگاهی استفاده شده است. از تحلیل مضمون به منظور شناسایی عوامل استفاده شد. در قسمت کیفی از مدیران سازمان های دولتی استان قم با روش نمونه گیری هدفمند، 15 نفر به منظور شناسایی عوامل انتخاب گردید. در قسمت کمی از اساتید دانشگاه پردیس فارابی و دانشگاه قم با روش نمونه گیری گلوله برفی، 14 نفر به منظور اعتبارسنجی عوامل و همچنین مقایسه دو به دو عوامل انتخاب گردید.
یافته ها: براساس یافته های پژوهش حاضر، 31 کد در 8 عامل دسته بندی شدند. اعتبار تمامی عوامل با ضریب لاوشه تایید و از روش مدل سازی ساختاری تفسیری به منظور سطح بندی 8 عامل استفاده شد. در نهایت 8 عامل در 5 سطح اولویت بندی شدند؛ انتصابات سفارشی و برندسازی شخصی کاذب در سطح اول، ایجاد شبکه های ارتباطی سمی در سطح دوم، بی اعتمادی کارکنان به سازوکارها در سطح سوم، تصمیم سازی گروه های ذی نفوذ در سطح چهارم، نظارت ناکارآمد، ضوابط و قوانین مبهم و سبک مدیریت ارشد در سطح پنجم قرار گرفتند.
نتایج: براساس یافته های پژوهش هریک از عوامل مرتبط با شبکه سازی مسیرشغلی می تواند موفقیت کارکنان را در ارتقاء شغلی در پی داشته باشد. بنابراین لازم است مدیران سازمان به منظور حفظ و نگهداشت نیروی انسانی کارآمد با استفاده از سازوکار مناسب در راستای بهسازی رشد و پیشرفت کارکنان شایسته اقدام نمایند.
مدل پارادایمی خدمات مشاوره مدرسه بر مبنای نظریه زمینه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۰
۱۸۱-۱۴۲
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر ارائه مدلی از خدمات مشاوره مدرسه است بر اساس شرایط و پیامدهای نظریه زمینه ای تا به مشاوران مدرسه کمک کند خدمات مناسب را جهت رشد یکپارچه دانش آموزان به کار گیرند. روش: روش پژوهش از نوع پژوهش کیفی بود که با استفاده از رویکرد نظریه زمینه ای انجام شد. گردآوری داده ها در این پژوهش، به دو روش مصاحبه نمیه ساختار یافته و ترجمه اسناد معتبر مشاوره مدرسه بود. شرکت کنندگان در این پژوهش 8 مشاور تخصصی مدرسه با درجه دکترای تخصصی مشاوره بودند که بیش از 10 سال در مدارس به عنوان مشاور مدرسه کار کردند. یافته ها: یافته های این پژوهش بر اساس حوزه های نظریه زمینه ای شامل مفاهیمی از عوامل و پیامدهای خدمات مشاوره هستند. این مفاهیم عبارت اند از: نیازهای رشدی دانش آموزان، صلاحیت حرفه ای مشاوران مدرسه، ضرورت آگاهی خانواده ها، بافت فرهنگی، سبک زندگی خانواده ها، خط مشی آموزش و پرورش، پدیده کنکور، روان پزشکان و تجویز دارو، نگرش درمانی به جای نگرش پیشگیرانه، مؤسسات و مدارس غیر دولتی، استانداردهای دانش آموزان، استانداردهای مشاوران، خدمات مستقیم، خدمات غیر مستقیم. نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان دادند که ارائه خدمات مشاوره مدرسه باید بر اساس نیازهای رشدی دانش آموزان باشد، بافت فرهنگی و سبک زندگی خانواده ها در نظر گرفته شود، مشاوران مدرسه استانداردهای لازم را برای ارائه خدمات داشته باشند و نهایتاً، خدمات مستقیم و غیر مستقیم مشاوره مدرسه به صورت تخصصی و در چارچوب منظمی ارائه شوند تا رشد یکپارچه دانش آموزان که شامل رشد شخصی، رشد تحصیلی، رشد هیجانی/اجتماعی، و رشد شغلی است، تسهیل شود.
اعتباریابی پرسش نامهه موفقیت و شکست در ازدواجِ گاتمن مبتنی بر نظریه چندبُعدی سؤال- پاسخ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۱
۲۶۱-۲۲۸
حوزههای تخصصی:
هدف: موفقیت و شکست ازدواج، نقشی اساسی در سلامت جامعه و افراد دارد. از این رو، در اختیار داشتن روشی برای ارزیابی و پیشبینی آینده ازدواج، مطلوبیت بالایی دارد. با توجه به این مسئله، هدف پژوهش حاضر اعتبارسنجی پرسش نامه های موفقیت و شکست ازدواجِ گاتمن (2012) است. روش: این مطالعه مقطعی محسوب می شود و طرح پژوهش از نوع توصیفی هم بستگی و اعتبارسنجی آزمون است. برای تحلیل داده ها از روش های مدرن نظریه سؤال پاسخ استفاده شده است. پرسش نامه های مورد استفاده این پژوهش برای اعتبارسنجی، انتقاد، اهانت، حالت دفاعی، قهر و نگرش به گذشته گاتمن (1401) است. یافته ها: در این مطالعه، با استفاده از روش تحلیل عاملی چندبُعدی سؤال پاسخ، بهترین مدل برای تحلیل عاملی معین شد و به کمک این مدل، دو بُعد برای پرسش نامه ها مشخص شد. همچنین بارهای عاملی سؤالات، پارامترهای روش سؤال پاسخ و تحلیل سؤالات گزارش شد. نتیجه گیری: در پایان، دو بُعدِ «حالت جنگی» و «هیجان های مثبت و منفی به ازدواج و همسر» برای این پرسش نامه ها مشخص شد. بُعدیابی نشان داد که پرسش نامه های گاتمن در خانواده های ایرانی نیز از اعتبار خوبی برخوردارند و می توان از آن ها در محیط های بالینی، پژوهشی و سازمانی و برای سنجش خانواده های ایرانی، استفاده کرد. همچنین، داده های این پژوهش نشان داد که نظریه گاتمن، فارغ از زمینه فرهنگی، دارای حمایت تجربی است. شماره ی مقاله: ۸
تدوین الگوی توسعه تعهد محور سازمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۱
۲۹۹-۲۶۲
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف اصلی پژوهش حاضر اکتشاف الگوی توسعه تعهدمحور سازمان بوده است. روش: پژوهش حاضر از نوع کیفی و به روش داده بنیاد و از طریق نمونه گیری هدفمند صورت گرفته است. جامعه موردپژوهش را کارمندان بیست شرکت دانش بنیان تشکیل داده اند. با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته، داده ها جمع آوری و پس از تحقق اشباع نظری، به مصاحبه با 17 نفر اکتفا شد. به منظور تجزیه وتحلیل داده های حاصل از تحقیق، کدگذاری در سه گام متوالی؛ کدگذاری باز، کدگذاری انتخابی و کدگذاری محوری انجام شد. یافته ها: در پژوهش حاضر یافته ها حاکی از شناسایی 300 کد اولیه، 80 کد باز، 12 کد انتخابی و 4 کد نظری است؛ که به طورکلی در 4 محور فرهنگ سازمانی تعهدمحور (رفتار، باور و ارزش تعهد محور)، ساختار سازمانی تعهد محور (نظارت، گزینش، نقش سازمانی و عدالت سازمانی تعهد محور)، سیاست سازمانی تعهد محور (سهم شناسی و تحقق تعهد یکپارچه) و جوسازمانی تعهد محور (رشد خواهی، مشارکت و حمایت گری) دسته بندی شده است. نتیجه گیری: نتایج حاصل از یافته ها بیانگر آن است که ایجاد توسعه تعهد محور باید در ابعاد گوناگون ساختار، سیاست، فرهنگ و جوسازمانی صورت پذیرد. شماره ی مقاله: ۹
مدل یابی نقش میانجی حمایت اجتماعی ادراک شده در رابطه بین تعارض کار-خانواده با فرسودگی شغلی در کارکنان اقماری شرکت راه اندازی و بهره برداری صنایع نفت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مشاوره شغلی و سازمانی دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۵۸)
125 - 144
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر با هدف مدل یابی نقش میانجی حمایت اجتماعی ادراک شده در رابطه بین تعارض کار-خانواده با فرسودگی شغلی در کارکنان اقماری شرکت راه اندازی و بهره برداری صنایع نفت صورت پذیرفت. پژوهش حاضر جز تحقیقات توصیفی و از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری کارکنان اقماری شرکت راه اندازی و بهره-برداری صنایع نفت(اُیکو) در سه ماهه بهار سال 1402 به تعداد 4500 نفر بودند. حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران و با روش نمونه گیری در دسترس 500 نفر انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از سیاهه فرسودگی شغلی مسلاچ(MBI) مسلاچ، جکسون، لیتر، اسچافلی و اسچواب(1986)، پرسشنامه تعارض کار-خانواده(WFCQ) کارلسون، کاکمار و ویلیامز (2000) و مقیاس چندبعدی حمایت اجتماعی ادراک شده(MSPSS) زیمت، داهلم، زیمت و فارلی(1988) استفاده شد. داده ها با استفاده از معادلات ساختاری با نرم افزار SPSS و AMOS نسخه 28 تجزیه و تحلیل شدند. یافته های این پژوهش حاکی از آن بود تعارض کار-خانواده (59/0=β و 001/0=sig) بر فرسودگی شغلی اثر مستقیم و معنادار دارد. در نهایت حمایت اجتماعی ادراک شده(19/0- =β و 05/0>p) دارای اثر مستقیم و معنادار بر فرسودگی شغلی بود و توانست در رابطه بین تعارض کار-خانواده با فرسودگی شغلی نقش میانجی معنادار ایفا کند. همچنین مدل نهایی پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود (018/0=RMSEA و 05/0>p) و 52 درصد فرسودگی شغلی تبیین می شود. می توان نتیجه گیری کرد که با توجه به نقش میانجی معنادار حمایت اجتماعی ادراک شده، می توان با به کارگیری مداخلات خانواده محور از بروز فرسودگی شغلی در کارکنان اقماری پیشگیری کرد.
رابطه ویژگی های شخصیتی و گرایش به اعتیاد: نقش میانجی راهبردهای تنظیم هیجان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۱
۱۹۵-۱۶۸
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه ویژگی های شخصیتی و گرایش به اعتیاد با میانجی گری تنظیم هیجان در دانشجویان دانشگاه یزد انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان دانشگاه یزد در نیم سال اول تحصیلی سال 1402-1401 بود که از بین آن ها 210 نفر به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های پنج عاملی شخصیت NEO فرم کوتاه (مک کری و کاستا،1992)، تنظیم شناختی هیجان (گارنفسگی و همکاران، 2001) و گرایش به اعتیاد (وید و بوچر، 1992) استفاده شد. داده ها با تحلیل مسیر و نرم افزارهای SPSS نسخه 24 و PLS نسخه 3/3 تحلیل شدند. یافته ها: مدل پیشنهادی برازش مطلوبی داشت. یافته ها نشان داد که اثر مستقیم ویژگی شخصیتی روان رنجوری بر گرایش به اعتیاد (ρ=0.00, β=0.30) مثبت و معنادار و اثرات مستقیم ویژگی های شخصیتی برون گرا (ρ=0.00, β=-0.32) و وجدان گرایی (ρ=0.00, β=-0.24) بر گرایش به اعتیاد منفی و معنادار بود، اما بین ویژگی شخصیتی توافق پذیری (ρ=0.09, β=-0.11) با گرایش به اعتیاد اثر مستقیم و معناداری یافت نشد. همچنین اثر مستقیم روان رنجوری با راهبردهای ناسازگارانه (ρ=0.00, β=0.47) و اثرات مستقیم برون گرا (ρ=0.00, β=0.43) و وجدان گرایی (ρ=0.01, β=0.18) با راهبردهای سازگارانه معنادار بود. درحالی که بین راهبردهای ناسازگارانه با گرایش به اعتیاد (ρ=0.00, β=0.17) رابطه معناداری وجود داشت، اثر مستقیم راهبردهای سازگارانه بر گرایش به اعتیاد (ρ=0.06, β=0.12) معنادار نشد. همچنین مسیر غیرمستقیم ویژگی شخصیتی روان رنجوری بر گرایش به اعتیاد با نقش واسطه ای راهبرد ناسازگارانه (ρ = 0.00, β = 0.09) معنادار شد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد ویژگی شخصیتی به عنوان متغیر مستقل و تنظیم هیجان به عنوان متغیر میانجی، عامل مهمی در پیش بینی گرایش به اعتیاد است که می توانند در طرح ریزی مداخلات پیشگیرانه و کارگاه های آموزشی در زمینه مدیریت و کنترل راهبردهای تنظیم هیجان مفید واقع گردد.
Comparison of emotional intelligence, alexithymia , thought action fusion among Patients with Generalized Anxiety Disorder and Normal Individuals(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Aim: Emotional and cognitive components such as emotional intelligence, Alexithymia, and thought-action fusion have a significant impact on generalized anxiety disorder, and the above components are considered to be the main factors in the creation and continuation of this disorder. Therefore, the aim of the present study was to compare emotional intelligence, Alexithymia and thought-action fusion in patients with generalized anxiety disorder and normal people.Method: The present study was descriptive and causal-comparative in terms of its fundamental purpose and data collection method. The statistical population of the research was all generalized anxiety patients who referred to specialized psychiatry and counseling clinics in Qazvin city in the spring and summer of 1402, who were diagnosed with generalized anxiety disorder by specialists. From this statistical population, 50 people with pervasive anxiety and 50 normal people were selected by available sampling method. The tools of this research were Bar-N's Emotional Intelligence Questionnaire (1980), Toronto Alexithymia Questionnaire (1994) and Rachman and Shafran's Thought-Action Fusion Questionnaire (1998). Data were analyzed using SPSS-25 software and multivariate analysis of variance (MANOVA). Findings:The results showed that there is a significant difference between emotional intelligence (F=24.22 and P<0.01), Alexithymia (F=14.77 and P<0.01) and thought-action fusion (F=9.85 and P<0.01) exists in patients with generalized anxiety disorder and normal people. Conclusion:Therefore, it is recommended to pay special attention to the role of emotional intelligence, Alexithymia, and thought-action fusion in the treatment of generalized anxiety disorder. Also, experts can use the research results for the prevention and treatment of generalized anxiety disorder.
ارائه مدل توانایی نوآوری اعضای هیأت علمی بر اساس مرزگستری دانشگاهی با میانجیگری بازآفرینی شغلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام پژوهش ارائه مدل توانایی نوآوری اعضای هیأت علمی بر اساس مرزگستری دانشگاهی با میانجیگری بازآفرینی شغلی بود. روش: روش پژوهش آمیخته- اکتشافی متوالی (کیفی- کمی) بود. جامعه پژوهش اعضای هیأت علمی دانشگاه های دولتی شهر تهران به تعداد 2189 نفر در سال 1402 بود که با فرمول کوکران حجم نمونه به تعداد 327 نفر تعیین و با استفاده از روش تصادفی طبقه ای نمونه گیری انجام شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته مرزگستری دانشگاهی، پرسشنامه توانایی نوآوری و پرسشنامه بازآفرینی شغلی گردآوری شد. تحلیل داده ها با آزمون همبستگی پیرسون و تکنیک مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. یافته ها: یافته ها نشان داد، مرزگستری به میزان 344/0 و بازآفرینی شغلی به میزان 388/0 بر توانایی نوآوری تأثیر مثبت و معنادار دارد، مرزگستری به میزان 425/0 بر بازآفرینی شغلی تأثیر مثبت و معنادار دارد. همچنین اثر غیرمستقیم مرزگستری بر توانایی نوآوری به واسطه بازآفرینی شغلی 165/0 است. نتیجه گیری: نتیجه نهایی پژوهش عبارت است از این که به منظور بهبود توانایی نوآوری اعضای هیأت علمی باید توسعه مرزگستری دانشگاهی مورد توجه مدیران دانشگاهی و بازآفرینی شغلی مورد توجه اعضای هیأت علمی قرار گیرد.