فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۶۱ تا ۷۸۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۷
170 - 206
حوزههای تخصصی:
مبحث دوستی حضرت حق یکی از مهمترین و زیباترین مباحث عرفان اسلامی است. به اعتقاد عرفا اساس عرفان بر پایه دوستی خداوند است و کتاب شرح التعرف، یکی از امهات متون منثور و مثنوی معنوی از مهمترین آثار منظوم عرفانی، مشحون از مفاهیم مربوط به دوستی حضرت حق هستند. مستملی بخاری، صاحب کتاب شرح التعرف، هر عملی را با ترازوی محبت می سنجد و آگاهی از لوازم محبت را برای سالک طریق لازم می داند. مولوی نیز محبت خداوند را از اصلی ترین مبانی سیر و سلوک به حق قلمداد می کند. لذا هدف این پژوهش، بررسی تطبیقی نشانگان دوستی حق در آثار منثور و منظوم عرفانی (مستملی بخاری و مولوی) است. یافته های پژوهش با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه ای نشان داد از نظر مستملی و مولوی دم زدن از محبت الهی چندان ساده نیست و رسیدن به این مقام به مقدمات و تمهید لوازمی نیاز دارد. برخی از این ابزار و تمهیدات عبارتند از: خودشناسی و شناخت مقام والای انسان، مبارزه با نفس، صفای قلب، شرم و حیا. مستملی و مولوی در ادامه معتقدند با چنین نشانه هایی می توان به شناخت دوستان حقیقی خداوند نایل گردید. دوستانی که دارای شاخص هایی همچون: ذکر، توکّل، نرنجیدن از بلا، خوف و رجا و لقای محبوب هستند.
نسبت سنجی پژوهش های قرآن و حدیث با ادبیات فارسی از منظر ادبیات تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۹
147 - 165
حوزههای تخصصی:
هدف از نگارش این مقاله بررسی نسبت دو نظریه ی فرانسوی و آمریکایی ادبیات تطبیقی در پژوهش های حوزه ی تأثیر قرآن و حدیث بر ادبیات فارسی است. به این منظور نخست در هر یک از این دو نظریه، انواع روابط میان قرآن و حدیث با ادب فارسی را معرفی کرده ایم و سپس نسبت انواع حوزه های پژوهشی دو نظریه را با پژوهش های قرآنی و حدیثی با ادبیات فارسی تحلیل و بررسی کرده ایم و ظرفیت های هر حوزه را در این عرصه ی پژوهشی روشن ساخته ایم و نمونه هایی را در این میان مطرح کرده ایم؛ در پایان به محدودیت ها و چالش های هر نظریه برای پژوهش در این عرصه اشاره ای داشته ایم. نتیجه ی این پژوهش تبیین نسبت حوزه ی گسترده ی پژوهشی در عرصه ی تأثیر قرآن و حدیث بر ادب فارسی از منظر نظریه ی فرانسوی و آمریکایی ادبیات تطبیقی است. در این میان در هر نظریه، حوزه های جدید پژوهشی معرفی شده-اند؛ در عین حالی که نارسایی های هر یک از دو نظریه لحاظ گردیده است.
تأملی در معنای ترنج در سوره یوسف (ع) (با رویکردهای: واژگانی، ترجمانی، تفسیری، حدیثی و ادبی)
حوزههای تخصصی:
شناخت همه جانبه واژه -به عنوان سنگ بنای متن- در ترجمه قرآن مجید از اهمیتی خاص برخوردار است. به ویژه وقتی مترجم با «واژگان چندمعنایی» مواجه می شود که در این راستا برای رسیدن به ترجمه مطلوب، لازم است به همه این معانی آگاه باشد و به تناسب بافت متن، معنای بایسته را از میان معانی مختلف آن انتخاب کند. در عین حال باید احتمال«بیگانه و دخیل بودن» واژه را نیز در نظر داشته باشد، رویکردی که در برگردان فارسی واژه مُتَّکَأً در آیه 31 سوره یوسف در بیش تر ترجمه های فارسی قرآن کریم نادیده گرفته شده است. در بخشی از این آیه که روایتگر داستان رویارویی زنان مصر با حضرت یوسف7، به دعوت همسر عزیز مصر است، آمده:«وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکَأً» یعنی زلیخا به زنان مصر، یک«متکأ» داد سپس ادامه می دهد: «به هریک از آنان کارد داد». با این که در روایت این رخداد در ادبیات منظوم و منثور فارسی-از زمان رودکی تا امروز- سخن از حضور نارنج یا ترنج در دست زنان مصر بوده است، اما در بیش تر ترجمه های فارسی از نارنج یاد نشده است. بررسی63 ترجمه فارسی این آیه نشان داد تنها 5 درصد از مترجمان (3مترجم) این واژه را ترنج معنا کرده و 95 درصد(60 مترجم) آن را پشتی وتکیه گاه، محفل، میوه و نوعی غذا ترجمه کرده اند. در جست وجوی رویکرد، معنای واژه مُتَّکَأً در 168 کتاب تفسیر، حدیث و لغت به زبان عربی، بررسی و مشخص گردید 101 کتاب این واژه را واژه ای عبری دانسته و آن را ترنج یا نارنج معنا کرده اند. بنابراین بهترین معادل برای واژه مُتَّکَأً در این آیه، ترنج یا نارنج است و این امر، لزوم گسترش دایره معنایی واژگان چندمعنایی تا مرز شناسایی واژه های غیرعربی قرآن مجید را آشکار می سازدو بر اهمیت تناسب برگردان فارسی واژگان چندمعنایی با بافت متن و منطق آیه دلالت دارد.
بررسی پساساختارگرایانه گزیده ای از آثار محمدرضا شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۵
93 - 133
حوزههای تخصصی:
ادبیات کودک به دلیل شکاف زمانی ای که بین کودکیِ نویسنده و مخاطب کودک وجود دارد، ماهیتاً ادبیاتی دوسویه است. یکی از رویکردهای نقد ادبی که قادر است این دوگانگی را نشان دهد، نقد پساساختارگرایی و رویکرد ساخت زدایی دریدایی است. در این پژوهش با به کارگیری این رویکرد، برخی آثار تألیفی و خلّاقانه محمدرضا شمس، یکی از نویسندگان مطرح و تأثیرگذار ادبیات کودک و نوجوان بررسی شده است. شیوه پژوهش توصیفی تفسیری است و انتخاب آثار به صورت نمونه گیری هدفمند انجام شده است. مؤلفه های ساخت زدایی، از جمله تقابل های دوگانه، تصمیم ناپذیری، سرگشتگی، بینامتنیت، مؤلف زدایی و تکرارپذیری را به خوبی در آثار شمس می توان بازشناخت که در این میان، بینامتنیت جایگاهی ویژه دارد. یافته های پژوهش نشان می دهد که آثار محمدرضا شمس با بهره بردن از این ویژگی ها، خوانش را به سوی تکثر معنا و زایش مدام دلالت، هدایت می کند. سیّالیت بینامتنی و لایه های چندگانه معنایی در این آثار حاکی از آن هستند که مخاطب پنهان متن، نه تنها مصرف کننده ای ایستا نیست، بلکه در برساختن معنای متن نقشی مؤثر و پویا ایفا می کند.
پندِ پیران، معرفیِ دست نوشته ها و تحریرِ تازه و ترجمه عربیِ آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳۸
103 - 134
حوزههای تخصصی:
کتاب پند پیران براساسِ یک نسخه خطیِ محفوظ در موزه بریتانیا به همت جلال متینی تصحیح و در 1357 منتشر شد. نام کتاب و نام نویسنده و تاریخِ تألیفِ آن در متن کتاب نیامده است. در این مقاله، ابتدا دست نوشته های دیگر پند پیران را معرفی می کنیم که به نام های «مواعظ الفردوس» و «مناقب الأولیاء» مکتوب شده است. سپس، برای نخستین بار، به تحریر تازه آن به نام «جامع الحکایات» اشاره می کنیم که نصرالله بن شهرالله ترمذی در قرن دهم یا یازدهم هجری نوشته است. البته به دلیلِ آن که نصرالله ترمذی هیچ اشاره ای به اصل کتاب نکرده؛ بلکه مدعی شده که حکایت ها را خود جمع کرده است، کارِ او از نوعِ انتحال قلمداد می شود. در ادامه، برای نخستین بار، ترجمه عربیِ پند پیران را به نام «حکایات الصالحین» معرفی می کنیم و اطلاعات و دریافت های تازه ای درباره نامِ اصلیِ پند پیران و نامِ نویسنده و تاریخِ تألیفِ آن مطرح می کنیم. در پایان، با ذکر نمونه هایی نشان می دهیم که تصحیحِ دوباره پند پیران با استفاده از نسخه های خطی نویافته ضرورت دارد.
تحلیل گفتمان بازنمایی چهره حلاج در آثار خواجه عبدالله انصاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳۸
135 - 165
حوزههای تخصصی:
انصاری صوفی برجسته شیوه صحو و از علمای مشهور حنبلی است. زندگی اش در اهتمام بر نوشتن حدیث، ارشاد و بدعت ستیزی گذشت. او نیز مانند دیگر صوفیان هم عصر خود چون هجویری و قشیری، در آثار خود ضمن تبیین برخی از مسائل صوفیه، آرای حلاج را نیز انعکاس داده است. هدف مقاله معرفی همین آراست. این پژوهش سعی دارد تا با تلفیقی از روش های تحلیل گفتمان سه سطحی فرکلاف و لاکلو و موف به مطالعه بازنمایی چهره حلاج بپردازد. در بخش توصیف از فرانقش ِاندیشگانی دستور نظام مند هالیدی که برای بررسی فعل ها و فرایند ها مناسب است بهره گرفته ایم. نتایج بررسی نشان می دهد که از نظرگاه یک شیخ الاسلام حنبلی، در کلام حلاج هرآنچه به رعایت حدود شریعت مربوط می شود، مورد پسند است و عدم پایبندی به ظواهر شریعت نارضایتی او را در پی دارد. بااین همه شیخ الاسلام، حلاج را مستحق آن فرجام ناگوار نمی شمارد و آن اتفاق را محصول توطئه اهل کلام می داند. از منظر گفتمان تصوف نیز نظر خواجه عبدالله درباره حلاج تقریباً با دیدگاه دیگر صوفیان اهل صحو مشترک است. وی حلاج را در سیر الی الله صادق می داند، اما آشکارکردن رازهای صوفیان در بین عوام، ناسپاسی اش نسبت به استاد و مواردی ازاین دست را نمی پسندد و بدفرجامی او را نتیجه ناسپاسی به استاد می داند.
بررسی مقایسه ای رمان های «زمستان 62» اسماعیل فصیح و «سفر به انتهای شب» لویی فردینان سلین با تکیه بر مؤلفه های ادبیات پایداری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
263 - 300
حوزههای تخصصی:
پیامد جنگ ها فقط شامل مبارزان جنگ نمی شود؛ بلکه بر همه ساکنان سرزمین های در حال جنگ تأثیر می گذارد. هنر و ادبیات نیز از پدیده جنگ به عنوانِ الهامی غنی استفاده می کند. باتوجه به تفاوت های فرهنگی و ایدئولوژیک کشورهایی که در حال جنگ هستند، باید دید که هر ملّتی واقعیت جنگ را در ادبیات خود چگونه به تصویر می کشد؛ ازاین رو، مطالعه رمان «سفر به انتهای شب» لویی فردینان سلین و رمان «زمستان 62» اسماعیل فصیح به شکل مقایسه ای می تواند چگونگی نمودِ مؤلفه های ادبیات پایداری و تصویر جنگ را به زیبایی نشان دهد. این پژوهش با این پرسش که مؤلفه های ادبیات پایداری (وطن، مذهب، شهادت طلبی، دعوت به مبارزه و پایداری، توصیف جنایت ها و بیداد دشمن و امید به آینده) چه شباهت ها و تفاوت هایی در آثار این دو نویسنده دارند، بررسی و مقایسه شده است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به بررسی مؤلفه های ادبیات پایداری در دو رمان پرداخته است. برای رسیدن به این منظور، ابتدا مؤلفه های پایداری تعریف شد و سپس با مطالعه متن رمان ها، بخش های مرتبط با این مؤلفه ها شناسایی و کدگذاری و در ادامه، مقایسه و تحلیل شدند. با توجه به گستردگی مؤلفه ها فقط به هفت مورد پرداخته شد. در این دو داستان، نمونه هایی چون نگاه به جنگ، مرگ، قهرمان مشترک، توصیف جنایات دشمن، با یکدیگر همسانی دارند. در «زمستان 62» به مفاهیمی همچون ارزش دادن به مسئله شهید و شهادت، فداکاری در راه میهن، امید به آینده و مبارزه و پایداری در برابر دشمن بیشتر پرداخته شده است که شاید ریشه در فرهنگ ایرانی اسلامی دارد. زبان سلین و نگاه بدبینانه او به انسان سبب شده است آثارش به خصوص رمان «سفر به انتهای شب»، مورد توجه بسیاری از نویسندگان جهان در کشورهای مختلف قرار گیرد.
بررسی تطبیقی عدد در زبان عربی و فارسی دری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۳۰
283 - 321
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش از روش تحلیلی- توصیفی استفاده صورت گرفته است. هدف بنبادی ما در تحقیق حاضر نشان دادن میزان استفاده از فرایند عدد، معدود، ممیز یا تمییز عدد و یاهم روشنگر در نظامندی دستوری و جایگاه نحوی زبان های مزبور بوده است که به گونه ی تطبیقی انجام یافت. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که عدد، معدود، ممیز، یا روشنگر در زبان عربی و فارسی دری تفاوت های میان دستوری را دارد؛ که در دستور زبان عربی مطابقت ها الزامی بوده و نقش آفرین از دید نحوی در جملات نیز مخصوص را دارد. ولی در زبان فارسی دری مطابقت میان آن ها الزامی نیست بل که به شیوه ها و اسلوب های متفاوت مورد بحث قرار گرفته است، پرسش اصلی که بدان پرداخته شده بررسی تطبیقی عدد در زبان عربی و فارسی دری از دید هم سویی و اختلاف کاربرد لفظی و معنایی بوده است، که به راه اندازی این پژوهش می توان به نتائج ذیل دست یافت که عدد در زبان های فارسی دری وعربی اسم یا صفتی است که بر مقدار چیزها یا بر ترتیب آنها دلالت می کند مطابقت معدود با عدد در زبان عربی حتمی بوده ودر زبان فارسی دری معدود همیشه مفرد میآید.عد در زبان عربی بر دو نوع اصلی و فرعی دسته بندی شده است؛ و در زبان فارسی دری به پنج گونه تقسیم شده است ک. . در زبان عربی تمیز عدد برای رفع ابهام میاید که همین گونه در فارسی گاهی به اسم روشنگر و ممیز برای رفع ابهام معدود نیز می آید.
بازخوانی تحلیلی تشبیه کعبه به عروس «هرهفت کرده» در دیوان خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعات مهم در دیوان خاقانی کعبه ستایی است که رهاورد سفرهای حج اوست. از زیباترین این توصیف ها، توصیف کعبه به عنوان عروسی «هر هفت کرده» است. اصطلاح «هر هفت کرده» در اشعار شاعران قرن ششم به بعد دیده می شود؛ اما بیشترین کاربرد آن در اشعار خاقانی است. فرهنگ ها این اصطلاح را به معنی «دارای آرایش کامل» و همان که امروز «هفت قلم آرایش کرده» گفته می شود، آورده و آن را شامل حنا، وسمه، سرمه، سرخاب، سفیداب، زرک، و غالیه دانسته اند. شارحان خاقانی نیز در شرح بیت های مذکور، فقط به ذکر همان هفت قلم آرایشِ آمده در فرهنگ ها بسنده کرده و توضیح دیگری در این باره نیاورده اند. ازآنجاکه خاقانی شاعر نکته های دقیق است، می توان پنداشت که وی در توصیف کعبه به عنوان عروسی دارای آرایش کامل، شباهت هایی در نظر داشته است. مسأله مقاله حاضر این است که آوردن این صفت برای کعبه، چه معنا یا توجیهی در ذهن خاقانی داشته است. نتایج حاصل از بررسی این موضوع، گویای آن است که اولاً منظور خاقانی از «هر هفت کرده» درباره عروس یا معشوق، تنها استفاده از مواد آرایشیِ گفته شده نبوده؛ بلکه منظور وی همه لوازم مربوط به عروس بوده است که شامل آراستن گیسو، پوشیدن لباس زیبا و گران بها، استفاده از زیورآلات، استفاده از عطر و در حجله نشستن هم می شده و ثانیاً خاقانی اجزایی از خانه کعبه را با آنچه به آراستگی و زیبایی عروس مربوط می شده، تطبیق داده و آنها را به عنوان هر هفت کردگی کعبه در نظر گرفته است.
رگه های پسامدرنیسم در شعرِ «اسماعیلِ» رضا براهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رضا براهنی از برجسته ترین شخصیت های ادبیاتِ معاصر به شمار می رود. باوجودِ حجمِ بالای آثارِ شعری اش، سه کتابِ ظل الله، اسماعیل، و خطاب به پروانه ها و مؤخره اش جریان سازترین آثارِ او هستند. ازسوی دیگر، نامِ براهنی با پسامدرنیسم عجین شده است و بسیاری از منتقدان خطاب به پروانه ها را درزمینه شعر مهم ترین کتابِ پسامدرنیستیِ معاصرِ فارسی می دانند. بااین حال، اثرِ دیگرِ براهنی، شعرِ بلندِ اسماعیل، که پیش از خطاب به پروانه ها نوشته شده است، هم رگه هایی از پسامدرنیسم دارد. نگارنده در این پژوهش با روشِ توصیفی تحلیلی ضمنِ بررسیِ تطبیقیِ شعرِ اسماعیل و بعضی از آثارِ پسامدرنِ جهان و با نگاهی به مباحثِ مطرح شده در اسطوره شناسی و مؤلفه های پسامدرن شعرِ اسماعیل را بررسیده و این مؤلفه ها را در آن پیدا کرده است. نتیجه این پژوهش نشان دهنده حضورِ مؤلفه های پسامدرن در شعرِ اسماعیل است؛ به گونه ای که می توان آن را سرآغازی هرچند ضعیف بر پسامدرنیسم در شعرِ معاصرِ ایران دانست.
خوانش بوم فمینیستی مجموعه داستان های سنگ های شیطان اثر منیرو روانی پور برپایه رویکرد تعامل فرهنگی نمادین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان داستان نویسان معاصر، منیرو روانی پور در آثار خود از طبیعت و ارتباط مستقیم و غیرمستقیم عناصر آن با زندگی آدمی به ویژه جنس زن سخن به میان آورده است. ازاین رو، طبیعت یکی از بن مایه های داستان های این نویسنده به شمار می رود. جنبش های فمینیستی بسیاری در دوران معاصر، بر نقش مخرّب مردان در زیست بوم تأکید می ورزند. این جنبش های فمینیستی با اشاره به ستم تاریخی مردان علیه زنان، بر این موضوع تأکید می کنند که تبعیض های جنسیتی نه تنها به منافع زنان آسیب رسانده، بلکه طبیعت را با خطر نابودی کامل مواجه کرده است. در پژوهش حاضر، با استناد به منابع کتابخانه ای، روش تحلیل کیفی داده ها و روش استدلال استقراییِ مجموعه داستان های سنگ های شیطان اثر منیرو روانی پور با نظرداشت چارچوب های نظریه بوم فمینیسم کاویده می شود تا در نهایت، نقش زنان در سامان دادن به طبیعت و ارتباط با مظاهر آن آشکار شود و نیز، به کارکرد مخرّب مردان در این زمینه پرداخته شود. دراین پژوهش، از میان رویکردهای این نظریه، به مبانی تعامل فرهنگی/ نمادین اشاره شده است که بیان می دارد زنان و طبیعت از دید مفهومی، نمادین و فرهنگی به هم مرتبط هستند. نتایج تحقیق نشان می دهد که شخصیت های زن در رمان سنگ های شیطان، در شاخصه های باروری، زایش و تغذیه رسانی با طبیعت اشتراک دارند. همچنین، نگاه نمادین به این عناصر در لایه های زیرین اندیشه های منیروروانی پور دیده می شود. علاوه بر این، مواردی چون زنده انگاری عناصر طبیعت از دید زنان، گرایش زنان به سحر و جادو، بازنمایی و ایجاد دوگانه های انسان/ طبیعت و نیز زن/ مرد، تعابیر و خوانش ویژه زنانه از تغییرات زیست محیطی، آثار سوء فاصله گرفتن آدمی از طبیعت در مجموعه داستانی سنگ های شیطان بازتاب داشته اند که در همه موارد با مبانی نظریه بوم فمینیسم همخوانی دارد.
زبان رخداد و انتقال معنی، خوانش هرمنوتیکی عقل سرخ با تکیه بر نظریه گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه هر پژوهشی با رویکرد هرمنوتیک در پی تحلیل چرایی و تبیین و تحلیل یک اثر است تا از این طریق میزان برداشت مفسر را از نوشته مؤلف برآورد کند. هانس گئورک گادامر ازجمله فیلسوفانی است که درزمینه هرمنوتیک برداشت خواننده از متن را نوعی بازآفرینی دوباره متن می داند و معتقد است که هنگامی که زبان از سمت نویسنده وارد متن می شود، دارای یک هویت جدید می گردد و به خودی خود هستی جداگانه ای دارد. او معتقد است که هر اثری در هر زمان و برای هر کس می تواند معنای جداگانه ای پیدا کند و در برداشت هر مفسر فرهنگ، تاریخ، زبان، نگرش و همچنین دیدگاه فلسفی مؤثر است. این مقاله که با رویکرد هرمنوتیکی فلسفی و به روش تحلیلی - توصیفی نوشته شده است در پی آن است که داستان عقل سرخ اثر سهروردی را از منظر گادامر و دیدگاه وی درباره زبان که هر فهمی برای مفسر در زبان رخ می دهد، بررسی کند و در پایان نتیجه می گیرد داستان عقل سرخ از یک داستان عامیانه به یک داستان رمزآلود قابل تأویل است. اما یک مفسر در میان تعینات روشن متن می تواند فهم دینی و عرفانی مستقلی از متن را دوباره بازتولید کند. این یعنی خوانش متن در هر برهه تاریخی نسبت به حوادث زمان و بینش مفسر در حال تغییر و بازتولید است.
«شیبو» نماد کهن الگوی «نقاب» در داستان عامیانۀ «جنیدنامه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به این که داستان های عامیانه بهترین تجلی گاه کهن الگوها است، این مقاله، به تحلیل کهن الگوی «نقاب» در داستان عامیانه جنیدنامه می پردازد. جنیدنامه به روایت ابوحفص کوفی، داستان پهلوانی های پدربزرگ ابومسلم، جنید و ماجرای عشق سوزان او به رشیده و سرگشتگی های این دو دلداده و کامیابی نهایی آن ها است که به تولّد اسد، پدر ابومسلم می انجامد. این داستان در قالب افسانه پردازی های مردمی و به دور از وسواس های تاریخ نگاری دقیقِ علمی در زمینه هایی با بن مایه های عشقی، عاطفی، مذهبی، دینی و افسانه سازی، حول شخصیت های تاریخی نگاشته شده است. بر مبنای این تحقیق، که به روش توصیفی تحلیلی، کهن الگوی نقاب در جنیدنامه را مورد بررسی قرار می دهد شیبو، نیروی یاریگر و نزدیک ترین دوست قهرمان، «سایه» اوست که در تلاش برای رسیدن به خودآگاهی جنید و پیوستن به اتحاد و یگانگی روان او، با نقاب های انعطاف پذیر و انتخابی چون تغییر نام، شکل، زبان و دین یا دستاویز قرار دادن نقاب هایی مانند گریستن و سکوت، قهرمان را در عبور از موانع سفر یاری می کند. این نقاب های مثبت نه تنها سبب جعل فردیت نمی شود بلکه هم سویی در مسیر تفرد و به نوعی اتحاد با «خود» است. در این داستان، نوع دیگر نقاب که از آن به «اثر سایه» تعبیر می شود و با تعریف نقاب های غیرمنعطف مطابق است نمودی از سایه درونی، سیاه و حیوانی قهرمان است که در قالب کلاغی سیاه ظاهر می شود و قهرمان با در آغوش کشیدن و قبول این بعد منفی ناخودآگاه، خود را به کمال فردیت و یگانگی می رساند. هدف این مقاله بررسی نمودهای هر دو نوع نقاب، منعطف و غیرمنعطف در شخصیت شیبو است تا نشان دهد چگونه شخصیت داستان با استفاده از نقاب می تواند چرخه فردانیت را به کمال برساند.
مکتوباتِ صدی، یکی از منابع مکتوبات گیسودراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بی تردید گیسودراز (720/ 721 - 825 ق.)، صوفی دانشمند سلسله چشتیه در شبه قارّه، در مکتوبات خود از منابعی بهره جسته است که شناخت آن ها از یک سو، آبشخورهای فکری گیسودراز را بر ما آشکار می سازد و از سوی دیگر، آثار مورد توجّه بزرگان چشتیه را در آن روزگار معرّفی می کند. در یگانه چاپ سنگی مکتوبات گیسودراز، نامه ای وجود دارد که از هفت نامه که در مکتوبات صدی شرف الدّین منیری (661 ؟ - 782 ق.) آمده، اقتباس شده است. در این مقاله، متن کامل این نامه، یعنی مکتوب سوم از مکتوبات گیسودراز، واکاوی شده و در پایان نشان داده شده که این مکتوب، ترکیبی از نامه های دوازدهم، چهارم، دوم، پانزدهم، نوزدهم، دهم و شانزدهم از مکتوبات صدی است و می توان این احتمال را داد که گیسودراز به سبب منطقه مشترک زیست آنان و نیز همزمانی با شرف الدّین منیری و مطالعه مکتوبات صدی، هفت مکتوب شیخ منیری را با نقل مستقیم و نیز افزوده هایی از خویش در هم آمیخته و به نام خود به یکی از مریدانش ارسال کرده است. از رهگذر این پژوهش می توان مکتوبات صدی را از جمله منابع مکتوبات گیسودراز دانست که این پیر چشتی بدون ذکر نام از آن بهره برده است، افزون بر اینکه این تأثّر را می توان دلیلی بر شهرت مکتوبات صدی اندکی پس از تألیف آن به شمار آورد.
واکاوی نیازهای روانی بشر در شعر فروغ فرخزاد با تکیه بر الگوی اریک فروم
حوزههای تخصصی:
اریک فروم، روان کاو انسان گرا، با تأکید بر تأثیر جامعه در شکل گیری نیازهای روانی بشر، پنج نوع نیاز اساسی را برای جامعه انسانی، تعریف کرده است. پژوهش حاضر، با بهره گیری از الگوی فروم و به شیوه تحلیلی توصیفی نیازهای روانی بشر را در اشعار فروغ فرخزاد بررسی می کند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که هر پنج نیاز روانی مطرح در نظریه فروم، در اشعار فروغ فرخزاد، دارای مصادیق مشخصی هستند: نیاز به پیوستگی در قالب عشق و پیوند با طبیعت نمود یافته است؛ نیاز به خلاقیت، با گرایش فروغ نسبت به شعر و شاعری، ارتباط دارد؛ هویت ایرانی، جهت گیری نسبت به مسئله دین و توجه به ریشه های دوران کودکی از دیگر نمودهای توجه فروغ فرخزاد به نیازهای روانی انسان در اشعار خویش است. همچنین مطابق با بررسی های فرومی، نمونه هایی از منش گیرنده، بهره کش، مرده گرا و بارور در اشعار فروغ مشاهده می شود که حاکی از تأثیر جامعه بر ایجاد کنش های روانیِ متن است. نتیجه آنکه بخش ناخودآگاه شعر فروغ فرخزاد، دربرگیرنده مجموعه مشخصی از نیازهای انسانی است که در صورت تأمین و تحقق، می تواند زمینه سعادت نوع بشر را فراهم آورد.
رویکردی زیبایی شناسانه به مسائل زبانی سبک هندی در غزلیات محمد قهرمان
منبع:
مطالعات زبان فارسی (شفای دل) سال ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۸
48 - 72
حوزههای تخصصی:
محمد قهرمان(1308-1392) شاعر باریک اندیش، خلاق و مضمون پرداز معاصر ایران است. شعر وی به دلیل علاقه ذاتی به سبک هندی و بررسی، تحقیق و تفحص فراوان در شعر سبک هندی، علی الخصوص صائب تبریزی، ویژگی های شعری این سبک را دارا است. شعر وی به صورت کاملاً معتدل و به دور از هرگونه ابهام است. در این پژوهش(جستار) به شیوه توصیفی و تحلیلی به بررسی و کاربرد مهم ترین مختصات زبانی سبک هندی در غزلیات کتاب «حاصل عمر» او پرداخته شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد شاعر زبان شعری خود را با ایجاد و خلق مضامین جدید به کار گرفته است. به بیان دیگر از آنجایی که شاعر برای بیان مضامین جدید و نو، به زبانی تازه نیازمند است، به طرق مختلف نظیر واژه سازی، وام گیری از زبان محاوره، ساخت ترکیب های غنی شده، ترکیب سازی باعث تشخص و برجستگی زبانی شعری خود شده است و به کمک این بازی های زبانی، غنای خاصی از منظر زیبایی شناسی به شعر خود بخشیده است.
بررسی سبکی و محتوایی منظومه حماسی بهمن نامه سروده ایرانشاه بن ابی الخیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بهمن نامه حماسه ای رزمی و پهلوانی، اثر ایرانشاه بن ابی الخیر، شاعر سده پنجم و ششم هجری، در ذکر پهلوانی های بهمنِ اسفندیار و اهتمام او به انتقام جویی از خاندان زال پس از مرگ رستم است. در این منظومه حماسی، ایرانشاه بن ابی الخیر به توصیف چهل سال از زندگی بهمن و نبرد او با خاندان رستم پرداخته است. در این پژوهش بر اساس روش توصیفی – تحلیلی، ضمن معرّفی مختصری از شاعر و معرّفی بهمن نامه به بررسی مختصّات سبک شناسانه این اثر پرداخته شده است. ابی الخیر در این منظومه حماسی درصدد آن است تا در قالب کلامی موزون و منظوم و با بهره گیری از صناعات شعری و آرایه های ادبی به معرّفی بهمن نامه بپردازد. شاعر برای غنی کردن سروده ها و اندیشه های خود از تصویرسازی بهره جسته است. نکته قابل توجّه این است که در تصویرسازی و تصویرآفرینی در منظومه حماسی بهمن نامه، ایرانشاه بن ابی الخیر، متأثر از شاهنامه فردوسی بوده است. اهمیّت بهمن نامه، بیشتر از نظر زبان فارسی و زنده نگه داشتن یکی از داستان های ایران باستان و به کار بردن واژه های فارسی در آن است که منبع آن غیر از شاهنامه فردوسی و دیگر کتب تاریخی است. بررسی سطوح ادبی، زبانی و فکری این اثر، بی شک، مسیر شناخت تفکّر و رویّه علمی و ادبی این شاعر را برای علاقه مندان و پژوهشگران هموارتر می سازد.
«هویت بخشی» در شعر سید اشرف الدین گیلانی (نسیم شمال) (بر اساس الگوی کارگزاران اجتماعی ون لیوون)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سید اشرف الدین گیلانی (1249 1312 ش) از شاعران تأثیرگذار عصر مشروطه است که با انتشار روزنامه سیاسی اجتماعی و سراسر منظوم نسیم شمال نقش موثری در بیدارسازی مردم روزگار خود داشت. «هویت بخشی» یکی از مؤلفه های گفتمان مدارِ سروده های اوست که خود زیرشاخه مؤلفه کلی تری به نام «طبقه بندی» محسوب می شود. در پژوهش حاضر نگارندگان با بهره گیری از الگوی بازنمایی کارگزاران اجتماعی ون لیوون (1996) به بررسی این مؤلفه گفتمان مدار در شعر سید اشرف الدین گیلانی پرداخته اند و کوشیده اند به این پرسشها پاسخ دهند: مؤلفه گفتمان مدار «هویت بخشی» در شعر سید اشرف منجر به بازنمایی کدام کارگزاران اجتماعی شده است؛ این مؤلفه چه کاربردی در شعر سید اشرف داشته است. نگارندگان برای پاسخ دادن به پرسش های پژوهش ابتدا به شیوه استقرای تام انواع هویت بخشی را از کلیات نسیم شمال استخراج و طبقه بندی کرده و سپس داده های پژوهش را با بهره گیری از شیوه توصیفی تحلیلی مورد بررسی قرار داده اند. مطابق داده های پژوهش مؤلفه گفتمان مدار «هویت بخشی» در شعر نسیم شمال منجر به بازنمایی کارگزاران متعددی شده که برخی از این کارگزاران عبارتند از: مردم ایران، زنان و دختران، تهیدستان، کودکان و جوانان، مسلمانان، بیوه زنان، اطفال فقیران، بچه های یتیم، مادران داغدار و... . او با بهره گیری از «هویت بخشی» افزون بر این که موضع خود نسبت به گروه ها و طبقات مختلف و رابطه متقابل این گروه ها و طبقات را با خود و سروده هایش نشان داده است، به ترسیم و بازنمایی وضعیت نامطلوب بسیاری از کارگزاران اجتماعی هم روزگار خویش پرداخته و ضمن انتقاد از وضع موجود، این کارگزاران را که اغلب عامه مردم و مخاطب اصلی شعر نسیم شمال بوده اند به تلاش برای کسب وضعیتی مطلوب فراخوانده است.
«ترجمۀل شرح کشتی های جنگی انگریز»؛ رساله ای مهم در دریانوردی و تحوّل نثر فارسی در دورۀ قاجار(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
دوره قاجار با دگرگونی های اجتماعی و فکری در غرب و اوج گیری پیشرفت های علمی و فنی و گسترش نیروهای استعماری اروپاییان در جهان آن روزگار و آوردن کارشناسان فنی در امور نظامی و مهندسی و ایجاد مدارس برای کارآموزی در این فنون و فرستادن دانشجو و کارآموز به کشورهای اروپا علی الخصوص فرانسه و انگلستان همزمان است.گروهی از فرزندان رجال و متمکنین و شاهزادگان با زبان و ادبیات فرانسوی و انگلیسی آشنا شدند. ترجمه کتب مختلف از رمان و داستان گرفته تا کتب علمی و فنی و نظامی به زبان فارسی آغاز گردید. در این میان مدرسه دارالفنون به همت میرزا محمد تقی خان امیرکبیر افتتاح یافت و آشنایی ایرانیان را با علوم جدید بیشتر معمول و میسر ساخت. از این دوره ترجمه های مختلفی در زمینه های گوناگون برجای مانده است. بررسی این رساله ها علوم مورد نیاز عهد قاجاری را آشکار می سازد. یکی از رساله های برجای مانده از این دوره «ترجمه شرح کشتی های جنگی انگریز» تألیف «مسیو میچل» است که «اسماعیل ولد صحاف باشی» از تربیت یافتگان مدرسه دارالفنون به زبان فارسی ترجمه کرده است. نگارندگان این مقاله با روش توصیفی– تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانه ای به معرفی نسخ برجای مانده از این اثر پرداخته و ویژگی های زبانی و تاریخی این رساله را بررسی کرده اند.
مکان های اسطوره ای در طومارهای نقالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۶
79 - 114
حوزههای تخصصی:
مکان، یکی از بن مایه های اساطیری است که بشر همواره با آن ارتباطی فرامادی دارد. پذیرفتن نقش اسطوره ای بعضی مکان ها و قداست آن ها، مضمونی است که در روایت های اساطیری، حماسی و نقالی دیده می شود. این مضمون به صورت کوه، غار، چاه، چشمه، دخمه، دژ، باغ، مکان طلسم شده و... نمود یافته است. در باور اساطیری، مکان با آنچه در محیط کیهانی و مادی تعریف شده، متفاوت است؛ اشیا و پدیده های مادی و دنیوی به امور ماورایی و قدسی تبدیل می شوند و قهرمان با قرار گرفتن در مکان اسطوره ای، به بلوغ و تکامل می رسد و به تحول روحی و نیز جاودانگی دست می یابد. این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی در نظر دارد که به معرفی مکان های اسطوره ای و واکاوی کارکرد و کیفیت آن ها در روایات طومارهای نقالی بپردازد تا پس از مطالعه در روایات حماسی شاهنامه و طومارها، نمونه هایی از این بن مایه های مهم مکان های اسطوره ای بررسی و تحلیل شوند. نتایج پژوهش حاضر پس از تحلیل کیفیت اسطوره ای مکان ها در طومارها حاکی از آن است که کوه به دلیل جایگاه بلند و نزدیکی اش به آسمان، از مقدس ترین این مکان هاست و دیگر مکان های اساطیری و مقدس چون چشمه، قلعه، دخمه و باغ نیز اغلب بر فراز کوه ها هستند.