فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۴۱ تا ۸۶۰ مورد از کل ۵٬۴۳۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به بررسی دیدگاه یوجین فونتینل در زمینه جاودانگی فردی می پردازیم. او با استفاده از روش تجربی و پراگماتیستی ویلیام جیمز و پروردن نظریه میدانی او و ایده های روانشناسانه اش درباره ""خود""، دیدگاه خاصی برای امکان وجود زندگی پس از مرگ ارائه کرده است. از نظر ایشان با استفاده از آرای جیمز، درون جهانی که پوینده و دارای رابطه محسوب می شود، می توان فناناپذیری را تصور کرد. اعتقاد به جاودانگی موضوعی جدا از زندگی ما در این جهان نیست، بلکه از زندگی این جهانی ما نیرو می گیرد. منظور فونتینل، ارائه نظریه ای معقول دربارة جاودانگی فردی است که منطقاً ناسازگار نباشد. بنابراین نظریه فونتینل در زمینه جاودانگی از این جنبه اهمیت دارد که بدون داشتن دیدگاهی دوگانه انگارانه و بدون اینکه پای از دایرة تجربه بیرون نهد، زندگی پس از مرگ را توجیه و به این ترتیب دیدگاه تجربه گرایان را در مخالفت با جاودانگی فردی متزلزل کرده است.
معضل مشاهده ناپذیرها دفاعی از تمایز مشاهده پذیر/ مشاهده ناپذیر ون فراسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ون فراسن در تجربه گرایی برساختی قصد دارد بر مبنای تمایز معرفت شناختی پایه بین هویات مشاهده پذیر و هویات مشاهده ناپذیر، از تمایزهای معرفت شناختی صدق/کفایت تجربی و باور معرفتی/پذیرش پراگماتیک، دفاع کند. عده ای از منتقدان، صرف نظر از مخالفت یا موافقت با این دو تمایز معرفت شناختی، با تمایز معرفت شناختی پایه مذکور مخالف اند. گرچه خود ون فراسن در همدلی با این منتقدان و با گریزی زبان شناختی، مبهم بودن محمول مشاهده پذیر را برای برخی از هویات چون مولکول می پذیرد، بدون ارائه معیاری روشن، هویاتی چون الکترون را قطعاً مشاهده ناپذیر می داند و بر تمایز پایه یادشده پافشاری می کند. ما قصد داریم استدلال کنیم که بر پایه محدودیت معرفت شناسانه ادراک (بینایی) و معیار وجود یا عدم وجود مرجع قابل مشاهده با چشم نا مسلح، می توان از تمایز معرفت شناختی پایه مزبور دفاع کرد. لذا منتقدان ون فراسن برای انکار تمایزهای معرفت شناسانه صدق/کفایت تجربی و باور معرفتی/پذیرش پراگماتیک، باید به ادله دیگری غیر از انکار تمایز معرفت شناختی بین هویات مشاهده پذیر و هویات مشاهده ناپذیر متوسل شوند.
Metaphysics of Logical Realism(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Despite the often false impression that the analytic philosophy as an anti-metaphysical movement has nothing to do with metaphysics, there can be found good reasons to grant the metaphysical dispositions of analytic philosophers, and thereby, to minimize the anti-metaphysical nature of analytic philosophy in its all phases. Since analytic philosophy is a historical movement the main nature of which developed through several stages, the very kinds of metaphysical dispositions within each one of its various stages can be easily portrayed. In the meantime, logical realism as the early stage of analytic philosophy contains plenty of metaphysical dispositions. Undoubtedly, one cannot say that analytic philosophy in this period was not committed to metaphysical theses about the plurality of entities, the ultimate nature of reality and the logical structure of the world. In this paper, then, after giving a relatively complete explanation of the logical realism, we claimed that although logical realists rejected the traditional speculative metaphysics of their predecessors, they also replaced it by the metaphysics of logic that pursues the metaphysical aims, this time, by logical means. So, we portrayed this kind of metaphysics as Bolzano’s Semantic Platonism, Frege’s and Russell’s Pluralistic Platonism, Russell’s Pluralistic Atomism, and Wittgenstein’s logical atomism.
پولی لوگ به مثابه الگویی برای پژوهش های فلسفی و گذر از فلسفه تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سالیان اخیر با توجه به رشد فزاینده تحقیقات میان فرهنگی در حوزه های مختلف علوم انسانی به خصوص فلسفه در جامعه ایرانی و طرح مسائل جدی در روش این تحقیقات و اعتبار آن ها دو مطلب بسیار ضروری می نماید. مطلب نخست بررسی روش و اعتبار فلسفه تطبیقی به عنوان الگوی رایج در این تحقیقات، و مطلب دیگر ارائه الگویی متناسب جهت ارائه و انجام تحقیقات منطبق با اهداف این پژوهش ها، یعنی تعامل و گفتگوی میان فرهنگی است. فلسفه میان فرهنگی در جامعه معاصر فلسفی آلمانی زبان اهمیت ویژه ای یافته است. متفکران این عرصه سعی می کنند تا افقی جدید در تعاملات و مطالعات میان فرهنگی ارائه کنند و البته در این میان غالباً فلسفه تطبیقی را نقد می کنند. ما در این مقاله سعی داریم تا ضمن بررسی و نقد فلسفه تطبیقی از حیث روشی در ایران، فلسفه میان فرهنگی را به عنوان افقی دیگر برای مطالعات فلسفی طرح کنیم و به علاوه الگوی پژوهشی پولی لوگ از فیلسوف وینی فرانتس مارتین ویمر را به عنوان برنامه ای تنظیمی برای مطالعات میان فرهنگی معرفی می کنیم. در این الگو استانداردها و شرایط لازم جهت انجام تحقیقات فلسفی در جهت تحقق گفتگوی میان فرهنگی ارائه می شود.
«چندجهانی»، علمی یا فلسفی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ثابت های بنیادی در مدل های استاندارد فیزیک ذرات و کیهان شناسی حیات در جهان ما را توضیح می دهند. هر گونه تغییری در این ثابت ها حیات را غیرممکن می کند. یکی از راه های توجیه این شرایط ایدة جهان های متعددی است که قوانین فیزیکی در هر یک از آن ها مستقلاً ساختاربندی شده است و ما در یکی از آن ها، که با پیچیدگی سازگار است، قرار گرفته ایم. از سوی دیگر ایدة چند جهانی، به طور طبیعی از بسیاری مدل های فیزیکی، اعم از این که مورد پذیرش قطعی قرار گرفته باشند (مثل نظریة نسبیت عام) یا در مقام نظر باشند (مثل نظریة ریسمان) نیز نتیجه می شود. با توجه به مشاهده ناپذیری و آزمون ناپذیری جهان های متعدد موجود در این نظریه ها، پرسش اصلی آن است که آیا چندجهانی معیار رایج علم را ارضا می کند؟ در این مقاله ضمن بحث در این باره، راه های متفاوتی را که منجر به علمی قلمداد کردن این ایده می شود، بررسی می کنیم.
زیبایی شناسی و هنر در افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدون ترین اندیشه های دوره باستان درباره زیبایی شناسی در آثار افلاطون دیده می شود. زیبایی و هنر از نظر او، ارکان اصلی تربیت اند. افلاطون در موضوع زیبایی به دنبال خاستگاه عینی زیبایی است؛ چیزی که همه زیبایی ها از آن برخوردارند. به باور او، بیان ماهیت زیبایی دشوار است و موفقیت در این زمینه، امکان فهم زیبایی آفریده های انسانی راآسان خواهد کرد. او در تحلیل و بیان حقیقت زیبایی، آن را تناسب و هارمونی، انطباق با فرهنگ یونان، سودمندی و لذت نمی داند؛ بلکه زیبایی را امری فراحسی و عینی می داند که نهایت سیر سالکان و زیبایی ها به آن می انجامد و چنین زیبایی سرمدی، مطلق و فی نفسه و همان ایده و منشأ زیبایی است که به عالم مثل تعلق دارد و اشیای زیبا به اندازه بهره مندیشان از آن، زیبا هستند. او در تحلیل زیبایی به عشق نیز توجه دارد و در مقوله هنر نیز هنرها را تقلید از روگرفت می داند.
نزاع فرگه و هیلبرت: روش صحیح پرداختن به فراقضیه ها در دستگاه های اصل موضوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«منطق به صورت نامحدود ... صوری نیست. اگر چنین بود، بدون محتوا می بود ... هیچ علمی کاملاً صوری نیست» (Frege, 1971:109).
در ۱۸۹۹، دیوید هیلبرت نظام اصلِ موضوعیِ منقحی برای هندسة اقلیدسی عرضه کرد و با اثبات مشروط فراقضیه های سازگاری و استقلال برای این نظام، راه حلی برای یکی از مسائل دیرپای ریاضیات (مشهور به مسئلة خطوط موازی) ارائه داد. گوتلوب فرگه، پایه گذار منطق صوری جدید، مخالفت های بنیادینی با رویکرد فرمالیستی هیلبرت و برهان های او برای فراقضیه های سازگاری و استقلال ابراز داشت. بررسی دلایل این مخالفت نشان می دهد که دیدگاه فرگه نسبت به صوری بودن منطق و قضیه های فرانظریه ای به کلی متفاوت از دیدگاه پذیرفته شدة امروزی است. در این مقاله پس از شرح مختصر روش اثبات هیلبرت برای فراقضیه های سازگاری و استقلال و همین طور انتقادهای اصلی فرگه به آن، به روش پیش نهادی خود فرگه برای پرداختن به این مسائل اشاره خواهم کرد و سپس به این بحث خواهم پرداخت که چرا در نهایت ریاضی دانان و منطق دانان، به پیروی از هیلبرت، به نکته سنجی های فرگه وقعی ننهادند و منطق جدید با معرفی نظریة مدل گام در راهی نهاد که از نگاه فرگه به هیچ وجه قابل قبول نبود. در پایان نتیجه ای که از این بررسی می گیرم این است که در واقع، فرگه و هیلبرت، هر یک بر اساس اندیشه ها و علایق خود، برداشت های متفاوتی از مفاهیمی مانند سازگاری و استقلال در دستگاه های اصل موضوعی داشته اند، جایی که فرگه به دنبال «سازگاری اندیشه ای» است هیلبرت صرفاً «سازگاری نحوی» را اثبات می کند. برداشت سخت گیرانة فرگه از مفهوم سازگاری و استقلال دامنة پژوهش های بعدی را به شدت محدود می ساخت، حال آن که برداشت هیلبرتی امکانات وسیع و جذابی برای انجام بحث های فرانظریه ای فراهم می آورد.
تمایز فیلسوفان مسلمان (فارابی- ابن سینا) از ارسطو در بحث وجوب و امکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
ارسطو وجوب و امکان را در منطق خود، با عنوان جهات قضایا مطرح می سازد و در فلسفه ی وی، مقصود از امکان، نوعی قوه است که برای خروج از حال بالقوه به بالفعل، نیاز به واجبی دارد که فعلیت محض است. تمایز میان وجود و ماهیت نزد ارسطو، در قلمرو منطق مطرح است و به حوزه ی متافیزیکِ وی وارد نمی شود و درنتیجه در نظام هستی شناسی اش، هیچ گونه تأثیری ندارد. فارابی تمایز میان وجود و ماهیت را به حوزه ی متافیزیک وارد کرد و درواقع، وی مُبدع تمایز میان واجب و ممکن بر مبنای تمایز مابعدالطبیعی میان وجود و ماهیت است. ابن سینا نیز نظریه ی تقسیم موجود به واجب و ممکن بر مبنای تمایز متافیزیکی میان وجود و ماهیت را از فارابی به ارث برده، آن را اساس نظام فلسفی خویش قرار داد؛ بنابراین واجب و ممکن به معنای مصطلح در فلسفه ی اسلامی، در فلسفه ی ارسطو سابقه نداشته است و واجبْ خالق نیست، همان طور که ممکنْ مخلوق به معنای مدنظرِ فارابی و ابن سینا نیست.
جایگاه و کارکرد قوه حاکمه تأملی در فاسفه کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کانت میان قوه حکم تعیّنی و قوه حکم تأملی تفاوت قائل است و آن را در دو قلمرو زیباشناسی و غایت شناسی تبیین می کند. قوه حکم به معنای کلی، قوه ای است که به جزئیات ذیل قانون کلی می پردازد؛ اگر کلی به مثابه قانون از پیش فراهم باشد، قوه حکم تعیّنی است و چنانچه جزئیات فراهم باشد و کلی باید استخراج یا کشف گردد، قوه حکم تأملی است. کانت تلاش می کند تبیین نماید که همان گونه که قوه فهم اصل یا اصولی آزاد از تجربه دارد، برای قوه حکم نیز باید اصلی آزاد از تجربه یافت. این اصل آزاد از تجربه برای قوه حکم تأملی، اصل غایت مندی درونی طبیعت است.
پدیدارشناسی انسان و کیهان پیش و پس از انقلاب کپرنیکی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله چهار دیدگاه را درباره کیهان از اندیشه های روزگارِ باورهای اساطیری، روزگار پیدایش فلسفه در یونان باستان، منظومه ماندگار بطلمیوس در قرون وسطا و پیدایی علم جدید از یافته های نیکولاس کوزایی، کپرنیک، کپلر و گالیله بازجسته ایم و دلالت های اسطوره شناختی آن ها را در شش محور ارتباط خدا و کیهان، حیات انسان و جهان، انس انسان با کیهان و حیرتش از آن، گفت وشنود انسان با کیهان، طول و عرض کیهان و سرانجام رابطه علم و تجربه زیسته تبیین کرده ایم. ما بر حتمی بودن تأثیرات متافیزیکی و اسطوره شناختی هر نظریه علمی تأکید کرده ایم و با شواهد تاریخی نشان داده ایم این تأثیرات تابع اراده یا آیین و جهان بینی نظریه پرداز نیست.
کتابشناسی (ترجمه): معنای زندگی (ریچارد تیلور)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
از نظر ریچارد تیلور مفهوم «بی معنایی» دشواری کمتری نسبت به مفهوم «معناداری» دارد. به همین دلیل او ابتدا به تعریف زندگی بی معنا، که بهترین نمونه آن افسانه باستانی سیسوفوس است، می پردازد و سپس از طریق مقایسه زندگی بامعنا را تعریف می کند. وی زندگی بی معنا را زندگی بیهوده می داند که مطلقاً هیچ حاصلی ندارد. بنابراین، زندگی بامعنا زندگی هدفمند خواهد بود. اما اگر هدف زندگی صرفاً خود زندگی باشد و انسان به فعالیت های تکراری بپردازد که به آن ها علاقه ای ندارد، زندگی او معنایی نخواهد داشت. همچنین اگر انسان به اهداف خود برسد و سپس به استراحت بپردازد و از نتیجه کارهایش لذت ببرد دچار ملال بی پایان می شود و زندگی اش بی معنا خواهد شد. تیلور نتیجه می گیرد که معنای زندگی عبارت است از انجام فعالیت هایی که اراده و علاقه ما به آن ها تعلق گرفته است. معنای زندگی چیزی جز ارضای امیال مان نیست. از این رو، معنای زندگی از درون ما نشأت می گیرد نه از بیرون.
امکان پذیری آکراسیا از منظر سقراط و ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو سقراط (470-399ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
آکراسیا هنگامی رخ می دهد که فاعل، در حالی که می تواند بهترین را انجام دهد، برخلاف حکمِ همه جانبه نگرِ خویش به بهترین، رفتار کند. این مسئله را اولین بار سقراط مطرح کرد. وی می گفت وقوع آکراسیا امکان ناپذیر است. زیرا هیچ انسانی نمی تواند عامدانه اشتباه کند و یا بهترین را انتخاب نکند. اگر گاهی به نظر می آید که برخی عامدانه دست به عمل نادرست می زنند، از آن روست که به دلیل نادانی آن عمل را خیر به شمار می آورند. سقراط با معادل دانستن خیر و امر لذت بخش، این سخن را که «خرد مغلوب شهوت می شود» بی اساس شمرد. در نظر او هیچ چیز نیرومندتر از دانش نیست. اما ارسطو را مدافع امکان وقوع آکراسیا دانسته اند. او میان دانش محقق و دانش معلق تمایز می نهد. در دانش معلق شاید فاعل به کلیات علم داشته باشد اما جزییات مربوطه را نداند و یا با این که به هر دو علم دارد اما علمش به مانند انسان در خواب، دیوانه یا مست، ظاهری باشد. تنها دانش معلق است که ممکن است برخلاف آن رفتار شود. این که فاعل با علم محقق، مرتکب خطا بشود، درک نشدنی است. این مقاله نشان می دهد چگونه برخلاف تصور بعضی از پژوهشگران، موضع ارسطو به موضع سقراط نزدیک است.
چالش های اخلاقی اشتغال زنان برای خانواده (بررسی تطبیقی اسلام و فمینیسم و ارائه راهکارها)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیقات نشان می دهد مادران شاغل باید نزدیک به دوبرابر مادران غیرشاغل در هر روز وقت صرف کنند تا بتوانند هم وظیفه مادری و همسری خود را انجام دهند و هم از عهدة مسئولیت شغلی خود برآیند که این موجب کاهش توانایی، بی حوصلگی و خستگی بیش از حد آنها می شود. اسلام با اشتغال زنان در بیرون از خانه مخالفتی ندارد؛ به شرط آنکه، سلامت اخلاقی آنان به خطر نیفتد، حرمت و عفت آنان در معرض آسیب و خطر قرار نگیرد و کیان خانواده آسیب نبیند. در مقابل، فمینیسم با روانه ساختن بی رویه زنان به بازار کار، به محیط خانه که بهترین محیط هنرنمایی زن و مهم ترین ابزار زن برای مشارکت اجتماعی و تأثیرگذاری بر اعضای خانواده است، آسیب های جدی وارد کرده است. در این پژوهش که به روش توصیفی - تحلیلی صورت گرفته، دیدگاه های اسلام و فمینیسم در موضوع اشتغال زنان با هم مقایسه شده و سپس چالش های اخلاقی این امر برای خانواده از دیدگاه فمینیسم و راهکارهای اسلام در این زمینه بررسی شده است.
چالش های فراروی آیین پروتستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه آیین پروتستان از گسترة متنوعی در جهان مسیحیت برخوردار است. آنچه که موجب شد این نهضت از جایگاه متمایزی در مسیحیت برخوردار باشد، تاکید بزرگان این جنبش بر لزوم اصلاحات در کلیسای کاتولیک و ضرورت بازگشت به کتاب مقدس، به عنوان تنها منبع حجیت است. علی رغم میل سران این جنبش، اصلاحات در نهایت به جدایی از کلیسای روم منجر گردید. نهضت پروتستان، با تأکید بر اهمیت فهم افراد از کتاب مقدس، وجود روحانیت و ساختار کلیسایی را مردود شمرده، خود را موظَف به حضور آزادانه و فعال در همة عرصه ها و تحت هدایت عیسی مسیح، به وسیلة ایمان می داند. این رویکرد، چالش های مهمی را برای پروتستان ها و سایر گروه های مسیحی ایجاد کرده است. این پژوهش، با مراجعه به منابع تاریخی نهضت اصلاح دینی و فرقه های برخاسته از آن، درصدد نقد و بررسی خط مشی اصلاحی و بیان مشکلات ناشی از آن است و نشان می دهد که چگونه اتخاذ چنین رویکردی، پروتستان ها را عمیقاً به چالش کشانده، موجبات تفرقه آنها را فراهم آورده است. این پژوهش نمونه ای عینی را در معرض دید جریانات اصلاح طلب قرار می دهد و وقوع برخی مخاطرات ناگوار ناشی از اصلاحات دینی را بیان می کند.
سنجه روشی تاثیر فرقه های مسیحی در مواجهه با مسلمانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مواجهه مسیحیت با برخی آموزه های عمیق اسلامی، اعم از آموزه های عرفانی، اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی همواره چالش آفرین بوده است. بررسی ادعای مواجهه تبشیری برخی فرقه های مسیحی، با مسلمانان، هدف این پژوهش است. این مقاله، ضمن ورود به حوزه رویکردهای آموزه ای مسیحیت، با روش تحلیلی انتقادی به ارزیابی تأثیر روشی فرقه های مسیحی بر مسلمانان پرداخته و نشان می دهد که علی رغم مطالعه فراگیر این فرقه ها با ابعاد آموزه های اسلامی و صرف هزینه های مادی و معنوی، این فرقه ها نتوانسته اند توفیق چندانی در تغییر باور ایمانی مسلمانان داشته باشند. گرچه مسیحیت در برخی مراحل مواجهه ای خود، از رویکرد عرفانی اخلاقیِ فرقه های فرانسیسکنی، دومینیکنی و آگوستینی، یا رویکرد سیاسی، اجتماعی و فرهنگیِ فرقه های یسوعی،کرملیان پابرهنه و کاپوسنی ها بهره برده است، اما در ادوار معاصرِ حیات خویش، به رویکرد حرفه ای هیئت های تبشیری روی آورده، و از این رهگذر، تلاش کرده است تا ناکامی های گذشته خود را جبران کند.
امکان یا امتناع معجزه از نگاه سوئین برن و مورگان لاک
حوزههای تخصصی:
معجزه از دیرباز به نحو مستقل یا انباشتی از مؤیداتی شناخته شده است که ادیان برای اثبات حقانیت و الهی بودن دعاوی خویش عرضه کرده اند. اما ارزش معرفت شناختی و تاریخی و میزان حجیت آن برای ایمان آوردن به دعوی پیامبران بویژه دعوی بنیادین وجود خدا همواره یکی از موضوعات مورد مناقشه میان علم و دین و خداباوران و ناخداباوران بوده است. آنچه برای ما اهمیت دارد و در این مقاله می کوشیم بر آن پرتو افکنیم این است که آیا علم می تواند تبیینی کافی از معجزاتی به دست دهد که آنها را نقضِ قانون طبیعت می داند و آیا مدعای ادیان در الهی دانستن معجزات و در نتیجه توجیه ارزش قرینه ای و معرفت شناختی آنها پذیرفتنی است؟ در این مقاله برآنیم تا پاسخ های مثبت و منفی به این پرسش را به ترتیب با تمرکز بر آرای سوئین برن و مورگان لاک بررسی کنیم و با بیان برخی دشواری های پیش روی هر دو رویکرد موافق و مخالف به این نتیجه دست یابیم که معجزات به نحو انباشتی ارزش قرینه ای قابل قبولی برای دفاع از معقولیت باورها و مدعیات دینی فراهم می آورند.
مقایسه عدالت از دیدگاه اسلام و مکتب سودگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله عدالت از دیدگاه اسلام و مکتب سودگرایی بررسی و سپس مقایسه می شود. ابتدا به تعریف و ضرورت عدالت و انواع آن در اسلام اشاره شده است: عدالت قرار دادن هرچیزی در جای مناسب خود است. خداوند به دلیل آنکه کامل مطلق است، همه اوامرو نواهی او عادلانه محسوب می شود. همچنین لازمه عدالت، آگاهی و شناخت همه نیازهای انسان و پاسخ های مناسب آن است که تنها خداوند چنین علمی را دارد، خاستگاه عدالت و حاکم بر نیکویی عدالت و تشخیص مصادیق آن، عقل و اراده الهی است. عدالت از نظر اسلام با عدالت و حد وسط ارسطویی تفاوت دارد. سپس درباره اصل عدالت در سودگرایی بحث و بررسی می شود و اثبات شده است که استدلال اصل عدالت در این مکتب صحت و اتقان لازم را ندارد و اجرای آن در مورد اعمال و قوانین با مشکلات زیادی مواجه خواهد شد. نتیجه آنکه در مقام مقایسه، تعریف عدالت از نظر اسلام بهترین تعریف و تشخیص مصادیق عدالت تنها از طریق خداوند متعال مقدور است.
در دفاع از استدلال دور و تسلسل بر مبناگروی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۴ شماره ۶۱
حوزههای تخصصی:
بررسی کارنامه معرفتی الهیات آزادی بخش نیم قرن پس از ظهور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«الاهیات آزادی بخش»، در آغاز عمدتاً پدیده ای وابسته به آیین کاتولیک رومی و تا حد بسیاری مدیون نیروی محرک شورای واتیکانی دوم بود. متألهان آزادی بخش باور داشتند که آرمان رهایی مستمندان و ستمدیدگان در کتاب مقدس، به ویژه با بخش «خروج» بنی اسرائیل و در زندگی، مرگ، و رستاخیز عیسی ناصری منعکس شده است. این مکتب الاهیاتی، به جز همسویی با مارکسیسم در آرمان مبارزه با استثمار، از نظر روش شناسی، تا حد زیادی مدیون آن بود و بر چرخة «عمل تفکر عمل» تأکید می کرد.
شکست سوسیالیسم، حاکمیت نسبی سکولاریسم و بازگشت سیاست اقتصادی نولیبرالی در منطقه آمریکای لاتین، به این احساس دامن زد که الهیات آزادی بخش رو به نابودی است. ولی نسل دوم رهبران نهضت، با توجه به معرفت شناسی سیال و انتقادیِ نسل اول، گسترة بررسی های خود را پیرامون موضوعات جهانی سازی و نظام سرمایه داری، حقوق بشر، حقوق زنان و کودکان، مسئله اخلاق زیست محیطی و... تعمیق بخشیدند.
این مقاله با رویکرد تحلیلی، مبانی الهیات آزادی بخش را با آیین کاتولیک در باب رستگاری انسان، جایگاه مسیح در نجات بشر، هرمنوتیک آزادی بخش کتاب مقدس و بازتعریف وظایف کلیسا بررسی و به اختصار نوآوری های این جنبش را در پنجاه سال ارزیابی می کند.