فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۴۱ تا ۱٬۱۶۰ مورد از کل ۵۱۱٬۸۴۹ مورد.
منبع:
پژوهش های مدیریت عمومی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۶۸
85 - 108
حوزههای تخصصی:
چیره دستی سازمانی یکی از ایده های قابل توجه مدیریت است که موفقیت بلندمدت یک سازمان را به توانایی آن در بهره برداری از قابلیت های فعلی و کشف همزمان شایستگی های اساسی جدید مرتبط می داند. با این وجود، چالش نسبتاً پیچیده ای برای سازمان ها به شمار می آید، چراکه ایجاد تعادل میان الزامات متضاد تحقق آن، نیاز به بررسی و شناخت زمینه های شکل گیری اش دارد. پژوهش حاضر درصدد است تا پیشایندهای چیره دستی سازمانی را در شعبات شرکت بیمه البرز به روش کیفی شناسایی نماید. از مصاحبه های نیمه ساختاریافته با نمونه گیری هدفمند و معیار توقف اشباع نظری برای گردآوری اطلاعات، و روش تحلیل مضمون برای شناخت الگوی آن ها استفاده شده است. با کدگذاری داده های بدست آمده و شناخت مضامین، الگوی ارتباطی آن ها به صورت مدل ترسیم شد و با روش های متعدد، پایایی و روایی مضامین استخراجی مورد بررسی و تائید قرار گرفت. نتایج حاکی از 45 مضمون پایه، 12 مضمون سازمان دهنده و 5 مضمون فراگیر؛ مدیریت چند وجهی، منابع انسانی چند وجهی، معماری چند وجهی، محیط داخلی چند وجهی و وجوه محیط خارجی، اثرگذار بر چیره دستی سازمانی است، که به کارگیری آن ها زمینه ی تحقق یک سازمان چیره دست را فراهم و موجب دست یابی به مزیت رقابتی و حفظ آن در بلندمدت می شود.
اعتبارسنجی مدل ایمنی و بهداشت کارکنان با رویکرد مدیریت سرمایه انسانی در صنعت نفت کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت دولتی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۱
103 - 126
حوزههای تخصصی:
هدف : در دهه های أخیر، ایمنی و بهداشت کارکنان به عنوان حقوق اساسی سرمایه انسانی مورد توجه سازمان ها بوده و آن ها را به آن چه در زمینه نظام نگهداری منابع انسانی نیاز است، ملزم می کند. بدین ترتیب سازمان می بایست داده ها و اطلاعات کافی را در خصوص میزان اهمیت عوامل اثرگذار بر ایمنی و بهداشت سرمایه انسانی در اختیار داشته باشد. چرا که نگهداشت سرمایه انسانی نقشی بنیادین در رشد و تعالی سازمان دارد. از این منظر هدف اصلی پژوهش حاضر، اعتبارسنجی مدل پارادایمی ایمنی و بهداشت کارکنان با رویکرد مدیریت سرمایه انسانی در صنعت نفت کشور می باشد. طراحی/ روش شناسی/ رویکرد: مدل ایمنی و بهداشت کارکنان، پیش تر در بخش کیفی تحقیق حاضر تدوین گردید و اکنون در این بخش از مطالعه، اعتبارسنجی آن در دستور کار قرار داده شده است. از این حیث پژوهش حاضر، بخش اثبات گرایی از این تحقیقِ عمل گرای کاربردی است. نحوه گردآوری داده های تحقیق، توصیفی- پیمایشی و از نوع هم بستگی بوده است. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه مدیران و کارکنان مناطق نفت خیز جنوب و حجم نمونه نیز با استفاده از جدول مورگان و روش نمونه گیری چندمرحله ای به تعداد 384 نفر انتخاب گردید. به جهت اعتبارسنجی مدل پارادایمی در بخش کمی نیز از ابزار پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده است. پرسشنامه مورد نظر از ابعاد شش گانه متشکل از 51 گویه در قالب طیف لیکرت بوده است. تجزیه و تحلیل داده های تحقیق توسط نرم افزار SPSS نسخه 26 و با رویکرد مدل سازی معادلات ساختاری با روش حداقل مربعات جزئی از طریق نرم افزار Smart PLS نسخه چهارم انجام شده است. پس از آن؛ ضریب پایایی پرسشنامه با استفاده از روایی صوری، روایی هم گرا و ضریب آلفای کرونباخ برآورد گردید. روایی سازه پرسشنامه نیز از طریق تحلیل عاملی تأییدی مورد بررسی قرار گرفته و در نهایت؛ پایایی و روایی تحقیق مورد تأیید قرار گرفتند. در گام آخر نیز بررسی برازش مدل ایمنی و بهداشت کارکنان با استفاده از آزمون های ضرایب معنی داری P_Value و T_Value، شاخص R 2 ، شاخص Q 2 ، شاخص SRMR، شاخص NFI و ضریب رگرسیونی انجام شد. نتایج به دست آمده، نشان از برازش مدل مورد مطالعه داشتند. یافته های پژوهش: نتایج به دست آمده نشان از تأیید ارتباط مثبت و مستقیم میان ابعاد مدل پارادایمی ایمنی و بهداشت کارکنان با رویکرد مدیریت سرمایه انسانی در مناطق نفت خیز جنوب دارد. بدین ترتیب تمام پنج فرضیه طرح شده پژوهش، مورد پذیرش قرار گرفته است. شایان ذکر است که بیشترین میزان تأثیرگذاری مربوط به اثر شرایط علّی مدل (ایمنی کار؛ سلامت حرفه ای؛ عوامل آموزشی و آگاهی کارکنان) بر روی پدیده محوری مدل (نظام نگهداری منابع انسانی؛ ایمنی و سلامت محیط سازمان) و به مقدار 0.78 بوده است. سایر ضرایب مسیر نیز مورد پذیرش قرار گرفته و تأثیر مثبت آنان تأیید شده است. محدودیت ها و پیامدها : مهم ترین محدودیت این تحقیق، دسترسی زمان بر و سخت به جامعه آماری بوده است. هم چنین استفاده از ابزار پرسشنامه برای اعتبارسنجی و عدم دقت پاسخ دهندگان به پرسش ها از جمله محدودیت های مهم آن تلقی می شود. چرا که استخراج داده های مدل نهایی بر پایه و بنیان داده های موجود در عرصه مورد مطالعه بوده است. پیامدهای عملی: با توجه به کاربردی بودن مطالعه حاضر، نتایج آن، پیامدهای علمی گوناگونی را در راستای بهبود ایمنی و بهداشت کارکنان در اختیار قرار داده است. از جمله این پیامدها می توان به موارد ذیل اشاره نمود: شناخت میزان تأثیر متغیرهای شرایط علّی ایمنی و بهداشت کارکنان و کمک به تدوین اسناد مورد نیاز سازمان به سبب جلوگیری از خطرات و آسیب های احتمالی. کمک به سازمان جهت تنظیم مفاد دارای اهمیت ایمنی و بهداشت کارکنان جهت آشنایی نیروی کار و بهبود دسترسی آنان به مبانی مورد نیاز. معرفی راهبردهای مؤثر با ترتیب اولویت به دلیل به کارگیری توسط مدیران و کارکنان جهت بهبود وضعیت و پیامدهای مطلوب در حوزه ایمنی و بهداشت کارکنان. لذا با در دسترس قرار گرفتن اولویت بندی متغیرهای موجود در مدل می توان به نتایج مطلوب درخصوص ایمنی و بهداشت کارکنان دست پیدا نمود. ابتکار یا ارزش مقاله : اعتبارسنجی مدل پارادایمی ایمنی و بهداشت کارکنان مبتنی بر رویکرد استراوس و کوربین ابتکار اصلی این مقاله بوده است. در مطالعات این حوزه، پیش تر از این روش استفاده نشده و سنجش و ارزیابی ها بر اساس دستورالعمل ها و ایزوهای موجود بوده است. حال آن که در مطالعه حاضر، اعتبارسنجی بر اساس داده های بومی صورت پذیرفته و از این حیث، قابلیت تعمیم به سایر صنایع و سازمان ها را دارد. بدین ترتیب، موجودیت این مدل کمی شده به ارزش های بخش ایمنی و بهداشت سازمان افزوده و به مدیران صنایع و سازمان ها در درک اهمیت ایمنی و بهداشت کارکنان کمک خواهد کرد. نوع مقاله: مقاله پژوهشی
ارائه مدل استقرار بازی وار سازی در بازاریابی بنگاه به بنگاه در صنعت تجهیزات پزشکی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بازی وار سازی در سال های اخیر توجه بسیاری از محققان را به خود جلب کرده است. بازی وار سازی ظرفیت درخور توجهی در افزایش ترغیب مشتریان صنعتی به مشارکت، تعامل و وفاداری آن ها، به عنوان یکی از اهداف اصلی بازاریابی بنگاه به بنگاه دارد؛ اما باوجود توافق محققان بر مزایای بازی وار سازی، همچنان بینش کاملی از عوامل مؤثر بر استقرار آن در بازاریابی بنگاه به بنگاه وجود ندارد؛ در این راستا پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل استقرار بازی وار سازی در بازاریابی بنگاه به بنگاه در صنعت تجهیزات پزشکی در ایران صورت گرفت. پژوهش ازنظر هدف کاربردی و ازنظر روش شناسی از نوع کیفی است. مشارکت کنندگان شامل 15 نفر از خبرگان و متخصصین در حوزه بازاریابی و فروش تجهیزات پزشکی بودند که با بهره گیری از روش نمونه گیری هدفمند و تا رسیدن به اشباع نظری انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده های پژوهش مصاحبه های نیمه ساختاریافته بود که پایایی و روایی آن تأیید شد. برای تجزیه وتحلیل از روش نظریه داده بنیاد با رویکرد (Strauss & Corbin, 1998) و نرم افزار مکس کیودا استفاده شد. یافته ها، در قالب الگوی پارادایمی ارائه شد که شامل شرایط علّی (ویژگی های جمعیتی کاربران، ویژگی های روان شناختی کاربران، ویژگی های شناختی و ویژگی های مدیریتی)، شرایط زمینه ای (زیرساخت های فنی و فناوری، منابع و قابلیت ها و عوامل درون سازمانی)، شرایط مداخله گر (سیاست های کلان و محدودیت های فرهنگی قانونی)، پدیده محوری (عناصر بازی وارسازی و پایش بازی وارسازی)، راهبردها (راهبردهای بازاریابی مشتری محور و راهبردهای آموزشی و اطلاع رسانی) و پیامدها (پیامدهای رفتاری و بازاریابی، پیامدهای مشتری محور، پیامدهای سلامت محور، پیامدهای اطلاعاتی و امنیتی) است. الگوی ارائه شده می تواند به عنوان چارچوبی راهبردی برای مدیران شرکت های فعال در صنعت تجهیزات پزشکی به منظور پیاده سازی برنامه های بازی وار سازی در بازاریابی بنگاه به بنگاه استفاده شود و زمینه ساز افزایش تعامل، وفاداری و مشارکت مشتریان در بازارهای صنعتی شود.
اثر تعدیل کننده احساس سرمایه گذار بر رابطه میان واریانس شرطی و بازده سهام با مقایسه مدل پنجره گردشی. رویکرد نمونه برداری داده های آمیخته، مدل های گارچ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات حسابداری و حسابرسی بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۵
103 - 138
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش ارائه مدلی مبتنی بر احساس سرمایه گذار و رابطه میان واریانس شرطی و بازده سهام با مقایسه مدل پنجره گردشی. رویکرد نمونه برداری داده های آمیخته، مدلهای گارچ و گارچ نامتقارن می باشد. جامعه آماری این پژوهش را شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران تشکیل می دهد که بر اساس روش حذفی سیستماتیک، تعداد 112 شرکت طی سال های 1400-1394 به عنوان حجم نمونه انتخاب شده است.روش گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و میدانی می باشد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از مدل رگرسیونی چندمتغیره ارائه شده در پژوهش به کمک نرم افزار استتا و ایویوز انجام شد. نتایج حاصل از آزمون فرضیات پژوهش نشان داد که رابطه بین واریانس پیش بینی شده سهام و میانگین بازده سهام رابطه مثبت و معنی داری داشتند. با توجه به نتایج به دست آمده مشاهده گردید که واریانس شرطی بازده سهام که از روش گارچ و نمونه برداری داده های آمیخته حاصل شده است تحت تأثیر احساس سرمایه گذار شدت پذیرفته است. اثر تعدیلگری احساس سرمایه گذار به این صورت بود که منجر به افزایش اثر مثبت واریانس پیش بینی شده آتی بر میانگین سهام بود. ازاین رو، واریانس پیش بینی شده و نشده بازده سهام بر روی میانگین بازده سهام تحت تأثیر احساسات سرمایه گذار نیزبا استفاده از مدل گارچ و رویکرد نمونه برداری داده های آمیخته مورد تایید قرار گرفته ولی با مدل پنجره گردشی و مدل گارچ نامتقارن مورد تایید قرار نگرفته است.
شناسایی و اولویت بندی پیشران های توسعه شایستگی های رفتاری رهبران آینده در هزاره سوم با رویکرد آینده نگاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، شناسایی و اولویت بندی پیشران های توسعه شایستگی های رفتاری رهبران آینده در هزاره سوم با رویکرد آینده نگاری و روش انجام این پژوهش برپایه تحلیل ماتریس اثرات متقابل ساختاری است. جامعه آماری این پژوهش از 18 نفر از خبرگان دانشگاهی، مدیران عالی و میانی حوزه رهبری، منابع انسانی و رفتار سازمانی تشکیل شده است. داده های این تحقیق ازطریق مصاحبه ساختاریافته و پرسشنامه کیفی امتیاز دهی از ۰ تا ۳ طبق ماتریس اثرات متقابل ساختاری جمع آوری و با نرم افزار آماری میک مک تجزیه وتحلیل شدند. یافته های این پژوهش نشان داد که پیشران های توسعه و پرورش دیدگاه راهبردی و تحولی، پرورش مهارت های ارتباطی، متقاعد سازی و همگام کردن پیروان، توانایی الهام بخشی و انگیزه بخشی به پیروان، تمرکز و تسلط بر قابلیت های پیش بینی پذیری و ریسک پذیری به عنوان پیشران های تأثیرگذار، پیشران های پاسخگویی درمقابل تمام اقدامات، تصمیمات و نتایج، بهره مندی از توانایی تصمیم گیری در شرایط پیچیده، گسترش روحیه کاوشگری و نتیجه گرا در زیردستان، توانایی مقابله با استرس و بحران های اضطراری، ابتکار و استقلال عمل در مواجهه با چالش ها و مسائل به عنوان پیشران های تأثیرپذیر و پیشران پاسداری و محافظت از اطلاعات فردی و سازمانی به عنوان پیشران های مستقل هستند. نتایج این پژوهش نشان داد که شناسایی و اولویت بندی پیشران های توسعه شایستگی های رفتاری رهبران آینده در هزاره سوم می تواند در دستیابی به نتایج مثبت فردی و سازمانی اثربخش باشد.
آسیب شناسی فعالیت حرفه ای مطبوعات محلی از منظر مرجعیت رسانه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه سال ۳۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۳۸)
91 - 122
حوزههای تخصصی:
وجود مطبوعات محلی به عنوان بخشی از زیست بوم توسعه فرهنگی و رسانه ای، تمرکززدایی از مرکز، پیگیری اولویت های محلی، توسعه فرهنگ گردش اطلاعات در هرم پایینی قدرت و شنیده شدن صدای طبقات دور از مرکز مورد تاکید است اما در شرایط فعلی، مطبوعات محلی با فقدان تاثیرگذاری، نبود مرجعیت رسانه ای و عدم اقبال مخاطبان مواجه هستند. در این پژوهش جایگاه مطبوعات و نشریات محلی(مطالعه موردی استان مازندران) از جهت مرجعیت رسانه ای بررسی شده و آسیب های پیش روی فعالیت این مطبوعات در سپهر رسانه ای کشور مورد پژوهش قرار گرفته است و این مساله مورد پرسش واقع شده است که آیا مطبوعات محلی در شرایط فعلی به عنوان محل رجوع مخاطبان مورد مصرف قرار می گیرند.این پژوهش، با روش مصاحبه نیمه ساختاریافته با روزنامه نگاران محلی و نیز صاحبنظران و استادان ارتباطات و روزنامه نگاری است. از طریق روش کیفی با استفاده از تلفیق یافته های برآمده از مشاهده میدانی و مصاحبه عمقی با صاحبنظران، داده ها احصا شده است و برای تجزیه و تحلیل "تحلیل مضمون" به کار گرفته شده است.یافته های این تحقیق نشان می دهد فضای فعلی رسانه ای در کشور نیازمند بازگشت به مرجعیت رسانه های داخلی به ویژه رسانه های بومی است که این مهم از محل تغییر الگوی صدور مجوز رسانه های چاپی، بازتعریف کارکرد مطبوعات محلی در عصر جدید رسانه ها، بازگرداندن مساله محوری و خودباوری به مطبوعات محلی، توجه و اعتماد به دغدغه پیرامون مسائل روزنامه نگاران موثر خواهد بود.
تأثیر احتمالی جامعه دوره ناصری بر تحوّل شبیه زینب در نسخ تعزیه تکیه دولت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چگونگی دگرگونی شبیه زینب در نسخِ دست نوشتِ تعزیه نامه دوره ناصری، تحت تاثیرِ شرایط اجتماعی و فرهنگی آن زمان،هدف اصلی این مقاله است. بهره گیری از دست مایه های فرهنگیِ دوره ناصری در نسخ دست نوشتِ زمانه ناصری، سبب افزایش داستانک ها و بیان گر رشد شبیه زینب و عبور شبیه یادشده از ایستایی تمثیل وار به نمونه ای حقیقی از زنان جامعه خویش است. کارایی گوناگونِ شبیه زینب در لحظه های بحرانی و غم بار، چگونگی تاثیرپذیری احتمالی شبیه زینب را از اجتماع و فرهنگ دوره ناصری آشکار می کند. سندها و نسخ دست نوشتِ تعزیه نامه به جا مانده از آن زمان، منابعی با اعتبار در کشف چگونگی بازتاب شرایط یادشده و تحوّلِ شبیه زینب است. پرسش اصلی این مقاله به چگونگی روند تحوّل شبیه زینب از زنی خرافی به زنی مبارز، متناسب با رخ دادهای اجتماعی و فرهنگی و هم چنین فرضیه اصلی به تاثیر قراردادهای اجتماعی و فرهنگی بر گوناگونی و پویایی کاراییِ شبیه زینب بر اساس ویژگی های درون و برون متنی در تعزیه نامه های دوره ناصری می پردازد. منظور از ویژگی های درون و برون متنی، شرایط جامعه و فرهنگ دوره ناصری است. یافته های این مقاله به روشِ تحلیل محتوای کیفی و با استفاده از منابع کتاب خانه ای و نسخ دست نوشتِ تعزیه نامه دوره ناصری، واکاوی خواهد گردید. گستره زمانی پژوهش به دوره ناصری «ناصرالدین شاه قاجار» و گستره مکانی، مربوط به نسخ دست نوشتِ تعزیه نامه تکیه دولت «تهران» است.
راهکارهای پیشگیری از تأثیر منفی رسانه های نوین بر تربیت جنسی از منظر اسلام و روان شناسی
منبع:
مطالعات دینی رسانه دوره ۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲۶
129 - 158
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش بررسی تأثیر منفی رسانه های نوین بر تربیت جنسی از منظر روان شناسی و بررسی راهکارهای پیشگیری از تأثیر منفی رسانه های نوین از منظر اسلام و روان شناسی است.روش شناسی پژوهش: روش این پژوهش به لحاظ رویکرد، کیفی و به لحاظ هدف، کاربردی است، و روش پردازش اطلاعات نیز توصیفی-تحلیلی است.یافته ها: 1- توجه به خانواده و مدیریت روابط درون و بیرون خانواده، 2- تقویت عقاید دینی و ارزش های اخلاقی، 3- تقوای حضور، 4- بصیرت بخشی و بالا بردن سواد رسانه ای، 5- دوری از محیط تحریک زا و ایجاد جایگزین، 6- مدیریت و نظارت در استفاده از رسانه و فضای مجازی.بحث و نتیجه گیری: بررسی های انجام شده در اسلام و روان شناسی حاکی از اهمیت تربیت جنسی در این دو حوزه است، به طوری که هرکدام به نوبه خود توصیه هایی در راستای تربیت جنسی صحیح فرزندان و روش های پیشگیری از انحرافات جنسی در دوره کودکی، و نوجوانی ارائه داده اند. با بررسی و تطبیق تربیت جنسی در اسلام و روان شناسی و وجوه تشابه و افتراق آن ها، به راهکارهای کاربردی منطبق با نظریات اسلام و آموزه های دینی برای پیشگیری از تأثیرات منفی رسانه های نوین بر تربیت جنسی دست یافتیم.
همگرایی واقعیت افزوده و واقعیت مجازی، نظر متخصصان به واقعیت ترکیبی در پروژه هوشمند ساختمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت کسب و کار هوشمند سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۵۳
239 - 273
حوزههای تخصصی:
توسعه فناوری های واقعیت افزوده و واقعیت مجازی تحولات چشمگیری را در پروژه هوشمند ساختمانی رقم زده است. همگرایی این دو فناوری، مفهوم نوینی به نام واقعیت ترکیبی ایجاد کرده که پلی جدید میان دنیاهای دیجیتال و فیزیکی برقرار می کند. واقعیت ترکیبی، حلقه مفقوده اکوسیستم ساختمانی هوشمند محسوب می شود. اما با توجه به جدید بودن این فناوری، ابعاد استفاده از آن نزد متخصصین ایرانی هنوز تاریک است و درصد کمی از آنان با قابلیت های پیشرفته آن آشنایی دارند. در این پژوهش سعی نمودیم که نظر متخصصان و فعالان صنعت ساخت و ساز در ایران درباره همگرایی این فناوری بررسی و تحلیل شود. با پارادایمی ترکیبی، ابتدا با مطالعه مقالات مرتبط و تحلیل آنها، اطلاعات مرتبط استخراج گردیده سپس نظر سنجی به روش کیو طراحی و طی پرسشنامه ای نظر متخصصان در 5 حوزه استخراج گردید. داده ها با استفاده از تحلیل محتوا و روش های آماری پردازش شدند تا الگوها و روندهای جاری شناسایی شوند. یافته ها نشان دهنده این بودند که این فناوری ها می تواند به بهبود قابل توجهی در دقت، کاهش هزینه ها و افزایش بهره وری منجر گردد. همچنین، تشخیص موانع فنی و نیاز به آموزش مداوم کاربران به عنوان چالش های اصلی مطرح شدند. ارزش افزوده این تحقیق به تحلیل عمیق و جامع از نظریات متخصصان در خصوص واقعیت ترکیبی تعلق دارد که می تواند به توسعه استراتژی های بهینه سازی در صنعت ساخت و ساز یاری رساند. نتیجه گیری پژوهش بیانگر این است که با توجه به پتانسیل های بالای فناوری های ادغام شده، توجه به جنبه های انسانی و اقتصادی به صورت همزمان می تواند مسیر موفقیت در این حوزه را هموار سازد.
فراتحلیلی بر بهره برداری تجارت الکترونیک در عملکرد صادرات شرکت ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۶۲
115 - 135
حوزههای تخصصی:
امروزه، تجارت الکترونیک یکی از ابزارها و روش های نوین توسعه و گسترش صادرات است؛ بنابراین، درک و استفاده از چنین ابزاری برای ورود شرکت ها به بازارهای خارجی امری حیاتی است. هدف اصلی این تحقیق، بررسی و تحلیل تحقیقات پیشین و ترکیب کمّی نتایج مطالعات در زمینه تأثیر تجارت الکترونیک بر عملکرد صادرات شرکت ها است. به همین منظور، تمامی مطالعاتی که به تحلیل ارتباط بین تجارت الکترونیک و عملکرد صادرات پرداخته اند، مورد بررسی قرار گرفتند. در این پژوهش، با استفاده از رویکرد فراتحلیل چند سطحی، مطالعات با استفاده از مدل پریزما از میان مقالات منتشرشده در بازه زمانی ژانویه 2000 تا نوامبر 2023 غربالگری شدند. داده های 27 مطالعه منتخب برای محاسبه اندازه اثر دسته بندی و با استفاده از نرم افزار CMA نسخه 2 تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها، با تکیه بر معیار تفسیر کوهن، نشان می دهند که اندازه اثر کل مثبت و متوسط بوده و تأیید می کند که تجارت الکترونیک می تواند یک منبع راهبردی برای دستیابی به مزیت رقابتی در بازارهای بین المللی عمل کند. نتایج همچنین نشان می دهد که عوامل دیگری نظیر ماهیت کالا، نوع صنعت، اندازه شرکت، تجربه صادراتی و بهره وری نیروی انسانی نیز در موفقیت صادرات تأثیرگذارند. این مطالعه تأکید می کند که صرف وجود بستر تجارت الکترونیک برای افزایش صادرات کافی نیست و باید با سایر عوامل ترکیب شود. به طورکلی، این تحقیق اطلاعات ارزشمندی را برای تصمیم گیری های آگاهانه در حوزه تجارت الکترونیک صادراتی برای کسب و کارها ارائه می دهد.
نخستین گام به سوی شفافیت مالی: طراحی مدل پیشرفته پرداخت مستقیم به ذی نفع نهایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش ارایه یک مدل جامع و مناسب برای دستیابی به پرداخت مستقیم به ذینفع نهایی بر اساس بررسی ها و ارزیابی های انجام شده و نظر خبرگان بخش عمومی در دوره زمانی 1402-1401 می باشد در این مقاله پس از بررسی الزامات مدل پرداخت مستقیم به ذینفع نهایی،مدل پرداخت اولیه ای با الگو گرفتن از مدلهای پیشنهادی بانک جهانی، صندوق بین المللی پول، کشورهای فرانسه و برزیل و بر مبنای تجارب و شناخت نویسندگان از وضعیت بخش عمومی ایران طراحی گردید. در مرحله بعد، از متخصصان بخش عمومی ایران که با استفاده از نمونه گیری هدفمند انتخاب شده بودند، مصاحبه نیمه ساختاریافته ای به عمل آمد. یافته های حاصل از مصاحبه با استفاده از تحلیل مضمون واکاوی شد و پس از جمع بندی نظر خبرگان، ضمن ارائه مدل نهایی برای پرداخت ها و شناسایی نقاط مستعد بهبود، پیشنهاداتی در ارتباط با الزامات مختلف پیاده سازی سیستم پرداخت مستقیم به ذینفع نهایی ارائه گردیده است. نتایج این پژوهش، مدلی شفاف و جامع برای پرداختهای دولت و دستگاه های اجرایی فراهم می کند و در ارتقای کیفیت نظام مالی دولت نقش مؤثری خواهد داشت.
تاثیر مشغله کاری حسابرسان و کیفیت حسابرسی در افشاگری سازمانی با نقش میانجی فرهنگ سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت فرهنگ سازمانی سال ۲۳ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۷۶)
139 - 152
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر مشغله کاری حسابرسان و کیفیت حسابرسی در افشاگری سازمانی با نقش میانجی فرهنگ سازمانی صورت گرفت.
روش: روش اجرای پژوهش از نوع کاربردی و به صورت توصیفی – همبستگی است و در سال 1402 انجام گرفته است. جامعه آماری پژوهش شامل 95 نفر از حسابرسان شاغل در موسسات حسابرسی استان خوزستان است که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. جهت جمع آوری اطلاعات از 4 پرسشنامه استفاده شد، که روایی و پایایی آن تایید و به منظور تحلیل و آزمون فرضیه های پژوهش از نرم افزار معادلات ساختاری(PLS) استفاده شد.
یافته ها: یافته ها بیانگر آن است که مشغله کاری حسابرسان بر افشاگری حسابرسان تأثیر دارد. همچنین کیفیت حسابرسی بر افشاگری سازمانی تأثیر دارد. مشغله کاری حسابرسان از طریق فرهنگ سازمانی بر افشاگری حسابرسان تأثیر ندارد. و کیفیت حسابرسی از طریق فرهنگ سازمانی بر افشاگری حسابرسان تأثیر دارد.
نتیجه گیری: مطابق نتایج تحقیق، مدیریت مناسب مشغله کاری، ارتقای کیفیت حسابرسی و ایجاد فرهنگ سازمانی حامی افشاگری، از عوامل کلیدی برای افزایش احتمال افشاگری تخلفات توسط حسابرسان است. نتایج پژوهش می تواند به حسابرسان خبره در درک بهتر عوامل مؤثر بر افشاگری و اتخاذ رویکردها و سیاست های مناسب برای افزایش احتمال افشاگری تخلفات کمک کند.
واکاوی فرایندهای عاملیت زنان در عرصه مجالس مذهبی تک جنسیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۴ شماره ۴ (پیاپی ۷۲)
103 - 130
حوزههای تخصصی:
فضاهای شهری زمانی به مکان های موفق تبدیل می شوند که بتوانند محصول کنش های جمعی مردم باشند و در شکل دهی به آن نقش ایفا کنند. مفهوم فضای سوم رویکرد نوینی است که با تأکید ویژه بر فضا، شکل گیری امر اجتماعی، تنوع بخشیدن به زندگی روزمره، ارتباط با هم نوعان و نگرش به جایگاه خود، تولید فضای شهری را نمایان می کند. زنان با شرکت در جلسات مذهبی نیاز به «در جمع بودن» را در مکانی فراهم می کنند که خودآگاه جمعی نسبت به «عمل به وظیفه دینی» وجود دارد و فضاهای ارتباطات اجتماعی خود را در سازگاری با عقاید رسمی و ارزش های تعریف شده در جامعه تولید می کنند. رویکرد این پژوهش کیفی و روش گراندد تئوری بوده است. جمعیت هدف این پژوهش 11 نفر از زنانی بوده اند که به عنوان مبلغ یا شرکت کننده در جلسات مذهبی حضور داشتند و به صورت هدفمند انتخاب شدند. هسته مرکزی پژوهش عاملیت زنان و استمرار کردارهای اعتقادی استخراج شد. مقولات مرتبط با علل و انگیزه های پاسخگویان از شرکت در جلسات مذهبی شامل احساس تعلق به فضا، تنوع بخشی به زیست روزمره، مشارکت مدنی، معرفت افزایی بوده است که با راهبردهای شخصی همچون استفاده از برنامه های جانبی، نمایش سبک زندگی، انعکاس گرایش های سیاسی محقق شده و پیامدهایی روان شناختی، اجتماعی، آموزشی و اقتصادی داشته است. مقولات مرتبط با زمینه ها در این فضای سوم شامل آشنایی با جلسات مذهبی از دوران کودکی، اعتقادات مذهبی، داشتن اوقات فراغت و بیکاری، وجود گروه های پیام رسان جلسات مذهبی و شرایطه مداخله گر نیز شامل کمبود فضای متناسب با اعتقادات، روزمرگی و مشگل گشایی بوده است. یافته ها نشان می دهد که زنان در برابر فضاهای شهر منفعل نیستند و به طور دائمی معناهای خود را خلق می کنند. آنها با قرار گرفتن در نوعی ساختار فضایی متناسب با نظام ارزش های رسمی به بازتولید باورهای مرسوم می پردازند و عاملیت خود را با انتخاب انواع متفاوتی از جلسات مذهبی نشان می دهند.
سیاست های جلوگیری از ادغام اجتماعی مهاجرین افغانستانی در جامعه ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی نهادهای اجتماعی دوره ۱۲ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲۵
251 - 281
حوزههای تخصصی:
اهداف: پژوهش حاضر به بررسی سیاست های مهاجرتی جمهوری اسلامی ایران و تأثیر آن ها بر فرآیند ادغام اجتماعی مهاجرین افغانستانی در جامعه ایرانی می پردازد. هدف اصلی تحقیق، شناسایی سیاست هایی است که دولت ایران از طریق آن ها از ادغام اجتماعی این مهاجرین جلوگیری کرده است. روش مطالعه: این پژوهش از نوع کیفی است و با روش تحقیقی رویکرد نهادی، سیاست های مهاجرتی ایران را از طریق تحلیل منابع کتاب خانه ای و با بهره گیری از ترکیب نظریه های «سیاست های مهاجرتی» و «ادغام اجتماعی گوردون» مورد بررسی قرار می دهد. یافته ها: مهاجرت افغانستانی ها به ایران و حضور مداوم آن ها در طی پنج دهه گذشته، با مسائل مختلفی در حوزه اجتماعی-فرهنگی روبه رو بوده است. ادغام اجتماعی به عنوان فرآیندی که در آن مهاجرین با پذیرش ارزش ها، زبان و ساختارهای جامعه میزبان، به عضوی فعال از این جامعه تبدیل می شوند، یکی از مسائل اساسی در سیاست های مهاجرتی محسوب می شود. با این حال، با وجود اشتراکات فرهنگی و تاریخی میان ایران و افغانستان، فرآیند ادغام اجتماعی مهاجرین افغانستانی در جامعه ایرانی تحقق نیافته است. بررسی سیاست های جمهوری اسلامی ایران، به ویژه پس از دهه هفتاد شمسی، نشان می دهد که دولت ایران نه تنها تمایلی به ادغام اجتماعی این مهاجرین نداشته، بلکه سیاست های اتخاذشده عمدتاً با رویکردی امنیتی طراحی و اجرا شده اند. این سیاست ها به صورت نظام مند از ادغام اجتماعی جلوگیری کرده و منجر به طرد اجتماعی مهاجرین افغانستانی شده اند. نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان می دهد که محدودیت های ناشی از سیاست های مهاجرتی ایران، نه تنها مانع از مشارکت فعال و ادغام مهاجرین افغانستانی در جامعه ایرانی شده، بلکه پیامدهای منفی امنیتی و اجتماعی نیز به همراه داشته است. ازاین رو، بازنگری در این سیاست ها و توجه به ابعاد اجتماعی و انسانی مهاجرت می تواند در بهبود وضعیت مهاجرین و کاهش تبعات منفی این رویکرد مؤثر باشد.
ارزیابی رویکردهای روانشناختی رفتار جامعه پسند با محوریت آموزه های قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قرآن و علوم اجتماعی سال ۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۷)
146 - 169
حوزههای تخصصی:
رفتارهای جامعه پسند که مبتنی بر رفتارهای اخلاق مدارانه است و در تعالی فرد و جامعه نقش بسزایی دارد، مورد توجه اندیشمندان مختلف ازجمله روانشناسان، قرارگرفته است، و در مکاتب روانشناسی، ذیل سه رویکرد انگیزه ای، نتیجه گرا و رویکرد وابسته به پسند جامعه تبیین می شود. این رویکردها به دلیل نادیده گرفتن خاستگاه و ریشه رفتارهای جامعه پسند دچار نوعی چالش و خلل و نقص در تبیین رفتارهای جامعه پسند شده اند. این در حالی است که این دست رفتارها از مقوله های حائز اهمیت در تربیت دینی است و ازآنجاکه کمال انسانی از راه تقرب و عبودیت خداوند و به دیگر سخن خدا گونه شدن، هدف اصلی و بنیادین تربیت از منظر قرآن و روایات معرفی شده است؛ تبیین دینی در این زمینه ضرورت دارد. این پژوهش ضمن ارزیابی رویکردهای روان شناختی رفتار جامعه پسند، به این سؤال پاسخ می دهد که بر مبنای آموزه های قرآنی، رفتار جامعه پسند مبتنی بر چه اصولی است؟ با روشی توصیفی تحلیلی و با کنکاش در آیات الهی، این نتایج حاصل شد که قرآن کریم با تبیین خاستگاه و ریشه چنین رفتارهایی و همچنین بیان شاخصه های آن، خلأهای موجود در رویکردهای روان شناختی را برطرف کرده است. دراین راستا مشخص گردید اولاً خاستگاه و ریشه این دست رفتارها در عقل و فطرت انسانی است و نقش رهبری وحی و دین در تعیین حدومرز آن ضروری است و ثانیاً با شاخصه هایی که آموزه های دین مشخص می کند، رفتارهای جامعه پسند باید از حُسن فعلی و فاعلی توأمان برخوردار باشند تا علاوه بر سودرسانی به انسان ها و تعالی جامعه، مهم ترین رسالت آن که تعالی روحی فرد و قرب پروردگار است را نیز به ظهور برساند.
تأثیر عرف اجتماعی بر نگرش مفسران و فقها در زمینه «عدالت جنسیتی» با تأکید بر نظر کارن بائر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قرآن و علوم اجتماعی سال ۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۷)
170 - 205
حوزههای تخصصی:
با گذر زمان و تغییر شرایط اجتماعی و فرهنگی هر دوره، تغییر نگرش مفسران و فقها اجتناب ناپذیر خواهد بود و دخالت دادن عرف و اقتضائات عصری در رویکرد تفسیری و استنباط های فقهی عالمان امری مسلم و حتی لازم به نظر می رسد. مباحث مربوط به «عدالت جنسیتی» و «سلسه مراتب جنسیتی» از مباحث چالش برانگیزی است که عالمان در هر دوره رویکرد خاصی را نسبت به آن اتخاذ کرده اند و بی تردید عرف جامعه می تواند بر نگرش عالمان به این مسائل اثرگذار باشد. کارن بائر در کتاب سلسله مراتب جنسیتی در قرآن: تفاسیر کهن، پاسخ های نو با اتخاذ این مبنا که برخی از آیات قرآن کریم مفهوم «سلسله مراتب جنسیتی» را دربردارند به بررسی تاریخی (درزمانی) تفاسیر مرتبط با آیات مذکور در منابع تفسیری سده های میانی تا مدرن پرداخته و ادعا می کند عرف اجتماعی بر شکل گیری نظریات تفسیری و فقهی مؤثر بوده است. در این پژوهش، ضمن ترجمه و دسته بندی اظهارنظرهای بائر، ادعای او در مورد تأثیر عرف اجتماعی بر تفسیر مفسران و استنباط های فقها به روش توصیفی-تحلیلی تبیین و نگرش عالمان نسبت به «عدالت جنسیتی» بررسی می شود. بر اساس نتایج مبتنی بر این تحقیق، در سده های میانی که عرف جامعه به برتری مردان متمایل بود، «سلسله مراتب جنسیتی» عین عدالت محسوب می شد؛ اما در دوره معاصر که عرف مقبول جامعه، تساوی زن و مرد است، «سلسله مراتب جنسیتی» ناقض عدالت در نظر گرفته می شود. در این میان، برخی عالمان تجدیدنظرطلب معتقدند در راستای عدالت جنسیتی، باید آیات ناظر بر سلسله مراتب جنسیتی بازتفسیر و احکام سنتی زنان با احکامی متناسب با عصر حاضر جایگزین شود. بی تردید، عرف اجتماعی می تواند به تفسیر دوباره آیات و تحول احکام منتهی شود؛ اما باید توجه داشت «عدالت جنسیتی» از منظر اسلام آن است که زن و مرد، با پذیرش تفاوت های طبیعی خود در نقش هایی متناسب با توانمندی های جسمی و روحی خویش قرار گیرند تا زمینه ساز سلامت خانواده و پویایی جامعه باشند.
نقش هوش مصنوعی در شکل دهی آگاهی و مشارکت سیاسی کاربران دیجیتال
منبع:
جامعه شناسی صنعتی سال اول بهار ۱۴۰۴ شماره ۲
96 - 111
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هوش مصنوعی در سال های اخیر به عنوان یکی از فناوری های تحول آفرین، تأثیر بسزایی بر سیاست و مشارکت مدنی داشته است. این فناوری از طریق ابزارهایی مانند سیستم های توصیه گر، پردازش کلان داده ها، چت بات های سیاسی و کمپین های دیجیتال، نحوه دسترسی شهروندان به اطلاعات، فرایند تصمیم گیری و میزان مشارکت در امور سیاسی را دستخوش تغییر کرده است. کاربران دیجیتال، به عنوان یکی از فعال ترین گروه های اجتماعی در فضای دیجیتال، بیشترین تعامل را با این فناوری ها دارند و به طور مستقیم و غیرمستقیم از مزایا و چالش های آن تأثیر می پذیرند. با وجود پژوهش های گسترده ای در سطح بین المللی در زمینه نقش هوش مصنوعی در سیاست، این مطالعات در ایران محدود بوده اند. هدف پژوهش حاضر مطالعه نقش هوش مصنوعی در شکل دهی و مشارکت سیاسی کاربران دیجیتال است.روش: پژوهش حاضر با رویکرد فراتحلیل کیفی انجام شده است. این روش با تحلیل و تفسیر نظام مند یافته های پژوهش های پیشین، امکان شناسایی الگوها، روندها و خلأهای موجود در ادبیات موضوعی را فراهم می سازد. هدف اصلی، بررسی تأثیر هوش مصنوعی بر شکل گیری آگاهی و مشارکت سیاسی کاربران دیجیتال از خلال مطالعات معتبر بین المللی است. این رویکرد امکان تحلیل عمیق تر روابط میان فناوری های هوشمند و رفتارهای سیاسی را فراهم کرده و درک جامع تری از پیامدهای سیاسی عصر دیجیتال ارائه می دهد.یافته ها: نتایج نشان می دهد هوش مصنوعی از طریق تحلیل داده های کاربران، استخراج الگوهای رفتاری و ارائه اطلاعات شخصی سازی شده، سطح آگاهی سیاسی کاربران را افزایش داده است. ابزارهای هوش مصنوعی همچون سیستم های توصیه گر و موتورهای جستجو، امکان دسترسی سریع تر به اطلاعات و تحلیل های سیاسی را فراهم کرده اند. این فناوری، همچنین از طریق چت بات های سیاسی و ابزارهای تعاملی، امکان افزایش میزان مشارکت کاربران دیجیتال در فرایندهای دموکراتیک را فراهم کرده و آنان را به کنشگری فعال تر در عرصه سیاست ترغیب نموده است. بااین حال، برخی چالش های مهم نیز در این زمینه شناسایی شده اند. قطبی سازی اطلاعات، ایجاد اتاق های پژواک، انتشار اخبار جعلی و تبلیغات هدفمند، مسائلی هستند که می توانند کیفیت مشارکت سیاسی را تحت تأثیر قرار دهند و بر شکل گیری دیدگاه های سیاسی اثر بگذارند. در مواردی، سیستم های هوش مصنوعی اطلاعاتی را نمایش می دهند که تنها تأییدکننده دیدگاه های پیشین کاربران است و این موضوع می تواند منجر به کاهش تعامل بین گروه های سیاسی مختلف و تشدید دوقطبی های اجتماعی شود.نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان می دهد، هوش مصنوعی در صورت استفاده صحیح و همراه با سیاست گذاری های مناسب، می تواند به افزایش آگاهی سیاسی و تقویت مشارکت دموکراتیک کمک کند. با این حال، استفاده بدون ضابطه از این فناوری ممکن است خطراتی همچون دست کاری افکار عمومی و انتشار اطلاعات نادرست را به دنبال داشته باشد.
مسئله مند شدن مشارکت سیاسی (مطالعه موردی: انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی استان کهگیلویه و بویراحمد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی کاربردی سال ۳۶ زمستان ۱۴۰۴ شماره ۴ (پیاپی ۱۰۰)
125 - 148
هدف این پژوهش، واکاوی فهم مسئله مندی از مشارکت سیاسی در انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی در استان کهگیلویه و بویراحمد بود. روش پژوهش حاضر کیفی است. گستره نمونه پژوهش شامل کنشگران و فعالان سیاسی استان مذکور بود. درمجموع بیست نفر مصاحبه شدند. یافته های تحقیق نشان دهنده آن است که تحزب و حزب گرایی به اشکال مختلف تضعیف شده و بر بنیاد قومیت، طایفه و بنکوگرایی مناسبات جدید دستیابی قدرت در دل ساختار انتخاباتی متولد می شود. در این بستر یا زمینه، منافع فردی به اشکال مختلف در منافع ایلی و جمعی گره می خورد و بازتولید می شود. در انتخابات اسفند 1402 باوجود سیر نزولی مشارکت انتخاباتی در سطح کشور، استان کهگیلویه و بویراحمد شرایط متفاوتی را سپری کرد؛ این وضعیت ازحیث مختلف می تواند پرسش برانگیز باشد و ذهن هر پژوهشگر حوزه سیاسی و اجتماعی را به کنجکاوی بکشاند. راهبرد و استراتژی کنشگران ترکیبی از کنش های سنتی، فایده گرایانه، رفتار مبتنی بر نگرش ایلی، اعتقادات و متأثر از اندک فضای رقابتی دموکراتیک است. هیچ کدام از این کارویژه ها به تنهایی اثرگذار نیستند و همگی در کنار هم به وجودآورنده مشارکت انتخاباتی بودند.
تحلیل جامعه شناختی مولفه های فرهنگی «گفتمان فرزندآوری» در جامعه کاربران فارسی زبان شبکه اجتماعی ایکس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد اجتماعی فرهنگی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۵
155 - 186
حوزههای تخصصی:
فرزندآوری، موضوعی کلیدی در هر جامعه است که با موضوعات جمعیت شناسی، جامعه شناسی، مطالعات خانواده، سیاستگذاری های فرهنگی و توسعه ای و اقتصادی پیوند محکمی دارد. آنچه که در مطالعات آماری تحت عنوان نرخ باروری بررسی می شود، هم می تواند متأثر از شرایط اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی جامعه باشد و هم می تواند برآنها اثرگذار باشد. ازاین رو در مطالعات و شناخت هرجامعه موضوع فرزندآوری، از دریچه فرهنگی، به منظور آگاهی به شرایط، برای ترسیم برنامه های آینده، ضروری و بااهمیت است. در این پژوهش، هدف، استخراج نگرش ها و ارزش ها و درنهایت تحلیل جامعه شناختی مؤلفه های فرهنگی «گفتمان فرزندآوری» در خانواده ایرانی در شبکه اجتماعی ایکس (توئیتر سابق) است. روش تحقیق، تحلیل محتوای کیفی و چهارچوب نظری تحقیق بر پایه «پروژه فرزندآوری» بک وبک می باشد. نتایج پژوهش نشان می دهد فرزندآوری در جامعه امروز ایرانی، از امری طبیعی و وظیفه اجتماعیِ تولید نسل برای جامعه، خارج شده و در انحصار نظر شخصی افراد و منوط به رضایت قلبی و عقلی آنان است. در نتیجه تحلیل محتوای کیفی توئیت ها، ۳ مقوله اصلی در گفتمان فرزندآوری شناسایی شد: مهارت های فرزند پروری، فردگرایی و ارزش های فرزندآوری. بر اساس چهارچوب نظری تحلیل ها صورت گرفت و مؤلفه های فرهنگی «پروژه ای شدن فرزندآوری»، «فن سالاری»، «کیفیت»، «مصرف گرایی»، «فردیت»، «حب به خود» ، «لذت گرایی» و «آنیّت»، «هویت شخصی»، «آزادی انتخاب» و «قداست خانواده» در گفتمان فرزندآوری (کاربران فارسی زبان شبکه اجتماعی ایکس) شناسایی شدند.
پیشایندها و پسایندهای فرهنگ کارآفرینی در آموزش عالی (مورد مطالعه: دانشگاه های منتخب عراق)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف واکاوی پیشایندها و پسایندهای فرهنگ کارآفرینی در آموزش عالی عراق در دو بخش کیفی و کمی انجام شد. بخش اول پژوهش با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی با رویکرد استقرایی انجام گرفت. بر مبنای اصل اشباع نظری از تعداد 20 نفر از صاحب نظران مطلع حوزه موردمطالعه با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند وابسته به معیار مصاحبه نیمه ساختاریافته به عمل آمد. برای سنجش اعتبار یابی داده ها از دو روش بازبینی دو کدگذار و مرور خبرگان غیر شرکت کننده در پژوهش، بازگشت به مصاحبه شوندگان استفاده گردید. روش پژوهش در قسمت کمی توصیفی-پیمایشی و جامعه آماری شامل کلیه کارشناسان و متخصصان موضوعی در زمینه مدیریت دولتی، آموزش عالی و کارآفرینی به تعداد برآوردی 1200 نفر بود که از این میان به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 290 نفر به عنوان حجم نمونه برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند. ابزار مورداستفاده، پرسشنامه محقق ساخته بود که اعتبار محتوایی آن تائید شد. داده ها با استفاده از بسته نرم افزاری علوم اجتماعی و آیموس، مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج بخش کیفی با 190 مقوله کلی در قالب 158 خرده مولفه و 27 مولفه اصلی و 6 بعد شامل پیشایندهای شناختی، پیشایندهای عاطفی، پیشایندهای رفتاری، پیشایندهای اداری و سازمانی، فرهنگ کارآفرینی و پسایندهای فرهنگ کارآفرینی بود. نتایج بخش کمی نشان داد مدل فرهنگ کارآفرینی در آموزش عالی عراق از برازش مناسب برخوردار است.