فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶۱ تا ۲۸۰ مورد از کل ۱٬۰۲۱ مورد.
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
255 - 265
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی روش تدریس معکوس بر سواد اطلاعاتی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم بود.روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا نیمه آزمایشی با گروه پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری یک ماهه با گروه کنترل بودند. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم شهر اهواز در سال تحصیلی 99-1398 بودند که نمونه ای 50 نفره به صورت هدفمند انتخاب و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 25 نفر) گمارده شدند. ابزار اندازه گیری پژوهش پرسشنامه سواد اطلاعاتی تریلز (2007) و مقیاس اشتیاق تحصیلی فردریکز و همکاران(2004) بود. به گروه آزمایش 8 جلسه 70 دقیقه ای آموزش روش تدریس معکوس برگمن و سمز (2014) ارائه شد و گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از روش های آماری استنباطی (تحلیل اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی) با نرم افزار Spss24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که روش تدریس معکوس بر سواد اطلاعاتی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل به طور معناداری باعث افزایش نمرات آنان شد و این اثر تا دوره پیگیری یک ماهه ادامه داشت (05/0>P).بحث و نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت روش آموزش کلاس معکوس باعث افزایش اشتیاق تحصیلی و سواد اطلاعاتی در دانش آموزان متوسطه (دوم) می شود و از این رو، برنامه ریزان نظام آموزشی باید با معرفی و تشریح بیشتر این روش زمینه استفاده بیشتر معلمان در فرایند یاددهی- یادگیری را فراهم کنند.
بررسی جامعه شناختی سطح مشارکت سیاسی فرهنگیان و عوامل اجتماعی موثر برآن (مطالعه موردی : استان اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
386 - 394
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی جامعه شناختی سطح مشارکت سیاسی فرهنگیان و عوامل اجتماعی موثر بر آن انجام شد.روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا توصیفی بود. جامعه آماری این مطالعه همه فرهنگیان شاغل استان اردبیل در سال تحصیلی 1400-1399 به تعداد 16300 نفر بودند که حجم نمونه طبق فرمول کوکران 380 نفر تعیین و این تعداد با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش حاضر پرسشنامه محقق ساخته 85 گویه ای مشارکت سیاسی فرهنگیان با تاکید بر عوامل اجتماعی موثر بر آن بود که روایی صوری آن با نظر خبرگان آشنا به حیطه پژوهش تایید و پایایی کل آن با روش آلفای کرونباخ 87/0 به دست آمد. برای پاسخگویی به فرضیه های پژوهش از روش های فراوانی، درصد فراوانی، ضرایب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه در نرم افزار SPSS استفاده شد.یافته ها: یافته ها نشان داد که در بیشتر فرهنگیان استان اردبیل میزان مشارکت سیاسی، انگیزه سیاسی، وضعیت سیاسی محیط، رضایت از نخبگان سیاسی، فعالیت سیاسی و اثرگذاری سیاسی در سطح پایین، مهارت سیاسی در سطح متوسط و آگاهی سیاسی، استفاده از رسانه های جمعی و برون گرایی سیاسی در سطح بالا قرار داشت. همچنین، متغیرهای مهارت سیاسی، آگاهی سیاسی، استفاده از رسانه های جمعی، انگیزه سیاسی، وضعیت سیاسی محیط، رضایت از نخبگان سیاسی، فعالیت سیاسی، اثرگذاری سیاسی و برون گرایی سیاسی با مشارکت سیاسی فرهنگیان رابطه مثبت و معنادار داشتند (001/0P<). علاوه بر آن، هر یک از متغیرهای مهارت سیاسی، آگاهی سیاسی، استفاده از رسانه های جمعی، انگیزه سیاسی، وضعیت سیاسی محیط، رضایت از نخبگان سیاسی، فعالیت سیاسی، اثرگذاری سیاسی و برون گرایی سیاسی نقش معناداری در پیش بینی مشارکت سیاسی فرهنگیان داشتند (001/0P<).نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه، برای افزایش مشارکت سیاسی فرهنگیان می توان زمینه را برای بهبود و ارتقای مهارت سیاسی، آگاهی سیاسی، استفاده از رسانه های جمعی، انگیزه سیاسی، وضعیت سیاسی محیط، رضایت از نخبگان سیاسی، فعالیت سیاسی، اثرگذاری سیاسی و برون گرایی سیاسی فراهم کرد.
شناسایی ابعاد و مولفه های تشکیل دهنده و عوامل اثرگذار بر کشف و حمایت استعدادهای دانش آموزان دوره متوسطه اول در مناطق محروم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
167 - 176
حوزههای تخصصی:
هدف: با توجه به اهمیت استعدادیابی در مدارس، هدف این پژوهش شناسایی ابعاد و مولفه های تشکیل دهنده و عوامل اثرگذار بر کشف و حمایت استعدادهای دانش آموزان دوره متوسطه اول در مناطق محروم بود.
روش شناسی: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی بود. جامعه پژوهش اسناد استعدادیابی و خبرگان دانشگاهی و غیردانشگاهی در زمینه استعدادیابی شهر تهران در سال 1399 بودند که 15 سند استعدادیابی و 20 نفر از خبرگان طبق اصل اشباع نظری با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش یادداشت برداری از اسناد و مصاحبه نیمه ساختاریافته با خبرگان بود که روایی صوری و محتوایی آنها با نظر خبرگان تایید و پایایی آنها با روش ضریب توافق بین دو کدگذار 79/0 بدست آمد. در نهایت، داده ها با روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی در نرم افزار MAXQDA تحلیل شدند.
یافته ها: یافته ها نشان داد که کشف و حمایت استعدادهای دانش آموزان دارای یک بعد استعدادیابی و حمایت از آن (با چهار مولفه جذب استعداد، کشف استعداد، توسعه و آموزش استعداد و حفظ و نگهداری استعداد) بود. همچنین، عوامل اثرگذار بر کشف و حمایت استعدادهای دانش آموزان دارای شش بعد عوامل ساختاری (با سه مولفه فرهنگ، آموزش و حمایت مدیر)، عوامل خانوادگی (با سه مولفه امکانات اقتصادی خانواده، تسهیلات فیزیکی و وضعیت تحصیلی و شغلی والدین)، عوامل اجتماعی (با دو مولفه ارتباطات و مسئولیت اجتماعی)، عوامل فردی (با چهار مولفه اعتمادبه نفس، اعتمادپذیری، ریسک پذیری و خوانگیزشی)، عوامل محیطی (با دو مولفه مدرسه و معلم) و عوامل زمینه ای (با دو مولفه سن دانش آموز و جنسیت دانش آموز) بود.
بحث و نتیجه گیری: با توجه به ابعاد و مولفه های تشکیل دهنده و عوامل اثرگذار بر کشف و حمایت استعدادهای دانش آموزان دوره متوسطه اول در مناطق محروم، مسئولان، مدیران و برنامه ریزان می توانند از آنها برای کشف و حمایت استعدادی دانش آموزان استفاده نمایند
Presenting an Integrated Curriculum Model for Revitalizing Primary Schools
حوزههای تخصصی:
Purpose: School revitalization plays an important role in students' academic performance. Therefore, the purpose of the present research was to present an integrated curriculum model in order to revitalize elementary schools. Methodology: The present study was applied in terms of purpose and descriptive survey in terms of methodology. The research population included the professors, experts of the Education Department of Tehran province, and the sample size was determined 289 people using the Cochran formula. Participants were selected using stratified random sampling method according to their job position. The data collection tool included a researcher-made questionnaire of an integrated curriculum aimed at revitalizing elementary schools, whose content validity was confirmed by the opinion of experts and its reliability was obtained 0.83using Cronbach's alpha method. Data analysis was carried out using exploratory factor analysis and structural equation modeling methods in SPSS and AMOS software. Findings: The results showed that the integrated curriculum model for revitalizing elementary schools consisted of 68 design items, i.e. goal (8 items) content (9 items), content organization (5 items), characteristics of learning activities (5 items), learning activity strategy (5 items), and evaluation (8 items), of which only the factor loading of 40 items was higher than 0.40. Also, the integrated curriculum model for revitalizing elementary schools had a good fit and the integrated curriculum for revitalizing elementary schools had a significant effect on all six components of goal, content, content organization, characteristics of learning activities, strategies of learning activities and evaluation (P<0.05). Conclusion: According to the results of this research, an effective step can be taken to revitalize elementary schools through the items of each of the six components of the integrated curriculum, including the goal, content, content organization, characteristics of learning activities, strategies of learning activities and evaluation.
ارائه مدل مسئولیت اجتماعی با استفاده از روش فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
207 - 217
حوزههای تخصصی:
هدف: مسئولیت اجتماعی یک پارادایم نسبتا جدید مدیریتی است که در آن به ایجاد کسب وکار مسئولانه و متعهدانه تاکید می شود. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل مسئولیت اجتماعی با استفاده از روش فراترکیب انجام شد.روش شناسی: این مطالعه از نظر زمانی از نوع مقطعی، از نظر هدف از نوع کاربردی و از نظر شیوه اجرا از نوع کیفی با استفاده از روش فراترکیب بود. جامعه پژوهش منابع مرتبط با مسئولیت اجتماعی در 20 سال اخیر بودند که از میان 200 مقاله موجود با توجه به ملاک های مورد نظر و تعداد 3 مرحله پالایش تعداد 42 مقاله با روش هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده ها با کمک مرور اسناد و یادداشت برداری از مقاله ها جمع آوری که پایایی یافته ها با کمک ضریب توافق بین دو کدگذار 86/0 بدست آمد و در نهایت، داده ها با روش تحلیل مضمون در نرم افزار MAXQDA-10 تحلیل شدند.یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که مسئولیت اجتماعی تعداد 65 شاخص، 41 مقوله و 7 بعد داشت که شامل ابعاد اقتصادی (6 مقوله)، اخلاقی (8 مقوله)، محیط زیستی (8 مقوله)، کارکنان (6 مقوله)، نهادهای نظارتی (5 مقوله)، جامعه (5 مقوله) و نهادهای حاکمیتی (3 مقوله) بود. در نهایت، مدل مسئولیت اجتماعی با استفاده از روش فراترکیب طراحی شد.بحث و نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان دهنده 7 بعد اقتصادی، اخلاقی، محیط زیستی، کارکنان، نهادهای نظارتی، جامعه و نهادهای حاکمیتی برای مدل مسئولیت اجتماعی بود. مدیران و مسئولان سازمانی با کمک ابعاد شناسایی شده در پژوهش حاضر می توانند زمینه را برای بهبود مسئولیت اجتماعی در سازمان خود فراهم آورند.
نقش واسطه ای ذهن آگاهی در رابطه بین توانایی های شناختی با خردمندی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
262 - 273
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف، نقش واسطه ای ذهن آگاهی در رابطه بین توانایی های شناختی با خردمندی در دانشجویان انجام شد. روش شناسی: روش پژوهش مقطعی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش را کل دانشجویان دانشگاه-های آزاد استان تهران در سال تحصیلی 1400-1401 تشکیل دادند، که از میان آن ها، تعداد 380 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. در این پژوهش از ابزارهای خردمندی (آردلت، 2003)، توانایی های شناختی (نجاتی، 1392) و ذهن آگاهی (ریان و براون، 2003) استفاده شد که همگی از اعتبار و پایایی قابل قبولی برخوردار بودند. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از از مدل یابی معادلات ساختاری با نرم افزارهای SPSS-V23 و Lisrel-V8.8 استفاده گردید. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که مدل از برازش مناسبی برخوردار است. همچنین یافته ها نشان داد، توانایی-های شناختی اثر مستقیم بر خردمندی دانشجویان داشته است؛ تأثیر توانایی های شناختی بر خردمندی به صورت مستقیم برابر (33/11 = t و 73/0=β) و به صورت غیرمستقیم توانایی های شناختی بر خردمندی دانشجویان به واسطه ذهن آگاهی با 95 درصد اطمینان تأییدشد. بحث و نتیجه گیری: با توجه به یافته ها نتایج نشان می دهد با افزایش متغیرهای توانایی های شناختی و ذهن آگاهی می توان افزایش خرد در دانشجویان را انتظار داشت.
شناسایی چالش ها و شاخص های موثر در نگرش های کارآفرینی در محتوای کتب درسی ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
113 - 122
حوزههای تخصصی:
هدف: نگرش های کارآفرینی در محتوای کتب درسی ابتدایی نقش مهمی در بهبود نگرش های کارآفرینانه دانش آموزان دارد. در نتیجه، هدف این پژوهش شناسایی چالش ها و شاخص های موثر در نگرش های کارآفرینی در محتوای کتب درسی ابتدایی بود.
روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر زمانی مقطعی، از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا پیمایشی از نوع تحلیلی بود. جامعه پژوهش همه معلمان ابتدایی شهر تکاب در سال تحصیلی 400-1399 به تعداد 362 نفر بودند که بر اساس فرمول کوکران تعداد 127 نفر از آنها با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای بر اساس جنسیت انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته چالش ها و شاخص های موثر در نگرش های کارآفرینی در محتوای کتب درسی ابتدایی بود که روایی آن با نظر خبرگان دانشگاهی تایید و پایایی آن با روش آلفای کرونباخ برای چالش های موثر در نگرش های کارآفرینی 83/0 و برای شاخص های موثر در نگرش های کارآفرینی 92/0 بدست آمد. داده ها با روش تحلیل عاملی اکتشافی در نرم افزار SPSS نسخه 24 تحلیل شدند.
یافته ها: یافته ها نشان داد که چالش های موثر در نگرش های کارآفرینی در محتوای کتب درسی ابتدایی شامل هشت عامل بی توجهی به کارآفرینی، تئوری پردازی مفاهیم، عدم آموزش، اختیاری کردن فعالیت ها، کمبود فضا و بستر آموزشی، عدم حمایت مسئولین، عدم ارزشیابی و عدم مهارت معلمان بود و این عوامل توانستند 54/90 درصد از واریانس چالش های موثر در نگرش های کارآفرینی را تبیین کنند. همچنین، شاخص های موثر در نگرش های کارآفرینی در محتوای کتب درسی ابتدایی شامل هفت عامل خودکارآمدی، مشارکت و تعامل، استعدادیابی، عملیاتی سازی و کسب مهارت، بسترسازی و ایجاد فرصت، میل و اعتماد به موفقیت و انعطاف پذیری مسئولین بود و این عوامل توانستند 20/93 درصد از واریانس شاخص های موثر در نگرش های کارآفرینی را تبیین کنند.
بحث و نتیجه گیری: نتایج نشان دهنده هشت چالش موثر و هفت شاخص موثر در نگرش های کارآفرینانه در محتوای کتب درسی ابتدایی بود. بنابراین، متخصصان و برنامه ریزان درسی با توجه به آنها می توانند گام موثری در جهت بهبود نگرش های کارآفرینانه در محتوای کتب درسی بردارند.
تدوین و مدل یابی معادلات ساختاری بی حوصلگی دانش آموزان بر اساس نظریه های ضمنی هوش، معنای زندگی و حمایت از خودمختاری ادراک شده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی مدل یابی معادلات ساختاری بی حوصلگی دانش آموزان بر اساس نظریه های ضمنی هوش، معنای زندگی و حمایت از خودمختاری ادراک شده بود.
روش شناسی: مطالعه حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 98-1397 بودند که تعداد 400 نفر از آنها با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل خرده مقیاس بی حوصلگی نسبت به کلاس در پرسشنامه هیجان پیشرفت (Pekrun et al, 2002)، خرده مقیاس باور ذاتی هوش در مقیاس نظریه های ضمنی هوش (Abd-El-Fattah & Yates, 2006)، پرسشنامه معنای زندگی (Steger et al, 2006) و مقیاس حمایت از خودمختاری ادراک شده (Williams & Deci, 1996) بودند. داده ها با روش های ضرایب همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS و LISREL تحلیل شدند.
یافته ها: یافته ها نشان داد که مدل بی حوصلگی دانش آموزان بر اساس باور ذاتی هوش، معنای زندگی و حمایت از خودمختاری ادراک شده دارای برازش مناسبی بود. یافته های دیگر نشان داد که باور ذاتی هوش بر بی حوصلگی دانش آموزان اثر مثبت و مستقیم و معنای زندگی و حمایت از خودمختاری ادراک شده بر بی حوصلگی دانش آموزان اثر منفی و مستقیم داشت (01/0>P).
بحث و نتیجه گیری: نتایج نشان دهنده اثر مستقیم باور ذاتی هوش، معنای زندگی و حمایت از خودمختاری ادراک شده بر بی حوصلگی دانش آموزان بود. بنابراین، جهت کاهش بی حوصلگی دانش آموزان می توان برنامه هایی جهت کاهش باور ذاتی هوش و افزایش معنای زندگی و حمایت از خودمختاری ادراک شده طراحی و اجرا کرد
بررسی نقش سرمایه فرهنگی و خودکارآمدی تحصیلی در پذیرش اجتماعی دانش آموزان دبیرستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
344 - 351
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف بررسی نقش سرمایه فرهنگی و خودکارآمدی تحصیلی در پذیرش اجتماعی دانش آموزان دبیرستانی منطقه ۵ شهر تهران انجام شده است.
روش شناسی: این مطالعه به صورت مقطعی انجام شد و نمونه ای به حجم ۱۹۵ نفر با استفاده از جدول مورگان و کرجسی از دانش آموزان دبیرستانی منطقه ۵ شهر تهران انتخاب شد. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه پذیرش اجتماعی مارلو-کراون، پرسشنامه سرمایه فرهنگی بوردیو و مقیاس خودکارآمدی تحصیلی مورگان-جینکز بودند. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۲۷ انجام شد و از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی چندگانه برای بررسی روابط بین متغیرها استفاده شد.
یافته ها: نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که همبستگی مثبت و معناداری بین پذیرش اجتماعی و سرمایه فرهنگی (r = .48, p < 0.01) و بین پذیرش اجتماعی و خودکارآمدی تحصیلی (r = .54, p < 0.01) وجود دارد. همچنین، مدل رگرسیون با دو متغیر مستقل سرمایه فرهنگی و خودکارآمدی تحصیلی به طور معناداری پذیرش اجتماعی را پیش بینی کرد (F(2, 192) = 78.56, p < 0.001) و ۴۴ درصد از واریانس پذیرش اجتماعی توسط این دو متغیر تبیین شد.
بحث و نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان دهنده اهمیت سرمایه فرهنگی و خودکارآمدی تحصیلی در پذیرش اجتماعی دانش آموزان است. بنابراین، افزایش برنامه های فرهنگی و آموزشی و ارائه حمایت های روانشناختی می تواند به بهبود پذیرش اجتماعی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان کمک کند. این یافته ها می تواند راهنمایی برای سیاست گذاران آموزشی و معلمان در طراحی و اجرای برنامه های آموزشی و فرهنگی باشد.
Design of a Model for Performance Management based on Components of Talent Management
حوزههای تخصصی:
Purpose: Given the importance of performance management in improving organizational performance, the present study was conducted to design a model for performance management based on components of talent management. Methodology: This study was applied in terms of objective and mixed (qualitative and quantitative) in terms of research method. The population of qualitative study included literature on performance management based on the components of talent management during 2001-2021 and the population of quantitative study included managers and employees of the airports and air navigation of East Azerbaijan Province in 2021 (n=240). The sample size of qualitative study was n=30, and n=144 in quantitative study, who were selected as according to the table of Karjesi and Morgan by simple random sampling method. The tool of qualitative study was note-taking of the researches; and a 90-item researcher-made questionnaire in quantitative study, whose validity and reliability were appropriate. The qualitative study data were analyzed by coding method and MAXQDA; and quantitative study data were analyzed by exploratory factor analysis (EFA) and structural equation modeling using SPSS and LISREL. Findings: The results of qualitative study showed that for performance management based on components of talent management, 158 indicators and 71 components were identified in 6 categories, including talent sourcing, talent retention, talent development, creativity and innovation, performance development and professional competencies. Also, the results of quantitative study showed that the factor load of all 6 categories and 90 items was higher than 0.50 and the reliability of all categories was calculated higher than 0.90 by Cronbach's alpha. In addition, the performance management model based on components of talent management had a good fit and this model had a direct significant effect on all six categories (P<0.001). Conclusion: The performance management model based on the talent management components designed in the present study had a good validity. Therefore, to improve performance management, it is possible to provide the basis for improving the components of talent management.
تاثیر ساحت زیبایی شناسی هنری مبتنی بر نمایش خلاق بر فرآیند یاددهی و یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
199 - 208
حوزههای تخصصی:
هدف: با توجه به اهمیت فرآیند یاددهی و یادگیری و نقش زیبایی شناسی هنری در آن، پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر ساحت زیبایی شناسی هنری مبتنی بر نمایش خلاق بر فرآیند یاددهی و یادگیری انجام شد.روش شناسی: مطالعه حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا مداخله ای با طرح پیش آزمون و پس آزمون بود. جامعه پژوهش معلمان دوره اول ابتدایی منطقه 2 شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بودند. تعداد 20 نفر از معلمان با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به مدت 10 جلسه 70 دقیقه ای با روش زیبایی شناسی هنری مبتنی بر نمایش خلاق آموزش دیدند. ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته فرآیند یاددهی و یادگیری با 10 آیتم بود که روایی صوری آن با نظر خبرگان تایید و پایایی مولفه های یاددهی و یادگیری با روش بازآزمایی بالاتر از 80/0 به دست آمد. داده ها با روش آزمون تی وابسته در نرم افزار SPSS نسخه 19 تحلیل شدند.یافته ها: در این پژوهش، 2 نفر از معلمان به دلایل مشکلات شخصی از پژوهش انصراف دادند و تحلیل ها برای 18 نفر انجام شد. یافته ها نشان داد که آموزش زیبایی شناسی هنری مبتنی بر نمایش خلاق باعث افزایش هر شش مولفه فرآیند یاددهی و یادگیری شامل مهارت محوری و مهارت آموزی، یادگیری مادام العمر، کاربردی سازی آموزش، فعال سازی همزمان چند حس، انجام فعالیت جمعی و نشاط و پویایی کلاس شد (001/0>P).بحث و نتیجه گیری: نتایج نشان دهنده تاثیر ساحت زیبایی شناسی هنری مبتنی بر نمایش خلاق بر فرآیند یاددهی و یادگیری بود. بنابراین، برای بهبود فرآیند یاددهی و یادگیری می توان از روش ساحت زیبایی شناسی هنری مبتنی بر نمایش خلاق در کنار سایر روش های آموزشی استفاده کرد.
افزایش هوش سیال و ذهن خلاق دانش آموزان ابتدایی 7 تا 9 سال : اثر آموزش مهارت های ریاضی I Math(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
407 - 419
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف تعیین اثر بخشی آموزش مهارت های ریاضی بر افزایش هوش سیال و ذهن خلاق دانش آموزان مقطع ابتدایی اول انجام گرفت.روش: پژوهش حاضر از نوع تحقیقات تجربی نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی مورد پژوهش شامل دانش آموزان مدارس ابتدایی اول منطقه 6 شهر تهران در سال تحصیلی 1401- 1401 بود . با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 28 نفر از دانش آموزان جامعه مورد مطالعه انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش) 14 نفر بسته آموزش مهارت های ریاضی ) و یک گروه کنترل(14 نفر) ، جایگزین شدند. گروه آزمایش آموزش مهارت های ریاضی را طی 10 جلسه 80 دقیقه ای دریافت نمودند. برای جمع آوری داده ها بسته آموزش مهارت های ریاضی و آزمون هوش سیال (سعادتی شامیر و زحمتکش،1401) و ذهن خلاق( سعادتی شامیر ،1400) استفاده شد.یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد بسته آموزش مهارت های ریاضی ، باعث افزایش هوش سیال و ذهن خلاق در دانش آموزان 7 تا 9 سال شد. آموزش مهارت های ریاضی به دانش آموزان سال های اول ابتدایی باعث افزایش ادراک، استدلال ، توجه ، حافظه و پردازش اطلاعات و همچنین سیالی، اولویت بندی، تمرکز پشتکار و ریسک پذیری در آنها شد.نتیجه گیری: دانش آموزانی که آموزش مهارت های ریاضی دقیق تری دریافت کنند قدرت ادراک، استدلال، توجه، حافظه و پردازش اطلاعات بیشتر و منظم تری پیدا می کنند و مهارت های شناختی و تحصیلی بالاتری از همسالان خود نشان می دهند و در مهارت های چون بازشناسی شکل ، تشخیص شکل از زمینه ، توجه دیداری ، شنیداری، استدلال تصویری، دیداری، محاسباتی، پردازش اطلاعات، توالی عددی، معنایی و تصویری و ذهن خلاق شامل سیالی، اولویت بندی، تمرکز پشتکار و ریسک پذیری عملکرد بهتری داشتند.
Designing a National Identity Curriculum Model for the Second Elementary Grade
حوزههای تخصصی:
Purpose: The current research was conducted with the aim of designing the national identity curriculum model for the second elementary school. Methodology: According to the nature and scope of the research, various qualitative methods were used to achieve the research objectives, which include: a) grounded theory, to design the national identity curriculum model in the elementary school; b) Thematic analysis method to determine the characteristics of elements of national identity in primary school textbooks to achieve the curriculum model of national identity. In part A, the community was studied by experts in the field of national identity, including experts in social sciences and educational sciences and upper education documents. The method of gathering information from experts was through semi-structured interviews with 36 teachers and experts. Also, the interviews were conducted based on the grounded theory in three stages of open, central, and selective coding, and the obtained concepts were classified into categories and subcategories. Findings: National identity curriculum model was presented in two dimensions of why and the necessity of national identity curriculum and how national identity curriculum in the form of a conceptual model, including the necessity and need (needs assessment), goals (general goal and partial goals), content (principles of content organization, content selection), teaching methods, learning, teacher's role, and evaluation methods. Conclusion: Among the features of this model, we can refer to being native, attention to individual, social, ethnic and national characteristics, being scientific, simplicity, originality, educational outlook and active approach in teaching and learning.
ارائه الگوی برنامه درسی مهارت های زندگی در دوره ابتدایی از دیدگاه خبرگان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
109 - 121
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف اصلی پژوهش حاضر، ارائه الگوی برنامه درسی مهارت های زندگی در دوره ابتدایی از دیدگاه خبرگان بود.روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه اجرا پژوهشی کیفی با تحلیل مضمون بود. جامعه آماری شامل خبرگان دانشگاهی مختلف کشور در سال تحصیلی 400-1399 بودند که به صورت هدفمند 14 نفر انتخاب و تا قاعده اشباع نظری مورد مصاحبه قرار گرفتند. ابزار پژوهش مصاحبه های نیمه ساختاریافته بود که اعتبار آن با روایی محتوایی (4 خبره شامل 2 استاد جامعه شناس، 1 استاد روان شناس و 1 استاد علوم تربیتی) مورد بررسی قرار گرفت و برای پایایی نیز از روش توافق کدگذاران استفاده شد که 3 مصاحبه به تصادف انتخاب و با همکار مجربی دیگری کدگذاری شدند که میزان توافق کدگذاری 94/0 حاصل شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از روش کدگذاری (باز محوری و انتخابی) استفاده شدیافته ها: نتایج نشان داد 39 مضمون اولیه(کدگذاری باز)، 9 مضمون محوری شامل (خانواده محوری، مهارت های اقتصادی، مهارت های شهروندی، ارتقای مهارت های اخلاقی و دین محوری و در بعد محتوا مهارت های زیست محیطی، تفکر انتقادی، مهارت سواد رسانه ای و مهارت جسمانی- روانی) و 2 مضمون انتخابی (هدف و محتوا) به عنوان الگوی برنامه درسی مهارت های زندگی در دوران ابتدایی وجود داشت.بحث و نتیجه گیری: بر اساس نتایج می توان نتیجه گرفت برنامه ریزان برنامه های درسی می توانند در قالب دو بعد کلی اهداف و محتوا، مهارت های زندگی را در دوره ابتدایی در کتب این دوره ارایه نمایند.
ارائه مدل برنامه آموزشی برای دانشگاه های نسل چهارم در ایران با رویکرد آمیخته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
266 - 278
حوزههای تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل برنامه آموزشی برای دانشگاه های نسل چهارم در ایران انجام شد.روش شناسی: روش تحقیق از نظر هدف بنیادی و از نظر روش اجرا آمیخته (کیفی-کمی) بود. جامعه بخش کیفی شامل خبرگان و اساتید برنامه ریزی آموزشی دانشگاهی ایران در سال تحصیلی 400-1399 بودند که طبق اصل اشباع نظری 17 نفر از آنها با روش های نمونه گیری گلوله برفی و هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. جامعه بخش کمی شامل کلیه دانشجویان مراکز آموزش عالی سراسر ایران در سال تحصیلی 400-1399 بودند که طبق فرمول کوکران 384 نفر آنها با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات در بخش کیفی از مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد که شاخص های روانسنجی آنها تایید شدند. داده ها با روش های کدگذاری در نرم افزار MAXQDA و تحلیل عاملی اکتشافی و مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS و LISREL تحلیل شدند.یافته ها: یافته های بخش کیفی نشان داد که 51 شاخص در قالب 7 مقوله رویکرد آموزشی مبتنی بر آموزش همتایان، آموزش مبتنی بر عمل، تسهیل فرصت های شبیه سازی شده، توجه به روش های یادگیری گروهی، یادگیری خودهدایت شده و خودراهبر، فعالیت های مبتنی بر یادگیری اکتشافی و روش های نوین تدریس شناسایی شد. یافته های بخش کمی نشان داد که 34 گویه در قالب 7 مقوله مذکور قرار گرفتند که بار عاملی همه آنها بالاتر از 70/0، میانگین واریانس استخراج شده همه آنها بالاتر از 60/0 و پایایی همه آنها بالاتر از 80/0 بود. دیگر نتایج نشان داد که برنامه آموزشی برای دانشگاه های نسل چهارم بر هر هفت مقوله رویکرد آموزشی مبتنی بر آموزش همتایان، آموزش مبتنی بر عمل، تسهیل فرصت های شبیه سازی شده، توجه به روش های یادگیری گروهی، یادگیری خودهدایت شده و خودراهبر، فعالیت های مبتنی بر یادگیری اکتشافی و روش های نوین تدریس اثر مستقیم و معنادار داشت (05/0P<).بحث و نتیجه گیری : با توجه به شناسایی هفت مقوله و اثر مستقیم و معنادار برنامه آموزشی پژوهش حاضر بر هفت مقوله، برنامه ریزی جهت بهبود برنامه آموزشی برای دانشگاه های نسل چهارم از طریق هفت مقوله ذکرشده در بالا ضروری است.
شناسایی ابعاد و مولفه های خودرهبری در اعضای هیات علمی با رویکرد اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
292 - 305
حوزههای تخصصی:
هدف: خودرهبری در بهبود عملکرد اعضای هیات علمی نقش مهم و موثری ایفا می کند. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف شناسایی ابعاد و مولفه های خودرهبری در اعضای هیات علمی با رویکرد اسلامی انجام شد.روش شناسی: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی بود. جامعه پژوهش اعضای هیات علمی دانشگاه های آزاد و دولتی شهر کرج بودند. نمونه پژوهش طبق اصل اشباع نظری 12 نفر محاسبه که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته با 11 سوال بود که مصاحبه ها به صورت انفرادی انجام و روایی آن با روش مثلث سازی تایید و پایایی آن با روش ضریب توافق بین دو کدگذار 86/0 محاسبه شد. داده ها با روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی در نرم افزار MAXQDA تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که خودرهبری در اعضای هیات علمی با رویکرد اسلامی دارای 53 کد باز یا شاخص، 14 کد محوری یا مولفه و 8 کد انتخابی یا بعد بود. ابعاد خودرهبری در اعضای هیات علمی با رویکرد اسلامی شامل توسعه شخصی (با دو مولفه خودمدیریتی و خودهدایتی)، توسعه حرفه ای (با دو مولفه استراتژی حرفه ای و مهارت های حرفه ای و اجتماعی)، اخلاق مداری (با سه مولفه اخلاق مداری حرفه ای، اخلاق مداری روابطی و مهارت های تفکر انتقادی)، بهبود عملکرد (با دو مولفه اثربخشی و کارآمدی)، تحول گرا (با دو مولفه راهبرد رفتارمحور و خودانگیزی)، برنامه گرا (با یک مولفه هدفمند)، خودآگاهی (با یک مولفه شناخت انگیزه و رفتار خود) و اصلاح گر و هم افزا (با یک مولفه خودنظارتی و خودکنترلی) بودند. در نهایت، برای خودرهبری در اعضای هیات علمی با رویکرد اسلامی 29 مقوله فرعی در 8 مقوله اصلی شامل شناخت خود، خودانگیزشی، خودکنترلی، اثربخشی، هدف گذاری، اصلاح و تحول، اخلاق مداری و خودشکوفایی شناسایی شد.بحث و نتیجه گیری: با توجه به ابعاد و مولفه های شناسایی شده برای خودرهبری در اعضای هیات علمی با رویکرد اسلامی، برای بهبود خودرهبری در اعضای هیات علمی می توان زمینه را برای تحقق ابعاد، مولفه ها و مقوله های شناسایی شده فراهم کرد.
Presenting the Competency model of High School Principals in Guilan Province (Mixed Approach)
حوزههای تخصصی:
Purpose: The school principals’ competence plays an important role in improving the education system. As a result, this study aimed to investigate and present the competency model of high school principals. Methodology: The current research was applied in terms of purpose and mixed (qualitative and quantitative) in terms of implementation. In the qualitative part, the research population was the educational management experts of Guilan province in the academic year of 2021-22, and according to the principle of theoretical saturation, 15 of them were selected as a sample using targeted and snowball sampling methods. In the quantitative part, the research population was the principals of the second year high school in Guilan province in the academic year 2021-22, and according to the table of Krejcie and Morgan, 127 of them were selected as a sample by stratified random sampling method. The research instrument was a semi-structured interview in the qualitative part and a researcher-made questionnaire in the quantitative part, whose psychometric indicators were checked and confirmed. The data of the qualitative part were analyzed by open, axial and selective coding method in Maxqda software, and the data of the quantitative part were analyzed by exploratory factor analysis method in Amos software. Findings: The results of the qualitative section showed that 137 indicators, 17 components and 5 dimensions were identified for the competence of high school principals; so as to include the dimensions of belief (with the components of cognition, belief, value and behavior), rational (with the components of discretion power, future studies and effective decision-making), personal (with the components of creating a positive environment, needs assessment, mental health and the flourishing of talents), managerial (with the components of human/general skills, perceptual/maturity skills and specialized/leadership skills) and educational (with the components of teaching and learning process, educational supervision and guidance, and educational evaluation). Also, the results of the quantitative section showed that the factor load and the average variance extracted of the dimensions and components were higher than 0.50 and their content validity and reliability ratio with Cronbach’s alpha method was higher than 0.80. In addition, the Competency model of high school principals had a good fit and each of the dimensions had a significant effect on the corresponding components and each of the components had a significant effect on the corresponding indicators (P<0.05). Conclusion: According to the competency model of high school principals, planning to improve and promote the competence of school principals through the identified dimensions, components and indicators seems necessary.
تدوین الگوی رهبری مبتنی بر ارزش بر اساس سند تحول بنیادین آموزش وپرورش وبرنامه درسی ملی در آموزش و پرورش ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
166 - 177
حوزههای تخصصی:
هدف: با توجه به اهمیت سندهای تحول بنیادین و برنامه درسی ملی در برنامه های آموزش وپرورش، پژوهش حاضر با هدف تدوین الگوی رهبری مبتنی بر ارزش بر اساس سند تحول بنیادین و سند برنامه درسی ملی در آموزش وپرورش ایران انجام شد.روش شناسی: این مطالعه کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی بود. جامعه پژوهش دو سند تحول بنیادین و برنامه درسی ملی در آموزش وپرورش ایران بودند که تمام جمله ها و پاراگراف ها آنها به روش سرشماری به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از مرور کامل هر دو سند مذکور و ثبت جمله ها و پاراگراف های مرتبط با رهبری مبتنی بر ارزش استفاده شد که روایی محتوایی با نظر 15 نفر از خبرگان و متخصصان تایید و پایایی آنها از طریق ضریب توافق بین دو کدگذار 77/0 بدست آمد. داده ها با روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که سند تحول بنیادین دارای 227 شاخص در دو مقوله فرایندها و رسالت ها بود؛ به طوری که مقوله فرایندها شامل دو زیرمقوله فرایندهای ساختاری رهبری (با سه مفهوم راهبردهای سازمان محور، راهبردهای خانواده محور و راهبردهای مدرسه محور) و فرایندهای محتوایی رهبری (با یک مفهوم راهبردهای تربیت محور) و مقوله رسالت ها شامل چهار زیرمقوله رسالت هایی درباره معلمان، دانش آموزان و فرهنگیان، فضاهای تربیتی، ساحت های ارزشی- تربیتی و ساحت های فرهنگ و تمدن اسلامی- ایرانی بودند. دیگر یافته ها نشان داد که سند برنامه درسی ملی دارای 322 شاخص در چهار مقوله اصول، راهبردها، عناصر و شاخص ها بود؛ به طوری که مقوله اصول شامل سه زیرمقوله ارزش های حاکم بر ارزشیابی پیشرفت تحصیلی و تربیتی، ارزش های حاکم بر انتخاب راهبردهای یاددهی و یادگیری و ارزش های ناظر بر برنامه های درسی و تربیتی، مقوله راهبردها شامل دو زیرمقوله راهبردهای تولید و اجرای برنامه ها و راهبرد مرکزی فطرت گرایی توحیدی، مقوله عناصر شامل پنج زیرمقوله تعقل، ایمان، علم، عمل و اخلاق و مقوله شاخص ها شامل شش زیرمقوله ارزش های دینی و ملی تربیت نسل، ارزش های اخلاقی تربیت نسل، برنامه های ارزشی تربیت نسل، الگوی هدف گذاری در تربیت نسل، اهداف کلی برنامه های درسی و تربیتی در تربیت نسل ارزشی و تحقق اهداف برنامه درسی و تربیتی در تربیت نسل ارزشی بودند. در نهایت، الگوی رهبری مبتنی بر ارزش بر اساس هر دو سند سند تحول بنیادین و برنامه درسی ملی ترسیم شد.بحث و نتیجه گیری: با توجه به دو الگوی رهبری مبتنی بر ارزش طبق سندهای تحول بنیادین و برنامه درسی ملی، متخصصان و برنامه ریزان آموزش وپرورش می توانند از آنها بهره برداری کنند که برای این منظور بهبود مقوله ها و زیرمقوله ها ضروری است.
مدل یابی عوامل اثرگذار بر حسادت سازمانی در کارکنان دانشگاه فرهنگیان (مطالعه موردی: استان های شمال غرب کشور)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
143 - 156
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، مدل یابی عوامل اثرگذار بر حسادت سازما نی در کارکنان دانشگاه فرهنگیان بود.
روش شناسی: این پژوهش از نظر هدف، جزء تحقیقات کاربردی بود. و از نظر شیوه اجرا، از رویکرد آمیخته اکتشافی متوالی استفاده شد. جامعه آماری در بخش کیفی، متخصصان و صاحبنظران حوزه علوم تربیتی و مدیریت رفتار سازمانی دانشگاه فرهنگیان استان های شمال غرب کشور در سال 99- 1398 بودند. نمونه پژوهش بر اساس اصل اشباع نظری، به تعداد 24 نفر و با روش نمونه گیری هدفمند ملاک محور انتخاب شدند. در بخش کمی، جامعه آماری کلیه کارکنان و اعضای هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان در استان های شمال غرب کشور در سال99- 98، به تعداد 287 نفر بودندکه با استفاده از فرمول کوکران تعداد 130 نفر، به شیوه نمونه گیری طبقه ای انتساب بهینه و بر اساس مدرک تحصیلی و جنسیت به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند، ابزار مورد استفاده در مرحله کیفی، مصاحبه نیمه ساختار یافته بود و در بخش کمی، از پرسشنامه محقق ساخته استفاده گردید. روایی یافته های پژوهش در بخش کیفی با استفاده از روش های بازبینی توسط اعضا، بررسی همکار، مشارکتی بودن پژوهش تضمین گردید. همچنین به منظور سنجش پایایی کدگذاری های انجام شده، از دو روش پایایی بازآزمون ( شاخص ثبات ) و روش توافق درون موضوعی استفاده گردیدکه نتایج آن به ترتیب 84 درصد و82 درصد بدست آمد. در مرحله کمی، روایی محتوایی و صوری پرسشنامه توسط اساتید مورد تایید قرار گرفته و پایایی آن نیز از طریق آلفای کرونباخ ، به میزان 89/0 مورد تایید قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها در قسمت کیفی از روش تحلیل مضمون در نرم افزار2018 MAXQDAو در بخش کمی از مدل یابی معادلات ساختاری و تحلیل عاملی تاییدی در نرم افزار Smart – PLS2 استفاده شد.
یافته ها: بر اساس یافته های پژوهش: تعداد 100 مضمون پایه ، 72 مضمون فرعی در قالب 7 مضمون اصلی شناسایی گردید. مضامین اصلی شامل رفتارهای ضد شهروندی، فرهنگ سازمانی، ویژ گی های شخصیتی، وجود فاصله بین مدیر و کارکنان (تبادل رهبر – عضو )، جو سازمانی نا مطلوب، کم توجهی به قابلیت های یادگیری سازمانی، رهبری معنوی بودند. برای سنجش اعتبار سازه ها و تایید هریک از متغیرها و نیز گویه های مربوط، از تحلیل عاملی تاییدی استفاده شد. برای بررسی کفایت مدل، از معیار که نشانگر تاثیر یک متغیر برون زا بر یک متغیر دورن زا بوده استفاده گردید. در بخش نتایج معیارنیز، مقادیر بدست آمده برای سازه های درون زا مناسب بودن برازش مدل ساختاری را تائید کردند.
بحث و نتیجه گیری: با توجه به نتایج بدست آمده، مدیریت دانشگاه می تواند با شناسایی عوامل موثر بر حسادت سازمانی و در نتیجه با کاهش و تعدیل حسادت در محیط کار و ایجاد جو سازمانی مطلوب و با رهبری معنوی خود، موفقیت سازمان تحت مدیریت خویش را تضمین کند. مدیران باید بر تلاش خویش برای شکل دادن به شرایطی که حسادت را به مسیری سازنده تر هدایت می کند افزوده و در عین حال از تشدید آن در جهت اختلال در کار گروه جلوگیری کنند
Presenting a Model for Women Cultural Development through Structural Equations Modeling
حوزههای تخصصی:
Women have always been of cultural relevance as one of the most important elements of the society. The central role of women in cultural development has caused significant increase in the attention to these areas in recent years. The main aim of this research has been to interpret the women's status in cultural development and improvement. For this purpose, first based on theoretical principles and the literature available in this regard, the initial conceptual model was prepared. Then, based on the opinions of the statistical population of the research, as experts specialized in culture, interpretation of the indices of this model has been done. The sampling method in this research has been cluster, with the sample size determined as 384 using Morgan table. In this research, for measuring the research indices, questionnaire has been used. The reliability of this questionnaire was confirmed through Cronbach alpha coefficient, and its validity via construct validity method. The results of this research led to identification of the major indicators and components affecting the women's status in cultural development and improvement.