شناخت صحیح گناه مبتنی بر شناخت زمینه ها و ریشه های آن است. قرآن و روایات، ریشه گناهان را عرصه های مختلف خانوادگی، فرهنگی، تربیتی، اقتصادی، اجتماعی، روانی و سیاسی معرفی مینماید.
پس از شناخت گناه و زمینه های شکل گیری آن، باید با تفکر و توجه به حضور خدا در همه جا، خودشناسی و توجه به شخصیت انسانی، ایمان به معاد، یاد مرگ، خداترسی و هراس از پیامدهای گناه و نیز با توجه به عبادات، به مبارزه با گناهان برخاست و زمینه های اطاعت از خدا و جلب رضایت او را فراهم نمود
مکاتب مختلف بشری عقاید مختلفی در معرفی حقیقت انسان دارند؛ برخی انسان را موجودی مرکب از مواد عالم ماده می دانند و هیچ حقیقتی برتر از ماده را نمی پذیرند، گروهی هم انسان را موجودی عرشی می دانند که با فرش همراه شده است و باید مراحل سیر به عرش را با اختیار خود از فرش آغاز کند.
نهج البلاغه حقیقت و تمثل انسانی انسان را در اثر دمیدن روح خدایی می داند و معتقد است حالت نفس انسانی در سایه همراهی روح با بدن حاصل می شود که به اقتضای حقیقت خود، اهل سیر در ملکوت و اتصال به لاهوت است و به جهت تعلقش به ماده و بودن در عالم ماده، بُعد هوای نفس و شهوات حیوانی می یابد و پایبند عالم ماده می گردد.
شیطان از عوامل مؤثر در نفوذ در نفس انسان و اماره بالسوء شدن آن است، اما انبیا آمده اند تا انسان را بیدار کنند و راه گریز از شیطان و مطمئنه شدن نفس را به آنها بشناسانند.
در این مقاله راه توجه به ارزش ها و چگونگی مبارزه با نفوذ شیطان و شیطانی شدن حقیقت انسان از منظر نهج البلاغه بیان می شود.