در دوره امارت امویان در اندلس، خاندان های متنفذ و قدرتمندی از مولدان (مسلمانان بومی) به ویژه در مناطق مرزی حضور داشتند، که با ایجاد لشکری از یاران و وابستگان خود، بر تعدادی از شهرها و قریه ها در این مناطق تسلط پیدا کرده و امارت های مستقلی تشکیل دادند، به گونه ای که پیوسته علیه حکومت امویان در حال شورش و تمرد بودند و گاه در این راه از کمک و یاری حکومت های مسیحی شمال بهره می گرفتند. بنی قسی از جمله معروف ترین و پایدارترین این خاندا ن ها محسوب می شد، که ریشه در اشرافیت گوت داشت. این خاندان در اواخر روزگار گوت ها حاکم منطقه مرزی ثغر اعلی بود و پس از ورود مسلمانان به اندلس و شکل گیری حکومت اسلامی، افراد این خاندان با گروش به اسلام، موقعیت و جایگاه خود را حفظ کردند و در دوره امارت امویان در ثغراعلی حکومت نیمه مستقلی تاسیس کردند که مدت نسبتا طولانی، حدود دو قرن، دوام داشت. این مقاله بر آن است تا با بررسی نقش و جایگاه خاندان بنوقسی، بر حیات سیاسی آنان در ارتباط با حکومت امویان و دولت های مسیحی شمال اندلس پرتوی افکند.
این مقاله به حکم نماز شب بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) می پردازد. با توجه به آیات قرآن و روایات وارده از طریق شیعه و اهل سنت و نیز گفتار مفسران و فقهای شیعه و اهل سنت درباره نماز شب رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) سه فرض را به این شرح می توان بیان کرد:
فرض اول: نماز شب از ابتدا بر پیامبر (صلی الله علیه وآله) مستحب بوده و برای آن چهار دلیل ذکر شده که ضعیف است.
فرض دوم: نماز شب در آغاز بر پیامبر (صلی الله علیه وآله) و یارانش واجب بوده است و بعد وجوب آن نسخ گردیده و به حالت استحباب باقی مانده است. برای این فرض نیز چهار دلیل بیان شده است که از قوت کافی برخوردار نیست.
فرض سوم: از ابتدا بر آن حضرت واجب شده است و تا آخر وجوب آن باقی مانده است که مشروح دلایل این نظر را باید در متن مقاله جستجو کرد.
تحول ساختاری تشیع امامی در طی دو قرن و نیم حضور ائمه و تبدیل جمعیتی پراکنده و غیرمتشکل به سازمانی تشکل یافته و سازماندهی شده، موضوع مهمی است و عوامل ایجاد این تحول، درخور بررسی است. مدیریت و رهبری ائمه، یقیناً اساسیترین عامل تحقق این امر بوده است. در تبیین شاخصه ها و مؤلفه های این رهبری، نوع قرائت ائمه از دین و دین ورزی و نیز محتوای جامعه نگر آموزه های ائمه، نقشی اساسی در شکل دهی اندیشه ی اجتماعی شیعیان و آماده سازی آنان برای ورود و حضور فعال در صحنه های اجتماعی و هماهنگ ساختن ایشان به عنوان تشکلی دینی ـ سیاسی داشته است.
این پژوهش بر مبنای نظریه ی « وبر» در تقسیم بندی ادیان، به ادیان رستگاری و مناسکی و متکی بر این فرضیه که «روح دنیا پذیر و جامعه نگر تشیع امامی، بر تحول ساختاری آن مؤثر بوده است»، به بررسی محتوای آموزه های امامان شیعه پرداخته است.
رضاخان، برای تثبیت خود و ایجاد حکومتی عاری از نفوذ مذهب و روحانیان ـ الهام گرفته از غرب به خصوص آتاتورک در ترکیه ـ اقداماتی انجام داد. هرچند نوسازی در این دوره ـ که با الگوی مدرنیسم غربی مطابقت دارد ـ به صورت ناقص و نیم بند انجام شد، اما ثمره مهم آن، یعنی سکولاریسم پیگیری شد و تا حد قابل ملاحظه ای اجرا شد. در این راستا سازمان روحانیت شیعه به عنوان یک نهاد دینی در معرض تحدید و حذف از صحنه اجتماع قرار گرفت؛ تا جایی که اعضای این سازمان به صحنه رویارویی مستقیم با مصداق های نوگرایی عصر رضاشاه کشیده شدند. این مقاله تلاشی در پاسخ به این سؤال اساسی است که اصلاحات و سیاست های نوگرایانه رضاشاه چه تاثیری بر قدرت و نفوذ سازمان روحانیت شیعه در جامعه ایران داشته است؟ به نظر نگارنده رضاشاه با نوسازی ارتش و نظام اداری، نظام قضایی، نظام آموزشی و سازمان اوقاف حکومت خود، باعث کاهش چشمگیر نفوذ و قدرت روحانیت شیعه در سالهای 1299 تا 1320 شد.
رابطه میان امیران سلسله طاهری و خلفای عباسی، رابطه محکم و نزدیکی بوده است؛ بر همین اساس آنها را سنی مذهب می دانند؛ اما پیدایش سلسله، با این نگاه در تناقض است؛ زیرا مؤسس آن، طاهر ذوالیمینین، نخستین امیر یا حکمرانی است که به مخالفت با خلیفه ای که از او منشور گرفته بود، برخاست؛ البته بعد از این عصیان، همچنان حکومت در دست فرزندان وی باقی ماند و او مؤسس نخستین سلسله مستقل ایرانی شناخته شد.
ایجاز روایات مربوط به وی در منابع، شناخت ماهیت اقدام وی و انگیزه های او را در هاله ای از ابهام قرار داده است. تا کنون محققان بسیاری به مطالعه درباره طاهر و قیام وی پرداخته اند، اما کسی به تاثیر تشیع در قیام طاهر اشاره نکرده است. در این نوشتار سعی شده است با مطالعه و بررسی عقاید مذهبی طاهر و ارائه قرائن و شواهد کافی، شیعه مذهب بودن وی را بررسی نموده، در پی آن تاثیر این اعتقاد مذهبی را در عصیان طاهر علیه خلیفه، جستجو کنیم و آن را مورد ارزیابی قرار دهیم.