فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۶۱ تا ۱٬۷۸۰ مورد از کل ۱٬۹۶۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
عباس محمود عقّاد، از جمله پیش آهنگان ادبیات معاصر مصر و از چهره های مهم و تأثیرگذار روشنفکری جهان عرب است که در کسوت منتقد ادبی، در باب نسبت سنجی سنّت و جهان جدید بسیار اندیشیده است. این مقاله حاصل مطالعه ای، با عنایت به کتاب ابونواس، در باب ماهیت رویکرد نقادانه عقّاد است که طبق فرضیه آغازین، با سنت پوزیتیویستی فروید همگرایی و همخوانی دارد. از این رو، در سطور پیش رو می کوشد ابتدائا تلقیِ خود را از تئوری کنشگری دوباره کالینگوود، صورتبندی کند. سپس در پرتو آرای زیگموند فروید، ضمن تقریر و تنقیح سویه های نقد روانشناختی عقاد و پیش فرض های نهفته در دل این سویه ها که بر اساس آنها به نقد اشعار ابونواس پرداخته، به تحلیل آنها نیز همت می گمارد. از این رو، بحثی صرفا ادبی نیست؛ یعنی در آن از خواص و ویژگی های ادبی نقد سخنی به میان نمی آید، بلکه صبغه فلسفی دارد و معرفت بخشی و عینیت گزاره های ادبی را مفروض می پندارد. در پایان آنچه حاصل می شود بیانگر این است که رویکرد نقدی عقّاد، از نظرگاه های روش شناختی، معرفت شناختی و انسان شناختی، به دلیل پاره ای چالش های مغالطه آمیز فلسفی، علیرغم اقبال ویژه به آن در جهان معاصر، کاربست آن در حوزه نقد ادبی چندان موجّه نیست. چه رسد به اینکه مبنای ارزش داوری اخلاقی نیز قرار گیرد. از این رو، ایده کنشگری دوباره کالینگوود را به عنوان مدل پیشنهادی، جهت فهم عمیق تر لایه های زیرین و پنهان زندگی شعراء، ارائه می دهد.
قراءة عرفانية لقصة النبي إبراةيم (ع) في ديوان ابن الفارض ومثنوي مولوي(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
النبی إبراهیم (ع) بالإضافه إلى مقام النبوه، یظهر كسالك عارف یجتاز مراحل السلوك ومجاهده النفس التی تتجلى بأشكال مختلفه مثل "نفی آزر، تضحیه الابن، نار نمرود الروح" بنجاح، ویصل من مرحله الفناء فی الله إلى مقام البقاء بالله وخلیل الله. تتناول هذه المقاله بمنهج وصفی-تحلیلی مع التركیز على المدرسه الأمریكیه للأدب المقارن، من خلال التأمل فی أشعار ابن الفارض المصری ومولانا جلال الدین محمد البلخی، اللذین یبلغان قمه العرفان النظری والعملی، القراءه العرفانیه لقصه النبی إبراهیم (ع). فی هذا البحث، تم أولاً تحلیل أوجه التشابه فی أشعار هذین العارفین البارزین فی ثلاثه أقسام: "إبراهیم (ع) والطیور"، "إبراهیم (ع) ونار نمرود"، و"إبراهیم (ع) والنجوم"، ثم تم توضیح أوجه الاختلاف لكل منهما فی مراحل مقام النبی إبراهیم (ع)، إبراهیم (ع) وآزر وتضحیه الابن. تشیر النتائج إلى أن ابن الفارض، على عكس مولوی، لا ینظر إلى الطیور بتأویل. فی نقاش نار نمرود، یعتبر سبب إطفاء النار وتحولها إلى بستان هو وصول النبی إبراهیم (ع) إلى مقام الجمع والبقاء بعد الفناء. لكن مولوی یعتبر نار نمرود نار النفس التی تتحول إلى زهور وریحان بعد اجتیازها. ابن الفارض یعتبر الاهتمام بالنجوم ظهور الحق، لكن یرى مولوی بأنّه لم یبلغ الأنبیاء إلى مرحله التوحید منذ البدایه ویعتبرون للمخلوقات وجوداً مستقلاً. ابن الفارض یتناول الأسرار الباطنیه وتأویل أعمال الحج ویعتبر مقام إبراهیم ولایه خاصه، ومكه حضره إلهیه، والزائر ظهور حضره غیبیه فی الأركان الأربعه. ومولوی یعتبر آزر وتضحیه الابن تحرراً من تعلق النفس والطبیعه.
خوانش پدیدارشناسانه قصیده شجرة القمر از نازک الملائکة براساس نظریه هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
1 - 19
حوزههای تخصصی:
پدیدارشناسی توصیفی با هدف مبارزه با شک گرایی و نسبیت گرایی با شعار به سوی خود اشیاء و در جهت اثبات فلسفه به عنوان یک علم متقن، توسط ادموند هوسرل پایه گذاری شد. هدف از این روش رجوع به نمودها و توصیف بدون پیش داوری آنها بود. این رویکرد با انتقاداتی مواجه شد که هوسرل را برآن داشت تا برای پاسخ به مسئله وجود عالم و واقعیت آن، فلسفه استعلایی را بنا نهد. پدیدارشناسی استعلایی با معرفی مفاهیم پیچیده ای چون التفات، فروکاست، نوئما و نوئسیس، اگوی محض، زیست جهان و سطوح مختلف زمان از جمله زمان آگاهی مطلق همراه است. آموزه هایی کاملاً انتزاعی که به تفسیر و تبیین نیاز دارد. چنانچه خوانش فلسفی بعضی اشعار، امری محال فرض نشود، این عمل، علاوه بر تبیین آموزه های دشوار پدیدارشناسی برای مخاطبان، مقدمات آشکارساختن جنبه های زیبائی شناختی شعر را نیز فراهم می سازد. بنابراین پژوهش حاضر پس از بررسی ویژگی های شخصیت پسر در قصیده شجره القمر از نازک الملائکه و توجه به مفهوم انتزاعی درخت ماه از یکسو و انطباق تطور معنایی ابژه ماه در این شعر بر مراحل تغییر نظریه هوسرل از سوی دیگر، این قصیده را برای خوانش فلسفی با رویکرد پدیدارشناسی هوسرلی مناسب تشخیص داده و به واکاوی آن پرداخته است. نتایج نشان می دهد که طیف معنایی ابژه ماه برای پسر، مفاهیمی چون پرنده، کودک و سپس بذر را در برداشته است. به این ترتیب که اگوی محض(پسربچه) پس از مراحل مختلف فروکاست، نوئمای ماه را به صورت بذری که قابلیت رشد و نمو دارد، تقویم کرده است و در نهایت تصویر درخت ماه را پدیدآورده که اشاره بر سطح سوم زمان آگاهی از دیدگاه هوسرل دارد. علاوه بر این، خوانش فلسفی این قصیده، موضوع چرخش پدیدارشناسی استعلایی هوسرل را نیز در آثار متأخر او تبیین می کند.
بررسی شخصیت «ابوزید سروجی» براساس نظریه خودشکوفایی مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ادبیات داستانی تحلیل روان شناختی شخصیت، براساس نظریات روان شناسان انسانگرا، راهی برای شناخت عمیق تر آثار ادبی و نویسندگان آنهاست. روان شناسی انسان گرایانه با محور قرار دادن خودآگاه انسان، به رفتارهای اخلاقی و خودشکوفایی توجه دارد. ابراهام مزلو از نظریه پردازان این حوزه، با ارائه نظریه سلسله مراتب نیازهای انسانی و تبین ویژگی های افراد خودشکوفا کمک شایانی به علم روان شناسی انسان گرا کرده است. در این پژوهش ویژگی های روان شناسانه ابوزید سروجی، برپایه نظریه مزلو بررسی شده است. حریری در «مقامات» شخصیتی پیچیده و پویا به نام ابوزید آفریده است و با توجه به اهمیت ادبی و تاریخی اجتماعی این اثر بررسی روان شناختی قهرمان داستان اهمیت ویژه ای دارد. پژوهش پیشِ رو به روش توصیفی – تحلیلی برپایه داده های کتابخانه ای و نظرات ناقدان به بررسی نیازهای پنجگانه هرم مزلو و مؤلفه های خودشکوفایی و سیر آن در شخصیت ابوزید پرداخته است. در مقامات حریری، ابوزید در ظاهر شخصیتی گداپیشه، همواره مستمند و آشفته حال معرفی شده است که تنها در مقامه آخر دچار تحولی بنیادین می شود؛ حال آنکه با بررسی هر مقامه به صورت مجزا، نمونه های بارزی از آگاهی و زمینه های رسیدن او به خودشکوفایی به دست آمد و مشخص شد در طول مقامات نیازهای ابوزید، که پررنگ ترین آنها نیازهای فیزیولوژیک است، مرتفع می شود که مقدماتی برای ارائه شخصیت خودشکوفای او در مقامه آخر است. در نظریه مزلو ویژگی های متعددی برای افراد خودشکوفا مطرح شده است که تمام آنها در ابوزید نیز متبلور است؛ لذا می توان او را فردی خودشکوفا دانست.
دراسه اللغه الروائیه وأشکالها فی روایه الصبّار لسحر خلیفه علی ضوء تصنیف عبد الملک مرتاض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سحر خلیفه الروائیه المعاصره الفلسطینیه تعدّ إحدی الروائیات المتمیزات على الصعیدین العربی والعالمی؛ حیث لاقت روایاتها شهره واسعه فی العالم بأسره بسبب التزامها بالواقع الفلسطینی وخاصه المقاومه والقضایا الاجتماعیه وقضایا المرأه، وأیضاً توظیفها بناءاً لغویاً أخاذاً یحرّک مشاعر القارئ ویجعله مشدوداً بأحداث الرواِیه. وفی روایه الصبار (المنشوره بعد نکبه عام 1967م) التی نحن بصدد دراستها، عاجلت فیها سحر خلیفه القضایا التی واجهها المجتمع الفلسطینی بعد هذه النکبه، تقوم الروائیه بتوظیف بناء لغوی تختلف غالباً مستویاته فی أشکال سردها اختلافاً یجدر بنا أن ندرسه اعتماداً علی المنهج الوصفی- التحلیلی، علی ضوء تصنیف الأدیب والناقد الجزائری عبد الملک مرتاض. ومن النتائج التی توصّلنا إلیها، هی: إنّ سحر خلیفه وظّفت جمیع الأشکال السردیه التی یذکرها عبد الملک مرتاض فی کتاب نظریه الروایه؛ أی: النسیج السردی، الحوار، والمناجاه، کما وظّفت جمیع الضمائر السردیه (ضمیر الغائب، ضمیر المخاطب وضمیر المتکلم) فی روایتها، وضمیر الغائب هو الأکثر استعمالاً فی سردها للأحداث. کما تعتمد سحر خلیفه غالباً فی سردها القائم علی ضمیر الغیاب، علی لغه فصیحه متوسطه المستوی، وعندما ترید أن تسلّط الأضواء علی أجواء الحوار الذی یجری بین الطرفین داخل السرد، هی تتأرجح بین توظیف اللهجه الدارجه واللغه الفصیحه البسیطه، وعندما تترک المجال للشخصیات أن یتحاوروا مع بعض، نجد أنّ الشخصیات الغیر مثقفه تستخدم أکثر الأحیان لغه سوقیه عامیه ملحونه، والشخصیات المثقّفه تستخدم لغه فصیحه مبسّطه.
دراسة النرجسيّة الأدبيّة في تقديم النماذج التربويّة - الأخلاقيّة في أشعار الشعراء العرب المعاصرين بالاعتماد على نظریة «الذات» لهاينز کوهوت (محمود سامي البارودي انموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۹
92 - 118
حوزههای تخصصی:
الیوم إذ یلقی الإهمال والغزو الثقافی فی إطار عوامل جذب افتراضیه، بظلاله على أفکار الناس، تتخذ المهمه الأخلاقیه - التربویه للشعر فی میدان الأدب، دوراً أکثر أهمیه، رغم اختلاف آراء النقاد والأدباء بهذا الشأن، إلا أنه یجب القول بأن الشعر لیس مجرد حفنه من التشبیهات والاستعارات والصور، ولا شک أنّه یحمل معه رساله أخلاقیه وعاطفیه. یتمثل هدف الکاتب، إلى جانب تأکیده على وجود التفاعل بین الفن والأخلاق، بدراسه دور النرجسیه فی تقدیم النماذج السلوکیه - الأخلاقیه فی الأدب العربی المعاصر، وفقاً لمنهج تحلیل المحتوى ووصفه استناداً إلى شعر محمود سامی البارودی. تشیر نتائج البحث إلى أن ذلک التطور الضخم الذی حدث فی الأدب العربی المعاصر، شق طریقه إلى مجال النرجسیه أیضاً، فأبعده عن الترکیز على النرجسیّه والتعطش لحب الظهور، وأدخله إلى الحدود الطوباویه وتصویر مدینه فاضله، ولذلک ومع استعراض أشعار محمود سامی البارودی، الشاعر العربی النرجسی المعاصر الکبیر، اتّضح أن مفاهیم مثل الإشاده بالشجاعه والبطولات، ومقارعه الفقر، وامتلاک الروح الجهادیه والاستشهادیه، وعدم التعلق بالدنیا وملذاتها، والعفه والحشمه، وتجنب النمیمه والکذب والإسراف، والوفاء بالعهد، والصبر والجلد، والسخاء والکرم، هی من جمله أهم مکاسب النرجسیه الأدبیه الصحیه فی شخصیه الشاعر.
دراسة الأسلوب الروايي «الإتصال القصير»في رواية «الفراشه الزرقاء» لربيع جابر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
182 - 198
حوزههای تخصصی:
ما بعد الروایه أو السردیه الکبری أو المیتاقص أحد أبرز أنماط کتابه القصص قی ما بعد الحداثه. هذه الطریقه، استخدم من أجل اجتیاح مرحله الروایه الطبیعیه و المعتاد علیها إلی الروایه الإبداعیه و غیر المعیاریه. فی هذه الطریقه ما بعد الحداثه التی طرحت علی ید الکتاب بالعقود الأخیره من القرن العشرین لنفخ روح جدید فی الروایه، تستخدم عناصر داخلیه مختلفه و متعدده من أهمها و أبرزها الإتصال القصیر الذی یعنی إیجاد علاقه ذات ثلاثه أضلع و مثلثیه بین الکاتب/المتلقی، الکاتب/ القصه و الکاتب/ الشخصیه. نظرا للاستخدامات الواسعه لأسالیب ما بعد الحداثه فی الإنتاجات القصصیه لربیع جابر، یهدف هذا المقال لدراسه هذا الاسلوب فی روایه الفراشه الزرقاء لهذا الکاتب لیبین کیف یستخدم الکتاب العرب المعاصرین هذه الطریقه بشکل فنی و حدیث نظرا للمقتضیات الاسلوبیه و التیارات الأدبیه العصریه فی العالم. هذا المقال بالترکیز علی الطریقه الوصفیه- التحلیلیه یقوم بدراسه مصادیق هکذا طریقه فی روایه الفراشه الزرقاء لیبین ویحلل نسبه وطریقه تطبیقها لإثبات استفاده الکاتب من هذه الطریقه. النتیجه تبین أن ربیع جابر فی الروایه المذکوره استخدم هذا الاسلوب من أجل الإبداع، الحیویه و خلق روایه حدیثه و کذلک إلقاء المضامین الهامه و العصریه و کسر التابوهات القدیمه للروایه الکلاسیکیه والتصرفات الرائجی فی ذلک و دمج الحدود ما بین الخیال و الواقع.
تقابل و ترادف های ایدئولوژیک قصیده «ارادة الحیاة» ابوالقاسم الشابی با تکیه بر دیدگاه لسلی جفریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
77 - 95
حوزههای تخصصی:
فرآیند های زبانی، همواره در راستای ایجاد مقوله های گفتمانی با دیدگاه هایی مبتنی بر جهان بینی، درگیر ساختن نوعی روایت از جهان هستند. فرآیندهای زبانی تقابل و ترادف نقش مهم و مؤثری در شکل دهی جهان بینی متون دارند. لسلی جفریز (2010) از معدود محققان زبان شناسی است که با شناخت تقابل و ترادف های متنی و چگونگی تنظیم این پدیده متنی در کنار ابزار های تثبیت شده تر تحلیل انتقادی گفتمان، الگویی را برای به دست آوردن بینش از تأثیر جهان بینانه بالقوه متون ترسیم کرده است. جفریز در راستای طرح مؤلفه های سبک شناسی انتقادی خود با هدف تحلیل انتقادی گفتمان به ارائه الگو های توسعه یافته تقابل و ترادف پرداخته است. انواع تقابل های سلبی، انتقالی، تفضیلی، جابه جایی، امتیازی، صریح، موازی و تباین و هم چنین ترادف های ربطی، بیانی و استعاری الگوهای پیشنهادی جفریز در جهت کشف ایدئولوژی پنهان متن است. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و با هدف تبیین جهان بینی حاکم بر متن در قصیده «اراده الحیاه» اثر ابوالقاسم الشابی به بررسی فرآیند ساختارهای تقابل و ترادف بر اساس این نظریه پرداخته است. دستاورد پژوهش حاکی از آن است که بررسی روابط مفهومی در ساختار متنی تقابل ها و ترادف های قصیده مذکور در پی ارائه مفاهیم جهان بینانه است. تقابل های شناختی در متن در صدد تبیین مفاهیم گفتمانی؛ از جمله بلندنظری و تنگ نظری، تعالی و پستی، امید و یأس، مبارزه و ایستادگی، زندگی و مُردگی است، هم چنین ترادف ها در پی شکل دهی به اندیشه های مشترک جامعه در مبارزه با ظلم و استعمار است.
الکلمه العربیه بین التألیف الصوتیّ والبناء المقطعیّ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۶
141 - 166
حوزههای تخصصی:
سعت اللغه العربیّه إلى تحقیق التآلف والانسجام بین الأصوات المشکّله للکلمه بما ینعکس سهوله فی النطق، واختزالا للجهد العضلی المبذول، بالتوازی مع الوصول إلى حد أعلى من الوضوح السمعی، وأوجدت اللغه العربیّه نظامها الصوتی الخاص بها الذی یحقق لها الیسر والسهوله فی نطق الکلمات فی أثناء أدائها لمعانیها.حاول هذا البحث الوقوف على أحد أهم مسائل النظام الصوتی العربی، إنها مسأله بناء الکَلِم العربیّه على أساس صوتی مقطعی، فبیّن أنّ الکلمه العربیّه یجری تألیفها وفق قواعد خاصه على أساس مخارج الأصوات (قرباً وبعداً)، وتجاورها (تقدیماً وتأخیراً)، وصفاتها (الذلاقه والإصمات)، مع اعتماد تشکیلات مقطعیه یُسمح بائتلافها، وتکون غیر ثقیله على النطق وعلى السمع، فینتج عن ذلک کَلِم تتصف بأنها تنطق بیسر وخفه، وبیّن البحث أنّ تلک الخفه عدّت معیاراً من معاییر الفصاحه العربیّه، کما عدّت التشکیلات الصوتیه المستخدمه مؤشراً على عربیتها.
القصه القصیره جداً والآلیات التکثیفیه فی مجموعه "خیوط متشابکه" "ل محمد محقق"(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ السرعه أصبحت تضع بصمتها على جمیع جوانب الحیاه البشریه بما فیها الجانب الأدبی، الذی یعدّ الصوره الکامله للمجتمع الإنسانی. ظهور القصه القصیره جدّاً لم یکن محض ظهور مباغت، وإنما کان بدافع متطلبات الحیاه الحدیثه التی ترید إنجاز الأمور بسرعه فائقه، فظهر هذا النوع القصصی القصیر جداً یحمل الأفکار المکثّفه والواسعه على أسس جوهریه لا غنى عنها. یعدّ التکثیف أحد هذه الأسس لبناء قصص حدیثه وقصیره ومکثفه کما یتضح من عنوانها، فالقاص ولکی یتوصل إلى التکثیف لا بدّ وأن یوظّف بعض الآلیات فی قصصه؛ لیتمکن من کتابه نص قصصی ممیز یجذب القارئ إلیه ویشدّه لقراءته. إنّ الاعتماد على المنهج البنیوی فی دراسه عیّنات قصصیه قصیره جداً أدّى إلى أنّ عدم اقتصار التکثیف على التقلیل من عدد الکلمات فحسب، وإنما شمل الفکره والشخصیه والزمکانیه، فضلًا عن التکثیف اللغوی والصوری والحدثی، فتمکن القاص محمد محقق باستخدام آلیات المفارقه وفعلیه الجمل أن یحقق نصوصاً قصصیه مکثفه، لکن الطرق التی اعتمدها القاص لم تختصر على هذه فحسب، بل إن التناص والرمزیه أیضاً یسجلان حضورهما کآلیتین تمکن القاص من خلالهما کتابه نصوص قصصیه مکثفه، ولکن بنسبه أقلّ عن المفارقه وفعلیه الجمل، وهذا ما یجعل الطرق المذکوره أکثر استخداماً فی المجموعه القصصیه موضع الدراسه، وذلک بإجاده وإتقان کبیرین.
نگاهی جامعه شناسانه به مواجهه خود و دیگری بر پایه نظریه هورتون کولی (مطالعه موردی: رمان أَقودُك إلی غيري از عائشة أَرناؤوط)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
41 - 59
حوزههای تخصصی:
بی تردید، خود و دیگری در بستر مدرنیته، دستخوش ایده پردازی های متفاوت تری از دوران پیشامدرن قرارگرفته است. در چنین دورانی، از کارسازترین شیوه ها برای درک صحیح این پیوند، دریافت صورت بندی های جدید جامعه شناسان از آن می باشد. «چارلز هورتون کولی»، جامعه شناس آمریکایی، از نظریه پردازانی است که این موضوع را با نگاه متمایزی نسبت به ایده پردازان این حوزه نگریسته است. او با شیوه «درون نگری همدلانه» اش، خود را در پیوندی دائمی با جامعه تعریف می کند و جز در بافتار جامعه و آیینه اذهان دیگران، راهی برای کشف و فهم آن قائل نیست. کولی این پیوستار را در چهار شکل که مشتمل اند بر «پیوند ارگانیک»، «پنداربودگیِ دیگری»، «خودآیینگی» و «خود-دیگری گروهی»، با مختصاتی ویژه دسته بندی کرده است. این رویکرد جدید به خود و دیگری در پژوهش حاضر به عنوان مبنایی نظری برای تحلیل رمان «أَقودُک إلی غیری» از عائشه أرناؤوط انتخاب شده تا به محوری ترین مسئله اش که از پیشانی نوشت آن هویداست، نگاهی علمی بیندازد. نتایج حاصل از این جستار نشان می دهد که نویسنده سوری-آلبانیایی این رمان، بی توجه به نگره جامعه شناختی کولی و صورت های ارائه شده او در پیوند خود و دیگری نبوده است. او با طرحی که از وجود نامرئی «ساروس» -عنصر مهم قصه اش- ریخته، مواجهه با دیگریِ خیالی یا «پنداربودگیِ دیگری» را به شکل پرنمودی تجسم بخشیده است. همچنین از رهگذر ارتباط متمایز و عمیقی که مریم - قهرمان داستانش - با شخصیت های متنوع داستان می سازد، جلوه پرواضحی از پیوند ارگانیک، خودآیینه سان و خود-دیگری گروهیِ کولی را تداعی کرده است؛ امری که جزئیات آن در لابه لای این پژوهش، با ذکر شواهدی از رمان به اشاره درآمده است.
الشخصیة في مسرحیة "أنا أمک یا شاکر" لیوسف العاني(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۵ الشتاء ۱۴۴۵ شماره ۱۱
91 - 111
حوزههای تخصصی:
تعد الشخصیه من العناصر الرئیسه فی الروایه بشکل عام وفی النص المسرحی بشکل خاص؛ لأن الشخصیه تلعب دوراً مهما فی تطویر الأحداث داخل النص المسرحی، وکثیراً ما یعتمد المؤلف على أبعاد ومواصفات الشخصیه القصصیه فیتوصیل ما یرمی إلیه من أفکار لتکونبمثابه مدلولٍ مادی على الکثیر من الأفکار والمضامینالإنسانیه. یهدف هذا البحث الذی یعتمد علی المنهج الوصفی_ التحلیلی إلى دراسه الشخصیه فی مسرحیه "أنا أمک یا شاکر" لیوسف العانی، حیث سجلت هذهالمسرحیه أول تأثیر للأدب الاشتراکی فی المسرح العراقیلتناص شخصیه أم شاکر مع شخصیه الأُم عند "مکسیم غورکی". وأهم النتائج التی توصل إلیها البحث ما یلی: إن العانی هو أول کاتب عراقی یختار المرأه بطلاً للمسرحیه، وهی أم شاکر الأم ذات الإراده الحدیدیه والوعی السیاسی غیر العادی والإیمان الذی لا یتزعزع فی حتمیه الثوره الوطنیه وضروره انتصارها. وقد اختار العانی شخصیات المسرحیه من بین الناس العادیین کی یتواصل معها الجمهور بسرعه، إذ إنّ الحقیقه التی أراد العانی أن یوصلها للجمهور دفعته لاستخدام اللهجه الدارجه لإیصال خطابه المسرحی والفکری للأمیّین من المجتمع الذین لا یجیدون القراءه والکتابه. ویبدو أنّ العانی اهتم بالمونولوج ولم یلتفت إلی بعض أبعاد الشخصیات، حیث لا نجد تحولا فی الشخصیات، إذ بقیت کما هی طیله المسرحیه وظلّت رهینه الثوره الشعبیه والحدث المسرحی،فلم تکن غنیه فی ذاتها، لکنها کانت غنیه بالأفکار التی تؤدیها.
ارزیابی تطبیقی کیفیت خروجی ماشین های ترجمه برخط رایگان بین عربی و فارسی بر اساس مدل DQF-MQM(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نیاز بشر به اجرای فرآیند ترجمه با بازدهی هر چه بیشتر موجب تلاش وی برای دست یافتن به فناوری های پیشرفته ترجمه بوده است. بخش اعظم تلاش ها در این میدان صرف رسیدن به ترجمه ماشینی یا خودکار (بدون دخالت انسان) شده است که کیفیت ترجمه انسانی را ندارد، اما دارای مزیت های دیگری مانند سرعت و دسترسی بالا و هزینه پایین است. اوج این مزایا را می توان در ماشین های ترجمه برخط رایگان دید. بعضی از این ماشین ها (یعنی گوگل، بینگ، یاندکس، رورسو، مادرن ام تی و نیوترنس) از ترجمه عربی به فارسی و برعکس پشتیبانی می کنند. هدف این پژوهش مقایسه کیفیت خروجی این ماشین های ترجمه با همدیگر و یافتن بهترین گزینه برای ترجمه خودکار بین زبان های عربی و فارسی است. برای رسیدن به این هدف، ابتدا دو پیکره کوچک عربی و فارسی هر کدام شامل 60 جمله با انواع و موضوع های تصادفی از جملات موجود در دو کتاب فرهنگ بسامدی عربی و فارسی انتشارات راتلج انتخاب شد، سپس این جملات تک به تک در ماشین های ترجمه اشاره شده وارد شد و خروجی دریافت شده با روش ارزیابی انسانی بر اساس مدل تحلیل و طبقه بندی خطای DQF-MQM مورد بررسی قرار گرفت. ماشین های ترجمه به ترتیب از بیشترین به کمترین کیفیت خروجی از این قرار بودند: گوگل، بینگ، یاندکس، مادرن ام تی، رورسو، و نیوترنس. این نتیجه مطلق و همیشگی نیست، بلکه آماری و احتمالاتی است؛ ماشین های با رتبه پایین تر بعضی جملات را بهتر از ماشین های با رتبه بالاتر ترجمه می کنند.
تحول معنایی واژگان قرآنی (مطالعه موردی اللیل و النهار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آمده که تغییراتی در معنای واژگان قبل از نزول و بعد از نزول حاصل شده است، به گونه ای که بعضی واژگان قرآن، قبل از نزول و بعد از نزول معنای متفاوتی داشته اند اما در زمان نزول هریک دچار غرابت، قبض مفهومی، بسط مفهومی شده اند. در شهریور سال 1401 نیز مقاله ای تحت عنوان معناشناسی تاریخی و توصیفی واژه «تل» در قرآن کریم به نویسندگی حسن دهقان و همکاران منتشر شد که در این پژوهش به این نتیجه رسیده اند که در دوران قبل از نزول قرآن در زبان های سامی به معنای «علق» و «رفع» در عصر جاهلی، اسم های «تل، تلیل، مِتل» به معنای «تپه، گردن و نیزه» متضمن معنای مرکزی برافراشتگی بوده است. در عصر نزول نیز این نتیجه حاصل شد که واژه «تل» با رویکرد گسترش معنایی، به معنای زمین انداختن از بلندی، با آمیزه ای از مضامین قبل معنایی جامع را با خود به ارمغان داشته است. مقاله ای دیگر به معناشناسی تاریخی و توصیفی واژه سبیل در قرآن پرداخته است که سید ابوالفضل سجادی و سحر محبی در سال 1391 آنرا به رشته تحریر در آورده است. در این پژوهش این نتیجه حاصل شد که واژه سبیل یکی از پرکاربردترین واژه های قرآنی است که در قرآن کریم بارها به آن اشاره شده است سیر معنایی این واژه با توجه به بافت معنایی آیات قرآن، معانی متعددی چون راه، ستمگری، دین، طاعت خدا و... را دارد. پایان نامه ای تحت عنوان معناشناسی تاریخی- توصیفی واژه «ضرب» در قرآن کریم با راهنمایی دکتر علی نظری به نویسندگی معصومه ساعدی نیز نگاشته شده که به این نتایج دست یافته اند که معانی متعددی چون زدن، سفر کردن، پایکوبی، رویگردانی، مثالی برای بیان و توصیف و... دارد. شایان ذکر است که تمایز نوشته پیش رو با موارد بالا در این است که تحول معنایی واژه اللیل و النهار با تکیه بر معنای معجمی و تفسیری به صورت تحلیلی با عناوین فرعی چون توسیع، تخصیص، انتقال که باعث ایجاد تغییر و دگرگونی واژه می گردد، بررسی شده است و به همین دلیل با پژوهش هایی که در گذشته انجام شده است تفاوت ویژه ای دارد. جستجو و درک مدلول عبارات و واژگان قرآن کریم بر اساس دلالت متعارف زبانی و توجه به معنای باطنی، مجازی و حقیقی واژگان، تبیین خلود و جاودانگی قرآن کریم، ارائه ابعادی از شگفتی و اعجاز قرآن کریم، اهدافی است که این پژوهش به دنبال پرداختن به آن است؛ لذا برای تبیین تحول معنایی به مباحثی چون چند معنایی و اشتراک لفظی که تحول معنایی از دل آن سرچشمه می گیرد و اساس این فرآیند است، می پردازیم.2. ادبیات و مبانی نظری پژوهش دلالت و معنا از جمله مباحثی است در سالهای اخیر مورد توجه معناشناسان قرار گرفته است. دانش معناشناسی، مطالعه علمی معناست. به عبارت دیگر، معناشناسی مطالعه معنی کلمات، عبارات و جمله هاست و همیشه تلاش شده است که به معنای قراردادی واژه ها بیشتر تکیه شود تا آنچه گوینده می خواهد بگوید، واژه را در موقعیت خاصی معنا کند (صفوی، 1387: 22) بعدها مبحث تغییر معنایی مطرح شد و گفته شد تغییر معنایی دارای اشکالی چون مجاز، توسیع و تخصیص معنایی است (فهمی حجازی، بی تا: 134)2.1 چندمعناییاصطلاح چندمعنایی در نتیجه پیشرفت جانبی معناست یک کلمه واحد با معنای متعدد، یا لفظ مشترکی است که دارای تغییر معنایی است. این اصطلاح دلالت بر کلمه ای واحد دارد که بر بیش از یک معنا در نتیجه کسب معنای جدید دلالت دارد (جبل، 1997:291) به نظر زبان شناسان ایرانی مانند محمدرضا باطنی که زبان شناس، فرهنگ نویس، نویسنده و مترجم معاصر ایرانی است این است که واژه با چندین تصویر ذهنی رابطه می دهد و بین این تصاویر ذهنی نیز رابطه متقارب برقرار است. او برخلاف کسانی که وجود چند معنایی را عیب زبان می دانند، بر آن است که پدیده چندمعنایی در اقتصاد زبانی نقش ارزنده ای دارد. (صفوی،1380 :55-53) کلمه ی polysemy از اصل یونانی poly (کثیر، متعدد)، و semy (معنا) ترکیب شده به معنای چند معنایی و در زبان انگلیسی به این صورت آمده که به معنی این است که اگر یک واحد واژگانی از چند معنای متفاوت برخوردار باشد، در مقوله ی چندمعنایی امکان طرح می یابند. (خلیل، 1998: 126) در چنین شرایطی، واژه چند معنا در فرهنگ لغت یک مدخل را به خود اختصاص خواهد داد و معانی متفاوتش زیر همان مدخل اصلی آورده می شود. (کامری و همکاران، 1384:123)با توجه به آنچه از چند معنایی بیان گردید، در این نوشتار با عنوان تحول معنایی مطرح می گردد و با چند معنایی ارتباط نزدیکتری دارد. زیرا واژگان متحول هر چند معنای جدا از معنای قدیمی می پذیرد ولی بی ارتباط با معنای اصلی نیست و این معنا در طول معنای اصلی است نه در عرض آن. 2.2 معنای مرکزی برخی زبان شناسان بر آنند که باید برای چند معنایی، باید به رابطه ی میان معانی یک واژه توجه داشت یا یک معنای مرکزی میان معانی واژه ی مشترک، وجود داشته باشد. در طرح چنین مسئله ای اگر میان معانی یک واژه، رابطه ی معنایی وجود داشته باشد، آن را چند معنا می نامیم و اگر چنین رابطه ای وجود نداشته باشد، هر یک از معانی واژه به کلمه ای مستقل برمی گردند که با گذشت زمان، دارای یک تلفظ و نوشتار گشته اند. مانند واژه ی «حجر» که هسته ی معنایی آن محفوظ بودن است، سپس به معانی مختلف در گذر زمان به کار رفته است: مثل «حجر»:( عقل)؛ زیرا انسان را از گمراهی حفظ می کند؛ «حجر»(سنگ)؛ زیرا به دلیل محکم بودن، محفوظ است؛ «حَجر الإنسان» (آغوش انسان)؛ زیرا وقتی کسی را در آغوش می گیرد، او را حفظ می کند؛ «حِجر»(حرام)؛ زیرا انسان را از حرام حفظ
آسیب شناسی معانی باب «افتعال» در کتب مشهور ادبی با رویکرد تطبیقی بر آیات قرآن
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات عربی دوره ۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳
103 - 118
حوزههای تخصصی:
مسئله این مقاله، آسیب شناسی معانی ذکر شده برای باب «افتعال» در کتاب های مشهور ادبی است. هدف از این کار، کمک به نویسندگان و پژوهشگران این دانش است تا بتوانند با درک صحیح تری از معانی باب «افتعال» و به طور کلی از تمامی ابواب ثلاثی مزید که در حوزه ادبیات عربی کاربرد فراوانی دارند، برخورد کنند. بدین ترتیب، صرفاً به ذکر یک معنا در کتاب ها بسنده نکنند و بدون بررسی دقیق، آن را نپذیرند و به آن استناد نکنند.در این مقاله، مباحث آسیب شناسی معانی در دو محور مورد بحث قرار می گیرند: ۱. ناپیدایی و وضوح؛ ۲. درستی و نادرستی. این مقاله اثبات می کند که از میان یازده معنای مورد بررسی، شش معنا (وقوع، خَطفه، استعمال، وجدان، اظهار و سلب) دارای ناپیدایی هستند و پنج معنا (تفعّل، قبول، لفعل الفاعل بنفسه، مجرد و اغناء) نادرست می باشند. این نگاشته، به روش توصیفی-تحلیلی، اسناد و اطلاعات کتابخانه ای و رایانه ای را گردآوری کرده و با استفاده از دیدگاه بزرگان اهل لغت و به روش استنباطی و اجتهادی، فرضیه خود را اثبات کرده است.
دراسة مقارنة لبعض الجمل الإنشائیة، التعجبیة والندائية وأنواعها (النداء، الندبة، الاستغاثة) والتمنی والمدح والذمّ باللغتین الفارسیة والعربیة(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۹
71 - 91
حوزههای تخصصی:
هناک العدید من القواسم المشترکه بین علم المعانی فی اللغتین الفارسیه والعربیه. لقد قلد معظم علماء الخطاب الفارسی فی أعمالهم وذکروا نفس محتویات دلالات اللغه العربیه دون تغییر أو ببراهین فارسیه ومن ناحیه أخرى، فقد ذکروا المزید من القواسم المشترکه والتعبیر عن الاختلافات لا مکان له فی أعمالهم. بحث هذا البحث فی الاختلافات القائمه فیما یتعلق بموضوعات النداء، والندبه، والإستغاثه، والمدح ، والذمّ، والتعجب، والتمنّی والترجیّ بمساعده خبراء فی دلالات اللغتین الفارسیه والعربیه. النتیجه النهائیه هی أنه فی المواضیع المذکوره أعلاه، فی حین أن هناک قواسم مشترکه، هناک أیضًا اختلافات. أیضًا، غالبًا ما یکون النموذج الهیکلی للجمل العربیه قائمًا على القواعد والقیاس، ولکن فی اللغه الفارسیه، غالبًا ما لا تحتوی الموضوعات المذکوره أعلاه على قواعد هیکلیه خاصه ومتماسکه. وعاده ما یتم تلقی المحتوى بطرق مثل نوع التعبیر ونبره المتحدث.النتیجه النهائیه هی أنه فی المواضیع المذکوره أعلاه، فی حین أن هناک قواسم مشترکه، هناک أیضًا اختلافات. أیضًا، غالبًا ما یکون النموذج الهیکلی للجمل العربیه قائمًا على القواعد والقیاس، ولکن فی اللغه الفارسیه، غالبًا ما لا تحتوی الموضوعات المذکوره أعلاه على قواعد هیکلیه خاصه ومتماسکه. وعاده ما یتم تلقی المحتوى بطرق مثل نوع التعبیر ونبره المتحدث.
ارزیابی برگردان تضمین های قرآنی در فعل های متعدی به حرف «الی»؛ مطالعه موردی ترجمه های شعرانی، صفوی، گرمارودی و صفارزاده
حوزههای تخصصی:
یکی از چالش های مهم مترجمان در ترجمه قرآن کریم، انتقال صحیح حروف جر به زبان مقصد است. این چالش به دلیل لزوم توجه به مثلث حرف جر، متعلق و مجرور، همراه با قرائن لفظی و مقامی از جمله بافت کلام است. با توجه به مثلث مذکور، پدیده زبانی به نام تضمین مطرح می شود. تضمین نحوی به معنای گنجاندن یک معنای حدثی در یک واژه دیگر به منظور ایجاز بلاغی است که بر قرائن مختلف از جمله حرف جر متکی است. عدم توجه به این پدیده می تواند منجر به ترجمه و تفسیر نادرست شود. پژوهش حاضر که با استفاده از الگوی دادز انجام شده، به روش توصیفی - تحلیلی میزان توجه ترجمه های شعرانی، صفوی، گرمارودی و طاهرزاده به پدیده تضمین در برگردان حرف جر «الی» و متعلقش و نیز بلاغت آن را ارزیابی کرده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که بیشتر ترجمه ها در یافت تضمین و انتقال آن در حرف «الی» به زبان فارسی دچار لغزش های فراوان شده اند و عملکرد موفقی نداشته اند. بلاغت تضمین نیز پدیده ای فراموش شده است که ترجمه ها ظرفیت کافی برای انتقال آن را ندارند.
دراسة مقارنة لمبادئ فن الحکم في حکومة القراخطائية وآل مظفر (بناء على الشؤون السياسية والثقافية)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
70 - 97
حوزههای تخصصی:
الهدف من البحث الحالی هو دراسه مقارنه للتعرف على المبادئ فن الحکم فی حکم القراخطائیین وآل مظفر بناءً على الشؤون السیاسیه والثقافیه. تم استخدام منهج تحلیلی - تاریخی لهذا البحث. تظهر نتائج البحث ما یلی: قبل تشکیل الحکومه المحلیه، تعتبران جزئین من هیکلیه الحکومات السابقه مثل السلاله الغزنویه، الخوارزمشاهات والدَّولَه الإلخَانِیَّه ومن خلال تسربهما فی بنیه السیاسیه لهذه الحکومات، وبتقلیدهما للبنیه السیاسیه للحکومات المذکوره، کان لدیهما هیکل سیاسی من النوع الملکی قائم على الاستبداد ومن الناحیه النظریه، یمکن النظر فی جهودهما من أجل الحصول على أسس الشرعیه فی إطار نظریه الملکیه والخلافه الإسلامیه. هناک محاوله لتعرف مبادئ فن الحکم فی هاتین الحکومتین من خلال الاعتماد على وثائق ومصادر المکتبیه. تشیر نتائج البحث إلى أن الحکومتین حاولتا الحفاظ على العلاقات السیاسیه والدینیه مع حکومات المجاوره والخلفاء العباسیین فی البعد السیاسی والشرعیه الدینیه لحکومتهما. ومن وجهه نظر ثقافیه، أصبحت کرمان واحده من مراکز العلوم والأدب والعماره بعد إنشاء القراخاطئیین الأمن النسبی. وفیما یتعلق بالأداء الثقافی لآل مظفر، یمکن أن نذکر إحیاء الدوله الإیرانیه، وإحیاء الوحده الإسلامیه، وإرساء أسس الدین الشیعی وانتشاره فی إیران.
دراسة سيميائية في قصيدة إذا الشعب يوما أراد الحياة على ضوء نظرية مايكل ريفاتير(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۱
21 - 36
حوزههای تخصصی:
إن السیمیائیه بشکل عام منهج نقدی حدیث، یسعى لمعالجه فهم النص، من خلال إمعان النظر الواعی فی نظام العلامات النصیه. توجد فی هذا المجال نظریات عدیده، إلا أنّ منهجیه مایکل ریفاتیر تعد من أهمّها وأبرزها، حیث تهتم بدراسه النص الأدبی، لکشف الجمال والإبداع الکامن وراء العلامات، وذلک عبر تأویل الإیحاءات وفک الشَّفرات التی قد یتجاوزها القارئ غیر الملمّ باللغه. فی هذه الأثناء، یتمّ العثور على نوعین من القراءه لإعاده إنتاج النص ومشارکه المتلقی فی إیجاده: الأولی تسمى القراءه الخطیّه أو الاکتشافیه التی تهتمّ بالتشاکل والتباین والألفاظ؛ والثانیه تُدعَى القراءه الارتجاعیه التی یتمّ من خلالها دراسه عناصر النصیه، کالخروج عن القاعده والمألوف والمنظومات الوصفیه والتعابیر المتراکمه والهیبوغرام والماتریس. نظرا إلی أنّ قصیده إذا الشعب یوما أراد الحیاه، لأبی القاسم الشابی، تشتمل على الکثیر من السمات السیمائیه والشفرات التی تحتاج إلى التأویل والتحلیل، فتهدف هذه المقاربه، عبر اعتمادها على المنهج الوصفی التحلیلی، إلی دراسه هذه القصیده، وفق نظریّه مایکل ریفاتیر. توصّلت المقاله إلی أن التعابیر المتراکمه فی هذه القصیده تنقسم إلی مجموعتین، تکشفان عن وجوه القصیده ولبِّها: المجموعه الأولی تتعلّق بعناصر الطبیعه، کالریح، والفجاج، والجبال، والشجر؛ والغرض الرئیس الذی یتحرّاه الشاعر من وراء هذه المجموعه هو استنهاض الأمَّه من خلال جرّ انتباهها إلی هذه العناصر التی تمثل الحرکه والنشاط والحیویه فی الحیاه؛ والمجموعه الثانیه تتمثّل فی نبذ الخوف، حیث إنّ الشاعر یرید أن یرسم فی وعی الأمّه أنّ السبیل الوحید للحیاه الکریمه لیس سوی ترک الحذر فی مثل هذه الظروف. وتبین أیضا أن المنظومات الوصفیه فیها تتوزع إلی ثلاث: الإراده، والطموح، والخمول، وأن الماتریس البنیوی یکشف لنا عن توحّد الموضوع والدلاله فی القصیده، رغم تعدّد المظاهر فیها.
دراسه مقارنه للرؤی النسائیه فی روایه "الروایه المستحیله" لغاده السمان و"مرتفعات مهب الریاح" لإیمیلی برونتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دخل الأدب النسائی مرحله جدیده بعد تزاید عدد النساء فی مجال الأدب فی القرنین الأخیرین، واستخدام المرأه لغه خاصه فی الدفاع عن حقوقها. ولهذا النوع من الأدب مکانه خاصه؛ لأنّ المرأه من خلال اهتمامها بخصائصها الشخصیه واعتمادها على عناصر الحبّ والموده، تتأثر أیضاً بالضغوط الکبیره الّتی تواجهها دائماً فی المجتمع، فتعکس أجزاء من قضایاها الخاصه فی أعمالها الأدبیه، ومن أشهر هؤلاء النساء، السوریه غاده السمان، مؤلفه "الروایه المستحیله"، وإیمیلی برونتی مؤلفه روایه "مرتفعات مهبّ الریاح". وقد توصّل هذا البحث الّذی أجری بالمنهج الوصفی التحلیلی، وبالاعتماد على المدرسه الأمریکیه، إلى أنّ الزواج وحقّ المرأه فی اختیار الزوج والحجاب والتعلیم والعمل والنشاط الاقتصادی والاجتماعی کانت من الأفکار الشائعه لهاتین المؤلفتین؛ وکان حجاب النساء فی "الروایه المستحیله" إسلامیاً غربیاً وفی "مرتفعات مهب ّالریاح" من النوع التقلیدی؛ وقد أکّدت کلتا المؤلفتین على تعلیم المرأه فی روایاتهما.