فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۲۱ تا ۱٬۷۴۰ مورد از کل ۲٬۰۰۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
میخائیل باختین نظریه پرداز مطرح قرن بیستم در حوزه نقد ادبی با نظریه منطق گفتگویی، فضای نوینی در حوزه های گوناگون از جمله ادبیّات پدید آورد. در این میان، «نظریه چندصدایی باختین» خوانش دیگری از متن را القا می کند و مخاطب را به کشف لایه های درونی، آواهای گوناگون و گاه پنهان و ناگفته های متن رهنمون می سازد. یکی از شاخصه های اصلی این نظریه، کارناوال است که بارزترین ویژگی آن، از بین بردن مرز بندی های رسمی پذیرفته شده، دگرگون ساختن و واژگونی مبادی غالب از سوی نهادها و گفتمانهای قدرت است. بدین معنا که کارناولیته فضای تک صدایی حاکم بر جامعه را بر هم زده، و جامعه ای چندآوائی همراه با گفتگوهای متنوع پدید می آورد. از این رو، جستار حاضر ضمن واکاوی مفاهیم کلیدی منطق مکالمه و چند صدایی باختین بر آن است تا به شیوه تحلیلی- توصیفی به تطبیق و تبیین موازین نظریه سخن کارناولی باختین در رمان عزازیل یوسف زیدان بپردازد. دستاورد پژوهش نشان می دهد بسیاری از این مؤلفه ها چون آمیختگی احساسات متناقض، بهره گیری از تاج گذاری و تاج برداری، پارودی و پارودی مقدّس، زبان کوچه بازاری، تقابل های دوگانه و نسبیت، مضمون مرگ، انگیزه ضیافت، مضمون نقاب، در هم شکستن ارزشهای رسمی و تحمیل شده به جامعه تک صدایی و ترویج چند صدایی در رمان عزازیل یوسف زیدان وجود دارد. ره آورد وجود چنین مولفه هایی سبب پویائی هر چه بیشتر رمان گشته و فضایی را خلق می کند که انسان مسیحی بتواند با وجود قواعد و قوانین سفت و سخت آئین مسیحیّت، آزادانه به انتقاد از فضای رسمی حاکم بر جامعه بپردازد.میخائیل باختین نظریه پرداز مطرح قرن بیستم در حوزه نقد ادبی با نظریه منطق گفتگویی، فضای نوینی در حوزه های گوناگون از جمله ادبیّات پدید آورد. در این میان، «نظریه چندصدایی باختین» خوانش دیگری از متن را القا می کند و مخاطب را به کشف لایه های درونی، آواهای گوناگون و گاه پنهان و ناگفته های متن رهنمون می سازد. یکی از شاخصه های اصلی این نظریه، کارناوال است که بارزترین ویژگی آن، از بین بردن مرز بندی های رسمی پذیرفته شده، دگرگون ساختن و واژگونی مبادی غالب از سوی نهادها و گفتمانهای قدرت است. بدین معنا که کارناولیته فضای تک صدایی حاکم بر جامعه را بر هم زده، و جامعه ای چندآوائی همراه با گفتگوهای متنوع پدید می آورد. از این رو، جستار حاضر ضمن واکاوی مفاهیم کلیدی منطق مکالمه و چند صدایی باختین بر آن است تا به شیوه تحلیلی- توصیفی به تطبیق و تبیین موازین نظریه سخن کارناولی باختین در رمان عزازیل یوسف زیدان بپردازد. دستاورد پژوهش نشان می دهد بسیاری از این مؤلفه ها چون آمیختگی احساسات متناقض، بهره گیری از تاج گذاری و تاج برداری، پارودی و پارودی مقدّس، زبان کوچه بازاری، تقابل های دوگانه و نسبیت، مضمون مرگ، انگیزه ضیافت، مضمون نقاب، در هم شکستن ارزشهای رسمی و تحمیل شده به جامعه تک صدایی و ترویج چند صدایی در رمان عزازیل یوسف زیدان وجود دارد. ره آورد وجود چنین مولفه هایی سبب پویائی هر چه بیشتر رمان گشته و فضایی را خلق می کند که انسان مسیحی بتواند با وجود قواعد و قوانین سفت و سخت آئین مسیحیّت، آزادانه به انتقاد از فضای رسمی حاکم بر جامعه بپردازد.میخائیل باختین نظریه پرداز مطرح قرن بیستم در حوزه نقد ادبی با نظریه منطق گفتگویی، فضای نوینی در حوزه های گوناگون از جمله ادبیّات پدید آورد. در این میان، «نظریه چندصدایی باختین» خوانش دیگری از متن را القا می کند و مخاطب را به کشف لایه های درونی، آواهای گوناگون و گاه پنهان و ناگفته های متن رهنمون می سازد. یکی از شاخصه های اصلی این نظریه، کارناوال است که بارزترین ویژگی آن، از بین بردن مرز بندی های رسمی پذیرفته شده، دگرگون ساختن و واژگونی مبادی غالب از سوی نهادها و گفتمانهای قدرت است. بدین معنا که کارناولیته فضای تک صدایی حاکم بر جامعه را بر هم زده، و جامعه ای چندآوائی همراه با گفتگوهای متنوع پدید می آورد. از این رو، جستار حاضر ضمن واکاوی مفاهیم کلیدی منطق مکالمه و چند صدایی باختین بر آن است تا به شیوه تحلیلی- توصیفی به تطبیق و تبیین موازین نظریه سخن کارناولی باختین در رمان عزازیل یوسف زیدان بپردازد. دستاورد پژوهش نشان می دهد بسیاری از این مؤلفه ها چون آمیختگی احساسات متناقض، بهره گیری از تاج گذاری و تاج برداری، پارودی و پارودی مقدّس، زبان کوچه بازاری، تقابل های دوگانه و نسبیت، مضمون مرگ، انگیزه ضیافت، مضمون نقاب، در هم شکستن ارزشهای رسمی و تحمیل شده به جامعه تک صدایی و ترویج چند صدایی در رمان عزازیل یوسف زیدان وجود دارد. ره آورد وجود چنین مولفه هایی سبب پویائی هر چه بیشتر رمان گشته و فضایی را خلق می کند که انسان مسیحی بتواند با وجود قواعد و قوانین سفت و سخت آئین مسیحیّت، آزادانه به انتقاد از فضای رسمی حاکم بر جامعه بپردازد.میخائیل باختین نظریه پرداز مطرح قرن بیستم در حوزه نقد ادبی با نظریه منطق گفتگویی، فضای نوینی در حوزه های گوناگون از جمله ادبیّات پدید آورد. در این میان، «نظریه چندصدایی باختین» خوانش دیگری از متن را القا می کند و مخاطب را به کشف لایه های درونی، آواهای گوناگون و گاه پنهان و ناگفته های متن رهنمون می سازد. یکی از شاخصه های اصلی این نظریه، کارناوال است که بارزترین ویژگی آن، از بین بردن مرز بندی های رسمی پذیرفته شده، دگرگون ساختن و واژگونی مبادی غالب از سوی نهادها و گفتمانهای قدرت است. بدین معنا که کارناولیته فضای تک صدایی حاکم بر جامعه را بر هم زده، و جامعه ای چندآوائی همراه با گفتگوهای متنوع پدید می آورد. از این رو، جستار حاضر ضمن واکاوی مفاهیم کلیدی منطق مکالمه و چند صدایی باختین بر آن است تا به شیوه تحلیلی- توصیفی به تطبیق و تبیین موازین نظریه سخن کارناولی باختین در رمان عزازیل یوسف زیدان بپردازد. دستاورد پژوهش نشان می دهد بسیاری از این مؤلفه ها چون آمیختگی احساسات متناقض، بهره گیری از تاج گذاری و تاج برداری، پارودی و پارودی مقدّس، زبان کوچه بازاری، تقابل های دوگانه و نسبیت، مضمون مرگ، انگیزه ضیافت، مضمون نقاب، در هم شکستن ارزشهای رسمی و تحمیل شده به جامعه تک صدایی و ترویج چند صدایی در رمان عزازیل یوسف زیدان وجود دارد. ره آورد وجود چنین مولفه هایی سبب پویائی هر چه بیشتر رمان گشته و فضایی را خلق می کند که انسان مسیحی بتواند با وجود قواعد و قوانین سفت و سخت آئین مسیحیّت، آزادانه به انتقاد از فضای رسمی حاکم بر جامعه بپردازد.
بواعث ظهور هجاء المدن والأقالیم في الشعر العربي بخراسان خلال القرنین الرابع والخامس الهجریین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ازدهر الشعر العربی بخراسان فی القرنین الرابع والخامس الهجریین ویمتاز فن الهجاء بین الفنون الشعریه التی راجت عند الشعراء فیها. تناول الشعراء الهجاء بأنواعه المختلفه فی خراسان لکن هجاء المدن والأقالیم ظاهره شعریه أکثر الشعراء منه لأسباب مختلفه کما أورثوا لنا فی طیاته بوصفهم ألسنه الدهر تاریخاً شعریاً عن خراسان وما تتصل بها من أخبار قلّما نجدها فی الکتب التاریخیه مما یستحق النظر والتأمل. ذکر الثعالبی والباخرزی فی موسوعتیهما یتیمه الدهر فی محاسن أهل العصر ودمیه القصر وعصره أهل العصر من أشعار الشعراء بخراسان عدداً وفیراً فی هجاء المدن والأقالیم أکثره فی شکل مقطوعات قصیره تُظهر لنا جوانب من حیاتهم الأدبیه والثقافیه؛ الأمر الذی یحتاج إلی بحث علمی یشرح لنا بواعث هذا اللون من الهجاء ویتیح لنا التعرف علی تراثنا الثقافی؛ ومن ثم تهدف هذه المقاله إلی تناول البواعث التی سببت ظهور هذا اللون من الهجاء إلی جانب سائر أنواع الهجاء فی الشعر العربی بخراسان معتمده المنهج الوصفی _ التحلیلی. وتوصّل البحث إلی أنّ النتائج أن الأسباب فی هذا الصدد هی مناخ المدینه أوالإقلیم، وشعور الشاعر بالغربه، وظلم عمال الدوله، والفسق والفجور، ووجود القاذورات والروائح الکریهه، ومعاناه الشاعر وغضبه من أهل المدینه، وبخل أهل المدینه.کما تبیّن لنا أن هجاء الشعراء للمدن والأقالیم کان غالباً بدافع شخصی، أی أنه کان قائماً على تجربه شخصیه مزعجه، وتبعا لذلک لم یقصدوا الشعراء من وراء الهجاء إلا السخریه والتدمیر.
دلالة العنوان ومستویاتها في أعمال نجم والي الروائیة(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۵ الشتاء ۱۴۴۵ شماره ۱۱
37 - 66
حوزههای تخصصی:
إنّ العنوان هو العتبه الأولى للدخول على عالم النص أو فضائه الرئیس، ومن الناحیه الأخرى، إنّ دلاله العنوان تعد من أهم المباحث اللغویه والدلالیه التی تترکز على نقد العنوان، سواء فی مجال الشعر أو الروایه، نقداً دلالیاً؛ بحیث یؤدی هذا الأمر إلى الشفافیه فی المعنى والمفهوم لدى القارئ أو المتلقی. ویعد نجم والی أیضاً من الرواه العراقیین المعاصرین، والذی له ید قصوى فی کشف الحقیقه الاجتماعیه عبر استخدام عناوین روائیه دقیقه لروایاته، بحیث إن لکل عنوان روایه دلاله على الحقائق الاجتماعیه والثقافیه أو السیاسیه. وفی هذه الدراسه، ومن خلال الاعتماد على المنهج الوصفی- التحلیلی نهدف إلى تسلیط الضوء علی ماهیه دلاله العنوان ومستویاتها المتجلیه فی المستوى المعجمی، والمستوى الدلالی، والمستوى الصوتی، والمستوى الترکیبی، وتطبیق هذه المستویات على عناوین نجم والی الروائیه، واستقصاء دلالاتها ومؤشراتها المعنویه. ومن النتائج التی توصل إلیها المقال هی أن نجم والی لم یختر عناوین روایاته دون وعی، بل قصد من خلال اختیارها مقاصد خاصه، ومن جهه أخرى، إنها ترشدنا إلى قضایا ومفاهیم اجتماعیه فی العراق.
"السبع المثانی" من منظور "نظریه فنّ البیان البلاغیه"(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صحیح أن عباره: "سبعاً من المثانی" لم ترد إلا مره واحده فی القرآن الکریم: ﴿وَلَقَدْ آتَیناک سَبْعاً مِنَ الْمَثانی وَالْقُرْآنَ الْعَظیمَ﴾ الحجر:87، لکنها جاءت مؤکده بالتأکیدین "ل" و"قد"، ومقدّمهً علی "القرآن العظیم"، وبصیغه النکره "سبعا"، مما یبرّر اعتبارها من أهمّ الکلمات المفتاحیه فی القرآن الکریم، ویوحی بأنها هدیه عظیمه جداً قدّمها الله تعالی لنبیّه الکریم (ص). وقد اختلفت آراء المفسرین الشیعه والسنّه فی تفسیرها اختلافا نابعا من صیغه "سبعا" بشکل نکره، ولذلک فتحت المجال للتنوع فی تفاسیر هذا المصطلح القرآنی. وقد استطاع هذا البحث بتوظیف المنهج الوصفیّ التحلیلیّ – بعد إلقاء نظره علی هذه الآراء – أن یکشف الستار عن ثلاثه مصادیق جدیده لحقیقه السبع المثانی، أحدها سبع التفاتات فی سوره الحمد، والثانی السبع المثانی فی القرآن الکریم، والثالث فی نظام الکون أولا، وفی نظام اللغه والأدب تبعا لنظام الخلق ثانیاً. توصّل البحث إلی نتائج، أهمّها أن السبع المثانی هو سرّ سوره الحمد وسوره الحمد ملخّص القرآن الکریم، والقرآن نسخه متناظره مع نظام الکون، مما یقتضی شمول السبع المثانی للنص القرآنی ولعالم الوجود فی نفس الوقت، ودلیل علی صدق نظریه فنّ البیان البلاغیّه فی تناظر نظام اللغه والأدب مع نظام الکون.
واکاوی مؤلفه های فرهنگی رمان «ثریا در اغماء» در ترجمه عربی بر اساس نظریه لارنس ونوتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه لارنس ونوتی یکی از نظریه های ارائه شده در زمینه ترجمه ای روان و برجسته است. او با مطرح کردن دوگانه بومی سازی و بیگانه سازی، نحوه حضور مترجم در متن را ارزیابی می کند. از نظر وی، راهبرد بومی سازی با هدف جلوگیری از ورود فرهنگ دیگری صورت می پذیرد و بیگانه سازی در جهت آشنایی مخاطب با ارزش ها و فرهنگ سایر ملل انجام می پذیرد. بررسی و تحلیل مؤلفه های فرهنگی در ترجمه عربی محمد علاءالدین منصور از رمان فارسی ثریاء در اغما اثر اسماعیل فصیح مبتنی بر نظریه نحوه حضور مترجم، مبنی بر راهبردهای آشنایی زدایی و غرابت زدایی ونوتی هدفی است که این پژوهش با به کارگیری روش توصیفی- تحلیلی آن را مورد توجه قرار داده است. نگارندگان در این مقاله ابتدا عناصر فرهنگی را استخراج کرده و سپس آن را با ترجمه عربی رمان حاضر مطابقت داده اند تا گرایش مخاطب بر دو راهبرد پیشنهادی ونوتی را مشخص سازند. نتایج به دست آمده نشان می دهد که مترجم ارزش های فرهنگی متن مبدأ را حفظ کرده و با توجه به غلبه روش آشنایی زدایی بر روش غرابت زدایی در این ترجمه، متنی روان و همه فهم ارائه نشده است؛ زیرا اصطلاحات و تعابیر بدون دریافت بار فرهنگی موجود به صورت لفظ به لفظ یا با معادل نزدیک به متن مبدأ انتقال داده شده که در نهایت ناشی از عدم شناخت صحیح فرهنگ و متن مبدأ توسط مترجم است.
توظیف القضایا النحویه فی دراسه الإحالات عند السید الصدر فی منه المنان؛ دراسه قضیه الربط بضمیر الغائب أنموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و چهارم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ (۱۴۴۳ه.ق) شماره ۲ (پیاپی ۴۸)
167-198
حوزههای تخصصی:
تمثلت أهمیه الدراسه هنا أنها تحاول إبراز القضایا النحویه ومنها الإحاله الضمیریه بضمیر الغائب عند الصدر فی تفسیره من خلال أجزاءه الخمسه، والدراسه تهدف إلى التعریف بالصدر ومنهجه فی التفسیر، وکیفیه طرقه الآراء النحویه مفسراً للقرآن، اقتضت الدراسه المنهج الوصفی التحلیلی، والغرض منها هو جمع بعض القضایا النحویه التی یذکرها ومنها الإحاله الضمیریه ومناقشتها وتحلیلها وردّها إلى أصولها والوقوف على موضوعاتها، وتحلیل بعض النماذج والتعلیق علیها دون الانتصار لجههٍ ما، إلا ما یتسق مع ما یقتضیه المعنى المطلوب، حاول الباحث فی هذا الموضوع عرض کیفیه التوظیف النحوی فی (منه المنان) وبیان تأثیرها فی توجیه المعنى. وانتهت الدراسه إلى جمله من النتائج یمکن إیجازها کالآتی: کثره الأطروحات کان سبباً وراء توظیف المسائل النحویه فی کتاب منه المنان، وأنَّه یُعطی الأولویه للمعنى لمناسبه السیاق بدلاً من القواعد النحویّه، واستطاع من خلال ضمیر الغائب إزاله الکثیر من اللبس والإبهام فی الکثیر من سیاقات النص ورفضه لفکره التقدیر النحوی والتأویل فیه، وانَّه قد استقى مادته العلمیه من کتب النحو وکتب إعراب القرآن، وکذلک وجدناه کثیرا ما یورد آراء نحویه نقلاً عن المدرستین البصریه والکوفیه، ویطرح رأیه دون التحیز لجههٍ معینه.
تبیین نظریه کنش های گفتاری سرل در سوگ سروده الدمعه الخرساء اثر بدر شاکر السیاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نظریه کنش گفتاری سرل- که در حوزه کاربردشناسی زبان(pragmatics) جای دارد- معنا به هنگام کاربرد و در ارتباط با جهان خارج مورد مطالعه بوده و بافت و موقعیت به عنوان دو شرط اصلی در دستیابی به معنای ژرف ساخت، مورد بررسی قرار می گیرد. این کارکرد زبانی قابل بررسی در انواع متون به ویژه متون ادبی است. بررسی متن از این نظرگاه نشان می دهد که چگونه شاعر با گذر از روساخت کلام، مضمون اصلی را در لایه های زیرین متن یا همان ژرف ساخت پنهان ساخته تا هم از ابتذال مضمون(پرهیز از موضوع و مضمون تکراری) جلوگیری کند و از دیگر سو آن را در راستای توصیف جریان های عصر خود به کار گیرد. در این مجال، مرثیه ای عاشورایی از شاعر معاصر عراقی بدر شاکر السیاب مورد بررسی قرار گرفته است. هدف از انجام این پژوهش توصیفی- تحلیلی، بررسی کنش های گفتاری در یک اثر ادبی- تاریخی است که به ترسیم فضای فکری شاعر معاصر عرب در برخورد با تراژیک ترین رخداد سیاسی جهان اسلام و پیوند آن با شرایط کنونی جامعه ی استعمارزده ی خویش پرداخته است. حاصل پژوهش پیش رو این است که شاعر معاصر به جز کار گفت های اعلامی از همه ی کار گفت های کلامی استفاده کرده است، اما کنش های اظهاری با توجه به هدف بیدار گری و تظلم خواهی نمود بیشتری داشته است.
التحليل النفسي ليونس الخطاط بطل رواية هنا الوردة(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۹
278 - 309
حوزههای تخصصی:
قدم سیغموند فروید من خلال عرض أفکاره حول مقولات الوعی وشبه الوعی واللاوعی، الأساس لتحلیل الأعمال الأدبیه بالاستعانه بأسالیب التحلیل النفسی. روایه هنا الورده للکاتب الأردنی أمجد ناصر، هی إحدى الروایات السیاسیه التی أولى فیها المؤلف اهتماماً خاصاً للقضایا النفسیه والصراع الخفی للقوى الداخلیه لدى بطل الروایه یونس الخطاط فی معالجه موضوعها. لذا یحاول البحث الحالی دراسه الصراع الداخلی عند یونس الخطاط بطل هذه الروایه معتمداً على نظریه فروید والبنیه الثلاثیه للشخصیه؛ أی الهو، والأنا والأنا العلیا، وتحلیل نتیجه المعرکه بین الهو والأنا والأنا العلیا على حیاته الفردیه والاجتماعیه. وتشیر نتائج البحث إلى أن العلاقات مع الأقران والأجواء السیاسیه والاجتماعیه المتوتره والدعایه للتنظیمات الفکریه والسیاسیه تلعب دوراً کبیراً فی تشکیل الصراع الداخلی لدى یونس. وقلقه الداخلی الشامل سببه ضغوط الهو على الأنا وعلى قدرته المنطقیه وإصراره على تلبیه مطالبه غیر العقلانیه والمادیه بسرعه، فضلاً عن مثالیات الأنا العلیا المدمره والکاذبه التی تقوده إلى العدید من المغامرات والطموحات والعمل الذی یؤدی إلى اغتیال الرئیس ویعرض حیاته وحیاه عائلته للخطر.
دراسة سیمیائیة سردیة في المقامة السمرقندیة للحریري علی أساس نظریة غریماس للنموذج العاملي(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۵ الخریف ۱۴۴۵ شماره ۱۰
127 - 148
حوزههای تخصصی:
اشتهر غریماس بإحدی البرامج السردیّه الهامّه أی النموذج العاملی الذی یُعتبر نموذج لتحلیل الحکی ویتعلّق بالنصوص الحکائیه ویستهدف تجسید المسار لدی الشخصیات وتسجیل الأعمال والسلوکیات. یُقصد بالعامل کل ما له تأثیر فی إغناء الأحداث وازدهارها سواء أکان شخصیّه حیّه أو جماداً أو حیواناً أو فکرهً أو شیئاً له قوّه فعّاله ومؤثره ضمن عالم النص السردی. یعتمد النموذج العاملی إلی سته عوامل وهی: الذات، الموضوع، المرسِل، المرسَل إلیه، المساعد، والمعارض. تأتی هذه العوامل فی ثلاث روابط متمثّله فی الرَّغبه والتّواصل والصّراع. لقد سلّطنا الضوء فی هذه الدراسه علی إحدی النصوص السردیّه أی المقامه السمرقندیّه للحریری وفق المنهج الوصفی-التحلیلی بهدف معرفه عوامل إثراء النص وازدیاد تأثیره فی المتلقّی. والغایه من هذه الدراسه هو لزوم العوده إلى التراث وماجمّعه من نقاط مثیره وما اشتمل علیه من براعهٍ فائقهٍ تتطلّب دراستها وإحیاء اعتبارها الثّقافی والتاریخی. ومن أهمّ ما توصّلنا إلیه من نتائج أنَّ النموذج العاملی فی التحلیل السردی للمقامه السمرقندیّه کان قابلاً للتطبیق من خلال العلاقات المزدوجه بین العوامل کما توجد بعض العوامل المشترکه بین الترسیمات العاملیه لهذه المقامه. کما أنّ تطبیق النموذج العاملی علی المقامه المذکوره قد ساهم فی استخلاص المعنی من البنیه السردیه. وأدّت العوامل أکثر من دور فی علاقاتها، فقد تکون حیناً ذاتاً أو مرسلاً وحیناً مرسلاً إلیه، حسب تطوّر الحالات والتحوّلات فی المقامه.
تشکيل اللغظ الشّعريّه بين المعيار والاختيار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یدرس هذا البحث العلاقه بین تشکیل المستوى الفنّیّ وترکیب الألفاظ، مبیناً الفارق المعنوی بین اللفظ المعجمی واللفظ فی الترکیب، وما یرتبط بذلک من تشکیل فنی، ثم ما یتضمنه من علاقه الترکیب النحوی بالمعنى، وکیفیه ظهور المعنى من خلال الترکیب، وصله أنواع الترکیب فی اللغه بأداء المعنى، وتأثیر الترکیبات المختلفه فی توجیه المعانی، کما یبحث فی الانزیاح الدلالی فی اللفظ، من خلال دراسه الفارق بین المعنى الکامن فی اللفظ مفرداً والمعنى الذی ینتج لدى ترکیب المفردات لدى الاستخدامات المختلفه، ویبحث أیضاً فی القرائن الداله وأثر هذه القرائن فی توجیه الدلاله وظهور المفهوم من اللفظ عموماً، ویتحدّث فی الاستخدام الفنی للألفاظ فیبیّن أنّ کیفیه استخدام اللفظ فی التّعبیر استخداماً لیس مألوفاً یُنتج دلاله جدیده. ویرکّز البحث أیضاً على مسأله الأغراض والمقاصد المتفرّعه من التّراکیب النّحْویّه، کأغراض التّقدیم والتّأخیر فی علاقات الإسناد، وما ینتج عنها من انحراف دلالیّ یلفت انتباه المتلقّی إلى معنى دلالیّ جدید. ویعتمد هذا الجانب حصول الفائده من خلال مراعاه حال المخاطَب؛ فلکلِّ بِنیه ترکیبیّه معناها ومقصدها وغایتها التّداولیّه، ولکلّ صیغه لفظیّه إبلاغیّه توجبها ملابسات الخطاب وأغراضه. ویبیّن البحث أنَّ اللّغه لفظ معیّن یؤدّیه متکلّم لغرض خاصّ فی مقام ومقال محدّدین، إلى مخاطب معلوم فی الذّهن. ویولی البحث الصّیغه الصّرفیّه اهتماماً، فللصّیغه الصّرفیّه دورٌ کبیر فی التّوجیه الدّلالیّ للکلمه؛ من حیث علاقه بِنیه الکلمه أو صیغتها الصّرفیّه بمعانیها الوظیفیّه.
ظاهرة القرآنيَّة فی الشعر العراقي الحديث شعر مهدی النَهيريّ أُنموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۶
75 - 89
حوزههای تخصصی:
تمثلت أهمیّه "القرآنیَّه" فی أنها تقنیه من التقنیات التی یتوصل بها الشاعر إلى زخرفه نصوصه الإبداعیه وجعلها زاخره بالتصویر الجمالی والواقعی ونظراً للمکانه الهامّه والمقدّسه التی احتلّها القرآن الکریم فی حیاه البشر عامه والمسلمین خاصه، واندفاع المبدعین عامه والشعراء خاصه للتروی من هذا النص المقدس ولرفد أشعارهم منه، وبسبب الأهمیه الکبیره لهذا الموضوع والتی تبین التفاعل الکبیر بین النصّ القرآنیّ والنصّ الشعریّ؛ فقد وقع اختیارنا على هذا الموضوع.کما أنّ هذا البحث یهدف إلى إبراز القیمه الجمالیه والفنیه للقرآنیه "التناص القرآنیّ" فی الشعر العراقی المعاصر من خلال شعر مهدی النَهیریّ أنموذجاً، وکشف أبعادها لدى الشاعر، وقد اتبع الباحث المنهج الوصفی التحلیلی الذی یقوم بتحلیل الظواهر ومقارنتها بشکل أکثر تفصیلاً، من خلال عرض النصوص الشعریه التی تحمل ظاهرا أو باطناً ظاهره "القرآنیَّه" أو دلالاتها، وبیان فاعلیه "القرآنیَّه" فی تلک النصوص.وقد توصل البحث إلى عده نتائج أهمها: إنّ "القرآنیَّه" باتت تمثل ظاهرهً من ظواهر تولید النصّ الإبداعیّ لدى شاعرنا، وجعلت نصّه الشعریّ منفتحاً وذا دلالات وإیحاءات یستطیع المتلقی القارئ وغیر القارئ الإمساک بها، فضلاً عن أنها نمّت الذاکره الشعریه للشاعر ومخیلته وتقوّیها من خلال التناص مع معانی ومفردات وصور النصّ المقدّس وجعلت نصّه ملتصقاً بالماضی، فهی حبل متین بین الماضی والحاضر، وقد شکّلت "القرآنیَّه" قیمًا بمحاور تتراوح بین إبقاء بنیه النصّ القرآنیّ والمحافظه على علاقته الداخلیه لفظاً ومعنىً، أو محاوله انتزاعها والتعدیل علیها فی إطارها الأول، والمصاحبات الدلالیه المعنویه فی إقامه أنساق جدیده من العلاقات ضمن المنجز الشعریّ.
التناص وتجلیاته في الخطاب السردي لقصص علی السباعي(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعرف التناص بأنه الصوت المتعدد ذلک لأن کل نص هو فی کنهه لوحه فسیفسائیه مکونه من الاقتباسات عن نصوص أخرى. ومن هذا المنطلق یکون النص محض إعاده إنتاج لخبرات تراکمیه سابقه، جمعت والتحمت فی البناء النصی الجدید الذی نهض فی هیکلیته على أساس من نصوص سابقه متباینه ومتعدده ومتنوعه المشارب. ومن هنا یکون کل نص تناصا بصوره مطلقه، ذلک أن النص یبرز فی عالم یغص بالنصوص (نصوص قبلیه، ونصوص محیطه به، وأخرى حاضره فیه)، واستراتیجیته المحوریه هی الهدم والتفکیک بغرض إعاده البناء. یهدف هذا البحث دراسه تجلیات التناص فی الخطاب السردی لقصص مختاره عن القاص العراقی علی السباعی حتی یستنتج بان أبرز أنماط التناص التی یمکننا تمییزها فی خطاب السباعی السردی فی المجموعات القصصیه المختاره (عینه البحث) نمطان رئیسان؛ الأول تناص ذاتی حصل مع نصوص الکاتب عینه، والآخر خارجی تفاعل فیه خطاب الکاتب السردی مع نصوص خارج حدود إبداعه الشخصی.
اختلاف فقهاء اهل السنة و الشیعة في شرائط المسجود علیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عندما تتوحد الأصول الاعتقادیة بین المسلمین جمیعهم یتاح للعلماء المجتهدین منهم، الاجتهاد فی استنباط الأحکام الشرعیة استنادا إلى هذه الأصول، ممّا أدى إلى ظهور المذاهب الفقهیة وتعدد وجهات النظر. وإن کان هذا الاجتهاد یفضی إلى اختلاف فی وجهات النظر، فی أمور لیست من الأصول الاعتقادیة، فإنّه ینبغی ألا یؤثّر هذا الاختلاف على وحدة الأمة الإسلامیة، فهذه الوحدة یجب أن تبقى مصانة من تأثیر أی عامل قد یؤدی إلى الخصومة والتفرق. فالشریعة الإسلامیة إذ تبیح التعدّد، فإنما تریده أن یکون اجتهادا یحقق مصلحة المسلمین العلیا فی إطار الوحدة، الأمر الذی یمکّنهم إن تحقق من مواجهة مختلف التحدیات فی کل زمان ومکان. وبعد، فهذه وجیزة فی المسألة الفقهیة البارزة التی کانت مثارا للجدال والنقاش بین فقهاء السنة والشیعة، لأزمان مدیدة حتى یومنا هذا. وکانت تمثل موضع خلاف لا یُرجی له نهایة، وهی مسألة السجود علی الارض. مع أننا إذا نظرنا إلى هذه المسألة بتجرد وموضوعیة لوجدناها تستند إلى دلائل لا غبارعلیها، مستنبطة من مصادر التشریع المعتمدة، لا سیما من کتب أهل السنة أنفسهم، لکنّ الفجوة القائمة وانغلاق باب الحوار والعزلة الفکریة التی سادت بین الطرفین ردحا طویلا من الزمن أدت إلى طمس معالم هذه الدلائل وجعلتها خافیة عن الأذهان. و نحن سنتناول هذه الآراء، و نحاول دراستها، وفق ا لمنهج البحث العلمی الموضوعی، مستهدین بآیات الق رآن الکریم و بما ثبت من السنة النبویة الشریفة و سیرة اهل البیت (ع). ورائدنا فی هذا السبیل قوله سبحانه: «وَاعْتَصمُوا بِحَبْلِ اللّه جَمِیعاً وَلا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْکُنْتُمْ أَعداءً فَألّفَ بین قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتهِ إِخْواناً ...» (آل عمران: 103).
دراسه اللغه الروائیه وأشکالها فی روایه الصبّار لسحر خلیفه علی ضوء تصنیف عبد الملک مرتاض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سحر خلیفه الروائیه المعاصره الفلسطینیه تعدّ إحدی الروائیات المتمیزات على الصعیدین العربی والعالمی؛ حیث لاقت روایاتها شهره واسعه فی العالم بأسره بسبب التزامها بالواقع الفلسطینی وخاصه المقاومه والقضایا الاجتماعیه وقضایا المرأه، وأیضاً توظیفها بناءاً لغویاً أخاذاً یحرّک مشاعر القارئ ویجعله مشدوداً بأحداث الرواِیه. وفی روایه الصبار (المنشوره بعد نکبه عام 1967م) التی نحن بصدد دراستها، عاجلت فیها سحر خلیفه القضایا التی واجهها المجتمع الفلسطینی بعد هذه النکبه، تقوم الروائیه بتوظیف بناء لغوی تختلف غالباً مستویاته فی أشکال سردها اختلافاً یجدر بنا أن ندرسه اعتماداً علی المنهج الوصفی- التحلیلی، علی ضوء تصنیف الأدیب والناقد الجزائری عبد الملک مرتاض. ومن النتائج التی توصّلنا إلیها، هی: إنّ سحر خلیفه وظّفت جمیع الأشکال السردیه التی یذکرها عبد الملک مرتاض فی کتاب نظریه الروایه؛ أی: النسیج السردی، الحوار، والمناجاه، کما وظّفت جمیع الضمائر السردیه (ضمیر الغائب، ضمیر المخاطب وضمیر المتکلم) فی روایتها، وضمیر الغائب هو الأکثر استعمالاً فی سردها للأحداث. کما تعتمد سحر خلیفه غالباً فی سردها القائم علی ضمیر الغیاب، علی لغه فصیحه متوسطه المستوی، وعندما ترید أن تسلّط الأضواء علی أجواء الحوار الذی یجری بین الطرفین داخل السرد، هی تتأرجح بین توظیف اللهجه الدارجه واللغه الفصیحه البسیطه، وعندما تترک المجال للشخصیات أن یتحاوروا مع بعض، نجد أنّ الشخصیات الغیر مثقفه تستخدم أکثر الأحیان لغه سوقیه عامیه ملحونه، والشخصیات المثقّفه تستخدم لغه فصیحه مبسّطه.
نگاهی جامعه شناسانه به مواجهه خود و دیگری بر پایه نظریه هورتون کولی (مطالعه موردی: رمان أَقودُك إلی غيري از عائشة أَرناؤوط)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
41 - 59
حوزههای تخصصی:
بی تردید، خود و دیگری در بستر مدرنیته، دستخوش ایده پردازی های متفاوت تری از دوران پیشامدرن قرارگرفته است. در چنین دورانی، از کارسازترین شیوه ها برای درک صحیح این پیوند، دریافت صورت بندی های جدید جامعه شناسان از آن می باشد. «چارلز هورتون کولی»، جامعه شناس آمریکایی، از نظریه پردازانی است که این موضوع را با نگاه متمایزی نسبت به ایده پردازان این حوزه نگریسته است. او با شیوه «درون نگری همدلانه» اش، خود را در پیوندی دائمی با جامعه تعریف می کند و جز در بافتار جامعه و آیینه اذهان دیگران، راهی برای کشف و فهم آن قائل نیست. کولی این پیوستار را در چهار شکل که مشتمل اند بر «پیوند ارگانیک»، «پنداربودگیِ دیگری»، «خودآیینگی» و «خود-دیگری گروهی»، با مختصاتی ویژه دسته بندی کرده است. این رویکرد جدید به خود و دیگری در پژوهش حاضر به عنوان مبنایی نظری برای تحلیل رمان «أَقودُک إلی غیری» از عائشه أرناؤوط انتخاب شده تا به محوری ترین مسئله اش که از پیشانی نوشت آن هویداست، نگاهی علمی بیندازد. نتایج حاصل از این جستار نشان می دهد که نویسنده سوری-آلبانیایی این رمان، بی توجه به نگره جامعه شناختی کولی و صورت های ارائه شده او در پیوند خود و دیگری نبوده است. او با طرحی که از وجود نامرئی «ساروس» -عنصر مهم قصه اش- ریخته، مواجهه با دیگریِ خیالی یا «پنداربودگیِ دیگری» را به شکل پرنمودی تجسم بخشیده است. همچنین از رهگذر ارتباط متمایز و عمیقی که مریم - قهرمان داستانش - با شخصیت های متنوع داستان می سازد، جلوه پرواضحی از پیوند ارگانیک، خودآیینه سان و خود-دیگری گروهیِ کولی را تداعی کرده است؛ امری که جزئیات آن در لابه لای این پژوهش، با ذکر شواهدی از رمان به اشاره درآمده است.
تحلیل زمان انگاره آرزوی جاودانگی در گفتمان روایی «النوم في حقل الکرز» با تکیه بر نظریه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
106 - 90
حوزههای تخصصی:
زمان گفتمان روایی چندبعدی و مبتنی بر هنجارگریزی است که در اثر آن، تصاویری پراکنده باهدف برجسته سازی انگاره داستانی آفریده می شود. انگاره، به باور مسلطی اطلاق می شود که درنتیجه تکرار یک تصویر حاصل می شود. رمان «النوم فی حقل الکرز»، اثر نویسنده عراقی، ازهر جرجیس، نامزد دریافت جایزه بوکر عربی در سال 2020 میلادی، نمونه ای از آثار ادبیات تبعید است که مفهوم مانایی هویت فردی در سایه امنیت وطن، بن مایه آن را می سازد. این مفهوم، ریشه در انگاره «آرزوی جاودانگی» دارد. پژوهش حاضر از نوع کیفی بوده که از رهگذر مطالعه منابع کتابخانه ای و با تکیه بر شیوه توصیفی – تحلیلی نگاشته شده است. هدف این پژوهش، کشف مبنای شکل گیری انگاره روایت «النوم فی حقل الکرز»، تبیین ارتباط میان زمان و ویژگی های شخصیتی و تعیین عواطف منبعث از انگاره جاودانگی بر اساس نظریه گفتمان روایی ژرار ژنت در سه محور نظم و ترتیب، دیرش و بسامد است. کاربست این نظریه در اثبات انگاره روایت ضروری است؛ زیرا اثبات کننده ظرفیت این چارچوب ساختگرا در برجسته سازی ویژگی شخصیت قهرمان و احساسات مرتبط با انگاره روایت است. یافته های پژوهش، حاکی از آن است که ساختار روایی توبرتویی و جریان سیال ذهن که نابهنگامی های نظم گفتمان روایی را تشکیل می دهند، به همراه دیرش که مبتنی بر دیالوگ، تلخیص، حذف و مکث توصیفی است و انواع بسامد اعم از نقل های منفرد، مکرر و تکرارشونده در جهت برجسته سازی انگاره «آرزوی جاودانگی» به کاررفته است. از نتایج بحث می توان به تقابل میان زمان حال و گذشته به عنوان مبنای انگاره جاودانگی، انزوای قهرمان داستان در زمان و وجود عواطف ترس، امید، سرگشتگی و سرخوردگی اشاره کرد.
التماسك النصي في قصيدة أرِحْ ركابك للشاعر محمد مهدي الجواهري(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تطوّرت الدراسات اللسانیه والنقدیه الحدیثه مؤخراً، مما جعلت الاهتمام بلسانیات النص ضروره ماسه فی تشکیله وتفسیره. من هذا المنطلق، یبحث هذا المقال مکامن التماسک النصی ودلالاته، أی ترابط أجزاء قصیده أرح رکابک، للشاعر محمد مهدی الجواهری حسیا أو معنویا؛ وذلک لأن شعره یعبر أصدق تعبیر عن عواطفه التی یکتنفها الحب والولاء للوطن. وقد جاء ذلک الحب عن عقیده صادقه وإذابه لذاته، من دون تکلف أو تصنّع، حیث لم یعبر عن العواطف فحسب، بل یعبر عن الفکر، والتعبیر عن الفکر أهم من التعبیر عن العواطف. ولما کان التماسک النصی أساساً فی بناء البیت الشعری وصیاغته فی التعبیر عن الأفکار، جاء الهدف من هذه الدراسه حیث التطبیقات العلمیه والعملیه على أبیات القصیده، لتتضح فاعلیه التماسک النصی وانسجامه فی ترابط وتماسک تلک الأفکار، وذلک عبر توظیف أدواته التی أهمها وأشهرها الإحاله والحذف والتکرار وغیرها، لیتناول عناصر التماسک النصی ودلالاته فی قصیده أرِحْ رکابک، معتمداً على المنهج الوصفی التحلیلی. یحکی قسم من النتائج أن القصیده کانت صوره حقیقیه للوضع السائد فی المجتمع العراقی، وأخذت أدوات التماسک النصی من الأدوات النحویه، کالإحاله، والاستبدال، والربط، والمعجمیه، کالتکرار والتضام، حیّزاً کبیراً فی القصیده، حیث لعبت دوراً محوریاً فی وحده النص الأدبی للقصیده.
الإنسان المثال فی مرآهِ نهج البلاغه - النّبیّ محمّد (ص) أنموذجاً - دراسه فنّیّه أسلوبیّه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یدرس البحث صوره الإنسان المثال ممثّلهً بشخصیّه النّبیّ محمّد (ص) وفق ما تناولها الإمام علیّ فی نهج البلاغه، فیبدأ بعرض آراء بعض الفلاسفه فی الإنسان عموماً، والإنسان المثال بشکلٍ خاصٍّ، ثمّ ینتقل لیتناولَ الإنسان المثال، وهو القسم الّذی یشغل الحیّز الأکبر من البحث، فیدرس ذلک وفق إحدى خطب الإمام علیّ الّتی ذکر فیها صفاتِ رسول اللّه (ص)، یُستشَفُّ من خلالها صفات الإنسان المثال، أو ما ینبغی أن یکون علیه الإنسان، ویتمّ ذلک بقالبٍ فنّیٍّ لغویٍّ صِرفٍ، یسلّطُ البحث الضّوء على جزئیّاته المختلفه وعناصره المتعدّده الجوانب، ویُظهر الجوانب الجمالیّه فیها، وأثر الصّوره الفنّیّه واللّغه والإیقاعِ الموسیقیِّ فی تبیان صوره الإنسان المثال - محمّد (ص)، من دون أن یغیبَ عنّا سیاقها الّذی وُضعت فیه.
تمظهرات الصراع الاجتماعي في رواية «أدركها النسیان» لسناء شعلان بناءً علی نظرية لويس كوزر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۶
21 - 37
حوزههای تخصصی:
قد حاول العدید من الباحثین وعلماء الاجتماع البحث عن الصراع الاجتماعی وظواهره ونتائجه فی المجتمع البشری. وکان أحد هؤلاء العلماء والباحثین هو لویس کوزر الذی قدم نظریه ممنهجه ومتقنه عن هذه الظاهره. لقد تأثر کوزر بالفکر المارکسی وأکد علی أنّ الصراع الاجتماعی ینشأ عندما تتصادم الأهداف غیر المتوافقه، سواء کانت ملموسه أو غیر ملموسه. وقد یکون هذا الصراع نتیجه التنافس على الموارد المحدوده أو السلطه أو الأعراف. وبما أن هناک علاقه متجذّره ومتماسکه بین الأدب والمجتمع فیتأثر بسیاقه المجتمعی، ویمکن القول بأن کل نص أدبی هو تجربه اجتماعیه، وأداه تقویمیه للمجتمع تأخذ علی عاتقها تبیین الصراعات الاجتماعیه والحدّ منها، کما أنه مرآه صادقه تکشف عن مساوئ المجتمع ومهاویه وترسم اتجاهات الأشخاص والمجموعات المختلفه. وبما أنّ روایه «أدرکها النّسیان» هی روایه الطبقه المحرومه المضطهده فتُصوّر صراعهم مع أصحاب السلطه، فیسعی الباحثان دراستها مستخدمَینِ المنهجَ الوصفی التحلیلی، معتمدینِ علی المحاور المقترحه فی نظریه کوزر، من أجل تحلیل ودراسه التمثلات الصراعیه ودورها فی تشکیل العلاقات الاجتماعیه والأیدیولوجیه والخطاب السائد فی الروایه. وأما الذی دفع الباحثین إلی اختیار هذا الموضوع، فهو أنّ دراسه الأدب لاسیما الروایه من منظور علم الاجتماع وتوظیف الآلیات السوسیولوجیه تقدم رؤیه جدیده ودقیقه فی التحلیل والتأسیس. ومن أهم النتائج التی توصل إلیها البحث هی أنّ جمیع أنواع الصراعات کانت حاضره فی النص وفق نظریه کوزر حیث لعبت السلطه دورًا حاسمًا فی الصراع الواقعی، وعندما أدرک بطلا الروایه أنهما بعیدانِ عن القرارات السیاسیه والمصیریه زادت المشاحنات والتوترات مع السلطه ووضعت الصراع غیر واقعیّ، وکانت الصراعات الخارجیه نتیجه للنظره الدونیه والمحتقره للآخر/المرأه، وأما الصراع الداخلی فیتمثَّل غالبًا فی الأهداف والمعتقدات المتضاربه داخل مجتمع الروایه حیث تری المصالح الشخصیه هی الهدف الأساس.
شخصیت پردازی در رمان «طوق الحمام» با چینش مکانی از مکّه تا مادرید
حوزههای تخصصی:
شخصیت های هر داستانی توسط نویسنده آن انتخاب شده و در جای جای داستان نقش ایفا می کنند، به طور کلّی می توان گفت که داستان برشی از واقعیت و خیال ساخته و پرداخته ذهن نویسنده است. بخش مهمی از شخصیت پردازی، وام دار مجموعه ای از عناصر است که نویسنده داستان به فراخور اثر مورد نظرش از آن بهره می گیرد. رمان «طوق الحمام» اثر رجاء عالم رمان نویس زن عربستانی بازتابی اجتماعی- دینی دارد که حوادث آن در دو شهر مکّه و مادرید اتّفاق می افتد. این رمان، از نظر شخصیت پردازی جایگاه هنری والایی دارد. رجاء عالم در شخصیت پردازی و معرّفی اشخاص رمان خود از شیوه گفتگو و توصیف استفاده کرده است و شخصیت های داستان اکثراً شخصیت هایی مکمل هستند. فضای دینی و خیالی داستان، ساختار آن را جذّاب و تعقیب و گریز و جدال، رغبت خواننده را برای ادامه داستان حفظ کرده است. ترتیب زمانی، مکانی و نظم منطقی رویدادها در معرّفی شخصیت ها به صورتی کم و بیش پایدار است که گاه حوادثی غافلگیرکننده یک شخصیت، چینش زمانی و مکانی داستان را بر هم می ریزد. ساختار صوری داستان، به دو قسمت با دو مکان مجزّا امّا شخصیت های تکراری و گاه جدید، تنها با هویّت متفاوت «عزّه»، تشکیل شده است. در بررسی شخصیت پردازی در این رمان، نویسنده با قرار دادن کانون روایت در مکّه و اتّفاقاتی که در مورد این فضای مقدّس صورت می گیرد حفظ هویت این مکان را دغدغه اصلی روایت می داند. این پژوهش بر آن است تا با روشی تحلیلی- توصیفی به بررسی این مطلب بپردازد که انواع شخصیت پردازی چگونه باعث نظم، تداوم و چینش قسمت های مختلف داستان «طوق الحمام» شده است. از جمله نتایج این پژوهش اینکه ذهن راوی و شخصیت داستان و موضوع پیوندی هماهنگ و منسجم با هم دارند و این هماهنگی به منظور تحقق و تثبیت اهداف اصلی است و محتوای اصلی آن که درباره تاریخ مکه و آداب ورسوم مردمان آن است با این پیوندها تقویت و تأکید می شود. اندیشه ها و تصاویر ذهنی داستان اغلب دارای یکپارچگی و ساختار مشخص هستند. از ویژگی های بارز این رمان می توان به توجه به عنصر زمان، ارتباط نویسنده با خواننده و شخصیت محوری به جای حادثه پردازی اشاره کرد.