فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۶۱ تا ۱٬۱۸۰ مورد از کل ۱٬۹۶۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
کان الغزل العذری حیّاً فی العصر العباسی رغم وجود الشعراء الذین ارتفعوا عن الحس المادی وعاشوا فی حبّهم معیشة طاهرةً نقیةً وعلی رأسهم محمد بن داود الإصفهانی المعروف بالظاهری. فهو نتاج تربیة إسلامیة صافیة امتزجت فیه التعالیم الدینیة بروح إنسانیة فنتجت عنها هذه العفة و""النیرفانا"" من أهم میزاته ویمثل انعطافاً واضحاً فی تیار الشعر العربی، لأنّه وضع غرضاً شعریاً متمیزاً وکان حافظاً لأسالیب الشعر الموروثة، کما تأثّر بالحضارة الإسلامیة والثقافات الأخری آنذاک.
سعت هذه الدراسة أن تبرز بعض معالم التربیة الروحیة المشترکة عند البوذیة والإسلام وأهمیة الحیاة الروحیة ومکانتها عند الدیانتین؛ وتدور حول وسائل العملیة لتحقیقها ثمّ أسالیبها لتجرد النفس عن رغباتها وتحقیق الوصول إلی الذات الإلهیة. ومن أهم عناصرها الموت، الألم، تعطیل الإرادة، الصراع النفسی والمازوشیة.
هذا والمنهج الذی التزمناه فی بحثنا توصیفیاً تحلیلیاً ویعتمد علی مناهج الداراسات الحدیثة فی النقد النفسی الحدیث ویمکن معرفة الأجواء الأدبیة المسیطرة علی العصر العباسی من خلال النقد النفسی لأشعار الإصفهانی کما سلکنا فی هذا البحث مسلک النقد والتفنید. إذن دراسة دقیقة لأشعاره تُوضِح قیمة هذا الشعر من الناحیة الفنیة واتجاهه العفیف فی معالجة هذا الجانب الشعری المتمیز.
دراسة المونتاج السینمائی فی تشکیل صورة العدّودة المصریة هاشم محمّد هاشم (الکاتب المسؤول)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یمثّل ""العدید"" ممارسة من أهم ّالممارسات الشعبیة التی تمارَس فی مصر والمرتبطة بطقوس الموت والعزاء، ویُعدُّ الوجه الشعبی للمراثی فی الأدب الرسمی مع وجود بعض الفوارق بینهما، کما أنّه نوع مهمّ من أنواع الأغنیة الشعبیة المصریة.
فقام هذا البحث بالمنهج الوصفی التحلیلی بدراسة نصوص من فنّ العدید برؤیة سینمائیة والبحث مکوَّن من جزءین؛ أوّلهما تطبیق أنواع المونتاج السینمائی حسب نظریة ایزنشتین علی فنّ العدید، وثانیهما دراسة العاملَین الأساسیَین الذین یؤثران فی توظیف تقنیة المونتاج داخل نصوص العدّودة وهما قالب العدید والتکرار.
ولاحظنا عند دراسة نصوص فنّ العدید وجود بعد سینمائی واضح؛ بحیث برزت بعض التقنیات السینمائیة وعناصرها داخل نصوص الفنّ المدروس، تلک التقنیات التی تتوافق فی الوقت نفسه مع أغراض فنّ العدید من إبراز حالة الحزن وتعدید صفات المیت من خلال مشاهد تصویریة یحاول المبدع الشعبی باستخدام مفرداته فی تجسیدها فی مخیّلة المتلقی.
دلالت عاطفی شعر از دیدگاه نظریه بیان در تحلیل تائیه دعبل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«نظریه بیان» یکی از نظریه های زیبایی شناسی است که شرط لازم هنر را بیانگریِ عاطفی میداند. از این دیدگاه، شعر اثری هنری است که تجربه عاطفی شاعر را به مخاطب انتقال میدهد تا وی آنرا باز تجربه کند. لذا این نظریه بر سه رکن بنیان دارد: انتقال عاطفه از سوی شاعر، شعر به عنوان وسیله انتقال عاطفه، دریافت عاطفه از سوی مخاطب. چون شعر از عناصر زبانی پدید میآید و عناصر زبانی پیشاپیش در شبکه زبان کاربرد دارند، در این نوشتار از دیدگاه تحلیل دلالت زبانی بر قصیده تائیه دعبل خزاعی متمرکز میشویم و عنصر عاطفه در دلالتِ این شعر را بررسی میکنیم. این تحلیل بر اساس تحلیل «معنای درون زبانی» و «معنای بیرون زبانی» انجام میشود. بر این اساس، دلالت درون زبانیِ شعر مجرای عاطفه در خود شعر است؛ و دلالت بیرون زبانیِ شعر مجرای جریان عاطفه در انتقال عاطفه از سوی شاعر و همچنین مجرای دریافت عاطفه از سوی مخاطب است. دلالت درون زبانیِ تائیه، در محور شعر، بر مبنای اصل «باهم آییِ همنشینی» تحلیل میشود؛ دلالت بیرون زبانی اش، در محور انتقال عاطفه از سوی شاعر، نظر به بافت سروده شدن تائیه تحلیل میشود؛ و دلالتِ بیرون زبانی اش، در محور دریافت عاطفه از سوی مخاطب، مستند به آراء منتقدان در مقام مخاطب تحلیل میشود.
پردازش تحلیلی بازتاب خیزش های انقلابی الجزایر و عراق در اشعار محمد العید آل خلیفه و معروف الرصافی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جهاد و مقاومت تبلور روح ایمان و آزادگی است که در دو قرن گذشته با ظهور پدیده شوم استعمار، مفهوم آرمانی به خود گرفته است. این مبارزه مقدس دست مایه ی هنرنمایی شاعرانی است که نغمه سرایی شان، شهادت نامه پیکرهای خونین ملت هاست. الجزایر و عراق از جمله کشورهایی هستند که آرزوهای ملتشان در دوره ای از تاریخ با دست های پلید استعمار به یغما رفته است. تاریخ معاصر شاهد صفحه ای تاریک و دردناک از ستم های استعمار فرانسه در الجزایر و انگلیس در عراق است که نمود واقعی آن در سروده های پر احساس و واقع گرایانه شاعرانی چون محمد العید و معروف الرصافی قابل مشاهده است. شاعران هم عصری که از نزدیک شاهد بیداد استعمارگران در کشور خویش بوده و همانند ملت خود، بیداد اشغال گران را از نزدیک لمس و درک کرده اند. در جستار حاضر اشعار سیاسی دو شاعر به روش توصیفی- تحلیلی و به صورت تطبیقی بررسی شده که حاوی نتایج مذکور است: دو شاعر با سبکی کلاسیک در اشعار خود از دایره فردیت خارج و به زبان گویای مردم خود مبدل می گردند؛ هر دو شاعر از سنت های عربی و دینی بهره می برند. گرچه اشعار رصافی بیشتر جنبه مذهبی و شعر محمد العید بیشتر بر مدار ملی گرایی می چرخد، هر دو دارای زبان شعری ساده و به دور از تکلف و تصنع هستند و العید از تشبیهات بیشتری نسبت به رصافی استفاده می کند و زبانش تندتر و گزنده تر از اوست. معانی شعر هر دو روشن و از عبارات روان و الفاظ آسان تشکیل شده است. قصاید سیاسی دو شاعر، آیینه تمام نمای دردها، پیکار، پایداری و جان فشانی مردمان مبارز دو سرزمین است. پیوند ناگسستنی نام دو شاعر با حوادث سیاسی تاریخ معاصر الجزایر و عراق، به گونه ای است که بیانگر سیر تحولات سیاسی دو کشور در زمان اشغالگری بوده و نشانگر ابعاد مبارزاتی و التزام اجتماعی و سیاسی دو شاعر است
کارکردهای بلاغی «حذف» و اثر آن در ترجمه قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های زبان شناختی قرآن (کاوشی نو در معارف قرآنی) سال چهارم بهار و تابستان ۱۳۹۴ شماره ۱ (پیاپی ۷)
حوزههای تخصصی:
آشنایی با صنعت حذف و چرایی آن، به دلیل فراوانی نمونه های آن در قرآن کریم در فهم آیات اهمیتی ویژه دارد؛ زیرا دریافت مقصود بدون توجه به محذوف و تقدیر آن امکان پذیر نیست. در این اسلوب با حذف بخشی از آیه، پیکره آن فشرده گشته و پاره ای از مقصود به دلیل انگیزه های بلاغی گوناگون، نهان می گردد؛ از این رو، در ترجمه آیات توجه به محذوف، امری ضروری است. حذف های قرآنی، جایگاهی چون ذکر و بسی بالاتر از آن را داراست و ظرافت های خاصی به دنبال خود دارند. در مقاله حاضر تلاش می شود با رویکرد توصیفی-تحلیلی، پس از بیان گزارشی مختصر از اسلوب حذف و کارکردهای بلاغی آن، رویکرد مترجمان در برابر این اسلوب و فرآیند ترجمه آن در آیات قرآن دنبال گردد. این بررسی بیان گر آن است که برخی از ظرافت های اسلوب حذف در ترجمه های قرآن بازتاب نداشته و ابهام و عدم انسجام در ترجمه، از برجسته ترین نارسایی ها در امر بازگرداندن محذوفات قرآنی است.
تعلق عام و تعلق خاص در متعدی سازی فعل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیر زمانی است که نحویان درباره نوع ارتباط بعضی جارومجرورها با فعل و شبه فعل اختلاف نظر دارند یا اظهار نظر کاملی نکردهاند؛ اما بررسی جارومجرورهای مختلف نشان می دهد که ارتباط آنها با فعل و شبه فعل شدت و ضعف یا درجات و مراتب دارد. با این دید، فقط فعلی که همیشه با حرف جر خاصی به کار میرود متعدی با واسطه است و متقابلاً فعلهای دیگری که با یک حرف جر عام و غیر دایمی به کار میروند فقط متمم یا قید گرفتهاند نه مفعول و لزوم و تعدی آنها به وسیله آن حرف جر عام تغییر نکرده است. مقاله حاضر با ادعای تفکیک دقیق دو گونه ارتباط میان فعل با جارومجرور، قایل به دو گونه تعلق عام و تعلق خاص شده و دلایلی برای اثبات این ادعا به دست داده است.
دراسة العناصر الروائیة فی المجموعة القصصیة القصیرة «بیت سیئ السمعة» لنجیب محفوظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بما أن أحد أسباب نجاح القاصّین الرئیسیة فی بلوغهم إلی الأغراض التی یرمونها، استخدامهم الواعی للعناصر الروائیة کالحبکة، وبناء الشخصیة، وأسلوب الحکایة، و... لهذا کرّست هذه الدراسة جهودها مستفیدة من المنهجین الوصفی-التحلیلی، والإحصائی -البیانی فی دراسة أحد آثار نجیب محفوظ المعروفة وهو «بیت سیئ السمعة» والذی یشتمل علی ثمانی عشرة قصة قصیرة، من ناحیة استخدامه العناصر القصصیة حتی تبیّن مقدار نجاحه فی هذا المجال. وقد وصلت إلی هذه النتائج أن أکثرها تبدأ باسم شخصیتها الأصلیة أو فی بدایة القصة یتعرّف القارئ علی العقدة وبعد ذلک، کانت شخصیات القصة تدخل المشهد، الأمر الذی یسبب أن لایواجه القارئ مقدمة مملّة. ممّا یلفت النظر فی هذه القصص، تنسیقها مع الحبکة. أسلوب الحکایة فی کل القصص هذه، هو أسلوب عارف الکل إلاّ قصة «الرّماد» فقد عرضها الراوی مستعیناً بأسلوب المتکلّم وحده، علماً بأن ثبات عنصر الراوی من أهم الأسباب التی تُمَکِّنُ القارئ من استیعاب القصة بسهولة وبساطة. مما جدیر بالذکر أنّ محفوظ فی قصصه الأخیرة إلی جانب معالجته النفسیة للشخصیات، فقد اعتمد علی الطریقة المباشرة مهتمّاً بإبراز المعالم الخارجیة للشخصیة ولکن تناوله للشخصیات فقد أصبح أکثر تلخیصاً من الناحیة الکمیة وأکثر إکمالاً من الناحیة الفنیة، حیث إنّ الراوی لم یرسم وحده المعالم الخارجیة، بل إنّ کثیراً من تلک الأوصاف ترسم من قبل شخصیات أخری. إن المونولوجات خاصة منها النفسی تعتبر من أهم عناصره القصصیة، والاستفادة من الجمل التعجبیة، والتشبیهات البدیعة، والمثل، والکنایة تعدّ من أهم میزاته النثریة.
ابن نباته مصری و رویکرد نوستالژیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوستالژی یا غم غربت در اصطلاح به حسرت گذشته و احساس بیگانگی و بیزاری از واقعیات موجود گفته می شود. این اصطلاح از حوزه ی روان شناسی وارد هنر و ادبیات شد و در ادبیات عبارت از رفتاری است ناخودآگاه که در شاعر یا نویسنده روی می دهد. ابن نُباته(686 -768ه ) امیر شعرای مصر سالیان دراز دور از زادگاهش، در سرزمین شام زندگی کرده است. از این رو غم غربت یکی از درون مایه های اصلی شعرش است. او در چکامه های خود حسرت گذشته و دلتنگی حاصل از آن را با ابزارهای زبانی و تصویرهای شعری گوناگون بیان می کند و برای رهایی از وضع نامطلوب کنونی خود تلاش می کند جایگزینی پیدا کند. واکنش روانی شاعر در برابر این غم غربت عمدتا به صورت یاد کرد حسرت آمیز ایام وصال معشوق، شکایت از روزگار خزان دیده ی پیری، غم دوری از وطن، سوگ عزیزان، خاطره های جمعی، باستان گرایی و غربت اجتماعی است. این پژوهش ابتدا به بیان رابطه ی میان نوستالژی، دانش روان شناسی و مکتب رومانتیسم می پردازد و سپس مفاهیم و مؤلفه های نوستالژی را در دیوان این شاعر تازی مورد بررسی و تحلیل قرار می دهد.
المصاحبة اللفظیة فی شعر لبید بن ربیعة العامری؛ دراسة دلالیة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
المصاحبة اللفظیة ظاهرة لغویة تشیع فی جمیع اللغات ولا تختصّ بلغة واحدة، والمراد منها هو الترابط المعتاد لکلمة ما فی لغة ما بکلمات أخری معینة فی جمل تلک اللغة. وهی مبحث مهم فی علم الدلالة، لأن لها دورًا هامًا فی توجیه دلالة کثیر من الألفاظ والتراکیب وهی سمة ممیزة لبنیة النّصّ ومفتاح لقراءته وتحلیله وتفکیکه. هذه الظاهرة تؤکد علی أننا بحاجة إلی النظر فی تراکیب الألفاظ وتلازمها وتصاحبها للوصول إلی المعنی المراد إضافة إلی المعنی المعجمی للألفاظ. تحلیل المصاحبات وتصنیفها یمیطان اللثام عن المقومات الأسلوبیة فی لغة الشاعر ونظامه الفکری ویساعدان القرّاء والنقاد علی إصدار حکم نقدیّ واقعی بالنسبة إلی الشاعر.
یقوم هذا البحث بتتبّع المنهج التوصیفی- التحلیلی بدراسة أشعار لبید بن ربیعة العامری من منظار علم الدلالة وخاصة ظاهرة ""المصاحبة اللفظیة"" للإجابة عن السؤالین الأصلیین: ما هی وجوه المصاحبة اللفظیة الموظّفة فی شعر لبید؟ وکیف تسهم هذه الظاهرة فی تحدید دلالة التراکیب والألفاظ وفی إدراک المعنی؟ یظهر من خلال هذا المقال أن الشاعر وظّف المصاحبات اللفظیة علی المستویین الأساسیین الفعلی والاسمی بأنماطهما المختلفة فی شعره. ونری أنّ المصاحبة اللفظیة لها أهمیة خاصة فی الوصول إلی غرض الشاعر لأن بعض الأحیان تحصیل المعنی المقصود لا یمکن إلا عن طریق دراسة هذه الظاهرة اللغویة.
دراسة صَدی المقاومة فی شعرعدنان الصائغ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعدّ أدب المقاومة مظهراً للضمیر الیقظ المتصدّی لتعسّف الأعداء والمطالب بإعادة الحقوق الإنسانیة المغتصبة، وردَّ فعلٍ جماعی أمام هیمنة الظالمین، سواء کانوا من داخل البلاد أو خارجها. لقد شهد العراق فی العقود الأخیرة سنوات سوداء استفحلت فیها سیاسة الرعب، والکبت، والتنکیل، ورزح تحت وطأة حروب طاحنة أذکى نیرانها النظام البعثی البائد، هذا بالإضافة إلى الهجوم الأمیرکی الغاشم والعقوبات العالمیة المفروضة التی لم تثقل إلّاکاهل الشعب العراقی البائس، ممّا مهّد لظهورأدب المقاومة وبروز شعراء مناضلین عراقیین فی العراق والمنفى. ومن هؤلاء، الشاعر المعاصر عدنان الصائغ (ولد 1955م). حیث تتکوّن مادّته الشعریة من: صرخات الاعتراض تجاه الظلم البعثی والاحتلال الأمیرکی وغطرسة قوى الاستکبار العالمی، ونداءات التضامن مع الحرکات الشعبیة، والدفاع عن الشعب الفلسطینی المظلوم. وهذا المقال هوعبارة عن محاولة لاستجلاء مظاهر المقاومة فی شعر الصائغ ضمن أسالیبه البیانیة وذلک فی إطار وصفی- تحلیلی. حیث نراه یوظّف شتى الأسالیب من أجل البوح بما تجود به قریحته الشعریة، ومن تلک الأسالیب: استدعاء الحوادث الدینیة والتاریخیة، واستخدام قناع بعض الشخصیات التاریخیة، والقصائد القصصیة، وعنصر الحوار، والفکاهة والسخریة والرموز الطبیعیة.
عبدة بن الطبیب فی معارضة أدبیة لقصیدة «البردة» (کعب بن زهیر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تقوم هذه الدراسة بمعالجة القصیدة اللامیة الطویلة للشاعر المخضرم؛ عبدة بن الطبیب، والتی یستهلها بقوله: ""هل حبل خولة بعد الهجر موصول؟"" وهی من القصائد التی برزت فیها الوشائج الأدبیة والخصائص الفنیة المشترکة التی تنمّ عن دخولها فی إطار المعارضات الأدبیة لأشهر قصیدة نالت إعجاب الأدباء قدیما وحدیثا وهی قصیدة ""بانت سعاد"" المعروفة بقصیدة ""البردة"" لکعب بن زهیر بن أبی سلمی. وبما أنها نظمت فی وقت مبکر یقرب من زمان کعب بن زهیر قد یُستشف فیها ما یرشد الناقد والباحث إلی معرفة البدایات الفنیة لفن المعارضات.
من هذا المنطلق یهدف البحث إلی معالجة هذه القصیدة بالبحث عن جوانب المشاکلة والاختلاف بین القصیدتین لمعرفة مدی تأثر اللاحق بالسابق ومدى تغلغل العمل المتقدم وحضوره فی أنسجة العمل المتأخر، وقد اتُّبع فیه منهج یتصف بطابع وصفی تحلیلی.
ومن أهم ما توصلت إلیه الدراسة أن عبدة بن الطبیب حظی بنجاح باهر فی محاذاة کعب بن زهیر فی إطار الموسیقی الخارجیة، لکنه فی الموسیقی الداخلیة لم یبلغ شأوه، کما أنه علی المستوی الدلالی لم یتمکن أن یأتی بالمعنی الجدید المبتکر لیحتفظ لنفسه بالطابع الاستقلالی المتمیز.
میزات الغزل عند الشاعرات الأندلسیات فی ضوء النقد النفسی الحدیث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
من ملامح تاریخ الأدب الأندلسی کثرة الشاعرات المجیدات فی القریض وتسبّب هذا أن قدرا کبیرا من الشعر الأندلسی یختصّ بهنّ. دراسة هذا الأدب تکشف عن المیزات الأصلیة لهذه التجربة الشعریة وما یعود إلی خصائص هؤلاء الشاعرات وإخراجهنّ المعانی القدیمة بصیاغة جدیدة تختلف عن المعانی السائدة فی الشعر التقلیدی والّتی أدّت إلی النهضة الأدبیة.
هذا والمنهج المتّبع فی دراستنا هذه هو المنهج التوصیفی التحلیلی وهو یعتمد علی مناهج الداراسات الحدیثة فی النقد النفسی الحدیث، لکی نتعرّف الأجواء الأدبیة المسیطرة علی هذا العصر والبواعث النفسیة المؤثرة علی الشاعرات وعلی تجربتهنّ الشعریة.
ونستنتج من القراءة السیکولوجیة والنقدیة النفسیة الحدیثة لغزل الشاعرات الأندلسی أنّه مرآة لمنازعهن النّفسیة وقد تضمّن سماتٍ من المعانی والخیال النابعَین من البواعث الباطنیة. ومواقفهنّ تعود إلی الإزدواجیة الذاتیة. وقد تبلورت هذا الغزل فی اتجاهین متعارضین؛ أولاً الاتجاه المحافظ (العذری) مرتبطاً بالنظرة الإسلامیة ومن أهم عناصره: ""الوجع العشقی والانشطار الداخلی"" و ""الکبت""، ""النوستالجیا""، ""تعطیل الإرادة""، ""النرفانا""، ""المازوشیة""؛ ثانیاً الاتجاه غیر المحافظ (الإباحی) متأثرا بظروف المجتمع ومن أهم عناصره: ""الجنسیة المثلیة"" أو ""الغزل المؤنث""، ""الصراحة والجرأة فی التعبیر""، ""التهتّک والمجاهرة باللّذات"".
الظواهر الصوتیه والصرفیه فی شروح المعلقات (شرح ابن الأنباری والنحاس کنموذجین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظراً لأهمیه المعلقات فی الأدب العربی من الجوانب المختلفه التفسیریه، والنحویه، واللغویه، والبلاغیه اهتم بها کثیر من الشراح وأولوها عنایه فائقه. أشار هؤلاء الشراح فی شروحهم إلی مسائل کثیره کالنحو، والبلاغه، واللغه والمعنی. ومن تلک الموضوعات التی تثیر الانتباه وتجدر بالبحث والتحقیق القضایا الصوتیه والصرفیه. ولذلک یستهدف البحث هذا إلی دراسه هذا الجانب الهام فی شرحین من الشروح القدیمه للمعلقات هما شرحا ابن الأنباری والنحاس لشهرتهما الواسعه واهتمامهما باللغه والنحو. والمنهج الذی یتبعه البحث هو الوصفی - التحلیلی. تبین من خلال البحث أن ابن الأنباری والنحاس أشارا إلی القضایا الصوتیه والصرفیه فی شرحیهما خاصه فی بیان معنی الألفاظ الغریبه للمعلقات.
فی المنهج النقدی عند ابن الأثیر فی کتابه (المثل السائر فی أدب الکاتب والشاعر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعدّ کتاب (المثل السائر فی أدب الکاتب والشاعر) من أبرز الکتب النقدیة فی العصر الأیوبی، ولاسیّما أنّ ضیاء الدین ابن الأثیر من أشهر الکتّاب والنقاد فی ذلک العصر، وقد جمع فی هذا الکتاب فنون البلاغة فی الأدب. ولاقى هذا الکتاب قبولاً فی الوسط النقدی منذ ذلک الحین، لکنّه فی الوقت نفسه لاقى هجوماً من أطراف أخرى، وقد کان ذلک ردّ فعلٍ على ابن الأثیر الذی حاول أن یکون مبدعاً أکثر منه متّبعاً، لکنّ نشاطه النقدی بقی فی دائرة التراث النقدی عموماً، وإنّ سمات التفرد أو تحقیق الإضافة لم تکن إلّا فی نطاق الذوق الفردی الذی لا یرقى إلى إنتاج مفهومات نظریة حادثة. ومن ثَمَّ فإنّ جهوده لم تتکشّف عن طابع منهجی منظّم، ومن هنا نجد اختلاط المستویات بین الاتّباع والابتداع، وهذا یترجم عن رؤیة نظریة غیر متماسکة، تفتقر إلى الاتّساق الداخلی، وتبدو قاصرة عن النهوض ببناء منظور متکامل ورؤیة منظمة.
جلوه های بلاغی آیات گفتگو در سوره ی اعراف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سوره ی اعراف با 206 آیه، به عنوان دومین سوره ی بزرگ قرآن کریم، بیشترین آیات مربوط به گفتگو را به خود اختصاص داده است؛ به طوری که هم طرفین گفتگو و هم موضوعات و اسلوب های گفتگو در این سوره متنوع است. در این مقاله نگارنده بعد از بیان مقدمه ای درباره ی معنای لغوی و اصطلاحی «م حاورة»، مقاله را به دو بخش بررسی اسلوب های انشایی و خبری تقسیم می کند، و در هر بخش به بررسی جلوه های بلاغی آیات گفتگو می پردازد، و به این سؤال پاسخ می دهد که کدام مباحث بلاغی در آیات گفتگو در سوره ی اعراف بیشترین کاربرد را دارد؟ نگارنده سعی نموده است تا تمام جلوه های بلاغی بکار رفته در این آیات را بیان نماید. با بررسی این آیات به این نتیجه می رسیم که طرفین گفتگو بیشتر از اسلوب انشایی طلبی در قالب امر، نهی، استفهام و ندا بهره برده اند که اکثر آنها از معنای اصلی خود خارج شده و در معنای دیگری بکار رفته است. همچنین اسلوب های خبری بیشتر از نوع طلبی و انکاری می باشند. از مسائل بلاغی دیگری که در این گفتگوها استفاده شده است می توان به، مجاز، ایجاز، اطناب، التفات، قصر و اسلوب حکیم، طباق، تذییل، ایضاح بعد از ابهام و تفصیل بعد از ایجاز ،انواع عطف، حذف، کاربرد جمله فعلیه و اسمیه و تقدیم و تأخیر اشاره کرد. از گفتگوهای مهم سوره ی اعراف می توان به گفتگوهای پیامبران خدا و اقوام آنها اشاره کرد که با بررسی این گفتگوها به اسرار تشابه اسلوبی آنها پاسخ داده می شود. نگارنده در این مقاله با استفاده از شیوه ی استقرائی و توصیفی - تحلیلی بر اساس ترتیب آیات سوره ی اعراف به بررسی جلوه های بلاغی، آیات گفتگو در سوره ی اعراف می پردازد.
بررسی و تحلیل فرآیند فردیّت در رمان «به هادس خوش آمدید» از بلقیس سلیمانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
تحلیل کهن الگوهای" نقاب" و" سایه" در لافتات 1 احمد مطر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه نقد ادب عربی دوره ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۴ شماره ۱۱ (پیاپی ۶۹)
187-212 صفحه
حوزههای تخصصی:
نظریه کهن الگو که کمتر از یک قرن قبل، توسط یونگ در روانشناسی تحلیلی مطرح گردید، به بررسی جنبه های ناخودآگاه جمعی در بشر میپردازد و رفتار افراد را بر اساس آن مورد تحلیل قرار میدهد . از بین کهن الگوها، نقاب و سایه، با مفهوم خاص خود در خور توجه هستند . نقاب، در و اقع شخصیت بیرونی فرد است که با آن در اجتماع حضور مییابد و سایه، شامل تمام غرایز بدوی و حیوانی ماست که سعی در پنهان کردن آن داریم. احمد مطر، جزء شاعرانی است که با توجه به شرایط نابسامان سیاسی و اجتماعی حاکم بر جوامع عربی به ناخودآگاه جمعی پناه برده و برای بیان دیدگاه های انتقادیاش، بیشتر به بیان جنبه های منفی نقاب و سایه میپردازد. با توجه به نمودی که این کهن الگوها در انسان های افکار مطر دارند، در این جستار، به بررسی این کهن الگوها، چگونگی خود نمایی تبعات منف ی نقاب و سایه در اشعارش و ارایه راه حل مناسب برای گذر از جنبههای منفی آن، از دیدگاه وی پرداخته شد. نتیجه پژوهش نشان میدهد مطر در اکثر موارد، فقط به بیان نقابهایی چون زهد، متانت، پاکدامنی و غیره و سایه هایی چون کور دلی، پستی، ترس و ذکر پیامدهای ناشی از جنبه منفی آنها که منجر به عدم یکپارچگی شخصیت میشود، بسنده کرده و کمتر به ارایه راهحل برای گذر از این کهن الگو ها و رسیدن به خود پرداخته است.
توظیف إستراتیجیه تألیف الأشتات فی تدریس البلاغه العربیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف هذا البحث إلی رؤیه مدی إمکانیه توظیف إستراتیجیه تألیف الأشتات ( Synectics ) فی تدریس البلاغه العربیه فی التعلیم الثانوی والتعلیم الجامعی .
تعرف إستراتیجیه تألیف الأشتات بأنها ربط عناصر لا یوجد بینها علاقه ظاهره باستخدام فنون علم البیان، وبخاصه المجاز ( metaphor ) وفنون علم المنطق وخاصه قیاس التمثیل والتناظر ( analogy ) وفق إطار منهجی بهدف التوصل إلی حلول إبداعیه للمشکلات. وهذا التعریف ینطبق تماما علی الصور البیانیه فی البلاغه العربیه وبخاصه التشبیه والمجاز والاستعاره.
إن القدره علی رؤیه علاقات المشابهه المبطنه التی یفتقدها معظمنا هی فی الواقع السمه الممیزه للمبدع الحقیقی، کما أن البحث عن الانسجام ووجه الشبه غیر الظاهر بین الأشیاء والظواهر والخبرات المتباعده یمثل جوهر عملیه الإبداع فی العلوم والآداب والفنون.
سنستعرض فی هذا البحث تلک الإستراتیجیه، وکیف وظفها علماء الغرب لتنمیه الإبداع، ومدی ملاءمتها لتدریس ماده البلاغه العربیه فی الجامعه وفی المرحله الثانویه، مع إعطاء نماذج تطبیقیه علی کیفیه تطبیق هذه الإستراتیجیه؛ حیث تؤدی فی الوقت نفسه إلی تنمیه إبداعات الطلبه فی کل المجالات.
دراسه الخطبه الجهادیه لأمیر المؤمنین علی (ع)علی ضوء نظریه الأفعال الکلامیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کاربردشناسی در مرحله تکامل خویش شاهد وجود بزرگ دانشمندانی چون آستین و سرل بود، به خصوص جان سرل که با بهره گیری از عناصر تحلیل گفتمان و تکمیل نظریه کنشهای گفتاری آستین رویکرد تطبیقی کاملی را ارائه کرد. این جستار به بررسی خطبه جهاد نهج البلاغه از طریق تعیین کنشهای گفتاری پنج گانه وامور مانند میزان تکرار، و مفاهیم مستقیم و غیر مستقیم آنها، بافت خطبه می پردازد. پس از ارائه آماری در موارد مذکور با در نظر گرفتن دو طرف گفتمان خطبه تحلیل هایی را ارائه می دهد. در میان آمار به دست آمده، میزان کنشهای گفتاری با مفهوم غیر مستقیم رقم بالای 93 درصد را نشان می دهد. این امر بیانگر یکی از ویژگی های اهل ادب است، به گونه ای که به طور مستقیم از ما فی ضمیر خود سخن نمی گویند، بلکه روشی را برمی گزینند که به تفکر مخاطب بیانجامد. در این میان، بالاترین درصد متعلق به کنش عاطفی است، با توجه به بافت خطبه درمی یابیم امام از کوفیان به سبب سستی، عصیان امر مولای خویش، عدم شرکت در جهاد و جنگ با دشمن گله و شکایت می کنند. کنش تعهدی و اعلامی در آخرین رتبه قرار می گیرند، به گونه ای که حتی یک بار در خطبه به کارنرفته اند، زیرا امام علی (ع) در این خطبه به دنبال بیان تعهد خویش به موضوعی در برابر مردم نیست، همان طور که هدف ایشان از ایراد این خطبه بیان شرایط جدیدی نیست.