فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۸۱ تا ۱٬۰۰۰ مورد از کل ۱٬۹۶۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
تعتبر حروف الجرّ من أهمّ حروف المعانی فاعلیة؛ حیث نری علماء النّحو قد قدّموا تقسیمات متعدّدة من جوانب متعدّدة وحیثیات مختلفة، لکنّهم لم یُعربوا عن تقسیمها إلی قسمین: متعدِّد المعنی ویشمل سبعة أحرف: «مِن، عن، إلی، علی، فی، اللام، الباء»، و أُحادیّ المعنی ویحتوی علی بقیّة حروف الجرِّ. والمناط فی هذا التقسیم الجدید وجود استعمالات متعدّدة خاصّة فی هذه الحروف السّبعة وانعدام هذه الاستعمالات فی بقیة حروف الجرّ. وهو الذی دفعنا إلی الاستظهار بذلک التّقسیم لندعم به علی ادّعاء جدّته. وهذه التوظیفات الخاصّة المتعدّدة هی کما یلی: کثرة معانی هذه الحروف السّبعة وتعدّدها، وتوسّطها لتعدیة أفعال تتعدَّی إلی المفعول بواسطة، ومشتقات تلک الأفعال، واستعمال هذه الحروف فی أکثر القیود المرکّبة أو التّرکیبات الکِلمیّة القیدیّة، وکون هذه الحروف زائدة فی أحایین، وأخیراً استخدامها فی مقولات التضمین والمنصوب بنزع الخافض واستبدال الحروف، وانجرار ظروف غیر متصرّفة بسبب عدد من الحروف السّبعة هذه. وأهمّ ما ینتج عن قبول هذا التقسیم بعد الإتیان بشیء جدید لا یوجد عند القدامی والمعاصرین بوضوح وتسلسل یسهل استیعابه، هو التعّرف الأفضل علی أنواع الأفعال و المفاعیل المنوّعة والقیود والتراکیب.
خوانش ساختار بازنمودی قرآن براساس رویکرد نقش گرا (مطالعه مورد پژوهانه : سوره طاها)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر پایه الگوی نقش گرای هلیدی، رویدادها و افکار آدمی قابلیت باز نمایی در زبان را دارند که در سه سطح باز نمودی، بینا فردی و متنی بررسی می شوند. در این پژوهش سعی بر آن است تا بندهای آیات سوره ی طاها را از منظر اصول و مبانی نظریه ی سیستمی – نقشی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم. برای این منظور، سوره مزبور، به روش توصیفی و تحلیلی مورد تأمل قرار گرفت. در بیش از هشتاد آیه سوره طاها، بخشهای مهمی از سر گذشت پر ماجرای حضرت موسی (ع) تشریح می گردد، تا برای پیامبر (ص) و مومنان که در آن ایام در مکه، سخت از سوی دشمنان در فشار بودند، دلداری و تسلیت خاطری باشد. هدف نگارنده در این پژوهش، آزمودن نظریه ی مذکور و بررسی قابلیت اعمال آن در حیطه ی داده های قرآنی و تحلیل لایه های مختلف معنایی آن است و نتایج بررسی حاکی از آن است که سوره ی طاها در سطح بازنمودی به جز فرایند مادی از دیگر انواع فرایندها مانند ذهنی و کلامی بهره جسته و در این میان بیشترین بسامد از نوع فعل های مادی است که متناسب با حال و هوای سوره، صورت گرفته است.
دراسة أسلوبیة فی متعالیات عاطفة البنوة فی شعر الشریف المرتضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ الرؤیة الأسلوبیة منهجٌ نقدی حدیث ومؤثّر تقوم بتحلیل بناء النص الأدبی وتبیین جمالیاته بنظرةٍ فنیّةٍ وفقاً للعلوم اللغویة والأدبیة؛ والعاطفة، کعنصر أساسی فی تکوین الأدب خاصةً الشعر، تؤثّر علی کیفیة بناء النص فإنّ الاهتمام بالعاطفة الکامنة وراء ظواهر النصوص یفتح باباً جدیداً فی نقد الأدب. أمّا عاطفة البنوة، کفرعٍ هامّ من ساحة العواطف، رغم الأهمیّة المذکورة تهمّ من الناحیة التربویة بتقدیم القدوة الأخلاقیة، کما تشکل قسماً کبیراً من دواوین الشعراء ومنهم الشریف المرتضی. نظراً لهذه الأهمیّة قد انطلق هذا البحث للدراسة الأسلوبیة فی عاطفة البنوة المتجلیة فی دیوان الشریف المرتضی، وحاول أن یبیّن کیفیة انعکاس هذه العاطفة فی مرآة أغراض الشعر الغنائی (المدیح، والتهانی، والفخر، والرثاء)، معتمداً علی تحلیل جوانبها المضمونیة ومستویاتها الشکلیة (الإیقاعیة، والنحویة، والدلالیة، والبلاغیة)، بتقدیم أبیات مختارة منه وبتسلیط الضوء علی تطابقها بمقاییس العاطفة. ظهر من خلال دراستنا أنّ العاطفة هی العنصر الأصلی فی انسجام قصائد الشریف المرتضی حیث یفوح کل الأسالیب اللغویة والخصائص البیانیة المستخدمة فیها عبیق العاطفة؛ وعنایة الشاعر بتناسب الأسالیب الشعریة مع العاطفة مضافةً إلی غایة القصائد الأخلاقیة وخلفیتها الدینیة وتطابقها بمقاییس العاطفة، مما یمنح تلک القصائد قیمةً تجدر بالبحث فی مجال الدراسات الأدبیة.
بازتاب اوضاع سیاسی عراق پس از جنگ جهانی اول در اشعار معروف الرصافی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۷
57-84
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بازتاب اوضاع سیاسی عراق پس از جنگ جهانی اول در دیوان شعر رصافی، شاعر عراقی می پردازد. علت انتخاب موضوع، این است که عراق در قرن های نوزدهم و بیستم، شاهد فراز و نشیب های بسیاری در زمینه های سیاسی و اجتماعی بوده است. این سرزمین پس از تحمل حاکمیت عثمانی، مورد تجاوز دولت های استعمارگر همچون انگلستان واقع شد؛ بنابراین استقلال این کشور تا مدت ها تحت شعاع قرار گرفت. این مسیله باعث شد تا شعر که زاییده فرهنگ و محیط معین و خاصی است، توسط رصافی شاعر عراقی هم به عرصه زندگی مردم منتقل شود و آن را وسیله ای برای بیان مشکلات مربوط به آن زمان قرار دهد. موضع گیری های وی در مسایل سیاسی و ملی و اشعار او، حس میهن دوستی را علاوه بر عراق، به سرزمین های دورو نزدیک عربی نیز وارد کرد که از این حیث جالب توجه است.هدف از نگارش این مقاله آن است تا مواضع ظلم ستیزی و بحران سیاسی عراق پس از جنگ جهانی اول در اشعار رصافی به روش پژوهش تاریخی و ادبی توصیف و تحلیل شود، تا از این طریق نقش این شاعر نامور عراقی در بیداری مردم عراق در مبارزه علیه استعمار مشخص شود. یافته های تحقیق نشان می دهد که، رصافی با سرودن اشعار سیاسی و اجتماعی سعی داشت تا با تأثیرگذاری بر اذهان مردم، کشور خویش را به وحدت برساند و از طریق فرهنگ با عناصر مستبد داخلی و نیز بیگانگان مبارزه نماید؛ بنابراین حس وطن پرستی را تقویت نموده که از این حیث جالب توجه است.
هماهنگی آوایی در دو جزء 16 و 17 قرآن کریم بر اساس نظریه ی موریس گرامون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گاهی تکرار واج ها و هجاها با اندیشه و مفهوم مولف تناسب دارد و به همین سبب برجستگی و تشخص در کلام و متون ادبی را افزون و مخاطب را جذب می کند. تکرار صامت ها و مصوت ها تحت عنوان هماهنگی آوایی، قدرت القای معانی خاصی را دارند که زبان شناس فرانسوی موریس گرامون به این مسأله پرداخته و ابراز داشته است که شاعر و نویسنده با به کارگیری واژگانی که از واج های مشابه ای تشکیل شده اند، تصاویر ذهنی خویش را بدون شرح جزئیات، به خوبی تداعی می کنند. پژوهش حاضر با تکیه بر نقد فرمالیست و نظریه ی گرامون با روش توسعه ای- کاربردی، دو جزء مبارکه ی 16 و 17 قرآن کریم را مورد بررسی قرار داده و بیان می دارد که هماهنگی آوایی روشی است که می تواند به مؤلف کمک رساند که معنا را از طریق فرم و ساختار ادبی بدون اطناب کلام به مخاطب منتقل کند. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که قرآن کریم نیز از این ویژگی برخوردار است و انتقال مقصود و معنا با تکرار واکه ها و همخوان ها، تأثیر ژرفی بر خواننده گذاشته و وی را به سوی معنا رهنمون ساخته است؛ هم چنین بررسی ها نشان می دهد که بیش ترین بسامد در میان واکه ها، مختص واکه ی درخشان برای بیان عظمت و شکوه خدای متعال و در میان همخوان ها، مختص همخوان سایشی می باشد که برای تداعی حس تشویش و اضطراب کافران و مشرکان به کار رفته است.
توثیق الحکم المضافه إلی نهج البلاغه «من خلال شرح ابن ابی الحدید»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إن عدداً کبیراً من التراث فی مجال الادب العربی مجهول المؤلف أو منسوب إلی عده أشخاص أو یشکک فی نسبتها إلی مؤلف معین، لهذا قام الدارسون فی حقل الأدب بإجراء أبحاث للتأکد من صحه نسبه هذه النصوص إلی مؤلفیها. من المعاییر الموضوعیه الأساسیه التی یمکن استخدامها لتشخیص الأسالیب هی الأسلوبیه الإحصاییه. من طرق الأسلوبیه الإحصاییه هی معادله یول التی اعتمدها هذا المقال لدراسه صحه نسبه الحکم التی أوردها ابن أبی الحدید فی المجلد العشرین من شرحه لنهج البلاغه و نسبها إلی الإمام علی (ع). توصلت الدراسه حسب المعطیات و الأعداد الحاصله إجراء المعادله المذکوره لا یمکن لنا الجزم بأن هذه الحکم صادره عن مصدر واحد و کما لاترفض المعادله نسبه کل الحکم المذکوره إلی الإمام علی (ع). أیضاً تدل النتایج علی أنه یقوی احتمال صحه هذه النسبه إلی الإمام (ع) ویمکننا أن ندعی أنه تصح نسبه أکثر هذه الحکم إلیه من حیث الأسلوب ولهذا تقوی الثقه بهذه النصوص کمصدر من مصادر التشریع أو أحد المعاییر فی ضبط اللغات واستنباط القواعد النحویه. ما توصلنا إلیه من الأعداد والأرقام یکون نتیجه النصوص المختاره المدروسه و لا ینبغی تعمیم هذه النتیجه علی کل الحکم المنسوبه إلا علی سبیل الاحتیاط و کذلک تحتاج صحه نسبه هذه الحکم إلی دراسات أخری تعتمد علی معاییر الأخری
البدیعُ بین الطَّبعِ والصَّنعةِ فی «طبقاتِ الشُّعراءِ والبدیعِ» لابن ال مُعتزِّ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یسعى هذا البحثُ إلى معالجة إشکالیَّة البدیع فی نقد ابنِ المعتزِّ (ت296ه) فی ظلِّ قضیَّةِ الطَّبعِ والصَّنعةِ، بعد أنْ اتَّهمَهُ باحثون کُثرٌ بأنَّهُ أوَّلُ مَن ساعدَ على کثافةِ الزَّخرفةِ الشَّکلیَّةِ فی التُّراثِ العربیِّ؛ لأنَّهُ حدَّدَ عناصرَ المذهب البدیعیِّ، ویرجعُ الاضطرابُ فی الإلمامِ بمفهومِ البدیعِ عند ابنِ المعتزِّ إلى عدمِ التَّمییزِ بین البدیعِ بوصفِهِ منهجاً نقدیّاً یعتمدُ البُعدَ الأسلوبیَّ فی مُقاربةِ النُّصوصِ الأدبیَّةِ، والبدیعِ بوصفِهِ قیمةً زخرفیَّةً شکلیَّةً، ما یعنی أنَّ البدیعَ یحظى بازدواجیَّةِ الوظیفةِ؛ إذ یسهمُ فی الأداء النَّقدیِّ فضلاً على إسهامِهِ فی التَّشکیلِ الإبداعیِّ للنَّصِّ الأدبیِّ، بمعنى أنَّ هناک فارقاً کبیراً بین البدیعِ التَّکوینیِّ والبدیعِ النَّقدیِّ، وابن المعتزِّ فی صنعتهِ لم یکن قصدُهُ التَّأسیس لأحد فنون البیان العربیِّ، وإنْ کان بعضُ الدَّارِسین قد فهمَ منهُ ذلک؛ وإنَّما حاولَ أنْ یتلمَّس مواطن الشِّعریَّةِ فی نصوص القُدماءِ والمحدَثِین. إذن، فمِنْ أولى مهام هذا البحثِ التَّحقُّقُ مِن فرضیَّة مفادُها: هل ساعدَ بدیعُ ابنِ المعتزِّ على کثافةِ الزَّخرفةِ الشَّکلیَّةِ والتَّصنُّعِ فی التُّراثِ الأدبیِّ العربیِّ، واتَّجهَ بالنَّقدِ وجهةً شکلیَّةً بلاغیَّةً؟ أو إنَّهُ استطاعَ أنْ یرفدَ النَّقدَ بمادَّةٍ مُصطلحیَّةٍ مرنةٍ قابلةٍ للتَّداولِ النَّقدیِّ فی ظلِّ تحدیدِهِ أسالیبَ البدیعِ فی التُّراثِ الأدبیِّ العربیِّ.
واکاوی پدیده افسردگی در شعر عبدالله بردونی بر مبنای آزمون (MMPI-۲)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۷
201-231
حوزههای تخصصی:
عبدالله بردونی شاعر معاصر و نابینای یمنی، در سال ۱۹۲۹ م. در روستای بردون از توابع صنعا در خانواده ای تهیدست به دنیا آمد. وی در چهار سالگی بر اثر بیماری آبله بینایی خود را از دست داد و تمام عمر خویش را نابینا زیست. او در طول حیات ادبی خود آثار منظوم و منثور بسیاری از خود بر جای گذاشته است. در مطالعه دیوان شاعر در می یابیم، پیوسته هاله ای از حزن و اندوه بر شعر وی سایه افکنده است؛ به نظر می رسد این پدیده متأثر از کمبودها و محدودیت های شاعر در زندگی باشد. در پژوهش حاضر نگارندگان سعی نموده اند بر مبنای آزمون آسیب شناسی روانی و ارزیابی شخصیت (MMPI-۲)، شخصیت عبدالله بردونی را از خلال شعر وی مورد بررسی قرار دهند و با روش توصیفی – تحلیلی، افسردگی و دلایل بروز آن را در شخصیت شاعر واکاوی نمایند. نتایج به دست آمده از این تحقیق نشان می دهد: بر مبنای آزمون (MMPI-۲) غالب نشانه های افسردگی در شاعر بروز نموده است. عوامل متعددی همچون: نابینایی، مرگ عزیزان، فقر و تهیدستی و غیره در تکوین شخصیت شاعر و آفرینش ادبی وی تأثیرگذار بوده اند. امید است این پژوهش میان رشته ای بتواند سهمی هرچند ناچیز در گسترش دایره این پژوهش ها داشته باشد.
کاربردشناسی معنایی ترکیب "الله الله"در متون عربی و فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۷
131-155
حوزههای تخصصی:
در ادبیات عربی و فارسی ترکیب "الله الله"کاربردهای فراوانی دارد. هرچند شکل ظاهری آن در همه موارد یکسان است اما معنای آن در وضعیت های مختلف گوناگون است. شناخت معانی آن کمک شایانی به درک متونی دارد که این ترکیب در آن ها به کاررفته است. آیا این ترکیب تنها یک معنا دارد یا برای آن معانی گوناگونی وجود دارد؟ چگونه می توان به معانی مختلف دست یافت؟ با بررسی استنادی و تحلیلی و با استقراء موارد کاربرد آن می توان به معانی گوناگون آن دست یافت. کاربرد معروف آن تحذیر و اغراء است، اما علاوه بر موارد ذکر شده در خصوص قسم، شگفتی و تعجب، هشدار و آگاه کردن، گواه گرفتن خداوند بر اعمال و گفتار و تأکید کردن نیز به کاررفته است.
الشخصیّة وأسالیب رسمها فی روایة «السقا مات» لیوسف السباعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تُعدُّ الشخصیة فی الروایة عنصراً أساسیاً، وتکشف دراسته وکیفیة ترسیم الراوی له الستار عن وجهة نظر الروای نفسه، والمجتمع الذی یعیش فیه، وهی بمنزلة وسیلة تجسّد رؤیته وتعبّر عن إحساسه بالواقع. إنَّ یوسف السباعی أحد الروائیین المصریین الکبار، وله آثار عدیدة فی المجالات المختلفة منها الروایة، والقصة القصیرة، والمسرحیة، ومقالات فی النقد فی الاتّجاهات المتضاربه بین الواقعیة، والرومانسیة، والفانتزیة، والکومیدیا. هذه الدراسة تعالج روایة ""السقامات"" وتدرس وظیفة أحد عناصر القصة، ودوره فی تسریع وتیرة الأحداث، وأسلوب الروائی فی کیفیة تصویر الشخصیات. فی هذه الروایة شخصیات کثیرة یختارها الروائی من الطبقة السفلى ویترکها الکاتب فی وسط الروایة ولم یتکلّم عنها أبدا ویکتفی بعدد یسیر منها. والأسلوب الذی یستخدمه فی رسم الشخصیات هو إلصاق الصفات عن طریق التقاریر المباشرة ثم اتّباعها بالوحدات القصصیة التّی تدلّ على ذلک إمّا عن طریق العمل أو فی إطار الحوار الذی هو الأسلوب الغالب فی تمثیل شخصیاته وتجسیدها.
نظرة جدیدة إلى أسلوب الطباق فی القرآن الکریم (دراسة آرکیولوجیة حول المطابقة فی المعرفة القرآنیة)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الطباق، التضاد، المماثلة أو المقابلة هی المفاهیم التی تُطلق فی علم البلاغة العربیة علی ضربٍ من الفن البدیعی الذی یجعل الألفاظ فی نقطتین مقابلتین ک : النور والظلمات، اللیل والنهار، الأول والآخر، الظاهر والباطن وإلخ. وَلکن نحن نقترب من الموضوع بطریقة تختلف تماما عن التعاریف المتداولة وندرسه من منظار الآرکیولوجیة المعرفیة أی الفهم البشری. مفهوم الطباق أو الثنویّة یشکل أساس الفهم عند البشر، غربی منه کان أو الشرقی کما نجد هذا الأسلوب کثیراً فی القرآن الکریم. أنواع الطباقات التی یمکن أن نستخرجها من القرآن الکریم هی: الطباق المتعادل، المترادف والمتوحّد. الطباق التعادلی بمعنی أنّ وجود أحد طرفی الطباق ضروریّ لوجود الطرف الآخر کما أنّه فی الطباق التوحیدی لا یجوز اجتماع طرفی الطباق. أمّا الطباق التوحیدی فیعنی أن یکون بین طرفی الطباق علاقة شبه ترادف. النتائج التی اهتدت الیها المقالة تبیّنُ أنّ أساس المجتمع فی الحضارة الغربیّة یبنی علی الثنویّات التی نُسمّیها من وجهة النظر القرآن الکریم بالثنویّات المتعادلة کما هو الحال فی الحضاریة الشرقیّة حیث نجده عند «یین وینغ» الصینی. أمّا فی الفکر القرآنی فأساسُ الفهم یُبنی علی الثنویّات التوحیدیّة.
تحلیل گفتمان در سروده های باییه «مصعب العبدی» و هاییه «ابوفراس الحمدانی» باتکیه بر نظریه کنش گفتار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۷
27-55
حوزههای تخصصی:
یکی از اغراض مهم شعر شیعی، مدح است که شاعر آن را در دوره های مختلف با توجه به وجود الگوی یکسان مدحیات کلاسیک شعر شیعی که شامل مقدمه غزلی، ذم معاندان، بیان حقانیت امامت و سرانجام عرض ارادت به ساحت امام (ع) می شود به مخاطب سروده ها ارایه داده است. آنچه بایسته توجه است نوع و نحوه پردازش مواضع یکسان در این دست از اشعار می باشد که بررسی آن در گفتمان شعر آیینی ضروری است. در مقاله حاضر با روش توصیفی-تحلیلی ابیاتی از دو شاعر شیعی (مصعب عبدی و ابوفراس حمدانی) انتخاب و بر اساس طبقه بندی پاره گفتارها مبتنی بر نظریه «جان سرل» به تحلیل آن ها پرداخته شده است. از ویژگی های بارز کنش گفتارهای مصعب می توان به جزءنگری و انعکاس انگیزه ها و احساسات متفاوت اشاره کرد و در مقابل، گفتمان ابو فراس دارای صراحت بیان و یکپارچگی بیشتری است.
سبک شناسی سوره نازعات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ظرافت های بلاغی در آیات قرآن کریم، از جمله جنبه های اعجاز این کتاب جاودانه دارد، که از دیر باز مورد توجه دانشمندان علوم قرآنی بوده است. یکی از مباحث بلاغی قرآن کریم، سبک شناسی است که در ضمن آن با بهره گیری از دستاوردهای علم بلاغت به بررسی جلوه های سبکی موجود در قرآن کریم می پردازد. پژوهشِ پیش رو با روش توصیفی – تحلیلی و بر اساس معیارهای سبک شناسی، به بررسی زیبایی های ادبی سوره نازعات در چهار سطح آوایی، معنایی، ترکیبی و تصویر پردازی پرداخته است. پژوهش حاضر می کوشد تا نشان دهد که ویژگی های ادبی موجود در سوره نازعات از قبیل تقدیم و تأخیر، حذف، التفات و زمان افعال از ویژگی های برجسته سبکی موجود در این سوره است؛ لذا با کاربست این ویژگی ها به تناسب مفاهیم و مضامین موجود در سوره با موسیقی عبارات آیات پی برده که این نشان از ظرافت بلاغی موجود در این سوره مبارکه است.
التکرار فی الشعر الفلسطینی الحدیث؛ مجموعة العصف المأکول الشعریة نموذجًا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یستهدف البحث دراسة ظاهرة التکرار بأنماطه المختلفة فی المجموعة الشعریة المعنونة ""العصف المأکول"". اتخذ الشاعر الفلسطینی الحدیث هذه التقنیة للتعبیر عما ألمّ بالشعب من مصیبات وویلات إثر الاحتلال الصهیونی من جانب، وإضفاء نمط من أنماط الموسیقی والإیقاع علی شعره من جانب آخر. کما یحاول البحث التعرف علی محاور التکرار وصوره المختلفة التی تمثّلت فی الصوت والکلمة و الفعل و الضمیر و الرموز والعبارة ودور هذه المحاور فی بناء الجملة وقدرتها علی تکوین السیاقات الشعریة الجدیدة معتمدا علی المنهج الأسلوبی. یتبین للقارئ عبر إمعان النظر فی هذه المجموعة الشعریة أنّ التکرار أقام صلات وطیدة بین الشاعر وما أصاب مسقط رأسه من ویلات ونکبات اعتصرت نفسه و من هنا خلق هذا الأسلوب البیانی نمطاً من الأجواء النفسیة داخل النسیج الشعری حیث جعلته یعبّر عنا ألمّ به من آلام نفسیة ومکنونات داخلیة بغیة تثبیت المقصود فی نفسیة المتلقّی. وأخیرًا خلص البحث إلی أنّ الشاعر الفلسطینی اتخذ التکرار أداة ناجعة للکشف عن هواجسه ومشاعره الدفینة، التأثیر فی المتلقّی، ورسم کل ما اقترف الکیان الصهیونی من الممارسات الإجرامیة.
الأصیل والدّخیل فی رأی أبی العلاء المعرّی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قضیة العجمة والکلمات الوافدة إلی العربیة قد شغلت أذهان اللّغوییّن العرب منذ القدم، ولکلّ منهم موقفه الخاصّ تجاه هذه القضیة. فأبوالعلاء المعرّی باعتباره أحد أهمّ العلماء الملمّین باللّغة والمالکین بزمامها، أبدی اهتماماً بهذه القضیة وله مساهمات نشطة فی هذا الصّدد.
فهذا البحث باتّخاذ الموقف النقدی- التحلیلی (معتمداً علی المنهج الصرفی) یحاول أن یحدّد البصمات الأساسیة لموقف أبی العلاء من العجمة والوافد فی اللّغة العربیة فی آثاره الشهیرة، فبدا لنا من خلال البحث والاستنتاج أنّ أبا العلاء فی بحثه عن ""الأصیل والدخیل"" کان ینطلق من المقابلة بین الأعجمی والعربی ویعالج الفارسیة باعتباره أکثر الألسنة تأثیراً فی اللّغة العربیة. وهو یبدی معرفة أصیلة بهذه اللّغة فیقوم بذکر أصل المعرّب فی لغته ویعالج ما یطرأ علی أصوات اللّفظة فی لغتها الأمّ من تغییر عند تعریبها. إنّ عدم الإلمام بالأصل العربیّ لبعض المداخل مسألة کانت لها بصماتها فی المعالجة المعجمیة العلائیة وقد یتأتّی ذلک فی مظهرین أوّلهما تقریریّ بالسّلب بنفی الأصل العربی وثانیهما تبریریّ بالإثبات بإقرار الإستعمال من جانب القُدامی، ولتجنّب هذه المشکلة یعتمد علی المعطیات الصّرفیة ویتّخذ من الوزن وحروف الزیادة مقیاساً به یحکم للمادّة أو علیها بالإنتماء، وهو یتعامل مع مسألة الدالّ والمدلول علی أساس منطقی ویعید کلّ دالّ إلی معناه اللغویّ الذی أفاده فی أصل وضعه.
دور الفونیم الوظیفی وانزیاحاته یف مقطع وصف املرأة ملعلّقة امرئ القیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ أیّة دراسة على مستویات البحث اللغوی تعتمد یف کلّ خطواتها على نتائج الدراسات الصوتیة، وذلک أمر میکن إدراکه. إذا عرفنا أنّ األصوات هی اللبنات األوىل لألحداث اللغویة وهی الیت یتکوّن منها البناء النصّ اإلبداعی. فاللغة عندما تندرج یف نصّ الشعر، جدیرة بالدراسة العلمیة الدقیقة لفهم دورها الوظیفی وکشف غناها. إذن اهلدف الذی تتّبعه هذه الدراسة لغویة حبتةٌ تندرج ضمن جدلیة العالقة بنی الدالّ واملدلول،إلبراز قیمة اجلانب الصوتی الذی یتمثّل هنا یف الفونیمات. متتلک الفونیمات بسماتها إحیاءً یوجد یف النفس جوّاً یهیّئ األرضیة لقبول املعنى ویوحی به. نهتمّ یف هذه الدراسة أوّالً بإحصاء الفونیمات یف معلّقة امرئ القیس وذکر نسبة انزیاحها احلضوری والغیابی یف مقطع وصف املرأة، وهو یشکّل جزءاً من القصیدة اجلاهلیة ال تکاد ختلو قصیدة منه، وثانیاً نسعى أن حنلّل عالقة االنزیاح احلضوری والغیابی للفونیمات مع املعنى یف مقطع وصف املرأة. وأخریاً وصلنا إىل أنّ الفونیمات العربیة تستطیع أن تؤدی دوراً داللیاً یف نصّ الشعر، وذلک من خالل صفات الفونیمات الیت هلا أضداد کاجلهر واهلمس أو االنفجار واالحتکاک والصفات الیت لیس هلا ضدّ کصفة التفشّی یف فونیم الشنی وهی تدلّ على االنتشار وحتیل إىل فتیت املسک املتناثر فوق فراش احلبیبة یف مقطع وصف املرأة والعبق الذی ینبعث من ذلک الفراش. تؤدّی خمارج الفونیمات دورها الداللی من خالل األعضاء املشارکة یف نطق الفونیم وعمق املخرج وبروزه کفونیم الغنی الذی سجّل انزیاحاً حضوریاً یف مقطع وصف املرأة لیدلّ بعمق خمرجه على بعد املرأة عن الرجال وعدم ابتذاهلا.
قصیدة «قلب الأم» عند إیرج میرزا وإبراهیم المنذر (دراسة مقارنة أسلوبیة)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الملخص تعدّ الدراسة الأسلوبیة من أهم مجالات البحث النقدیة لما فیها من رؤیة عمیقة وواسعة فی تحلیل النصوص ورصد جمالیاتها. ولها علاقة بالشعور النفسی والتأثیر الذی یرتقی إلى الأدبیة الفنیة والجمالیة. وتهدف هذه الدراسة إلى تحلیل الظواهر اللغویة والفنیة والفکریة فی قصیدة «قلب الأم» عند الشاعر الفارسی إیرج میرزا (1872 1965م)، والشاعر اللبنانی إبراهیم المنذر(1875 1950م) بأسلوب وصفی تحلیلی على منهج المدرسة الأمریکیة. وقد عبّر الشاعران فی شعرهما «قلب الأم»، عن عاطفة الأمومة الجیاشة بالحبّ والحنان من خلال الجوانب الموسیقیة التی تبدو جلیة للسمع. تؤکّد نتیجة هذا البحث على أنّ التوازن المقصود فی اختیار بحر الرمل والروی والقافیة مع الموضوع، وتقنیة التکرار وعلاقته الوثیقة بالانفعالات النفسیة والإیحاءات الدلالیة من میزات شعرهما فی المستوى الصوتی. ومن الناحیة الترکیبیة، تناول کلا الشاعرین تقنیّات التعبیر القصصی والسردی والأسلوب الإنشائی (الأمر، والنداء، والاستفهام) واستعملا، خاصة إیرج میرزا، ظاهرة الانزیاح بأنماطه المختلفة کالانزیاح الزمانی واللهجی والدلالی، ویتبیّن من خلال دراستنا أنّ خرق الاستخدام العادی للکلام والإکثار من الصورة المحسّة المتخیّلة کالکنایة والتشبیه والاستعارة من میزات لغة إیرج میرزا الشعریة. وفی المستوى الأخیر وهو المستوى الفکری، تعتبر الأم وعاطفتها الصادقة وحبّها العمیق منهجاً أخلاقیاً ودینیاً ووطنیاً وإنسانیاً یتمثل بالنزوع الروحی والذهنی والقلبی لدى الشاعرین.
انسجام پیوندی و کاربست آن در ابیات توصیف گرگ بحتری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیشتر منتقدان ادبی، شعر کلاسیک عربی را خالی از انسجام و وحدت اندام وار می دانند و بر این عقیده اند که چکامه های بلند عربی از انسجام لازم برخوردار نیست و سازمان نیکو و منظمی ندارد؛ اما عدم پیوستگی در کلیت قصیده بیان گر عدم انسجام در بخش های مختلف آن نیست. بدین معنا که اگر قصیده ای به چهار بخش تقسیم شود شاید میان بخش های مختلف آن وحدتی نباشد؛ اما میان ابیات هرکدام از این بخش ها انسجام و هارمونی خاصی برقرار است. پژوهش حاضر با هدف تبیین انسجام میان بخش های درونی قصیده کلاسیک عربی نگارش یافته است. ازاین رو ابیات توصیف گرگ بحتری، شاعر نامدار دوره عباسی، را به روش توصیفی- تحلیلی و بر اساس بخشی از نظریه انسجام مایکل هلیدی، معروف به انسجام پیوندی، نقد و تحلیل نموده ایم تا به کاربست این نظریه در اشعار توصیفی عربی به عنوان بخشی از چکامه های بلند عربی دست یابیم. شاعر در این ابیات به صورت منسجم و زیبا به توصیف نبرد خود با گرگ پرداخته و از ادوات ربطی به گونه های مختلف جهت انسجام بخشی به ابیات بهره جسته است. برآیند پژوهش نشان می دهد که بحتری با بهره گیری از عوامل انسجام پیوندی توانسته شعری منسجم بسراید که اجزای آن از آغاز تا پایان به هم مرتبط است و این پیوند و انسجام از رهگذر به کارگیری به جا و منطقی این ادوات به دست آمده است. در مجموع ادوات اضافی نظیر واو عطف و همچنین ادوات زمانی نظیر فاء نقش بزرگی در انسجام بخشی به این ابیات دارند.
تحلیل تطبیقی کارکرد شخصیت اسطورة «زرتشت» در شعر کلاسیک و مدرن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فراخوانی اسطوره ها نقش برجسته ای در تعمیق و غنای ادبیات ملل مختلف ازجمله عرب ها داشته است. اسطورة ایرانی «زرتشت» یکی از این اسطوره هاست که در شعر کلاسیک عرب غالباً وجود ندارد؛ اما برخی شاعران معاصر عرب با الهام از فریدریش نیچه (1844-1900م)، شاعر و فیلسوف آلمانی، در چارچوب «قناع» و ماسک اسطورة «زرتشت»، درپی دستیابی به عنصری برای مبارزات سیاسی- اجتماعی و بیداری ملت هایشان با شعار اَبَرانسان بوده اند تا خیزشی مردمی دربرابر اهریمن ظلم و فساد مستکبران معاصر به پا دارند. هدف این مقاله علاوه بر اثبات حضور یا فقدان اسطورة ایرانی زرتشت، مقایسه و تحلیل تطبیقی این اسطوره در شعر شاعران مدرن و کلاسیک عرب است تا نشان دهد اندیشة نمادین شاعران کلاسیک و مدرن عرب دربارة این شخصیت دینی چگونه بوده و رویکرد آنان در بازآفرینی این اسطوره چیست. دستاورد این پژوهش که براساس روش توصیفی- تحلیلی نگاشته شده، نشان می دهد که در ادب قدیم عرب، اغلب به سبب جنبه های مذهبی و دفاع از اسلام دربرابر زرتشتیسم، از این اسطورة ایرانی یادی نشده است؛ بلکه فقط اشاراتی اندک به مجوس و آیین های ایرانیان پیش از اسلام در شعر این دوره مشاهده می شود. درمقابل، زرتشت در شعر معاصر عربی، از هیئت منجیِ قومی و پیامبر دینی به شمایل سفیرِ سیاسی در میان ملت های عربی درآمده که رهایی بخش انسان معاصر از دردها و رنج های اجتماعی است. این موضوع نشان از آگاهی شاعران معاصر عرب از اسطوره های کهن ایرانی و علاقة آنان به فرهنگ گذشتة ایران باستان دارد.
مؤلفه های معنایی واژه «نزول» در قرآن کریم با تکیه بر دو محور هم نشینی و جانشینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مادّه ی «نزل» یکی از پربسامدترین واژگان قرآنی محسوب می شود که با صیغه های گوناگونی نزدیک به چهارصد بار در قرآن به کار رفته است. این واژه که در اصل، به معنای «افتادن از فراز به فرود» است؛ در آیات قرآنی توسعه معنایی یافته و به معانی دیگری؛ همچون «آفریدن»، «بخشش»، «فراگیری»، «وارد شدن»، «ابتلا» و «قول» به کار رفته است. واژه «نزول» هرگاه در زمینه های دیگری چون «باریدن باران»، به کار رفته، بافت و قالب آن با فروفرستادن قرآن تفاوت دارد؛ چرا که همین مادّه در خصوص باران، تنها به همراه واژه «سماء» (آسمان) کاربرد دارد، حال آنکه هرگاه در ارتباط با فرو فرستادن «وحی» استفاده گردیده، همواره با واژگانی؛ چون «من عندنا»، «روح الأمین»، «قلب پیامبر» و با اضافه به صفات متعدد خداوند به کار رفته است. در قرآن کریم این واژه در محور هم نشینی با صفاتی چون «رحمان و رحیم»، «رب العالمین»، «عزیز حکیم»، «حکیم حمید»، «حقّ» هم نشین شده است و چنین کاربردی عظمت و قداست قرآن را نمایان می سازد و در حقیقت «کنشگر حقیقی» و «فاعل وحی» را خداوند معرفی می کند. در محور جانشینی نیز با واژگانی؛ چون «وحی»، «القاء»، «قرائت»، «تلاوت»، «آتَی»، «جاء»، «جعل»، جانشین شده است که هر کدام به نوعی، نزول قرآن را حکایت می کنند و رابطه پیامبر (ص) با فرشته وحی را به تصویر می کشند. در نوشتار توصیفی-تحلیلی حاضر، مادّه ی نزول بر اساس رویکرد معناشناسی بر دو محور هم نشینی و جانشینی مورد بررسی قرار گرفته و مؤلّفه های معنایی آن بیان شده است.