فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۲۱ تا ۳۴۰ مورد از کل ۱٬۹۶۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
یمثل الالتفات خاصیه فنیه مهمه فی بناء الأسالیب التعبیریه العالیه؛ لأنه یورث الکلام أثراً فنیاً یوقد ذهن المتلقی وینبه إحساسه ومشاعره. لذا یجد العربی یقبل علیه ویستملحه؛ لأنه یحس بأن الکلام إذا نقل من أسلوب إلى أسلوب یکون آملاً باستدرار الإصغاء إلیه. ویحدث الالتفات تحولاً فی الأسلوب اللغوی، لیفید تنویعاً فی بناء الأسالیب الفنیه، ویوحی بکثیر من المعانی البلاغیه. وذلک بأن الأحادیث تجری علی لسان أفصح العرب وهو الرسول (ص) ، تذخر بالفصاحه والبلاغه. إذ نجدها تکثر من الالتفات بین الضمائر، لیصیب فی معانیه کمال الفصاحه والبیان، ویتنوع النبیّ (ص) فی خطابه حتى لا یضجر المخاطب. وینوع فی أسلوبه لیوسع فی کلامه، حتی یجعل المعنى المراد أبلغ وأفصح. وکان یحدث خصائص أسلوبیه فی الحدث والمعنى، فیعدل عن الفعل الماضی إلى المضارع لمقصد بلاغی وغرض فنی. کذلک خرج على مبدأ المطابقه النحویه بین الصفه والموصوف فی العدد والنوع، إذ کان یعمد فی تعبیره إلى إحداث تحول فی النسق النحوی لمقاصد بلاغیه. وهذه الدراسه تسعى إلى استجلاء خاصیه الالتفات فی الأحادیث القدسیه، معتمده المنهج التحلیلی الوصفی، ساعیا لإجابه هذه الأسئله کیف تجلی الالتفات فی الأحادیث القدسیه. ونتائج البحث تشیر إلی أن دوافع الالتفات فی الضمائر قد تکون متشابهه أو متکرره بین أقسامها المختلفه. فالالتفات فی ترکیب الفعلی فی السیاق النصیّ یؤدی إلی تشکیل تحولات ومتغیرات دلالیه جدیده.
مفهوم شناسی اسلوب تکرار و عدم تکرار موصول اسمی در قرآن کریم
حوزههای تخصصی:
قرآن کریم گاه موصول واحدی برای چند صله به کار می گیرد، همانند «الَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا» و گاه نیز موصول را با حرف عاطفه تکرار می کند به مانند «الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا». دقیق بودن، اعجاز بیانی و الهی بودن زبان قرآن، اقتضا می کند که در پس هریک از این دو شیوه، معنایی خاص نهفته باشد. برخی مفسران در برداشت های تفسیری خود بین این دو روش فرقی نمی گذارند. برخی دیگر نیز گاه بین این اسلوب ها گسست می افکنند؛ بدین ترتیب مفسران در استظهارات تفسیری شان، نتوانسته اند تفاوت این دو اسلوب را به مثابه قاعده ای ثابت و فراگیر به کار ببندند. مسئله ای که در اینجا رخ می نماید این است که چگونه می توان معنای این اسلوب ها را به قاعده ای عام تبدیل کرد که بر همه آیات قرآن انطباق پذیر باشد. این مقاله به دنبال اثبات این فرضیه است که شیوه نخست (عدم تکرار موصول) همیشه بر وحدت ذات، و شیوه دوم (تکرار موصول با حرف عطف) همیشه بر تعدد و تغایر ذات دلالت می کند؛ البته قاعده انگاری این دو دلالت، با مشکلاتی روبه رو است که این مقاله با رویکرد بینارشته ای و با بهره جستن از روش تفسیری بلاغی این مشکلات را برطرف، و از قاعده انگاری این دلالت دفاع کرده است. این پژوهش با هدف ضابطه بخشی به فرایند اسلوب های موصولی قرآن کریم و با روش کتابخانه ای به انجام رسیده است.
نظریه گشتالت تجسمی- شنیداری در زیبایی شناسی ادبی مبتنی بر مبانی هنرهای زیبا (نوع ادبی سنتی نیایش برای نمونه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۴
96 - 116
حوزههای تخصصی:
هنر ادبیت یک از اقسام هفت گانه هنرهای زیباست که دیر زمانی است در بررسی های ادبی از خانواده هنری خود غریب افتاده است. زیبایی شناسی ادبی تاکنون در بلاغت شناسی های صرف محدود شده است؛ اما باید اذعان نمود که علم بلاغت با همه جایگاه ویژه اش در ادبیات، به دلیل نارسایی هایی، توان زیبایی شناسی در سطح بافت متن را به تنهایی، ندارد. لذا، نظریه گشتالت تجسمی شنیداری را به عنوان اولین نظریه بنیادی در زیبایی شناسی ادبی بنا نهادیم و بر مبنای آن، روشی کاربردی با تلفیقی از مبانی هنرهای زیبا و اصول تداعی معانی در روانشناسی و نیز علم بلاغت ابداع نمودیم. این نظریه هنرمدار، می تواند نارسایی های بلاغی در زیبایی شناسی ادبی را تا حدودی مرتفع کند و امکان تحلیل در سطح بافت متن را به ما بدهد و هنر ادبیت را مانند بقیه اقسام هنر با اصطلاحات هنرهای زیبا، نقد هنری نماید. باهدف از کثرت به وحدت رساندن علوم بلاغی، مرزهای میان علوم را شکستیم و نام صدها انواع بلاغی را زیرمجموعه اصول هنری- روان شناختی این نظریه قراردادیم. این نظریه، روشی جهان شمول را ارائه می دهد که در انواع ادبی گوناگون بررسی شده و کارکرد دارد. حجم نمونه منتخب برای تشریح این نظریه در این مقاله، 30 نمونه از نوع ادبی نیایش 1 است، که با روش تلفیقی- تجربی- توصیفی مبتنی بر این نظریه بررسی شد و نشان داد که این نوع ادبی سنتی نیز، دارای زیبایی های هنری چون هنر پرسپکتیو، کنتراست و خطای دید در سطح بافت تجسمی شنیداری متن است و این نظریه و روش آن، امکان زیبایی شناختی همه سطوح بیرونی (فرم نوشتاری و شنیداری) و درونی متن (معنا) را، هم زمان و به صورت یک طرح کلی بر اساس مثلث ذهنی گشتالت و کدگذاری، به ما می دهد.
عملیه فهم النص علی ضوء السیاق اللغویّ الممزوج بالمعیارعند الزمخشری فی سوره آل عمران «النحو نموذجا»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ المتتبّع لتاریخ الدراسات النقدیه ینتبه إلی أنّ الدراسات فی کلّ عصر تهدف إلی غایه معینه، وبما أنَّ الدراسات النقدیه القدیمه کانت فی معظمها لأغراض دینیه ؛ فالهدف الأساس منها یتحدّد فی المحافظه علی القرآن وفهمه بالدرجه الأولی ثم المحافظه علی لغته فلهذا نری عملیه فهم النص عند المعتزلیین بناءً علی أفکارهم المذهبیه لم تتخلّص فی العنایه بمستوی اللغه أو النظر إلی دلاله النص اللغویه من جهه کونها حقیقه لغویه فحسب، بل هی تفجیر مستمر من المعلومات القائمه علی اللغه التی لها دخل فی تمییز التفکیر المعیاریّ من سواه. والزمخشری الذی یترأس مذهب الاعتزال لا ترضیه المستویات اللغویه الظاهریه کسور رائد البنیویه بل یمیل إلی الإتیان بالأدلّه والبراهین. فبناءً علی ذلک تهدف هذه المقاله إلی أن تزیح السّتار عن رؤیه الزمخشری فی عملیه استخراج المعنی والإتیان بالشّواهد القرآنیه التی یقوم الزمخشری بتحدید الدلاله فیها مستعینا بالمعیاریه والوصفیه. فلهذا ینصبّ جُلّ اهتمام هذا البحث علی التفکیر الوصفیّ والمعیاریّ عند الزمخشری والإتیان بالشواهد منه بمعونه الشواهد النحویه فی تفسیر الکشاف(سورهآل عمران). والنتائج الحاصله تؤید صحه ما نحن فیه ، والتراکیب النحویه عنده تمتزج بالأدله النحویه والمعیار بحیث قد تؤدّی هذه الأدله إلی تحدید الدلاله القطعیه وقد تؤدّی إلی التعسّف.
عناصر الإیقاع ودلالاتها في المجموعه الشعریّه الکامله للشاعر السید حیدر الحليّ (مراثی آل البیت علیهم السلام أنموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ظهر أثر واقعه الطف واستشهاد الإمام الحسین علیه السلام وأصحابه وما حلّ بأهل البیت علیهم السّلام من الاضطهاد والقتل وهتک حرمتهم فی الفنون الأدبیه، حیث نجد أروع المراثی فی تسجیل هذه الأحداث والمأساه العظیمه؛ والسید حیدر الحلی شاعر شیعی قد عبرّ عن هذه المأساه العظیمه فی دیوانه، حیث شکّلت المراثی قسماً أساسیاً وموضوعاً رئیساً من أشعاره وتحتاج إلى بحث عمیق من حیث الأسلوب و سیاق الشعر؛ من هنا هدف هذا البحث إلی دراسه عناصر الإیقاع ودلالاتها فی مراثی السید حیدر الحلّی، حیث تمثّلت فی المستویین الخارجی والداخلی؛ وما توصّلت إلیه الدراسه هو أنّ البحر الطویل، والبحور المرکبه والبحور الکامله أکثر تردداً فی المراثی؛ والشاعر استطاع أن یخرج من بحر واحد أنغاماً موسیقیه مختلفه بتنوّع عواطفه وأحاسیسه. وقد شکلت القافیه المطلقه حضوراً کاملاً فی المراثی فقد لجأ الشاعر إلی توظیف هذا النوع من القافیه لرغبته فی إیصال صوته إلی المتلقّی بأکبر قدر من الوضوح؛ وإن أسلوب التکرار فی المراثی جاء منسجماً مع الحاله النفسیه التی یمرّ بها الشاعر کما یناسب المعنی الذی یسعی إلى تقدیمه؛ ویشکل التجنیس غیر التام والتجنیس الاشتقاقی حضوراً واسعاً قیاساً إلی التجنیس التام ویعزی ذل ک إلی الجهود التی بذلها الشاعر فی تقریب المفهوم والمعنی المراد إلی ذهن المتلقی قیاساً إلی التجنیس التام الذی یخلق نوعاً من الغموض فی تقریب المعنی.
دراسه نقدیه فی تعریب أشعار أحمد شاملو بناءً علی نظریه جیمس هولمز کتاب ترجمه مختارات من الشعر الفارسی الحدیث لمحمد نور الدین عبد المنعم أنموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۸
191-206
حوزههای تخصصی:
کان أحمد شاملو شاعرا ومخرجا سینمائیا وصحفیا وباحثا ومترجما ومعجمیا وأحد أمناء جمعیه الکتاب الإیرانیین. تعود شهره شاملو من الأساس إلى ابتکاره فی الشعر الفارسی المعاصر وصیاغه نوع من الشعر یعرف بالشعر الحر أو الشعر الشاملوئی، والذی یعد حالیا أحد أهم أشکال الشعر السائد فی إیران، وهو تقلید للشعر الحر الفرنسی أو الشعر المنثور. وبما أنه کان رائدا للشعر الحر باللغه الفارسیه، فإن ترجمه أشعاره تتطلب معرفه تامه بهذا النوع من الشعر، وهذا إضافه إلى تمکّن الشاعر من اللغتین الفارسیه والعربیه. فإن هذه الدراسه تهدف عبر المنهج الوصفی التحلیلی واعتمادا على نظریه جیمس هولمز، إلى دراسه ونقد طریقه ترجمه محمد نور الدین عبد المنعم لبعض أشعار أحمد شاملو فی کتاب مختارات من الشعر الفارسی الحدیث، لتحدید مدی نجاح المترجم فی تعریبه. وتشیر نتائج الدراسه إلى أن المترجم یعتمد فی تعریبه إلی الأنواع الأربعه للترجمه، وفقا لنظریه هولمز، وأن بعض جهوده لم تکلل بالنجاح وأخطأ أحیانا فی فهم معانی المصطلحات ودلالات الرموز أو تحدید أرکان بعض الجمل.
حجاجیه السخریه فی رسائل الخوارزمی على ضوء نظریه بیرلمان وتیتیکاه رسالته إلى أبی الحسن البدیهی نموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تروم هذه الورقه البحثیه إلى دراسه حجاجیه السخریه فی رسائل أبی بکر الخوارزمی وتحدید دورها فی إفحام المتلقی وإقناعه، معتمده علی نظریه بیرلمان وتیتیکاه فی الحجاج؛ ولهذا، استهدفت دراسه المرتکزات الحجاجیه التی اعتمدها الخوارزمی فی رسائله السخریه وکیفیه تجلّیها فیها، وکشف نجاحه أو فشله فی العملیه الحجاجیه من منظور تداولی حجاجی. وصلت الدراسه إلى أنّ الخوارزمی استدعى حججا عدیدهً تختلف من حیث النجاعه فی رسائله السخریه، واستخدم الحجج شبه المنطقیه، ومنها حجه التناقض أو عدم الاتفاق وحجه المقارنه، ووظّف أیضا الحجج المؤسّسه على بنیه الواقع، من أهمها الحجّه السببیه، وحجه السلطه، وحجه الشخص وأعماله والترکیز على التصویر الخُلُقی للمسخور ولا التصویر الخِلقی، واستدعى من خلال هذه الحجج الحججَ المؤسسهَ لبنیه الواقع، من أهمّها التمثیل الذی مال إلى التشبیه ولاسیّما المقلوب منه، والحجج التی تستدعى القیم والمشترک. تجلّت هذه الحجج فی إطار أسالیب لغویه وبلاغیه، حیث اعتمد على النسق الحجاجی التفضیلی والشرطی والتقابلی أکثر اعتمادا، ورکّز على المقایسه والمقارنه، واستعمل الصور البیانیه کالتمثیل ولاسیّما التشبیه منه، والصور البدیعیه، منها التضاد والطباق، وصنعه العکس، والمقابله، بحیث غلب علیها المفارقات والثنائیات الضدیه، والمبالغه، وأسلوب الذم یشبه المدح. ووصل البحث إلى أن الخوارزمی وقع فی التضلیل الحجاجی لاعتماده على المشاعر والأحاسیس؛ ولهذا استدعى الحجج التی أقل نجاعه.
دراسه وظائف الفکاهه وأسلوبها في روایه "أبوشَلّاخ البَرّمَائِیّ" لغازي القصیبي(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعد غازی بن عبدالرحمن القصیبی من أبرز کتّاب المملکه العربیه السعودیه ومن نقادها الحاذقین. لقد استخدم الفکاهه فی أعماله کثیراً وارتدت فکاهته لباساً تاریخیاً، وسیاسیاً، واجتماعیاً، وثقافیاً، واقتصادیاً حیث وظّفها لمواقفه الصارمه الحاده حیال الأنظمه العربیه الفاشله بنبره رمادیّه وحیال الأنظمه الغربیه المستعمره بنبره صارخه سوداء. موضوعنا هذا ینوی دراسه فن الفکاهه ودوره فی روایه "أبوشَلّاخ البَرّمَائِیّ" لغازی القصیبی وما یحمل فی طیّه من معان دلالیّه وکیفیه استخدام الفکاهه فی النص الروائی من حیث الشکل والمعنی وذلک على أساس المنهج الوصفی-التحلیلی. لاینوی القصیبی إضحاک القارئ فحسب إنما ینوی ویهدف للبحث عن آلام ومخاوف عانتها الحیاه والمجتمع العالمی والإسلامی فی کافه الأزمنه وجمیع الأماکن. الکاتب ینوی تصحیح واقع الأمه والمجتمع من خلال النقد الفکاهی المریر اللاذع والکشف عن بلاهه وسذاجه المجتمع وذکاوه الحکام والدول فی استغلال هذه السذاجه. تمتاز فکاهه القصیبی بمیزتین أساسیتین: أولاً من حیث الدلاله تحمل فی طیّها معان ثوریّه تندّد بالأنظمه السیاسیه، والاجتماعیه، والثقافیه، والاقتصادیه فی أنحاء العالم وخاصه فی المجتمعات العربیه. وثانیاً من حیث الصیاغه فإنها صیغت بلغه صارخه ولهجه شدیده عارمه تنزل علی رؤوس الأنظمه التی خانت القضایا العربیّه والعالمیّه لاسیما العالم الإسلامی کمطرقه ساحقه تنکّس الروؤس. وفی النهایه درسنا أهم أسالیب الدلالیّه لفکاهه الروایه وأبرزها.
تحليل الأفکار الدينية في أعمال الحسن البصري وتأثيرها على معتقدات المجتمع(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
199 - 209
حوزههای تخصصی:
تعتبر أفکار الحسن البصری من أکثر الأفکار تأثیراً فی موضوع المهدویه بین المسلمین. إن تقدیم آرائه فی أعمال ومؤلفات البصری من التقالید والأسس الخاصه فی المنهج السردی میزه عن غیره. بحیث تزایدت فی العصر المعاصر الأنشطه الإعلانیه فی هذا المجال بشکل کبیر. إن إشاره الحسن البصری فی کتاباته إلى مقاربات الحدیث الشائعه بین مجموعه من المحدثین ومطابقتها أیضاً وفق تسلسل زمنی محدد هی سمه من سمات أعمال البصری الموجوده. وعلى ضوء الشکوک الموجوده فی هذا المجال فإنه یقرر ضروره إعاده النظر فی هذا التدفق ومراجعته. وکغیره من الأئمه، اعتبر الحسن البصری نفسه مستفیدا من المعرفه الإلهیه. ویتناول فی مؤلفاته مختلف الموضوعات القرآنیه والحدیثیه والعقائدیه والتاریخیه والفقهیه والأدبیه العربیه. تناول هذا البحث النظریات الصحیحه أو الخاطئه للحسن البصری من خلال المراجعه المکتبیه والمنهج الوصفی التحلیلی. ویتناول فی مؤلفاته مختلف الموضوعات القرآنیه والحدیثیه والعقائدیه والتاریخیه والفقهیه والأدبیه العربیه. تناول هذا البحث النظریات الصحیحه أو الخاطئه للحسن البصری من خلال المراجعه المکتبیه والمنهج الوصفی التحلیلی.
تحلیل شواهد قرآنی حذف در کتاب سیبویه و تاثیر آن بر مفسران (مطالعه موردی: زجاج، زمخشری، طبرسی و فخر رازی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۴
1 - 19
حوزههای تخصصی:
سیبویه برای استحکام بخشی تحلیل ها و وضع اصول نحوی از شواهد قرآنی بسیاری یاری گرفته است، ازاین رو پیداست که کتاب او اثری گران سنگ و مرجعی مهم در حوزه گرامر یا قواعد نحوی و شواهد قرآنی برشمرده می شود. منابع تفسیری اصیل و موثق، به درک و تفسیر آیات قرآن کمک می کند که در صورت بی توجهی به این نکته مفسر در ورطه تفسیر به رأی یا برداشت های ناروا خواهد افتاد. در میان منابع مختلف تفسیر، منابع نحوی اهمیت بسزایی در فهم درست آیات الهی دارد، این امر می تواند از ضرورت های این پژوهش باشد. این جستار با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی، به مطالعه تحلیل شواهد قرآنی در باب (حذف) در الکتاب و بیان تأثیر یافته های نحوی سیبویه بر روی مفسرانی چون زجاج، زمخشری، طبرسی و فخرالدین رازی می پردازد. اشاره به میزان پذیرش یافته های نحوی سیبویه از شواهد قرآنی از جانب مفسران ازجمله اهداف این پژوهش است. بررسی های انجام شده، نشان می دهد، تحلیل های این دانشمند نحوی در بیشتر موارد از جانب مفسران مورد تأیید واقع شده است و تأثیرپذیری مفسران از این عالم نحوی بیشتر به صورت غیرمستقیم است که در اکثر موارد به واسطه زجاج، زمخشری، یا با نقل قول از خلیل و یا انتساب تحلیل به مکتب اهل بصره، دیدگاه سیبویه موردپذیرش قرارگرفته است و در برخی موارد تحلیل های او با نقد تند به خصوص از جانب فخر رازی و یا با نقد ملایم مواجه شده است. نکته دیگری که در تحلیل های سیبویه قابل ذکر است، توجه او به قواعد نحوی و عناصر زبانی کلام اعم از لفظی و معنایی، در بررسی شواهد قرآنی است. از دیگر نتایج این مقاله اشاره به رویکرد عقل گرایی در برخی از تحلیل های سیبویه و چهار مفسر است که در بیشتر موارد به صورت پرسش و پاسخ می باشد.
تحلیل الخطاب النقدی للخطبه ال 25 من نهج البلاغه فی ضوء المربع الإیدیولوجی ل فان دایک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ تقییم المستویات المختلفه للنصوص الدینیه القدیمه فی ضوء النظریات والنماذج الحدیثه یؤدّی إلى حیویه تلک النصوص وفهمها المتعمق، وینتهی إلى تنبّهات مستجده والکشف عن جمالیاتها الحدیثه. فتحلیل الخطاب النقدی کمقاربه مستحدثه یلعب دوراً بارزًا فی إزاحه الستار عن وجه إیدئولوجیه صاحب الخطاب. هذا وإنّ توین فان دایک، الذی یعدّ من المنظرین المتمیّزین فی تحلیل الخطاب النقدی، قدّم أنموذجه الموسوم ب «المربع الإیدیولوجی» لتحلیل الخطاب؛ فلمربعه الإیدیولوجی أربعه أضلاع حیث یؤکد على تضخیم إیجابیات الذات (أنا) وسلبیات الآخر، وتهوین سلبیات الذات وإیجابیات الآخر. فنظراً إلى طاقه هذا الأنموذج، یتعاطی البحث الحالی دراسه الخطبه ال 25 من نهج البلاغه من هذا المنظور بمنهجه الوصفی- التحلیلی واتجاه تحلیل الخطاب النقدیّ فی ضوء المربع الإیدیولوجی لفان دایک. فالدراسه هذه تدعونا إلی الاعتقاد بأنّ صاحب الکلام حاول القاء هذه الإیدئولوجیه بأنّه حقّ وحکومته ترمز إلى الصداقه وسلطه الحق، والحال أنّ بنی أمیه علی النقیض منه یقع فی عداد الکذب والبطلان؛ أما الکوفیون یتأرجحون بین الحق والباطل؛ فهذه المجموعه الرمادیه التی علی وشک الانضمام الکامل إلی فریق الباطل تعانی عدم الجداره، والوهن، والتفرقه، والسرقه والخیانه، فلا بد من تحذیرهم وإنقاذهم من الالتحاق المئوی بجبهه الباطل والسّواد المطلق. وبهذه العقلیه ومع الترکیز علی إیجابیات الذات وسلبیات الآخر وظّف صاحب الخطاب عدّه من الإستراجیات التی تساعده بشکل فنّی علی نقل المفاهیم المعنیه.
نقد ترجمه الاحتباک في سوره آل عمران لمکارم الشیرازي(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لترجمه القرآن الکریم، هذه المعجزه الخالده، أهمیه کبیره، حیث قام عدد من المترجمین فی إیران بترجمه کتاب الله العظیم إلى الفارسیه. وتبعا لحساسیه ترجمه الکتب المقدسه، وأهمها القرآن، بُذلت جهود مضنیه فی نقله من لغته الأصلیه مضموناً ولغه على أحسن وجه. ولا مجال للشکّ فی أنّ الذی یقوم بهذا الدور الحساس یواجه تحدیات کثیره فی ترجمه معانیه إلى جانب ما یتعلّق باستخدام الفنون الأدبیه. والاحتباک من الفنون الرائعه التی تردد استخدامها فی القرآن کثیرا؛ إذ قد یواجه المترجمون صعوبه فی نقل الآیات التی استخدم هذا الفن فیها. والاحتباک نوع من الحذف لا یعرفه إلاّ المتضلّع فی اللغه العربیه، حیث یجب على المترجم، أثناء الترجمه إلى اللغات الأخرى، ذکر المحذوف فی بعض الأحیان لإیصال المعنى بشکل کامل اتقاء للخلل فی إیصال الرساله إلی المخاطب. تنوی هذه المقاله، باستخدام المنهج الوصفیّ-التحلیلیّ، أن تلقی الضوء على فنّ الاحتباک فی سوره آل عمران بدایه، ثم دراسه ترجمه مکارم الشیرازی للآیات التی تمّ استخدام الاحتباک فیها. وتشیر نتائج الدراسه إلى أن المترجم قلّما اهتمّ بهذا الفنّ فی ترجمته ولم یذکر المحذوف الذی من شأنه أن یذکر واکتفی بترجمه ما ذکر فی النصّ فی أحیان کثیره، بینما یصبح معنی الکلمه واضحا لو تمّ ذکر المحذوف؛ ولهذا یواجه المخاطب الغموض والإبهام فی ترجمه بعض الآیات القرآنیه التی تحتوی على هذا الفنّ. وقد یکون خوف المترجم من إدخال شیء خارج القرآن فی الترجمه ولکن بمراجعه الکتب التفسیریه المشهوره عند الترجمه تتمّ إزاله هذا الخوف. وبما أنه متضلّع فی اللغه العربیه والتفسیر فقد لا ینتبه إلى الغموض فی الآیات المترجمه التی لم یذکر القسم المحذوف من فنّ الاحتباک فی الترجمه.
تعلیم اللهجه العراقیّه في إیران للسیاحه الطبیّه (اقتراح منهج مبنيّ علی الواجبات)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۸
167 - 188
حوزههای تخصصی:
تُعدّ السیاحه من المجالات المهمه عند المنظمات المحلّیه والدولیه کمجال للازدهار والتنمیه؛ ومن أهم المجالات فی السیاحه هی السیاحه الطبیه والصحیه التی تستقطب للبلدان المضیفه عمله أجنبیه کثیره ولذلک تعطیها الحکومات والقطاع الخاص أهمیه قصوى. والجامعات من أهمّ المؤسسات التی تزوّد السیاحه بالطواقم المتخصصه، کما أنّه من شأن هذا المجال أن یساعد فی توفیر فرص العمل لخریجی الجامعات بالمقابل؛ وبالتالی فإنّ قسم اللغه العربیه وآدابها، وخاصه فرع ترجمه اللغه العربیه، بإمکانه أن یؤثر فی هذا المجال بناء علی الدور المهمّ الذی یؤدّیه السیّاح العراقیون فی السیاحه الطبیه فی إیران؛ علیه فإنّ المقال الحالی یسعى بمنهج وصفی-تحلیلی إلى دراسه الإمکانات، وقضایا تعلیم اللغه، وخاصه تعلیم اللهجه العراقیه والمشاکل الموجوده، ووصل ٰإلی نتائج، من أهمّها: ضروره إعاده النظر فی البرامج الدراسیه لتعلیم العربیه بأخذ اللهجه العراقیه وأهمیتها بعین الاعتبار؛ وضروره تألیف المصادر، وخاصه مصادر تعلیم هذه اللهجه... کما اقترح نموذج ویلیس ذا المستویات الثلاثه: ما قبل الواجبات والتی تشمل التعرف إلی مواضیع ذات صله بالسیاحه الطبیه یتحدث المعلّم حولها، مرحله الواجبات التی تشمل قیام المتعلّم بواجبات تواصلیه وفی قالب فریق، حول الموضوعات التی تعرف إلیها وما بعد الواجبات التی تشمل التحدث حول الموضوع و قیام المعلّم بدور الإشراف فی المحاضره والقیام بنشاطات نظراً لفعالیته فی تعلیم اللغه.
خوانشی روانکاوانه از الصبار بر اساس نظریه شخصیت فروید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
56 - 41
حوزههای تخصصی:
الصبار نوشته سحر خلیفه بیانگر ذهنیت ملت استعمار زده فلسطین در دهه های پایانی قرن بیستم است. این داستان شخصیت های بسیاری دارد که هرکدام نمایانگر بخشی از این ذهنیت اند. با تحلیل روانکاوانه شخصیت های داستان، می توان لایه های پنهان آن را رمزگشایی کرد و ذهنیت جامعه فلسطینی، در نیمه دوم قرن بیستم را درک نمود. طبق دیدگاه فروید، روان انسان (خودآگاه و ناخودآگاه) از سه بخش شکل گرفته است. بخش نخست، نهاد است که دربردارنده خواسته های طبیعی نخستین انسان و غریزه لذت و حیات است. رویارویی کودک با واقعیت، سبب شکل گیری بخشی واقع بین و منطقی در نهاد می شود که فروید آن را «من» می نامد. در ادامه روند رشد انسان، بخشی به نام «فرامن»، از دل «من» جدا می شود. فرامن، بعد آرمان گرا و اخلاق مدار ذهن است که همواره نهاد را به خاطر تمایلات غریزی اش ناچیز می شمارد و «من» را به خاطر همراهی گاه به گاه اش با نهاد، سرزنش می کند. طبق خوانش صورت گرفته از داستان، شخصیت های الصبار سه نوع اند در نظر گرفته شده اند و هر کدام نمودی از یکی از بخش های سه گانه ذهن انگاشته شده اند؛ عامه مردم و کارگران، نماینده نهاد فرض شده اند؛ آنها آرمان ها را کنار گذاشته اند و تنها به نیازهای اولیه و بقا می اندیشند. عادل –که فردی خردگرا و واقع بین است و امور کارگران را سامان می دهد- نماینده «من» فرض شده است. اسامه نیز نمودی از فرامن تلقی شده؛ او همواره عادل را به آرمان گرایی دعوت می کند و از او می خواهد مردم را به مقاومت فرابخواند، ولی عادل، اسامه را به واقع بینی دعوت می کند. عادل در طول داستان، نقطه مقابل اسامه است و دیدگاه های او را همواره رد می کند ولی در پایان، تغییر موضع می دهد و از جایگاه من، به من متعالی تبدیل می شود و و نگاهش به واقعیت، آرمان گرایانه می شود. به نحوی که شخصیت تکامل یافته او، هم مصلحت اندیش است و هم آرمان گرا و عمل گرا؛ ذهنیت عادلِ پایان داستان، همانی است که خلیفه، در ناخودآگاهش برای ملت فلسطین می خواهد و آرزو دارد.
التحقیق فی کلمات القرآن الکریم تحول در روش های مفرد شناسی کلمات قرآن در سده اخیر
حوزههای تخصصی:
بررسی معانی کلمات قرآن کریم همیشه یکی از دغدغه های جدی جامعه قرآنی بوده و در این میان گروههای مختلفی نقش آفرینی کرده اند: لغوی ها، مفسران، فقها و...، نگارش های ارزنده ای در این زمینه داشته اند. بی شک یکی از محوری ترین گروهها برای بررسی کلمات عربی، لغوی ها می باشند و در این میان ابن فارس که از مهمترین لغوی های قرن چهارم هجری به شمار میرود با طرح موضوع «اصل معنایی»، تحولی شگرف در موضوع لغت شناسی زبان عربی ایجاد کرد. «اصل معنایی» پس از ابن فارس به بوته فراموشی سپرده شد و بجز اندکی به این موضوع مهم نپرداختند. این اصل، هر چند به ظاهر تنها مورد توجه ابن فارس قرار گرفته اما دیگر لغوی ها نیز در کتب خود از اصل معنایی استفاده کرده و عملا بدان معتقد شدند. علاوه بر وجود شواهد گوناگون دال بر قبول اصل معنایی در کلام لغوی ها، دیگر دلیل برای اثبات این حقیقت لغوی در زبان عربی، پذیرش آن توسط لغت شناسی قوی با داشتن جایگاهی ممتاز همچون ابن فارس می باشد. قرنها پس از او، قرآن شناس قرن حاضر حسن مصطفوی با قبول «اصل معنایی» و تک اصل دانستن همه مواد عربی، به بررسی و شرح کلمات قرآن پرداخت. با مقایسه عملکرد ایشان در بررسی کلمات و محور قرار دادن «اصل معنایی» نسبت به دیگر کتاب هایی که به کلمات قرآن پرداخته اند، تغییرات و زیبایی های شگرفی در معانی کلمات قرآن دیده می شود،
جمالیه التکرار فی سوره الإسراء دراسه تحلیلیه فی ضوء لسانیات النص(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و پنجم یهار و تابستان ۱۴۰۱ (۱۴۴۳ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
243-277
حوزههای تخصصی:
إنّ التکرار ظاهره أدبیه جمالیه، وعنصر مهم فی النص الأدبی. فله أهمیه کبیره فی البلاغه لکنه فی العصر الحدیث لم تقف وظیفته وجمالیته عند تحسین الکلام، بل نهض بدور بارز فی ربط أجزاء النص وتماسکه، لأنّه یقوم علی مبدأ التأکید ویندرج تحت عناصر السبک المعجمی من آلیات التماسک النصی. والقرآن الکریم کالمصدر الأساسی لنسج هذا الأسلوب؛ وذلک لما فیه من جمال فنی وأثر بلیغ فی النفس الإنسانیه ولما یحظی به من قیمه معنویه وفّقت بین قوّه الإمتاع العقلی وجمال الإمتاع اللفظی. سلّطت الدراسه، بالاعتماد على المنهج الوصفی – التحلیلی، الضوء علی هذه الظاهره فی سوره الإسراء ودرست دورها فی تماسک السوره لما یتوفر فیها من ممیزات تصلح أن تکون موضوعاً خصباً للدراسه، ولأنّها تمثل نموذجاً زاخراً بألوان التکرار فیها.حیث تتنوع الأسالیب وتختلف الدلالات فی هذا النص الکریم وهذا ما أکسبه طابعاً متمیّزاً. فتوصلت الدراسه إلی ما یلی من النتائج:فی سوره الإسراء یعدّ التکرار محسناً بدیعیاً وکذلک آلیه من آلیات التماسک. یساعد التکرار علی کشف محور السوره وهو العبودیه، حیث یدور حول هذا المحور الأساسی (المعبود الحقیقی والعبد الحقیقی والضالّون عن العبودیه). أما أنماط التکرار: العنصر المعجمی وإعادته، والترادف، والشمول، والکلمات العامه، فکلٌّ له دور فی تماسک السوره. من بین أنواع التکرار فی السوره، فقد أدّت إعاده العنصر المعجمی دورا ًکبیراً فی انسجامها. والمحور الأول (المعبود الحقیقی) حسب تحلیل عناصر التکرار، هو المحور الذی استقطب أکبر نسبهً من عناصر التکرار.
شاخصه های فردیت مؤلف در گفتمان علوی مطالعه موردی خطبه 238 با محوریت دعوت به وحدت و نهی از تفرقه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۹
70 - 87
حوزههای تخصصی:
شناخت و درک عمیق از متن و پی بردن به لایه های زیرین معنایی، نیازمند به کارگیری ابزارهای روشمند علمی است. یکی از این ابزارها که در نظریه هرمنوتیک شلایر ماخر (1768-1834) مطرح می شود تأویل روان شناختی است که در جستار پیش رو در قالب یک نوع پارادایم معرفتی به نام پارادایم روان شناخت گرا مورد استفاده قرار گرفته است. پارادایم روان شناخت گرا بر اتخاذ مفاهیم رهیافتیِ ویژه ای ازجمله فردیت مؤلف، انسانیت مؤلف، و فضای گفتمانی حاکم بر عصر مؤلف استوار می گردد. مقاله حاضر با هدف تبیین شاخصه های فردیت امام علی (ع) در ارتباط با مفهوم راهبردی وحدت اسلامی در پی پاسخگویی به این سؤال است که بر اساس پارادایم روان شناخت گرایِ شلایر ماخر، مفهوم رهیافتیِ فردیت مؤلف در خطبه 238 نهج البلاغه چگونه نمود یافته است. مسئله وحدت همچنان یکی از چالش های جهان اسلام است که بازگشت به گفتمان ناب اسلامی و بازخوانی مبانی اصیل آن را به ضرورتی اجتناب ناپذیر مبدل می سازد. خطبه 238 با محوریت دعوت به وحدت و پرهیز از تفرقه یکی از منابع ارزشمند در این حوزه است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که نظم ذهنی و ساختار منطقی حاکم بر گفتمان امام علی (ع) در ارتباط با مسئله وحدت، ریشه یابی دقیق عوامل تفرقه ساز و سپس ارائه راه حل های رفع مشکل، جایگاه ویژه تعقّل و خردورزی در گفتمان علوی و خود پنداره مثبت در تعامل با مخاطب از برجسته ترین شاخصه های فردیّت آن حضرت در خطبه مذکور به شمار می آید .
السیره الذاتیه النسائیه وملامحها فی تکوین الذات الأنثوی؛ «الصرخه» لرضوی عاشور نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
للسیره الذاتیه النسائیه دور بارز فی تجسید إیدئولوجیه الکاتبه. إنَّ کتابه المرأه تبرهن علی أنّها تهتمّ اهتماماً بالغاً ب قضایا هامّه فی المجتمع. والکاتبه تحاول أن تعزز مکانتها من حیّز الهامش إلی حیّز المرکز خلال سیرتها الذاتیه. بعباره أخری؛ السیره الذاتیه النسائیه تختلف عن الأنواع الأدبیه الأخری تؤکّد علی ذات المرأه وتدافع عنه تجاه المجتمع الذکوری وهی أفضل طریقه لتجسید هواجس النساء العربیات. تهدف هذه الدراسه باعتماد المنهج الوصفی-التحلیلی إلی تحلیل إیدئولوجیه المرأه فی سیرتها المعنونه ب "الصرخه" لرضوی عاشور؛ الکاتبه المصریه المعاصره، وذلک على ضوء النقد الثقافی. الصرخه هی الجزء الثانی من کتاب «أثقل من رضوی» لرضوی عاشور التی روت فیها تجربتها الخاصه والعامه؛ وهی عوده مرضها الصعب متزامناً مع ما کان یجری فی مصر خلال أعوام (2013-2010م). تهدف الدراسه إلى التعرف علی السمات البارزه لکتابه المرأه فی تمثیل فکرتها خلال السیره الذاتیه. وتوصّلت إلی نتائج أهمّها؛ إنّ رضوی -الکاتبه المثقّفه التی تتحدث عن النساء اللاتی أثّرن فی حیاتها- تطمح للإشاره إلی دور الثقافه والاجتماع فی تکوین هویه المرأه العربیه. وهی المثقّفه التی ترکّز علی حضور النساء ودورهنّ فی المجتمع العربی. أمّا هاجس رضوی الرئیس فی قضیه المرأه العربیه فهو الاهتمام ب تعلیم المرأه العربیه. رضوی هی التی تبیّن أفکارها الرئیسه بالنسبه إلی المرأه بصوره مکرره. وذلک للبحث علی إصلاح وتطوّر المجتمع العربی فی مجال قضیه تعلیم البنات وزواجهنّ المبکر، عدم الثقه بالنفس، غیاب النساء فی الکتب بسبب هیمنه الأدب الذکوری، وخوف المرأه العربیه من الإقبال علی الکتابه عن ذاتها بسبب الحرمان الذی قد أصاب المجتمع العربی.
العلاقه بین فکره التحریف ونظریه عدم جمع القرآن فی زمن الرسول الأکرم (ص)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و پنجم یهار و تابستان ۱۴۰۱ (۱۴۴۳ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
211-241
حوزههای تخصصی:
فتح ظهور نصّ القرآن وتشکله، فی ضوء البحوث الدینیه من قبل المسلمین وغیرهم، آفاقاً جدیدهً وأبعاداً مختلفه. إنّ فکره «تحریف القرآن» ذات أبعاد تاریخیه بالإضافه إلى أبعادها الکلامیه. وهی زاویه تمّ التغاضی عنها فی دراسه تحریف القرآن بسبب هیمنه الجانب الکلامی. ویهدف هذا المقال إلى إثبات أنه بعد وفاه الرسول الأکرم (ص)، وقبل ظهور الفرق الإسلامیه، ترسخت على نحو ما أسس فکره التحریف بموضوع جمع القرآن. علیه، من خلال تجاهل الروایات المهمه حول إشراف النبی الأکرم (ص) وإدارته فی تنظیم القرآن وتجمیعه وتدوینه، من جهه، کان یتمّ الإصرار على عدم جمع القرآن فی حیاه الرسول (ص)، ومن جهه أخرى، یتمّ التأکید علی أنّ جمع القرآن من قبل الخلفاء هو الخیار الوحید المنطبق على الواقع. یؤکد هذا البحث على جمع القرآن فی زمن النبی الأکرم (ص) بنهج نقدی لمستندات جمع الخلفاء، ویعتبر الاعتقاد بالتحریف نتیجه لعدم قبول جمع القرآن أثناء حیاه الرسول الأکرم (ص) وقد رأى کل هذا فی دور الحکام خلال التقلبات.
ملاحظات حول مفهوم «السجیه» التاریخی دراسه لجذور النظریه الأخلاقیه الإسلامیه اعتماداً علی المتون القدیمه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و پنجم یهار و تابستان ۱۴۰۱ (۱۴۴۳ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
279-312
حوزههای تخصصی:
الترکیز علی تفهّم المتون الحدیثیّه اعتماداً علی الاتّجاهات الهرمنوطیقیّه، مهمّه بحثیه بقیت مغفوله حتی الآن. ففقه اللّغه وقرائه المتون الإسلامیه والحدیثیّه فی آفاقها التاریخیّه هی من أشهر الأدوات التی توظّف فی الاتّجاهات الهرمنوطیقیه واللاتقلیدیّه. إنّ المرور بالمتون الإسلامیّه الحدیثیّه تبیّن أنّه یمکن الترکیز علی سرد من المصطلحات الأخلاقیّه، بما فیها مفهوم السجیّه. فلو نظر معاین بعین غیر متعمّقه ودون التأمّلات التاریخیّه، یمکن أن یتفهّم هذا المصطلح فی سیاقنا العصری. هذا وإن یخطر بالبال فی بدو النظر، ولکن النظره التاریخیّه وخاصّه الترکیز علی النصوص ذات الصله، تشیر بأنّ هناک معنی خاصّ لهذا المصطلح، والذی ینبع من نفس المتون الإسلامیه والحدیثیّه القدیمه. فالأحری البحث عن القرائن التی تبیّن لنا الخطاب التاریخی بشأن مسأله الأخلاق وفلسفتها فی القرون الأولی الإسلامیه. فمعرفه هذا الخطاب الذی توظّف السجیه ونظائرها فی إطاره، یعیننا لکی نصل إلی جوابنا حول ماهیه السجیه ومیزتها من سائر الشؤون والمصطلحات الأخلاقیه فی أجواء القرون المتقدّمه الإسلامیه. فهذه الورقه ستناول دراسه مفهوم السجیه، اعتماداً علی المناهج التاریخیه واللغویه المعاصره فی المتون القدیمه الإسلامیه، حتی تبرهن أنّه کیف تطوّر توظیف هذا المصطلح وفهمه. فبالنتیجه إنّ هذا المصطلح فی ثقافه العرب القدیمه کان شیئاً منحدراً من طبیعه الإنسان وسلیقته وغریزته فحسب، ولم یکن لاختیار وانتخاب الإنسان مدخلیه فیه. ولکن مع بزوغ التیارات والخطابات العقلانیه من القرن الثانی فصاعداً، نشاهد أنّ هناک اتجاه حدیث لقراءه السجیه فی إطار أکثر تلائماً مع ما یریده أنصار خطاب العقلنه. فهذه القراءه الحدیثه حاولت أن تنقل وتغیّر معنی السجیه من الأمر الطبیعی الذاتی إلی الأمر الاختیاری المکتسب الذی لإراده الإنسان ومساعیه الاختیاریه دور هامّ فیه.