قرآن آخرین کتاب آسمانی است که هدایت بشر را تا پایان تاریخ به عهده دارد. تحول مستمر زندگی بشر و مطرح شدن نیازهای جدید، بهره گیری از این هدایت الهی را به ضرورتی همیشگی مبدل ساخته است. در خصوص چگونگی بهره گیری از هدایت قرآن برای نسل های پس از عصر نزول آن، در میان دانشمندان اسلامی اختلاف است. عده ای بر این باورند که الفاظ قرآن معانی ثابت و متعینی دارند و به هیچ روی نمی توان معانی الفاظ قرآن را گسترش داد و عده ای بر این باورند این کار شدنی است. این مقاله با بهره گیری از ساختارگرایی به عنوان رویکرد تحلیل متن و با ارایه راه کارهایی از قبیل: گسترش معانی (با تکیه بر کنایه، استعاره، مجاز، تعریض و امثال آن)، تقطیع و ایجاد معانی جدید، رمزگذاری ظاهر و باطن، طرح سطوح ساختارگرایانه معنا، گفتمان هرمنوتیکی با متن، طرح الگوی جامع و سایر موارد مشابه، گسترش معارف قرآنی را امری ممکن و معقول دانسته و با استفاده از روایات و نظرات مفسران، آن را تأیید نموده است. مشروح راه کارها و مستندات آن ها را باید در مقاله جست و جو کرد.
نظریه اجتهاد انبیاء، منبع علم و آگاهی عمل و گفتار پیامبران را در انحصار وحی نمی داند بلکه استنباطات شخصی ایشان را در زمان های انقطاع پیام الهی، مکملی بر وحی الهی و تعیین کننده بعضی از مواضع و عملکردهای پیامبران می داند. چون در فرآیند اجتهاد، احتمال خطا وجود دارد، توصیف رسولان الهی به اجتهاد، مبتنی بر قبول ارتکاب اشتباه و خطا از سوی ایشان خواهد بود. عمده مفسران و صاحب نظران اهل سنت، معتقد به جواز اجتهاد و وقوع آن از سوی انبیاء بوده و برخی فقط به جواز اجتهاد باور دارند و عموم شیعیان، جواز و وقوع اجتهاد انبیاء را جائز نمی دانند و تنها برخی از ایشان به جواز عقلی و نه جواز شرعی آن معتقدند. مستمسک هرکدام از موافقین و مخالفین نظریه، در اثبات یا رد آن، دلایل عقلی و آیات قرآن می باشد. اجازه عدم شرکت در جنگ تبوک به منافقین، مشورت با مردم و نمونه های دیگر توسط پیامبر اسلام(ص) و همچنین سایر پیامبران، مواردی هستند که قائلین به اجتهاد انبیاء، انجام آنها را از روی اجتهاد می دانند. مخالفین نیز با ارائه ادله عقلی و آیات دیگر، ادعای فوق را به نقد کشیده و تبعیت ایشان به ویژه پیامبر اسلام(ص)، از وحی و هدایت الهی، در کلیه امور را به اثبات رسانده اند.