مکتب ساختارگرایی از جمله مکاتبی است که امروزه در حیطه نقد و تحلیل مسائل ادبی دیدگاه ها و ایده های جدیدی را به میدان ادب وارد کرده است و عموماً با استقبال فراوانی روبه رو شده است. مکتب ساختارگرایی در تحلیل قصص <em>قرآن کریم</em> کاربرد فراوانی دارد. یکی از جنبه های اعجاز هنری و تأثیرگذاری <em>قرآن کریم</em>، داستان های قرآنی و ساختار و درون مایه آن هاست، به گونه ای که شیواترین ابزار بیان، انتقال مفاهیم و انگاره های مورد نظر خداوند، روایت و به تصویر کشیدن وقایع در قالب «قصه» است. بر اساس این پژوهش که با روش توصیفی تحلیلی و با هدف ساختارشناسی روایت ضیف ابراهیم<sup>(ع)</sup> و قوم لوط در رکوع هفتم سوره هود، (فهرست موضوعی شامل آیات 69 تا 83 این سوره) نگارش یافته است، طرح و پیرنگ رکوع مبتنی بر رابطه علت و معلول است و حوادث داستان در ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر هستند. زاویه دید در رکوع بیشتر موارد به صورت سوم شخص (دانای کل) است و راوی (خداوند) بر داستان احاطه کامل دارد. شخصیت های داستان که هر کدام ویژگی های خاصی دارند، عبارتند از: ابراهیم<sup>(ع)</sup>، همسر ابراهیم<sup>(ع)</sup>، فرشتگان بشارت و عذاب، لوط<sup>(ع)</sup>، قوم لوط<sup>(ع)</sup> و همسر لوط<sup>(ع)</sup>. طبق رکوع، کنش های داستان با محوریت دو پرده اصلی داستان رخ می دهد. محور پرده نخست، ابراهیم<sup>(ع)</sup> است که به او بشارت می دهند. محور پرده دوم، لوط<sup>(ع)</sup> است که فرشتگان عذاب قوم او را ابلاغ می کنند. گفتگوهایی میان اشخاص حاضر در داستان صورت گرفته که به داستان جلوه هنری خاصی می بخشد. صحنه پردازی در دو قالب زمان و مکان، به تصورات ذهنی خواننده برای ملموس سازی داستان کمک می کند. هر یک از عناصر قصه، با هدف تربیتی خاصی، ایفای نقش می کنند که در نهایت، هدف اصلی داستان یعنی بُعد هدایتی را محقق می سازند.
یکی از انواع علوم قرآنی، تعیین مبهمات آن است. منظور از مبهمات قرآن ، افراد، مکانها، زمانها، اقوام و اشیایی است که در آیات قرآن به شکل مبهم از آنها سخن به میان آمده است و مصداق آنها به روشنی معیّن نیست. همچنین برخی جزئیات قصص قرآن و امور غیبی مانند حقیقت فرشتگان، ابلیس، جن و بهشت نیز از جمله مبهمات محسوب می شود. برخی مفسران برای تبیین آنها، به آنچه از متن قرآن فهمیده می شود، اکتفا می کنند، گروهی دیگر به روایات متوسل شده و تا جایی پیش می روند که از هر روایت اسرائیلی نیز روی گردان نیستند و با اشتیاق فراوان به نقل آنها می پردازند، البته یکی از بسترهای نقل روایات اسرائیلی نیز مبهمات است. این تحقیق با روش توصیفی تحلیلی و با هدف بررسی تطبیقی دو تفسیر المنار و الفرقان درباره جایگاه و نقش روایات در تبیین مبهمات قرآن سامان یافته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که این تفاسیر جزء گروه اول بوده و به شدت از روایات و به خصوص اسرائیلیات در تبیین مبهمات پرهیز نموده ، و به آنچه از قرآن فهمیده می شود، بسنده کرده اند. برخی از مهم ترین دلایل روی گردانی آنان از روایات در تبیین مبهمات، عبارتند از: سکوت خداوند در بیان جزئیات بیشتر در این آیات، ضعف در روایات تفسیری، وجود اسرائیلیات در روایات و مشکل نقل به معنا در روایات.
قرآن کریم در آیایی نظیر آیه: « مَن کَانَ یُر ِیدُ العزهَ فَللِّه العزَّهُ جَمیعاً » به بیان عزت و سرچشمه آن می پردازد. یکی از مصادیق آسیب ها در آیات قرآنی ناظر به عزت، آسیب های عزتمندی با رویکرد اعتقادی است. این نوع از عزتمندی انسان، در برجسته ترین حوزه اعتقادی؛ یعنی مبدأشناسی قابل طرح و پیگیری است؛ چراکه در آیات ناظر به عزت، به این آسیب ها و رفع آنها به جهت عدم خدشه دار شدن عزت انسانی، اشاره های بسیاری شده است. با تأمل در این آیات، معلوم می شود که انسان با نبود باور به مبدأ یا اعتقاد به همتا داشتن پروردگار متعال، با آسیب های دنیوی گوناگونی چون: آلودگی به نفاق و دورویی، وابستگی و دلبستگی به دشمن، ناامیدی به نصرت الهی و ... مواجه می گردد. این پژوهش با روش توصیفی و تحلیلی، به دنبال تبیین، تحلیل و تفسیر این آیات است تا با بیان آسیب های مذکور، زمینه بسیاری از تحولات اجتماعی و فرهنگی در عرصه زندگی دنیوی و اصلاح امور اخروی انسان فراهم گردد.