فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۰۱ تا ۶۲۰ مورد از کل ۶٬۰۳۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
شمس الدین سمرقندی در دو کتاب قسطاس الأفکار و شرح القسطاس درباره قیاس های مختلط از حقیقیه و خارجیه، دو دیدگاه متفاوت را به دست داده است که تحت عنوان های «تحریر اول» و «تحریر دوم» در مقالات دیگری به آن ها پرداخته و نشان داده ایم هرکدامشان دچار خطاهای متعددی هستند و از این روی، هیچ کدام از آن ها تحلیلی درست و کامل از اختلاط قضیه های حقیقیه و خارجیه به دست نمی دهند. در این مقاله قصد داریم نتایج درست اختلاط این قضایا را به دست دهیم؛ به گونه ای که برپایه مبانی فکری منطق دانان مسلمان همچون سمرقندی، هیچ اعتراضی بر این نتایج وارد نباشد و بتوان آن ها را تقریری کاملاً درست از اختلاط قضایای حقیقیه و خارجیه دانست. در هریک از شکل های چهارگانه قیاس ارسطویی، اختلاط خارجیه-حقیقیه و حقیقیه-خارجیه را جداگانه بررسی کرده ایم؛ همچنین ضرب ها و اختلاط های عقیم و منتج را به صورت موردی مشخص کرده و نتایج هر ضرب و اختلاط منتج را جداگانه نشان داده و نتایج قابل اثبات را اثبات کرده ایم. بررسی اختلاط های عقیم و نتایج غیر قابل اثبات، نیازمند بررسی نظام مند مثال های نقض است که آن را به مقاله ای دیگر وامی گذاریم.
گرایش ابن سینا به عرفان و معرفت شهودی در مقایسه با ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی (مشکوه النور) سال ۲۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۸
137 - 172
حوزههای تخصصی:
در رویکرد معرفتی ابن سینا، تنها شهود عقلانی کاربرد دارد و نمی توان از معرفت عرفانی و شهود قلبی در اندیشه وی سخن گفت. شیخ الرئیس هدف نهایی معرفت و سعادت را شناخت عقلی و علمی، و اتصال به عقل فعال می دانست که مبتنی بر عقل نظری و شهود عقلانی بود؛ اما در مشرب ملاصدرا برخی حقایق متعالی به کمک عقل نظری، قابل فهم نیستند؛ بلکه با استمداد از کشف وشهود و فرارَوی از طور عقل و به واسطه علم حضوری دریافت می شوند. در این نوشتار، موافقان با تفکر عرفانی بوعلی را به دو دسته تقسیم کرده ایم: در یک گروه، سنت گرایانی همچون سید حسین نصر، هانری کربن و غلام حسین ابراهیمی دینانی قرار دارند که ازمنظر سنتی- تاریخی و اندیشه رازوَرزی اسلامی- ایرانی و فلسفه مشرقی، با استناد به برخی آثار ابن سینا وی را زمینه ساز تفکر عرفانی درحوزه فلسفه اسلامی می دانند. گروه دوم، برخی محققان متأخر هستند که می کوشند با تکیه بر نظام معرفت شناسی و علم النفس شیخ الرئیس نشان دهند این فیلسوف دو چهره دارد؛ سپس تلاش می کنند ابن سینای اشراقی- عرفانی را از ابن سینای مشائی تمایز بخشند. در ادامه، ضمن مقایسه تفکر ابن سینا و ملاصدرا درحوزه معرفت شهودی نشان خواهیم داد هردو دیدگاه، خطا هستند و اگر بوعلی در آثار خویش از عرفان و عرفا سخن گفته، صرفاً ازمنظر عقلی و فلسفه عرفان بوده و او از ابتدا تا انتها از سبک معرفتی مشائی خویش عدول نکرده است.
مرزهای همجواری فلسفه و عرفان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
31 - 50
حوزههای تخصصی:
این مقاله به امکان تعامل میان دو دانش عقلی فلسفه و عرفان می پردازد و به تعاون این دو با یکدیگر می رسد. فلسفه ملاصدرا پیوند و ترکیب این دو دانش را نمایان ساخته است و استدلال را در کنار مشاهده نشانده است. این ترکیب جز به طرد عوامل ناسازگار یا ناسازگارنما ممکن نمی شود. همانطور که طرد جدل از دانش استدلالی کلام، آن را با دانش استدلالی فلسفه همجوار ساخت، سیطره قواعد و پایه های مشترک یا سازگار میان توانایی استدلال و توانایی شهود در نیروی عقل، دو دانش عرفان و فلسفه را به یکدیگر نزدیک ساخت. عقل در مقام استدلال، هرچند به طور تأسیسی نتواند به بخشی از واقع گذر کند، اما عبور شهود به بخش اکتشاف شده را معقول و فهم پذیر می کند و آن را با قیاس برهانی در دسترس همگانی قرار می دهد. بدین ترتیب، علم آلی منطق در خدمت تنظیم یافته های شهود به کار گرفته شد و دو دانش عرفان و فلسفه با دو دسته از مفاهیم و قوانین در ترکیبی کنار یکدیگر قرار گرفتند.
مقایسه دیدگاه ملاصدرا و ویلیام رو در باب اختیار خداوند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
189 - 209
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا و ویلیام رو، از دو سنت فلسفیِ مختلف به مسئله «اختیار خداوند» پرداخته و به نتایج متفاوتی رسیده اند. هر دو فیلسوف توافق دارند که اراده خداوند بر خلق عالم، واجدِ ضرروتِ ازلی است. تفاوت در این است که ملاصدرا با تمسک به رویکرد سازگارگرایانه در باب اختیار، معتقد است همچنانکه در خصوص آدمی، ضرورتِ بالغیر اراده منافاتی با اختیار ندارد؛ در خصوص خداوند نیز ضرورتِ ازلیِ اراده منافاتی با اختیار او ندارد. در مقابل ویلیام رو، با تمسک به تلقّی آزادی گرایانه از اختیار، معتقد است ضرورتِ ازلیِ اراده جایی برای اختیار خداوند باقی نمی گذارد و قیاس میان ضرورت بالغیر، در خصوص انسان، و ضرورت ازلی در خصوص خداوند، مع الفارق است. در این مقاله با تحلیل استدلال های دو فیلسوف بدین نتیجه رسیدیم که در مجموع موضع ویلیام رو قابل دفاع تر است؛ زیرا اولا دیدگاه رو با شهودات زبانی-اخلاقیِ ما سازگار تر است؛ ثانیا وجوه معقولی برای تفکیکِ حکم ضرورت بالغیر و ضرورت ازلی، از حیث لزوم/عدمِ لزومِ جبر، وجود دارد.
بررسی انتقادی تجرد حافظه در فلسفه ی صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
می دانیم فلسفه ی صدرایی حافظه را مجرد و غیرمادی به شمار می آورد و از این جهت در برابر فلسفه های پیش از خود و نیز دانش های امروزی قرار می گیرد. در این نوشتار درصددیم به نوعی به داوری میان این دو دیدگاه مخالف بپردازیم. بدین منظور نخست به گزارش ادله ی فلسفه ی صدرایی پیرامون تجرد حافظه می پردازیم – خواه در فلسفه ی خود صدرا خواه در فلسفه ی شارحان او. پس از گزارش ادله ی تجرد حافظه، نشان خواهیم داد دیدگاه علمی رایج در مورد حافظه و چگونگی بقای صورت های حسی و خیالی بر تجرد صدرایی ترجیح فراوان دارد و پذیرفتنی تر است. پس با پیش نهادن یک تبیین مادی ساده ی بدیل به نقد ادله ی پیروان فلسفه ی صدرایی در این زمینه پرداخته و مغالطه های آن ادله را نشان خواهیم داد. هم چنین نشان خواهیم داد که اشکال خطای حافظه اشکالی است که حافظه ی مجرد و حضوری بودن یادآوری را به جد به چالش می کشد. در پایان خواهیم دید خود صدرا و برخی از شارحان او نیز همواره به لوازم تجرد این امور پای بند نمانده اند. بدین سان به روش عقلی و با ابزارهای منطقی دیدگاه ها را تحلیل کرده و سنجیده ایم و هر از گاهی به دستاوردهای دانش های امروزی نیز استناد کرده ایم.
بررسی «موجود اوّل» و صفات او در فلسفه فارابی (با تمرکز بر آراء أهل المدینه الفاضله و السیاسه المدنیّه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
245-275
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مسائل فلسفه فارابی، بحث از خدا و صفات او و بررسی رابطه او با سایر موجودات است. فارابی خدا را مبدأ وجود همه موجودات می داند و او را «اوّل»، «موجود اوّل» و «سبب اوّل» می خواند. موجود اوّل در اندیشه فارابی نه تنها موجودی ا ست که سایر موجودات در وجود به او وابسته اند؛ بلکه موجودات تنها به جهت ارتباطی که با او دارند صلاحیت بررسی در مابعدالطبیعه را اخذ می کنند. لذا شناخت دقیق موجود اول و ویژیگی های او و ارتباط او با سایر موجودات، از جمله مهم ترین و محوری ترین مسائل پژوهشی در حوزه فارابی شناسی است. از آن جایی که برخی از آثار منسوب به فارابی قطعی الانتساب نیستند و چارچوب فکری متمایزی از آثار قطعی فارابی دارند، در این مقاله کوشش می شود تا با توجه به این امر، آراء اصیل فارابی استخراج شده و گزارش و تحلیل دقیقی از آن ها ارائه شود. بر اساس آثار قطعی الانتساب، فارابی خدا را واجب الوجود نمی خواند و نظریه فیض را که برای تبیین رابطه موجود اوّل با سایر موجودات طرح کرده، بر اساس وجوب و امکان داتی بنا نمی کند. همچنین با توجه به اینکه فارابی در آثار قطعی اش برهان مشخصی در اثبات موجود اوّل ندارد، در این مقاله کوشش می شود تا موضع فارابی نسبت به اثبات موجود اوّل در خلال عبارات و بیاناتش بررسی شود. تعمق در آثار او نشان می دهد که نوعی برهان علیت از بیانات او قابل استخراج است.
تحلیل حشر تبعی از منظر صدرالمتألهین و مواجهه با اشکالات رجوع الی اللّٰه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
243 - 268
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا براساس مبانی خود، معاد و حشر را تبیین کرده است. یکی از نکات مهم و مفید که در تبیین او وجود دارد، ولی به آن کمتر توجه شده، حشر تبعی و استقلالی است. صدرالمتألهین خود اصطلاح تبعی و استقلالی را مطرح نکرده، ولی محقق سبزواری در تعلیقه خود بر اسفار به آن اشاره کرده است. صدرالمتألهین بر این باور است که حشر یعنی ارتقاء درجه وجودی و رهیافتی به عالم فوقانی که با حرکت اشتدادی جوهری امکان دارد. همه موجودات عالم طبیعت به حرکت جوهری اشتداد پیدا کرده و مرتبه وجودیِ شان ارتقاء می یابد. حشر آنان همین مرتبه ای است که به آن نائل آمده اند. علاوه بر این نوع حشر که استقلالی است، می توان حشر تبعی نیز برای موجودات پذیرفت. معلول عین ربط به علت بوده و به صورت اجمال در مرتبه علت موجود است. علت او نیز عین ربط به علت خویش بوده و نزد او حاضر است. حضور معلول نزد علتِ علت را حشر تبعی گویند. در این مقاله تلاش کردیم بحث حشر تبعی و استقلالی را به گونه ای تبیین کنیم تا راه حلّی برای مشکلات و معضلاتی پیش رویِ تبیین فلسفی حشر و رجوع الی اللّٰه باشد. بر این اساس، همه مراتب هستی از اخس مراتب گرفته تا اشرف مراتب، به سوی حق تعالی رجوع دارند.
ترکیب اتحادی ماده و صورت نزد سیدسند و ملاصدرا و قابلیت تبیین آن به وسیله مبانی ایشان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۱)
145 - 162
حوزههای تخصصی:
نحوه ترکیب ماده و صورت از مسائلی است که مورد اختلاف فلاسفه است. مشهور فلاسفه پیشین قائل به ترکیب انضمامی هستند. در این میان، سیدسند قائل به ترکیب اتحادی ماده و صورت شد و ملاصدرا نیز همین نظر را اختیار کرد. مباحث وی به جهت محتوا و عبارات بسیار شبیه به مباحث سیدسند است، لذا این نظریه قوت می یابد که ملاصدرا در پذیرفتن این نظریه مقلد صرف بوده است و هیچ نحو ابداعی نداشته است، اما نکته شایان توجه این است که با این حجم از تشابه در اصل نظریه، دلایل اثبات و پاسخ به شبهات، ملاصدرا نظریه خویش را غیر از نظریه سیدسند معرفی می کند. پس از بررسی نظریه و مبانی هر یک از دو فیلسوف موردنظر، این نتیجه به دست می آید که صحت ترکیب اتحادی ماده و صورت بر اصولی چون اصالت وجود، تشکیک وجود و حرکت جوهری مبتنی است. صرف نظر از اصالت وجود که در مورد اعتقاد سیدسند به آن، اختلاف نظر است، سیدسند به تشکیک وجود و حرکت جوهری قائل نیست و بنابراین می توان گفت: ملاصدرا با مبانی خویش تفسیر بدیعی از نظریه ترکیب اتحادی ماده و صورت ارائه داده است.
تحلیل تأثیر نظریه فطرت دینی در دیدگاه های روان شناختی
منبع:
معارف حکمی جامعه سال ۲ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴
45 - 64
حوزههای تخصصی:
توسعه بخشی به مطالعات برون دینی در مسئله فطرت، موجب شد تا مقاله حاضر به بررسی معنویت ارائه شده در برخی دیدگاه های روان شناسی بپردازد و شاخصه های برجسته نظریه فطرت را در نگرش آنان جستجو کند. اگرچه روان شناسان، فطرت را مفهومی اعم از غریزه و شامل امور تکوینی انسان می دانند و دین را نیز گاه معادل با هرگونه معنویت گرایی دانسته اند، اما با تأمل در آرای آنان می توان ادعا نمود که در نظرگاه ایشان، فطرت برآیندی از یک نگاه دقیق به رابطه معنویت گرایانه انسان و جهان است که حد متعالی آن، در رسیدن به خدا نُمود کامل می یابد که می توان آن را به نوعی اشاره به مفهوم فطرت در زبان دین تلقی کرد. البته این توجه وجود دارد که مبانی روان شناسان و نیز اهداف مد نظر آنان در نظریاتشان، متفاوت از مبانی و نیز اهداف دینی است. بااین حال، به نظر نگارنده، حاصل این جستار، نگرشی نوین در مسئله فطرت و راه حل دیگری در پاسخ به شبهه انحصارگرایی فطرت در مطالعات درون دینی خواهد بود.
رب النّوع انسانی یا حقیقت نفس ناطقه از دیدگاه افضل الدّین کاشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
افضل الدّین کاشانی از جمله فیلسوفانی است که بر سیاق حکمای اشراقی، به دو عالم جسمانی و روحانی قائل است و برای هر نوعی از انواع در این عالم جسمانی، یک صورت نوعی به عنوان کلّی مطلق در عالم نفسانی برمی شمارد. فلاسفه اسلامی - به ویژه اشراقیون –رب النّوع انسانی را برابر می دانند با «عقل دهم» یا همان «روح القدس» (جبرئیل) که واسطه فیض حقّ است. مسئله اصلی مقاله حاضر آن است که افضل الدّین کاشانی چه دیدگاهی درباب رب النّوع انسانی دارد و حقیقت نفس آدمی را به عنوان اصل برین او چگونه تعریف می کند؟ روش تحقیق در این مقاله، روش تحلیلی- توصیفی، بر مبنای مطالعات کتابخانه ای است. داده های تحقیق نشان می دهد که باباافضل کاشانی برخلاف دیگر فلاسفه، حقیقت نفس انسانی و رب النّوع او را فرشته مرگ (عزرائیل) معرفی می کند. تاکنون پژوهندگانی که درباره آثار باباافضل تحقیق کرده اند به این وجه تمایز دیدگاه او و دیگر فلاسفه درباب ربّ النّوع انسانی اشاره ای نکرد ه اند. نتایج تحقیق آن است که با بررسی دیدگاه این فیلسوف، پیوند میان فلسفه اسلامی با حکمت و عرفان را روشن خواهد شد، چراکه باباافضل با طرح عزرائیل به عنوان ربّ النّوع انسانی، حاصل کار نفس را مرگ اختیاری یا مقام فنا می داند.
بررسی شخص بودن خداوند و چالش های آن از منظر حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۴ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۱
7 - 40
حوزههای تخصصی:
شخص بودن خداوند یکی از مباحث جدید الهیات غربی است که خداوند را وجودی شخص وار قلمداد می کند. در این مقاله پرسش اصلی آن است که در حکمت متعالیه آیا خداوند ویژگی یا مجموعه ای از ویژگی هایی را دارد که بتوان بر اساس آنها او را یک شخص قلمداد نمود؟ این پژوهش از روش توصیفی- تحلیلی استفاده می کند. در ابتدا مسئله شخص بودن خداوند و ویژگی ها و معیارهای ضروری آن تبیین می شود و سپس بر اساس یافته های این پژوهش با صفت کمال دانستن شخص بودن و با مبانی فلسفی چون عدم تناهی، بساطت و صرافت ذات الهی، قاعده «معطی شیء فاقد شیء نیست» و همچنین اشتراک معنوی اوصافی که بر انسان و خداوند حمل می شوند، می توان این وصف را، با حذف نقایص، برای خداوند اثبات نمود و به چالش های جدی شخص بودن خداوند، از جمله مسئله «وحدت وجود»، با تقریر دقیقی که از حکمای اسلامی بیان شده است، پاسخ گفت و درنهایت شخص بودن خداوند را از منظر حکمت متعالیه اثبات کرد.
پیامدهای انسان شناختی و معادشناختی دیدگاه صدرالمتألهین درباره نفس
منبع:
معارف حکمی جامعه سال ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵
23 - 52
حوزههای تخصصی:
دیدگاه های انسان شناسانه در هر نظام فلسفی، اساسی ترین و تأثیرگذارترین آرای فیلسوف به حساب می آید؛ زیرا غایت فلسفه، چیزی جز به کمال رسانیدن انسان در سیر علمی و عملی خود نیست. مدل انسان شناسی صدرا، با تفاوت های بنیادینی که با مدل های پیش از خود دارد، با ابتنا به اصولی همچون: اصالت وجود، تشکیک وجود، حرکت اشتدادیِ وجودی و اتحاد عالم و معلوم، نفس انسان را امری جسمانی، پویا، متحرک و از همه مهم تر، خویش ساخته ارادی می داند. در چنین رویکردی، انسان ها صرفاً بر اساس فطرت اوّلیه خود، نوع واحد بوده و حیوان ناطق، جنسِ مشترکِ انواع انسانی محسوب می شود. فصلِ محصّل این معنای جنسی و محقّقِ نوع خاص، «نفس» است. اصلی ترین مواد سازنده و نسّاج نفس در مراتب مختلفِ وجودی، ادراکات، هیئآت و ملکات نفسانی است. با توجه به اختلاف ادراکات و ملکات در افراد مختلف، تفاوت نفوس انسانی از نظر ملاصدرا، تفاوتی جوهری و ذاتی بوده و انسان ها بر اساس فطرت ثانیه، دارای انواع و اجناس مختلفی خواهند بود. در این مقاله، ضمن بررسی نظرگاه صدرا در باب نفس و کثرت نوعیِ نفوس انسانی، به تبیین و تحلیل برخی از پیامدهای مهم انسان شناختی و معادشناختی آن پرداخته ایم؛ از جمله: توجیه عقلانیِ خودسازی و خودمراقبتی، تعدّد و تفاوت نسخه های اخلاقی برای تربیت افراد متناسب با مسیر حرکتیِ نفس آنها، مبنا بودن ملکات برای حقیقت و شخصیت انسانی و نیز صورت اخروی او، صعوبت توبه و تغییر ملکات، تنوع مسیرها با توجه به وحدت راه و رونده، کثرت میزان ها متناسب با شخصیت وجودی افراد، تعدد بهشت و جهنم متناسب با ملکات راسخ در افراد و... . توجه به اصول نفس شناسی صدرایی و ملاحظه انسجام و سازواری آنها، بیانگرِ توان تبیینی، توجیهی و پاسخگویی این نظام فکری به بسیاری از مسائل غامض در باب نفس خواهد بود.
بررسی معنای حرفی وجود رابط و نقش آن در نظریه وحدت شخصی وجود
منبع:
معارف حکمی جامعه سال ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵
7 - 22
حوزههای تخصصی:
وحدت شخصی وجود، مدعای عرفان و حکمت متعالیه است. در این ادعا، کثرت وجودی عالم، انکار شده و ماسوی الله به عنوان مظاهر و تجلیات حضرت حق پذیرفته می شوند. عرفا در ادعای وحدت شخصی وجود، رویکرد شهودی دارند و منکران را به سیر و سلوک دعوت می کنند. در عرفان نظری، دلایلی عقلی برای اثبات وحدت شخصی وجود اقامه می شود. در حکمت متعالیه نیز پس از طرح تشکیک خاصی، صدرالمتالهین به وحدت شخصی وجود گرایش پیدا کرده و به اثبات آن دست زده است. در رویکرد فلسفی، دلایلی برای اثبات وحدت شخصی اقامه می شود که مهم ترین آنها، عین ربط بودن معلول است. این استدلال، دو مقدمه دارد: الف) معلول نسبت به علت، هستی بخش وجود رابط است. ب) نمی توان از وجود رابط، مفهوم اسمی گرفت. مفهوم موجود، مفهومی اسمی است و ماسوی الله به دلیل رابط بودن، قابلیت انتزاع مفهوم اسمی را ندارند. پس تنها خداوند متعال است که قابلیت اطلاق عنوان موجودیت را دارد و این یعنی وحدت شخصی وجود. مقدمه اول این استدلال، مورد اتفاق اغلب فلاسفه حکمت متعالیه است و حتی برخی از پیروان حکمت متعالیه، که منکر وحدت شخصی وجودند، مقدمه اول را قبول دارند؛ اما مقدمه دوم نادرست است و این دلیل نمی تواند وحدت شخصی وجود را اثبات کند.
لذت و رنج ازمنظر بوعلی سینا و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی (مشکوه النور) سال ۲۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۸
269 - 288
حوزههای تخصصی:
طبیعت انسان برمبنای کسب لذت های پایدار و رهایی از هرگونه رنج و درد آفریده شده است؛ چنان که بسیاری از خواسته های او تحت الشعاع همین میل طبیعی قرار می گیرند. در این پژوهش کوشیده ایم ازمیان نظرات فلاسفه اسلامی، دیدگاه های بوعلی سینا و علامه طباطبایی درباره لذت و رنج را بسنجیم و با یکدیگر تطبیق دهیم؛ لذا پرسش اصلی نوشتار حاضر، این است که بوعلی سینا و علامه طباطبایی درباره لذت و رنج، چه دیدگاه هایی دارند و چه تفاوت ها و شباهت هایی میان دیدگاه هایشان درباره این مسئله وجود دارد. در رویکردی توصیفی- تطبیقی به دیدگاه های این دو دانشمند، وجوه اشتراک آنان درباره این مسئله، چنین سامان یافته است که هردوی آن ها لذت و رنج را ازسنخ ادراک دانسته و مهم ترین تقسیم بندی خود را بر همین پایه بنا نهاده اند. برخی تفاوت های موجود میان دیدگاه های آنان نیز چنان است که ازنظر بوعلی سینا لذت و رنج، کیفیاتی نفسانی و عارض بر نفس اند و ازنظر علامه طباطبایی، لذت و رنج، اموری وجودی و عین نفس قلمداد می شوند. تفاوت در برخی اقسام، مصادیق و نوع تقابلشان نیز از دیگر اختلافات این دو متفکر در بحث پیشِ روی است.
تأثیر مبنای حکمی وحدت نفس و بدن بر فتوای فقهی مالکیت نفس بر بدن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۸
237 - 258
حوزههای تخصصی:
فتاوا مبتنی بر عناوین و موضوعات اند. اگرچه صبغه عرفی بر موضوعات فقهی غالب است، اما راه تشخیص موضوعات متعدد است و برخی موضوعات با تکیه بر مبانی عقلی، استدلال، تحلیل، تجزیه، تجربه و رجوع به رأی متخصص متعلق فتوایند. فقیه با تکیه بر مبانی فکری خود، اندیشه و استنباط می کند و فقیه فیلسوف باید مبتنی بر مبانی خود در خداشناسی، جهان شناسی یا انسان شناسی درباره موضوعات واقعی حکم کند. بر مبنای وحدت نفس و بدن که فقهای پیرو حکمت متعالیه بدان ملتزم اند، بدن، اعضا و قوای ظاهری، از شئون و مراتب حقیقت نفس به شمار می آیند، به حسب وجود با آن متحدند، بدن ظهور نفس در مرتبه طبیعی است و حکم عدم سلطنت بر نفوس بدان سرایت خواهد کرد. اکنون مسئله این است که آیا پذیرش این مبنا، در فتوای فقهی مرتبط با موضوع تأثیر خواهد داشت؟ در این مقاله با روش تحلیلی مصداقی نشان داده شده که چگونه مبنای وحدت نفس و بدن در حکمت اسلامی در مسئله فقهی سلطنت نفس بر بدن و فروعات آن چون قطع، انتقال، اهداء، سلب حیات و... اثرگذار بوده، می تواند استدلالی نو برای قول به نفی سلطه بر اعضا قلمداد شود.
فلسفه برای کودکان در تراز دانش فلسفه و جواز تربیت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
57 - 82
حوزههای تخصصی:
متیو لیپمن، پردازشگر مفهوم فلسفه برای کودکان، عنوان فلسفه را در برنامه آموزشی فلسفه برای کودکان، متفاوت از برداشت عمومی فیلسوفان از این واژه انتخاب کرده است؛ تا جایی که می توان اذعان نمود که این مفهوم اساساً در سپهر معنایی فلسفه قرار نمی گیرد و یا بسیار کم وسعت تر از آن است. مقاله حاضر بر آن است تا به روش توصیفی تحلیلی، برنامه فلسفه برای کودکان را در ارتباط و در تراز با جایگاه و مرتبه دانش فلسفه با تأکید بر دو مٶلفه معنا و موضوع فلسفه بررسی نماید. همچنین از دیدگاه تربیت اسلامی که نظام تربیتی در کشور ما به تأسی و تأثیر از آن صورت می گیرد، ضرورت یا عدم ضرورت آموزش فلسفه به کودکان و نیز اولویت آن را بررسی کند. نتایج نشان دهنده آن است که معنا و موضوع فلسفه در «فلسفه برای کودکان» با معنا و موضوع رایج آن در دانش فلسفه که موجود بما هو موجود است، تفاوت دارد. موضوع فلسفه در فلسفه برای کودکان از سطح موضوعات و مسائل محیط طبیعی و اجتماعی فراتر نمی رود؛ چرا که در این برنامه، تأکید بر عدم رسیدگی به موضوعات و مسائل متافیزیکی است. حال آنکه متافیزیک و مسائل آن از جمله موضوع خدا، از موضوعات اساسی در فلسفه بوده و تربیت اسلامی نیز بر مدار آن استوار است. همچنین نتایج این پژوهش نشان می دهد که در تربیت اسلامی، دستور و توصیه مستقیمی به آموزش فلسفه برای کودکان وجود ندارد. اما از سوی دیگر، فلسفیدن به وسیله کودکان نهی نیز نشده است. با این حال، اولویت آموزش ها در تربیت اسلامی، آموزش فلسفه نیست؛ بلکه اولویت با آموزش اصول، عقاید، آداب و اخلاق اسلامی و تأدیب کودکان است. بدین سان فلسفه برای کودکان در اولویت نظام تربیت اسلامی قرار نمی گیرد.
دفاع از برهان نظم آکوئیناس و پیلی (با تأکید بر آراء جوادی آملی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
211 - 235
حوزههای تخصصی:
برهان هدفداری آکوئیناس و برهان ساعت ساز پیلی، دو نمونه برجسته از تفاسیر تمثیلی نظم هستند که در معرض انتقادات جدی قرار گرفته اند. این پژوهش برای پاسخ به این پرسش ها سامان یافته است: تفاوت برهان توماس با پیلی چیست؟ آیا تقریرهای تمثیلی، کارایی لازم را برای اثبات وجود خداوند دارند؟ با بهره گیری از شیوه تحلیلی انتقادی، به این دستاوردها رهنمون شدیم: برهان پیلی مبتنی بر نظم مکانی و ساختار موجودات زنده، و استدلال توماس مبتنی بر نظم زمانی و نحوه عملکرد آنان است. هر دو استدلال را می توان نمونه هایی از تقریرهای تمثیلی تأییدی نظم دانست. تمثیل در سه مقام کاربرد دارد: تعریف، تأیید و استدلال. بر اساس دیدگاه جوادی آملی، تقریرهای تمثیلی علاوه بر اینکه در مقام تعریف و جدال احسن بسیار مفیدند، در مقام تأیید نیز شاهدی محکم بر وجود خداوند محسوب می شوند و کتب مقدس از جمله قرآن کریم و سنت، این امر را آشکارا تأیید می کنند. در این مقام، به حکم قاعده سنخیت علت و معلول، معلول منظم ناشی از علت حکیم و عالم است و اساس شباهتِ موجودات طبیعی با مصنوعات بشری تنها تمثیل نیست. از نظر ایشان، برهان توماس برمدار نظام غایی سامان یافته که در سلسله غایات ناگزیر به غایهالغایات ختم می شود.
تبیین پاسخ صدرا به معمای شکاف تبیینیِ جوزف لوین مبتنی بر آموزه تجرد ادراک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۸
187 - 209
حوزههای تخصصی:
با عنایت به دیدگاه صدرا در خصوص تجرد ادراک و استدلال هایی که بر آن اقامه نموده است، پاسخی مستدل به معمای شکاف تبیینی فراهم می گردد. تبیین صدرا از ادراک و نفس در تقریر دوگانه انگاری جای می گیرد، اما تقریر او با توجه به شأن مجرد نفس و اینکه نفس منشأ هر گونه آگاهی است، به گونه ای منسجم تر مسئله ادراک و کیفیت آن را توجیه می کند. از سوی دیگر، لوین با طرح معمای شکاف تبیینی، بر تمایز میان ماهیت درد و فرایند عصبی تأکید می کند. از دیدگاه او، یک شکاف توضیحی میان تحقق پدیده ادراک و فرایندهای عصبی متناظر با آن ایجاد می گردد که این شکاف را نمی توان بر اساس داده های عصبی موجود پر کرد. هدف از این پژوهش، بررسی میزان کامیابی حکمت متعالیه در ارائه پاسخی مستدل به این مسئله و پر کردن شکاف توضیحی مذکور به واسطه قواعد علم النفسی حکمت متعالیه است. به نظر می رسد دیدگاه صدرا در خصوص تجرد ادراک با توجه به ارائه آن در تقریر دوگانه انگاری و با نگاهی که صدرا به نفس به مثابه حقیقتی متمایز با بدن مادی، اما در عین حال متحد با آن دارد، پاسخی مستدل برای معمای شکاف تبیینی فراهم می کند.
پیش فرض های فلسفی دانش پزشکی در تمدن اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
3 - 33
حوزههای تخصصی:
همه علوم از جمله علوم تجربی، بر مجموعه ای از مبانی و اصول فلسفی مبتنی هستند. تصوری که انسان از هستی و روابط کلی میان پدیده ها دارد، در سطوح گوناگون فعالیت او به ویژه در چگونگی شناخت پدیده ها اثرگذار است. علی رغم تأثیرگذاری این اصول و مبانی فلسفی بر ذهن و فکر دانشمندان، اما در خود علوم تجربی از آن ها بحث نمی شود؛ بلکه وجود آن ها مسلم و مفروض تلقی می گردد. علم طب در تمدن اسلامی، یکی از موفق ترین و بارزترین علوم تجربی است که از این قاعده مستثنا نبوده و این دانش نیز بر پایه اصول و مبانی فلسفی پزشکان مسلمان، تدوین شده و توسعه یافته است. این مقاله با بررسی و تحلیل منابع پزشکیِ پزشکان مسلمان، پیش فرض های فلسفی را که آگاهانه یا ناآگاهانه مورد توجه و استفاده آن ها بوده و یا اگر به طور صریح در کانون توجه و مطالعه آن ها نبوده، اما زیربنای تبیین علمی آن ها را تشکیل می داده است، با روش تحلیل محتوا استخراج و تبیین می نماید.
سنجش و سازش دیدگاه فخر رازی و آلوسی در مسئله کلام الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
283 - 309
حوزههای تخصصی:
تفسیر مفاتیح الغیب فخر رازی و روح المعانی آلوسی، از تفاسیر برجسته اهل سنت به شمار می روند. برخی پژوهشگران، تفسیر روح المعانی آلوسی را نسخه دوم تفسیر کبیر فخر رازی به ویژه در مسائل کلامی دانسته اند. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی و با رویکرد تطبیقی، مسئله «کلام الهی» را از دیدگاه این دو اندیشمند ارزیابی نموده و دریافته است که هر دو مفسر، خداوند را متکلم، و کلام را دو نوع می دانند و علی رغم اشتراک در مبانی کلامی، تفاوت هایی در فهم و روش دارند. فخر رازی از دلایل عقلی در اثبات یا توجیه مدعیاتش بهره می گیرد؛ ولی آلوسی بیشتر سلوک علمای سلف را ترجیح می دهد. رازی «کلام» را دو گونه می داند: لفظی، که مرکب از حروف و اصوات و حادث است، و نفسی، که قائم به ذات الهی و قدیم است. آلوسی معنای مصدری کلام را سخن گفتن و حاصل آن را سخن معنا نموده است. وی معنای دوم را حقیقی دانسته و آن را به دو نوع لفظی و نفسی تقسیم کرده و هر دو را قدیم می داند. از نگاه آلوسی، کلام لفظی، تجلی کلام نفسی و مجرد است که خداوند آن را در صورت های خیالی و حسی ظاهر نموده است.