فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۰۱ تا ۲۲۰ مورد از کل ۶٬۰۳۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
شهود از اضلاع مهم هندسه معرفت دینی و از منابع کسب معرفت محسوب می شود. پرسش از عینیت متعلق تجربه عرفانی از سوالات اساسی مطرح در این حوزه است. در پاسخ به این پرسش برخی نظریه ذات گرایی را پذیرفته و برخی دیگر معتقد به ساختارگرایی(زمینه گرایی) هستند. ذات گرایان متعلق تجربه عرفانی، را ذات و حقیقت متعالی می دانند. طرفداران نظریه ساختارگرایی ضمن نفی حکایتگری تجربه عرفانی از ذات واحد، این تجربه ها را معلول فرهنگ، باور و زمینه فکری فرد می دانند. مطالعه و مقایسه دیدگاه علامه طباطبایی و فخر رازی در زمینه واقع گرایی و عینیت متعلق تجربه عرفانی از اهداف و موضوع این نوشتار است. روش مطالعه از نوع توصیفی و تحلیلی و با اتکاء به آثار آنها می باشد. یافته های پژوهش نشان می دهد که علامه طباطبایی با تقسیم بندی علم به دو قسم علم حضوری و حصولی و بازگشت علم حصولی به حضوری و پذیرش اصل اتحاد علم، عالم و معلوم، تجربه های عرفانی را از نوع علم حصولی و حضوری دانسته که در هر دو نوع، تجربه ذات محقق می شود. از دیدگاه فخررازی در سایه تزکیه درون و تصفیه نفس و رسیدن به احوال و کشفیات عرفانی، انسان به مرتبه ای می رسد که با علم حضوری حقایق را درک می نماید. لذا این احوالات از نوع تجربه ذات و معرفت بخش می باشند. در واقع ذات گرایی وجه اشتراک علامه و فخر است.
تبیین و ارزیابی اصول فکری و عقائد بنیادی نقل گرایان شیعی
منبع:
در مسیر اجتهاد سال اول پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱
134 - 107
حوزههای تخصصی:
از جمله مهمترین جریانات شیعی مدعی اصلاح در زمان معاصر، گروهی هستند که تنها تاکید بر نقل گرائی دارند و در این بین نیز تنها منبع معتبر برای آن ها قرآن کریم است. اعتقادات و اصول فکری این جریان نواندیش، بسیار شبیه به جریان سلفی گری رایج میان اهل سنت است. حیدرعلی قلمداران، شریعت سنگلجی، محمد جواد غروی و میرزا یوسف شعار برخی از مهمترین افراد این جریان فکری هستند. در نظر این جریان، برخی از عقاید و اعمال مذهبی رایج میان شیعیان مانند شفاعت، توسل و زیارت از نظر قرآن غیر قابل توجیه است و اگر کسی قرآن را معیار قرار دهد به بطلان این امور حکم خواهد کرد. اگرچه این مدعیات باطل در میان سلفیان اهل سنت و وهابیان، نوظهور نیست و بیان و رد شده است ولی طرح آن از سوی شیعیان و واکاوی ریشه این عقاید در شیعه و پاسخ به آن، مسئله ای است که در این مقاله با روش کتابخانه ای و با رویکرد تحلیلی به آن پرداخته می شود. با مراجعه به قرآن کریم مشخص می شود که اشکال اساسی این تفکر، عدم توجه به آیاتی است که در آن ها دستور رجوع به اولی الامر داده شده و ولی مومنین را امامان معرفی کرده است و در واقع این جریان تنها در ظاهر ادعای معیار بودن قرآن را دارد. همچنین برای جانشینی امامان شیعه و تبعیت از دستورات آنان برخی روایات متواتر مانند حدیث غدیر وجود دارد و ادله عقلی نیز تبعیت از دستورات امامان را اثبات می کند.
تحلیل وجود شناختی قاعدۀ «العلم بالعلة یستلزم العلم بالمعلول» با تأکید بر مبانی حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
157 - 184
حوزههای تخصصی:
مطالعه تحلیلی قواعد فلسفی در پرتو مطالعه تاریخی آنها، هم زمینه فهم بهتر آنها را فراهم می آورد و هم میزان تأثّر آنها از مکاتب و آرای فلسفی را به خوبی آشکار می سازد. از جمله قواعد مهم و پرکاربرد در حکمت اسلامی قاعده «العلم بالعلّه یستلزم العلمَ بالمعلول» است. پیوند این قاعده با دو مسأله اصالت وجود و حقیقت علم و تحولات این دو در حکمت اسلامی، ضرورت بازخوانی این قاعده را آشکار می سازد. نوشتار پیش رو، نخست پیشینه این قاعده را از نظر گذرانده و به تبیین این مهم می پردازد که علم به علت در چه صورتی مستلزم علم به معلول است. آنگاه با توجه به سیر تاریخی آن به تبیین ادله اقامه شده بر آن پرداخته؛ و در پایان، به مهم ترین کاربردهای این قاعده اشاره می کند. علم حضوری به معلول در پرتو علم حضوری به علت، اقامه براهینی نو بر این قاعده بر اساس مبانی حکمت متعالیه و بیان تفاوت آن با قاعده «ذوات الأسباب لاتعرف إلا بأسبابها» از جمله مهم ترین دستاوردهای این مقاله است.
اشتراک لفظی؛ تعریف ارسطویی و تفسیر فرفوریوس و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
25 - 53
حوزههای تخصصی:
ارسطو در ابتدای کتاب مقولات تعریفی اجمالی از الفاظ همنام و هم معنی ارائه داده است. فلاسفه ی ارسطویی و افلاطونی به تفسیر، نقد و تعمیم این تعاریف ارسطویی پرداخته اند. فرفوریوس تفسیری مفصل و همدلانه از این تعاریف ارائه می دهد و با تعمیم و گسترش این تقسیم بندی، از اقسام همنامی سخن می گوید. ابن سینا در ابتدای کتاب مقولات در منطق الشفاء به تقسیم بندی الفاظ به «متواطی» و «متفق» پرداخته است. به واسطه ی مقایسه ی عبارات سینوی با تعریف ارسطویی و شرح فرفوریوس نشانه های اثرپذیری ابن سینا از ارسطو و فرفوریوس شناسایی می شود. اصطلاح «لوگوس اوسیا» در تعریف ارسطویی محل تفاسیر مختلف و متباین بوده است. فرفوریوس این اصطلاح را اعم از تعریف حدی و رسمی درنظرمی گیرد و حتی با ذکر یک مثال، تعاریف ارائه شده از یک شخص را نیز در زمره ی مصادیقش قرارمی دهد. اصطلاح «قول الجوهر» در تعریف سینوی، معادل اصطلاح «لوگوس اوسیا» در ارسطو و فرفوریوس محل بحث و نظر قرارگرفته است. «قول الجوهر» در تحلیل نهایی شیخ معادل «حد برحسبِ اسم» و به عبارت دیگر «شرح الإسم» است. همچنین ابن سینا نیز همانند فرفوریوس برای همنامیْ اقسام مختلفی ذکرمی کند. او الفاظ مشکّک را در این تقسیم بندی به عنوان یکی از مصادیق الفاظ متفق ذکرمی کند و آن ها را به دو دسته ی مطلق و نسبی تقسیم می کند. الفاظ مشکّک نسبی در تقسیم بندی فرفوریوس حضور دارند؛ اما الفاظ مشکّک مطلق توسط فرفوریوس ذکرنشده اند.
چیستی امید با تأکید بر دیدگاه ابن سینا و اسنایدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
193 - 213
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر روان شناسان به شکلی جدی به بررسی نقش امید در درمان اختلالات روانی پرداخته اند. بی تردید مطالعه ی ماهیت امید با نظر به آراء فلسفی نیز به ژرف نگری در این سازه یاری می رساند. هدف پژوهش حاضر آن است که موضوع امید را ازمنظرِ حکمت بوعلی و روان شناسی اسنایدر بکاود و مواضع وفاق و خلاف آن ها را فاش سازد. پرسش اصلی این نوشتار این است که «ماهیت امید با تأکید بر آراء بوعلی و اسنایدر چگونه تبیین می شود؟». دستیابی به پاسخ این پرسش با روش توصیفی تحلیلی و نیز بهره مندی از راهکارها و ابزارهای تحلیل اسنادی صورت گرفته است. یافته های پژوهش نشان داد: بوعلی امید را تخیلِ امری می داند که به حکم قطعی یا ظنیِ انسان، غالباً در آینده محقق می شود. این پدیده در حکمت بوعلی از عملکردهای قوه واهمه است و به کمک این قوه است که امید حاصل می شود. او دست ِکم دو علت زیستی و شناختی را در پدیدآمدن امید مؤثر می داند. همچنین در روان شناسی اسنایدر، امیدْ انتظاری مثبت نسبت به یک هدف است و درمجموع «عامل»، «گذرگاه» و «هدف» از مؤلفه های اصلی آن به شمارمی رود. به رغم شباهت هایی که در امید فلسفی و امید روان شناختی دیده می شود، نقش مؤلفه ی «گذرگاه» چندان در حکمت سینوی نمایان نشده است.
مقایسه ی آراء ابن سینا و یونگ در مسئله ی شناخت خود و پذیرش رنج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
257 - 282
حوزههای تخصصی:
خودآگاهی یکی از مهم ترین مسائلی است که فلاسفه و روان شناسان در طول تاریخ با روی کردهای مختلفی به آن پرداخته اند. انسان از احساس قطع شدن تماسش با نفس خویش رنج می برد؛ لذا برخی رفتارهایش فرار اضطراب آمیزی از جهان درون، افکار یا اعمال خویش است. در نظام فکری ابن سینا و یونگ برای انسان و شناخت حقیقت او جایگاه مهمی وجود دارد و هر دو پذیرفته اند که خودآگاهی نقش بنیادینی در وصول به حقیقت دارد. ابن سینا ازجمله اولین فیلسوفانی است که با روی کردی فلسفی و نه صرفاً اخلاقی دینی این بحث را مطرح می کند. یونگ نیز به نمایندگی از روان شناشی تحلیلیْ بحران خودآگاهی را مشکل بشر امروز معرفی می کند. در این نوشتار با روش توصیفی تحلیلی ناظر به اینکه که انسان به درک بیشتری از خود، افکار، احساسات، نقاط ضعف، قوت و ارزش ها و توسعه ی فردی برسد، می بینیم که هر دو اندیشمند به دنبال راهی برای رهایی بشر از درد و رنج اند و معتقد اند به هر میزان که راه گسترش آگاهی انسان مخدوش شود و دید او نسبت به خود و واقعیت های اطرافش کور شود، زندگی او رنج آورتر می شود. تعبیر متدوال ابن سینا «خودشناسی» و تعبیر یونگ در روان شناسی تحلیلی، «خودآگاهی» است. هرچند مسئله ی شناخت خود توسط این دو اندیشمند به شکل ها و روش های متفاوتی مثل روش حسی تجربی و تعقلی مطرح شده است، تحلیل هردو ارتباط وثیقی با پذیرش مفهوم رنج دارد. ابن سینا ساحتی از خود را معرفی می کند و از آن به «اِنیّت» یاد می کند و آن را درمقابل ماهیت قرار می دهد که ما آن را «ساحت وجودی» می نامیم. ازآنجاکه در نگاه یونگ ما با چنین تمایزی بین ساحت وجود و ماهیت در ذات خودآگاه مواجه نمی شویم، «فردیّت» اهمیت پیدا می کند؛ لذا پس از بیان تفاوت ها و شباهت ها، می توان گفت ابن سینا در تحلیل خودآگاهی از یونگ فراتر رفته است.
«مواد ثلاث» بر مبنای سه رویکرد فلسفی صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۵)
5 - 28
حوزههای تخصصی:
اندیشه صدرالمتألهین در سیر تکامل خود، سه رویکرد را شاهد بوده است؛ نگرش اصالت ماهوی، نگرش اصالت وجودی با نگاه وحدت تشکیکی و نگرش اصالت وجودی با نگاه وحدت شخصی. مبحث «مواد ثلاث» بتبع این سه رویکرد فلسفی صدرایی، دچار تحول اساسی شده است. در مرتبه یی متناسب با رویکرد اول، مقسَم، ماهیت است و به «وجوب، امکان و امتناع» تقسیم میشود. مراد از امکان در این مرتبه، امکان ماهوی است. در رویکرد دوم، مواد سه گانه مرسوم، به وجوب و امکان ارتقا می یابند. مراد از امکان در این مرتبه، امکان فقری و وجودی است. در رویکرد سوم، این سه ماده، به دوگانه «حق و باطل» تحول پیدا میکنند. تعبیر «حق» در این مبحث، با سه معنای دیگر از «حق» که در رویکرد سوم مطرح شده است یعنی تقدم بالحق، وجود حق و وحدت حقه اشتراک معنوی و اتحاد مصداق ی، و با ح ق مط رح در ام القضایا، رابط ه «مَثَل و ممث ل له» دارد؛ یعن ی ام القضایا مَثل ح ق تعالی در می ان قضایاست. از حق تعالی به احق الوجودات و از اصل عدم تناقض، به احق الاقاویل و احق الاوایل تعبیر میشود. همه «حق»های یاد شده، بر اساس مبانی رویکرد فلسفی سوم صدرالمتألهین، قابل طرحند.
تحلیل تکامل اجتماعی انسان بر اساس «حکمت متعالیه نبوی و ولایی» از دیدگاه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۵)
47 - 62
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی تکامل اجتماعی انسان بر اساس «حکمت متعالیه نبوی و ولایی» از دیدگاه صدرالمتألهین شیرازی، بروش تحلیلی توصیفی پرداخته است. اهمیت و ضرورت بحث از آن جهت است که شناخت بسیاری از مقوله های اجتماعی، ازجمله «معیار شقاوت و سعادت حقیقی»، «نحوه تعامل فرهنگ و سنن جامعه با رفتارهای اجتماعی»، «آزادیهای فردی و اجتماعی»، «حقوق شهروندی» و...، متوقف بر تبیین علت و شاخصه ها و آثار تکامل اجتماعی انسان است. در مباحث مطروحه، ضمن آنکه به بررسی مفاهیم کاربردی از کمال و تکامل، حقیقی و اعتباری بودن جامعه و جایگاه انبیا و وارثان آنان توجه شده است، بتبع نظریات ملاصدرا درباب صیرورت نفس ناطقه و حرکت اشتدادی وجود، اتصال انسان به «عقل فعال» و بتبعیت از آن، شکوفایی عقلی، دلیل تکامل برای نوع انسان شمرده شده است. از نظر ملاصدرا، مهمترین شاخصه های تحقق کمالات عقلی برای نوع بشر، عبارتند از: متابعت از نبی و ولیّ، تشبه به معبود و تخلّق به اخلاق الله. یافته این تحقیق بر این نکته تمرکز دارد که صدرالمتألهین در مباحث جامعه شناسی، با ارتقای حکمت متعالیه خود به «حکمت متعالیه نبوی و ولایی»، آثار تکامل اجتماعی انسان را در چهار مقوله «ایجاد مدینه فاضله یا امت واحده»، «کشف و نمایش گنجینه های عقلی توسط نبی و ولیّ»، «طلب آخرت و اعراض از حب دنیا» و «تشکیل تمدن متعالی» دنبال مینماید.
منزلت عدمی- وجودی مصالح عبادات نسبت به احوال و معارف (با تکیه بر دیدگاه صدر المتألّهین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعیین چرایی تشریع عبادات و نقش آنها در سایر شؤون انسانی مجال برداشت هایی مانند مقصودیت بالذات، شأن سلبی ویا منزلت ایجابی و إعدادی عبادات را فراهم می آورد. پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این مسأله است که در نگاه صدرالمتألّهین شیرازی عبادات در پیدایش، تکامل یا ظهور احوال و معارف انسان از چه منزلتی برخوردارند؟ هدف این تحقیق نیز کشف کارکردهای عبادات در این فرآیند است که با روش توصیفی- تحلیلی دنبال می شود. صدرا احکام را تابع ملاکات نفس الأمری می داند و مقصود از تشریع أحکام را رساندن نفعی عام و مصلحتی کلی به انسان ها می شمارد. براساس یافته های این پژوهش در تبیین رابطه ی میان اعمال، احوال و معارف باید وجود ملاکات واقعی برای عبادات را پذیرفت و بر تعامل میان شؤون انسانی و فرآیند دو قوس صعودی و نزولیِ سیر اختیاری انسان متمرکز شد. از نظر صدرا مقامات سه گانه مزبور رابطه ی طرفینی و چند جانبه دارند و کشف این رابطه از طریق شناخت حرکت تعاملی بین نفس و بدن و تبیین واقعیت جمعی و تشکیکی انسان میسّر است. توجه به رابطه تعاملی و تعاکس إیجابی- إعدادی میان نفس و بدن و تنازل و تصاعد یافتن مواطن هیأت آن دو، نشان می دهد أعمال در قوس صعود شأن عدمی، إعدادی و مقدمه ای و در قوس نزول شأن وجودی و ثمری و ظهوری دارند.
تحلیل انتقادی وحدت سنخی وجود بر پایۀ وحدت سریانی، با تاکید بر دیدگاه استاد مصباح و آقاعلی مدرس زنوزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله پژوهش پیش رو کالبد شکافی و بازشناسی دوگونه تبیین از وحدت نفهته در تشکیک وجود بوده و در صدد نقد برداشت سنخی از آنف در مسئله تشکیک است؛ مصباح یزدی طبق تبیین سنخی از وحدت، تحقق خارجی برای او نمی بیند و وحدت را به وجودی بالقوه و بدون مابازاء خارجی، تقلیل می دهد؛ به گونه ای که تنها در ذهن مستقر بوده و صدق حقیقی ای بر خارج ندارد. اما آقاعلی مدرس به وحدت سریانی گرایش دارد و درنتیجه تحقق بالفعل وحدت، در خارج را می پذیرد. هستی از نگاه او فعل خداوند است که با وحدت سِعی و به گونه تشکیکی سریان می یابد. بنابراین کثرات در متن همین وجود منبسط پدید می آیند و درون همان می آرمند. پژوهش پیش رو با روش تحلیلی- انتقادی نخست به تبیین این دو دیدگاه پرداخته و سپس وحدت سنخی را برپایه وحدت سریانی نقد می کند. یافته های اصلی این پژوهش عبارتند از: 1. وحدت مفهوم وجود، به وحدت خارجی آن می انجامد که تنها به گونه سریانی تصورپذیر است. 2. اصرار بر وحدت سنخی، به تباین وجودها خواهد انجامید. 3. وحدت سنخی، ویژه ماهیت هاست و نمی تواند وصف ذاتی وجود باشد. 4. وحدت سنخی، به تجافی در عالم می انجامد که با نگاه میانی اندیشیِ حکمت متعالیه سازگار نیست. 5. وحدت سنخی، امکان جریان در تمایز تشکیکی را نداشته و انگاره ای خودمتناقض است. 6. وحدت سنخی با اصالت وجود سازگاری ندارد. در نتیجه، به نظر می آید نمی توان زیر بار معنای سنخی از وحدت رفته و تشکیک در وجود را وحدت سنخی معنا کنیم.
ارکان پذیرش مرجعیت معرفتی نزد زگزبسکی و محورهای هم خوان با آن در تأملات سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۳۹)
147-174
حوزههای تخصصی:
مرجعیت معرفتی یا اعتماد و رجوع به دیگری/دیگران در کسب معرفت، از دیرباز مورد توجه فیلسوفان بودهاست. اما در دوره مدرن با محوریت خودآیینی در عقلانیت، به مسئله چالش برانگیزی تبدیل گشت و مورد نقد قرار گرفت؛ لیندا زگزبسکی فیلسوف فضیلت اندیش معاصر، از کسانی ست که به کاوش در این حوزه و بررسی نسبت آن با عقلانیت وخودآیینی می پردازد. کوشش او در تدقیق مفهوم خودآیینی و سپس توجیه نسبت آن با مرجعیت معرفتی از اهمیتی والا در سیر معرفت شناسی برخوردار است. از سوی دیگر در تأملات حکیم سهروردی موسس حکمت اشراق، عناصری مشترک با اندیشه های زگزبسکی می یابیم که در رویکرد کلی می تواند روشنگر وجوهی از عقلانیت در پذیرش مرجعیت معرفتی و ایجاد چشم اندازی سودمند در کسب معرفت باشد. نتایجی که از این پژوهش به دست می آید، نشان می دهد مولفه های «درون نگری خودآگاهانه»، «حجیت اعتماد معرفتی» و «الگوی معرفتی» از ارکان مرجعیت معرفتی نزد زگزبسکی است و با مولفه های «معرفت نفس»، «اعتماد معرفتی برای احیای حکمت ازلی» و «الگوی حکیم متالّه» در تأملات سهروردی هم خوانی دارد. رابطه معرفت وعقلانیت در این دو رویکرد، حقیقت جویی را در فرایندی حاصل از فضیلت، خودآگاهی و حکمت قرار می دهد، این امر به تکامل باورهای وحدت ساز در فرهنگ های متفاوت کمک می کند.
مولفه های جنسیت زنانه در اندیشۀ ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۳۹)
195-223
حوزههای تخصصی:
در فلسفه اسلامی نگاه مشخصی به مؤلفه های هویتی جنسیت زنانه نشده است و اصولاً بحث از ماهیت زن (در تقابل با مرد) مسأله دوره مدرن است. امروز مواجهه جامعه ایران با هویت زنانه و مسائل آن ایجاب می نماید با قرائتی جدید از سنّت اسلامی به طرح پاسخ برای مؤلفه های زنوارگی پرداخته شود. و مسأله مقاله کنونی آنستکه عناصر جنسیت زنانه را از مکنون سنت عرفانی ابن عربی توضیح دهد. روش در این مقاله طبیعتاً به عنوان یک تأمل کاملاً نظری توصیفی – تحلیلی است که سعی می کند در یک سه گانه وجودشناختی و معرفت شناختی و عمل شناختی مؤلفه های جنسیت زنانه را در اندیشه ابن عربی بازیابی نماید. عنصر وجودشناختی زنانه خلقت است و زن نماد خالقیت و ایجاد تکثر است زیرا واحدیت و رحیمیت و مرتبه نفس به عنوان سه مرتبه از تجلی ذات الوهی که منشأ کثرت می شوند مراتبی زنانه هستند. به لحاظ معرفت شناختی نیز چون خیال در مقابل عقل امری زنانه است که با استفاده از سه فرایند وحی و الهام و رویای صادقه به معرفت تشبیهی خداوند (حکمت) نائل می شود، پس زن نماد حکمت است و چون حکمت از نگاه ابن عربی عهده دار حلِّ مشکلات و بحران هاست و صرف تأمل نظری نمی باشد، پس جنبه عمل شناختی زن نیز هدایتگری و حل بحران های فردی و اجتماعی می شود. پس نتیجه این تحقیق آنستکه هویت زنانه به لحاظ وجودشناختی منشأ کثرت و به لحاظ معرفت شناختی واجد حکمت و به لحاظ عمل شناختی عهده دار هدایت (تربیت) می باشد و این موارد در تقابل با مؤلفه های هویت مردانه است که به لحاظ وجودشناختی منشأ جامعیت و به لحاظ معرفت شناختی واجد علم تنزیهی (قوه عاقله) و به لحاظ عمل شناختی انسجام بخش و تنظیم کننده می باشد.
اعتبار اصول امتناع تناقض و طرد شق ثالث؛ منطقی یا روان شناختی (مروری بر برداشت ها و تفسیر های نادرست، اتهام های خودساخته و انواع مغالطه در یک نقد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منطق کلاسیک با این پیش فرض فلسفی که یک زبان غیرصوری وجود دارد که زبان صوری درصدد ارائه آن است تأسیس شده است. در این منطق، اصول امتناع تناقض و طرد شق ثالث، قضیه به شمار می آیند و برهان دارند. مرتضی حاج حسینی در کتاب طرحی نو از اصول و مبانی منطق، با این پیش فرض فلسفی که یک زبان غیرصوری وجود دارد که زبان صوری درصدد ارائه آن است و تشریح پیامدهای آن به تأسیس دو نظام تابع ارزشی و غیرتابع ارزشی پرداخته است. در این منطق، اصول امتناع تناقض و طرد شق ثالث، در حکم قاعده ای هستند که هر سطر از برهان بر اساس آن ها نوشته می شود و به همین اعتبار اثبات ناپذیر تلقی می شوند. اسدالله فلاحی بی آنکه موضع خود را در قبال پیش فرض یا عدم پیش فرض زبان غیرصوری مشخص کند، در مقاله ای که با عنوان «مبانی فلسفی نظام های حاج حسینی» در شمارهٔ دوم دوره 14نشریهٔ حکمت معاصر در شمارهٔ پاییز و زمستان ۱۴۰۲منتشر شده است، مبانی فلسفی نظام های تابع ارزشی و غیرتابع ارزشی و از جمله دیدگاه نویسنده در مورد اصول امتناع تناقض و طرد شق ثالث و پیامدهای آن را نقد نموده است. در این مقاله ابتدا به تشریح مبانی فلسفی و معرفت شناختی نظام های منطقی و مقایسهٔ این نظام ها با یکدیگر در ارتباط با این مبانی می پردازیم و سپس به نقدهای فلاحی پاسخ می دهیم.
بررسی مبانی تجسم عمل از دیدگاه سید حیدر آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رابطه تکوینی بین عمل و جزاء یا همان تجسم اعمال یکی از کلیدی ترین مسائل معاد است که در آثار سیدحیدر آملی مورد توجه قرار گرفته است. مقاله پیش رو با روش توصیفی-تحلیلی در صدد پاسخ به این سوال است که چه مبانی عرفانی در برداشت رابطه تکوینی بین عمل و جزاء موثر است؟ در این رابطه مبانی وجودشناختی، معرفت شناختی و انسان شناختی سیدحیدر آملی بررسی شده و تاثیر مباحثی مانند ظهور و بطون عالم، تجدد امثال، مثال منفصل و متصل، ماهیت انسان و تصرف خلاقانه در تجسم اعمال تبیین شده است. آملی بر اساس مبانی مذکور معتقد است در این عالم چیزی از بین نمی رود و صرفاً از موطن ظاهر به باطن عالم رفته و ممکن است دوباره ظاهر شود. بدین ترتیب اعمال و اعتقادات انسان در عوالم اخروی تجسم یافته و ماهیت ثانوی و اخروی انسان به دست وی ساخته می شود، به طوری که هویت ثابت وی ضامن این-همانی انسان در دنیا و آخرت است.
فرایند یادگیری و نقش آن در بهبود یادگیری برنامه درسی حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
99 - 112
حوزههای تخصصی:
شناختِ مفهوم یادگیری و فرایند آن از مهمترین بنیان های نظام تربیتی است. حکمت متعالیه بخوبی دارای قابلیت تبیین معنای نوینی از یادگیری و فرایند آن بر اساس مبانی فلسفه اسلامی است. در این مقاله با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی به تبیین معنای یادگیری، مراتب، طرق، ابزار و انواع یادگیری از منظر حکمت متعالیه پرداخته می شود و پس از بررسی فرایند یادگیری و محتوای برنامه درسی به تبیین نقش فرایند یادگیری در بهبود یادگیری می پردازد. بر این اساس مراتب یادگیری، شامل یادگیری حسی، مثالی و عقلی؛ طرق یادگیری از طریق حس، عقل، وحی و شهود و ابزارهای یادگیری شامل قوای حس، خیال، وهم، عقل و قلب است. فرایند یادگیری نیز بر اساس ترتیب قوای فعال ادراکی و تحریکی و نوع مدرِک، مدرَک و ادراک که مبتنی بر نفس شناسی فلسفه ملاصدرا است رقم می خورد. مشاهده، تحقق فرضیه، بازگشت به خلقت خداوند، آزمون فرضیه و بازگشت به ذهن، چهار مرحله فرایند یادگیری مبتنی برحکمت متعالیه است. از طرف دیگر محتوای برنامه درسی حکمت متعالیه شامل علوم جزئی، صنایع دقیق، آداب نیکو، صنایع لطیف یا هنرهای زیبا است. چنانکه بر اساس مبانی این نظام فلسفی نیز محتوای برنامه درسی به سه دسته علوم اکتشافی، علوم سازندگی و خلاقیت، و محتوای عبادی تقسیم می شود. برطبق نتایج این پژوهش شناختِ قالبهای محتوای برنامه درسی و شناخت دقیق قوای فعال در یادگیریِ هر بخش از این محتوا در جهت تقویت آنها می تواند فرایند یادگیری را بهبود بخشید.
حکمت صدرایی و خوانش عقلانی وحی با تأکید بر آراء آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
29 - 76
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا در صدد تبیین عقلی ماهیت وحی و گشودن چشم اندازه عقلانی برای فهم این رویداد است؛ پرسشِ فیلسوف از حقیقت وحی تلاشی است برای فهم پذیر ساختن آن و قرار دادن خاستگاه دین در افق عقل انسانی؛ وحی فرایندی کاملاً عقلانی تلقی می شود و خرد یگانه بنیاد واقعی و حقیقی آن اعلام می گردد. ملاصدرا باتوجه به نظام فکری خود وحی را نیز دارای مراتب مختلف عقلی، مثالی و زبانی و بصری میداند و باور دارد نبی برای دریافت وحی از امتیازات خاصی مانند قوه حدس، تخیل و متصرفه قوی بهره مند است. از این رو، نبی با دریافت حقایق عقلی در مرتبه مثال منفصل وجود مثالی آن حقایق را نیز ادراک می کند ودر مرتبه حس وجود ظاهری وحی را در قالب اصوات و حروف استماع می کند، حتی فرشته وحی را نیز به صورت چهره انسانی مشاهده می کند. مطابق نگاه ملاصدرا همه این دریافت ها انشاء نفس خود نبی است و حالت حلولی ندارد، بلکه صدوری است. آیت الله جوادی به مثابه شارح حکمت صدرایی سعی دارد به بسیاری از پرسش ها و مسائلی که در دوران جدید در رابطه با وحی مطرح شده است، پاسخ دهد.
همدلی در سنت پدیدارشناختی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۴
159 - 188
حوزههای تخصصی:
در چند سال گذشته، بحث پر جنب و جوشی حول این موضوع وجود داشته است که آیا و چگونه پدیدارشناسی می تواند به تحقیقات شناخت اجتماعی مدد رساند. به ویژه، برخی تشکیک نموده اند که آیا توصیفات پدیدارشناختی اول شخص از تجربه انترسوبژکیتو و کنش متقابل می تواند نظریه های مشخصی را درباره شناخت اجتماعی تایید یا رد کند (به عنوان مثال، Spaulding 2015). در برابر این گونه ارزیابی، هدف از همکاری حاضر ارائه بررسی اجمالی از بحث غنی و دقیق همدلی است که در سنت پدیدارشناختی یافت می شود، با تمرکز ویژه بر جنبه های این بحث که ما معتقدیم حاوی بینش های مهم و ظریف راجع به رابطه همزمان است.
مبانی فلسفه استعلایی کانت و حکمت متعالیه با تاکید بر قانون علیت
منبع:
در مسیر اجتهاد سال اول پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱
26 - 9
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائلی که از ابتدا ذهن بشر را به خود مشغول کرده بیان نسبت بین پدیده هاست. هرکدام از فلاسفه نیز به فرا خور دیدگاه ها و نظریات مختلف خود درباره ی آن به بحث و گفتگو پرداخته اند که معمولا این مباحث ذیل سر فصل علیت گرد آوری شده اند. در این مقاله نویسنده سعی کرده است با بهره گیری از روش کتابخانه ای بعد از بیان مبانی مقدماتی کلی به بررسی تطبیقی دیدگاه دو تن از فیلسوفان بزرگ جهان یعنی امانوئل کانت و صدر الدین شیرازی بپردازد . در نهایت نگارنده به این نتیجه رسیده است که کانت با توجه به دیدگاه شناختی و ساختار فکری خود از علیت به عنوان یکی از مقولات فاهمه و ذهنی سخن به میان آورده و ملاصدرا با توجه به دیدگاه رئالیستی که زمینه فکری خود قرار داده است علیت را به عنوان رابطه حقیقی میان مراتب طولی وجود مطرح کرده است.
بررسی ثبات شخصیت در حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
11 - 24
حوزههای تخصصی:
ثبات شخصیت و وحدت عددی هر شخص در طول زندگی، امری قطعی و مشهود به علم حضوری است. در حکمت متعالیه، نفس انسان به عنوان معیار این همانیِ مذکور معرفی شده است و از آنجا که بدن دائماً در حال تغییر و سوخت وساز است، برای توجیه ثبات شخصیت، ناکارآمد تلقی شده است؛ این در حالی است که اولاً حکمت متعالیه به حرکت جوهری نفس قائل بوده و در ثانی نفس، امری غیرقابل رؤیت است و این دو مسئله می تواند از منظر هستی شناختی و معرفت شناختی، مسئله ثبات شخصیت را با چالش مواجه کند. مطابق با تحلیل های این مقاله، تنها زمانی می توان حرکت را مانع از ثبات شخصیت دانست که به نحو فنا و حدوث باشد؛ اما در حکمت متعالیه، حرکت نفس به نحو غیر امتدادی تصویر شده که باعث می شود همواره شخص سابق در مقطع بعدی از حرکت وجود داشته باشد و تنها حدودش تغییر کرده باشد. همچنین با توجه به آنکه بدن، مرتبه نازله نفس است و با عنایت به استحاله تناسخ ملکی در زندگی مادی، بدن به خاطر پیوندی که با نفس دارد، می تواند نشانه ای برای آگاهی به این همانیِ سایرِ اشخاص به حساب آید. بنابراین ثبات شخصیت در حکمت متعالیه، نظریه ای مقبول و به دور از اشکالات است.
نحوه وجود ذهنیِ معقول های ثانی فلسفی در دیدگاه صدرالمتألهین(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
143 - 160
حوزههای تخصصی:
صدرالمتألهین برای معقول های ثانی فلسفی، وجود خارجی قائل است و معتقد است مابه ازای این مفاهیم موجود در ذهن، در خارج نیز محقق هستند. به اعتقاد وی، نحوه وجود ذهنی مفاهیم فلسفی متفاوت از مفاهیم ماهوی است. مفاهیم فلسفی برخلاف مفاهیم ماهوی، منعکس کننده تمام ذات و ذاتیات حقیقت خارجی خود نیستند و از این روی وجود ذهنی ندارند. این مفاهیم مشابه مفاهیم انتزاعی ذهنی مثل انسانیت هستند که حاکی از حقیقت خارجی خود بوده و از نفس ذات آن حقایق انتزاع شده اند. حکایت این مفاهیم عرضی ذاتی است که از ذات محکی خود انتزاع شده، هرچند تمام ذات و ذاتیات آن به ذهن منتقل نشده و مقوِّم آنها نیستند و صرفاً حیثی از حیثیات محکی به ذهن منتقل شده است. این مقاله با روش تحلیلی و انتقادی، به تحلیل و بررسی دیدگاه او پرداخته و سه نقد بر سخنان وی وارد کرده است: 1. تحلیل ملاصدرا از نحوه وجود ذهنی مفاهیم فلسفی در تعارض با تعریف وی از علم حصولی است که منحصر در ماهیات می داند. 2. حکایت مفاهیم فلسفی از محکی خود، به نحو وجه الشیء و معرفت ضعیف به این مفاهیم، اذعان بر علم حصولی به آنها است. 3. ادله وجود ذهنی، عام بوده و شامل مفاهیم فلسفی می شود. برای رفع این تعارضات می توان گفت که اولاً مفاهیم فلسفی، وجود ذهنی دارند و ثانیاً باید بین علم حصولی اکتناهی و غیر اکتناهی تفکیک قائل شد؛ به این صورت که علم حصولی اکتناهی در ماهیات محقق است و علم حصولی غیر اکتناهی در مفاهیم فلسفی.