فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۶۰۱ تا ۱٬۶۲۰ مورد از کل ۱۸٬۸۲۳ مورد.
منبع:
حکمت صدرایی سال دهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۹)
173 - 186
حوزههای تخصصی:
براهدف اصلی از نگارش این مقاله پاسخ به پرسشهای بنیادین عدالت پژوهی مطرح در حوزه فلسفه سیاسی بود. برای دست یابی به این هدف، ابتدا با بررسی دقیق آثار صدرا دیدگاه های او در باب عدالت اجتماعی استخراج شد، سپس تلاش گردید پاسخ های صریح ایشان به این پرسشها استنطاق شود. بر این اساس یافته های پژوهش حاکی از آن بود که: 1. از منظر وی سه مبنا برای نظریه عدالت مطرح است (ماهیت ذات بشر، چگونگی رابطه انسان ها با یکدیگر در وضعیت فرضی پیشااجتماع و رابطه ذات انسان با چگونگی شکل گیری جامعه توسط وی)؛ 2. عدالت هدف غایی و فضیلت حقیقی نیست؛ 3. شریعت منبع دست یابی به محتوای عدالت است؛ 4. عدالت اجتماعی امری قراردادی است؛ و نهایتاً این که 5. امکان استقرار عدالت در جامعه تنها از طریق تلاش ممکن است. از نتایج استقرار عدالت در جامعه حاکمیت عقلانیت است و جامعه بدون عدالت بستری مناسب برای زندگی سعادت مندانه نیست. نکته مهم آن که بسیاری از پرسش های بنیادین فلسفه سیاسی در باب عدالت در آثار صدرا بی پاسخ می مانند.
علل دین گریزی از منظر دین و نقش مراکز علمی در اصلاح آن
منبع:
کلام حکمت سال چهارم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸
89 - 105
حوزههای تخصصی:
با وجودی که دین، برنامه جامع و کاملی برای سعادت بشر در حوزه اعتقادات، احکام واخلاق دارد؛ و دینداری، که همان عمل نمودن به آن آموزه ها و نهادینه کردن ارزش های دینی است و در همه ی ابعاد زندگی ثمره بسیاری برای فرد و اجتماع دارد؛ اما عواملی به صورت پیدا و پنهان، دین داری و نهادینه شدن آن در جوامع اسلامی را تهدید می کند که یکی از آنها دین گریزی است. دین گریزی به معنای "کم فروغ شدن ایمان و هرگونه دوری کردن از دین"است که اختصاص به دین خاصی ندارد؛ بلکه این پدیده دامن گیر همه ادیان و مکاتب است و عوامل گوناگونی دارد.به صورت کلی می توان گفت دین گریزی پدیده ای تک علتی نیست و علل متعددی در تحقق آن می تواند نقش داشته باشد.پژوهش حاضر به بررسی علل و عوامل دین گریزی از منظر دین پرداخته و در ضمن آن به تأثیری که مراکز علمی می توانند در کاهش دین گریزی داشته باشند،اشاره نموده است. حاصل این نوشتار که به روش گردآوری کتابخانه ای و در قالب توصیفی-تحلیلی صورت گرفته این است که عوامل دین گریزی داخلی شامل مواردی مانند عدم شناخت کافی آموزه های دینی، عدم استفاده از قوه عقل، عدم توجه به آسانی و سادگی دین، عدم توجه به محدوده کارکرد دین، عدم پیشرفت جوامع اسلامی، عدم توجه به مشکلات جوانان، تقلید کورکورانه، داشتن دوستان نامناسب هستند و عوامل خارجی شامل عللی چون ایجاد شبهه در دین، تهاجم فرهنگی، وارد کردن خرافات در دین به عنوان علل خارجی دین گریزی ذکر شده است. همچنین نقش مراکز علمی مانند حوزه و دانشگاه در راستای جذب جوانان به دین و جلوگیری از دین گریزی تبیین صحیح و جامع دین، ایجاد محیط اسلامی و نیز توجه بیشتر به آبادانی و پیشرفت منطبق با الگوی اسلامی، بیان گردید.
رابطه ی دین و اخلاق؛ بررسی انتقادی دیدگاه تاریخ مندانه ی سوّاح(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۱ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۷۹
45 - 64
حوزههای تخصصی:
در نظر فراس السواح سخنگفتن از اخلاق دینی، معنای چندان روشنی ندارد. این اندیشمند سوریتبار با ارائهی تبیینی تاریخی از هویت دین و اخلاق، از سویی به استقلال اخلاق از دین حکم کرده و از دیگر سو، با همساندانستن وحی و تجربهی دینیِ فردی، بهلحاظ معرفتشناختی و روانشناختی به وابستگی اخلاق به دین ملتزم شده است. مسأله این است که موضع وی در تبیین رابطهی دین و اخلاق تا چه میزان متقن و دفاعپذیر است. یافتههای این تحقیق که با روشی تحلیلیتوصیفی انجام شده، نوعی دوگانگی در موضع سواح درخصوص مسألهی رابطهی دین و اخلاق را به تصویر میکشد. این موضع دوگانه اگرچه شاید ازلحاظ تنوعِ ابعادِ وابستگیِ اخلاق به دین موجه باشد، اما پیامدهایی چون پذیرش نسبیگرایی اخلاقی و دینی، ازبینرفتن زمینهی نقد اخلاقی در جامعه، ارائهی تفسیری عرفی از اخلاق دینی، نادیدهانگاشتن جنبهی تعبّدیِ دین، و تندادن به نسبیگرایی اخلاقی در سطح هنجاری و فرااخلاقی را به دنبال خواهد داشت. بنابراین از این جهات، نوع نگاه وی به رابطهی دین و اخلاق با چالش مواجه است. علاوهبراین، سواح با تکیه بر این نگاه، غایت اخلاق را در تحقق عدالت اجتماعی خلاصه کرده و در نظام اخلاق وی، جایی برای مفاهیم دینی، ازجمله تقوی و قرب الهی باقی نمیماند.
نقد و بررسی نظریه ادعای مهدویت شاه اسماعیل اول صفوی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال پانزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶۰
21 - 42
حوزههای تخصصی:
در آستانه ظهور صفویان افکار غالیانه گسترش زیادی یافته بودند. به موازات این شرایط، انتشار اخبار آخرالزمانی مبنی بر وقوع یک رستاخیز شیعی، زمینه را برای ادعاهای مهدوی مساعد می ساخت. با به قدرت رسیدن صفویان به نظر می رسد در بخش موعودگرایی، گفتمان شیعی به یک ثبات قابل قبول رسیده و کمتر مهدی دروغینی پا به عرصه نهاد. اما در این بین، نظریه ای مطرح شده که خودِ مؤسس سلسله صفوی را به عنوان مدعی مهدویت معرفی می کند. این پژوهش با استفاده از داده های کتابخانه ای این موضوع را مورد بررسی بیشتری قرار داده و سعی خواهد داشت در مورد اصل وجود یا عدم وجود چنین ادعایی از سوی شاه اسماعیل و چرایی مطرح شدن این نظریه توسط محققان به نتیجه برسد. به نظر می رسد صادرکنندگان این نظریه، صفویه شناسان غربی باشند که از روی عدم شناخت کافی نسبت به مذهب تشیع، تصوف و ظرافت های موجود در اشعار و ادبیات فارسی و ترکی در این زمینه ابراز عقیده کرده اند.
نسبت «فیض» و «اراده» در تفکر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال هشتم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۵
67 - 89
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله ی حاضر بررسی و پاسخ بدین پرسش اساسی است: با توجه به این که نظریه ی فیض در تفکّر ابن سینا، به معنای فیضان و سرریزشدنِ «ضروری» موجودات از حق تعالی است، این نظریه، چگونه با اراده ی الهی سازگار می شود؟ به سخن متفاوت، چگونه می توان میان «ضرورت» و «اراده» بر بستر نظریه فیض جمع کرد، حال آن که در ظاهر این دو مقوله همدیگر را نفی می کنند؟ براساس مبانی متافیزیکی، الاهیاتی ابن سینا، نویسنده بدین نتایج دست یافته است: اولاً نظریه ی فیض در تفکّر ابن سینا براساس مبانی و اصولِ متافیزیکی و الاهیاتی معیّنی استوار شده است که از یک حیث این مبانی و اصول با صدر و ذیل فلسفه ی ابن سینا هم پوشانی دارند. ثانیاً به جهت مذکور، نظریه ی فیض تنها براساس همان مبانی و اصول قابل درک است. ثالثاً با توجّه به نگاه ابن سینا به مبادی موجودات، ساختار جهان، ذات و صفات باری تعالی به خصوص علمِ عِنایی و اراده ی او، ضرورتِ فیض نه تنها منافی با اراده ی الاهی نیست؛ بلکه برخاسته از ذات، علم و اراده ی وجوبیِ اوست. یعنی جهانْ لازمه ی ضروریِ ذاتِ واجب براساس اراده ی ضروریِ اوست؛ لذا هیچ ممکنی سوای حق تعالی نمی تواند ضرورتی را بر او تحمیل نماید. دشواریِ فهمِ نظریه ی فیض ابن سینا و اعتراضات، نخست از عدم توجّه و اعتنا به مبانی او، دوم از قیاس و هم سان پنداریِ ذات الاهی با عرصه ی انسانی برمی خیزد. نظریه ی فیضِ ابن سینا یک تحوّلِ منطقی و اساسی در توضیح ظهور کثرت از مبدأ واحد نسبت به اسلاف او به شمار می آید.
بررسی و تحلیل تأثیر و کاربست رویکردهای غربی در خوانش متن دینی در اندیشه ی محمد ارکون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۱ بهار ۱۴۰۰ شماره ۷۸
114 - 140
حوزههای تخصصی:
محمد ارکون (۱۹۲۸-۲۰۱۰م) روشنفکر مسلمان، با هدف بازنگری و دگردیسی در فهم متن دینی و ارائه ی راهکارهایی برای برون رفت از انحطاط تمدن اسلامی، پروژه های «نقد عقل اسلامی»، «اسلام شناسی کاربردی» و سرانجام، طرح «عقل سنجش گرای آینده نگر» را مطرح کرد. طرح واره ی اصلی وی، همان نقد عقل اسلامی است؛ اما روش شناسی رسیدن بدان، اسلام شناسی کاربردی است. پروژه های ارکون یکی از نخستین پروژه های جهان اسلام-عرب است که براساس رویکردهای جدید غربی، به خوانش متن دینی پرداخته اند.روش تحقیق و پرسش ها: این مقاله با رویکردی توصیفی-تحلیلی به بررسی تأثیر و کاربست رویکردهای غربی در خوانش متن دینی در اندیشه ی محمد ارکون می پردازد. پرسش های مدنظر این پژوهش عبارت اند از: مهم ترین رویکردهای کاربردی ارکون برای خوانش متن دینی چیست؟ هدف ارکون از کاربست رویکردهای مختلف غربی برای خوانش متن دینی چیست؟ رویکردهای موردتوجه ارکون در پروژه اسلام شناسی کاربردی چیست؟از اهداف این پژوهش، بررسی رویکردهای غربی موردتوجه ارکون در زمینه ی خوانش متن دینی و بررسی تأثیر و کاربست مصداقی رویکردهای غربی در پروژه ی اسلام شناسی کاربردی ارکون است.یافته ها: پروژه های ارکون، به ویژه اسلام شناسی کاربردی، دربرگیرنده ی مجموعه ای از رویکردهایی همچون ساختارگرایی، تبارشناسی، پساساختارگرایی، هرمنوتیک و... است. اهداف وی از کاربست رویکردهای مختلف غربی عبارت اند از: ارائه ی یک روش شناسی فعال و توانا در زمینه ی خوانش انتقادی متن دینی، گسست قطعی از نگاه جزم گرایانه و شرق شناسانه و جایگزین سازی این مطالعات با مطالعات مبتنی بر روش های پوزیتیویستی و فیلولوژی سنتی.ازمیان همه ی رویکردهای کاربردی ارکون در زمینه ی خوانش متن دینی، سه رویکرد نمود بسیاری در اندیشه ها و پروژه های وی دارند: نخست، رویکرد زبانی-نشانه شناسی برای بررسی عصرتأسیسی؛ دوم، رویکرد دیرینه شناسی فوکویی برای خوانش اندیشه ی مدرن معاصر اسلام-عرب؛ سوم، تحلیل تاریخی-جامعه شناسی برای مطالعه ی اسلام (به مثابه ی یک پدیده ی اجتماعی) و رویدادهای تاریخ اسلام پس از پیامبر(ص).
گستره موضوعی و روش مفسران فریقین در تفسیر آیات مهدویت (قرن های چهارم و پنجم)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال پانزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۹
37 - 52
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور بررسی و تحلیل رویکرد مفسران فریقین قرون چهارم و پنجم هجری قمری به موضوع مهدویت انجام گرفته است. در این پژوهش گستره موضوعات و روش مفسر در طرح موضوعات مهدوی در میان مفسران قرون چهارم و پنجم بررسی شده است. قرن چهارم به دلیل آزادی نسبی که برای دانشمندان و مخصوصاً شیعیان ایجاد شده بود و همچنین افزایش میل به کسب علم در میان امت اسلام، قرن شکوفایی علم و دانش در جهان اسلام بوده و کتب تفسیری افزایش چشمگیری یافتند. براساس یافته های پژوهش تفاسیر فریقین در این قرن به طور گسترده مباحث مهدوی مثل اشراط الساعه و نزول حضرت عیسی؟ع؟ شروع شده و در ادامه به اثبات وجود حضرت مهدی؟عج؟ و نشانه های ظهور، همچنین وقایع پس از ظهور و ویژگی های خاص حضرت مهدی؟عج؟ به علاوه موضوع رجعت از دیگر مباحثی هستند که در تفاسیر این دوره مورد توجه مفسران قرار گرفته است. اما قرن پنجم به خاطر جنگ های صلیبی و... تفاسیر شیعه افول شدید پیدا کرده و به تبع گستره موضوعات کمتری دیده می شود. مفسران در ابتدا تنها با روش روایی به تفسیر آیات می پرداختند اما رفته رفته روش های لغوی و ادبی، عقلی، عرفانی و اجتهادی نیز به روش های تفسیری اضافه شدند و برخی مفسران نیز سعی کردند تا تمام روش های تفسیری را به کار گیرند. مباحث مهدوی را غالباً تفاسیری بیان کرده اند که روش تفسیری روایی داشته اند و یا به روایت در تفسیر خود توجه ویژه داشته اند.
بررسی معرفت شناختی «حکمت قلبی» از منظر ابن عربی با تاکید بر فص شعیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت اسراء بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
5 - 29
حوزههای تخصصی:
ابن عربی در فص شعیبیِ فصوص الحکم به «حکمت قلبی» می پردازد. بحث او دست کم سویه های مختلف هستی شناختی، انسان شناختی و معرفت شناختی دارد، اما می توان دالّ اصلی مباحث او را مدعیاتی در حوزه معرفت شناسیِ شهود عرفانی و عقلِ نظری دانست. او معتقد است شهود عرفانی دارای ویژگی جامعیت معرفتی است و می تواند ما را به حقیقت برساند، اما معرفت عقلی به دلیل ضیق و حصر معرفتی و یک جانبه دیدن امور به حقیقت اشیا دسترسی ندارد. به دلیل همین ویژگی است که اهل نظر همواره با یکدیگر اختلاف دارند. این مقاله بعد از توصیف مفصل دیدگاه ابن عربی، این را برمی رسد که آیا تقریر فعلی ابن عربی از این بحث می تواند استدلالی به نفع اعتبار معرفت شناختی شهود عرفانی محسوب شود؟ نظر نویسندگان بر آن است که این تقریر بیش از آنکه بحثی معرفت شناسانه در دفاع از اعتبار شهود باشد، تبیین معرفت شناختیِ شهود و عقل با فرض پذیرش هستی شناسیِ اسمایی مقبول نزد ابن عربی است
بررسی مدعای «اثبات بلاتشبیه» در کتاب التوحید ابن خزیمه و نقد دلایل آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۴
49 - 70
حوزههای تخصصی:
دانشمندان مسلمان درتبیین صفات خبری روش هایی از قبیل تشبیه، تأویل، توقف و اثبات بلا کیف را مطرح نموده اند. محمد بن اسحاق بن خزیمه محدث و فقیه نامدار اهل سنت(311-233ق.) در کتاب التوحید با ذکر انبوهی از آیات، روایات و استدلال ها به اثبات صفات خبری پرداخته است. سؤال این است که مدعای ابن خزیمه و استدلال های او چیست و با چه نقدهایی مواجه است؟ فرضیه ما این است که ابن خزیمه با طرح استدلال هایی از قبیل قوت و قدم صفات خداوند، ادعای «اثبات بلاتشبیه» کرده و به رد تأویل پرداخته است. با مطالعه و کاوش در کتاب ابن خزیمه و پردازش به شیوه توصیفی، تحلیلی، این نتایج حاصل شد: استدلال های ابن خزیمه با تعارضات و محذورات متعددی روبه رو بوده و ابن خزیمه نه تنها توفیقی در رفع تشبیه نداشته، بلکه به جسم انگاری دامن زده است. او در عین تخطئه اهل تأویل به استفاده مکرر از تأویل در تبیین آیات و روایات پرداخته است. کتاب التوحید ابن خزیمه، همواره مستمسک رهبران سلفی همچون ابن تیمیه و مورد توجه وهابیت قرار گرفته و روشن نمودن ناکارآمدی آن می تواند در دفاع از توحید ناب، تأثیرگزار و مفید باشد.
تأملی بر معنای ایمان در آیین بودا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیین بودا در زمره ادیان بزرگ جهان بهشمار میآید و با جذابیتهای خاص خود درصدد است حیاتی اخلاقی، آرمانی و متفکرانه را به ارمغان آورد. بودیسم با تأکید بر تأمل و خودشناسی به جای اعتقادورزی و شعائرگرایی، معنای ایمان را متحول ساخت؛ هرچند آن را از صحنه زیست بشری محو نکرد. متون بودایی از ایمان (سدها) به بودا بهمثابه راهنما/آموزگار بهعنوان شرط لازم برای آغاز سلوک سخن میگوید؛ اما این ایمان، شرط کافی برای نجات نیست و هرکس میباید همچون بودا در جستوجوی حقیقت برآید تا با تحقق بودای درون خویش به اشراق دست یابد و خود، نجات را تجربه کند. این نکته که ایمان آغازین در بودیسم مستلزم نوعی معرفت است، اختلافنظرهایی را در باب تقدم ایمان یا معرفت برانگیخته است؛ اما بیتردید ایمان کورکورانه و الزامآور در بودیسم مطرود است. در میان فرق گوناگون بودایی، سنت شین (آمیدابودا/سرزمین پاک) با اتکای کامل بر نیروی «دیگر» یا آمیدا و ذن بودیسم با اعتماد بر نیروی «خود» برای تحقق ذهن حقیقی، بهعنوان دو مدل ایمانی شینجین و چوشین مطرح شدهاند. در این مقاله، پس از واکاوی معنای ایمان در متون بودایی، این دو مفهوم ایمانی در مقایسه با ایمان مسیحی و نیز واژههای قرین با سدها بهویژه بهکتی بررسی شدهاند.
دفاع از برهان نظم آکوئیناس و پیلی (با تأکید بر آراء جوادی آملی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
211 - 235
حوزههای تخصصی:
برهان هدفداری آکوئیناس و برهان ساعت ساز پیلی، دو نمونه برجسته از تفاسیر تمثیلی نظم هستند که در معرض انتقادات جدی قرار گرفته اند. این پژوهش برای پاسخ به این پرسش ها سامان یافته است: تفاوت برهان توماس با پیلی چیست؟ آیا تقریرهای تمثیلی، کارایی لازم را برای اثبات وجود خداوند دارند؟ با بهره گیری از شیوه تحلیلی انتقادی، به این دستاوردها رهنمون شدیم: برهان پیلی مبتنی بر نظم مکانی و ساختار موجودات زنده، و استدلال توماس مبتنی بر نظم زمانی و نحوه عملکرد آنان است. هر دو استدلال را می توان نمونه هایی از تقریرهای تمثیلی تأییدی نظم دانست. تمثیل در سه مقام کاربرد دارد: تعریف، تأیید و استدلال. بر اساس دیدگاه جوادی آملی، تقریرهای تمثیلی علاوه بر اینکه در مقام تعریف و جدال احسن بسیار مفیدند، در مقام تأیید نیز شاهدی محکم بر وجود خداوند محسوب می شوند و کتب مقدس از جمله قرآن کریم و سنت، این امر را آشکارا تأیید می کنند. در این مقام، به حکم قاعده سنخیت علت و معلول، معلول منظم ناشی از علت حکیم و عالم است و اساس شباهتِ موجودات طبیعی با مصنوعات بشری تنها تمثیل نیست. از نظر ایشان، برهان توماس برمدار نظام غایی سامان یافته که در سلسله غایات ناگزیر به غایهالغایات ختم می شود.
هیاکل النور منظوم (الفیه الحکمه الألهیّه علی مذهب الإشراقییّن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این الفیه (هزار بیتی) که در قرن دوازدهم هجری سروده شده است، رساله هیاکل النور سهروردی به نظم درآمده است. الفیه حاضر در بحر رجز و به صورت قصیده سروده شده است و بدین جهت می توان آن را «اُرجوزه» نیز نامید. این رساله دارای شرحی جداگانه است و توسط شخصی به نام «حسن الکردی» سروده و شرح شده است. مطالب شرح وی بیشتر برگرفته از شرح جلال الدین دوانی بر رساله هیاکل النور است و در کنار آن از آثار فلسفی دیگری نیز استفاده شده است. وی در دمشق اقامت داشته است و پس از تالیف الفیه، شرح آن را در سال1170 قمری (بر اساس حروف ابجد، معادل واژه «غسقی») به پایان رسانده است. چنان که در مقاله نشان داده شده است، برخلاف نظر هلموت ریتر که مؤلف این رساله را حسن بن محمد زیباری کردی دانسته است، مؤلف این رساله را نمی توان هیچ یک از کسانی دانست که در کتاب های تراجم با عنوان حسن الکردی معرفی شده اند. بدین جهت در مورد مؤلف این الفیه و شرح آن اطلاعاتی در دست نداریم. نسخه منحصر به فرد الفیه به شماره 2486 در کتابخانه سلیمانیّه ترکیه نگهداری می شود. در این مقاله رساله الفیه تصحیح و منتشر شده است. به دلیل منحصر به فرد بودن این نسخه، از شیوه تصحیح بر مبنای نسخه اساس استفاده شده است و اشعاری که در شرح الفیه، به صورت مزجی تکرار شده اند، به عنوان نسخه دوم در تصحیح مورد استفاده قرار گرفته اند.
زوایه دید زمانی در داستان های قرآن و عهد عتیق (مطالعه موردی داستان حضرت ابراهیم و لوط(ع))(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زاویه دید زمانی، به بررسی زمان در روایت را بحث و در آن از سه جنبه اصلی ترتیب، دیرش و بسامد مطرح می شود که باید آنها را در کل متن و نه دریک جمله بررسی کرد؛ این نوشتار به صورت توصیفی و تحلیلی به بررسی زاویه دید زمانی در داستان حضرت ابراهیم و لوط در دو کتاب مقدس قرآن کریم و عهد عتیق پرداخته است، نتایج بدست آمده نشان می دهد که اندیشه کلی حاکم بر دو کتاب بر زوایه دید زمانی تاثیر مستقیم داشته است؛ ترتیب در داستان عهد عتیق بارزتر از قرآن کریم می باشد و زمان قرائت با زمان روایت نسبت هماهنگ تری در قران کریم بر عهد عتیق دارد و نیز بسامد در قرآن کریم مکرر و در عهد عتیق در اغلب از نوع مفرد است، این موارد از ایدئولوژی قرآن که هدایتی و تربیتی است و در عهد قدیم تاریخی است، را نشأت گرفته و به صورت کلی سعی در بیان آن را دارد.
سخن گفتن از خداوند: مکملیت زبان دین تشکیکی و استعاره گرایی به روایت ریکور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، امکان مکملیت زبان دین تشکیکی و استعاره گرایی در پاسخ به مسئله سخن گفتن از خداوند در فلسفه زبان دینی، به عنوان یک پیشنهاد، مطرح و از آن دفاع شده است. نخست، به یک متناقض نما در بحث سخن گفتن از خداوند، اشاره و سپس تلاش شد آنچه شاید بتوان پاسخ صدرالمتألهین به این متناقض نما نامید، صورتبندی شود. در گام بعدی، به یک نقص تبیینی (ازنظر زبان شناسی فلسفی) در این پاسخ اشاره شد. پیشنهاد مشخص این مقاله این است که می توان برای رفع این نقص از مطالعات استعاره شناختی معاصر کمک گرفت که بر معرفت بخشی استعاره ها تأکید دارند و در پی تبیین چگونگی کشف معنا در کاربست استعاری زبان اند. برای این منظور، استعاره گرایی شناختی به روایت پل ریکور صورت بندی شد. سپس استدلال شد نخست، باوجود آنچه ممکن است در آغاز به نظر بیاید، این دو نظر، سازگار و جمع پذیرند. دوم، پیشنهاد می شود در این دو ایده، به دیده دو امر مکمل در پاسخ به مسئله سخن گفتن از خداوند نگریسته شود. در پایان نیز به برخی پیامد های طرح این پیشنهاد پرداخته شده است.
صفت ابداع در الهیات امامیه و اسماعیلیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اندیشمندان امامی مانند کندی، فارابی، صدوق، مفید، علم الهدی، طوسی، طبرسی و ... ابداع را یکی از صفات فعلیه خداوند می دانند و در تعریف آن با یکدیگر اختلاف دارند. دانشمندان اسماعیلی نیز مانند ابوحاتم رازی، سجستانی، اخوان الصفا، کرمانی و ناصرخسرو درباره ابداع با یکدیگر و در برخی موارد با الهیات امامیه ناسازگاری می کنند. هر دو الهیات، ابداع را صفت فعل خداوند می شناسند و در تعریف حداقلی و حداکثری ابداع با یکدیگر اختلاف دارند. برخی بیشترین شرایط را لحاظ می کنند و شماری به کمترین شرایط بسنده می کنند و هر دو گروه به اشتباه ابداع را «ایجاد من لا شی» تعریف می کنند و افزون بر این، در مبدَع نخست نیز با یکدیگر ناسازگارند. هدف این پژوهش، بررسی و سنجش نظریات اندیشمندان اسماعیلی و امامی و بیان همانندی ها و تفاوت ها است و نوع پژوهش، کتابخانه ای و روش پژوهش، تحلیل و توصیف است.
ناسازگاری های درونی و پیامدهای الحاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۱ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۱
53-76
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین موضوعات الاهیات و بلکه فلسفه، سخن در باب وجود، اوصاف و عمل کرد خداوند یا امر متعال است. یکی از مباحث مهم مرتبط با این موضوع، که سابقه اش به قدمت تاریخ انسان است، خداناباوری است. در بحث خداناباوری، مهم ترین موضوع این است که، با توجه به دلایل گوناگون و پیامدهای ناگوار بی خدایی، آیا امکان حذف خداوند از عالم وجود دارد یا خیر؟ این نوشتار با بررسی ناسازگاری های درونی و پیامدهای گسترده و غیرقابل انکار حذف خداوند از عالم و نیز شواهد بیرونی، با روش تحلیل عقلی به بررسی چرایی ناممکن بودن الحاد پرداخته است و دیدگاه مقابل، یعنی امکان الحاد آسان و بی دغدغه را با رویکرد تحلیلی _ انتقادی به چالش کشیده است. دستاوردهای مهم این نوشتار عبارت اند از: الف) با توجه به ناسازگاری ها و پیامدهای گسترده کنار نهادن خداوند از عالم، امکان الحاد حقیقی وجود ندارد. ب) اندکی از ملحدان به لوازم الحاد حقیقی آگاه هستند. ج) بسیاری از بی خدایان به ادعای الحاد خویش پای بند نیستند و از نیمه راه الحاد مسیر خود را تغییر می دهند. د) بی خدایان به زبان و بیانی دیگر، باورها و آموزه های دین داران را تکرار می کنند.
کارآمدی فلسفه صدرایی در مباحث کلامی- عقلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۶
61-78
حوزههای تخصصی:
این پژوهش می خواهد جایگاه معرفت شناختی کشف عرفانی در فلسفه صدرالمتالهین را واکاوی نماید و نیز بررسی شود که براساس این جایگاه، آیا می توان از این فلسفه در نفی و اثبات های الهیاتی-عقلی برای عموم مردم بهره گرفت؟ این تحقیق به روش تحلیلی-توصیفی است که گردآوری اطلاعات بر اساس روش کتابخانه ای انجام شده است. یافته های تحقیق حاکی از این است که در باب جایگاه کشف در روش شناسی حکمت متعالیه بین صدراپژوهان اختلاف نظر است؛ هر چند کشف در مقدمه استدلال فلسفی وارد نمی شود، اما نقش طهارت روح و لطافت طبع و کشف در فهم آموزه های عمیق عقلی صدرا، باعث می شود که فهم این فلسفه از دسترس عموم (افراد غیر مکاشف یا کسانی که اهل ریاضت و طهارت نفس نیستند) خارج شود و بر این اساس بهره گیری از آن در نفی و اثبات های عقلی- الهیاتی برای عموم مردم کارایی لازم را نداشته و آموزش گسترده آن کم ثمر باشد.
تحلیل غیبت امام دوازدهم براساس طرح کلی حرکت انبیاء و ائمه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال پانزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۷
209 - 221
حوزههای تخصصی:
از سؤالات مهم در حوزه مهدویت تحلیل چرایی و فلسفه غیبت امام دوازدهم است که البته در این موضوع بحثهای زیادی شده و هم از منظر روایات و هم با تحلیل عقلی و نگاه تاریخی مورد بررسی قرار گرفته است ولی یکی از راههای تحلیل غیبت، نگاه به این پدیده در چارچوب طرح کلی حرکت انبیاء و ائمه: است که کمتر از این زاویه به آن پرداخته شده است. در این مقاله سعی شده است ضمن تبیین طرح کلی حرکت رهبران دینی، جایگاه غیبت و چرایی آن با توجه به این طرح، بررسی گردد.
فلسفه برای کودکان در تراز دانش فلسفه و جواز تربیت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
57 - 82
حوزههای تخصصی:
متیو لیپمن، پردازشگر مفهوم فلسفه برای کودکان، عنوان فلسفه را در برنامه آموزشی فلسفه برای کودکان، متفاوت از برداشت عمومی فیلسوفان از این واژه انتخاب کرده است؛ تا جایی که می توان اذعان نمود که این مفهوم اساساً در سپهر معنایی فلسفه قرار نمی گیرد و یا بسیار کم وسعت تر از آن است. مقاله حاضر بر آن است تا به روش توصیفی تحلیلی، برنامه فلسفه برای کودکان را در ارتباط و در تراز با جایگاه و مرتبه دانش فلسفه با تأکید بر دو مٶلفه معنا و موضوع فلسفه بررسی نماید. همچنین از دیدگاه تربیت اسلامی که نظام تربیتی در کشور ما به تأسی و تأثیر از آن صورت می گیرد، ضرورت یا عدم ضرورت آموزش فلسفه به کودکان و نیز اولویت آن را بررسی کند. نتایج نشان دهنده آن است که معنا و موضوع فلسفه در «فلسفه برای کودکان» با معنا و موضوع رایج آن در دانش فلسفه که موجود بما هو موجود است، تفاوت دارد. موضوع فلسفه در فلسفه برای کودکان از سطح موضوعات و مسائل محیط طبیعی و اجتماعی فراتر نمی رود؛ چرا که در این برنامه، تأکید بر عدم رسیدگی به موضوعات و مسائل متافیزیکی است. حال آنکه متافیزیک و مسائل آن از جمله موضوع خدا، از موضوعات اساسی در فلسفه بوده و تربیت اسلامی نیز بر مدار آن استوار است. همچنین نتایج این پژوهش نشان می دهد که در تربیت اسلامی، دستور و توصیه مستقیمی به آموزش فلسفه برای کودکان وجود ندارد. اما از سوی دیگر، فلسفیدن به وسیله کودکان نهی نیز نشده است. با این حال، اولویت آموزش ها در تربیت اسلامی، آموزش فلسفه نیست؛ بلکه اولویت با آموزش اصول، عقاید، آداب و اخلاق اسلامی و تأدیب کودکان است. بدین سان فلسفه برای کودکان در اولویت نظام تربیت اسلامی قرار نمی گیرد.
ضرورت مرگ و غایت آن از دیدگاه صدرالمتألهین شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت اسراء بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
59 - 84
حوزههای تخصصی:
چرا مرگ از امور ضروری این عالم است؟ برای وصول به چه غایتی و بر مبنای کدامین حکمت، مرگ رخ می دهد؟ و برای چه مرگ در نظام تکوین تعریف شده است؟ ملاصدرا ضرورت مرگ طبیعی را از منظر علت غائی ذاتی مرگ مورد مداقّه قرار داده است. بدین معنا که با تحول و تکامل نفس از حیات مادی به سوی عالم آخرت، مرگ بدن امری ضروری است به ضرورت عرضی لاحق. پس غایت ذاتی مرگ تکامل نفس است که از توابع و عوارض لاحق آن ترک بدن از سوی نفس و مرگ بدن است. در صورت مرگ بدن و ارتحال نفوس، بالضروره عوارض دیگری نیز بر آن مترتب می شود، همچون امکان پیدایش دیگر انسان ها یا عدم شقاوت اهل تقوا و غیر آن که برخی به اشتباه آن ها را غایت ذاتی مرگ تلقی کرده اند. بدین ترتیب سبب فاعلی قریب مرگ، نفس و تحول و تکامل آن است. اسباب فاعلی بعید مرگ، ملک الموت و دیگر علل حقیقی تأثیرگذار در مرگ است. توقف قوای نامیه و غاذیه که در علوم طبیعی از آن ها بحث می شود، از نظر ملاصدرا علل معدّه مرگ و از دلایلی ضعیف و اقناعی هستند و خود آن ها با علت غایی ذاتی توجیه پذیر می باشند.