فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۵٬۲۳۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
چکیده: آثار ادبی و مسائل اجتماعی با هم ارتباط تنگاتنگی دارند. چنانکه با بررسی آثار بزرگ ادبی می توان به نکات ظریف اجتماعی پی برد. از جمله مسائل مهمی که همواره در طول تاریخ ذهن بشر را به خود مشغول داشته مساله زن و جایگاه او در جوامع مختلف می باشد.بر این اساس این مقاله درصدد است تا با مطالعه مضمون جنسیت زدگی در دو اثر از صادق هدایت «زنی که مردش را گم کرد» و آنتوان چخوف «بانو با سگ ملوس» روابط فکری و ادبی این دو نویسنده را تطبیق و بررسی نماید. در حقیقت از طریق ترکیب مطالعات میان رشته ای زنان و ادبیات داستانی مسائل و پرسش های مطرح می شود که از اهداف هر دو رشته است. برای این منظور با تحلیل محتوا از نوع جهت دار، عناصر زبانی جنسیت زده را طبق مفاهیم مدل پاک نهاد جبروتی و پایه های ارزشی فمنیسم از متن اصلی هر دو داستان استخراج٬ دسته بندی و کدگذاری کرده و به تفسیر آنها پرداختیم.با توجه به فراوانی واژگان جنسیت زده داستان هدایت از لحاظ زبانی کاملا جنسیت زده است و او از این ابزار برای به تصویر کشیدن جامعه مردسالار عصر خود به خوبی بهره برده است.این درحالی است که در داستان چخوف واژگان جنسیت زده محدودتری به کار رفته و با نزدیک شدن به پایان داستان از میزان استفاده از واژگان کاسته شده است.
نقد روان شناختی و جامعه شناختی ذات الدّواهی، شیطانی در لباس عبّاد از هزارویک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ مرداد و شهریور ۱۴۰۳ شماره ۵۷
169 - 200
حوزههای تخصصی:
«حکایت ملک نعمان و فرزندانش» یکی از داستان های خواندنی و چند لایه ای از مجموعه هزارویک شب است. داستان در لایه ظاهری اش جنگ بین مسلمانان و مسیحیان را که موضوعی تاریخی است، بیان می کند. ذات الدواهی، شخصیت اصلی زن داستان و مادر شاه مسیحیان، لباس مردان دین را می پوشد، جنسیت و دین خود را مخفی می کند و لشکریان اسلام را فریب می دهد. از دید اجتماعی، داستان بیشتر به مکاری های زنانه وی می پردازد که درنهایت به سزای اعمال خبیثانه اش هم می رسد، اما در لایه پنهانی تر، وقتی از بُعد کهن الگویی به آن بنگریم، داستان بیانگر فقدان آنیما (عنصر زنانه) در جامعه است و گسستگی خودآگاهی و ناخودآگاه جمعی را نشان می دهد که حکمرانی دو پادشاه بر یک اقلیم پایانِ داستان به خوبی این موضوع را تأیید می کند. روش تحقیق، توصیفی تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانه ای است. ذات الدواهی از نظر کهن الگویی «آنیما (مادرمثالی)» منفی است که در قسمت هایی از داستان «نقاب» به صورت می زند و «سایه»های اجتماع را به صورت پررنگ تری نشان می دهد. البته با اندکی تغییر در شیوه نگرش نسبت به نقش و جایگاه شخصیت ها، می توان او را به عنوان «قهرمان کلک» نیز به شمار آورد. ذات الدواهی نماینده زنان جامعه اش است؛ زنانی که ویژگی زنانه شان (عشق) در نظام مردسالار نادیده گرفته شده است و به حاشیه رانده شده اند. درنتیجه، عنصر مردانه (آنیموس) در او فعال شده است و به دلیل ویژگی های آنیموسی، چهره ای انتقام جو، بی باک، سنگدل و دسیسه چین از خود نشان می دهد.
اهمیت فرهنگ عامه و نقش آن در آفرینش آثار ادبی از دیدگاه شاعران برجسته معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ آذر و دی ۱۴۰۳ شماره ۵۹
143 - 182
حوزههای تخصصی:
فرهنگ عامه از دیرباز عنصری اثرگذار در آفرینش آثار ادبی بوده است. زبان، آداب و رسوم، سنت ها، باورهای عامه و... همه از عناصری هستند که شاعران در طول تاریخ ادب فارسی در راستای اهداف خود از آن ها بهره گرفته اند. با گسترش نقد و نظریه های ادبی در روزگار معاصر، شاعران نیز در کنار منتقدان ادبی، درباره رازهای آفرینش آثار ادبی، منابع خلق آن، عناصر اثرگذار آن و... اظهار نظر کرده اند. یکی از مواردی که شاعران برجسته معاصر درباره آن سخن گفته اند، فرهنگ عامه و نقش آن در آفرینش شعر است. با توجه به اهمیت مسئله، هدف ما در این پژوهش بررسی دیدگاه ها و نظرات شاعران برجسته معاصر درباره اهمیت و ارزش فرهنگ عامه و نقش آن در آفرینش شعر است. در راستای این هدف با روش تحلیلی توصیفی تلاش شده است تئوری ها و دیدگاه های شاعران برجسته ای مانند نیمایوشیج، اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، احمد شاملو و سیمین بهبهانی از لابه لای مصاحبه ها و آثار آنان استخراج، تحلیل و توصیف شود تا از این طریق نقش و اهمیت فرهنگ عامه در خلق آثار ادبی از دیدگاه آنان روشن گردد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که شاعران جریان ساز روزگار معاصر، علاوه بر اینکه از ظرفیت ها و قابلیت های فرهنگ عامه در خلق آثار خود استفاده کرده اند، نگره ها و نظرات مهمی نیز درباره اهمیت زبان عامه، زبان آرگو، نقش زبان عامه و آرگو در ترجمه آثار ادبی، ظرفیت فرهنگ عامه در گسترش تخیل هنری و ادبی، دلایل ماندگاری فرهنگ عامه و ... ارائه کرده اند که بیش از پیش اهمیت فرهنگ عامه و زیرمجموعه های آن را در آفرینش آثار ادبی نشان می دهد.
بررسی نمادشناختی افسانه های خواف؛ با تأکید بر نمادهای آیینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات شفاهی بازتاب زندگی اجتماعی و فرهنگی و نشان دهنده منش، احساس و اعتقادات هر جامعه است. افسانه های عامیانه از بطن اندیشه ها و عواطف مردم برخاسته اند و ظرفیت بسیاری برای تحلیل معنایی دارند و عمدتاً نمادها در این زمینه دارای نقشی اساسی هستند. این افسانه ها جلوه گاه فرهنگ هر جامعه اند و از باورهای آغازین و تخیلات مردم سرچشمه گرفته اند. از میان افسانه های شهرستان خواف که عمدتاً دارای بافتی نمادین هستند دو قصه «کاکل زری و دندان مروارید» و «سلطان و حیدربیگ» با روایت ویژه این شهرستان برای تحلیل نمادشناسی انتخاب شده اند. این قصه ها قابلیت معناسازی قابل توجهی دارند و به ویژه حضور مفاهیم آیینی را در نمادها به صورتی پررنگ نشان می دهند. پژوهش حاضر، به تحلیل نمادشناسانه این دو قصه با تشریح مفاهیم آیینی آن پرداخته و نخست به این سؤال پاسخ داده است که نمادهای موجود در متن از کدام بخش فرهنگ منشأ گرفته اند و سپس مفاهیم ذهنی و بسامد اندیشه های آیینی را در متن قصه ها بررسی کرده است. با توجه به نتایج به دست آمده، بیشتر نمادها از محیط زیست و فرهنگ مادی شهرستان گرفته شده اند و غالباً با مفهوم آیینی در متن حضور یافته اند. با توجه به شرایط جغرافیایی سخت گیر شهرستان خواف، به نظرمی رسد مردم با بخشیدن معنای دینی و عرفانی به عناصر مادی و طبیعی محیط اطراف خود و سهیم شدن در قصه ها، اسطوره ها و آیین های مذهبی، سعی داشته اند تعلق داشتن به یک گروه را به عنوان شکلی از امنیت به دست آورند.
دگردیسی یک روایت: جانور همسری در اسطورۀ «کوپید و سایکی» و قصّه های پریان «دیو و دلبر» و «میرزا مست وخمار و بی بی مهرنگار»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های بین رشته ای ادبی سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۱۱
97 - 134
حوزههای تخصصی:
جانورهمسری یکی از برجسته ترین نمودهای دگرپیکری است که در روایات گوناگون در دگردیسی دیو یا جانور به شاهزاده ای زیبا نمایان شده است. ریشه های جانورهمسری را می توان در ازدواج انسان ها و خدایان در اساطیر و افسانه ها دانست. روایت اسطوره ای «کوپید و سایکی» یکی از مهم ترین اسطوره هایی است که در آن ازدواج یکی از خدایان و یک انسان رخ داده است. برخی این اسطوره را سرمنشأ روایات جانورهمسری می دانند، حال آن که در اساطیر و قصّه های عامیانه کهن تر از «کوپید و سایکی» نیز می توان ریشه های جانورهمسری را کاوید. در ادبیات عامیانه فرهنگ های گوناگون، به ویژه ایران، می توان قصّه های شفاهی یا مکتوب فراوانی از جانورهمسری مشخص کرد که بسیاری از آن ها شباهت های فراوانی به اسطوره «کوپید و سایکی» دارند. «دیو و دلبر» و «میرزا مست وخمار و بی بی مهرنگار» دو مورد از قصّه هایی است که اشتراکاتی با اسطوره «کوپید و سایکی» دارند. در این پژوهش با رویکرد فرانسوی ادبیات تطبیقی به تأثیر و تأثرهای موجود در میان این روایات پرداخته شده است و با رویکردهای روان کاوانه و کهن الگویی نقد و تحلیل شده اند تا برخی از زوایای پنهان آن ها که نشان دهنده اشتراکات و تفاوت هایشان است، آشکار شود. قصّه های جانورهمسری فارسی، بیش و پیش از آن که متأثر از اسطوره رومی «کوپید و سایکی» دانسته شوند، متأثر از یکی از قصّه های پنچه تنترا هستند؛ البته می توان قصّه هایی را که ترکیبی از اسطوره رومی و قصّه هندی باشند هم در میان آن ها دید. عقده ادیپ، ترس از ازاله دوشیزگی، سفر قهرمانی زنانه، مواجهه با آنیموس و گذار از جوامع مادرسالار اشتراکاتی است که در این روایات وجود دارد.
بررسی اشتراکات ساختاری بین مداحی سنتی و قصاید مدحی فاطمی در شعر سه شاعر معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاعران آیینی و مداحان سنتی در سبک های ادبی، به ویژه در زمینه ساختار، اشتراکاتی دارند. این اشتراکات ناشی از استفاده مداوم مداحان از اشعار آیینی و قالب های سنتی است. حفظ و جلوگیری از تحریف این اشتراکات اهمیت دارد. این پژوهش با روش کیفی-نظری و به شیوه کتابخانه ای و تحلیل محتوا، به بررسی اشتراکات ساختاری بین مداحی سنتی و قصاید مدحی فاطمی در شعر سه شاعر معاصر (علی آهی، غلامرضا سازگار و سیدرضا مؤید) می پردازد. یافته ها نشان می دهد که هر سه شاعر، قصاید مدحی فاطمی خود را با ساختار مرثیه ای که در پایان بندی مجلس مداحی رایج است، به پایان می رسانند. این ساختار و یا ساختارهای مشابه آن، وجه اشتراک ساختاری بین مداحی سنتی و قصاید مدحی فاطمی را روشن می سازد. تحلیل سبک زبانی این ساختارها، یازده ساختار فرعی را آشکار می کند: توحیدی، مدحی، مذمتی، محاجه ای، مرثیه ای، تغزلی، پندی، مفاخره ای، تحسری، انتظاری و تضرعی. روش ارائه شده در این مقاله، می تواند الگویی برای بررسی و بازیابی سبک های دیگر در شعر آیینی باشد.
بنیادهای سیاسی و اجتماعی بیانیه های ادبی عصر قاجار (مطالعه موردی بیانیه میرزا آقاخان کرمانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶
1 - 14
حوزههای تخصصی:
با شکل گیری مدرنیته در غرب، اندیشمندان و روشنفکران ایرانی در پی کشف اسباب ترقی ملل متمدن غربی و پیاده سازی آن در داخل کشور برآمدند. میرزا آقاخان کرمانی جزو اولین گروه از روشنفکران ایرانی دوره پیشامشروطه است که در مواجهه با پدیده مدرنیسم، عَلَم نوجویی و تجددخواهی برافراشت و جهت گام نهادن در دنیای مدرن خواستار تقلید و الگوگیری از تمدن غرب شد. نوخواهی آقاخان مانند بسیاری از ادیبان روشنفکر دیگر به عرصه سیاست و اجتماع محدود نماند؛ او نظریاتی نیز برای تجدد در ادبیات و فنون نگارش ارائه داد و خواستار تحول در شیوه نگارش سنتی شد. این پژوهش با نگاهی به اندیشه های سیاسی و اجتماعی آقاخان به بررسی تأثیر آن بر دیدگاه های نوین ادبی وی پرداخته و بدین نتیجه رسیده است که آقاخان نوگرایی ادبی خود را بر مبنای سنت ستیزی طرح ریزی کرده و تحت تأثیر تفکرات ناسیونالیستی و لیبرالیستی خواستار باستان گرایی در زبان و خط فارسی، عربی زدایی از زبان فارسی، ساده نویسی، روشن نویسی و خروج از قید و بندهای سنتی در نوشتار شده است.
تحلیل استعاره های مربوط به حوزۀ بیماری و شفا در ناداستان از قیطریه تا اورنج کانتیاثر حمیدرضا صدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های بین رشته ای ادبی سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۱۱
399 - 449
حوزههای تخصصی:
لیکاف ضمن به چالش کشیدن تلقی سنتی از استعاره، بر این نکته تأکید ورزید که پایه تفکر انسان، استعاری است و ذهن انسان به شکل ناخودآگاه برای درک مفاهیم انتزاعی، از امور محسوس بهره می جوید. یکی از مهم ترین زمینه هایی که ذهن و زبان به جای بیان مستقیم، دست به دامن تصاویر استعاری می شود، موضوعات مربوط به حوزه شفا و بیماری است. بیماران، همراهان آنان و حتی پزشکان به دلیل تجارب پیچیده مربوط به بیماری به ویژه بیماری های لاعلاج، خواسته یا ناخواسته از زبان استعاری در این زمینه بهره می جویند. موضوعی که نه تنها در جریان مفاهمه بیمار با دیگران اثرگذار است، بلکه این امکان را نیز فراهم می آورد که با دستکاری در نظام استعاری این حوزه، شیوه مواجهه بیمار و اطرافیان با بیماری نیز اصلاح گردد. درهمین راستا در این پژوهش تلاش شده است تا کتاب «از قیطریه تا اورنج کانتی» که دربردارنده تجربه زیسته حمیدرضا صدر-نویسنده اثر- از بیماری سرطان است، به شیوه تحلیلی-توصیفی و با محوریت تصاویر مربوط به حوزه بیماری و شفا بررسی شود. برای انجام پژوهش تمامی تصاویر مربوط به موضوع با فراوانی 189 تصویر شناسایی شد و ازاین میان 101 نمونه که شامل تصاویر دربردارنده ارزش گذاری ها راوی درباره بیماری بود تحلیل گردید. نتایج نشان می دهد استعاره های با محوریت بیماری به مثابه دشمن، هیولا، رقابت ورزشی، فرمانده بی رحم، زندان، عنصر گدازنده، اوباش، همدم، عنصر فروبرنده، عنصر لِه کننده، پرتگاه و طوفان به ترتیب، بیشترین فراوانی را در متن دارند. تصاویری که در تمامی آنها تلقی و ارزشگذاری منفی راوی نسبت به بیماریآشکار است. موضوعی که باعث فرسایش هرچه بیشتر روانی و جسمی بیمار شده است.
تحلیل و بررسی غیریت سازی در اشعار فدوی طوقان و سپیده کاشانی از دیدگاه نظریۀ گفتمان لاکلائو و موفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با روش تحلیلی، به بررسی تطبیقی اشعار سپیده کاشانی، شاعر پایداری ایران و فدوی طوقان، شاعر پایداری فلسطین از دیدگاه نظریه تحلیل گفتمانی لاکلائو و موفه می پردازد. شعر پایداری در دهه های اخیر خصوصاً در ایران و فلسطین مورد توجه ویژه واقع شده و رشد کمّی و کیفی قابل ملاحظه ای داشته است. این نوع شعر به دلیل تقابل با جبهه دشمن، تصویری دقیق از دیگری به نمایش می گذارد و مرز خود با دیگری را پررنگ می سازد. نمایش خود و دیگری که عاملی مؤثر در تعریف هویت ملّی است، در اشعار کاشانی و طوقان قابل تأمل است. این پژوهش بر اساس نظریه گفتمان لاکلائو و موفه به این سؤال اصلی پاسخ می دهد که در شعر کاشانی در مجموعه شعر «پروانه های شب» و شعر طوقان در مجموعه «تموز والشیء الآخر»، تاریکی و روشنایی چه نقشی در مرزبندی با دیگری دارد؟ و به این نتیجه می رسد که در شعر مقاومت ایران و فلسطین، اشتراکات مفهومی مرتبط با نور و ظلمت با روش های مختلف ادبی در قالب برجسته سازی، حاشیه رانی و مانند آن نمود یافته و توانسته مرز خود با دیگری را به مخاطب اشعار نشان دهد و از این طریق به تشویق آنان به مبارزه یا دفاع از خود بپردازد.
تبیین معناشناختی عناصر معماری در روایتگری منقوش و منظوم (با تمرکز بر وجوه عامیانه در نگاره بهزاد و داستان گنبد فیروزه نظامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ آذر و دی ۱۴۰۳ شماره ۵۹
183 - 229
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر بر آن است تا با تمرکز بر وجوه عامیانه در نگاره بهزاد و داستان گنبد فیروزه نظامی، به تبیین معناشناختی عناصر معماری در روایتگری منقوش و منظوم ایرانی بپردازد. برای رسیدن به این هدف، نخست با ارائه تعاریف اجمالی و کاربردی از مفاهیم کلیدی مورد نظر مشتمل بر عناصر معماری، روایت، وجوه عامیانه، معناشناسی حدود نظری و محتوایی پژوهش تعیین می شود. سپس با تکیه بر نقاط اشتراک، دو اثر محوری نگاره کمال الدین بهزاد و داستان گنبد فیروزه نظامی مورد بررسی و بازخوانی قرار خواهد گرفت. در ادامه، نقشه راه پژوهش براساس پرسش کلیدی بحث مبنی بر چگونگی یافتن نقش و جایگاه عناصر معماری مشخصاً گنبد و رنگ در فرایند روایتگری ترسیم و برای پاسخ دادن به آن، فرایندی سه مرحله ای، براساس آرای نشانه معناشناختی شعیری و کوتس، تدوین و اجرایی می شود. در مرحله اول، ادبیات و معماری به مثابه دو دستگاه روایتگر تعریف می شوند. سپس، هم زمان با خوانش نگاره و داستان، وجوه عامیانه هر اثر استخراج می شود و مورد بررسی قرار می گیرد. در گام سوم، یافته های پژوهش به صورت موازی بررسی و ارزیابی می شود. نتایج پژوهش شاخص های دوازده گانه معماری روایی و شاخص های هشت گانه ادبیات عامه را به دست داده است. همچنین، با توجه به محتوای روایی و نمادین، فضا، تداعی، تداعی تخیل، ساختن حال یا خلق اکنون، بهره مندی از تنش، در سه ساحت زمینه، استفاده و شیوه روایت، می توان وجوه مرتبط با ادبیات عامه را در گستره مورد بررسی پژوهش دریافت و تحلیل کرد.
بررسی نفثه المصدور بر اساس رویکرد نشانه شناسی اجتماعی پی یر گیرو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷
77 - 92
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی اجتماعی از جمله رویکردهای انتقادی بازخوانی متون ادبی است که در صدد بررسی و کشف نشانه های درون متنی می باشد تا بتواند به لایه های مفهومی پنهان آن دست یافته و معانی نهفته در این نشانه ها را درک نماید. پی یر گیرو، نشانه های اجتماعی را به دو گروه هویت و آداب معاشرت تقسیم می کند. نفثه المصدور اثر ارجمند شهاب الدین محمد زیدری نسوی، منشی سلطان جلال الدین خوارزمشاه، کتابی است که در مورد حمله مغول به ایران و سقوط سلسله خوارزمشاهیان نوشته شده است و با توجه به موضوع آن که مضمونی تاریخی- اجتماعی دارد، می توان جلوه هایی از فرهنگ، هویت، و آداب و رسوم دوره خوارزمشاهیان را در آن به وضوح دید و از این رو، کتاب مذکور دارای رمزگان های اجتماعی بسیاری است که نیاز به استخراج و تحلیل دارد. بر این اساس، نگارندگان این پژوهش کوشیده اند تا با بهره گیری از روش تحلیل کیفی و با تکیه بر دیدگاه پی یر گیرو، نشانه های اجتماعی را در نفثه المصدور بررسی و تحلیل نمایند. بر اساس یافته های این پژوهش، نشانه های اجتماعی در نفثه المصدور در مقوله هویت و آداب معاشرت بازتاب یافته و در قالب عواملی چون لحن سخن، حالات و اطوار، خوراک، پوشاک و ... بروز یافته است که به نوعی بیانگر تنوع رمزگان های زمان نویسنده و توجه شایان او به اوضاع اجتماعی جامعه است.
تحلیل پیوند دو مفهوم ملیت و دیانت و نمود مصادیق این دو مفهوم در شعر دوره مشروطه (با تکیه بر شعر سید اشرف الدین حسینی و محمدتقی بهار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷
13 - 28
حوزههای تخصصی:
در این مقاله نویسندگان بر آن بوده اند تا پیوند دو مفهوم ملیت و دیانت را در شعر دوره مشروطه با تکیه بر شعر سید اشرف الدین حسینی و محمدتقی بهار، تحلیل کنند. این جستار در پی پاسخگویی به دو سوال اصلی است: آیا مفهوم گرایش ملی در اساس با جهان بینی دینی در محدوده تحقیق حاضر در تقابل و تضاد است؟ و ارتباط دو مفهوم ملیت و دیانت در محدوده تحقیق حاضر چگونه و با چه عناصر و مصادیقی نمود پیدا کرده است؟ راجع به اهمیت تحقیق باید خاطرنشان کرد که یکی از مسائل جدی در جامعه امروز، بحث ارتباط ملیت و دیانت با یکدیگر است و در محدوده تحقیق حاضر و پرسش های پژوهش به ویژه سوال دوم، تاکنون پژوهشی مستقل انجام نشده است. بعد از تحلیل اشعار شاعران مورد نظر از جهت توجه به مفاهیم ملیت و دیانت، مشخص شد که این مفاهیم نه تنها در مقابل هم نیستند؛ بلکه در پیوند و تعامل با هم هستند و این پیوند در قالب مصادیقی چون پیوند عنصر ملی وطن با دین و پیوند عنصر ملی مظاهر تاریخ و فرهنگ ملی با عنصر دینی اسوه های دینی خود را نمایان کرده است. روش تحقیق حاضر از نوع تحلیل محتوا با رویکرد توصیفی – تحلیلی بوده است.
بن مایه «مرد آویزان» در فرهنگ و ادب عامه و رسمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از نشانه های مهمی که در مرحله گذار فرد برای رسیدن به فردیت، در روایات بنیادین جهان دیده می شود، عبور از راهرو پیچ در پیچ افقی یا عمودی (چاه/غار) است؛ تاریک جایی که به سبب دیده نشدن و ناشناختگی پر از ترس و وحشت است؛ هیولاها، مارها و موجودات جهان زیرین در این مکان مسکن دارند و تنها با جنگیدن می توان از آن ها رست. گاه در عمق و بن این مکان ترسناک، موانعی قرار دارد که به ظاهر، پاداش یا هر چیز خوشایند دیگری است، اما همان شیء یا موقعیت با ایجاد تعلیق، خود مرحله ای از آزمون محسوب می شود و گاه مانعی از پیروزی قهرمان خواهد بود. در این مقاله کوشش شده به روش توصیفی تحلیلی، مصادیق تعلیق با الگوی تکرار شونده «مرد آویزان» در ادب عامه و رسمی ایران و جهان، بررسی شود. حاصل کار نشان می دهد این تصویر در ذات مشترک نگرش انسان در مواجهه با دشواری های زیستی ریشه دارد و با توجه به زمان و مکان زیست و نوع انسان، با قدرت در ادبیات، فرهنگ و دین، هنر، سیاست و اقتصاد به حیات خود ادامه داده است. این تصویر، متأثر از تجربه اندوزی از فاجعه بوده که کارکرد ذهن انسان است و به رغم تکامل فرهنگی نوع انسان، از ذهن وی حذف نشده و ابتدا در قالب بن مایه در اساطیر و آیین های مادی بازتاب یافته و در دوران نوتر، با ورود به انواع ادبی رسمی و یا عامه، کارکردی متفاوت یافته و موجد انواع ادبی خاصی شده است.
نازینْک، گونه ای شعر عامه بلوچی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ مرداد و شهریور ۱۴۰۳ شماره ۵۷
75 - 102
حوزههای تخصصی:
ادبیات عامه بلوچ تنوع زیادی دارد و بخش اعظم آن را شعر تشکیل می دهد. انواع گوناگون شعر در همه عرصه های زندگی مردم حضور دارد و این حاکی از ذوق عامه آن ها برای پرداختن به شعر و ادب است. نازینک یکی از کهن ترین جنبه های ادبیات شفاهی قوم بلوچ است که در سراسر سرزمین بلوچستان هنوز رواج دارد و آن را مردم بلوچ، به ویژه مادران در توصیف فرزندان خود می خوانند. سراینده هیچ کدام از این سروده ها مشخص نیست و سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل شده اند. ﺳﺎﺧﺘﺎر نازینک ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﺷﻮاﻫﺪی ﻛﻪ در دﺳﺖ اﺳﺖ، شبیه لالایی بلوچی است. درون مایه آن متنوع و بیشتر توصیفی از ویژگی هایی است که در گذشته برای دختر و پسر شایسته درنظر می گرفته اند. این اشعار تفاخر مادران و پدران نسبت به فرزندان خود و دربردارنده آرزوهای آنان است. این سروده ها موزون و از نظر زبانی روان و شیوا و از نظر ادبی پربارند. در بیشتر نازینک ها قافیه وجود دارد. هدف از این پژوهش، معرفی نوعی شعر عامه بلوچ است که تاکنون تحقیقی درباره آن صورت نگرفته است. این پژوهش به شکل بنیادی، برپایه تحقیقات میدانی و به روش توصیفی تحلیلی انجام شده است.
تحلیل رزم ابزار های حماسی فارسی براساس نظریه بیان شفاهی (مطالعه موردی: هفت لشکر (طومار جامع نقالان)، طومار نقالی شاهنامه، شاهنامه، شهریارنامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ مهر و آبان ۱۴۰۳ شماره ۵۸
1 - 46
حوزههای تخصصی:
این مقاله براساس دستاورهای نظریه بیان شفاهی درپی معرفی یکی از ویژگی های سنت شفاهی در حماسه فارسی است. لذا بر روی رزم ابزارها تمرکز کرده و برای مطالعه، استخراج انواع و میزان بسامد آن، طومار هفت لشکر و طومار نقالی شاهنامه را به عنوان نمونه هایی از حماسه شفاهی و شاهنامه و شهریارنامه را به عنوان نمونه هایی از حماسه منظوم، برگزیده است و در روند این پژوهش علت برجستگی و شهرت رزم ابزارهای حماسی را به دلیل انتساب به شاهان و پهلوانان، کشور / شهر ، حیوانات توتمی و نیز اغراق در وزن و قدرت، کاویده است. شاعران حماسه سرا/نقالان، این رزم ابزارهای ویژه را در شکل و ساخت «گزاره های قالبی»، در این مقاله براساس دستاورهای نظریه بیان شفاهی درپی معرفی یکی از ویژگی های سنت شفاهی در حماسه فارسی است. لذا بر روی رزم ابزارها تمرکز کرده و برای مطالعه، استخراج انواع و میزان بسامد آن، طومار هفت لشکر و طومار نقالی شاهنامه را به عنوان نمونه هایی از حماسه شفاهی و شاهنامه و شهریارنامه را به عنوان نمونه هایی از حماسه منظوم، برگزیده است و در روند این پژوهش علت برجستگی و شهرت رزم ابزارهای حماسی را به دلیل انتساب به شاهان و پهلوانان، کشور / شهر ، حیوانات توتمی و نیز اغراق در وزن و قدرت، کاویده است. شاعران حماسه سرا/نقالان، این رزم ابزارهای ویژه را در شکل و ساخت «گزاره های قالبی»، در گنجینه ذهن خویش داشته و در مرحله سرایش حماسه، به طور طبیعی و ناخودآگاه وارد آن کرده اند. مهم ترین دستاورد این پژوهش در کنار معرفی رزم ابزارها به عنوان یک «گزاره قالبی حماسی»، این است که اختلاف در بسامد و تنوع رزم ابزار ها میان متون منظوم حماسی و طومار های نقالی و نیز کاربرد رزم ابزارها در متون پیش و هم زمان با شاهنامه مانند یادگار زریران، اشعار رودکی، فرخی سیستانی و ... نشان دهنده آن است که اولاً «گزاره های قالبی رزم ابزار حماسی» میراثی از سنت شفاهی حماسه فارسی است و شاعران حماسه سرا / نقالان حتی فردوسی در ابداع آن ها هیچ نقشی ندارند. دیگر آنکه طومار های نقالی صرفاً از متون حماسی منظوم متأثر نبوده ، بلکه روایت های شفاهی نیز در شکل گیری آن نقش داشته است.
بازشناسی عناصر هویت بخش شیعی در شعر جاسم الصحیح، شاعر معاصر عربستانی
حوزههای تخصصی:
شعر شیعه به عنوان گونه ای مهم از ادب دینی و با ویژگی های منحصر به خود نقشی حائز اهمیت را در گفتمان پردازی شیعه در تمام ادوار تاریخی داشته است. عناصر هویت بخش ادب شیعی، شاعران شیعی را صرف نظر از جنسیت، تبار، زبان و قومیتشان ، از طریق باورها، عواطف، نمادها و مناسک مذهبی مشترک به هم پیوند می زند و از آن ها یک جامعه شیعی می سازد. شاعران شیعه، شعر را رسانه ای بلیغ برای ترسیخ و نشر مؤلفه های مذهبی خود قرار داده اند تا سلاحی برای مبارزه با انحرافات، ظلم و تعبد بوده و یادآور مبدأ ظلم ستیز و حرکت زای تشیع باشد. جاسم الصحیح شاعر عربستانی وشیعی اهل احساءنیز در شعر خود به مؤلفه های هویت بخش شیعی، پرداخته و در میان مسلمانان اهل سنت بر عقاید شیعی خویش، پابرجا مانده و منقبت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اهل بیت: را یکی از مقوله های اصلی شعر خود قرار داده است. هدف جستار حاضر بررسی چگونگی به کارگیری و پردازش این مؤلفه ها با روشی تحلیلی-توصیفی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که قالب های زبانی شاعر سرشار از عاطفه ی صادق، می باشدو به طور کامل ودقیق، هدفمند و برنامه ریزی شده ایدئولوژی وی را البته غیر مستقیم و بسیار گیرا منتقل می کند و تربیت ذوق و معرفت مخاطب را به همراه دارد.
تحلیل تطبیقی کهن الگویی جلوه های طبیعت در شعرهای رزا جمالی و غاده السمّان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از ساختارهای بنیادی در شعر رُزا جمالی و غاده السّمّان تفکر اسطوره ای است. از آنجا که این دو شاعر از لحاظ شیوه استفاده از واژگان و عناصر زبانی زنانه شباهت های بسیاری با هم دارند، اشعارشان از جنبه عناصر زبانی مشترک و دارای کهن الگو، تحلیل تطبیقی شده است؛ بنابراین روش انجام پژوهش تطبیقی و با رویکرد توصیفی- تحلیلی بوده است. یافته ها نشان می دهد هر دو شاعر بر اساس اندیشه و عاطفه زنانه از عناصر و جلوه های طبیعت استفاده کرده اند و حضور این عناصر و مفاهیم مثل زمین، دهلیز، دریا، اقیانوس، درخت و ... ریشه کهن الگویی دارند؛ درواقع هر دو شاعری دارای سرشت و ذهنیتی متأثر از ضمیر ناخودآگاه هستند و تصاویر شعر آنها فراتر از مرزها و محدودیت های مردسالارانه محسوب می شود. همچنین عناصر کهن الگویی زنانه (رویش، زایش، حیات، جاودانگی و مرگ) در اشعار این شاعران برجسته است. رزا جمالی، زایش و حیات را از طریق تشبیه خود به کلمه زنانه «زمین» و غاده السمان جاودانگی زنانه را از طریق همانند دانستن خود با «درخت و جنگل» نشان داده است. از لحاظ ذهنیت زنانه باید گفت زبان جمالی نسبت به زبان غاده مبهم تر و زنانه تر است. همچنین وحدت و جاودانگی در شعر جمالی بیشتر از غاده دیده می شود.
نقد «هژمونی فرهنگی» در رمان آب نبات هلدار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«مطالعات فرهنگی» از جمله رویکردهای نوین نقد ادبی است که از ویژگی های بارز آن، می توان به مناقشه بین «فرهنگ متعالی» و «فرهنگ عامه» اشاره کرد. این رویکرد نظری، ادبیات عامه پسند را معرف فرهنگ روزمره می داند. از این رو، نحوه شکل گیری هویت، فرهنگ جنسیتی، آیین های اجتماعی و کارکردهای صنعت فرهنگ را در متون معاصر مطرح کرده، میان ادبیات و جامعه پیوندی عمیق تر برقرار می سازد و به تحلیل کارکردهای ابزاری ادبیات می پردازد؛ به ویژه آن دسته از کارکردها که موجب می شود طبقه حاکم، از ادبیات در جایگاه ابزاری برای کنترل رفتارها و واکنش توده ها وام بگیرد. همین جاست که نظریه «هژمونی فرهنگی» شکل می گیرد و با برنامه ریزی کیفیت تولیدات ادبی، موجب تحکیم بقای حاکمیت می شود. در این میان، آبنبات هل دار اثر مهرداد صدقی، که طبق آمار وبگاه های گوناگون اطلاعات نشریات ایران در جایگاه سرآمد یکی از پنج اثر پرفروش و پرمخاطب داستانی دهه نود ارزیابی شده، از جمله داستان های عامه پسند است که از منظر ساختار هژمونی در مطالعات فرهنگی، می توان به نقد ابعاد گوناگون آن پرداخت. این پژوهش با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی، درصدد است مشخصه هایی عامه پسند این رمان را بر اساس رویکرد نظری استوارت هال بررسی کرده، آشکار سازد چگونه عنصر طنز در کنار فضاسازی های نوستالوژیک دهه شصت، بازتاب تصاویر خاطره انگیز و خوش از جنگ هشت ساله ایران و عراق و تهمیدات نویسنده به منظور ارائه روایتی مطلوب حاکمیت از جنگ، برخلاف ظاهری رئالیستی اش، خصوصیاتی کاملاً غیررئالیستی به این اثر بخشیده است. در نتیجه، جایگاه اثری که می توان آن را قسمی از ادبیات جنگ نامید، در حد رمانی سرگرم کننده تقلیل یافته است.
تحلیل آثار سعدی بر اساس نظریۀ اخلاق غمخواری از دیدگاه نل نادینگز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های بین رشته ای ادبی سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۱۱
163 - 194
حوزههای تخصصی:
مصلح الدین سعدی شیرازی(606 – 690ه.ق) از شاعران و نویسندگان ایرانی است که در باب آموزش مباحث اخلاقی سخن گفته و از جمله مربیان بزرگ اجتماعی است که تعلیم را اساس نیکبختی و سعادت افراد می داند، به همین سبب حکمت عملی و اندرزهای تربیتی را در اشعار وحکایت های خویش گنجانده است. این بررسی نشان می دهد که برخی اشعار و حکایت های سعدی با مصادیق و مبانی نظری و مفاهیم اخلاق مراقبت و غمخواری و نظریه های تربیتی نل نادینگز(متولد 1929م.) فیلسوف تعلیم و تربیت امریکایی مطابقت و مشابهت دارد. نادینگز، محور تربیت اخلاقی را انسان می داند و اعتقاد دارد که شخص در غمخواری، در حالتی از رنج و اضطراب قرار می گیرد. این حالت او را بیدار می سازد تا از خود فراتر برود. بر اثر همین بیداری است که نیازهای دیگران را مانند نیازهای خود می داند و در جهت رفع آن کوشش می کند، تاجایی که نیاز دیگری را برخود فرض می داند. مقاله حاضر با روش توصیفی-تحلیلی می کوشد تا به این سوال اصلی پاسخ دهد که کدام مؤلفه اخلاقِ غمخواری از دیدگاه سعدی با نظریه اخلاق غمخواری نادینگز همسانی دارد؟ براساس نتایج تحقیق، دلمشغولی عاطفی برای دیگران و غمخواری برای عامه مردم در سطح جهانی در آثار سعدی نمود گسترده ای دارد. توجه به ارزش های انسانی و دلمشغولی عاطفی از اهمّ رویکرد سعدی در اخلاق ارتباطی است.
کارکرد فضاهای معماری در روایت پردازی رمان سمفونی مردگان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های بین رشته ای ادبی سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۱۱
195 - 226
حوزههای تخصصی:
این پژوهش، در راستای مطالعات بین رشته ای ادبیات، به دنبال واکاوی پیوند میان معماری و ادبیات داستانی شکل گرفته است. هدف این پژوهش تحلیل رمان سمفونی مردگان عباس معروفی و نقش بناها و عناصر معماری در شکل دادن به ساختار این رمان است. روش تحقیق بر مبنای نظریه مفهوم سکونت نوربری-شولتز است. در این پژوهش بناهای معماری این رمان از منظر نظریه مفهوم سکونت و انواع سکنی گزیدن واکاوی شد. نتایج این پژوهش نشان می دهد بناهای معماری مانند کاروانسرا، قهوه خانه، خانه و فضاهایی چون آشپزخانه، انباری و عناصری چون آستانه و پنجره نقش کلیدی در این رمان ایفا می کنند و نویسنده با یاری جستن از ویژگی های منحصرد به فرد آن ها از منظر شیوه های مختلف سکونت و نیز دلالت های ضمنی شان مفاهیم موردنظر خود را شرح می دهد. خانه، قهوه خانه و کاروانسرا در این داستان ادامه شخصیت ها هستند و هویت شخصیت ها با این مکان ها تکمیل می شود. خانه برابر با پدر، قهوه خانه برابر با آیدین و کاروانسرا برابر با اورهان است. شخصیت آیدا نیز به کمک جزءفضای آشپزخانه و فضای آستانه ای، که مبین مفاهیم خاصی در معماری است، توصیف می شود.