فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۶۱ تا ۱٬۳۸۰ مورد از کل ۱۱٬۴۰۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
لحن یکی از عناصر اصلی و تاثیرگذار متن به خصوص متن های روایی است که برخورد شاعر را نسبت به موضوع و شخصیت ها نشان می دهد. هدف این مقاله بررسی چگونگی لحن در شعر اخوان و نقش آن در تاثیرگذاری اشعار روایی او با تاکید بر مجموعه زندگی می گوید اما باز باید زیست است. این اثر جز نظم و انضباط های شعری مانند وزن و قافیه، بهره چندانی از عناصر شعر مثل تخیل و صورخیال نبرده است. این ویژگی در کنار روایی بودن اثر، موجب شده بررسی آن از حیث ارزش های روایی و داستانی، ضروری تر از بررسی شعریت آن باشد. در همین راستا مقاله حاضر با روش توصیفی تحلیلی با تاکید بر عنصر لحن، در سه حوزه لحن شخصیت ها، عناصر دخیل در ساخت لحن، و نقش لحن در انتقال معانی ضمنی و ثانویه سخن مورد بررسی قرار داده است. اخوان به شیوه داستان پردازان امروزی، لحن را بر اساس جایگاه اجتماعی شخصیت ها، حوادث و موقعیت های روایی و فضای داستان قرار داده و در این راستا از عناصری مانند واژگان، تصاویر، زبان بدن، ساختمان جملات، موسیقی و... بهره برده است. علاوه بر آن، یکی از مهمترین کارکردهای لحن در شعر او انتقال معانی ثانویه و ضمنی سخن است که موجب تاثیرگذاری کلام و انتقال بهتر معنا و گاه ایجاد طنز شده است.
بررسی نظام گفتمانی شوشی در داستان سیاوش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگاهی به مناسبات بینامتنی متون حماسی و عیاری (براساس شاهنامه و سمک عیار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی کاربرد استعاره در تاریخ وصاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاریخ وصاف از جمله برجسته ترین آثار نثر فنی تاریخی است که نگارنده آن یعنی وصاف الحضره کوشیده است تا با زبانی شاعرانه یک کتاب تاریخی مربوط به دوره حکومت مغولان بر ایران را به متنی ارزشمند و در عین حال مشهور تاریخی- ادبی ارتقا بخشد. او در راه خلق متنی آراسته، زیبا، شاعرانه و در عین حال دقیق تاریخی، کوشیده است تا با بهره-گیری از آرایه ها و فنون ادبی به این مهم نایل آید. از جمله تصویرهای شعری که وصاف الحضره از آن بهره برده، می توان به استعاره اشاره کرد. در این مقاله که با هدف نمایاندن هرچه بیشتر زیبایی های ادبی این کتاب کمتر شناخته شده صورت پذیرفته، تلاش گردیده تا به روش توصیفی و تحلیلی و با توجه به بلاغت سنتی، به چگونگی کاربرد استعاره در آن از جهت انواع و ابهام پرداخته شود. نتیجه این پژوهش نشان از عنایت ویژه وصاف به کاربرد این صورت خیال دارد. امری که در عین نمایاندن هنر نویسندگی وی، از عوامل اصلی ابهام آفرین در این متن برشمرده می شود.
بررسی و تحلیل ویژگی های محتوایی و زبانی اشعار حماسی سیاوش کسرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان ها و اشعار مبتنی بر توصیف اعمال پهلوانی و بزرگی ها و افتخارات قومی را در تعریف سنتی، حماسه می گویند. شعر حماسی از جمله جریان های عمدة شعر معاصر است که ویژگی های حماسی آن متناسب با شرایط تاریخی دگرگون شده است. در این پژوهش برای توصیف حماسه، متناسب با نیازهای بیانی تازه، ابتدا به روند تطور تعریف حماسه تا دوره ء معاصر اشاره شده و سپس نمودهای حماسی در شعرهای سیاوش کسرایی کاویده می شود. در این پژوهش اشعار حماسی سیاوش کسرایی در سه بخش بررسی وتحلیل شده است: ویژگی های محتوایی ( شکل روایی اسطوره و حماسه های مردمی )، موسیقی حماسی و ویژگی های زبانی ( بهره گیری از زبان و کاربردهای باستان گرایانه، ذکر اسامی اسطوره ای، ذکر ابزار جنگی، بهره گیری نمادین از عناصر طبیعت ). نتایج این پژوهش نشان می دهد که هرچند منطق رمانتیک ها در بخشی از شعر سیاوش کسرایی وجود دارد، اما او به اقتضای فضای سیاسی-اجتماعی روزگار خود به اشعار حماسی روی آورده است و در شعر و زبان وی می توان مضامین و رویکرد حماسی را مشاهده کرد.
تحلیلی بر دو رمان از محمدرضا بایرامی با نظری به اندیشه فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محمدرضا بایرامی از نویسندگان توانمند معاصر است که دورمان او «پل معلّق» و «مردگان باغ سبز» به دلیل پرداختن او به عوامل برون زبانی مثل بافت موقعیتی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، تکثرگفتمانی را بین نسل ها و عصرهای متفاوت به لحاظ پیوند لاینفک این عوامل با ایدئولوژی و پیوند رمان ها با بافت اجتماعی و تاریخی، زمینه تحلیل گفتمان انتقادی را فراهم کرده است. از دو رمان وی «پل معلّق» جنبه روان شناختی و «مردگان باغ سبز» جنبه تاریخی و جامعه شناختی قوی تری دارند و موضوع اصلی رمان دوم او، جستجوی هویّت است. یکی از نظریه پردازان معروف در تحلیل گفتمان انتقادی میشل فوکوست که ظاهراً بایرامی در این دورمان از اندیشه او بهره گرفته است با این تفاوت که غرض وی همچون فوکو، از واژه «ایدئولوژی»، هر نظام فکری و گفتمان مسلّط، منهای اندیشه های متافیزیکی و تجربه قدسی نیست. پرسش محوری نگارنده در این پژوهش، میزان تأثیر پذیری بایرامی از نظریه فوکو و توانایی وی در خلق تکثّر گفتمان است و در نهایت با تجزیه و تحلیل این دورمان به شیوه توصیفی-تحلیلی، نشانه های تکثّر گفتمان را از منظر زبانی، روان شناختی، جامعه شناختی و ایدئولوژیکی برمی شمارد.
سوژه گفتکویی باختین : گذشته و حال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با وجود این که تعریف سوژه و چگونگی شکلگیری ساختار آن همواره از دغدغههای اصلی باختین بود، او در هیچیک از آثارش، نظریهای مشخص برای سوبژکتیویته ارائه نکرده است. تحقیق حاضر می کوشد تصویر روشنی از سوژهی گفتگویی ارائه دهد که از میان آثار او در خلال بیست و پنج سال تحقیق به دست آمده است.. برای سهولت کار، مراحل پنجگانهای معرفی شدهاند که باختین در هر یک از آنها قدمی به تعریف نهاییاش نزدیکتر شده است. او در هر مرحله، با ایجاد تغییراتی در نظرات پیشین خود یا با تغییر میزان تاکیدش بر یکی از خصوصیتهای سوژه، به تعریف جدیدی دست یافته است. فقط در مرحلهی کارناوالی تصویری که از سوژه ارائه شده یک ویژگی کاملاً متفاوت با تعریف های قبل و بعد از خود دارد که نهایتاً در تعریف نهایی باختین از سوژه حذف کند. مراحل شکلگیری تعریف سوژهی باختینی به ترتیب عبارتند از: سوژهی اخلاقی، سوژهی زیباشناختی، سوژهی رمانی، سوژهی کارناوالی، و سوژهی گفتگویی. سپس به دو نظریهی معاصر خودِگفتگویی اشاره شده است که هر دو مفهوم سوبژکتیویته باختینی را مبنا قرار داده اند. نظریهی اول متعلق به هرمانز است که تحت عنوان جایگاه سوژه/ فضای سوژه در این مقاله به توضیح آن پرداختهایم. نظریهی دیگر که حاصل بسط و تغییر نظریهی هرمانیز است و بعضی از وجوه مغفول در نظریهی جایگاه سوژهی او را در خود لحاظ کرده است، در بخش خودِ گفتگویی و تجسد مورد نظر قرار گرفتهاند. در کل مقاله به خوانشهای نو و معاصر از آثار باختین نیز توجه شده است.
سبک شناسی روایت: الگوی تأویلی خطا، مجازات در ساختار حکایات عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله تلاش شده است تا با تأکید بر تأویل به عنوان ویژگی ای بنیادین در زبان عرفان، یکی از پرکاربردترین الگوهای روایی در حکایات عرفانی معرفی شود. این الگو نیز، همسو با بسیاری از حکایات تعلیمی حاصل خطا و مجازات است، با این تفاوت که خطای آشکار رخ داده از سوی یک کنشگر، با تبدیل شدن به کنشی قانونی، به مجازات مورد انتظار نمی رسد بلکه در لایه ای دیگر با تعریف خطایی نو مجازاتی نو نیز رخ می دهد. در این الگوی روایی، تأکید بر خطای دوم، محصول حرکتی تأویلی و باطن گرایانه است به همین دلیل خطای نخست نیز دیگر خطا محسوب نمی شود. از این رو می توان گفت این الگو توصیفی روایی از کارکرد تأویل در متون عرفانی ارائه می دهد. با این نگاه، برجسته شدن برخی خطاها در حکایات عرفانی و چشم پوشی از برخی دیگر، می تواند نقش قوانین حاکم بر سنت عرفانی در شکل گیری این حکایات را نیز آشکار کند. این روش و الگوی برآمده از آن اگرچه بر ویژگی های ساختاری و روایی متون عرفانی مبتنی است، پیوندی آشکار با عناصر زبانی و فکری سنت عرفانی دارد. این مقاله تلاشی است محدود در جهت سبک شناسی روایت در حکایات کهن.
بررسی روایت در رمان «چشم هایش» از دیدگاه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«چشم هایش» نخستین رمان بزرگ علوی به حساب می آید. ترتیب نقل حوادث در این رمان برحسب توالی زمانی نیست و راوی از انتهای داستان با استفاده از شیوه های مختلف شروع به نقل حوادث کرده است.در این مقاله پس از بحث مختصر پیرامون روایت، پیرنگ و داستان، روایت این داستان براساس دیدگاه های ژرار ژنت نقد و تحلیل می شود. ژرار ژنت پنج مقوله محوری را که عناصر روایت به شمار می آیند، برای تحلیل قصه تمیز می دهد که عبارتند از نظم، تداوم، بسامد، وجه و لحن. راوی در روایت رویدادهای رمان «چشمهایش» از شیوه بازگشت به گذشته استفاده می کند. او پس از شنیدن خبر درگذشت استاد ماکان، نظم و ترتیب زمانی و خطی رخدادهای داستان را برهم می زند و با پیدا کردن زن ناشناس به گذشته بازمی گردد. رمان چشمهایش را از نظر حجم، زمان و تداوم می توان به دو بخش تقسیم کرد؛ در بخش اول روایت از سرعت بالا و در اصطلاح از شتاب مثبت برخوردار است و راوی در این قسمت رخدادها را به صورت خلاصه و گزینشی روایت می کند؛ در بخش دوم سرعت روایت به کندی می گراید و رخدادها با جزئیات بیشتری ذکر می شود و بخش بزرگی از متن به مدت زمانی کوتاه اختصاص پیدا می کند که نشان دهنده شتاب منفی و سرعت کند روایت است. بخش های روایت شده در این قسمت، نقش بسیار مهمی در مسیر اصلی داستان ایفا می کنند زیرا این بخش ها بستر کانون های تمرکز محسوب می شوند.
ادبیات و مسأله شناخت: در دفاع از شناخت گرایی ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت گرایی ادبی، چنان که من آن را می فهم، دو دعوی عمده دارد: (1) برخی از آثار ادبی می توانند شناختی غیرپیش پاافتاده را به خواننده منتقل سازند و (2) ارزش شناختی اثر ادبی، بخشی از ارزش زیبایی شناختی آن است. در این مقاله، من از دعوی نخست دفاع می کنم. برای انجام این کار، نخست به سراغ افلاطون می روم و طرحی را از اشکالات معرفت شناختی او بر آثار ادبی که از موضع ضدشناخت گرایانه مطرح شده اند به دست می دهم و با صورت بندی مجدد آن ها از چشم اندازی تازه، زمینه ای را برای پژوهش معرفت شناسانه خود فراهم می آورم و سپس روند و روال هایی را که آثار ادبی از رهگذر آن ها، شناخت گزاره ای و غیرگزاره ای (شامل شناخت مبتنی بر چشم انداز، شناخت هم دلانه و شناخت چگونگی) را برای خوانندگان پدید می آورند، شرح و بسط می دهم. دفاع من از شناخت گرایی ادبی انواع متفاوتی از شناخت را از آثار ادبی قابل حصول می داند اما آگاهانه و عامدانه-برخلاف نظر نوام چامسکی و مارتا نوسباوم- از برتری بخشیدن آثار ادبی بر آثار فلسفی و علمی در ارائه نوعی خاص از شناخت پرهیز می کند.
تحلیل روایت اسطوره ای منظومه آرش کمانگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعر آرش کمانگیر، سروده سیاوش کسرایی، از نمونه های خوب اشعار روایی معاصر است که می تواند از دیدگاه نظریه های روایت شناسی امروز مورد تحلیل و تفسیر قرار بگیرد. در این مقاله براساس نظریه های تولان، ژنت، گرماس و ... علاوه بر مواردی چون طرح و پیرنگ، زمان، شخصیت پردازی، کانون سازی و ... به بازنمایی پیوند روایت پردازی کسرایی با ماهیت اسطوره ای این داستان نیز پرداخته ایم. بر این اساس می توان گفت که تحلیل های این پژوهش در حوزه روایت شناسی شناختی نیز وارد می شود. نتیجه این پژوهش، آشکارکننده استفاده شاعر از راویان متعدد، در راستای پیشبرد روایت و برجسته سازی شرایط حاکم بر جامعه از طریق شرح کنش کانونی سازان و کانونی شوندگان پویایی است که در شکل گیری یک طرح قهرمانانه و اسطوره ای به گونه ای مؤثر عمل کرده اند. همین روایت پردازی مناسب و هماهنگی آن با بافت حماسی و توصیفات غنایی متن، موجب تأثیر و تشخص کارکرد اساطیری، جامعه شناسانه و ادبی اثر ماندگار کسرایی شده است.
بازشناخت نظریة «گذار فرامن قوم ایرانی از احکام غریزه محور شاه» در داستان سیاوش (با تکیه بر دیدگاه ادبی روانکاوانة فروید)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این جستار ، بر بنیاد دیدگاه های فروید به طرح دیدگاهی ادبی روانکاوانه می پردازد؛ اساس این دیدگاه، بر یافتن پاسخِ این پرسش استوار است که آیا می توان به وسیله ی نقد روانکاوانه ی داستان سیاوش، پیوندی در میانه ی رخدادهای این داستان با تغییر احکام فرامنیِ قوم ایرانی، یافت؟ با چنین رویکردی است که یک دیدگاهی نوین ادبی روان کاوانه، هم راستا با پرسش فوق مطرح می گردد: سیاوش، قربانی گذارِ فرامنِ قوم ایرانی از احکامِ غریزه محورِ شاه است؛ دیدگاهی که نگارندگان، از نقد روانکاوانه ی داستان سیاوش، به سان ابزاری برای اثبات آن بهره می برند. بر اساس این دیدگاه، رویدادهای زندگی و مرگ سیاوش، بخشی از باورهایی را که در ذهن و فرامنِ مردم نهادینه شده بود به چالش کشیده است؛ مهم ترینِ این باورهای نهادینه شده در فرامن ایرانیان، آن بود که حکم شاهی همواره هم راستای احکام فرامنی است و البته این بدان سبب بود که احکام فرامنی در آن زمان، بیش از هر چیز تحت تأثیر و حتی ساخته ی احکام شاهی بود. در داستان سیاوش شاهد چالش هایی هستیم که فرامن ایرانیان را درگیر خود می کند و شرایط را برای عبور از فرامن شاه ساخته ی قوم ایرانی به فرامنی فراشاهانه مهیا می سازد. امری که فرهنگ ایرانی را از عصر خداشاهی به عصر نوینی وارد می کند و سبب می گردد که ایرانیان یک گام از پذیرش خودکامگی حکومت ها فاصله گیرند.
شرح احوال و ارزشهای ادبی ماتمکده بیدل قزوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ماتمکده بیدل قزوینی از جمله مقتل های مهم (به اعتبار دقت در استنادات و تأثیرگذاری بر روی آثار پس از خود) و کم نظیر (از حیث ادبیّت و بلاغت) تاریخ ادب فارسی است. مولاقربان ابن رمضان بادشتی قزوینی رودباری متخلص به بیدل (شاعر و مرثیه پرداز سده سیزدهم هجری، زنده به سال 1267 ق) در حدود 1248 ق اقدام به تألیف مقتلی به نظم (در قوالب گوناگون) و نثر (مسجّع) نموده و طی آن، احوال و جریانات حماسه عاشورای سال 61 هجری را مستند به بیش از ده منبع تاریخی و روایی به تصویر کشیده است. در این پژوهش به ترجمه حال بیدل و مسایل کلی ماتمکده او و نیز روش تصحیح و توضیح اثر اشاره گردیده است، سپس برخی از ویژگیها و ارزشهای ادبی کتاب از جمله آنچه به نظم، نثر، بلاغت، سبک و تأثیرها و تأثرها برمی گردد، به میان آمده و نهایتاً با ذکر نمونه هایی، به نقد محتوایی – ساختاری کتاب پرداخته شده است.
طعنه رندانه به حافظ شهر بررسی ایهام در تخلص شعری حافظ شیراز
حوزههای تخصصی:
ایهام و دوپهلو گویی ویژگی آشکار و شاید هویدا ترین صنعتی باشد که در سروده های خواجه شیراز به کار رفته است. وقتی این شگرد بلاغی و زیبایی شناختی با ویژگی اخلاقی، هنری و رمزی ممتازی به نام «رندانگی» همراه شود، فهم مقصود سخن خواجه، گونه گون، متناقض و گاه دیر یاب می شود.
یکی از این ایهام های رندانه در شعر خواجه شیراز ایهام در خود واژه «حافظ» است. نگارنده در جستار پیش رو نمونه هایی از ابیات پایانی غزل های خواجه را که در آن تخلصِ «حافظ» ذکر شده ارائه کرده است و با آوردن دلایلی بیان می کند که اگر در چنین نمونه هایی منظور از «حافظ» را، حافظِ قرآنِ شهر بدانیم، شاید به منظور شاعر نزدیک تر شده باشیم. مهم ترین دلایل نگارنده برای اثبات این امر، دگرسانی های برخی ابیات خواجه شیراز است؛ بدین معنی که کاتبان دیوان او گاه واژه های هم وزنِ «زاهد، واعظ و حافظ» را به جای یکدیگر به کار برده اند و گاه با توجه به حال وهوای کلی یک غزل، برداشت معنی حافظ قرآن یا حافظ حدیث شهر درست تر می نماید. بنابراین باید بر قاموس شخصیت های منفور دیوان خواجه، «حافظ» را نیز افزود و او را درکنار کسانی چون زاهد، واعظ، شیخ، فقیه، امام شهر، ملک الحاج، مفتی، قاضی، صوفی، یرغو و... قرار داد.
تشبیه، وجه غالب صورخیال در غزلیات حسن دهلوی
حوزههای تخصصی:
امیر نجم الدین حسن بن علاء سجزی از شاعران پارسی گوی هندوستان در قرن هفتم است که صاحب نظران او را؛ در سلاست و روانی و شیوایی سخن، سعدی هندوستان خوانده اند و در مرتبه فضل و علوم هم طراز امیرخسرو دهلوی دوست معاصر و معاشرش قلمداد کرده اند. هنر اصلی و شهرت او در غزل سرایی است و به دلیل تأثیری که از سعدی شیرازی پذیرفته است، مایه های شور و ذوق و ملاحت و نازک خیالی در جای جای اشعار او نمود خاصی دارد.
با عنایت به این مسئله بر آن شدیم که اشعار او را در حوزه صورخیال مطالعه کنیم. با بررسی دقیق دریافتیم که تشبیه، وجه غالب صورخیال در اشعار اوست. در این مقاله برای اینکه توانمندی او در ساخت دو سوی تشبیه بهتر درک شود و تازگی تصویر های شعری او در قلمرو تشبیه مشخص گردد، تشبیه را در دیوان او ازلحاظ ساخت و موضوع بررسی کرده ایم و به این نتیجه دست یافته ایم که بیشتر تشبیه های او از نوع حسی به حسی است. نکته حائز اهمیت اینکه تشبیه مرکب از نوع تمثیلی در شعر او بسیار چشمگیر است. ازلحاظ موضوع قریب نود درصد تصاویر شعری او در تشبیه بر مدار معشوق و مسائل مربوط به اوست و همین باعث شده است که اغلب تصویر های شعری او وام گرفته از شعرای متقدم به خصوص سعدی باشد. اما نکته مهم آنکه او همین تصویرهای تکراری را با شگردهای گوناگون زبانی و بلاغی زیباتر و مؤثرتر از دیگران ارائه کرده و بر شیوایی سخن خود افزوده است؛ به طوری که با خواندن آنها ناخودآگاه لب به تحسین او می گشاییم و همین نکته وجه تمایز او از شاعرانی است که تصویرها و زبانشان نیز تکراری است