فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۲۱ تا ۷۴۰ مورد از کل ۱۱٬۴۳۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
جریان سیال ذهن، بازگشت به گذشته و به نقد کشیدن آن، حضور شخصیت های تاریخی، بینامتنیت، درگیر شدن خواننده با متن، تأکید بر بی نهایت بودن معنا و عدم قطعیت از ویژگی های رمان های پسا مدرن است که امکان گفتگوی این آثار را با دیگر متون فراهم می کند. عباس معروفی در مجموعه آثار خود مانند پیکر فرهاد، سمفونی مردگان، سال بلوا، فریدون سه پسر داشت و غیره به اصول داستانی پست مدرنیسم به ویژه بینامتنیت پسامدرنی گرایش داشته است. پژوهش حاضر، بر مبنای نظریة منطق گفتگویی به تحلیل رمان فریدون سه پسر داشت با داستان پادشاهی فریدون در شاهنامه پرداخته است. نتیجة این تحلیل نشان می دهد که در این رمان، نویسنده با بهره مندی از برخی مؤلفه های پسا مدرن به ساختارشکنی و نقیضه پردازی از روایت اسطوره ای فریدون در شاهنامه روی آورده است. وی از خلال دلالت های معناشناختی و ارزشی جدید، کارناوال گرایی و دورگه کردن سخن شاهنامه، جدال همیشگی بشر بر سر تصاحب قدرت را به تصویر می کشد و جامعة پدرسالار و مردسالار ایران را مورد انتقاد قرار می دهد
واکاوی الگوهای نظام مند استعاری و صورت های بلاغی (مطالعه موردی: شعر رودکی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بلاغت کاربردی و نقد بلاغی سال اول پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲
117 - 134
حوزههای تخصصی:
استعاره در مفهوم شناختی آن، بر خلاف استعاره در بلاغت، تنها نقش زیبایی آفرینی ندارد؛ بلکه ساز و کار بنیادیِ اندیشه و زبان است که بررسی بازنمودهای زبانی آن، گزارشی از جهان بینی استعاری هر نویسنده را به دست می دهد. در این پژوهش به کمک نظریّه استعاره مفهومی و با هدف دستیابی به جهان بینی استعاری رودکی، ده الگوی استعاری شامل: سفر، کشاورزی، جنگ، دربار، بافندگی، ساختمان، آتش، بازار، نگارش و خانواده به همراه استعاره های مرتبط با هر گروه و تشبیه و استعاره بلاغی موجود در آنلها تنظیم گردیده است. این پژوهش چند نتیجه مهم دربردارد؛ 1- استعاره مفهومی به عنوان جزء جدایی ناپذیر زبان، نقش بسزایی در مفهوم پردازیِ نخستین اشعار زبان پارسی دارد؛ 2- این استعاره ها در شعر رودکی انسجام خاصّی دارند، چنان که تمرکز هر نگاشت استعاری در ذهن رودکی، چندین استعاره همگون آفریده است؛ 3- استعاره های مفهومیِ پربسامد در شعر رودکی بیشتر از تجربه های زیستی خاص خودِ او چون سفر، دربار و جنگ سرچشمه گرفته اند؛ 4- دو نوع استعاره مفهومی و بلاغی با هم در پیوند هستند؛ استعاره زبانی همه زبان را زیر سطره خود دارد و استعاره بلاغی به عنوان جزئی از زبان در کنش با الگوهای استعاره مفهومی شکل می گیرد. ؛ 5- هر چه استعاره عام تر باشد، در زبان بلاغی کاربرد کمتری دارد و برعکس؛ 6- هر یک از این گروه های دهگانه در حوزه خاصّی چون: سیاست، اقتصاد، اجتماع و فرهنگ شکل گرفته اند؛ به ویژه استعاره سفر ؛ 7- جهان بینی استعاری رودکی و چگونگی کاربرد این جهان بینی در تشبیه و استعاره های بلاغی او، می توانند ابزاری کارآمد برای بازشناسی اشعار اصیل از غیراصیل رودکی باشد.
یک روش علمی هیچگاه نمی میرد. پاسخ به یاداشت منتشر شده «گریماس یک روش مرده»#,(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصویر ایران در رمان سمرقند اثر امین معلوف، پژوهشی در ادبیات تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیدگاه های فردی و گروهی در تکوین روابط انسانی نقش بسیار مهمی دارند و بررسی این دیدگاه ها از ابعاد مختلف، در حیطة تصویرشناسی است. تصویرشناسی در حوزه های مختلف علمی نمود دارد؛ اما در ادبیات تطبیقی به رویکرد نسبتاً جدیدی اطلاق می شود که به مطالعة تصویر «دیگریِ برون فرهنگی» در ادبیات ملی یا بررسی تصویر یک «من» در ادبیات «دیگری» می پردازد. امین معلوف، نویسندة لبنانی تبار، در رمان سمرقندبا محور قرار دادن زندگی خیام و ماجراهای وی با حسن صباح و خواجه نظام الملک، تاریخ ایران را در عصر سلجوقیان و عهد مشروطه بازنمایی کرده است. وی با تخیل سرشار و دانش فراوان تاریخی خویش، رمانی تاریخی نوشته که اغلب به واقعیت نزدیک و گاهی از آن دور است. این امر از یک سو، ناشی از درک خوانده ها و یافته های موجود درباب تاریخ ایران و ایرانی در «افق فرهنگی» معلوف است و از سوی دیگر، ناشی از قالب، محتوا و الزامات رمان و رمان نویسی؛ با این حال، روح تسامح و تساهل بر این اثر غالب است. درمجموع، می توان گفت ارتباط نویسنده با «دیگریِ ایرانی» غالباً واسطه ای و غیرمستقیم (بینامتنی و بیناذهنی) بوده و خوانش او از این «دیگری» اغلب واقع گرایانه و در مواردی برخاسته از نگاهی غیربومی گراست و گاهی هم به استروتیپ ها و ساده انگاری نزدیک می شود. روش پژوهش، تاریخی و جامعه شناختی است. نگارندگان با تکیه بر اسناد و مدارک تاریخی و اجتماعی و تحلیل آن ها، بازنمایی ایران و ایرانیان را در رمان سمرقندمطالعه کرده اند.
بررسی کارکردهای نام آوا در هشت کتاب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان در اصل، نظامی ذهنی است که به صورت ابزاری-آوایی ظاهر می شود و عمده ترین نقش آن، ارتباط و انتقالِ معانی از یک فرد به دیگری است. افراد با به کارگرفتن قاعده های زبان و تولید رشته های گوناگونی از واژه ها، با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند. از همین رو، به روشنی پیداست که زبان به میزان زیادی با زندگیِ انسان - یعنی با فعّالیّت های ذهنی و حرکتی او- آمیخته و از آغاز تا پایان زندگی با او همراه است. پژوهش پیش رو، درخصوص کارکرد نام آوا در اشعار سهراب سپهری است و دستاورد علمی این تحقیق، حاکی از این مطلب است که میزان استفاده از نام آوا در زبان شعریِ وی بسیار چشم گیر است و این مق وله، در سروده های او عینیّت داشته و ملموس و محسوس است. از آنجایی که سهراب، نقّاشی است شاعر، این رویکرد درخصوص زبان شعریِ وی، بیش از دیگران صدق می کند؛ لذا نام آوا، از برجسته ترین ابزارهای شعریِ اوست که در دریافتِ متن به خواننده کمک شایانی می کند. بنیان نظری این تحقیق، برپ ایة ن ظ ریّات اتویسپرسن و دیگر زبان شناسانی ست که به آراء شان در این زمینه، در کتاب فرهنگ نام آوایی فارسی به اجمال اشاره رفته است. زبان شناسانی چون اوتویسپرسن، هر لفظی را که میان لفظ و معنای آن رابطه ای طبیعی و ذاتی وجود داشته باشد، نام آوا می نامند.
ارزیابی آرایه های حروفی در بدیع فارسی از دیدگاه زبان شناسی، آواشناسی و واج شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله حاضر آن است تا ثابت کند آرایه هایی که در کتاب های بدیع فارسی با مبنا قرار دادن حروف الفبا شناسانده شده اند، فاقد دقّت علمی و زیبایی شناختی هستند. این پژوهش بر اساس دانش های زبان شناسی، آواشناسی و واج شناسی سامان یافته و آرایه های حروفی از این دیدگاه آفت یابی شده است. نگارنده پس از بررسی آرای پژوهشگران قدیم و جدید حوزه بدیع لفظی به این نتیجه می رسد که مبنای زیبایی شناختی همه آرایه های حروفی تکرار آواهاست، نه تعاریفی که از آنها ارائه شده است. در پایان پیشنهاد می کند، بدیع لفظی فارسی که دانش مطالعه موسیقی کلام است، بر اساس دانش های به کار رفته در این مقاله بازبینی و بازنویسی شود تا جنبه ای علمی پیدا کند.
کاربرد استعاره مفهومی در قصاید ناصرخسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ناصر خسرو قبادیانی، شاعر اسماعیلی مذهب قرن پنجم (394-481 ه ق) است که در سراسر دیوانش می کوشد تا آرمان ها و عقاید خود را در قالب قصیده به سمع و نظر مخاطب برساند. در مقاله حاضر تلاش شده است تا بر اساس نظریه استعاره مفهومی قصاید وی را تحلیل شود. برای پیشبرد کار چهار مقوله خرد، تأویل، سخن و بدن انتخاب شد و حوزه های مبدأ در آن ها مورد بررسی قرار گرفت. چینش حوزه های مفهومی مبدأ و مشاهده آن ها در کنار یکدیگر راهکار ما در این پژوهش بود که تأثیر شایانی در فهم مقولات مقصد مذکور داشت. در نمونه های بررسی شده، به ندرت استعاره های ساختاری به چشم می خورد و استعاره های جهتی نیز فراوان یافت نمی شود که شاید به سبب گرایش علمی و شناختی کمترِ شاعر به این دو گونه استعاره باشد، امّا استعاره های هستی شناختی از هر سه نوع شخصیت، ظرف و هستومند فراوان مشاهده می شود. این پژوهش با روش تحلیلی وتوصیف زبان شناختی، با تحلیل ابیاتی از دیوان ناصر خسرو در چهار مقوله یاد شده انجام یافته است.
مرزشکنی روایی در داستان های ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به تعریف و دسته بندی مرزشکنی روایی و جایگاه آن در داستان های فارسی پرداخته می شود. مرزشکنی روایی عبارت است از آمیختن سطوح گوناگون روایت که به موجب آن ممکن است نویسنده وارد لایه زیرین یا سطح داستان شود و با شخصیّت ها به گفتگو بنشیند، یا اینکه خود نیز وارد ماجرای داستان شود. همچنین ممکن است شخصیّت ها از سطح داستانی مربوط به خود بیرون بیایند و وارد جهان مخاطب، نویسنده و راوی شوند. این تمهید داستانی در متون روایی پسامدرنیته ای رواج دارد که موسوم به روایت های فرادستانی هم هستند. مرزشکنی روایی انواع و اقسامی دارد که می توان چهار گونه عمده آن را بدین قرار برشمرد: 1 مرزشکنی نزولی که به موجب آن نویسنده وارد سطح «داستان» می شود و ممکن است با شخصیّت ها هم کنش شود. 2 مرزشکنی صعودی که برحسب آن شخصیّت ها ممکن است از سطح داستانی خود خارج شوند و وارد سطح راوی و نویسنده شوند. 3 مرزشکنیِ هستی شناسی که بر مبنای آن نویسنده، راوی، روایت گیر یا شخصیّت «انگار» به گونه ای «واقعی» وارد سطوح زیرین یا زبرین می شوند. 4 مرزشکنی بلاغی که به موجب آن نویسنده یا شخصیّت فقط نگاهی کوتاه به درون دیگر سطوح می اندازند و یا اینکه با قطع جریان روایت، اتّصال کوتاهی با سطوح متناظر ایجاد می کنند. این تمهید در برخی متون داستانی فارسی، پیش از اینکه در منابع روایت شناسی و نقد ادبیِ به زبان فارسی مطرح شود، به کار رفته است. رمان«کولی کنار آتش»، داستان های کوتاه «آخرین شب، آخرین پلکان» و «خفّاشه» بر مبنای مرزشکنی نزولی و هستی شناختی پیش رفته اند. در رمانِ «دل فولاد» و داستان کوتاه «دوباره از همان خیابان ها» تمهید مرزشکنی صعودی و هستی شناختی به کار رفته است. در داستان های کوتاه «مردی که برنگشت» و «انتخاب» و رمان «رود راوی» شاهد مرزشکنیِ بلاغی و اتّصال کوتاه هستیم.
بررسی الگوی کنشگران حکایت های باب نخست کلیله و دمنه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از نظریه های مطرح در حوزه روایت، نظریه گریماس است که بر اساس تقابل های دوگانه متن طراحی شده است. اگرچه نظریه گریماس تا حدود بسیار زیادی قابل انطباق با قصه های متون ادب فارسی است، در پاره ای از موارد شاهد ناهم خوانی هایی در این زمینه هستیم. پژوهش حاضر به بررسی حکایت های باب اول کتاب کلیله و دمنه از منظر نظریه روایی گریماس پرداخته است. با بررسی صورت گرفته مشخص گردید که الگوی روایی گریماس را نمی توان به صورت کامل بر تمامی حکایت های کلیله و دمنه منطبق دانست. در بعضی از حکایت ها اجزایی از طرح روایی گریماس با همدیگر تلفیق می شوند. این موضوع با الگوی روایی گریماس در تضاد است؛ البته می توان این امر را برخاسته از تعلیمی بودن کتاب کلیله و دمنه دانست که راویان حکایت ها بیشتر به مفهومی که می خواهند بیان کنند، توجه دارند، نه به ساختار حکایت. اگرچه بهره گیری از نظریات گوناگون در حوزه روایت می تواند موجب شناخت بهتر متون ادبی شود، با توجه به ویژگی های خاص قصه های ایرانی، لازم است طرحی بومی برای بررسی ساختار روایی این قصه ها ارائه گردد و یا به تناسب حکایات، تغییراتی در این الگوها ایجاد شود.
علم معانی در گذر از سبک های شعر فارسی
حوزههای تخصصی:
تحلیل بلاغی مجموعه اشعار محمّد علی بهمنی بر مبنای مولفه های هنجارگریزی معنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از موارد برجسته سازی در شعر، هنجار گریزی معنایی است.
تطبیق نظریة جامعه شناسی با ساختار ادبی- اجتماعی رمان های سیمین دانشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد جامعه شناختی رمان که یکی از انواع پرکاربرد نقد ادبیات داستانی است، بر اساس پیوند میان ساختارهای اجتماعی و ساختار ادبی، قرائتی جامعه شناسانه از متن ادبی ارائه می دهد. این مقاله به روش تطبیقی به بررسی ویژگی های اجتماعی، کنش های معنادار فاعلان جمعی، درون مایه های اجتماعی تکرارشونده، شناخت جایگاه طبقاتی نویسنده و بازتاب آن بر پیرنگ و شخصیت های رمان، ارتباط و تناظر میان ساختار ادبی و ساختار اجتماعی در رمان های دانشور پرداخته است. زنان آثار دانشور، از هر دو طبقة اجتماع، «اشراف و محروم» و از آدم های دور و بر خودش انتخاب شده اند. او در رمان های متأخر خود، شخصیت های زن را از میان دانشجویان و قشر دانشگاهی برگزیده است. سووشون سکوی پرتاب نویسنده برای حرکت در مدار واقع گرایی بوده و دانشور خط عزیمت اندیشة زری را از فردگرایی تا جامعه گرایی و از انقیاد تا عصیان ضد روزگار خود و از زنی احساساتی و منفعل تا مرز زنی منطقی و فعال و از عامیانه اندیشی تا پهنة اندیشه های فلسفی و اجتماعی پیگیری کرده است. در نتیجه از دیدگاه جامعه شناسی، عواملی مانند تحولات اجتماعی، انقلاب بیرونی و درونی و ارتباط و تناظر ساختار ادبی و ساختار اجتماعی بر آفرینش و تحول شخصیت های رمان های دانشور تأثیری به سزا داشته است.
خان آرزو و مسأله سبک شناسی در تذکره مجمع النفایس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تذکره ها از منابع قابل تأمل در پژوهش ادب فارسی هستند و به جز کاربرد شناخته شده ای که در گزارش تراجم شاعران دارند، می توانند منبعی برای مطالعه و بازاندیشی دانش ادبی باشند؛ به ویژه تذکره هایی که رویکردی انتقادی دارند. تذکره مجمع النفایس نگاشته سراج الدین علی خان آرزو ادیب و سخن شناس برجسته هندی سده دوازدهم، یکی از تذکره های مهم انتقادی است. مقاله حاضر چگونگی رویکرد خان آرزو را به مسأله سبک در مجمع النفایس بررسی می کند. به این منظور داده های تحقیق بر اساس واژه طرز و مترادف های آن و همچنین گزاره های مربوط به مسأله طرز، گردآوری شده و سپس داده ها بر اساس مفهوم و کاربردِ عنوان طرز، نام گذاری طرز و رویکردهای تذکره نویس، توصیف و تحلیل شده است. در مجمع النفایس، عنوان طرز به هر نوع هنجارگریزی زبانی و احساس تمایز با دیگر قوالب، انواع ادبی، محتوا، شاعران، زمان یا مکان خاص اطلاق شده است. طرزهایی که خان آرزو از آن ها نام برده است ذیل سه عنصر اصلی ساختار، بافت تاریخی-جغرافیایی و نام شاعر قرار می گیرد. بر این اساس می توانیم رویکردهای خان آرزو در زمینه سبک شناسی را در سه رده اصلی جای دهیم که عبارت از رویکرد ساختاری، رویکرد تاریخ ادبی و رویکرد تطبیقی است.
رمزگان و وجه: دو عامل متمایزکننده در سبک شناسی گفتمانی قصاید ناصرخسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سبک شناسی گفتمانی، ادبیات ظرفی است برای بیان اندیشه ها و عقایدی که فقط به پدیدآورندة آن مربوط نیستند؛ بلکه با محیط و بافتی ارتباط دارند که متن مورد نظر در آن تولید شده است. با این وصف، ادبیات محصول گفتمانی است که در آن بالیده است و محیط، بافت، مسائل فرهنگی و ایدئولوژی مسلط بر دورانی که مولد آن متن خاص است، همگی در رشد و پیدایی آن تأثیرگذار هستند. در ادبیات فارسی، سبک خراسانی محصول گفتمانی است که وجه غالب آن وفور اندیشه های فلسفی و به ویژه خردگرایی است. این دوره با نفوذ اندیشه های عقلانی و خردورزی همراه است و اشعار ناصرخسرو به عنوان یکی از شاعران شاخص و تأثیرگذار و یکی از نمایندگان برجستة ادبیات قرن پنجم، نمونة برجسته ای از این شاخصه های فکری محسوب می شود. نکتة قابل توجه در اشعار این شاعر، نفوذ اندیشه های فلسفی و دینی است؛ به طوری که بخش اعظمی از دیوان قصاید او به این مضامین اختصاص داده شده است. در سبک شناسی لایه ای قصاید ناصرخسرو، با توجه به وفور مضامین فلسفی و دینی، می توان سبک خاص این شاعر را تبیین کرد و به این نکته دست یافت که آثار این شاعر نتیجة گفتمان غالب فرهنگی دورة سبک خراسانی بوده که بسامد مفاهیم فلسفی و عقلانی در آن کاملاً چشمگیر است. در این پژوهش، با تکیه بر سبک شناسی لایه ای، دو لایة واژگانی و نحوی در تعدادی از قصاید دیوان وی بررسی می شود تا روشن شود که گفتمان غالب فکری و فرهنگی آن دوره، در نوع سبک واژگانی و نحوی این آثار چه نمودی داشته است. هدف این پژوهش دست یافتن به رمزگان های مسلط قصاید ناصرخسرو به منظور تبیین تأثیر شرایط گفتمانی بر آن ها است؛ بنابراین، با بررسی لایة واژگانی، رمزگان های این قصاید ارائه خواهند شد. این پژوهش در لایة نحوی و بررسی وجوه به کاررفته در قصاید مذکور نیز به دنبال همین تأثیر است و طبق این بررسی روشن می شود که رمزگان های برجستة اشعار ناصرخسرو و همچنین وجوه به کاررفته در آن ها تحت تأثیر گفتمان فرهنگی عقلانی و خردگرایی دوران مؤلف است.
بررسی تداوم زمان در منظومه آرش کمانگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منظومه آرش کمانگیر، یکی از شاهکارهای برجسته در حوزه منظومه های روایی است. سیاوش کسرایی با به کارگیری شگردهای زمان روایی، اسطوره آرش را در حوزه ادب معاصر تا ابد زنده نگه داشت. این جستار با بررسی تداوم زمان در این منظومه و انواع شگردهای روایی در بخش تداوم که دربرگیرنده حذف، درنگ، چکیده و صحنه می شود، بر اساس نظریه ژرار ژنت پرداخته و در نهایت از داده های به دست آمده، نتیجه گیری شده است. در این منظومه، بیش از همه از شگرد حذف، استفاده شده است. پانزده مورد حذف در کلّ منظومه، بیانگر اهمیّت و عدم اهمیّت برخی رویدادها نسبت به دیگری است. همچنین این عامل بیانگر صدا، انگیزه و محرّک اصلی راوی آن است. بیشترین شگرد روایی تداوم از آن حذف است امّا از هشت مورد توصیف، پنج مورد چکیده و صحنه نیز بهره گرفته شده است. هر چند که بسامد حذف از توصیف بیشتر است امّا در نهایت اعمال توصیفات ایستا و مقتدرانه بر حذف ها و چکیده ها می چربد. دو شگرد حذف و چکیده با ابزار دیگری تحت عنوان ایجاز با یکدیگر خلط شده و سبب شتاب مثبت در رویدادهای بی اهمیّت یا کم اهمیّت روایت شده اند. توصیفات اغلب برای آشناسازی خواننده با فضا و صحنه است. هر چه توصیف یک رویداد طولانی تر است، نشان دهنده اهمیّت آن رویداد در پیکره کلّ روایت است. اهمیّت سرعت/پویایی رویدادها سبب تمرکز ما بر برخی رویدادها می شود و بی اهمیّتی نسبت به برخی رویدادها. بسامد مکرّر و توصیفات در نهایت سبب بخشیدن شتاب منفی به روایت شده اند.
بررسی خطاب به پروانه ها ازمنظر دستور زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و چهارم پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲۶ (پیاپی ۸۱)
حوزههای تخصصی:
شعر پس از انقلاب اسلامی را به جریان های متفاوتی می توان تقسیم کرد: یکی از این جریان های مهم شعر پیشرو با شخصیت شناخته شده آن رضا براهنی است، شاعری که با انتشار مجموعه شعر خطاب به پروانه ها و تبیین اندیشه های ادبی خود در مقالات مختلف، به یکی از شاعران و نظریه پردازان تأثیرگذار پس از انقلاب تبدیل شد. براهنی در نظریه شعری خود، که با نام ""زبانیت"" شهرت یافته است، به دنبال چندزبانی کردن شعر، تعدد فرم و زبان، پاشیدگی معنا، پاشیدگی روایت، پاشیدگی دستور زبان، صورت گرایی و پاشیدگی توصیف است.
مقاله حاضر به بررسی نوآوری ها و هنجارگریزی های صرفی و نحوی در مجموعه خطاب به پروانه ها می پردازد و نشان می دهد که هنجارگریزی های صرفی شاعر در این مجموعه اغلب با موفقیت همراه بوده است. براهنی با دستکاری در ساخت های صرفی زبان، بی آنکه ساختار صرفی کلمات را متلاشی سازد، موفق به خلق واژگان جدید می شود، اما در بخش نحو، موفقیتی حاصل نمی کند؛ زیرا با متلاشی کردن قواعد حاکم بر جمله ارتباط خواننده را با شعر قطع می کند.
نگاهی انتقادی به پژوهشهای شالوده شکنانه در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدتی است که کاربست نظریه های فلسفی/ادبی در ایران معمول گردیده، پژوهش های فراوانی بر اساس این نظریه ها انتشار یافته است؛ گسترش چنین پژوهش هایی دلایل متعددی مانند پیروزی تئوریک طرفداران کاربست نظریه ها بر سنت گرایان و ... دارد. هرچند که نمی توان نوآوری برخی از این پژوهش ها را انکار کرد اما چشم پوشیدن بر ضعف ها وکاستی های چنین پژوهش هایی نیز پسندیده نیست. مقاله حاضر با نقد و بررسی پژوهش های شالوده شکنانه (یکی از نظریه هایی که با اقبال پژوهشگران مواجه شده است) به برخی از این کاستی ها اشاره خواهد کرد. ضعف و کاستی های پژوهش های شالوده شکنانه را (حداقل) می توان در ذیل سه عنوان قرار داد: الف: لغزش در درک مفاهیم شالوده شکنی (به عنوان نمونه برخی از تقابل های این پژوهش ها، تقابل های دریدایی و شالوده شکنانه نیستند و یا اینکه در برخی از آنها به عناصر برون متنی چون طبقه، تحصیلات و ... توجه شده است حال آنکه از نظر دریدا و شالوده شکنان چیزی بیرون از متن وجود ندارد) ب: تقلیل و ساده سازی مفاهیم دریدایی مانند تقلیل مفهوم راز به عرفان پ: خلط شالوده شکنی با هرمنوتیک.