فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۴۱ تا ۶۶۰ مورد از کل ۱۱٬۴۰۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
یضطرّ الشعراء فی بعض الأحیان إلى الخروج من قواعد اللغة والشعر وأصولهما حتّى یستطیعوا أن یحفظوا موسیقى الشعر وجماله. قد سمّی هذا الاضطرار أو الاختیار الشاعریّ ب «الضرورة الشعریة». والرضی الأسترآباذی من أشهر العلماء الذین بذلوا جهدا کثیرا فی البحث والدراسة فی مجال الضرورة الشعریة. ویحاول هذا المقال دراسة الضرورة الشعریة عند الرضی الأسترآباذیّ فی کتاب شرح الکافیة، بناء على المنهج الوصفی التحلیلی لتحدید آراء الرضی حول الضرورة الشعریة وکیفیة معالجتها فی کتاب شرح الکافیة. فی رأی الرضی خروج الشاعر من قواعد اللغة ووزن الشعر، مسموح به. ولا یوجد هذا الخروج فی الشعر فقط بل یوجد فی الآیات القرآنیة والأحادیث الشریفة وکلام العرب، یعنی أنّ الشعراء والکتاب والمتکلمون، یحفظون جمال الکلام بالاستعانة من التغییر أو الزیادة أو النقص فی الکلمات وعدم مراعاة قواعد اللغة والشعر، وموسیقاه فی بعض الأوقات. والرضی یأتی بمثال من دواوین الشعراء لکل ضرورة شعریة ویشرحه ویفسّره بشکل دقیق.
همچو گلبرگ طری بود وجود تو لطیف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در بیت دومِ غزلی از حافظ به مطلعِ ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش... واژه بود در مصراعِ همچو گلبرگ طری بود وجود تو لطیف، همواره بحث برانگیز بوده است. از آنجا که این واژه در معنی فعل ماضی با حال و هوای غزل مورد بحث مناسبتی ندارد؛ بعضی از مصحّحان دیوان حافظ، به جای آن واژه هست را که ضبط برخی از نسخه ها است، گذاشته اند و بعضی به دلیل اینکه بود از پشتوانه نسخه های قدیمی تر و بیشتری برخوردار است آن را همچنان در متن نگه داشته و گروه کمتری نیز ضبط بود و را ترجیح داده و یا بود را به پود تصحیح قیاسی کرده اند. در این مقاله با توجه به چهل نسخه کهن دیوان حافظ و نیز دلایل معنایی و بلاغی، ضبط بود را اصیل دانسته و نشان داده ایم که بود در اینجا، نه به معنای فعل ماضی بلکه به معنای همه/ تمام به کار رفته است. این معنا برای واژه مورد نظر هم در متون کهن شواهدی دارد و هم در گویش بعضی نقاط ایران هنوز رایج است. در این معنا واژه بود به کلمه وجود اضافه می شود: بودِ وجود. با این خوانش که هماهنگ با احساس شاعر در طی غزل و نیز زمان شعر در ابیات آغازین آن است، در عین حال که بر اصالت ضبط بود تأکید می شود، اشکال معنایی مصراع نیز مرتفع می گردد.
هنر سازه ها در آیات تربیتی قرآن کریم (با تأکید بر نظریه تقابلهای دوگانه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توجه به هنر سازه های موجود در قرآن کریم با نگاه ساختارگرایانه و پساساختارگرایانه و تحلیل آن بر اساس نظریه های ادبی جدید، با تکیه بر آیات تعلیمی-تربیتی قرآن کریم، موضوع و محور اصلی این مقاله است. نظر به وسعت و گستره موضوع بناست تا هنر سازه تقابل را با نگاه به نظریه تقابل های دوگانه "نیکلای تروبستکوی" (1890-1938) در آیات تعلیمی و تربیتی قرآن کریم بررسی و تحلیل نماییم. سؤال اصلی مقاله این است که: جایگاه و چند و چون رویکرد تعلیمی و تربیتی در قرآن کریم چیست و جنبه های روساختی، ژرف ساختی و شالوده شکنانه هنر سازه تقابل های دوگانه در این آیات کدامند. در این مقاله مسائلی چون جایگاه ویژه فلسفه تعلیم و تربیت اسلام، اهداف تعلیمی – تربیتی و مفهوم آن با روش های خاص در آیات قرآن کریم به اثبات رسید و از حیث ساختار زیباشناختی به این نکته رسیدیم که آیات قرآن کریم مبتنی بر تقابل های دوگانه به ویژه تقابل های ژرف ساختی است. با توجه به اهمیت نقد نظریات ادبی غرب و بومی گرایی این نظریات از سویی و نبود این گونه بررسی ها ضرورت داشت تا به نقد نظریه تقابل های دوگانه "تروبستکوی" بپردازیم و در نهایت به نقد روش شالوده شکنی در این نظریه با توجه به نگاه نظریه پردازانی چون "دریدا" هم بپردازیم. در این مقاله به این سخن رسیدیم که اصل وارونگی تقابل های دوگانه به طور مطلق؛ و ترجیح عناصر منفی بر عناصر مثبت با نگاه شالوده شکنانه مورد نقد جدی است و با اتکاء به ارزش های دینی- الهی، این امر در فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی مردود است.
کارکرد استعاره و تأثیر آن بر القای مفاهیم انتزاعی و حالات روانی در صحیفه سجادیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه استعاره یکی از کانونی ترین محورهای نقد ادبی است که از دیرباز توجه ناقدان را به خود معطوف داشته است و درباره نقش و کارکرد آن سخن-های بسیاری گفته شده است. از جمله کارکردهایی که ناقدان برای این فن زبانی ذکر کرده اند این است که مفاهیمی را که به سادگی قابل ادراک نیستند، در ذهن مخاطب مجسم می نماید و آن را به سان تصویر پویا در پیش چشم خوانند ترسیم می نماید. این پژوهش می کوشد تا به تکیه بر روش توصیفی – تحلیلی این جنبه از کارکردهای استعاره را در صحیفه سجادیه بررسی و تبیین نماید. به همین منظور، نخست ادبیات دعا و سبک نگارش صحیفه سجادیه به صورت اجمالی مورد بررسی قرار می گیرد. سپس ضمن بررسی جایگاه استعاره در حوزه نقد ادبی و کارکرد آن، به تحلیل گوشه ای از استعاره های صحیفه سجادیه و نقش بارز آن در تصویر مفاهیم طبیعی، مفاهیم انتزاعی و مفاهیم دینی بپردازیم. یافته ها نشان می دهد که امام سجاد در صحیفه سجادیه، استعاره را نه فقط برای زیبا ساختن کلام خود، بلکه برای محسوس و عینی جلوه دادن کلام تحت تأثیر قرار دادن ذهن شنونده به کار گرفته است.
گفتمان پسااستعماری مشترک در ادبیات داستانی معاصر هند و ایران ( مطالعه ی مجموعه داستان "مترجم دردها"، رمان "شوهر دلخواه" و رمان" سووشون" )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایران و هند، جدای از اشتراکات مهم در ساختارهای تاریخی و فرهنگی، از حیث حضور استعمار، چه مستقیم و چه غیر مستقیم دارای نقاط مشترک هستند. حضور بریتانیا در هند و ورود متفقین در ایران نمونه ایی از حضور استعمار است. در این مقاله با روش تحلیلی و توصیفی ، ابتدا گفتمان پسااستعماری از منظرِ نظریه پردازان این حوزه تبیین شده و سپس داستان های مترجم دردها از جومپا لاهیری، رمان شوهر دلخواه از ویکرام سِت از ادبیات هند و رمان سووشون سیمین دانشور در ادبیات داستانی معاصر ایران، مورد مطالعه قرار گرفته است. نویسندگان ادبیات داستانی معاصر این دو کشور با مقوله ی استعمار و فضای پس از آن، برخوردها و بازنمایی هایی داشته اند که یک گفتمان مشترک را می توان در آن مشاهده کرد. بازنمایی دوگانگی فرهنگی یا ((دورگه بودگی))، تاثیرات زبان، جلوه های قدرت طلبی استعمارگران، تاکید بر سنت ها و اصالت ها به منظور مقاومت فرهنگی، به تصویر کشیدن زندگی فرودستان و به حاشیه رانده شدگان، از خود بیگانگی فرهنگی و اختلافات و آشوب داخلی از محورهای مشترک در این آثار هستند که از دیدگاه پسااستعماری قابل مطالعه است.
تأمّلی بر کارکرد محتوایی رنگ در غزلیات مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«رنگ» یکی از مؤثّرترین ابزارهای آفرینش هنری ادبی است. با آنکه نمود این عنصر در گذشتة ادبیات فارسی، گوناگونی امروزه را نداشت، امّا همواره نقشی مهم و تعیین کننده در القای مفاهیم به مخاطب و تصویرسازی های ادبی، به ویژه در حوزة شعر داشته است. بررسی میزان و نحوة کاربرد انواع رنگ در شعر کهن و معاصر، کوششی راهگشا برای ورود به دنیای عواطف و اندیشه های شاعران است. براساس همین اهمّیت، هدف مقالة حاضر، تحلیل کارکرد محتوایی انواع رنگ های به کار رفته در غزلیات مولوی است؛ چهره ای که پس از جریان سازی سنایی و پیشگامی عطّار، شعر عارفانه را به اوج معنا و ژرفا رسانید و بررسی غزل او از این منظر می تواند به شناسایی بخش مهم دیگری از ذهنیات، تجربه ها و ویژگی های شعریش بینجامد. یافته های این پژوهش نشان می دهند که در کل، مولوی انواع رنگ را در بافت موضوعی معنایی عرفان عاشقانه یا معانی تعلیمی به کار می برد. این کاربرد، البتّه شامل جزئیات بسیار و متنوّع است. پربسامدترین رنگ ها در غزل او نیز به ترتیب عبارتند از: سیاه، سرخ، زرد و سبز.
Pour une approche Freudo-lacanienne de Le Petit Prince(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Une lecture psychanalytique est en mesure de préciser que l’auteur d’une œuvre littéraire peut constituer son œuvre avec ses souvenirs d’enfance. Si l’on met l’écriture littéraire à l’épreuve de la critique psychanalytique, on peut saisir des réponses aux questions concernant la vie imaginaire d’un auteur dont l’enfance est la principale source. Suivant cette explication et en rappelant que de nombreux études ont déjà analysé les différents aspects du Petit Prince de Saint-Exupéry, nous tenterons dans cet article de mettre en lumière la dimension psychanalytique et symbolique du Petit Prince eد répondant à la question suivante: comment Le Petit Prince, ouvrage le plus connu de Saint-Exupéry, a fait référence à l’espace intime de l’enfance de son auteur et aux certains complexes affectifs de cette période. Pour ce faire, nous tenterons d’explorer le fond de quelques souvenirs-écrans traumatiques du petit prince, ce représentant de l’enfant intérieur de Saint-Exupéry. Freud et Lacan nous aideront dans cette étude à décrypter les épisodes refoulés dans l’inconscient de l’auteur, qui pour retourner à sa conscience, ont subi un certain déguisement, sous les formes symboliques: Freud avec ses théories psychanalytiques surtout celles concernant le narcissisme et Lacan avec ses idées psychanalytiques traitant du langage symbolique.
زبان، استعاره، حقیقت (بررسی نقش استعاره در تکوین پساساختارگرایی: با تکیه بر آرای دریدا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پساساختارگرایان، به ویژه دریدا، با تکیه بر فرآیندها و سازوکارهایی چون تعویق، فاصله، ردّ (trace) و غیریت، به نقد تقابل های دوگانه و رویکردهای مبتنی بر متافیزیک پرداخته اند. با وجود تأکید پساساختارگرایی بر سازوکارها و رهیافت های خاصّ خود، با تبیین ژرف ساخت های نظریِ پساساختارگرایی (و به ویژه آرای دریدا) می توان به نقش بنیادین استعاره و کارکردهای استعاری در تکوین مبانی نظریِ آن پی برد. در این مقاله، به دنبال اثبات این مسئله هستیم که پساساختارگرایی در اصل بر مبنای سرشت استعاری زبان شکل گرفته است و مبانی نظری و روش شناختی آن نیز ملهم از سازوکارهای «استعاره» و «کارکرد استعاری» است. از سوی دیگر، این مسئله مبنایی برای نقد پساساختارگرایی است. نتایج این پژوهش، کارکردهای دیگری از «استعاره» در تکوین نظام فکری و شناختی بشر را نشان می دهد؛ چنان که استعاره (و کارکرد استعاری) نقش تعیین کننده ای در تکوین مبانی نظری پساساختارگرایی به ویژه آرای دریدا داشته است. دریدا با تکیه بر سرشت استعاری زبان، به دنبال گسستن ریشه های متافیزیکیِ نشانه بود، امّا با توجه به هیمنة گسترده و عمیق معارف و مفاهیم متافیزیک، رویکرد دریدا، به رغم خواست او، در نهایت به عرصة متافیزیک بازگشته است؛ همچنان که نتایج این تحقیق تأثیرپذیری دریدا از آرای ابن میمون، متکلم معروف یهودی، را نشان می دهد.
بررسی زبان و روایت در داستان «یک سرخ پوست در آستارا»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جریان داستان مدرنیستی از مهم ترین جریان های داستان نویسی ایران و بیژن نجدی از برترین نویسندگان این جریان است. او نویسنده ای ساختارشکن و تجربه گراست. زبان داستان های نجدی مملو از استعاره و تشبیه است. این ویژگی داستان های نجدی زبان آثار او را تاحد زیادی به زبان شعر نزدیک کرده است و نوعی تشخص سبکی به آثار او بخشیده است؛ تاجایی که می توان او را بنیان گذار داستان نویسی شاعرانه در ادبیات داستانی ایران به شمار آورد.
از مهم ترین عواملی که موجب می شود داستان های نجدی مدرن به شمار آید، عناصری همچون شاعرانگی زبان، بهره گیری از گسست زمانی و ورود به ذهن شخصیت هاست. در این مقاله، با بررسی عناصر روایی در داستان «یک سرخ پوست در آستارا»، نشان داده ایم که این داستان، مدرن به شمار می آید و نجدی توانسته از ویژگی های داستان مدرن به خوبی استفاده کند. از دیگر موضوعات مهمی که در این داستان دیده می شود، تقابل مرگ و زندگی، تخیل و واقعیت و تقابل پذیرش وضعیت موجود و آرمانی ا ست. بیژن نجدی با بهره گیری از تکنیک های داستان مدرن، به زیبایی هرچه تمام تر، درپی بیان اندیشه ها و مبانی فکری خویش بوده است.
Remémoration et répétition: L’étude narratologique du Salon du Wurtemberg(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
L’aspect psychanalytique de l’écriture romanesque chez Pascal Quignard a été signalé à maintes reprises par les critiques littéraires. Le Salon du Wurtembergqui bénéficie plus que les autres romans quignardiens d’une ample élaboration romanesque, pourrait bien illustrer cette «fictionalisation de la cure psychanalytique» chez cet écrivain. Le narrateur de ce roman se retourne comme malgré lui vers un passé obsessionnel qu’il espère conjurer par l’écriture. La présente étude se propose d’analyser, en recourant à la narratologie, les techniques narratives mises en œuvre par le narrateur quignardien, ainsi que l’adaptation de ces dernières à l’objectif du narrateur qui est de faire cesser le retour interminable d’un passé traumatique. Selon Freud, l’abréaction du refoulé exige la «réconciliation» de l’analysé avec ses souvenirs traumatiques. L’étude du mode narratif du Salon du Wurtembergnous permettra de préciser le degré de cette réconciliation chez le narrateur. En effet, portant sur la manière de représentation du monde romanesque, le mode narratif détermine la distance à laquelle se tient le narrateur par rapport à ce qu’il raconte. Ainsi, par l’étude du mode narratif, nous serons en mesure de préciser si le narrateura réussi à évoquer entièrement et sans détours ses souvenirs obsédants
مطالعه تطبیقی رویکرد کهن الگویی سه اسطوره رویین تن (اسفندیار، آشیل و زیگفرید)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اندیشه رویین تنی، که ریشه ای کهن داشته و بیانگر آرزوی دیرینه بشر برای دستیابی به آسیب ناپذیری و بی مرگی است، به انحای گوناگون در میان اسطوره های ملل مختلف نمود یافته است. سه اسطوره رویین تنی، یعنی آشیل، اسفندیار و زیگفرید، در مقایسه با سایر رویین تنان از تواتر بیشتر و جامع تری برخوردارند و رویین تنی به عنوان یک انگاره کهن الگویی در روایت هر سه اسطوره قابل بحث و مطالعه است. از آنجا که بسیاری ازپژوهشگران شباهت های میان این سه اسطوره را ناشی از نظریه کهن الگویی یونگ دانسته اند، تلاش شده است در این پژوهش میزان صحت و سقم موضوع بررسی شود. روش تحقیق در این پژوهش، اسنادی و کتابخانه ای است. این مطالعه، با هدف شناسایی ریشه های مشترک این اسطوره های رویین تن، از منظر نظریه کهن الگوها به بررسی نقاط اشتراک و افتراق میان آنها و میزان اثرپذیری این سه اسطوره از یکدیگر پرداخته است و با رویکرد کهن الگویی در مطالعه تطبیقی میان اسفندیار، آشیل و زیگفرید، به این سؤال پاسخ می دهد که چه ریشه های مشترک و یا متمایزی را می توان در مطالعه این سه اسطوره رویین تن یافت و تا چه میزان شباهت های موجود میان این سه اسطوره را می توان با نظریه کهن الگویی توجیه کرد. از مهم ترین نتایج این پژوهش، تقویت نظریه تاثیرپذیری فردوسی از هومر در خلق اسطوره اسفندیار است.
تحلیل کهن الگویی داستان امیر ارسلان بر اساس نظریه تفرد یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد کهن الگویی یکی از رویکردهای نقد ادبی معاصر است که به کشف ماهیت و ویژگی اسطوره ها و کهن الگوها و نقش آن ها در ادبیات می پردازد. در این مقاله کهن الگوی داستان امیرارسلان بر اساس نظریه تفرد یونگ تحلیل کهن الگویی شده است؛ به این شرح که امیرارسلان به عنوان قهرمان جست وجوگر برای رشد و تکامل و دستیابی به کهن الگوی خویشتن، حرکت خود را آغاز می کند و با دیدن تصویر فرخ لقا (آنیما) بیدار می شود و به سطح های تازه ای از آگاهی دست می یابد. او با گذر از کهن الگوی نقاب به یاری پیر دانا به حذف سایه و یکی شدن با آنیما (فرخ لقا) موفق می شود و فرایند تفرد خود را به سرانجام می رساند و به کهن الگوی خویشتن دست می یابد. ضمن اینکه او کهن الگوی مرگ و تولد دوباره را- که معنای آن استعلای حیات و تحول درونی است- با واردشدن در غار و چاه – که بیانگر بازگشت به مرحله جنینی (مرگ آیینی) است – و بیرون آمدن از آن مکان ها – که رمز تولد مجدد است - تجربه می کند.
تشبیه با تکیه بر پیوند شاعرانگی و فرم در نفثه المصدور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نفثه المصدورشهاب الدّین محمّد خرندزی زیدری نسوی از شاهکارهای ماندگار نثر مصنوع و متکلّف در سدة هفتم هجری است. این کتاب، بیش از آنکه تاریخی ادبی باشد، ادبی تاریخی است و بیشتر گزاره های آن ادبی و عاطفی است. جنبة ادبی متن بیش از روایت تاریخ و گزارش تاریخی اثر است. زاویة دید در نفثه المصدور،اول شخص است و از آن بیشتر برای بیان هیجان، احساس و عاطفه بهره گرفته می شود. پیوند شاعرانگی و فرم، یکی از ویژگی هایی است که به برجستگی ادبی این متن می انجامد. صور خیال یکی از عناصر پدیدآورندة فرم این اثر است که از آن جمله می توان به بهره گیری هنرمندانه از مبحث تشبیه اشاره کرد. تشبیه از میان انواع صور خیال در این اثر ادبی، جایگاه و کاربرد ویژه ای دارد. به طور کلّی تشبیه در این اثر از بسامد زیادی برخوردار است و بیشتر از بن مایه های عاطفی بهره می گیرد. همچنین بیشتر تشبیهات آن از نوع معقول به محسوس است. با تعمّق در این تشبیهات، جامعة درون و بیرون نویسنده به صورت غیر مستقیم به تصویر درآمده است. این مقاله بر آن است که اغراض ثانوی تشبیه را همراه با سه مبحث سبک شناسی نگاه ویژة هنرمند، گزینش واژه ها و عدول از هنجار با توجّه به تشبیهات، بررسی کند.
تحلیل ساختاری و زبان شناسانه غزل شوق دیدار قیصر امین پور
حوزههای تخصصی:
مطالعه شعر از دیدگاه زبان شناسی، تمام نشانه های کلامی در دستگاه های گوناگون شعری را بررسی می کند. زبان شناس ساختارگرا نیز با بررسی عناصر زبانی گوناگون، مسایل معناشناسی را در تمام سطوح زبان تحلیل می کند و دستگاه های عروضی، آوایی، واژگانی، نحوی و بلاغی را در خدمت معنا و ادبیّت متن قرار می دهد. هدف این پژوهش، بررسی این دستگاه ها در ارتباط با ساختار و محتوای شعر و نقش هر یک در ایجاد توازن و ادبیّت متن است. بر این اساس، حاصل تحلیل این الگوهایِ ایجاد توازن و هنجارگریزی در غزل «شوق دیدار» در دستگاه های ذکر شده، نشان می دهد که امین پور در دستگاه عروضی و آوایی و نحوی، تلاش بیشتری برای ایجاد موسیقی در جهت بیان احساس و اندیشه خود نموده است. در دستگاه بلاغی، عنصربلاغیِ «تشخیص» توانسته است موجب هنجارگریزی و پویایی خیال و اندیشه شاعر شود. در این غزل، ساختار و محتوا دارای انسجام است و عناصر آوایی، واژگانی، نحوی، بلاغی و معنایی در سراسر بافت شعر هماهنگ با یکدیگر عمل می کنند.
نگاهی انتقادی به شیوه شاعری رشیدالدین وطواط
حوزههای تخصصی:
رشیدالدین وطواط از جمله قصیده سرایان قرن ششم هجری است که تبحر خاصی در به کارگیری صناعات ادبی داشته و شعر گفتن برای او ابزاری برای به نمایش درآوردن مهارت های بلاغی بوده است. شعر او در میان محققان معاصر چندان مقبولیت نیافته و اغلب کسانی که در حوزة آثار کلاسیک فارسی تحقیق کرده اند بیشتر کتاب حدائق السحرو دیدگاه های انتقادی وطواط در این کتاب را مدنظر داشته اند و به شعر و شرح حال او نپرداخته اند. در این تحقیق به روش تحلیلی و توصیفی با توجه به منظومه فکری و فرهنگی شعر وطواط، نقاط ضعف و قوّت شعر و دلایل عدم مقبولیت آن و نیز بدعت ها و بدایع شعر او و نیز جایگاه اشعار او در گستره شعر فارسی مورد ارزیابی قرار می گیرد. حاصل پژوهش نشان می دهد هرچند که وطواط توانایی به کار گیری هر نوع و هر قسم و یا از هر پایه و درجه الفاظ و عباراتی را که می خواست در شعر داشت، امّا همین لفظ اندیشی، او را از ارائه تجربه های خالص شاعری دور کرده است. شعر او به غیر از تشبیب ها، تا حدودی غزل ها و تخلص های خاص او چیزی به سنت شعر فارسی نیفزوده است. اشعار وطواط نمونة بارز دور شدن از شعر حقیقی و در عوض حرکت به جانب صنعت گرایی است.
تحلیل دگرگونی شخصیت شیرین از روایت فردوسی تا روایت نظامی با تکیه بر عناصر گفتمان مدار شاهنامه و خسرو و شیرین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش تلاش می شود تا شخصیت شیرین و دگرگونی آن در دو روایت داستانی شاهنامهو خسرو و شیرینبه روش تحلیل گفتمان بررسی شود. نویسندگان می کوشند تا نشان دهند چگونه عوامل زبانی و فرازبانی مانند شرایط اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و تاریخی و نیز جهان بینی فردوسی و نظامی در بازنمایی این شخصیت مؤثر بوده است. در این جستار افزون بر تغییر گفتمان سیاسی فرهنگی عصر سامانی و غزنوی به گفتمان عصر سلجوقی، نگرش فردوسی و نظامی به زن نیز بررسی می شود تا دریافته شود که این نگرش ها تا چه اندازه در دگرگونی شخصیت شیرین تأثیر داشته اند. برپایة این پژوهش شیرین در شاهنامهدو چهرة متفاوت منفی و مثبت دارد که به سبب جهان بینی طبقاتی و روابط قدرت حاکم بر متن شکل گرفته است. شیرین در خسرو و شیرینبه سبب تغییر نوع ادبی متن و برخورد جهان بینانة نظامی با این شخصیت، هویّتی متفاوت می یابد و از کنیزکی رومی به شاهدختی ارمنی تبدیل می شود.
دنیای رنگ ها در اشعار ملا مصطفی بیساران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
رنگ در ادبیات از دیرباز مورد توجه بوده است. شاعران از گروه افرادی هستند که از عنصر رنگ در آفرینش واژه ها و تصاویر شاعرانه برای زیبا کردن اثر خود استفاده های زیادی کرده اند. بی شک بررسی تمام عناصر یک اثر ادبی در شناخت حقیقی آن اثر بسیار مهم است. در این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از دانش های میان رشته ای ادبیات، جامعه شناسی و روانشناسی به توصیف و نقد زیبایی شناسی رنگ در اشعار یکی از شاعران برجسته هورامان پرداخته شده است. اهداف پژوهش شامل بررسی رنگ و شیوه به کار گرفتن آن در دیوان بیسارانی است تا پنجره ای تازه برای شناسایی بیشتر آن اثر گرانقدر و شاعر بزرگ آن باز کند زیرا بیسارانی با تأثیرپذیری از محیط رنگارنگ هورامان بهره کامل را از رنگ برده است و همچنین سعی شده تا تمام رنگ هایی که در دیوان بیسارانی وجود دارند، از نظر روانشناسی و زیبایشناسی با ذکر نمونه بررسی شوند تا دنیای بیسارانی و رنگ دادن جنبه های مختلف زندگی بیسارانی در اشعارش مجسّم شود و دریچه ای به روی ادراک و احساس شاعر گشوده شود. نتایج نشان می دهد رنگ سیاه در دیوان بیسارانی از بقیه رنگ ها بسامد بیشتری دارد. هر چند تکرار زیاد رنگ سیاه در یک اثر ادبی می تواند نشان دهنده فکر ناامیدانه و سختی زندگی باشد که این جنبه منفی رنگ سیاه است اما در دیوان بیسارانی رنگ سیاه بیشتر برای وصف چشم و ابرو و زلف و همچنین برای خلق تصاویر زیبا در کنار رنگ سفید چهره یار آمده است که این جنبه مثبت رنگ سیاه است.
تحلیل سبک عزیزی در یک لیوان شطح داغ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از کتاب های منثور برجسته دهه هشتاد، «یک لیوان شطح داغ» احمد عزیزی است که به سبک آیرونیک و در گلایه و شکوه از نابخردی مردمان این روزگار نوشته شده است. هنر عزیزی در زبان آوری و ظهور آگاهی های وسیعش در بیشتر حوزه های معرفتی، جهت روایت فراز و نشیب های زندگی اجتماعی و رویارویی گفتمان های متعدّد است. آمیختگی مفاهیم عمیق انتزاعی، فلسفی، عرفانی، حکمی با واژه ها، ترکیبات و تعابیر عامیانه، نوعی سنخیّت با سبک هندی را در اثر او نشان می دهد. ضمن آنکه سبک غالب او آیرونیک است که به دو نوع فاخر و حکیمانه و عامیانه تقسیم می شود. ابتکارات و برجستگی های سبکی به لحاظ زبانی، ادبی و اندیشگی اسلوب نوشتاری وی را از سایر نویسندگان متمایز می کند. زبان عزیزی در بخش هایی از این کتاب با صلابت، تند و گزنده و در بخش هایی دیگر لطیف، آرام بخش و برانگیزاننده عواطف درونی است. یکی از خلّاقیّت های سبکی او تسرّی جریان سیّال ذهن از فضای داستان و رمان به نثر عادی است.
نشانه شناسی نماد حیوانی باز در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاعران عارف برای بیان مفاهیم عمیق عرفانی و عاطفی خود ناگزیر با بالابردن ظرفیت زبانی به هنجارشکنی و استفاده از نماد روی می آورند که نماد حیوانی ازجملة آن است. در این پژوهش نشانه شناسی نماد حیوانی باز در غزلیات شمسبررسی شده است. نشانه شناسی مطالعة نظام مند نشانه ها برای دریافت پس زمینه های گوناگون فکری شاعر یا نویسنده است. با بررسی این علم در نماد حیوانی باز، زمینه های گوناگون فکری مولوی را می توان دریافت که از آن جمله، اندیشة بازگشت، خاموشی، سفر و ... است. نشانه ها در متون با فرم های گوناگونی مثل کلمات، صداها، بوها، حرکت، مکان و ... نمود می یابد. با مطالعه بر شبکه های وابسته در نماد باز، تطابق کارکرد این سمبل با کنش های رنگ، مکان، حرکت و صدا مشاهده می شود. در این پژوهش بخش تقابلی و دگردیسی نمادها نیز بررسی می شود. با بررسی این شناسه ها، نیمة پنهان فکری شاعر و هم چنین الگوهای خاموشی، وحدت گرایی و زیرساخت های ذهنی مولوی نمایان می شود. نکتة مهم در بخش روابط تقابلی نه در انتخاب نوع تمایزها، بلکه در شیوة برخورد پویای روابط است. این موضوع گویای روح پرتلاطم مولوی در عشق او به شمس تبریزی یا مضامین عرفانی است. این نوع برخورد در کارکرد میانه بودن دو قطب مثبت و منفی نماد باز، دیدنی است. از سوی دیگر فضای فکری مولوی ازجمله رمزهای فرهنگی آیین بودا و میترا برای تأثیرگذاری فضای دینی بلخ، قونیه و اساطیری، در این گفتار تبیین شده است. درمجموع، این مقاله، الگوها، کنش ها، هنجارشکنی، بازی دال ها، شبکة تناسب ها، خاستگاه فکری، تقابل و دگردیسی تقابل ها در نماد حیوانی باز را بررسی و آن را در شواهد غزلیات شمستحلیل و تبیین می کند.
تحلیل گفتمانی تغییر عناصر فرهنگی اجتماعی در ترجمه از زبان واسطة مجموعة عشق با صدای بلند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مجموعة عشق با صدای بلند،گزیده ای از اشعار نزار قبانی است که احمد پوری آن را به واسطة زبان انگلیسی به فارسی بازگردانده است. در روند این ترجمة ادبی از عربی به انگلیسی و آنگاه به فارسی، تغییراتی در گفتمان های حاکم بر متن صورت گرفته که رصدپذیر است. از جملة این گفتمان ها می توان به گفتمان مذهبی دینی، ملی قومی و ساختارشکن و سیاسی اشاره کرد که در روند ترجمه دچار تغییر یا احیاناً حذف شده اند. در این مقاله برآنیم که با تحلیل گفتمان یا سخن کاوی متن اصلی و متن ترجمه این تغییرات را بررسی و تحلیل کنیم. آنچه در این بررسی شاهد آن هستیم، نشانگر آن است که در ترجمه، در گفتمان هایی چون ملی قومی، سیاسی، ساختارشکن و دینی، تغییراتی چون حذف، انتخاب برابرنهاد نامناسب و گاهی تغییرات برای از بین بردن تنش موجود در متن اصلی به شکلی آگاهانه صورت گرفته است.