فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۴۱ تا ۵۶۰ مورد از کل ۱۱٬۴۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
بر پایه الگوی نقش گرای هلیدی، رویدادها و افکار آدمی قابلیت باز نمایی در زبان را دارند که در سه سطح باز نمودی، بینا فردی و متنی بررسی می شوند. در این پژوهش سعی بر آن است تا بندهای آیات سوره ی طاها را از منظر اصول و مبانی نظریه ی سیستمی – نقشی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم. برای این منظور، سوره مزبور، به روش توصیفی و تحلیلی مورد تأمل قرار گرفت. در بیش از هشتاد آیه سوره طاها، بخشهای مهمی از سر گذشت پر ماجرای حضرت موسی (ع) تشریح می گردد، تا برای پیامبر (ص) و مومنان که در آن ایام در مکه، سخت از سوی دشمنان در فشار بودند، دلداری و تسلیت خاطری باشد. هدف نگارنده در این پژوهش، آزمودن نظریه ی مذکور و بررسی قابلیت اعمال آن در حیطه ی داده های قرآنی و تحلیل لایه های مختلف معنایی آن است و نتایج بررسی حاکی از آن است که سوره ی طاها در سطح بازنمودی به جز فرایند مادی از دیگر انواع فرایندها مانند ذهنی و کلامی بهره جسته و در این میان بیشترین بسامد از نوع فعل های مادی است که متناسب با حال و هوای سوره، صورت گرفته است.
تحلیل و بررسی تصویر کبوتر در شعر خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مضمون پردازی و تصویرآفرینی دو هسته همراه و همیشگی شعر خاقانی اند که هنرنمایی خلاق، پویا و شگفت انگیز شاعر را به نمایش می گذارند. تصویر کبوتر در شعر او یکی از تصاویر تکرارشونده و کانونی است که با توده ای از خوشه های تصویری فرعی و جزئی در پیوند است. مهارت خاقانی در تصویرآفرینی با کبوتر، تنها در سطح بازی واژگانی محدود نمی شود بلکه در پشت این بازی های زیبا، نهایت تناسب، دانش وسیع شاعر، باورها و عقاید گوناگون مردم درباره کبوتر نیز نهفته است. این مقاله با هدف بررسی تصویر کبوتر در شعر خاقانی به این سوالات پاسخ می دهد: چه مضامین و تناسباتی در ارتباط با کبوتر در شعر خاقانی دیده می شود؟ چه تصویرهایی از کبوتر در شعر خاقانی دیده می شود؟ این مضامین و تصاویر چه اهداف و کارکردی دارند؟ روش تحقیق تحلیل محتوایی است که پس از استخراج تمام ابیاتِ مرتبط با کبوتر، پژوهش در دو محور مضامین مرتبط با کبوتر و تصویرآفرینی با کبوتر مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. ارتباط کبوتر با دیگر پرندگان، ویژگی و عادات کبوتر، باورهای مردمی درباره کبوتر از بحث های اصلی مربوط به محور مضمون پردازی با کبوتر می باشد؛ تشبیه، استعاره، تمثیل و حسن تعلیل شگردهای تصویرآفرینی خاقانی با کبوتر است.
نیم نگاهی به جنبه های تعلیمی شعر حافظ از منظر نظریه ی روایت شنو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله ی حاضر، آن است که با استفاده از نظریه ی روایت شناسی و با تأکید بر روایت شنو، نشان دهد، شعر حافظ در کلیّت خویش، چونان یک اثر روایی است که در آن با بیانِ غیرِ خطّی رخدادهای راستینی از زندگی بشری مواجهیم؛ رخدادهای مکرّری چون جدال ناتمام رند و صوفی، عهد الست، پذیرش بار امانت الهی و اتّفاقات متعاقب آن و...که همگی با صراحت و قدرت، در بسترِ زمانِ دوری ، آشکار شده است.در این مقاله، نخست بر روی خاصیّت روایی شعر حافظ، تأمل کرده ایم و سپس بر مبنای نظریّه ی روایت شناسی، نشان داده ایم که ساختار روایی شعر حافظ ،می تواند به قلمروِ شعر تعلیمی نیز تعلّق داشته باشد .توجه ژرف و بنیادین حافظ، به روایت شنو، از آن روست که در پی القای مفهوم یا آموزش و تعلیم اندوخته ای است .دراین مقاله، بعد از گزارش اقسام روایت شنوها در شعر حافظ، به این نتیجه می رسیم که شعر حافظ، جدای از ابعاد عمومیِ تعلیمیِ خویش ، روایت گر مناسبات نظام تک صدایی و چند صدایی است و با غور و ژرف کاوی خاص خویش، آموزه های لازم را برای انتخاب یکی از این دو مسیر، در اختیار مخاطب خود قرار می دهد.این پژوهش، به روش تحلیلی-توصیفی، بر مبنای مطالعات کتابخانه ای، انجام شده است
عملیة فهم النص علی ضوء رؤیة سوسور فی سورة "آل عمران"؛ المحور الاستبدالی نموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ البنیویّة تذهب إلی أنّ النص لا یتألّف من الوحدات أو الکلمات ذات وجود مستقل أو منفرد، وإنما من الوحدات التی توجد داخل البنیة أو النسق بحیث تضبط تلک البنیة علاقات الکلمات وتعطیها معنى وقیمة أو بهاءا ورونقا، فضلا عن مواصفاتها وخصائصها الفردیة. ومن أهمّ المباحث التی تهتمّ بها بنیویة سوسور فی هذا الصدد تجدر الإشارة إلی المحور الاستبدالی، إذ إنّ سوسور ذهب إلی أنّ هناک نوعا من العلاقة اللغویّة بین الکلمة التی جاءت فی النص والکلمات التی تکون ذات صلة لفظیّة أو معنویّة بها غیر أنّها ما جاءت فیه وسمّی هذا النوع من العلاقة بالعلاقة الاستبدالیّة بحیث إنّ عدم الاعتداد به ینجرّ إلی إهمال المعنی المقصود. فالنص الأدبیّ بناءً علی رؤیة سوسور یجد اعتبارا وأهمیّة خاصة کأیّ نصّ لغویّ، وذلک باعتداده علی المحور الاستبدالی. فانطلاقا من هذه الفکرة تحاول هذه المقالة أن تدرس التفکیر البنیویّ لسوسور معتمدة علی المحور الاستبدالیّ فی سورة آل عمران لتجلّی أمر الوحدانیّة فی الألوهیّة والربوبیّة والمالکیّة، أی: الاعتقاد بوحدانیّة اللّه واستمرار إشرافه علی شؤون العباد وملکیته بالنسبة لما یملکه الإنسان بشکل نسبیّ ومؤقّت وکلّ ما یکون فی السّماء والأرض واحتوائها علی الاستبدالات الصرفیة الکثیرة التی تکون ذات اتصال قویم بأمر الوحدانیة وتسعی للکشف عن أثر استبدال بعض الکلماتالصرفیة بالکلمات الأخری الذی تمّ فی إطار النظام. ونتیجة إحصاء الاستبدالات الصرفیة تدلّ علی أنّ سبب اختیار بعض الکلمات الصرفیة تتفق تماما مع ما تتطلبه کلیّة السورة، أی: الوحدانیّة بحیث نجد صلة وثیقة بین معنی الکلمة الصرفیة المختارة أو المستبدلة والمعنی الذی تهدف إلیه کلیّة الصورة وفضلا عن ذلک تشیر إلی أنّ استخراج الکثیر من المعانی المستورة فی سورة آل عمران یرتبط بهذا المحور وللاهتمام به دخل کثیر فی کشف معالم الإعجاز فیها.
تحلیل نمونه وار زنان شیزوفرنیک در رمان های پسامدرن فارسی (کولی کنارآتش، ساربان سرگردان و باورهای خیس یک مرده)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شیزوفرنیا به معنای گسیختگی روحی و چندشخصیته بودن از مؤلفه های شخصیت های پسامدرنیستی است که در آثار پسامدرن، تفاوت آنها با شخصیت های طبیعی نشان داده می شود. شخصیت های شیزوفرنیا چنان که دلوز و گتاری می گویند، میل خود را برخلاف شخصیت های ادیپی در ابژه خاصی محدود نمی کنند و به ابژه های متفاوتی می اندیشند و از همین راه دچار پراکندگی و گسیختگی می شوند. شخصیت های اگزیستانسیال، پوچ گرا و آواره به این پراکندگی و بیگانگی می رسند، اما پراکندگی و گسیختگی روحی آنان گاهی تشدید می یابد. این مقاله به سه رمان مطرح پسامدرن ایرانی توجه دارد و آنها را نمونه رمان های پسامدرن ایرانی قلمداد می کند. همه گونه های شخصیتی زنان در این رمان ها به چشم می خورد. نویسندگان دو رمان ساربان سرگردانو کولی کنار آتشزن اند و نویسنده رمان باورهای خیس یک مردهمرد است که این نکته نیز در مقاله مطمح نظر می باشد. از نتایج مقاله، شیزویی تر بودن شخصیت اصلی رمان هایی مثل کولی کنار آتشاست و عامل این ویژگی نیز چه بسا مردان هستند. از اهداف مقاله شناخت شخصیت های زن در رمان های پسامدرن است و روش آن به گونه ای تحلیلی به شخصیت شیزوفرنیایی زنان در رمان های یاد شده می پردازد و بیان می دارد که زنان در داستان های مردان نقش حاشیه ای تری دارند.
روش های تأکید کلمه در زبان فارسی
حوزههای تخصصی:
مبحث تأکید و روش های مؤکّد کردن اقسام کلمه از جمله مسائلی است که در دستورزبان، زبان شناسی و بلاغت مطرح است. در خلال کتاب هایی که در زمینه دستور زبان نوشته شده، معمولاً به صورت گذرا اشاره هایی به روش های مؤکّد کردن اقسام کلمه شده است. گاهی نیز در مقالاتی که در این زمینه نوشته شده، به صورت موردی به روش های تأکید بر یک قسمِ کلمه پرداخته شده است. در این تحقیق کوشش بر این است که پاسخی به این پرسش دهیم که اقسام کلمه در زبان فارسی چگونه مؤکّد می شوند؟ بر این مبنا با تکیه بر پژوهش های انجام شده، به شماری از روش های مؤکّد کردن اقسام کلمه اشاره شده است؛ از رهرو این بررسی دریافتیم که در زبان فارسی به منظورهای خاصِ دستوری و بلاغی، تمام اقسام کلمه از اسم و فعل گرفته تا شبه جمله و حتّی حروف اضافه می تواند مؤکّد گردد. ضمن این که پیرامون مؤکّد کردن جمله نیز مطالبی در این مقال ارائه شده است. این مؤکّد کردن اقسام کلمه و جملات به روش های گوناگونی انجام می شود که برخی از این روش ها در گذشته کاربرد بیشتری داشته است و برخی دیگر از آنها در فارسی امروز بیشتر به کار می رود.
بررسی رمان «بازی آخر بانو» بر اساس نظریه چندصدایی باختین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«بازی آخر بانو» رمانی موفّق از بلقیس سلیمانی، نویسنده و منتقد ادبی معاصر ایرانی است. این رمان برنده جایزه ادبی مهرگان و بهترین رمان بخش ویژه جایزه ادبی اصفهان در سال ۱۳۸۵ شده است. وقایع رمان، در زمان رویدادهای سیاسی - اجتماعی دهه ۱۳۶۰ ایران رخ می دهد و موضوع اصلی و محوری آن، بازکاوی مسائل زنانه در بسترهای کم رنگ اجتماع است. چندصدایی، اصطلاحی است که باختین آن را با الهام از موسیقی و در تقابل با تک صدایی در رمان وضع کرد. فرضیه این مقاله، اثبات چندصدا بودنِ اثر حاضر است. در این راستا مؤلّفه هایی چون بینامتنیت، تعدّد روایت ها، چندزبانی، تغییر ناگهانی زاویه دید، جدل پنهان وغیره بر این ادعا صحّه می گذارند. رویکرد اصلی مقاله، بررسی چندصدایی از دیدگاه میخاییل باختین است، هرچند برای تبیین بیشتر، گاه از توضیحات نظریه پردازان پساباختینی نیز استمداد خواهیم جست. روش پژوهش، توصیفی – تحلیلی است. برآیند این مقاله حاکی از آن است که رمان چندصدا با ابزارهایی که در اختیار خواننده قرار می دهد، او را به دریافتی نو و تفسیری دیگر از متن رهنمون می سازد که به سادگی از روساخت رمان قابل درک نیست.
تحلیل روانشناختی تیپ شخصیّتی «پادشاه» در داستان پادشاه و کنیزک مثنوی بر مبنای الگوی اناگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اناگرام یکی از الگوهای مهم شناخت شخصیّت در روانشناسی نوین است که با به کارگیری آن می توان نوع تیپ شخصیّتی هر فرد را از میان تیپ های نه گانه بازشناخت. مولوی در مثنویهمانند یک هنرمند سترگ به خلق شخصیّت ها پرداخته است و همچون روانشناسی چیره دست از لایه های درونی شخصیّت های داستان های خود آگاه است. یکی از داستان های مهم و برجستة ادبی تعلیمی در مجموعة حکایت های دویست و چندگانة مثنوی، داستان «پادشاه و کنیزک» است که پادشاه نقش اوّل یا شخصیّت اصلی این داستان را اجرا می کند. مولوی با شیوه های مختلفی که در شخصیّت پردازی به کار برده، مسیر شناخت نوع شخصیّت پادشاه را بر اساس الگوی اناگرام هموار ساخته است. فضای کلی داستان، گفتار، اعمال، رفتار و ارتباط پادشاه با شخصیّت های دیگر و نیز جایگاه فردی و اجتماعی او، زمینة این نوع بررسی و تحلیل را فراهم کرده است. این جستار به شیوة تحلیلی توصیفی بر آن است تا ویژگی های شخصیّتی پادشاه را بر اساس تیپ هشتم الگوی اناگرام که همان تیپ «حاکم، رئیس و کنترل گر» (Challenger) است، با استناد به محتوای داستان پادشاه و کنیزک بررسی و تحلیل کند و یافته ها را به صورت شکل و جدول ارائه نماید.
بررسی آیین عزاداری در شاهنامه به مثابة رمزگان نشانه شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاهنامة حکیم فردوسی از جمله متون ادبیات فارسی به شمار می رود که با توجه به زیرساخت های اسطوره ای و اعمال نمادین بسیاری که در آن روایت شده است، بر اساس علم نظام های نشانه شناختی قابلیت بررسی دارد؛ زیرا در بسیاری از قسمت های این متن، با حوادثی روبه رو هستیم که در قالب یک نظام نشانه ای جلوه گر شده اند. از مواردی که از این منظر قابلیت بررسی دارند، آیین هایی است که شرح آن ها در شاهنامهذکر شده است. از آنجا که در علم نشانه شناسی (Semiology) هیچ نشانه ای به تنهایی معنا ندارد و باید در قالب یک نظام نشانه ای و در ارتباط با سایر عناصر در روابط همنشینی (Paradigmatic) و جانشینی (Syntagmatic) بررسی شود، این پژوهش بر آن است که به بررسی نظام های نشانه ای مربوط به آیین عزاداری در شاهنامهبپردازد و با ذکر شواهدی از سایر متون کهن، نشان داده شود اعمالی که طیّ یک آیین در شاهنامهاجرا می شود، زیرساخت های اساطیری دارند و این اعمال، نشاندار به شمار می روند و هر یک به معنایی ارجاع می دهند که روزگاری در جامعة آن ها کارکردهایی داشته اند و امروزه آن کارکردها یا فراموش شده اند، یا تنها در قالب زندگی ایلی و عشایری و در فرهنگ عامه باقی مانده اند. سیاه پوشیدن، کلاه از سَر برگرفتن، موی کندن، خاک بر سَر ریختن و دُم و یال اسب قهرمان را کندن در هنگام عزاداری وقتی در کنار یکدیگر بررسی شوند، همگی به عنوان عناصری نشاندار هستند که در پی القای معنایی خاص به کار رفته اند. در حقیقت، قرارگیری این عناصر در کنار هم، به شکل گیری معنا منجر می شود؛ معنایی که شاید از ظاهر متن برنمی آید و چرایی انجام آن بر خوانندة امروزی معلوم نیست. این پژوهش بر آن است تا با تکیه بر آرای فردینان دوسوسور (Ferdinand de Saussure) و پیِر گیرو (Pierre Guiraud) و توجه به زیرساخت های اساطیری، آیین سوگواری را در شاهنامهبه مثابة متنی بررسی کند که از نظام نشانه ای معناداری برخوردار است.
مدرنیته و ساختار سنتی خانواده ایرانی با تکیه بر رمان ""شوهر آهو خانم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدرنیته تغییرات گسترده ای را در نهاد خانواده ایرانی رقم زد که این تغییرات در رمان فارسی بازتاب یافته است. هدف این پژوهش، بررسی تأثیر مدرنیته در ساختار سنتی خانواده، با تکیه بر رمان شوهرآهو خانم و با روش تحلیل محتوای کیفی است. تأثیر مدرنیته بر روابط بین اعضای خانواده، ایجاد تغییر در کارکردهای خانواده، حضور زنان در جامعه، و ازدواج و طلاق از جمله موضوع های بررسی شده در این پژوهش هستند. افغانی کوشیده است ازطریق عناصر و صناعت داستانی انقلاب خانواده ایرانی را در دوره پهلوی اول به تصویر بکشد. یافته های پژوهش نشان می دهد مدرنیته سبب شده است تا اقتدار پدر در خانواده ایرانی کاهش یابد و زنان نیز، با به دست آوردن استقلال و فردیت، در اجتماع حضور فعال تری داشته باشند. همچنین، سنتی ترین اعضای خانواده به مدرنیته گرایش یافته اند، هرچند برداشت آنها از مدرنیته سطحی است که این به سبب سطحی بودن برداشت از مدرنیته در دوره تحت بررسی است.
سبک شناسی سوره نازعات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ظرافت های بلاغی در آیات قرآن کریم، از جمله جنبه های اعجاز این کتاب جاودانه دارد، که از دیر باز مورد توجه دانشمندان علوم قرآنی بوده است. یکی از مباحث بلاغی قرآن کریم، سبک شناسی است که در ضمن آن با بهره گیری از دستاوردهای علم بلاغت به بررسی جلوه های سبکی موجود در قرآن کریم می پردازد. پژوهشِ پیش رو با روش توصیفی – تحلیلی و بر اساس معیارهای سبک شناسی، به بررسی زیبایی های ادبی سوره نازعات در چهار سطح آوایی، معنایی، ترکیبی و تصویر پردازی پرداخته است. پژوهش حاضر می کوشد تا نشان دهد که ویژگی های ادبی موجود در سوره نازعات از قبیل تقدیم و تأخیر، حذف، التفات و زمان افعال از ویژگی های برجسته سبکی موجود در این سوره است؛ لذا با کاربست این ویژگی ها به تناسب مفاهیم و مضامین موجود در سوره با موسیقی عبارات آیات پی برده که این نشان از ظرافت بلاغی موجود در این سوره مبارکه است.
مصادیق «پیرنگ» فرمالیستی در داستان های کوتاه فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر مبنای تعاریف نوینی که در بوطیقای فرمالیسم، از دو مقولة «داستان» و «پیرنگ» ارائه گردیده است، «داستان» یا همان زنجیرة رخدادها در توالی زمانی، به منزلة مادّة خام و سازمایة روایت شناخته شده است و «پیرنگ» برخلاف پندار منتقدان پیشافرمالیسم، نه به ساختمان منطقی و علّی اثر روایی، بلکه به تمام تمهیدات زیبایی شناسانه و آشنایی زدایانه ای اطلاق می گردد که برای پیکربندی هنری آن مادّة خام به کار بسته می شود. این تمهیدات در سه سطح «زبان، درونمایه و صناعات» متجلّی گردیده است و پیرنگ هنری روایت داستانی را برمی سازند. نویسندگان داستان کوتاه معاصر فارسی با عنایت به جریانات نوگرایانة ادبی، به ویژه آرای فرمالیستی و به مدد بهره گیری مبتکرانه از امکانات زبانی، صناعتی و درونمایگانی، گونه ای شکل شکنی خلاّقانه را در روایتگری داستان هایشان رقم زده اند، به گونه ای که داستان را از بافتی متکّی بر حادثه پردازی و پیرنگ سازی در مفهوم سنّتی و پیشافرمالیستی خود خارج ساخته و تلاش برای برجسته سازی فرم داستان از رهگذر کشف و کاربست تکنیک های روایی جدید را جایگزین آن کرده اند و بدین سان، آشنایی زدایی و پیرنگ هنری مطمح نظر فرمالیست ها را محقّق ساخته اند. نظر به اینکه مصادیق پیرنگ سازی هنری در سطح صناعات داستانی از گستردگی و تنوّع بیشتری برخوردار است، در این جستار، بر آن بوده ایم تا به واکاوی و دسته بندی مصادیق و جلوه های گوناگون آشنایی زدایی و پیرنگ سازی در این سطح از داستان های کوتاه شکل گرای معاصر بپردازیم و بدین وسیله، از اصلی ترین عوامل رازناکی و غریب نمایی جهان این داستان ها پرده برداریم.
بررسی ارتباط ساختار و محتوا در فراداستان «میم عزیز»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژانر فراداستان در ایران به جهت ماهیت آشنازدای آن، مورد اقبال فراوان است. اما حجم وسیعی از متونی که تحت عنوان فراداستان در ایران منتشر می شوند، تنها به فرم می پردازند، و از بازنمایی تجربههای پسامدرن تهی اند. رمان به مثابه رسانة بازتاب دهندة جامعه باید با روح زمانة خود عجین باشد تا معضلات زندگی معاصر و فرهنگ جامعه را هشیارانه بکاود؛ لذا شگردپردازیهای فراداستانی باید با دغدغه های پسامدرنیسم و مسائل مطرح در جامعة پسامدرن هماهنگ باشد تا قالب و محتوا در تأیید و تقویت یکدیگر متنی تأثیرگذار خلق کنند. در این مقاله ابتدا مروری بر فراداستان و مهمترین مؤلفههای آن بر مبنای دیدگاه های نظریه پردازان فراداستان صورت گرفته است، سپس مؤلفههای فراداستان در رمان «میم عزیز» بررسی و تحلیل شده است. در ادامه، محتوای پسامدرنیستی رمان نیز تشریح شده است. بررسی های مقاله نشان می دهد که این رمان به لحاظ درآمیختن دو مقولة نقد ادبی و داستانپردازی، ایجاد عدم قطعیت، محتوای وجودشناسانه، برجستگی زبانی و همینطور پرداختن به مفهوم خانوادة پسامدرنیستی به خوبی توانسته مضمون و محتوا را با ساختار و فرم داستان هماهنگ کند. در «میم عزیز»، شکلهای متنوع خانواده به تصویر کشیده شده اند تا مفهوم خانوادة هستهای که پیشتر در مدرنیسم به عنوان تنها شکل بهنجار خانواده مطرح شده بود، نسبی گردیده و بینظمی و آشفتگی خانوادهها در جامعة معاصر نمایانده شود.
تحلیل ساختار روایی رمان بعد از پایان نوشتة فریبا وفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به واکاوی ساختار روایی و شیوه خاص روایتگری در رمان بعد از پایانفریبا وفی پرداخته است. وی از داستان نویسان پرکار عصر ماست که از اولین رمان وی پرندة منتا کنون دغدغه او کاستن از گرفتاری های زنان در اجتماع بوده است. رمان بعد از پایان، آخرین رمان اوست که همچنان به مسائل زنان می پردازد، اما برای تأثیر بیشتر داستان در جامعه و متناسب با اوضاع زمان، علاوه بر انتخاب موضوع از روش، طرح، نشانه و نحوة روایتگری خاصی استفاده کرده است. در این مقاله، بر اساس روایت شناسی تودوروف به تحلیل پیوند درونمایه، طرح و نحوة روایتگری این رمان پرداخته ایم. کنش و واکنش شخصیّت ها تلاش برای بازیابی و از نو ساختن هویّت زنان است. طرح داستان مبتنی بر تناظر است که به مشکلات اجتماعی و خانوادگی زنان می پردازد. ژرف ساخت داستان نیز این است که تناظر، مبنا و لازمة تداوم زندگی است. مشخصة اصلی سبک نویسنده پیوند خاصِ زمان و روایت است. به همین سبب، گزاره های بسیاری از رمان به تکرار و مرور گذشته ها و خاطره های راوی تعلق دارد. نام و درونمایة رمان مبتنی بر این آرزو است که زندگی واقعی بر مداری از عشق استوار شود؛ عشقی که در دورة جدید و متناسب با وضعیت زندگی عصر حاضر باشد. وضعیت زنان در زمان حال بهتر از وضعیت آنها در عهد قدیم است. با وصف این وضعیت، فرهنگ زنانه لازمة بهبود روابط انسانی معرفی شده است.
بررسی تطبیقی استعاره مفهومیِ «عشق جنگ است» در دیوان غزلیات حافظ و سروده های پترارک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر به شیوه ای تحلیلی و تطبیقی، استعاره مفهومیِ «عشق جنگ است» به منظور درک و فهمِ دل دادگی و دل ربودگی و سخن گفتن از آن، در دیوان سروده های عاشقانه حافظ و پترارک در چارچوب نظریه استعاره مفهومی بررسی شده است. باوجود شباهت های بنیادین بسیار در درون مایه استعاری مزبور، دو تفاوت عمده در تصویرپردازیِ حافظ و پترارک از این استعاره مفهومی به چشم می خورد: نخست آنکه حافظ در کاربرد خود از استعاره مفهومی «عشق جنگ است» از تعبیرها و اصطلاحات جنگی بیشتری استفاده می کند؛ دوم آنکه عشق در شعر پترارک در بسیاری موارد در تصویر خداوندگار عشق، کوپیدون در افسانه های رومی، پدیدار می شود که با کمان و پیکان خود دل عاشق را نشانه می رود و او را گرفتار می کند؛ اما در شعر حافظ با چنین تصویرپردازیِ صریحی که به نیروی مجرد و نادیدنیِ عشق در چهره یک ایزد جان و شخصیت ببخشد، روبه رو نیستیم؛ بلکه درعوض این معشوق یا ابروان وی است که به گونه ای استعاری از مژگان ناوک روانه دل عاشق می سازد و روح وی را تسخیر می گرداند.
بررسی تأثیر جنسیت بر به کارگیری تشبیه در آثار «فریبا وفی»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
عموم صاحبنظران فمنیست معتقدند همان طور که تفاوت های زبان زنانه و مردانه در گفتار افراد وجود دارد، در نوشتار آن ها نیز نمود پیدا میکند. هدف مقاله حاضر، بررسی تأثیر جنسیت بر زبان فریبا وفی به هنگام کاربرد تشبیه است. بنابراین شش مورد از آثار فریبا وفی، انتخاب و تأثیر جنسیت بر تشبیهات او کاویده شده است. این بررسی شامل «انواع جنسیت زدگی زبانی در رکن مشبه و مشبه به»، «نوع و کیفیت تشبیهات نویسنده در مورد مردان داستان»، و «نمود بدن» در این آثار است. یافته ها نشان می دهد که فریبا وفی یک نمونه مثالی خوب از تفسیر فمنیستی از جهان پیرامون خود است و با تأثیرپذیری از جنسیت، تلاش کرده به هنگام ساخت تشبیه، نقش خود را به عنوان راوی آگاهی دهنده در این زمینه به مخاطب بقبولاند. در واقع، ساخت تشبیه توسط فریبا وفی، یکی از شیوه های بیان است که توسط زبان زنانه او ایجاد شده است. این جنسیت گرایی در رکن «مشبه به» بیشتر از «مشبه» به چشم می خورد. وفی عموماً این تشبیهات جنسیتی را برای القای احساسات دنیای زنانه اش به کار برده است. تصویری که وی در این تشبیهات از مردان به دست می دهد؛ بیانگر فاصله عاطفی خاص و روانی زنانِ داستان با مردانشان است. بدن زنانه، دلالت مستقیم و صریح ندارد.
تحلیل پدیدارشناسانه ادبیّات مقاوت با تکیه بر رمان پل معلّق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به نقد و تحلیل پل معلّق،یکی از برجسته ترین رمان های مقاومت ایران، اثر محمدرضا بایرامی می پردازد. تحلیل پدیدارشناختی قصد دارد با نگاهی نوئماتیک (noematic) به رمان، به حقیقت هنری نهفته در آن دست یابد و با نفوذ در ژرف ساخت های ذهن نویسنده، که در قالب مضامین و انگاره های متن و گفت وگوها و حوادث و صحنه های به دقّت چینش یافته نمودار است، جهان زیسته او و مناسبات پدیدارشناختی من نویسنده یا ذهن شناسا و جهان به مثابه شیء پدیداری را آشکار کند؛ بدین منظور، ابتدا مبانی و نظریات گوناگون مطرح در این حوزه ارائه شده است. سپس روش تحقیق، یعنی توصیف معناشناختی پدیده ها و رفتارها و عواطف بر مبنای روی آورد و محتوای هر یک از آنها شرح گردیده و در ادامه، عناصر هریک از فرایندها استخراج و جایگاه آنها در تقویم معنا تحلیل و دسته بندی شده است. بنابر یافته ها، فرایند معنایی به تدریج در تعامل بین سوژه و پدیده ها در مقام دیگرسوژه ها اتّفاق می افتد و زبان نیز نقشی ویژه دارد. همچنین زیربنای اصلی عواطف منفی تردید و ابهام است، و فرآیند رهایی از این تردید در سفر و مواجهه با روی دادها و افراد دیگر رخ می دهد و رفته رفته بنیان شناختی و بار ارزشی منفی آنها دگرگون شده به سمت حالات طبیعی می رود. تحلیل بدین شیوه، نه تنها جایگاه داستان ها را در ادبیّات مقاومت از لحاظ معنابخشی مشخّص می کند؛ بلکه دست یابی به نتایجی دور از خطا و تا حد زیادی نزدیک به افق نویسنده را میسر می سازد.
ارتباط ترامتنی اشعار حکمی حافظ شیرازی و ابوالفتح بستی با قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اشعار حافظ شیرازی و ابوالفتح بستی نمونة خوبی از متونی است که از بطن متون پیشین فرهنگ و ادبیات اسلامی متولد و تبدیل به فضایی شده اند، با ابعاد بسیار متنوع که در آن انواع مفاهیم حکمی و اخلاقی از دستورات قرآنی ریشه گرفته اند. هدف اصلی در این پژوهش، کشف و شناخت محورهای مشترک حکمی و اخلاقی شعر بستی و حافظ و نشان دادن انواع روابط ترامتنی این اشعار با قرآن کریم است. برای رسیدن به این هدف بر اساس نظریة ترامتنیت ژرار ژنت اشعار حکمی و اخلاقی هر دو شاعر مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت و این نتیجه به دست آمد که هر دو شاعر در زمینه های (قصاص، دعوت به توکل به خدا، پرهیز از دلبستگی به خوشی های ناپایدار دنیا، پرهیز از ظاهربینی و قضاوت سطحی، پرهیز از معاشرت با افراد ناسالم، دعوت به شکرگزاری نعمت های الهی، التزام به صبر و بردباری و...) هم عقیده و دارای تشابه هستند؛ علاوه بر این حضور چشمگیرآیات قرآن کریم در جای جای این اشعار، روابط ترامتنی معتبری را تأیید می کند و این ارتباط در جهت ایجاد نظام معنایی این اشعار، شامل روابط بینامتنیت و فرامتنیت در نظریة ترامتنیت ژرار ژنت است.
کنش های گفتاری پنج گانه در شعر «صدای پای آب» سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از دیدگاه های تحلیل متن، که براساس آن می توان مفاهیم بلاغی و ادبی را در واحدهای کوچک زبانی (جمله) بررسی کرد، نظریه فلسفه زبانی «کنش گفتار» است. مقاله حاضر شعر «صدای پای آب» سهراب سپهری را براساس این نظریه تحلیل می کند. این شعر براساس الگوی اصلاح شده کنش های گفتاری پنج گانه جی. آر. سرل، و سه شیوه تأثیرگذاری نگارنده بررسی شده است. پس از تبیین اصطلاحات و اصول نظریه کنش گفتار و تبیین مفهوم سه شیوه تأثیرگذاری متناسب با این نظریه، ذیل هرکدام از کنش های پنج گانه (اظهاری، ترغیبی، تعهدی، عاطفی و اعلامی)، جمله هایی از شعر جهت نمونه بررسی شده است. سپهری کنش های اظهاری و عاطفی را در همه بندهای شعر، و کنش ترغیبی را در بیش از نیمی از بندها انجام داده، اما کنش تعهدی و اعلامی را در هیچ کدام از بندها انجام نداده است. شاعر برای شدت بخشیدن به تأثیر سخنش، از قابلیت هایی نظیر تکرار کنش ها، تشدید کنش ها و پیوند کنش ها استفاده کرده است. سپهری ازطریق کنش های اظهاری، ترغیبی و عاطفی، گذشته و حال جهان را شرح و نقد می کند و نیز با ارائه نوعی بینش شاعرانه و تبیین جهان آرمانی اش، مخاطب را به سبک خاصی از زندگی ترغیب می کند و در این راه از سه شیوه تأثیرگذاری به صورت خلاقانه استفاده می کند. سپهری به دلیل ویژگی ها و کاربردهای خاص کنش تعهدی و اعلامی نتوانسته است از آنها در این شعر استفاده کند.