فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۰۱ تا ۵۲۰ مورد از کل ۱۱٬۴۲۲ مورد.
عملیة فهم النص علی ضوء رؤیة سوسور فی سورة "آل عمران"؛ المحور الاستبدالی نموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ البنیویّة تذهب إلی أنّ النص لا یتألّف من الوحدات أو الکلمات ذات وجود مستقل أو منفرد، وإنما من الوحدات التی توجد داخل البنیة أو النسق بحیث تضبط تلک البنیة علاقات الکلمات وتعطیها معنى وقیمة أو بهاءا ورونقا، فضلا عن مواصفاتها وخصائصها الفردیة. ومن أهمّ المباحث التی تهتمّ بها بنیویة سوسور فی هذا الصدد تجدر الإشارة إلی المحور الاستبدالی، إذ إنّ سوسور ذهب إلی أنّ هناک نوعا من العلاقة اللغویّة بین الکلمة التی جاءت فی النص والکلمات التی تکون ذات صلة لفظیّة أو معنویّة بها غیر أنّها ما جاءت فیه وسمّی هذا النوع من العلاقة بالعلاقة الاستبدالیّة بحیث إنّ عدم الاعتداد به ینجرّ إلی إهمال المعنی المقصود. فالنص الأدبیّ بناءً علی رؤیة سوسور یجد اعتبارا وأهمیّة خاصة کأیّ نصّ لغویّ، وذلک باعتداده علی المحور الاستبدالی. فانطلاقا من هذه الفکرة تحاول هذه المقالة أن تدرس التفکیر البنیویّ لسوسور معتمدة علی المحور الاستبدالیّ فی سورة آل عمران لتجلّی أمر الوحدانیّة فی الألوهیّة والربوبیّة والمالکیّة، أی: الاعتقاد بوحدانیّة اللّه واستمرار إشرافه علی شؤون العباد وملکیته بالنسبة لما یملکه الإنسان بشکل نسبیّ ومؤقّت وکلّ ما یکون فی السّماء والأرض واحتوائها علی الاستبدالات الصرفیة الکثیرة التی تکون ذات اتصال قویم بأمر الوحدانیة وتسعی للکشف عن أثر استبدال بعض الکلماتالصرفیة بالکلمات الأخری الذی تمّ فی إطار النظام. ونتیجة إحصاء الاستبدالات الصرفیة تدلّ علی أنّ سبب اختیار بعض الکلمات الصرفیة تتفق تماما مع ما تتطلبه کلیّة السورة، أی: الوحدانیّة بحیث نجد صلة وثیقة بین معنی الکلمة الصرفیة المختارة أو المستبدلة والمعنی الذی تهدف إلیه کلیّة الصورة وفضلا عن ذلک تشیر إلی أنّ استخراج الکثیر من المعانی المستورة فی سورة آل عمران یرتبط بهذا المحور وللاهتمام به دخل کثیر فی کشف معالم الإعجاز فیها.
ساختار تصویر در شعر معاصر از منظر دستور زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد درسنامه های سبک شناسی و پیشنهاد دو درس سبک پژوهی و سبک ورزی در رشته ادبیات فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عمر دانش سبک شناسی در ادبیات فارسی به حدود شش دهه می رسد. در این مدت تطور چشمگیری در این دانش به ویژه در آموزش آن صورت نگرفته است. این مقاله درسنامه های سبک شناسی نظم و نثر ادبی فارسی را از نظر مبانی فکری و روش مورد سنجش قرار داده است و با طرح شش نقص در درسنامه های سبک شناسی، و برشمردن پیامدهای آن، راه حل هایی هم پیشنهاد می کند. این شش نقص عبارت اند از بررسیِ تاریخ تطور سبک ها به جای فن سبک شناسی، نامگذاری ناموجه سبک ها، حذف بافتارهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، غفلت از نسبت ژانر با سبک، اولویت بخشی به سبک دوره ای و حذف سبک فردی، بی اعتباریِ محتوای درسنامه ها و پژوهش های سبکی.در بخش دوم مقاله، دو مهارت سبک پژوهی و سبک ورزی برای آموزش در دو درس سبک شناسی پیشنهاد شده است که اولی به «تحلیل سبک ادبی» و دومی به «آموزش خلاق سبک» اختصاص دارد. در درس «تحلیل سبک ادبی» دانشجو از طریق تکنیکهای تحلیل سازه های سبک و کشف نوآوری و فردیت سبکی در سطوح ششگانه زبان یک متن، مهارت کشف عناصر سبک ساز متون را فرامی گیرد. در درس «آموزش خلاق سبک» که به صورت کارگاهی و تمرین نگارش خلاق ارائه می شود، آموزش سبک از طریق تقلید از الگوهای سبکی مشهور انجام می گیرد.
روش های تأکید کلمه در زبان فارسی
حوزههای تخصصی:
مبحث تأکید و روش های مؤکّد کردن اقسام کلمه از جمله مسائلی است که در دستورزبان، زبان شناسی و بلاغت مطرح است. در خلال کتاب هایی که در زمینه دستور زبان نوشته شده، معمولاً به صورت گذرا اشاره هایی به روش های مؤکّد کردن اقسام کلمه شده است. گاهی نیز در مقالاتی که در این زمینه نوشته شده، به صورت موردی به روش های تأکید بر یک قسمِ کلمه پرداخته شده است. در این تحقیق کوشش بر این است که پاسخی به این پرسش دهیم که اقسام کلمه در زبان فارسی چگونه مؤکّد می شوند؟ بر این مبنا با تکیه بر پژوهش های انجام شده، به شماری از روش های مؤکّد کردن اقسام کلمه اشاره شده است؛ از رهرو این بررسی دریافتیم که در زبان فارسی به منظورهای خاصِ دستوری و بلاغی، تمام اقسام کلمه از اسم و فعل گرفته تا شبه جمله و حتّی حروف اضافه می تواند مؤکّد گردد. ضمن این که پیرامون مؤکّد کردن جمله نیز مطالبی در این مقال ارائه شده است. این مؤکّد کردن اقسام کلمه و جملات به روش های گوناگونی انجام می شود که برخی از این روش ها در گذشته کاربرد بیشتری داشته است و برخی دیگر از آنها در فارسی امروز بیشتر به کار می رود.
نظری به ترکیباتِ نو و معانی برخی واژگان در غزلیات شمس(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
غزلیات شمس ضمن برخورداری از مفاهیم والا و گرانمایه در حوزة شوریدگی های عاشقانه و مضامین ناب عرفانی، در کاربرد لغات و ترکیباتِ خاص نیز، بی بدیل و ممتاز است. این اثر سترگ بنا به پژوهش های متعددی که تاکنون انجام گرفته از حیث برجسته سازی و هنجارگریزی واژگانی و معنایی، اثری منحصر به فرد شناخته شده است. پژوهش پیش رو به معرفی برخی ترکیبات نو و نیز معانی متفاوتِ برخی واژگان در غزلیات شمس پرداخته است. ترکیباتی که با استفاده از تشبیه و استعاره و کنایه های نوین، در زمرة هنجارگریزی معنایی قرار می گیرند و یا واژگانی که ساخت و معنایی متفاوت با هنجارهای دستوری دارند و از این رو جزو هنجارگریزی های واژگانی به شمار می روند. نتایج پژوهش نشان می دهد مفاهیم جان، عشق، روح و تن بیشترین بسامد و بیشترین تصویرسازی را در غزلیات دارند. همچنین مولانا آن جا که در حوزة واژگان و دستور، هنجارشکنی و برجسته سازی کرده، کوشیده تا مخاطب ضمن دریافت پیام و معنی شعر، متوجه عدول از هنجارها نشود ولی هنگامی که در حوزة بلاغت به ساخت ترکیباتِ نو دست زده، جسورانه و نقاش وار عمل کرده تا این تابلوی خوش نقش و نگار ترکیبات، مخاطب را بیشتر جلب کند.
مناسبات بینامتنی تلمیحات قرآنی مثنوی و غزلیات شمس با تأکید بر قصّه ابراهیم علیه السلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در عصر حاضر مثنوی مولانا با ترجمه های انجام شده، یکی از شاخص ترین متن های زبان وادبیات فارسی است که بیشترین نظریه های ادبی جدید را در خود پذیرا می باشد. یکی از این نظریه ها، موضوع بینامتنیت است. این اثر گرانسنگ فارسی همچنان که با آثاری چون کلیله و دمنه، اسرارنامه، منطق الطیر، معارف، مقالات شمس و...ارتباط و پیوستگی متنی دارد، با دیگر آثار مولانا از جمله فیه مافیه و غ زلیات شمس نی ز دارای پیوند های بینامتنی می باشد مولوی با توجّه به انس عمیقش با قرآن و نیز به سبب سابقه اشتغال خانوادگی اش به حرفه وعظ در آثار خود از قرآن کریم و قصه های مربوط به پیامبران بسیار بهره برده است لذا مقاله حاضر به بررسی مناسبات بینامتنی شخصیت های قرآنی مشترک دیوان شمس و مثنوی به ویژه قصّه ابراهیم (ع) از منظر بیش متنیت ژنت می پ ردازد و منظور از ای ن رابطه بیش متنی، هرگونه ارتباطی است که متن ب (بیش متن/مثنوی) را به متن الف(پیش متن/غزلیات شمس)متّصل می کند. در این مقاله ضمن بیان تفاوت های ساختاری دو اثر غزلیات شمس و مثنوی، قصّه ابراهیم علیه السلام در این دو اثر از منظر بینامتنیت با روش تحلیلی- توصیفی مورد بررسی قرار می گیرد تا با نشان دادن شباهت ها و تفاوت های بینامتنی ، به خوانشهای نو و متفاوت مولوی از آن قصّه دست یابیم و از این رهگذر به تبیین تدبّر عمیق مولوی در قرآن و سازوکار ذهن و زبان خلّاق او در بیان مفاهیم پویای عرفانی توجّه نماییم
بازخوانی موقعیّت های قیدی و صفتی در تشخّص سبکی شعر اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مفاهیم اساسی سبک، شیوه متمایز کاربرد زبان برای ایجاد تأثیر بر مخاطب است. ساختار ویژه و گزینش قالب، نوع ادبی، ترجیح برخی واژه ها و ترکیبات عواملی است که در تحلیل سبک شناسی اثر مورد توجّه قرار می گیرد و نویسندگان و شعرا از این عوامل برای القای معنا و مفهوم مورد نظر خود بهره می برند. از آن جا که زبان، بنیاد اندیشه و تفکّر شمرده می شود و می تواند نظیر سایر رفتارهای اجتماعی بر مقصودی ویژه دلالت کند، بررسی دلالت معنایی قیدها و صفات درخور اهمیّت است. اخوان ثالث در بیشتر آثار خود با ابزار زبانی به ویژه قیدها و صفات تلاش می کند میان بافت زبانی و تأثیر معنایی کلام پیوندی ژرف برقرار کند. هدف از این پژوهش تحلیل زبانی شعر اخوان ثالث با تکیه بر قیدها و صفات برای بیان تأثیر مستقیم آفرینش ادبی برخواننده آثار اوست. حاصل پژوهش نشان می دهد که این شاعر با گزینش انگیزه دار صفات و قیدها توانسته است ضمن توسّع معنایی کلام، بدون آنکه موجب اطناب بیهوده سخن شود، از این ابزار زبانی به درستی برای اقناع مخاطب بهره ببرد.
ضرورت تصحیح مجدد کتاب معارف بهاء ولد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معارفبهاء ولد به اهتمام بدیع الزمان فروزانفر، با تمرکز بر چهار نسخة خطی برای نخستین بار در سال 1333 شمسی به صورت علمی و انتقادی تصحیح و منتشر شد. مصحح سعی کرده است اجزای سه گانة معارفرا به صورت روایتی واحد تصحیح کند؛ اما در این تصحیح از مقابلة نسخة چاپی او با دیگر نسخه های کهن و گاه اخیراً شناسایی شده نشانی نیست. این موضوع گویا به سبب نبود فرصت کافی برای شناسایی نسخه های کامل و معتبر کتاب معارفبوده است .از سوی دیگر برخی کاستی ها در مراحل نسخه شناسی، شیوة تصحیح و ویرایش متن، ابهام هایی در متن ایجاد کرده است که خوانش و فهم آن را برای خواننده دشوار می کند. در این پژوهش علاوه بر نقد و بررسی نسخه های خطی معارف، نخست، نسخه های خطی کاربردی فروزانفر به طور کامل معرفی می شود؛ سپس برخی از نواقص و کاستی های این تصحیح با استناد به نسخة کهن ایاصوفیا و نسخة نویافتة کتابخانة قونیه بیان خواهد شد.
وضعیت نگارش فارسی در وب سایت های پربیننده کشور از منظر اصول ویرایش فنّی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فضای مجازی و اینترنت به خاطر ارتباط گسترده با کاربران و تولید نوشتار فراوان به عرصه بروز مشکلاتی برای خط و زبان ملّت ها، ازجمله خط و زبان فارسی تبدیل شد ه است. برای به دست آوردن آمار و اطلاعاتی دقیق از وضعیت توانایی نگارش فارسی در هرکدام از بسترهای فضای مجازی (وب، دسکتاپ و موبایل) پژوهش و پیمایش چندانی انجام نشده است. در این پژوهش از طریق روش های نمونه گیری غیراحتمالی مبتنی بر هدف، حدود هشت هزار جمله از پنجاه پایگاه پربیننده کشور در ده موضوع جداگانه، مطالعه و بررسی شد و میزان انحراف آنها از نوشتار معیار فارسی، ارزیابی و بسامد اشتباهات شاخص های ویرایش فنّی مشخص شد که به ترتیب عبارتند از: دستور خط و هماهنگی در رعایت آن (39درصد)، نشانه گذاری ها (30درصد)، استقلال واژه (22درصد)، فاصله گذاری ها (6درصد)، عددنویسی (2درصد) و حروف چینی یا غلط تایپی (1درصد). درنهایت برای کمک به بهبود درست نویسی در فضای مجازی راه کارها و پیشنهادهایی ارائه شد.
مقایسة سمبولیسم اجتماعی در سروده های نیما یوشیج و مهدی اخوان ثالث پس از کودتای 28 مرداد 1332(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسة تطبیقی میزان نمود ویژگی های اصلی سمبولیسم اجتماعی در سروده های دهة سیِ دو شاعر بنام این جریان، نیما یوشیج و مهدی اخوان ثالث صورت گرفته است. روش پژوهش، توصیفی تحلیلی است و داده ها با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا، به روش کتابخانه ای و سندکاوی بررسی شده است. نتیجه نشان می دهد که رویکرد نیما به سمبولیسم، تحت تأثیر سمبولیسم اروپایی و با هدف تعالی کیفیت و ارتقای جنبة هنری شعر بوده است؛ به عبارت دیگر، نیما از دو جنبة شاخص سمبولیسم اجتماعی بیشتر به جنبة نمادین و رمزگرایی آن توجّه دارد، در حالی که اخوان به هر دو جنبة تعهّد اجتماعی و نمادگرایی توجّه دارد. بخش اعظم این تفاوت، ناشی از نگرش های اجتماعی متفاوت آن هاست.
بررسی آیین عزاداری در شاهنامه به مثابة رمزگان نشانه شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاهنامة حکیم فردوسی از جمله متون ادبیات فارسی به شمار می رود که با توجه به زیرساخت های اسطوره ای و اعمال نمادین بسیاری که در آن روایت شده است، بر اساس علم نظام های نشانه شناختی قابلیت بررسی دارد؛ زیرا در بسیاری از قسمت های این متن، با حوادثی روبه رو هستیم که در قالب یک نظام نشانه ای جلوه گر شده اند. از مواردی که از این منظر قابلیت بررسی دارند، آیین هایی است که شرح آن ها در شاهنامهذکر شده است. از آنجا که در علم نشانه شناسی (Semiology) هیچ نشانه ای به تنهایی معنا ندارد و باید در قالب یک نظام نشانه ای و در ارتباط با سایر عناصر در روابط همنشینی (Paradigmatic) و جانشینی (Syntagmatic) بررسی شود، این پژوهش بر آن است که به بررسی نظام های نشانه ای مربوط به آیین عزاداری در شاهنامهبپردازد و با ذکر شواهدی از سایر متون کهن، نشان داده شود اعمالی که طیّ یک آیین در شاهنامهاجرا می شود، زیرساخت های اساطیری دارند و این اعمال، نشاندار به شمار می روند و هر یک به معنایی ارجاع می دهند که روزگاری در جامعة آن ها کارکردهایی داشته اند و امروزه آن کارکردها یا فراموش شده اند، یا تنها در قالب زندگی ایلی و عشایری و در فرهنگ عامه باقی مانده اند. سیاه پوشیدن، کلاه از سَر برگرفتن، موی کندن، خاک بر سَر ریختن و دُم و یال اسب قهرمان را کندن در هنگام عزاداری وقتی در کنار یکدیگر بررسی شوند، همگی به عنوان عناصری نشاندار هستند که در پی القای معنایی خاص به کار رفته اند. در حقیقت، قرارگیری این عناصر در کنار هم، به شکل گیری معنا منجر می شود؛ معنایی که شاید از ظاهر متن برنمی آید و چرایی انجام آن بر خوانندة امروزی معلوم نیست. این پژوهش بر آن است تا با تکیه بر آرای فردینان دوسوسور (Ferdinand de Saussure) و پیِر گیرو (Pierre Guiraud) و توجه به زیرساخت های اساطیری، آیین سوگواری را در شاهنامهبه مثابة متنی بررسی کند که از نظام نشانه ای معناداری برخوردار است.
تحلیل ساختار داستان های پهلوانی- حماسی ایران بر اساس نظریه اسطوره های تقویمی
حوزههای تخصصی:
ساختارگرایی رویکردی است که قواعد ساختاری حاکم بر متون را با توجه به روابطشان در کل متن مورد بررسی قرار می دهد. پس از پراپ پژوهشگران همواره تلاش نموده اند تا متون مختلف را مورد بررسی قرار داده با کشف الگوی ساختاری آنها، دستوری واحد برای تحلیل ساختار آنها ارائه نمایند. در پژوهش حاضر سعی شده است ساختار داستان های پهلوانی ایرانی با تکیه بر داستان های پهلوانی شاهنامه، بانوگشسب نامه، "کک کوهزاد"و ... به روش تحلیل محتوا و بر اساس نظریه ساختار اسطوره های تقویمی مورد بررسی قرار گیرد تا به این پرسش ها پاسخ داده شود که: آیا می توان برای داستان های پهلوانی ایران ساختاری مستقل از ساخت داستان های حماسی غربی ارائه داد؟ و دیگر اینکه آیا نبرد میان پهلوانان از نوع نبرد های میان مردگان و زندگان یا نبرد میان خیر و شر است؟ هدف تحقیق، یافتن اشتراکات و افتراقات ساختی این داستان هاست که قطعاً محصول گفتگوی ناخودآگاه اذهان ملت هاست. نتیجة پژوهش نشان می دهد که ساختار داستان های پهلوانی ایران مستقل از داستان های غربی می باشد. این داستان ها که از اسطورة خیر و شر تأثیر پذیرفته، از دو سطح اسطوره ای و روایی تشکیل شده است که ممکن است در بعضی از داستان ها مثل بانوگشسب نامهکه فقط سطح روایی در آن نمایان شده است، قابل مشاهده نباشند.
ماهیت نقد رتوریکی و اهمیت آن در مطالعات ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرهنگ تحفه السعاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه ی نسخه های خطی، سبب شناخت بیشتر فرهنگ اجتماعی، زبان و واژگان پرکاربرد قدیمی، اصطلاحات متداول و تحوّلات تاریخی قرون گذشته می شود. در این مقاله ابتدا به اهمیّت گرد آوری لغت و جایگاه فرهنگ نامه ها در زبان فارسی اشاره شده و سپس به معرفی نسخه خطی «فرهنگ تحفه السعاده » و جایگاه آن در گستره فرهنگ نویسی در هند پرداخته شده است. این فرهنگ چند زبانه(فارسی، عربی، ترکی و هندی) تالیف « مولانا محمود بن شیخ ضیاء الدین محمد» است که در سال 916 هجری نوشته شده است. این نویسنده در زمان اسکندر شاه بن بهلول لودهیپادشاه دهلی زندگی می کرده است. مولف این اثر با ذکر لغت ها با ترتیب الفبایی به شرح وتفسیر آنها می پردازد و در بیشتر مدخل ها، معادل هندی، ترکی یا عربی واژه را ذکر می کند؛ آنچه این فرهنگ و شناخت آن را مهم جلوه می دهد، ذکر شواهد و مثال هایی است که مولف از شاعران قرن ششم، هفتم و هشتم می آورد. این اثر به لحاظ اشتمال بر واژگان چند زبانه و گستردگی واژگان معادل به عنوان یکی از حلقه های فرهنگ نویسی در هند، قابل توجه است که به روش توصیفی معرفی می شود.
- نقش الگوهای گفت وگویی و نظام نوبت گیری در رزم نامه رستم و اسفندیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر پایه فرایند نوبت گیری که یکی از حوزه های مطالعاتی سبک شناسی کاربردگراست، کیفیّت آغاز مکالمه ها، کمیّت و تعداد نوبت های دو سوی مکالمه، زمان و طول نوبت هر فرد، جهت دهی موضوع گفت وگو از طرف شرکت کنندگان در مکالمه و در عینِ حال تأثیر هر یک از موارد یادشده در میزان چیرگی و قدرت افراد در تنظیم موضوع صحبت و غیره بررسی می شود. هدف کلّی در این مقاله، مطالعه کنش های گفتاری براساس نظام نوبت گیری و خطاب در رزم نامه رستم و اسفندیار است. از نتایج پژوهش چنین برمی آید که کنش و واکنش های نوبت گیری در این روایت حماسی با ادبیات تحلیلی مکالمه انطباق دارد. بنظر می رسد افزون بر تأثیر راوی در نحوه پیش بُرد داستان، شخصیّت قدرت مند و غالب این دو چهره حماسی در ارزیابی و پیش بینی پایان اثر نقشی جالبِ توجّه دارد. در گفت وگوها، ترتیب نوبت و نوع خطاب ها از سوی هر یک از این دو، متأثّر از جنبه های موقعیّت شاهی و پهلوانی است، چنان که راوی نیز غالباً با توجّه به این وجوه، خطاب هایی را که نشان دهنده قدرت جسمی است برای رستم و آن چه بر قدرتِ معنوی و فرّه ایزدی دلالت دارد، برای اسفندیار برمی گزیند.
نقد موسیقایی لامیه التُرک و لامیه الکُرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لامیه نویسی که از دوره پیش از اسلام با لامیه العرب شهرت و با لامیه العجم امتداد یافت، همواره مورد توجه شاعران بوده است. دو نفر از ایرانیان عربی سرای معاصر به نام محمد تقی حجت الاسلام و عبدالحمید سنندجی نیز به ترتیب لامیه الترک را در مدح امیرالمؤمنین علی (ع) و امام زمان (عج) و لامیه الکرد را در مدح حسنعلی خان حاکم سنندج و در استقبال از لامیه العرب و لامیه العجم سروده اند. از آن جا که جنبه شکلی در استقبال های شعری بر جنبه معنایی مقدم است، نقد موسیقایی نیز در این باب اهمیت می یابد. این نوع نقد در دوران معاصر مفهوم گسترده تری نسبت به گذشته پیدا کرده است، تعریف آن از بررسی شعر به عنوان کلام موزون و مقفی فراتر رفته است و چهار بعد موسیقی درونی، بیرونی، کناری و معنوی را در برمی گیرد. نگارندگان برآنند در قالب روش توصیفی، تحلیلی این دو قصیده را از لحاظ موسیقایی بررسی کنند تا مشخص شود کدام یک از دو شاعر بیشتر از افزاینده های موسیقایی بر مبنای نقد جدید استفاده کرده اند. از نتایج بحث این که هر دو شاعر، بحری متناسب با غرض شعر خود برگزیده اند و ائتلاف بین وزن و معنا را رقم زده اند اما هر دو قصیده در باب عروض با مشکلاتی مواجه شده اند. در بحث موسیقی کناری عیوبی بر لامیه الترک عارض شده است. صفات حروف پرتکرار در دو قصیده نیز نشان از ائتلاف لفظ و معنا دارد. هر دو شاعر نیز کوشیده اند با استفاده از صنایع معنوی، زیبایی موسیقایی حاصل از تلاش ذهنی و حدس فنی و استدلالی را نیز پدید آورند.
تحلیل روایی داستان سیاوش براساس الگوی کنشگران اجتماعی ون لیوون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان تراژیک سیاوش یکی از داستان های بسیار مهم و درخور توجه شاهنامهفردوسی است. در مقاله حاضر، این داستان ازمنظر تحلیل انتقادی گفتمان برپایه الگوی کنشگران اجتماعی ون لیوون بررسی شده است تا مشخص شود کارگزاران اجتماعی در آن چگونه به تصویر کشیده شده اند و فردوسی با توجه به کارکرد منحصربه فرد شاهنامهچگونه گفتمان ها را با مؤلفه های زبانی تولید و بازنمایی کرده است؟ برای نیل به این هدف، ابیات گفتمان مدار مشخص، دسته بندی و تحلیل شده اند. یافته ها نشان می دهد فردوسی در این داستان از مؤلفه های پوشیده و صریح تقریباً یکسان استفاده کرده است. ازاین رو، پوشیده سازی راویان و ناقلان نیز تقریباً به اندازه شخصیت پردازی و صحنه آرایی در این داستان اهمیت دارد. افزون براین، اگرچه داستان سیاوش روایتی باستانی است، بار عاطفی، ایدئولوژیک و جهان بینی فردوسی را نیز به همراه دارد و نشان دهنده آرمان خواهی و هویت طلبی اقوام ایرانی و رمز پایداری ایران و نبرد همیشگی میان خیر و شر و ایران و انیران است که درنهایت به پیروزی خیر بر شر، و ایران بر انیران می انجامد و مرگ مظلومانه سیاوش نیز کین خواهی ایرانیان را به دنبال می آورد و تولد و باروری پسرش کیخسرو هم پیروزی بر افراسیاب را رقم می زند.