فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۲۱ تا ۳۴۰ مورد از کل ۱۱٬۴۰۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
ویلیام امپسون (1984-1906م) ابهام را جزو عوامل ذاتی شعر و زمینه ساز واکنش خواننده می داند. از نظر او هر نوع تمایز جزیی زبانی ولو ناچیز که زمینه ساز واکنش خواننده شود، از مصادیق ابهام به حساب می آید. بنابراین علاوه بر پیچش های زبانی، برخی از شگردهای بلاغی نیز که ذهن مخاطب را با خود درگیر کرده و موجب واکنش او می گردد، از عوامل ابهام-آفرین سخن به شمار می آید. بر پایه این نظریه، مقوله ابهام در غزلیات سعدی به دو دسته ابهام های هنری و ذاتی و ابهام های زبانی و عارضی تقسیم می شود. ابهام های هنری و ذاتی به دستگاه بلاغی به ویژه صور خیال و برخی صنایع ادبی شعر او مربوط می شود و ابهام های عارضی شامل برخی عوامل زبانی و مقوله های فرهنگی و اجتماعی است. از آن جا که سعدی عواطف و احساسات خویش را صادقانه، روشن و طبیعی با مخاطب خویش در میان می گذارد، خواننده متوجه ابهام در کلام او نمی شود. بیان او به اندازه ای روشن و طبیعی است که احساسات و عواطفش را به روشنی بیان می نماید و ابهام هایی از نوع گیجی و سردرگمی که نشانگر عدم وقوف شاعر بر افکار خود باشد، در شعر او یافت نمی شود.
هنجارگریزی وجه ممتاز غزل حافظ از غزل عماد فقیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حافظ در میان شاعران هم روزگار خود به غزل عماد فقیه توجّه داشته و سعی کرده به استقبال از اشعار او، غزلیّاتی هم وزن و هم قافیه با مضمون هایی تقریباً مشابه بسراید. این غزل ها اگرچه ظاهراً شبیه غزل های عماد هستند؛ امّا دارای حال و هوای دیگری هستند و طراوت و زیبایی متفاوتی از آن دریافت می شود. فرضیّه پژوهش حاضر این است که یکی از تفاوت های غزل حافظ و عماد در نحوه کاربست هنجارگریزی نهفته است؛ زیرا هنجارگریزی از جمله مقوله های زیبایی شناختی است که تأثیر بسزایی در آشنایی زدایی و برجسته سازی شعر دارد. از این رو، در این جستار برآنیم با روش توصیفی تحلیلی و آماری با بهره گیری از الگوی هشت گانه هنجارگریزی لیچ به این پرسش پاسخ دهیم که شعر حافظ چه ویژگی ها و شاخص هایی از نظر کاربست انواع هنجارگریزی دارد که سبب امتیاز و برتری شعر او نسبت به شاعر هم عصر وی عماد فقیه گردیده است؟ نتایج این پژوهش حاکی از این است که برتری غزل حافظ نسبت به غزل عماد فقیه در بهره گیری افزون تر از هنجارگریزی به طور کلّی و هنجارگریزی معنایی، واژگانی و نحوی به طور اخصّ است. حافظ با بهره گیری از تصویرآفرینی های هنری، ترکیب سازی های ادبی و خارج شدن از آرایش سازگانی غالب در زبان، کلام شاعرانه خود را برجسته تر نموده است. این امر از جمله عواملی است که سبب امتیاز و برتری شعر او نسبت به شاعر هم عصر وی عماد فقیه گردیده است.
بررسی چیستی و چراییِ وجه شبه و کیفیّت تعامل آن با طرفین تشبیه براساس آراء بروک-رُز و گوتلی (مطالعه موردی: منظومه های ویس و رامین گرگانی و خسرو و شیرین نظامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دستگاه بلاغی یکی از بارز ترین دستگاه های زبان ادبی است که چگونگیِ روند آفرینش ادبیِ یک اثر را می توان درآن ملاحظه نمود. درپیکره این فرایند، کاربردصورخیال مؤلّفه ای است که تأثیرشگرفی برگیرایی، جذابیّت و انتقال معنی دارد. صنعت تشبیه بعنوان یکی ازابزارهای اساسی صورخیال، هسته مرکزی تخیّلات شاعرانه است و درمیان ارکان این زیورکلامی، وجه شبه عامل اصلی و اس اسیِ فعّال نمودن ذهن خواننده و مشارکت دادنِ وی درجریان آفرینش هنری است که بیقین خیال انگیزی تشبیه و نوآوری درآن، تاحدودزیادی به وجه شبه بازمی گردد. پژوهش حاضر برآن است تا با واکاوی تشبیهات بکاررفته در ویس و رامین فخرالدّین اسعدگرگانی و خسرووشیرین نظامی گنجوی ازدریچه آراء ونظریّات کریستین بروک-رز و آندره گوتلی، به سبک دو منظومه مذکور، کاربرد متفاوت صورخیال درآن ها و رابطه وجه شبه با مشبّه و مشبّهٌ به دست یافته وبسامد کاربرد ارکان محسوس و معقول در تشبیهات آنها را، مورد سنجش و تحلیل قرار دهد. روش بکارگرفته شده در پژوهش توصیفی-تحلیلی و به شیوه استدلال استقرایی است که ازطریق نمونه گیری انجام می شود. درپایان باتوجّه به آمار حاصل آمده میتوان نتیجه گرفت که در مثنوی ویس و رامین، بسامد تشبیهات تصویری درقیاس باکارکردی بیشتراست امّا در مثنوی خسرووشیرین تشبیهات دارای پویایی بیشتری شده و ازسکون وثبات خارج میشوند. همچنین در هر دومنظومه، بسامد تشبیهات تصویری نسبت به تشبیهات کارکردی بیشترست. ازدیگرسو، در اثرنظامی مشبّه خیالی بیشتراز داستان فخرالدّین اسعدست و درمقابل، منظومه ویس و رامین مشبّهٌ به خیالیِ بیشتری داراست. بیشتروجوه شباهت در هر دوداستان نسبت به مشبّه، موردانتظار و نسبت به مشبّهٌ به، ضروری هستند.
« بیع و مبایعه» در داستان «پادشاه و کنیزک مثنوی معنوی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیع و مبایعه برده (عبد و امه) بااینکه در عصر مولوی جزو دانشهای مألوف و مأنوس بوده است؛ ولی برای دنیای معاصر درک و فهم آن نیاز به تبیین و توضیح دارد و نادیده گرفتن این مهم، فضا را برای قضاوت های غیرمنطقی علیه دین و فرهنگ و سوءنیتهای خاص آماده می کند. در داستان "پادشاه و کنیزک" دفتر اول مثنوی معنوی، کنیزی با عقد بیع مورد معامله واقع شده و مبیع و ثمنی ردوبدل شده است. این تحقیق ابتدا بر اساس تعاریف فقهی_ حقوقی، مفاهیم مربوط به عقد بیع از جمله؛ اقسام، اوصاف، شرایط و آثار آن را در دامنه داستان مورد بحث قرار داده و در پایان به این نتیجه می رسد که در تعیین نوع بیع از جهات مقتضی، چارچوب معامله با گزاره مساومه، نقدی و تملیک انشایی- خارجی همخوانی دارد، در بخش اوصافِ بیع فقط رکن لزوم متزلزل به نظر می رسد، در قسمت شرایطِ بیع در بیان موضوع آن صراحت وجود دارد و در قسمت اوصافِ مبیع رکن طلق و طهارت با مانع مواجه است.
بررسی استعاره مفهومی «بذر» در مرصادالعباد نجم الدین رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استعاره مفهومی موضوعی در زبانشناسیِ شناختی است که موضوع آن بررسی استعاره هایی است که در ذهن نویسنده یا گوینده به عنوان بخشی از نظام تفکری او وجود دارند؛ بررسی این موضوع می تواند به شناخت زیربنای فکری نویسنده و ابعاد گوناگون آن کمک کند. مرصادالعباد از متون مهم عرفانی زبان فارسی و تألیف نجم الدین رازی(573-654 ه.ق.) است که با استفاده از تمثیل، استعاره، آیات و احادیث فراوان در زمینه عرفان اسلامی نوشته شده است. در بررسی استعاره مفهومی «بذر» در مرصادالعباد اثر نجم الدین رازی مشخص می شود که این نویسنده به این مفهوم استعاری در سراسر اثر خود توجه ویژه داشته است؛ پس از طبقه بندی استعاره های مفهومی مربوط به بذر در این اثر به این نتیجه می رسیم که این استعاره ها برپایه استعاره کلی ترِ «جهان آفرینش بذر است» شکل گرفته در نهایت استعاره کلی «خداوند کشاورز است» را به ذهن متبادر می سازد. ریشه های چنین تفکری را در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، جغرافیایی، زبانی و اعتقادی نجم الدین رازی می توان جستجو کرد.
شدیار - شدکار - شدغار - شیار، پرتاب، بادبیزن بادبزن بادزن، تیپا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی کلان استعاره های اشعار جعفر ابراهیمی در مفهوم سازی صفات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث ادبی که ظهور و رشد علوم جدید مسیر بررسی آن را دگرگون ساخت، استعاره بود. این عنصر ادبی که سالیان متمادی به عنوان ابزاری صرفا تزئینی و متعلق به زبان شاعرانه تلقی می شد، با ظهور زبان شناسی شناختی اساس تفکر و وسیله درک مفاهیم انتزاعی معرفی شد. با این توضیح که ذهن بشر، مفاهیم غیرمادی را در قالب امور محسوس و با بهره گیری از استعاره درک می کند و چون ذهن، امور فرامادی را در قالب مادیات مورد تجربه خود بازآفرینی می کند، از این رو استعاره های کاربردی افراد به آشکارسازی شالوده های ذهنی آن ها کمک می کند. بر اساس این گفته ها، کوشیده ایم مفهوم سازی صفات را در آثار کودکانه بررسی کنیم تا فضای ذهنی غالب در تولید آن ها را نشان دهیم. پس اشعار شاهد را انتخاب و با روشی تحلیلی و توصیفی کلان استعاره هایی که در مفهوم سازی صفات این اشعار دخیلند بررسی کرده ایم. نتایج نشان می دهد شاعر در مفهوم-سازی صفات به 3 کلان استعاره: درک ما از پدیده ها، دارای مزه است؛ دل امری موجود است و محبت آتش است، نظر داشته است. از میان انواع استعاره مفهومی، تنها استعاره هستی شناختی مد نظر شاعر بوده و در انتخاب حوزه مبدا اغلب از ملموسات دو حوزه لامسه و چشایی در مفهوم سازی های خود بهره گرفته است.
نقد و بررسی فرهنگ نویسی برای زبان فارسی
منبع:
ویژه نامه نامه فرهنگستان (فرهنگ نویسی) ۱۳۹۸ شماره ۱۴
143-156
حوزههای تخصصی:
نقد و بررسی غلط ننویسیم
منبع:
ویژه نامه نامه فرهنگستان (فرهنگ نویسی) ۱۳۹۸ شماره ۱۴
157-203
حوزههای تخصصی:
بازشناخت تطبیقی طبقه بندی «علم معانی» در زبان های فارسی و انگلیسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بلاغت تطبیقی،از ضرورت های پژوهشی در مطالعات تطبیقی است که در مباحث تطبیقی زیباشناختی دریچه های جدیدی می گشاید و به بلاغت پژوهان معاصر درتحلیل وبررسی میراث بلاغت فارسی و زبان های اروپایی، به ویژه بلاغت انگلیسی، یاری می رساند.این بررسی تطبیقی در سه حوزه ی معانی، بیان و بدیع، بی گمان در طبقه بندی بلاغی این شگردهای هنری و تحلیل های زیباشناختی متن ادبی مؤثر است، به ویژه علم معانی که در مقایسه با دو علم بیان و بدیع در تحلیل های زیباشناسی هر دو زبان مهجور مانده است.در این مقاله کوشیده شده است به بررسی تطبیقی نظریه کنش گفتاری،ساختارهای دستوری درمعانی ثانویه،تقدّم وتأخّراجزای کلامی،گسستگی وپیوستگی، ساختارجملات دربیان معنا(ایجاز، اطناب و مساوات)درفارسی و انگلیسی پرداخته شود.طبقه بندی بلاغت در دو زبان فارسی و انگلیسی می تواند به یافتن شباهت ها وتفاوت هایی باخاستگاه هنری، زمینه های جهان نگری و نگره های بنیادین زیباشناختی وتحلیل زیباشناختی متن های ادبی این دو زبان بینجامد.گستردگی گاه آشفته آمیز مباحث بلاغت در زبان فارسی درمقایسه بابلاغت انگلیسی، طبقه بندی منظم تر کتاب های بلاغی انگلیسی درمقایسه بابلاغت فارسی، بی توجّهی بلاغت ایرانی- اسلامی به مباحث پنجگانهیونانی(معنی آفرینی،سخن پیوندی،سخن پردازی،یادسپاری ورفتاری)جزسخن پردازی،تاثیر پذیری بیشتر بلاغت انگلیسی ازمنابع بلاغت یونانی وتاثیرپذیری بلاغت فارسی از قرآن ومتن های ادب فارسی، جای گرفتن شماری از مباحث علم معانی درمباحثی هشت گانه در زبان فارسی ودربلاغت انگلیسی در چارچوب اصطلاح«Decorum» ازدستاوردهای تطبیقی این پژوهش است.
تحلیل تطبیقی داستان های کوتاه جمالزاده و اندرسن با رویکرد نشانه معناشناسی (مطالعه موردی: کباب غاز و مرگ در جنگل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان ها بنیادهای فکری و فرهنگی هر جامعه را نشان می دهند و بنابراین کشف عناصر زیربنایی و لایه های زیرین داستان ها، نمایان گر ویژگی های اجتماعی هر ملت است. نشانه معنا شناسی ظرفیت هایی را برای تحلیل و کشف لایه های زیرین روایت فراهم می آورد و این توانایی را دارد تا امکانات علمی دقیقی، در اختیار تحلیلگران و منتقدان قرار دهد. این جستار تحلیلی نشانه معناشناختی از دو داستان کباب غاز و مرگ در جنگل از دو نویسنده ایرانی و آمریکایی است. نگارندگان در صدد پاسخ به این پرسش هستند که نوع شناسی نظام های گفتمانی جمالزاده و اندرسن کدام ها هستند و در لایه های زیرین این دو داستان چه تمایزات فرهنگی و اجتماعی وجود دارد. با بررسی های صورت گرفته به روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر روش تحلیل محتوی مبتنی بر ابزار نشانه معناشناسی گفتمان، نتایج حاکی از آن است که هر دو نویسنده از انواع نظام های گفتمانی در داستان خود بهره گرفته اند ولی فرایند معناسازی کنش و شوش، به عنوان عوامل گفتمانی مهم، باعث شکل گیری گفتمان شده و منجر به ایجاد استحاله معنایی می شود یعنی کنش، جای خود را به شوش با تیپ استعلایی و زیبایی شناختی می دهد ولی آنچه داستان را به پیش می برد شوش است. امّا آنچه در مضامین داستان ها تفاوت ایجاد کرده، سبک زندگی و نگرش کنشگران و عوامل فرهنگی در هر دو گفتمان است.
سبک شناسی اشعار بیدل دهلوی با تکیه بر نظریه زبان شناسی قطب های استعاری و مجازی یاکوبسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شکل گرایان با تأکید بر نقش ادبیِ زبان و برجسته سازی نشانه ها، میان دو فرایند زبانی «خودکاری» و «برجسته سازی» تمایز قائل شده اند. شیوه های به کار رفته در روند تبدیل زبان خودکار به زبان ادب از دیرباز مورد توجه بوده است، که در ادبیات فارسی در پی بررسی این روند، در تحلیل زیبایی شناسی متون ادبی، به ویژگی های سبکی متون توجه می شود. آنچه در این مقاله مورد بررسی قرار می گیرد نحوه انتخاب و ترکیب بر روی «محور جانشینی» و «محور هم نشینی» در شعر شاعر برجسته ی این سبکْ «بیدل دهلوی» است تا از منظر زبان شناسی، شیوه ی زیبایی آفرینی این شاعر بررسی و تحلیل شود. در راستای این هدفْ به تبیین بررسی ادبیات از دیدگاه زبان شناسی پرداخته و دویست و هفتاد و پنج بیت از شعر بیدل را به عنوان پیش نمونه ی سبک هندی بررسی کرده ایم. از جمله نتایج حاصل از این بررسی عملکرد موازی دو فرایند انتخاب و ترکیب در بسامدی نزدیک به هم است که کاربرد این دو فرایند در کنار یکدیگر منجر به ایجاد پیچیدگی هایی در شعر بیدل شده است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که بیدل به گونه ای غزل ها را آذین بندی کرده است که درک هر بیت در گرو اندیشیدن خواننده و دستیابی وی به انتخاب های شاعر از روی محور جانشینی است. در نهایت گرایش نسبی بیدل به سمت فرایند انتخاب، سبب ایجاد فضای خاصی چون ایجاد معانی ضمنی در ابیات، پیچیدگی، ابهام، دوری مدلول و مصداق از یکدیگر، شده است که این روند در کل درک ابیات بیدل را دشوار ساخته است.
واژه های برساخته فارسی زبانان به قیاس عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ویژه نامه نامه فرهنگستان (فرهنگ نویسی) ۱۳۹۸ شماره ۱۴
127-137
حوزههای تخصصی:
از دستوری زدایی تا کاربردی شدگی، سیر تحول کلمه نقشی پس در فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ویژه نامه نامه فرهنگستان (فرهنگ نویسی) ۱۳۹۸ شماره ۱۴
74-100
حوزههای تخصصی:
نمادهای سیاسی در شعر نو در عصر پهلوی تا انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نماد گرایی یکی از روش های بیان دیدگاه های شاعران عصر پهلوی در اعتراض به فضای استبداد و اختناق است. شعر و ادب فارسی در عصر مشروطه توانست ضمن بهره گیری از فضای بدست آمده با مسائل سیاسی و اجتماعی پیوند پیدا کند و در قالب شعر مسائل را بیان نماید اما این فضا دوام چندانی نداشت و با عصر پهلوی و شروع دوران استبداد، شعر و ادب فارسی برای بیان دیدگاه سیاسی ، اجتماعی و اعتراضی خود به نمادگرایی روی آورد. اگرچه شعر و ادبیات همیشه با نمادگرایی همراه بوده اما در این دوران شاعرانی چون نیما ، شاملو ، ابتهاج ، اخوان ثالث و ... هرچند خود شخصیتی سیاسی نداشتند با این حال توانستند در قالب شعر نو با بهره گیری از نمادهایی چون «تاریکی، سیاهی، سرما و زمستان و...» واقعیت های عصر خویش را بیان کنند. بن مایه های این نوع شعر، نشأت گرفته از مسائلی است که ارتباط مستقیمی با سیاست دارند، اما خود شعر،ارتباط چندانی با سیاست ندارد. این شعر، نقد و اعتراض به وضع موجود پیش از انقلاب اسلامی است و برای تغییر اوضاع و احوال سیاسی اجتماعی می کوشد ومردم را برای مقابله با حکومت پهلوی تهییج می نماید. شعری معترض است که آن دوره را به شدت نا مساعد می داند وآینده در آن مفهوم ویژه ای دارد.
نقد و بررسی فرهنگ معاصر عربی - فارسی (آذرتاش آذرنوش)
منبع:
ویژه نامه نامه فرهنگستان (فرهنگ نویسی) ۱۳۹۸ شماره ۱۴
204-233
حوزههای تخصصی:
دامنه و کارکرد بلاغت در سبک فردی مهدی اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سبک شناسی، از علوم نسبتاً جدیدی است که در آن، چهارچوب اثر ادبی بررسی می شود. مباحث «درون متنی» (مانند تصویرهای خاصی که اثر ادبی دارد؛ نگاه ویژه به مسایل روز؛ زبان خاص؛ دستور زبان خاص و ...) و برون متنی (مانند زندگی و سرنوشت پدیدآورنده اثر، زمان و مقطع خاصی که اثر پدید آمده و همان مقطع، سایه ای بر سرتاسر اثر گسترده است و ...) در ساختار یک اثر تأثیر می گذارند. در کنار اینها، سبک فردی، شاخه ای است که هم از سبک شناسی جدا شده و هم ارتباط تنگاتنگی با آن دارد. از طرف دیگر، نظام بلاغی و فصاحت یک-اثر، به گونه ای است که سبک فردی را برجسته می سازد. متن ادبی اگر بر پایه بلاغت استوار باشد پدید آورنده با اصول بلاغت آشنا باشد و به-صورت زیرکانه آنها را در نوشتار خود به کار بَرَد، سبک فردی خود را به صورت منحصربه فرد و شاخص مطرح می کند. تحلیل آثار مهدی اخوان ثالث، شاعر معاصر، نشان می دهد که پیوند عمی قی میان بلاغت و سبک فردی او وجود دارد. به گونه ای که این گونه در ذهن خواننده خطور می کند که شاعر با سُلطه بر بلاغت و آشنایی کامل با آن، سبک فردی خود را برگزیده است. در این مقاله، تحلیل محتوایی (Content Analysis) شیوه بررسی اشعار است که با استفاده از آن و تجزیه و تحلیل داده های متن، به ابعاد گوناگون سؤال های طرح شده پاسخ داده شده است.
کنایه کلاه در شاهنامه با تأکید بر زمینه های فرهنگی و اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصویرهای شعری، حاصل ذوق و قریحه شاعرانه، آگاهی ها و خلاّقیت های فردی است که هم ریشه در تأملات شاعر در آثار ادبی پیشینیان و تجربه های شعری آنان دارد و هم نتیجه تجربه های زیسته شاعر و ژرف اندیشی اش در محیط است که توأمان شرایط اقلیمی و اوضاع سیاسی- اجتماعی را دربرمی گیرد. شاید بتوان گفت از میان انواع تصاویر شعری، کنایه بیش از دیگر تصویرها خاستگاهی اجتماعی دارد. از این رو بررسی و تحلیل تصاویر شعری، به ویژه کنایه که غالباً از دل فرهنگ جامعه و تعاملات اجتماعی نشأت گرفته و وارد زبان ادبی شده است، افزون بر اهمیت در تحلیل زیبایی شناختی آثار ادبی، اهمیت زیادی در تبیین برخی مبانی فکری و فرهنگی نیز دارد. در مقاله حاضر با تمرکز بر کنایه های مرتبط با «کلاه» در شاهنامه، کوشش شده ضمن تبیین ابعاد زیبایی شناختی این کنایات، با روش بررسی متن و تحلیل محتوای کیفی و مقایسه داده های حاصل با نتایج تحقیقات مرتبط، تحلیلی از زمینه های اجتماعی کنایات مورد نظر داده شود. داده های ناشی از جستار حاضر که با استفاده از شیوه بررسی اسناد و مدارک علمی انجام شده است، نشان می دهد کنایه های مرتبط با کلاه در شاهنامه با بسامد نسبتاً زیاد دارای ساختارها و معنی های متنوعی است که همچنان در فرهنگ و ادب ایرانی تداوم دارد. تردیدی نیست که بخشی از تداوم و تنوع معنی این کنایه ها به خاستگاه های فکری و زمینه های اجتماعی و فرهنگی آنها بازمی گردد.
کارکردهای بلاغی وزن شعر (از هیپنوتیزم تا سماع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بلاغت را رسایی وگیرایی کلام برای تأثیر بر مخاطب و اقناع وی دانسته اند. تشریح چگونگی این تأثیر و تعیین میزان نقش هر یک از عناصر شعر، در اثنای این فرایند می تواند بخشهایی از لایه های علم بلاغت کهن و علوم بلاغی جدید را فعال تر کند. مسأله تناسب وزن با موضوع و محتوای اثر ادبی و نقش آن در میزان تأثیر بر مخاطب از دغدغه های برخی بلاغیون قدیم و جدید در غرب و ایران بوده، اما، وجود قرابتهایی میان حالت تسلیم و اقناع مخاطب یک شعر موزون با حالت تسلیم یک انسان هیپنوز شده، ریچاردز را به تحلیل و تبیین این فرایند با اتخاذ دیدگاهی بینارشته ای کشانده است. این در حالی ست که گاهی وزن شعر انسان را نه به خلسه که به شور و شعفی رقص آور و سماع گونه می کشاند چنانکه در برخی غزلیات شمس و احوال مولوی. مقاله حاضر با تأکید بیشتر بر نگاهی تحلیلی تطبیقی به نظریه «هیپنوتیزمِ وزن» ریچاردز، در پی تبیین این موضوع و کشف برخی همانندیها در نظریات اندیشمندان ایرانی خواهد بود. مهمترین دستاورد این پژوهش، به روزرسانی برخی از نظریه های کهن و اذعان به ضریب تأثیر بلاغی وزن و کارکردهای آن در ساختار شعر فارسی ست.
نظریه «زیبایی شناسی دریافت» و نقد و بلاغت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برخلاف رویکردهای گذشته به متون که غالباً یا ناظر به «متن» و یا «مؤلف متن» بودند، از رویکردهای امروزین نقد ادبی، پرداختن به «خواننده متن» و بحث از نقشِ خواننده در معنی گذاریِ متن است. این دسته از نظریه ها برآنند که متن معنی ی ا مع انی ثاب تی ن دارد بلک ه مع انی محصول خلاقیت خواننده اند. از مهم ترین مکاتب نظری امروز که به اهمیت نقش خواننده در ادراک و دریافتِ معنی، و بلکه در خلقِ معنای متن اشاره دارد نظریه «زیبایی شناسیِ دریافت» است که با نام هانس رابرت یائوس و ولفگانگ ایزر شناخته می شود. تصوّر کلی نسبت به تحول تاریخیِ نظریه های ادبی اینگونه است که اهمیت قائل شدن برای جایگاه خواننده در شکل دهیِ معنای متن، و نقش خواننده در معناگذاریِ متن و مسائل پیرامونِ ادراکِ معنی، دستاورد نظریِ قرونِ اخیر در مغرب زمین است. حال آنکه دقت و بازخوانیِ برخی از متون بلاغیِ گذشته نشان دهنده تأملاتِ نظری و آراء قابل تأملِ برخی از نظریه پردازان و بلاغیانِ اسلامی درباره اهمیت خواننده و نقش وی در خلق معنای متن است. پژوهش حاضر به بررسی تأملات سه تن از بلاغت نگاران و ناقدان ادبی جهان اسلام در باب ارتباط متن و خواننده و جایگاه و اهمیت خواننده در تعیین معنای متن، می پردازد.