فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۱۱٬۴۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
زمان تنها عنصر تأثیرگذار در منطق روایت نیست؛ امّا در روایت گری نقشی اساسی دارد. زمان در روایت شناسی بر اساس فرایندهای نظم و ترتیب، تداوم روایت و تکرار یا بسامد بررسی می شود و ژرار ژنت از بزرگترین نظریّه پردازان در زمینه زمان در گفتمان روایی است که به طور کامل به این جنبه ها پرداخته است. رویکرد این پژوهش، بررسی عنصر زمان در مقامات حریری و تأثیر آن بر گفتمان روایی مقامه ها بر اساس روش نقدی ژرار ژنت است. این واکاوی با بررسی رابطه میان طول زمان داستان و طول زمان گفتمان به این نتایج دستیافت که اغلب روایت ها زمان پریشی دارند و زمان پریشی ها بیشتر از نوع پس نمایی هستند و حدود «33/10 %» را به خود اختصاص داده اند و گاهی زمان داستان بر زمان سخن پیشی می گیرد و کاربرد آن حدود «84/0 %» است. سرعت روایت ها بر اساس سه حالت «شتاب مثبت، واشتاب و شتاب ثابت» بررسیشد و نشان داده شد که شتاب ثابت بیشترین میزان کاربرد را در مقامات حریری با «45/43 %» دارد. و پس از آن حدود «44/12 %» از مقامات حریری به خاطر بهره گیری از تلخیص و حذف با شتاب مثبت پیش می رود. و عامل شتاب منفی مقامه ها توصیف های جزئی و پی درپی در سراسر روایت هاست که «14/18 %» را به خود اختصاص داده اند. و تکرار روی دادها در یک سیر حرکت نمی کند و از انواع بسامد برای بیان روی دادها بهره گیری می شود که برخی از آن ها خاصّ سبک حریری است. بسامد بازگو «04/8 %» و مفرد «58/3 %» به ترتیب بیشترین کاربرد را دارند و بسامدهای شباهت «42/0 %»، چندگانه «05/1 %» و تکراری «68/1 %» به ترتیب کمترین کاربرد را به خود اختصاص داده اند.
بررسی و تحلیل تقابل های روایی در قصه های مجید (برساختی گفتمانی)
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۱ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
71 - 82
حوزههای تخصصی:
روایت شناسی، دانش بررسی و تحلیل متون داستانی است که از خلال آن، شگردهای روایی، نظام و ساختار حاکم بر اثر، پیوند اجزا و عناصر روایی با درون مایه و... کشف می شود. در این پژوهش به بررسی و تحلیل تقابل روایی در قصه های مجید پرداخته شده است. تقابل ها از عناصر روایی به شمار می روند که از طریق آن ها، پویایی و تحرّک روایت ها، درجه باورپذیری و قبول آن ها، اوج و گره افکنی های روایی و... معنادار می شوند. قصه های مجید، مجموعه قصه هایی است که مرادی کرمانی، از زبان راوی درون داستانی (مجید) و با توجه به جهان معرفتی کودک- نوجوان آن را نوشته است. از آنجا که قصه های مجید، جهان معرفتی کودک- نوجوان را به تصویر می کشد بنابراین می توان تفاوت تقابل های روایی بزرگسال و کودک- نوجوان را نیز از خلال این قصه ها نشان داد که این تقابل ها در نوع خود، شکل دهنده گفتمان داستان هستند. این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی و بر اساس مطالعات کتابخانه ای انجام شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که مرادی کرمانی با استفاده از تقابل دو دنیای معرفتی (بزرگسال در وجود بی بی؛ و کودک- نوجوان در وجود مجید) روایت مورد نظر خود را خلق کرده است. راوی درون داستانی نیز دقیقاً با تکیه بر بلاغت خاص خود که بیشتر متکی بر حواس پنجگانه است، رخدادهای داستانی را روایت کرده است و از قضا همین موارد نشان می دهند تقابل ها، نشان دهنده دو نوع دیدگاه و جهان بینی حاکم است یکی دیدگاه کودک- نوجوان و دیگری دیدگاه بزرگسال.
بازنمایی کنش های اجتماعی (کنش و واکنش) در شعر روایی سترون از اخوان ثالث
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۱ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
1 - 22
حوزههای تخصصی:
کنش و واکنش یکی از دوگانه های تقابلی مطرح شده در الگوی کنش های اجتماعی ون لیوون (1995) است که در فرایند بازنمایی کنش های اجتماعی قابل بررسی است. پژوهش حاضر به منظور بازنمایی کنش های اجتماعی در شعر سترون اخوان ثالث، با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، بر دوگانه تقابلی کنش و واکنش تمرکز کرده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که کنش های نمادین ابر سیاه مبتنی بر طرح ادعاهای بی اساس درباره باریدن و وعده سیراب کردن است که از طریق هر دو رهیافت کنش مادی و کنش نشانه شناختی با فروعات آن ها صورت بندی شده است. با توجه به آرای ون لیوون، واکنش ها نسبت به ادعاهای ابر سیاه نیز به سه دسته تقسیم شده اند: واکنش معرفتی، واکنش عاطفی و واکنش ادراکی. در این میان، واکنش عاطفی گروه تشنگان (نماد عموم مردم) ناشی از استیصال و عدم قدرت است و تصویری ایده آل از درک عمومی به شمار می آید. در مقابل، واکنش مه و پیر دروگر (نماد فرزانگان و روشنفکران) که واکنشی ادراکی است بیانگر درکی عالمانه از کنش خواهد بود. به نظر می رسد، با توجه به پایان بندی دال بر تداوم تشنگی گروه تشنگان، عدم تغییر در اوضاع، آشکار شدن دروغ ابر سیاه و بسامد بالای گفتمان یأس و ناامیدی در اشعار اخوان، وی به عنوان شاعری نمادگرا، واکنش ادراکی مه و پیر دروگر را واکنش برتر دانسته است.
نقش نمای مفعولی «را» در زبان فارسی: توصیفی پیکره بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
: «را» در زبان فارسی، به لحاظ نحوی، نقش نمای مفعولی است. همراهی نقش نمای مفعولی «را» با مفعول صریح برای برخی از افعال الزامی است ، اما در سایر موارد به نظر می رسد که امکان حضور یا عدم حضور آن در جمله با توجه به مفهوم گذرایی قابل تعریف باشد. در رویکرد هاپر و تامپسون (1980) گذرایی مفهومی پیوستاری و به عنوان ویژگی بند (و نه فقط به عنوان ویژگی فعل) در نظر گرفته می شود. براین اساس، علاوه بر ویژگی های افعال، ویژگی های فاعل و مفعول هم در میزان گذرایی نقش دارند. طبق تعریف هاپر و تامپسون، اگر مفعولِ کنش پذیر، اسم خاص، انسان (جاندار)، عینی، مفرد و اسم قابل شمارش و ارجاع پذیر باشد، بند مورد نظر گذراتر است. در این پژوهش با اتکا به این رویکرد تلاش شد تا وضعیت «را» در زبان فارسی مورد بررسی قرار گیرد. فرضیهٔ این پژوهش بر این استوار بود که باید میان حضور «را» و گذرایی بند رابطه ای وجود داشته باشد. برای بررسی این فرضیه از پیکره وابستگی نحوی زبان فارسی (Rasooli et al., 2013) استفاده شد. این پیکره با حجمی حدود نیم میلیون کلمه و سی هزار جمله، حاوی برچسب های مختلف نحوی است که به صورت دستی برچسب گذاری شده اند. تعداد مفعول های مشخص شده در این پیکره حدود بیست هزار مورد است. بررسی های این پژوهش نشان داد پربسامدترین مفعول «را»یی، مفعول های اسمی مفرد بی جان است و در بحث معرفگی، اسم های معرفه و ضمایر مفعولی تمایل دارند که با «را» همراه شوند.
مقاله ی کوتاه: واحد شمارش بخشهای شش گانه ی مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۷)
177 - 194
حوزههای تخصصی:
کتاب مثنوی مولوی یکی از آثار عرفانی است که امروزه بخش های شش گانه اش را با تعبیر دفتر از هم بازمی شناسیم. در این پژوهش این نکته بررسی می شود که واحد شمارش این بخش ها در دوره ی مولوی و در نظر شارحان مثنوی، به ترتیب تاریخی چه بوده است؟ آیا از همان آغاز واحد شمارش بخش های مثنوی، دفتر بوده است یا مولانا و نزدیکانش غیر از بخش بندی کتاب به صورت مشهور امروزی از تعابیر دیگر استفاده می کرده اند. بررسی سیر تاریخی نشان می دهد که مولوی خود از تعابیر مختلفی ازجمله مثنوی و دفتر و... برای نامیدن بخش های شش گانه استفاده کرده و نکته ی قابل توجّه این است که شاعر خود بخش های شش گانه را با یک نام خطاب نکرده است. نزدیکان و مریدان مولوی هم تعبیری واحد برای اشاره به بخش های شش گانه ی کتاب نداشته اند؛ امّا قراینی در متون مربوط به زندگی مولوی هست که نشان می دهد برای اشاره به بخش های مثنوی معنوی، به تبعیّت از مولانا از تعبیر مثنوی استفاده می کرده اند. سپهسالار و افلاکی اصطلاح مثنویات را برای اشاره به بخش های مثنوی به کار برده اند. با توجّه به جمع بستن واژه ی مثنوی در مقام اشاره به بخش های مثنوی، این نکته بر ما روشن می شود که این واژه در نزد نزدیکان مولوی به منزله ی اصطلاحی خاص برای نامیدن بخش های شش گانه ی مثنوی بوده است. شارحان مثنوی هم اتفاق نظری درباره ی نامیدن بخش های مثنوی معنوی ندارند. از قرن یازدهم به بعد تعبیر عامّ دفتر به عنوان تعبیری خاصّ برای شمارش بخش های مثنوی به کار رفته است، همچنان که نام عامّ مثنوی که نام یکی از قالب های شعر فارسی است، خاصّ کتاب مولوی شده است.
تحلیل و بررسی «قصه نخجیران» و «پادشاه جهودی که نصرانیان را می کشت» در مثنوی معنوی و پیوند آن با نبوّت عامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۷)
25 - 52
حوزههای تخصصی:
نوشته ی حاضر در پی نشان دادن مؤلفه هایی است که درون مایه ی قصه ی پادشاه جهودِ نصرانی کش و نیز حکایت نخجیران را با مبانی نبوّت عامه پیوند می زند. قهرمان قصه در داستان پادشاه جهود، کودکی است که وی را در آتش افکنده اند و بی آنکه شعله ی آتش بر او کارگر افتد، دیگران را به تمکین نکردن در برابر بت و استقبال از آتش فرامی خواند. در داستان نخجیران نیز خرگوشی پیمان ظالمانه ی شیر و نخجیران را زیر پا می نهد و تن نمی دهد که طعمه ی شیر شود و سرانجام شیر را با ترفندی به چاه می افکند. با نگاهی به سرگذشت شماری از پیامبران که در قرآن کریم انعکاس یافته است، همانندی و همسویی اجزا و اهداف این دو حکایت با سوانح زندگی ایشان و چگونگی هدایت قوم و موانع پیش روی آنان فرادید می آید. توان درونی قهرمانان قصه در کنار ناتوانی بیرونی، پشتوانه ی الهی، از جان گذشتگی، شکست دشمن و تحقق وعده ی حق، شهد پیروزی، نقش قضاوقدر، سبب سازی و سبب سوزی خداوند و واکنش جبّاران و مردم عادت پرست ازجمله مواردی است که در دعوت انبیا و فرازوفرود این دو حکایت دیده می شود.
بررسی آشنایی زدایی در ساخت و کاربرد واژگان در اشعار خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های دستوری و بلاغی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴
165 - 179
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث مطرح در فرمالیسم، آشنایی زدایی است. در این روش، شاعر با تکیه بر اصل غرابت و تازگی زبان، شگردها و فنونی را به کار می برد که در نهایت موجب بیگانه شدن متن در چشم مخاطبان می گردد. هنجارگریزی از روش های اصلی و مؤثر این شیوه است. لیچ انواع آشنایی زدایی را به هشت دسته آوایی، معنایی، نحوی، واژگانی، سبکی، گویشی، نوشتاری و باستانی تقسیم کرده است. در شعر فارسی، خاقانی شروانی از شاعران هنجارگریزی است که با تکیه بر ذوق سرشار و خلاقیت هنری در اشعار خود ویژگی هایی را به کار برده که سبک شعر ی اش را از دیگر شاعران متمایز ساخته است. بخش زیادی از آشنایی زدایی های موجود در اشعار او مربوط به ساخت و کاربرد واژگان است. این مقاله با هدف بررسی ساخت واژگان و کاربرد انواع آشنایی زدایی در واژگان شعر خاقانی تدوین شده است. با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با محوریت قراردادن دیوان اشعار او به بررسی این پژوهش پرداخته ایم و به این نتیجه رسیده ایم که بخش عظیمی از برجستگی ها و دشواری های شعر خاقانی، ناشی از کاربرد انواع آشنایی زدایی در حیطه واژگان است. خاقانی پیوسته با آفرینش واژگان و ترکیبات جدید و نیز با استفاده از کلمات نامأنوس زبان ترکی و دیگر زبان ها، واژگان مربوط به ادیان و علوم مختلف، تعابیر عامیانه و نیز استفاده از اشکال غیر رایج واژگان توانسته است، تازه ترین تصاویر شعری را ارائه دهد و بر تازگی زبان خود بیفزاید.
ملامسه المحظور فی الشعر النواسی، دراسه نفسیه اجتماعیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۲
97-127
حوزههای تخصصی:
یرتبط فن الشعر بظاهره المحظور وملامسته ارتباطاً وثیقاً، وهذه میزه ینفرد بها الشعر أکثر من غیره من الفنون الأدبیه. إن ظاهره ملامسه المحظور تشیع فی العصور التی تشهد التطورات والثورات المختلفه ومما یؤکد علیه التاریخ أن العصر العباسی کان یتسم بسیطره الثورات الاجتماعیه والاقتصادیه والسیاسیه، وخاصه الفکریه التی تعتبر أکثرها تأثیراً على شیوع تلک الظاهره. تهدف دراستنا هذه البحث عن مظاهر ملامسه المحظور عند النواسی، والظروف المؤدیه إلى انتشار تلک الظاهره فی العصر العباسی الأول، وکذلک الأسباب التی دفعت النواسی إلى ملامسه المحظورات وتحطیم التابوهات بما فیها الأدبیه والاجتماعیه والاعتقادیه، متخذه المنهج الوصفی التحلیلی والتحلیل النفسی الاجتماعی. وتشیر نتائج البحث إلى أن النواسی، من خلال ملامسته للمحظور وهدم القیم والأعراف، کان یرنو إلى بناء قیم وأعراف جدیده یخلق بالمجتمع الجدید أن یتحلى بها، کما یستهدف إثاره کفاح مبرمج شامل ضد کل بالی مهترئ لا ینتج إلا عناءً لمن یرید أن یعیش مثله عیشه عصریه. وکان منطلق ملامسته للمحظور القوّه المستمدّه من العلم والفکر والثقافه والشجاعه ولا الضعف، ونفسیه الشاعر التی هی نفسیه ثائره محتنقه من الأوضاع الاجتماعیه الممتلئه بأنواع العادات القدیمه البالیه والرذائل الأخلاقیه، ودوره کناقد اجتماعی عالم بأمراض اجتماعیه تفشت فی مجتمعه، وکون مجتمعه مصاباً بأنواع الأمراض الاجتماعیه والأخلاقیه مثل الریاء والعصبیه والمفاخره وغیرها التی یراها النواسی أخطر وأقذر من الأمراض التی حذر رجل الدین المجتمع منها مثل الانغماس فی الملذات وارتکاب ما سماه الدین محرماً.
نقد روش شناسی و مقایسه تطبیقی و تحلیلی شیوه های جاسوسی براساس هفت داستان مشهور ادبی و تاریخی با تأکید بر داستان «پادشاه جهود» در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۴
۲۰۶-۱۵۹
حوزههای تخصصی:
نقد روش شناسی و تحلیل آثار ادبی از موضوعات مهم در حوزه آثار علمی و پژوهشی است که می توان به تأثیر بینامتنی متون ادبی به ویژه در ادبیات داستانی پی برد و شباهت ها و تفاوت ها و میزان تأثیرپذیری آنان از یکدیگر را نقد و بررسی کرد. در پژوهش حاضر، نگارندگان کوشیده اند با استفاده از روش تحلیل محتوا و مقایسه تطبیقی، یکی از شگردهای جاسوسی در جنگ را در هفت داستان مشهور ادبی و تاریخی «پادشاه جهود و نصرانیان» در مثنوی و حیات الحیوان دمیری، «بوم و غراب» در کلیله و دمنه، «نبرد فیروزشاه با هیطالیان» در تاریخ طبری، «شغاد و رستم» در شاهنامه فردوسی، «نبرد زبا و جزیمه» در تاریخ بلعمی، «بی بی ستی و ابومسلم» در ابومسلم نامه نقد و بررسی و تفاوت ها و شباهت های این متون را ارزیابی کنند و از طریق تحلیل محتوای داده های داستانی، پی رنگ واحد آن ها را به وضوح نشان دهند. نتایج نشان داد که شیوه جاسوسی در داستان پادشاه جهود و نصرانیان در مثنوی و حیات الحیوان از حیث ساخت و محتوا قوی تر از سایر داستان هاست، زیرا شیوه نفوذ در آن بر پایه نوعی جنگ شناختی است که بدون هیچ درگیری نظامی با هدف تسلط بر قدرت شناخت و نشانه گرفتن باورهای دینی دشمن توانسته است در بین ترسایان اختلاف ایجاد کند و آنان را نابود سازد؛ اصلی که در داستان های دیگر رعایت نشده است.
ولایت نامه؛ گونه ای برجسته در ادبّیات شیعیِ قرن نهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قرن نهم دوره اوج گیری شعر شیعی در قالب ترکیب بند و قصیده و حماسه مذهبی است. در آن میان، شکلی از قصیده دیده می شود که شاعران آن عصر به آن «ولایت نامه» می گویند. تا کنون افزون بر شصت مورد از این شکل قصیده در دیوان شاعرانی چون سلیمی تونی، ابن حُسام خوسفی، آذری اِسفَراینی و... دیده شده است. این قالب به دو دلیل در تاریخ قصیده فارسی بی سابقه بوده است؛ نخست اینکه تعلّق به گروه مذهبی و فکری خاصّی دارد و دیگر آنکه دارای نام خاص و محتوای مشخّص واحدی است. این مقاله در پی آن است تا ولایت نامه را به مثابه گونه ادبی خاصّ شیعی در قرن نهم معرّفی کند و به نقش این گونه ادبی در شکل گیری گفتمان شیعی شاعران در قرن نهم بپردازد. در این پژوهش، ابزارهای زبانیِ مورداستفاده شاعران، از قبیل لقب دهی، اغراق و مبالغه، خیالی شدن عقاید و همچنین استناد به آیات و احادیث، امامت، عصمت، علم و مفهوم کلیدی ولایت در نزد تشیّع، خطابی بودن ولایت نامه ها و غیره، با نگرشی تاریخی و تحلیل گفتمانی، مورد مُداقّه قرار گرفته است تا تلاش شاعران برای رواج گفتمان شیعی و ترویج نظام اعتقادی تشیّع در قرن نهم بررسی شود. همچنین، در این مقاله به ساختار این گونه ادبی اشاره شده است.
الطائر و معانیه الرمزیه عند محمد الماغوط و أحمد شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
89-113
حوزههای تخصصی:
الملخص إنّ الشعراء و الکتاب الذین ینتمون إلی المدرسه الرمزیه، یتّخذون الرمز أداه لبیان أفکارهم و ما یعانون من الخوف و الضغط الذی یجثم علی نفوسهم نتیجه للأوضاع السیاسیّه و الإجتماعیه السیئه فی مجتمعاتهم؛ لأنّ هذا المنهج یسلمهم من الأذی و ینجیهم من الضرر و یضمن لهم الأمان. جدیر بالذکر أن توظیف الرمز سمه مشترکه بین غالبیه الشعراء و لایختص ببلد دون آخر؛ لأنه أداه للتعبیر و لاتتحدد الأداه. فلا عجب أن نری شاعرا فی اوروبا مثلا یعبر عن آلامه باستخدام الرمز و شاعرا آخر فی إفریقیه یستخدم ذلک الرمز فی آثاره. و هذا هو الذی نشاهده فی آثار محمد الماغوط ، الشاعر السوری المعاصر و أحمد شاملو الشاعر الایرانی المعاصر و کلاهما رائدا قصیده النثر فی بلدهما. علاوه علی الرموز، نشاهد مضامین مشترکه بین هذین الشاعرین- رغم بعد المسافه و اختلاف اللغه-. ستناقش هذه المقاله، رمز الطائر کرمز مشترک بین هذین الشاعرین و ستبین ما له من معان رمزیه فی آثارهما بأسلوب تحلیلی-توصیفی و مکتبی.
تبارشناسی خانقاه از دیدگاه میشل فوکو
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳
135 - 165
حوزههای تخصصی:
خانقاه به عنوان یک نهاد اجتماعی در تاریخ اندیشه و ادبیات فارسی نقش بسزایی داشته است و تاثیر آن در رشد و اشاعه فرهنگ و ادب ایران انکار ناشدنی است. درباره تاسیس نخستین خانقاه در جوامع اسلامی و علل ایجاد آن، در میان محققین اختلاف نظر وجود دارد. روی گردانی فقهای دنیاجو از آموزه های اسلام راستین و عمل به دستورات آن، بیزاری از زهد خشک و وجود عالمان بی عمل زمینه های شکل گیری وگسترش خانقاه را در ممالک اسلامی بیشتر کرد و همین عامل، باعث جدایی خانقاه از مسجد شد و نوعی گسست معرفتی ایجاد کرد که پیش از آن در جامعه اسلامی سابقه نداشت. این نوشتار، در پی آن است ضمن پرداختن به تاریخ و چگونگی تولد خانقاه، ضرورت، انگیزه و علل تشکیل این نهاد اجتماعی را آشکار کند و جهت روشنگری ذهن خواننده، اشاره ای به چگونگی پیدایش و تجلّی آیین تصوف در میان مسلمانان داشته باشد. سپس با در نظرگرفتن اهمیت و جایگاه خانقاه در شناساندن فرهنگ اسلامی، با نگاهی جامعه شناختی، خاستگاه، نقش و کارکرد آن را از دیدگاه اصول روش شناختی و رویکرد تبارشناسانه فوکو بررسی کند. نتایج حاکی از آن است که تقابل خانقاه با اندیشه های دینی باعث شکل گیری این نهاد شد و هر گروه برای پایبندی های خود ادلّه خود را ارائه داده اند و در نهایت، پیوستن بزرگانی مانند امام محمد غزّالی به آیین و مسلک تصوّف، شکل گیری خانقاه را رسمیّت بیشتری بخشید.
بررسی اقوال و احوال بایزید بسطامی و جنید بغدادی بر طبق نظریه روان شناسی مثبت
حوزههای تخصصی:
امروزه با گسترش مطالعات بینارشته ای مرزهای سنتی رشته های مختلف دانشگاهی تغییر کرده و بسیاری از آثارگذشتگان با استفاده از نظریات جدید بازکاوی و مورد مطالعه مجدد قرار گرفته است. روان شناسی مثبت که به تازگی مورد توجه روان شناسان قرار گرفته؛ مؤلفه هایی را عنوان می کند که با اصول عرفا بسیار نزدیک است. سلیگمن مؤلفه های مؤثر در این حوزه را به شش قسمت تقسیم کرده است: خرد، شجاعت، عشق، عدالت، میانه روی و تعالی. این فضیلت ها در میان آثار عرفا مشهود است، از جمله تذکرهالاولیای عطار که به شرح اقوال عارفان پرداخته است. جستار حاضر با استفاده از روش تحلیلی– توصیفی و استفاده از منابع کتابخانه ای به بررسی اقوال جنید بغدادی و بایزید بسطامی پرداخته است. با بررسی زندگی این دو پیشوای بزرگ مشرب های عرفانی متفاوت و مهم یعنی «عرفان عابدانه» و «عرفان عاشقانه»، می خواهیم به نکاتی از زندگی و شخصیت آنها پی ببریم که با مؤلفه های روان شناسی مثبت گرا مطابقت بیشتری دارد. مؤلفه خرد اولین اصل مثبت گرایان است و مکرر در احوال این دو بزرگوار مشاهده می شود و یا تعالی، آخرین مؤلفه مثبت گرایان، تک تک اصولش بجز فضیلت شوخ طبعی مابقی با رفتار آنان مطابقت دارد. مؤلفه هایی نظیر عشق، عدالت و میانه روی نیز با آموزه های عارفان شباهت زیادی دارد، اما مؤلفه ای مانند شجاعت کمتر به آن توجه شده است.
نقد منظوم در بین منتقدان شبه قاره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۲
۱۲۶-۸۹
حوزههای تخصصی:
موضوع نقد ادبی در شبه قاره از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بوده است و منتقدان بسیاری به نوشتن نقد به برخی آثار اعم از نظم و نثر پرداخته اند. بسیاری از منتقدان و آثارشان معرفی و یا حتی منتشر شده اند، اما برخی همچنان به صورت خطی در کتابخانه های مختلف نگهداری می شوند. عموماً نقدهای نوشته شده به صورت نثر هستند، ولی در لابه لای آثار موجود نقدهایی نیز به صورت منظوم نوشته شده که در نوع خود جالب توجّه است. شیدای فتحپوری، منیر لاهوری و عبدالباقی صهبایی از منتقدان برجسته شبه قاره هستند که سعی در تجربه نقد در قالب نظم داشته اند که به نظر می رسد تا حد قابل توجّهی موفق بوده اند. اگرچه منظوم بودن نقد آن ها باعث به وجود آمدن محدودیت هایی شده است. با وجود آثار بسیار ارزشمندی که در زمینه سابقه نقد ادبی در شبه قاره تألیف شده، با شناسایی و کشف آثار مختلف و نویافته در این زمینه، هر روز دامنه نقد ادبی در شبه قاره گسترده تر و آشکارتر می شود و نشان می دهد این مقوله از اهمیت بالایی در بین ادیبان، علما و نویسندگان آن دیار برخوردار بوده است. در این مقاله ابتدا به معرفی نقدهای منظوم پرداختیم و در ادامه به انگیزه های برخی از این منتقدان در نوشتن نقد خود اشاره و سپس این نقدها را بررسی و تحلیل کردیم.
شش دهه دستورنویسی آموزشی برای مدارس ایران (از سال 1298 تا 1357ش)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
میرزا حبیب اصفهانی با انتشار دستور سخن ، اولین کتاب مستقل آموزش دستور زبان فارسی را در 1289ق تألیف کرد. پس از او نویسندگان دیگری به تأثیر از قواعد عربی یا دستور زبان های فرنگی، نگارش کتاب های آموزش دستور زبان فارسی را ادامه دادند. از این رهگذر، کتاب های دستور زبان آموزشی نگارش یافتند. در این پژوهش بیست کتاب درسی دستور زبان فارسی (از سال 1298 تا 1357ش)، که در مدارس ایران تدریس می شدند، مطالعه شد. ابتدا بازه زمانی 1298 تا 1357ش به سه دوره تقسیم و ویژگی های هر دوره بیان و سپس موارد اختلافی مباحث دستوری هر کتاب و چند مثال از آنها با کتاب دستور مفصّل امروز [1] بررسی و مقایسه شد. همچنین تأثیرپذیری هر کتاب از دستور زبان های دیگر، مانند عربی و فرنگی، مورد توجه قرار گرفت. براساس پژوهش حاضر به این نتیجه رسیدیم که اغلب کتاب های دستوری مورد بررسی به تأثیر از دستور عربی، اقسام کلمه را به سه بخش اسم، فعل و حرف تقسیم کرده و نکات هر مبحث را شرح و تفصیل داده اند. گرچه هر نویسنده، در عین تأثیرپذیری از نویسندگان پیشین یا معاصر، نظرات خود را هم آورده، اما کمتر کتابی دارای روش متمایز و خاص بوده و بیشتر کتاب ها رویکردی مشابه یکدیگر داشتند. البته، برخی کتاب ها در دوره خود تأثیر بیشتری گذاشتند و رویکرد خود را با دیدگاه غالب هم عصران خود متناسب و همراه کردند. دستور زبان هایی که عبدالعظیم قریب، پنج استاد، پرویز ناتل خانلری، انوری و احمدی گیوی و صادقی و ارژنگ نوشتند، ازجمله کتاب های پیشتاز این بازه زمانی بود. .[1] خسرو فرشیدورد، دستور مفصّل امروز ، سخن، تهران ۱۳۸۲.
بوم شناسی ژرف نگر در تقابل با بوم شناسی سطحی نگر: خوانش تطبیقی اهل غرق اثر منیرو روانی پور و رؤیاهای حیوانی اثر باربارا کینگس الور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۴
۱۵۷-۱۰۹
حوزههای تخصصی:
در دهه های اخیر به دلیل بحران هایی که بشر در طبیعت ایجاد کرده، بازنگری در رابطه انسان و طبیعت اهمیت ویژه ای یافته و در این میان ادبیات نیز سهم بسزایی داشته است. شکاف موجود بین آسیب های زیست محیطی و پیامدهای آن، سبب بی توجهی انسان ها به عواقب تخریب های زیست محیطی شده است. مطالعه حاضر با بهره گیری از نقد بوم گرا و تکیه بر مفاهیمی چون انسان مداری، بوم شناسی ژرف نگر، بوم شناسی سطحی نگر و زیست مداری، برای نخستین بار به بررسی تطبیقی دو رمان اهل غرق اثر منیرو روانی پور و رؤیاهای حیوانی اثر باربارا کینگس الور می پردازد. پژوهش فوق با معرفی اخلاق زیست محیطی پست مدرن که بوم شناسی ژرف نگر است، سیطره ایدئولوژی انسان مداری را به طور کامل رد کرده است و تنها راه نجات از بحران های زیست محیطی را خودشناسی و هم ذات پنداری با طبیعت می داند. روانی پور و کینگس الور هر دو از ترومای زیست محیطی که رنج ناشی از تخریب های زیست محیطی را شامل می شود رنج می برند و سعی دارند در بهبود اوضاع طبیعت گامی مؤثر بردارند. ترومای زیست محیطی هر دو نویسنده را ترغیب می کند تا با آسیب هایی که انسان ها آگاهانه یا ناآگاهانه به طبیعت وارد می سازند مقابله کنند. این تحقیق بر آن است تا نشان دهد چیرگی ایدئولوژی انسان مداری که نگرشی سودجویانه و منفعت طلبانه را به همراه دارد، به شدت سبب تخریب طبیعت می شود. این در حالی است که بوم شناسی ژرف نگر با تکیه بر زیست مداری ضمن خودداری از آسیب به محیط زیست با هدف کسب منفعت، دغدغه ای جز حفظ محیط زیست و منابع موجود در آن را ندارد.
اللیل، معرض الصور البصریه الرمزیه المتشابهه فی شعر فروغ فرخزاد ونازک الملائکه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
115-137
حوزههای تخصصی:
دراسه الشعراء فی الأدبین العربی والفارسی بنظره مقارنه تکشف عن زوایا لازالت مجهوله للأدباء والنقاد وتسلط الضوء علی أمور لها أهمیه عند الدارسین؛ ومن هذا المنظار یهدف هذا البحث إلی أن یقارن، شعر شاعرتین شهیرتین إحداهما فروغ فرخزاد فی الأدب الفارسی وثانیتهما نازک الملائکه فی الأدب العربی فی معالجتهما لظاهره اللیل ودراسه تداعیاتها فی الضمیر البشری. فلقد استحضرت الشاعرتان اللیل بنظره متشائمه باعتباره مصدر خوف؛ واستلهمتا منه کثیراً من معانیهما وصورهما البصریه والرمزیه. اعتمد البحث علی المنهج الوصفی- التحلیلی وتطرق إلی المباحث التالیه؛ أولاً: استقراء الصور البصریه والرمزیه المتشابهه عند الشاعرتین فی تصویر اللیل؛ ثانیاً: إتخاذ أربع مداخل للبحث من أربع حالات نفسیه للشاعرتین هی: الخوف، والقلق، والیأس، والتعب؛ ثالثاً: توضیح الصوره البصریه عند کل منهما فی کل مدخل؛ رابعاً: شرح الدلاله الرمزیه لکل صوره عندهما کل على حده. تشیر نتائج هذه الدراسه إلی أن الشاعرتین تشابهتا فی تصویر صور اللیل فی خمس نقاط؛ الأولى: وجدت الشاعرتان اللیل خیر ما یعبر عن عواطفهما وأحاسیسهما الأنثویه المتقلّبه؛ الثانیه: استحضرت الشاعرتان اللیل لتعبّرا به عن نظرتهما السلبیه للحیاه؛ الثالثه: استعانت الشاعرتان بالعین الباصره فی تصویر مَشاهد لیلیه بشخصیاتها وأحداثها؛ الرابعه: استخدمت الشاعرتان رموزاً متشابهه تماماً فی معان متشابهه هی: رمز الذئب للخوف، ورمزا الصراصیر والضفدعه للتعب، ورمزا الستار والسراج للقلق، ورمزا العصفور والشهاب للیأس.
تحلیل گفتمان بوم گرایانه ادبیات کودک و نوجوان مطالعه موردی (توپیک له سه ر ئاو، سیمرغ پدربزرگ من بود)
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳
87 - 110
حوزههای تخصصی:
نیمه دوم قرن بیستم میلادی، مصادف بود با به وقوع پیوستن مشکلات و دغدغه های زیست محیطی در جهان که همگی ناشی از فعالیت های ویرانگر انسان در طبیعت بود. چنین دغدغه هایی به شکل گیری جنبش های زیست محیطی در سراسر دنیا انجامید که همه آن ها تلاش های خود را بر حفاظت از طبیعت، متمرکز کرده بودند. در این بین، رویکردهای جدیدی در ادبیات شکل گرفت که پژوهش های ادبی و بینارشته ای را تحت تأثیر قرار داد. نقد بوم گرا به عنوان یکی از این رویکردهای علمی وارد حوزه مطالعات بینارشته ای شد و در آثار ادبی به دغدغه های محیط زیست، عواقب و پیامدهای بی توجهی به آن، ارائه راهکارها برای برون رفت، حفظ محیط زیست و... پرداخته شد. ادبیات کودک و نوجوان به عنوان یکی از انواع مهم ادبیات، از این قاعده مستثنا نبوده و شاعران و نویسندگان زیادی دغدغه های زیست محیطی را وارد قلمرو ادبیات کودک کرده اند. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و به صورت تطبیقی، به بررسی و تحلیل چگونگی بازنمایی طبیعت در ادبیات کودک و نوجوان با تکیه بر تۆپێک لە سەر ئاو و سیمرغ پدربزرگ من بود، پرداخته و از منظرهای نقد نحوه مصرف و بکارگیری منابع طبیعی، تأثیرات مخرّب انسان در محیط زیست، لزوم حفظ و ایجاد تعادل بین توسعه انسانی و حفاظت از طبیعت به عنوان ارزشی خدادادی، روابط تعاملی میان انسان و موجودات بر اساس دیدگاه های انسان محور، رمان های مذکور تحلیل شده اند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که در هر دو رمان نویسندگان سعی کرده اند مفاهیم زیست محیطی را در ساختاری کودکانه بازگو کنند که خود در تثبیت لزوم اهمیت به محیط زیست و آموزش آن در کودکی اثرگذار است.
الدیمقراطیه الأدبیه فی فکره محمدعلی جمال زاده ومیخائیل نعیمه على ضوء نظریه المقارنه المرتکزه على ماقبل التخصصات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
139-166
حوزههای تخصصی:
آراء محمد علی جمال زاده اللغویه والأدبیه کرائد القصه القصیره الفارسیه فی مقدمه مجموعته القصصیه المعنونه ب یکی بود یکی نبود(کان یاماکان)تحتوی على مفاهیم أهمها مفهوم الدیمقراطیه الأدبیه، والتی اعتبرها کثیر من النقاد بیان الأدب الفارسی الجدید. سهوله الفهم لعامه الناس واستخدام اللغه العامیه واختیار الشخصیات القصصیه العادیه من اهل الشارع والسوق و من مختلف الطبقات المجتمع، ووصف عادات الناس وتقالیدها، بساطه الکتابه وسلاستها وتعزیز اللغه الفصحى والحفاظ على التراث اللغوی وإلخ، أهم مظاهر الدیمقراطیه الأدبیه التی أشار جمال زاده إلیها فی هذا البیان. یمکن استنباط مثل هذه الآراء فی أعمال الکاتب العربی الکبیر ورائد القصه القصیره العربیه میخائیل نعیمه وآراءها اللغویه والأدبیه. نسعى من خلال الورقه البحثیه إلى دراسه المفاهیم المرکزیه لمقدمه مجموعه جمال زاده القصصیه فی وجهات النظر الأدبیه واللغویه لمیخائیل نعیمه بناءاً على المنهج الوصفی التحلیلی وفی ضوء نظریه المقارنه المرتکزه على رؤیه ماقبل التخصصات لسزار دومینغز وهان ساسی وداریو فیلانو. أظهرت نتائج البحث أنّه بإمکاننا استنباط المفاهیم المرکزیه للدیمقراطیه الأدبیه فی آراء میخائیل نعیمه اللغویه والأدبیه مع اختلاف أنّ آراء نعیمه لم یتم جمعها فی عمل بعینه بل تشتّتت فی معظم أعماله ویمکن استنباطها من خلال قراءه أعماله المختلفه. تتجلّى ذروه هذه المفاهیم فی مجموعتی یکی بود یکی نبود(کان یاماکان) وکان ماکان القصصیه تطبیقیاً. فإنّ اختلافهما الرئیسی فی هذا الصدد، ینضوی فی التفاصیل ویرتبط بطبیعه اللغه الفارسیه والعربیه وآدابهما.
طبقه بندی الفبای فارسی براساس ساختار نوشتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاکنون بحث دربارهٔ ویژگی های الفبای فارسی بیشتر در چارچوب آواشناسی و واج شناسی مطرح بوده و ازلحاظ خط شناسی و ساختار نوشتاری طبقه بندی دقیقی از حروف الفبا ارائه نشده است. نویسه ها (اعمّ از حروف، اعداد و علائم نوشتاری) خود از اجزای کوچک تری تشکیل شده اند که می توانیم آن ها را «نویسک» بنامیم. نویسک های اصلی در الفبای فارسی، که در ساختار شماری از حروف تکرار می شوند، مبنای دقیقی برای طبقه بندی الفبا به دست می دهند. این نویسک ها عبارتند از نویسک افقی، عمودی، دایره، دندانه، چشمه، پایه و نقطه. همچنین، طبقه بندی الفبا ازلحاظ پیوندپذیری، که با ساختار حروف ارتباط دارد، امکان پذیر است و از این لحاظ حروف الفبای فارسی به دو دستهٔ «تکسوپیوند» (اقلیّت) و «دوسوپیوند» (اکثریّت) تقسیم می شوند. از طرف دیگر، شکل کوچک اکثریّت حروف وابسته یا نیمه وابسته به کرسی دندانه است که باعث می شود شکل کوچک نیز در این حروف به دو صورت تکسوپیوند و دوسوپیوند نوشته شود.