فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۴۱ تا ۷۶۰ مورد از کل ۲٬۲۱۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
اقامتگاه صوفیان را در زبان فارسی خانقاه گویند. این واژه که نخستین بار در متون سدة چهارم هجری، در اشاره به فعالیت های مانویان و کرّامیان به کار رفته، در سدة پنجم، با گسترش جماعت های صوفیه، در سرتاسر قلمرو اسلامی رواج یافته است. خانقاه ها در این عصر مراکزی فرهنگی ـ اجتماعی بودند که صوفیان و مردم عادی در آنجا از خدماتی برخودار می شدند؛ از جمله این خدمات می توان به این موارد اشاره کرد: تربیت مریدان، فراهم آوردن غذا و سرپناه برای مسافران و نیازمندان، تدریس علوم اسلامی، تألیف و تکثیر کتب، و ایجاد کتابخانه. گسترش خانقاه ها مانند هر پدیده اجتماعی دیگر معلول علل و عوامل متعددی بوده است که اهمیت یافتن مقام شیخ، تأکید بر تربیت (در مقابل تعلیم) و خدمت به خلق الله از جمله این عوامل است.
بررسی تطبیقی مراحل سلوک در منطق الطیر عطار و یوگاسوتره های پاتنجلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مراحل سلوک در یوگاسوتره، هشت مرحله و در منطق الطیر عطار هفت وادی است. سالک طریقت در هر دوی آنها ابتدا از شریعت، اخلاقیات شرعی و قواعد انضباطی آغاز می کند و به مراحل لطیف تر سلوک قدم می نهد و پس از عبور از این مراحل به نوعی یگانگی و به اصطلاح، «فنا» (در منطق الطیر) یا «سمادهی» (در مکتب یوگا) می رسد؛ با این تفاوت ساختاری که سالک عرفان اسلامی در پی وحدت با خداوند است اما سالک یوگایی در پی وحدت با خویشتن. این مقاله آموزه های عرفانی در یوگاسوتره ها و منطق الطیر را با تأکید بر وادی های هفت گانه و مراحل هشت گانة سلوک به صورت تلفیقی مورد بررسی و مقایسه قرار می دهد و اختلافات و اشتراکات آنها را بیان می کند.
بررسی انواع مکاشفات عرفانی در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسأله ی کشف و شهود یکی از مسایلی است که عرفان های تمام ملل حول آن می چرخند. به طورکلی مکاشفات عرفانی در مثنوی معنوی را می توان به دو دسته ی کشف های صوری و کشف های معنوی تقسیم نمود و هر کدام از آن ها نیز انواعی دارد. این مکاشفات صوری و معنوی در برخی جهات با نظریه ی و. ت. استیس (W. T. Stace) در مورد مکاشفات، قابل انطباق است. در این پژوهش نیز مکاشفات مثنوی معنوی بر حسب احوال آفاقی (صوری) و انفسی (معنوی) مورد بررسی قرار گرفته و سپس به تشریح ویژگی های مشترک آن ها از جمله عینیت، احساس ثقه، احساس شادی و ... پرداخته شده است. البته در برخی از این موارد استیس به خطا رفته و یا برخی از ویژگی های مکاشفات اسلامی قابل تطبیق با نظریه ی او نیستند. علاوه بر این، ویژگی های اختصاصی حالات آفاقی و انفسی بررسی شده است و در نهایت به این نتیجه رسیده ایم رسیده رم که مکاشفات مثنوی علاوه بر مطابقت با برخی از الگوهای عرفان غربی، در نوع خود بی نظیر هستند و از جهاتی بر عرفان غربی نیز برتری دارند.
جلوه های نمادین رنگ در ادب عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معرفت عرفانی و تجارب شهودی عرفا در دایره محدود الفاظ و واژگان نمی گنجد و نیازمند زبانی استعاری و رمزی است. یکی از راه های حسی کردن تصاویر، کمک گرفتن از عنصر رنگ است. در ادب عرفانی بسیاری از امور ذهنی و انتزاعی با نمادواژه های رنگ نشان داده می شود. در مقاله حاضر که با توجه به روان شناسی رنگ ها و به شیوه کتابخانه ای انجام شده، رنگ های روح، عواطف، احساسات و صفات و...، همچنین الوان انوار و رنگ های هفت اندام لطیف در ادب عرفانی بررسی، توصیف و تحلیل شده است. عارف در هر یک از مراکز هفت اندام لطیف، ادراک های متفاوتی از الوان یا بینش های رنگین گوناگون دارد که مراحل پیشرفت و کشف باطنی او را نشان می دهد. در هماهنگی میان درون و برون، رنگ خرقه نیز مناسب مقام عرفانی و احوال درونی سالک است اما از دیدگاهی دیگر، رنگ، رمزی از حجاب های روح و تعلقات دنیا است که باید از آن گذشت و به صبغه الله و بی رنگی رسید.
غزل فارسی و آموزه های ملامتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تذکره ها و آثار عرفانی همواره از ملامتیه به عنوان گروهی از اهل تصوف و عرفان یاد می شود و در شرح احوال و آثارشان به بیان چند اصل مورد تأکید ملامتیه و برشمردن چند نام و لقب به عنوان اهل ملامت اکتفا می گردد و آن چنان که شایسته جایگاه برجسته و تأثیرگذار اندیشه های ملامتی در پهنة ادب پارسی است. به تبیین نقش ایشان پرداخته نمی شود و زمینه های باورهای ایشان در بدنة عرفان اسلامی بررسی نمی گردد. در این مقاله در پی اثبات آنیم که غزل فارسی از آغاز به ابزاری برای تعلیم آموزه های ملامتی بدل شده است و نگارش این مقاله، در واقع گامی است در مسیر بازشناسی هویت فرهنگی و ادبی ملامتیان و یافتن رد تأثیر شگرف آموزه ها و باورهای ایشان در غزل فارسی و به ویژه بنیان گذاری گونه ای از غزل با عنوان «قلندریات».
گونه شناسی کشف صوری در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کشف و شهود همچون بنیان شناخت های عرفانی به شمار می رود. عارفان از رهگذر کشف، رویارویی بی واسطه با حقیقت را تجربه می کنند؛ از همین رو پرداختن به گونه های کشف و اندازه توان معرفتی هر یک، همواره در کانون تأمل های عارفانه بوده است. جلالالدین محمد مولوی به مثابه عارفی اندیشهمند، برپایه آموزه های نظری صوفیانه به تبیین ادبی گونه های کشف در مثنوی پرداخته و به آراستگی به گونه ها، پیامدها و زمینه های هر یک توجه نشان داده است. به طور کلی عارفان از دو گونه کشف (صوری و معنوی) سخن گفته اند. این نوشتار با هدف تبیین «گونه های کشف صوری در مثنوی» و با الهام گرفتن از دسته بندی قیصری در مقدمه شرح فصوصالحکم سامان یافته است. مثنوی افزون بر دربرداشتن همه گونه های کشف صوری (به جز کشف لمسی) با داده ها و آموزه های جزیی بسیاری درباره هریک از این گونه ها همراه است که در مقدمه قیصری و پیگیران دسته بندی او مانند سید حیدر آملی به چشم نمی خورد. به نظر می آید مولوی به کشف سمعی به دلیل گستردگی و چندگانگی آن، بیش از دیگر گونه های کشف صوری پرداخته است.
شعر عرفانی و صوفیانه در دوره مشروطیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دوره ی مشروطیت به دلیل رواج تجددگرایی و فراگیری تفکرات اجتماعی ِمتأثّر از غرب، تصوف و به پیروی از آن، شعر عارفانه به گوشه ای خلوت از جامعه پناه برد؛ اما به رغم به حاشیه رانده شدن عرفان و تصوف، در آثارِ سرایندگانِ این دوره، شعرهای عارفانه ی بسیاری وجود دارد. این مقاله بر آن است تا وضعیت شعرِ عرفانی را در دوره ی مشروطیت، مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. در این مقاله مهم ترین زمینه ها و عواملِ عرفان گریزی و تصوّف ستیزی روشن فکرانِ عصر مشروطه و نیز برخی از دلایل به حاشیه رانده شدنِ شعر عرفانی در این دوره، موردِ بررسی قرار می گیرد و با سیری در آثارِ سرایندگان برجسته ی این دوره، بازتابِ مضامین عرفانی و تغییرات و دگردیسی های صورت گرفته در مفاهیمِ آن بررسی میگردد. این سرایندگان به سه گروه صوفیان، عالمان دینی و ادیبان، تقسیم بندی شده اند. شاعرانِ ادیب نیز در سه گروه، تقسیم بندی شده اند: برخی از آنان در عین سرودن شعرهای انقلابی، به پیروی از سّنت شعر کلاسیک فارسی، اشعار عارفانه نیز میسرایند؛ برخی، گاه، نیم نگاهی به اشعار عارفانه دارند و دسته سوم، در تعارض با اندیشه های صوفیانه به نقد و نفی تصوف می پردازند. مهم ترین انتقاد آنان به تصوف، توصیه های صوفیان به فردگرایی، سیاست گریزی، خودشکنی، جهان وطنی، خردستیزی، گوشه گیری زنان از اجتماع، رواج روحیه ی تسلیم و رضا و کم توجّهی به کسب و کار است. این بررسی نشان می دهد که تصوف در عصر مشروطیت، رونق و رواج گذشته ی خود را از دست داد؛ اما اندیشه ها و مضامین عارفانه از ذهن و ضمیر بسیاری از شاعران این دوره بیرون نرفت و به اشکال مختلف،حضور خود را در بخشی از اشعار این دوره حفظ کرد.
بررسی و تحلیل شخصیت و اندیشة مؤذن خراسانی عارف و شاعر قرن یازدهم هجری
حوزههای تخصصی:
«محمدعلی خراسانی» مشهور و متخلص به «مؤذن»، از عارفان قرن 11 هجری و یکی از اقطاب ذهبیه است که دیوان شعری قریب به 3700 بیت از خود برجای نهاده است. این پیر خراسانی در سبزوار زاده شد و در روزگاران جوانی به فرقة ذهبیه پیوست و پس از شیخ حاتم زراوندی، به منصب قطبیت این فرقه نایل شد. مؤذن خراسانی چون بسیاری از عارف – شاعران، به جولان اندیشه های عارفانة خود در عرصة شعر پرداخت. هر چند وی در سدة یازده هجری می زیست، اشعار او را می توان ادامة شعر عرفانی سبک عراقی دانست. اشعار او ساده، روان و گیراست. در اشعار او سخن از عشق حقیقی بسیار است و اندیشه های صوفیانه، بازتابی ژرف در هسته و پوسته آن یافته است. این دیوان تاکنون تصحیح و چاپ نشده بود، اما نویسنده این سطور به تصحیح آن بر اساس چهار نسخه به عنوان پایان نامه خود همت گماشت. در این جستار سعی بر آن است تا ضمن معرفی این شاعر، دورنمایی از اندیشه های وی پیش روی خوانندگان نهاده شود تا آشنایی اجمالی با این شاعر اهل بیت (ع) حاصل آید.
حلاج در آثار مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بازشناسی تصویر حلاج در آثار مولانا و واکاوی کلام مشهور «اناالحق» می پردازد و می خواهد نگاه مولوی را به احوال و آثار حلاج دنبال کند. مَشرب حلاج که مخالفان او از آن به «اتحاد» و «حلول» تعبیر می کنند، از نظر معتقدان او بیشتر به «استغراق» تعبیر می شود. مولانا در آثارش نام حلاج را به طور مکرّر ذکر کرده است. وی اندیشه حلاج را در آثار خود بازتاب داده و با همه مصایبی که بر حلاج رفته، او را سربلند و سعادتمند یافته است. پژوهش حاضر نشان می دهد که مولانا اندیشه حلاج را هضم و جذب کرده است.
انعکاس داستان آفرینش آدم / انسان در برخی از متون ادب عرفانی فارسی (تا قرن نهم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان آفرینش آدم/انسان یکی از مهم ترین موضوعاتى است که بخش هاى زیادى از آثار دینى و غیر دینى را به خود اختصاص داده است. در این آثار، به مطالبى از این نوع، فراوان برمى خوریم که آدم/انسان چگونه آفریده شد، چرا آفریده شد، چرا بر روى زمین جاى گرفت و در میان دیگر موجودات، چه جایگاهى دارد. هریک از اسطوره هاى کهن، آثار آیینى و دینى و آثار ادبى و عرفانى کوشیده اند به گونه اى به این پرسش ها پاسخ دهند. در آثار ادب عرفانى فارسى این نگرش حاکم است که نخستین آفریده انسانى، آدم است و آفرینش او نیز به صورت مستقیم از خاک انجام مى گیرد. در این آثار، درباره چگونگى گردآورى این خاک و سپس آماده کردن آن براى فراهم آوردن گِل قالبِ آدم، فراوان سخن گفته اند و هر یک برداشت خاص خود را ارائه کرده اند که در این نوشتار بدان ها اشاره شده و هریک مورد بررسی قرار گرفته است. در بررسی نهایی آشکار می شود که آثار ادب عرفانی فارسی، ضمن آن که در این زمینه از قرآن تأثیر پذیرفته اند، بیش از آن - احتمالاً از طریق روایات اسرائیلی که وارد احادیث و متون تفسیری اسلامی شده اند – تحت تأثیر روایت یهودی آفرینش بوده اند.
زنجیره های استعاری «محبت» در تصوف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از قرن دوم هجری صوفیه با وارد کردن مفهوم «محبت» در سخنان خود، نسبت جدیدی میان خود و خداوند تعریف کردند، این تعریف اگرچه در ابتدا با مخالفت های از جانب فقها و متکلمین روبرو شد اما به تدریج جای خود را در گفتمان صوفیه پیدا کرد، تا این که در نهایت در آغاز قرن ششم مفهوم «عشق» نیز به طور رسمی وارد اقوال و آثار ایشان شد. تلاش صوفیه در این چهارقرن برای تعریف و توضیح این مفهوم، تصوف را وارد مرحلة جدیدی ساخت که شاهد شکوفایی آن در قرن های ششم تا هشتم هجری می باشیم.
نگارنده در این جستار به دنبال بررسی دیدگاه های هستی شناسانة صوفیه دربارة این مفهوم بوده است از این رو از طریق تحلیل و بررسی استعاره های مفهومیِ هستی شناختی در «نظریة استعارة مفهومی» به جستجوی دیدگاه های صوفیه در این باره پرداخته و در نهایت ثابت کرده که استعاره پردازی های صوفیان از همان ابتدا بیانگر دو دیدگاه که در واقع برخاسته از دو استعارة اصلیِ خداوند سلطان است و خداوند محبوب است می باشد
تقابل آرای شمس و مولوی در باب حلّاج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأثیر عمیق و همه جانبه شمس تبریزی بر وجود مولوی بر هیچ کس پوشیده نیست تا آنجا که تعدادی از مولوی پژوهانِ بنام، آثار مولوی را انعکاسی از اندیشه های شمس دانسته اند و مثنوی مولوی را شرحی از انعام شمس خوانده اند. انقلاب روحی پدید آمده در مولوی و تأثیر آموزه های شمس در تفکّرات او در زمینه های عرفانی، فلسفی، کلامی و... به اثبات رسیده است. با وجود این، در مواردی بسیار نادر، اختلافاتی میان آراء این پیر و مرید پرآوازه دیده می شود که تاکنون از دیدگاه محقّقان پوشیده مانده است. یکی از این موارد، اختلاف دیدگاه های آنها درباره شخصیت حلّاج است که از محوری ترین شخصیت های عرفان اسلامی به شمار می رود. در پژوهش حاضر، ابتدا دیدگاه های شمس تبریزی درباره حلّاج را که به صورت بسیار پراکنده در مقالات او وجود دارند، گردآوری و طبقه بندی کرده ایم. سپس، آنها را با آراء مولوی در آثار مختلف او مقایسه نموده، نشان داده ایم که اختلاف نظرهای اساسی میان آرای شمس و مولوی در مورد حلّاج، شخصیت و جایگاه او وجود دارد که در حوزه عرفان اسلامی بسیار قابل تأمل است. به عنوان نمونه شمس در سخنان خود اناالحق گویی حلّاج را مورد انتقاد قرار داده و معتقد است که حلّاج هنوز به مراتب عالی سلوک و اتصال به حق دست نیافته، عالم روح را بتمامی درک نکرده، در سکر ناتمام بوده و سخنانش بوی انانیت می دهد. این در حالی است که مولوی، مرید بلامنازع شمس، به دفاع از شخصیت حلّاج پرداخته و بر این باور است که او به مقام فنای فی الله و اتصال به حق رسیده است و انالحق او نه تنها ناشی از انانیت نبوده؛ بلکه تواضعی بزرگ در برابر حق محسوب می شود. علاوه بر این، مولوی در آثار مختلف خود، در صدد تأویل و توجیه اناالحق گویی حلّاج بوده و آن را رمزی از رموز الهی می داند، در حالی که شمس، آن را سخنی رسوا و بی تأویل نامیده است. در این مقاله بر آنیم تا علاوه بر بیان و بررسی این اختلاف دیدگاه ها، پاسخی مناسب برای این اختلاف نظر میان شمس و مولوی بیابیم.
نماد
عقلاءالمجانین و اطوار و کیفیت جنون آنها در فتوحات مکیه ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عقلاءالمجانین یا فرزانگان دیوانه نما به رغم رفتارهای عجیبشان، دارای شخصیت و نبوغ شگفت انگیزی هستند که بیانگر عمق نگرش آنها به انسان و جهان است. ابن عربی در فتوحات مکیّه عقلاءالمجانین را «بهالیل» نامیده است و منشأ جنون آنها را وارد غیبی ناگهانی می داند که موجب «حیرت ابدی» آنان گردیده است و ارتعاشی درونی در آنان پدید آورده است. از نظر ابن عربی تجلی ناگهانی الهی، عقل این طایفه را با خود برده است و در عالم لاهوت زندانی کرده است. آنان پس از صعود عقلشان به عالم لاهوت، هیچ گونه تدبیر و فکری نسبت به عالم ناسوت و کارهای دنیوی خود ندارند، اما سخنانی بسیار عمیق و حکیمانه بر زبان می رانند که خود هیچ گونه قصدی از بیان آن ندارند، بلکه خداوند آن سخنان را بر زبانشان جاری می سازد. از نظر ابن عربی این طایفه خردمندانِ بدون خردی هستند که در ظاهر دیوانه یا همان مستوران از تدبیر عقل شناخته می شوند و به همین دلیل آنان را «عقلای مجانین» نام نهاده اند.
تحلیل ساختاری قصه شاه سیاهپوشان بر اساس الگوی پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هفت پیکر نظامی از دل انگیزترین منظومه های ادبیات غنایی فارسی است که از منظر ساختارگرایی شباهت های بسیاری به قصه های پریان دارد. نگارندگان تحلیل شباهت ها و اختلاف های ساختاری قصه شاه سیاه پوشان با ساختار قصه های پریان را بر اساس خویش کاری ها، تقابل و دوگانگی آن ها، شخصیت های ثابت یا متغیر و توالی و نظم منطقی ساختار روایت انجام داده اند. با بررسی نتایج حاصل به اثبات می رسد که این اثر افسانه ای با الگویی که پراپ از قصه های پریان نشان می دهد، همچنین با ساختار روایت این قصه ها تا حدود زیادی مطابقت دارد؛ زیرا از سی و یک خویش کاری قصه های پریان بیست و اندی از آ ن ها در قصه روز شنبه هفت پیکر دیده می شود و نیز این قصه نظم و توالی مورد نظر پراپ را داراست. این نظم و توالی به دلیل وجود نظام تقابلی و دوتایی در کلّ روایت شکل گرفته است.
بررسی کارکرد عناصِر موسیقایی شعر «انتظار» (در دوره معاصر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات «انتظار» از بنمایههایی است که بویژه از اوایل دهه شصت، توسط شاعران ونیز منتقدان ادبی مورد توجّه قرارگرفت؛ امّا رویکرداهل نقد به آن بیشتر شکل مطبوعاتی و ژورنالیستی داشته تا آکادمیک و از این رو، جای پژوهشهای جدّی و علمی از این دست، بسیارخالی است. برای دستیابی به پژوهشی پیرامون این گونه ادبی، شایسته است آن را از دریچههای گوناگون، بازشناخت و بررسی کرد. پرسش بنیادی این مقاله، چگونگی کارکرد موسیقایی شعر انتظار و ارتباط آن با درونمایه اثر است؛ ازاین رو، نگارندگان با بررسی آماری نود قطعه شعر انتظار از بیست شاعر برجسته معاصر، در پی دستیابی به پاسخ به این پرسش هستند. در بررسی موسیقی بیرونی شعر انتظار، به کارکردهای وزن در شعر انتظار، هماهنگی وزن با درونمایه، اوزان خیزابی و جویباری و اوزان شفّاف و کدر در این نوع شعر پرداخته شده است. سپس با جستاری در موسیقی کناری شعر انتظار، کارکرد قافیه و پیوند آن با موضوع انتظار، واژه قافیه و ارتباط موسیقایی آن با سایر واژگان بیت، قافیه بدیعی و قافیه معنوی در شعر انتظار و ردیف پویا و ایستا و پیوند آن با موضوع، موردتوجّه قرار گرفته ونهایتاً موسیقی درونی شعر انتظار و تکرار و موسیقی در عنوانهای شعر انتظار بررسی شده است. از جمله دستاوردها و یافتههای این جستار این است که شاعر شعر انتظار به شکلی ناخودآگاه در لحظههای سرایش، پیوندی ژرف بینِ مفهوم اندوهناکِ انتظار و فرم شعر انتظار برقرار میکند.
با مولوی در گذار از جلوه هزارنقش آفرینش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عرفان به ما می آموزد که هدف آدمی عبارت است از درک حقیقی عالم معنی. آفرینش جلوه ای است هزاررنگ و هزارنقش از نوری بی رنگ و درخشان؛ یعنی حضرت احدیت و خلقت چیزی جز رنگارنگی این بی رنگی ازلی نیست که «صور» را پدید آورده است و هرچه تفرّد و تشخص، تفرقه و تعیّن و تمایز و تخالف وجود دارد، از همین جا است. کل پیام مولوی، با استفاده از رمزی که خود او در تمایز میان صورت و معنی بیان کرده، قابل تشریح و تفسیر است. در این جستار به تبیین مفهوم «صورت» و «معنی» در اندیشه مولوی بر پایه کتاب فیه مافیه پرداخته شده است؛ دو مفهومی که مولانا دامنة آن را در تمامی عالم هستی، ساری و جاری می داند و از این رهگذر، رفیع ترین آموزه های عرفانی و هستی شناسی خویش را تبیین می کند.
از سمبلیسم تا اسطوره در اشعار فروغ فرخ زاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
واحدهای ساختاری اسطوره (Myth) از واحدهای ساختاری سازنده زبان به همان شیوه متفاوت است که واحدهای ساختاری زبان از یکدیگر. اساطیر، پویایی انسان برای معنادارکردن یک مفهوم از میان اطلاعات بی نظمی است که طبیعت و دیگر نمادهای اسطوره ارائه می هند. آنان ایماژهای تجسم یافتة نیروهای کیهانی و نمودگار تجربه ای در عالم قداست اند که در آفرینش کیهانی، امور پهلوانی، آیین ها و توتم پرستی و ... نمایان هستند.
فروغ فرخزاد از شاعران معاصر ادب پارسی است که اشعارش، با یاری گرفتن از اساطیر، سیری را از ایستایی به سوی دو معنایی یا چند معنایی پشت سر گذاشته اند و در نتیه این زبانِ شعری، باعثِ جایگزین کردن اجزاءِ عینی با اجزاءِ ذهنی اسطوره گردیده است. در این مقاله به بررسی اسطوره و ابعاد آن در اشعار فروغ فرخزاد پرداخته شده است