فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۸۱ تا ۱٬۸۰۰ مورد از کل ۵٬۶۵۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
از ویژگی های منحصر به فرد سفرنامه ناصرخسرو بر خلاف دیگر سفرنامه ها، شروع با حادثه داستانی، برخوردار بودن از زبان روایی- ادبی، حکایت های دلنشین، دقت و جزئی نگری است. اگر چه ساختار کلی قالب سفرنامه با داستان و رمان تفاوت دارد اما سفرنامه ناصرخسرو به دلایل منحصر به فرد روایی و ساختاری بیشتر ساختاری شبیه به قصه و داستان دارد تا سفرنامه و گزارش. بسیاری از ویژگی های ساختاری داستان، از جمله وضعیت اولیه، نیروی تخریب کننده، وضعیت میانی و موقعیت پایانی، ساختار متفاوتی به این سفرنامه داده است. علاوه بر این، گونه های روایی خاص این اثر موجب شده است تا مخاطب به آسانی جذب آن گردد. این پژوهش کوششی است برای تبیین ساختار طرح و گونه های روایی در سفرنامه ناصرخسرو. بدین منظور از رویکرد روایت شناختی نوین ژپ لینت ولت بهره برده ایم. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که بر اساس نظریه ژپ لینت ولت ناصرخسرو، برای بیان دیده ها و شنیده های خود از الگوی روایتی همسان(راوی = کنشگر) و از دو گونه زاویه دید درونی و صفر استفاده نموده است.
بررسی دیدگاه های تربیتی ایرانیان باستان در قابوس نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قابوس نامه کتابی است به پارسی که مؤلف آن عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر آن را برای فرزندش گیلانشاه در ۴۴ فصل نوشته است که اگر بخواهد پس از پدر حکومت کند و یا از روی اضطرار کاری دیگر انتخاب کند، بداند چگونه وظایف خود را انجام دهد.
عنصرالمعالی در این کتاب پند های تربیتی بسیاری را از قول حکیمان و یا با لفظ «گفته اند» آورده است که گوینده آنها معلوم نیست و صاحب نظرانی که به شرح و تحلیل قابوس نامه پرداخته اند نیز به نام گوینده این سخنان حکیمانه اشاره ای نکرده اند. با تأمل در حکمت هایی که در منابع عربی از ایرانیان قبل از اسلام نقل شده است، معلوم می گردد که بسیاری از این سخنان متعلق به حکیمان ایرانی است و یا دست کم در ایران باستان رایج و شناخته شده بوده است.
در این مقاله علاوه بر معرفی بیش از ۴۰ پند اخلاقی و تربیتی ایرانی که در قابوس نامه بی نام و نشان آمده و در منابع عربی به ایرانیان نسبت داده شده است، نقش دیدگاه های تربیتی ایران باستان و تأثیر آن را در قابوس نامه نشان می-دهیم.
مفهومِ «تکنیکِ داستانی» و جلوه های آن در داستانِ معاصر فارسی
حوزههای تخصصی:
در میان مباحث عمده ی داستان نویسی و نقد داستان فارسی، کشف و بازنماییِ تکنیکهایِ داستان مدرن، موضوعی است که تا کنون به شکل شایسته به آن توجه نشده است. نوشته ی حاضر تلاش می کند جایگاه ِ«تکنیک داستانی» در داستان نویسی معاصر را باز نماید و این امر میسر نیست مگر با در نظر گرفتن مفهوم دقیق تکنیک. تکنیک هایی چون به تعویق انداختن معنا از راه تمثیل، کشف زبان داستانیِ خودویژه، برقراری رابطه مبتنی بر بینامتنیت با متونِ پیش از خود و .... دیدِ انتقادیِ این نوشتار متاثر از دستاوردهای نقد نوی بر آمده از نهضت نقادی آنگلوساکسونیِ تکوین یافته در بطن نظریه های انتقادی از فرمالیسم تا پسا ساختگرایی است. پس از بررسی وجوه مختلف واژه تکنیک، جایگاه آن در ادبیات و نقش اساسی آن در داستان ، ضمن ارائه ی سطور نمونه ایِ مختصر و مفید از داستان معاصر فارسی، سعی شده در موجز ترین شکل ممکن، شیوه ی درک و بررسیِ تکنیک های داستانی ارائه و مقاله، ساختاری عملگرایانه و فعال داشته باشد. در پایان به عنوان نمونه، چند تکنیک داستان نویسی در داستان معاصر فارسی ذکر می شود.
از رپیهوین تا سیاوش (تحلیل اسطوره شناختی ساختار آیینی داستان سیاوش بر مبنای الگوی هبوط ایزد رپیهوین و آیین های سالانة مرگ و تولد دوباره در فرهنگ ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیین های سالانة مرگ و تولد دوبارة خدای نباتی، هسته ای بنیادین در فرهنگ های پیش تاریخی و بستری بوده است که عاشقانه های تراژیکی را با محوریت بغ بانوی باروری یا جانشین انسانی اش و ایزد- قهرمان شهیدشوندة همتای او سامان داده است. این روایات ارتباطی تناتنگ با اولین تفکرات ذهنی بشر دربارة چرخة زمان، تسلسل ادوار تقویم و اعتقاد به تکرارپذیری مرگ و تولد طبیعت در نقاط عطف این چرخه دارد. این روایات الگویی جهانی دارد که در ادبیات حماسی فارسی با داستان سیاوش و سودابه و در پیشینة اساطیری این داستان با اسطورة هبوط ایزد رپیهوین به زیر زمین (همراه با زمستان) و نقش او در حفظ زایایی زمین و گرمای آب ها و خروج او (همراه با بهار و بازگشت خرمی به طبیعت) مرتبط است؛ بخش اول این الگو با هجرت و مرگ سیاوش و بخش دوم با بازگشت کیخسرو سنجیدنی است.
بوف کور متن معطوف به قدرت (خوانش فوکویی بوف کور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عموماً اینگونه تصوّر می شود که صادق هدایت روشنفکری بوده که در دوره خود با سیستم استبدادی حکومت پهلوی در تعارض بوده است. مطابق بیشتر زندگینامه هایی که درباره او نوشته شده است، این گونه به نظر می رسد که او، علی رغم این که به یک خانواده اشرافی تعلّق داشت، به دلیل تعّلق خاطرش به آزادی انسان با سیستم پهلوی دشمن بوده است. مقاله حاضر تلاش کرده تا خلاف این نظر عموماً پذیرفته شده را اثبات کند. این مقاله با تحلیل بوف کور از منظر تئوری قدرت میشل فوکو، به ویژه نظریه ""سراسربینی"" یا panopticism، به این نتیجه می رسد که هدایت، از این نظر که از گفتمان غالب دوره خود تاثیر پذیرفته است و مهمترین گفتمان دوره ناسیونالیسم بوده است، ناخودآگاه به سیستم پهلوی خدمت کرده است. برای این منظور ابتدا به تعریف و ریشه یابی نظریه قدرت در آثار مختلف فوکو پرداخته و سپس نظریات پیروان فوکو که این نظریه را در رمان های مختلف اروپایی بررسی کرده اند بیان می کند و در بخش دوم مولفه های این نظریه را در بوف کور هدایت بررسی کرده و در پایان به نتیجه مذکور می رسد.
الرثاء فی شعر الشریف الرضی (رثاء در شعر شریف رضی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شریف رضی اغراض و موضوعات مختلفی را به رشته نظم درآورده، و درتمامی آن اغراض نیکو شعر سروده، وتوانسته است با شاعری بی نظیرش، و بلاغت اصیلش، و توانایی شگفت انگیزش در صف مقدم بزرگان شعر ظاهر شود. مخصوصا در رثاء وگریه بر خانواده و خویشاوندان و دوستانش و درتوصیف دگرگونیهای روزگار. قصائد او در فن رثاء در قالبی سرشار و پر از احساسات نا آرام و سرگردان ظاهر و نمایان شد. قابل ذکر است قصاید او در رثاء و مصیبت امام حسین(ع) یک اسوه و نمونه کامل شعری است که شاعران پس از وی دربیان مظلومیت حسین(ع) و دردمندیشان از مصیبت مرگ حسین(ع) از او پیروی نمودند. اشعار او را حفظ می کردند و می سرودند. همان مرثیه های کم و اندک (فقط پنج قصیده در رثاء حسین(ع)، ولی همین مرثیه های کم بود که شریف رضی را در میان معاصرانش و شاعران شیعه بارز و برجسته نمود. این مقاله رثاء را در شعر شریف رضی بررسی می کند، و ثابت می کند که شریف رضی بدون شک از بهترین شاعران رثاء در عصر عباسی، و ازبهترین آنها در پرداختن به این فن است.
إطلالة نقدیة علی نشأة المسرحیة التاریخیة فی إیران (نگرشی منتقدانه بر پیدایش نمایشنامه تاریخی در ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نمایش ایرانی از آغاز پیدایش، با تاریخ و موضوعات تاریخی همراه بود، و نمایشنامه نویسان از زمان آشنایی با نمایشهای غربی با انگیزه های مختلف، در نمایشنامه های خود از تاریخ الهام می گرفتند؛ انگیزه هایی چون شوق و اشتیاق به گذشته که آکنده از داستان های شگفت انگیز و قهرمانان بزرگ و شخصیت های نادر است، و نیز به انگیزه آگاهی بخشی به مردم و شوراندن آنها علیه حکومتهای طاغوتی و ظالم و کشورهای استعمارگر، و یا به هدف بهره گیری از تاریخ برای به نمایش گذاشتن حوادث معاصر و یا بررسی حوادث امروزی با نقاب تاریخ و برانگیختن مخاطبان برای موضع گیری در برابر اتفاقات روز از طریق تصویرسازی و تجسم گذشته و تاریخ.
مقاله پیش رو، با نگاهی به پیدایش نمایشنامه تاریخی در ایران، به بررسی عوامل گرایش نمایشنامه نویسان به این نوع از نمایشنامه می پردازد، و در ادامه روند پیشرفت این نوع ادبی در مراحل مختلف را رصد می کند و در نهایت نمایشنامه های تاریخی آن دوره را با روش توصیفی و تحلیلی نقد و بررسی می کند.
زهد فلاطون خم نشین در مضمون سازی صائب تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی دیوان حجیم صائب تبریزی، این ادعا را اثبات می کند که او در یادکرد از دیوجانس یونانی و زهد و گوشه نشینی او، مانند دیگر شخصیت های موجود در دیوانش، نگاهی دوگانه دارد. او در بیان، تایید و تاکید مفاهیم و مضمون های اخلاقی و تعلیمی خود، بیش از هر چیزی از شخصیت های موجود در منابع شعری پیش از خود بهره می برد اما گاهی در بیان ارزش مضامین والای اخلاقی و تعلیمی، حتی پختگی و سختگی این شخصیت ها نیز چندان طبع اندرزگو و مضمون پرداز صائب را راضی نمی کند؛ پس، او در نگاهی تازه با کنار زدن مقام این شخصیت ها و برخلاف آن چه خود نیز از آن ها به کار می گیرد، بر ارزش مضامین مورد نظر خود تاکید می ورزد. در این مجال به بررسی این نوع کاربرد و تمثیل های دوگانه و تعلیمی صائب در مورد زهدورزی فلاطون خم نشین می پردازیم.
بررسی تطبیقی عشق در غزلیات مولانا، سعدی و حافظ(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال سوم زمستان ۱۳۹۲ شماره ۹
67 - 82
حوزههای تخصصی:
عشق در خلق شاهکارهای ادبی نقش بسزایی داشته و جلوه های گوناگونی در آثار ادبی دارد. در مقاله حاضر به شیوه تطبیقی عشق در غزلیات سه شاعر بزرگ ادب فارسی مولانا، سعدی و حافظ بررسی گردیده و بر مبنای گزینش برخی غزلیات آنان، ابیات حاوی نظرات مشترک و متفاوت آن ها در باب عشق بیان شده است. تطبیق عقاید بزرگان ادبیات همچون مولانا، سعدی و حافظ درباره عشق می تواند در روشنگری پیچیدگی های این موضوع جهان شمول موثر باشد. همچنین با بررسی دیدگاه آنان علت شهرت هر یک در گونه ای از غزل عاشقانه مشخص خواهد شد. بر اساس نتایج ح اصل از این پژوه ش، می توان در یک نگاه کلّی بیان کرد که وجه غالب عشق از منظر سعدی، مجازی و زمینی، از منظر مولانا، عارفانه و حقیقی و از منظر حافظ، رندانه است. این شاعران به دشواری های بی پایان و ازلی و ابدی بودن عشق، رجحان عشق بر عقل و بی توجهی به عیب –جویی های مدعیان تأکید دارند.
اشعار فروغ فرخزاد و سیلویا پلاث از دید تطبیقی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال سوم تابستان ۱۳۹۲ شماره ۷
33 - 46
حوزههای تخصصی:
نهضت نوجویی (مدرنیسم) که بعد از جنگ های جهانی اول و دوم در ادبیات تمام ملت ها تغییر و تحولی ایجاد کرد، سبب شد که ادبیات در فرم و محتوی دچار دگرگونی هایی بنیادی گردد. فروغ فرخزاد (1345-1313) و سیلویا پلاث (1341-1310)، نیز دو شاعر نوپردارند که گرچه یکی ایرانی و دیگری امریکایی است اما چون در یک زمان و تقریباً پس از آن دوران زندگی می کردند، از نظر سبک و ویژگی های شعری (در حوزه تفکر، تخیل Imagination)) و زبان) وجوه مشترکی دارند که قابل تأمل است. مهمترین وجه اشتراک فروغ فرخزاد و سیلویا پلاث غریزی بودن اشعار آنهاست و همچنین لحن زنانه آنها که در اشعارشان کاملاً محسوس است. البته، باید در نظر داشت که اشعار فروغ تقریباً به دو دوره تقسیم می شوند. دوره اول که شامل سه مجموعه «اسیر»، «دیوار« و «عصیان» است. در این مرحله از شاعری، اشعار وی در قالب سنتی و کاملاً فردی و خصوصی است؛ اما در دوره دوم، که با مجموعه «تولدی دیگر» آغاز می شود، اشعاری تکامل یافته تر و متحول تر جلوه گر می شود. در این اشعار، وی از دنیای خیالی و فردی بیرون می آید، و به دنیای تازه ای وارد می شود. اینجاست که زندگی واقعی با شعر او درمی آمیزد و او واقع گرایی را با طنزی تلخ ارائه می دهد. سیلویا پلاث نیز همانند فروغ شاعری ذهن گراست، ولی وی از همان ابتدا به مسایل اجتماعی توجه بسیاری دارد. به طور کلی، این دو شاعر از نظر خصوصیات شعری، با هم وجوه مشترک بسیاری دارند. اما برخلاف فروغ که در اشعارش نوعی نشاط و تحرک دختری جوان به چشم می خورد، سیلویا پلاث بسیار ناامید است و درونمایه «مرگ» در تمام اشعارش سایه می افکند.
آیین های سوگواری و مرثیه خوانی در شاهنامه فردوسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال سوم تابستان ۱۳۹۲ شماره ۷
59 - 76
حوزههای تخصصی:
در ایران باستان نیز همانند همه ی ملت ها مرثیه سرایی و عزاداری برای مردگان به شکل های مختلف مرسوم بوده است. یکی از ارجمندترین منابع شناخت ما از آداب و رسوم ایرانیان کهن، کتاب ارزشمند شاهنامه است. فردوسی با استادی خاص خود آیین های سوگواری را به تصویر کشیده است. سوگواران به خاطر از دست رفتگان، بیقراری و مویه می کردند، بر خاک می افتادند، موی و روی خود را می کندند و جامه بر تن را چاک می زدند. آیین های دیگری نیز چون یال و دم اسب را بریدن، زین را وارونه بر اسب نهادن، نیل بر اسب و پیل کشیدن، سراپرده و درختان را سوزاندن و...از آیین های سوگواری در شاهنامه است. نوحه و زاری سوگواران، بر از دست رفتگان در شاهنامه شنیدنی است. بیان و پرداخت شاعرانه ی این مرثیه ها علاوه بر ارزش تاریخی، اجتماعی و فرهنگی، دارای ارزش ادبی قراوانی نیز هستند.
بررسی عناصر داستانی در حکایات «جانور محور» مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مثنوی به سبب ساختار داستانی اش، همواره مورد توجه بوده است. شاید شخصیت پردازی های مبتنی بر عناصر داستانی، این اثر بی بدیل عرفانی را به یک شاهکار ادبی تبدیل کرده است؛ چراکه پرداختن به نقش آفرینی پدیده های غیر انسانی، خصوصاً شخصیت های جانوری و شناسایی کارکردهای مثبت یا منفی و رمز گشایی از آن ها، به ما در درک مفاهیم پیچیدة مثنوی کمک شایانی می کند. بنابراین داستان های مثنوی فقط وسیله ای در خدمت تفهیم و شرح مفاهیم انتزاعی و عرفانی یا اخلاقی نیستند، بلکه این داستان ها با ساختار ویژة مبتنی بر عناصر داستانی حیطه های «معرفت شناسی»، « انسان شناسی»، و «هستی شناسی» را نیز دربر دارند.
در این مقاله، سعی شده است به تحلیل و بررسی داستان ها ی مبتنی بر شخصیت های جانوری در مثنوی، مطابق با معیارهای منتقدان ادبی معاصر دربارة عناصر داستانی، پرداخته شود تا معلوم شود که مولوی، با وجود فاصلة زمانی بسیار با عصر ما، به رعایت و کاربست بسیاری از عناصر داستانی مثل شخصیت پردازی، طرح (پیرنگ)، نوع داستان، گفت وگو، درون مایه، و شیوة روایت پای بند بوده است.
رعنا و زیبا، منظومه ی غنایی فراموش شده از شعله ی گلپایگانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بدون شک دامنه دارترین و دراز آهنگ ترین نوع از انواع شعر فارسی، اشعار غنایی است. در این میان منظومه های عاشقانه از برجستگی خاصی برخوردار است. چراکه این نوع از منظومه ها، بسط یافته ی اشعار غنایی است. یکی از این منظومه های غنایی، منظومه ی رعنا و زیبا از ملا مهدی گلپایگانی، متخلّص به شعله، از شاعران خوش قریحه و شیعی مذهب، قرن دوازدهم هجری است که آثاری همچون چاه وصال (لیلی و مجنون)، یوسف و زلیخا، رعنا و زیبا، پادشاه مصر و پسر آهنگر و چند مثنوی و غزل از او باقی مانده است. متأسفانه احوال و آثار این شاعر، با سراینده ی دیگری با نام سید محمد طبیب متخلّص به شعله و معروف به شعله ی اصفهانی، حکیم، طبیب و شاعر قرن دوازدهم هجری درآمیخته است. این پژوهش بر آن است تا به روش اسنادی، با مطالعه و مطابقه ی نسخه های خطی از این اثر و تحلیل و بررسی داستان، به معرفی مختصری از این شاعر و دیگر آثار باقیمانده از او بپردازد.
کارکرد عناصر فانتزی درمنظومه ی غنایی همای و همایون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قصه های عامیانه و ادبیات غنایی از گسترده ترین عرصه های حضور عناصر فانتاستیک است. «همای و همایون» از کهن ترین منظومه های عاشقانه، توانسته است این عناصر را در خود گرد آورد. با این تفاوت که حضور آنها در آثار منظوم نسبت به آثار منثور از نمود کمتری برخوردار است. نگارنده بر آن است که با معرفی اجمالی خواجوی کرمانی و آثار وی، نوع داستان، نشانه شناسی عناصر داستان های فانتاستیک، طرح شناسی فانتاستیک، تخیل شناسی شخصیتهای واقعی و تخیّلی، شگرد های طرح شناسی، مکان ها و بناهای فراطبیعی، و ... را در منظومهی عاشقانهی همای و همایون بررسی کند و برتری این داستان را بر داستان های منظوم و منثور هم دوره ی آن بازنماید.
عنصر کشمکش در منظومه ی خسرو و شیرین نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حکیم نظامی در ادبیات فارسی به عنوان شاعر داستان سرا، یگانه استاد صاحب سبک، در این عرصه است که سکّه ی فرمانروایی بر این شیوه ی خاص تاکنون به نام او زده شده است. از آنجا که داستان یکی از مهم ترین انواع ادبی در ادبیات نوین ملل جهان است، بررسی آثار نظامی از آن بخش های معدود ادب کهن فارسی است که امروزه مورد اقبال بسیاری از ادب دوستان قرار گرفته است. در میان آثار داستانی نظامی اکثر اهل ادب، منظومه ی خسرو و شیرین او را زیباتر و گیراتر می پندارند؛ امّا اینکه، علّت این برتری چیست، جای تأمّل دارد. کشمکش، یکی از عناصر اصلی داستان در مفهومِ امروزیِ آن است. در این پژوهش ده کشمکش در داستان خسرو وشیرین نظامی مورد بررسی قرار گرفته است که هر کدام از این کشمکش ها در پیشبرد داستان، نقشی خاص دارند. بار معنایی و اندیشگی داستان را کشمکش های ذهنی برپدوش دارند که حجم بیشتری از اثر را به خود اختصاص داده اند. نقش اصلی کشمکش ها در داستان، پیوند اجزای آن و حفظ سَیر منطقی حوادث داستان از حیث رابطه ی علّی است.
مقایسة بازتاب جهان بینی هندواروپایی در شاهنامة فردوسی و حماسة قرقیزی ماناس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«جهانبینی هندواروپایی» به دلایل غنای محتوایی و ادبی آن از دیرباز، بازتاب چشمگیری در شکل گیری متون نظم و نثر فارسی داشته و آثار بسیاری را از جنبههای مختلف تحت تأثیر قرار داده است؛ بهگونهای که آثار برجستهای چون شاهنامة فردوسی و حماسة قرقیزی ماناس از کهنالگوهای آن بهره بردهاند. هدف اصلی این مقاله، بررسی تأثیر پذیری دو متن حماسی شاهنامه و ماناس از این جهان بینی است؛ به این منظور، براساس نظریة «سه کنشِ ژرژ دومزیل» رفتار قهرمانان هر دو اثر، بررسی و توصیف شده است. پژوهش حاضر نشان میدهد سه کنشی که در این نظریه مورد تأکید قرار میگیرد، در تمام سطوح داستانهای این دو حماسه به کار رفته است؛ بنیاد نظریة «سه کنش»، بر تقابل و هماهنگی نیروهای دوگانه نهاده شده، همان گونه که پایة اصلی تفکر شاهنامه و ماناس نیز براساس مبارزة خیر و شر قرار گرفته است که جلوههای آن را در قهرمانانی چون سیاوش/ رستم (در شاهنامه) و ماناس/ باکایی (در ماناس) بهخوبی میتوان دید. قهرمان اول، نمونه ای از خرد، روشنفکری، رستگاری، حمایت، اراده، کمک و آرامش است که بهصورت پیری فرزانه در هنگام ناتوانی قهرمان دوم ظاهر میشود تا او را از مخمصه برهاند. قهرمان دوم نیز نماد خشونت، سختگیری، خونگرمی و جنگجویی است که در عین حال نظام عناصر اربعه را تنظیم میکند و با نیروی جسمانی و روانی خود بهزندگی مردم صلح و سامان میبخشد.