فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۸۱ تا ۶۰۰ مورد از کل ۵٬۶۴۵ مورد.
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۶
110 - 132
حوزههای تخصصی:
«تبلیغ» به معنی رساندن پیام به دیگری از طریق برقراری ارتباط، به منظور ایجاد دگرگونی در بینش و رفتار اوست و به عنوان ارتباط متقاعدگرانه و کوششی است که به منظور نفوذ و تأثیرگذاری بر مخاطب معرفی می شود. ابوسعید ابی الخیر از عارفان برجسته ای است که به اصول تبلیغ آشنا و معتقد است و اصلاح افکار افکار مخاطبان و نیز تربیت اشخاص یکی از دغدغه های اساسی وی به شمار می آید. آنچه در این پژوهش بررسی می شود، شیوه های تبلیغی ابوسعید در اسرار التوحید است که به روش توصیفی تحلیلی انجام می گیرد. بر اساس نتایج این پژوهش، بوسعید از شیوه های تبلیغی چون روش همراهی، روش نفی و اثبات، روش الگویی، روش تدریجی، روش استدلالی، روش تداعی معانی، روش تکرار و روش طرح ناگهانی و حاضرجوابی برای بیان پیام خویش استفاده کرده است. به جز ارزش پیام او، آنچه شیوه وی را از دیگر شیوه ها متمایز می کند، ترفندهایی است که در هریک از شیوه های تبلیغ به کار می برد. اثرگذاری بوسعید بر رفتار مخاطبان خویش با تغییر حال درونی و تحولات عاطفی و اعتقادی آنان ظاهر می شود.
جلوه های پایداری در تصویرهای نمادین کتاب های فارسی دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
29 - 56
حوزههای تخصصی:
موضوع مبارزه با ستم و تجاوز از رویکرد های مهمّ آموزشی کودک و نوجوان است که بر اساس آموزه های ملّی و دینی در سرفصل های آموزشی کتاب های فارسی دوره ابتدایی آمده است. بر این اساس مؤلّفان نمادهای ملّی و دینی را مبتنی بر پایداری شناسایی کرده و در کتاب های فارسی آورده اند تا زمینه های پایداری و انگیزه های حماسه آفرینی را در ضمیر کودکان و نوجوانان این مرز و بوم فراهم و یا تقویت کنند تا کودکان و نوجوانان با شناخت نمادهای پایداری درک بهتری از پیشینه ملّی و اعتقادات دینی خود مبتنی بر پایداری داشته و آمادگی لازم برای مبارزه با ظلم و تجاوز داشته باشند. پژوهش پیش روی با هدف تبیین جلوه های پایداری در تصویرهای نمادین کتاب های فارسی دوره ابتدایی با رویکردی توصیفی- تحلیلی انجام شده و یافته های پژوهش نشان می دهد، مؤلفان از تصویرهای نمادین گوناگون دینی، ملّی و قراردادی در ساحت اسطوره و تاریخ برای تبیین جلوه های پایداری در کتاب های فارسی دوره ابتدایی بهره برده اند که نمادهای برخاسته از رویکردهای شخصیّتی، اخلاقی و عبادی امام علی (ع) ، قیام عاشورایی امام حسین (ع) ، ایثار رزمندگان و شهادت شهیدان، اسطوره رستم دستان و آرش کمانگیر و قیام تاریخی آریوبرزن که نقشی اساسی در تبیین مفاهیم پایداری داشته و کارکرد سزاوار و شایسته بر مخاطبان دارند، با زبانی تصویری و نمادین در کتاب های فارسی دوره ابتدایی آمده است.
بررسی اصالت زن-طبیعت و اندیشه های طبیعت گرایانه فروغ فرخزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال هجدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۴
123 - 142
حوزههای تخصصی:
شاید بتوان جدّی ترین بحث های نقد فمنیستی در زبان فارسی را در شعر فروغ فرخزاد یافت. او نخستین شاعری است که احساسات زنانه خود را آزادانه تر از دیگران بیان کرده و زبان و اندیشه او کاملا زنانه، لطیف، پاک، و بی آلایش است و همچنین هیچ کس چون او، نتوانسته زندگی زن معاصر ایرانی را چنین در شعر خود به تصویر کشاند. این مقاله می کوشد تا نگرش اصالت زن-طبیعت را در شعر فروغ فرخزاد بازیابی و واکاوی نماید، از این رو «هستی شناسی طبیعت»، «فصول و گردش ایّام»، «عناصر چهارگانه»، «درخت و گیاه»، و «موجودات زمینی و آسمانی» در پیوند با زبان و اندیشه فروغ فرخزاد مورد کنکاش قرار گرفته است. مقاله حاضر سعی بر آن دارد تا به این پرسش پاسخ دهد که در شعر و افکار شاعر، مفاهیم طبیعت گرایانه تا چه اندازه بازتاب داشته است و فروغ فرخزاد به عنوان شاعری زن به طبیعت چگونه می نگریسته است؟ بنابراین بررسی اصالت زن-طبیعت در شعر فروغ فرخزاد گامی است جهت کنکاش در اندیشه ها و آراء یکی از شاعران معاصر زن و شعرهای طبیعت گرایانه وی. روش تحقیق به کاررفته در این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی می باشد.
مقایسه ساختاری و محتوایی منظومه «شمس و قمر» و «قمر شاه»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال دهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۶
79 - 92
حوزههای تخصصی:
منظومه های داستانی یکی از انواع ادبی در گستره ادبیات فارسی و نظامی بزرگ ترین الگوی شاعرانِ پس از خود در سرایش مثنوی و مناظره است که شاعران زیادی به تبعیت از او و با شدت و ضعف، راه او را دنبال کردند. از مقلّدانِ کمتر شناخته شده او خواجه مسعود قمی، صاحب مثنوی شمس و قمر و شاعر گمنام دیگری است که منظومه قمر شاه را به تقلیداز او سروده است. هدف این پژوهش آن است که این دو منظومه را از دیدگاه عناصر داستانی، به صورت تطبیقی، بررسی نماید. بدیهی است پژوهش مذکور از جهت بیان میزان قوّت و ضعف و بازشناسی این دو منظومه دارای اهمیت است. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی است. جامعه آماری پژوهش، 3114 بیت نسخه خطی قمرشاه و 2076 بیت مثنوی شمس و قمر از خواجه مسعود قمی را در برمی گیرد. در کل می توان از پژوهش حاضر چنین نتیجه گرفت: طرح و پیرنگ هر دو منظومه ساده، کلی و ابتدایی و زاویه دید، سوم شخص است. رویکرد مثنوی خواجه قمی، بزمی، رزمی و تعلیمی و قمرشاه، بزمی، رزمی و دینی است. رویکرد حماسی در هر دو منظومه، قوی تر و موفق تر از بخش غنایی است. منظومه قمرشاه از نظر شخصیت پردازی و صحنه پردازی در چارچوب زمان، مکان و محیط داستان قوی تر، اما منظومه شمس و قمر از نظر سرایش و سبک شاعری استوارتر است.
معرفی و بررسی سبک شناسی مثنوی هفت لشکر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هفت لشکر در قالب مثنوی، داستانی است حماسی که در سده های 12 و 13 (ه .ق) سروده شده است. چون صفحه آغاز و انجام آن افتاده است، اطلاعی درباره شاعر آن در دست نیست؛ گویا سراینده از مردم شبه قارّه هند بوده است. با توجه به مشخصه های سبکی و نسخه شناسی، این اثر دارای ویژگی های سبک دوره صفوی است. این مثنوی، روایت منظومی از داستانی است که در طومارهای نقّالی با نام «هفت لشکر» آمده است. بخش اعظم و قابل ملاحظه ای از این مثنوی، به داستان برزو و فرزندش تمور یا تیمور که قصد بر تخت نشاندن برزو را بجای کیخسرو دارد، اختصاص یافته است. چنین می نماید که شاعر در سرودن این مثنوی، به شاهنامه فردوسی بسیار نظر داشته، اما اشعار، سست و نااستوار است و گاه وزن مختل می شود. سراینده، بزم و حماسه را در صحنه پردازی های بزمی و رزمی بکار می گیرد. مقاله حاضر به روش اسنادی و کتابخانه ای بر روی تنها نسخه برجا مانده از مثنوی هفت لشکر انجام شده و آن را از نظر سبک شناسی مورد بررسی قرار داده و به حیطه های سبکی اثر از جهت زبانی، محتوایی و ادبی پرداخته است.
مؤلفه های هویّت ملّی و اساطیری درآثار فرّخی یزدی
حوزههای تخصصی:
زبان و ادب فارسی در شکل گیری هویّت ایرانی بسیار اهمّیّت داشته و با بن مایه های وطن خواهی، مهرورزی، خردگرایی و دین محوری آمیخته شده است. سپس شاعران ادبیّات سیاسی مشروطیت از این سرمایه ها در خدمت آرمان های مردمی استفاده کرده اند. هر چند آزادی خواهی و اندیشه های ناسیونالیستی از درون مایه های اصلی مشروطیت بود، امّا به دلایلی هر کدام از روشنفکران برداشت خاصّی از آن ها داشتند؛ مثلا : آزادی در دیدگاه فرّخی علاوه بر مفاهیم دموکراسی و آزادی های اجتماعی و قانون گرایی، با مفاهیم عناصر اساطیری، ملّی و مذهبی، نوگرایی، جهان وطنی و صلح عمومی و چاشنی اندیشه های سوسیالیستی آمیخته شده است. فرّخی یزدی، بیش از دیگر شاعران مشروطه، عناصر اساطیری و تاریخی را برای آرمان های اجتماعی و سیاسی به کار می گیرد، امّا در این راه هرگز دچار باستان گرایی و شووینیزم افراطی نمی شود. نگارنده می کوشد، به شیوه ی توصیفی و تحلیلی این مسائل را با تجزیه و تحلیل و مقایسه ی اشعار و مقالات فرّخی یزدی و با بهره جستن از تألیفات و تحقیقاتی که در باره ی زندگی، شعر و اندیشه ی وی صورت گرفته، بحث و بررسی کند.
بررسی تطبیقی علی نامه و افتخارنامه از نظر زمان روایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در بررسی حماسه ها، به ویژه حماسه های دینی که قهرمانان آن ها، انبیاء و اولیاء و رجال برجسته دینی هستند و به منبع وحی و الهام متصلند و از اکثر، اگر نگوییم همه، رخ دادها و فرجام شخصیت ها آگاهند و از گذشته های دور و نزدیک خبر می دهند و آینده را پیش گویی می کنند، زمان روایی اهمیتی به سزا دارد. این مقاله براساس دیدگاه های نظریه پردازانی چون ریمون کنان، جرالد پرین، هایدگرو به ویژه ژرار ژنت به بررسی تطبیقی عنصر زمان در دو منظومه علی نامه ربیع، اولین حماسه دینی پس از اسلام (شیعه) و افتخارنامه صهبا، از آخرین حماسه های دینی می پردازد و در آن سه مبحث نظم و ترتیب، تداوم و بسامد را مورد تحلیل قرار می دهد. بررسی هایی که در این جستار به روش توصیفی تحلیلی و روی کرد ادبیات تطبیقی انجام داده ایم، به خوبی نشان می دهد که این دو اثر به دلیل به کارگیری پرش های زمانی فراوان و بسامد بالای آینده نگری نسبت به گذشته نگری قابل تحقیق و بررسی هستند. بررسی عنصر تداوم نشان می دهد که شتاب در اکثر بخش های داستان این دو اثر به ویژه در افتخارنامه مثبت است و عنصر بسامد نشان می دهد که سراینده علی نامه به دلیل به کارگیری بسامد مکرر شتاب کندتری نسبت به افتخارنامه دارد که از بسامد بازگو بیش تر بهره گرفته است.
مظاهر انحطاط اخلاقی پادشاهان در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۸
58 - 86
حوزههای تخصصی:
یکی از محوری ترین پایه های تفکر فردوسی در کنار حماسه، تعلیم است؛ چنان که می توان شاهنامه را کتاب تعلیم و اخلاق ورزی ارباب سلوکِ ملوک خواند. بدی ها و نیکی ها در محتوای شعر این شاعر، نمود ویژه ای دارد. به جرئت می توان یکی از اهداف حماسه فردوسی را بیان راستی و ناراستی و زشتی و پلیدی و خوبی و بدی دانست. بررسی ابعاد مختلف شاهنامه از جمله فضای اعتراضی، انتقادی و اندرزی در برابر رفتار پادشاهان، سبب شناخت بیشتر محتوای این اثر می شود. این جستار سعی دارد با مطالعه کتابخانه ای، مظاهر رذایل اخلاقی و ناهنجاری های معمول در رفتار پادشاهان را به صورت توصیفی تحلیلی بررسی کند. از نتایج این پژوهش آن است که در دوره های مختلف، برخی پادشاهان دچار انحطاط اخلاقی شده و این رذایل اخلاقی به شکل های مختلف از جمله غرور، نامردمی، زیاده خواهی، جاه طلبی، خشم، شهوت، ناپاک دینی، بدگمانی، استبداد رأی، دروغ گویی، قتل، تهدید و ارعاب، پادشاه کشی و ده ها خصلت زشت دیگر، در رفتار آنان جلوه گر شده است. نتیجه این ناراستی ها عواقب وخیمی همچون ناخشنودی، فقر و فلاکت، از بین رفتن برکت، بدنامی، نابودی مُلک، ویرانی و شورش عمومی برای جامعه در پی داشته و در نهایت به سقوط حکومت منجر شده است. این رفتارها که از متن داستان های شاهنامه استخراج شده، فضای اعتراضی انتقادی را در شاهنامه حاکم ساخته و با اندرزها و پندها در پایان داستان ها باعث زیرساخت تعلیمی شده است.
بررسی تطبیقی انواع عشق عرفانی از دیدگاه ابن عربی و جامی در بهارستان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال دهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۴
37 - 48
حوزههای تخصصی:
بهارستان جامى (817- 898 ه .ق) کتابى محتوی حکایات و اندرزهاى اخلاقى به نثر ساده و مسجع آمیخته با نظم است که در سال (892ه .ق) نوشته شده است. جامی این اثر تعلیمی و اندرزی را به تقلید از گلستان سعدی نگاشته است. روضه پنجم بهارستان جامی در تقریرعشق و حال عاشقان است. محیی الدین بن عربی (560- 638ه .ق) از عرفای بزرگ اهل اندلس است که اساس مشرب عرفان او حُب و عشق است. در پژوهش حاضر، با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی و رویکرد تطبیقی (آمریکایی)، دیدگاه جامی درباره مؤلّفه های عشق با نظرات ابن عربی در این باب مقایسه شده است. عشق مدّ نظر جامی و ابن عربی همسانی های بسیاری باهم دارد. مقاله حاضر درصدد پاسخ به این پرسش است که عشق مورد توجه ابن عربی و جامی کدام است؟ براساس دستاورد تحقیق به نظرمی رسد، جامی در تبیین عشق، تحت تأثیر ابن عربی بوده و هر دو عشق را فطری و اساس آفرینش می دانند. از دیدگاه ابن عربی و جامی، اصل اصول عرفان، عشق و وحدت وجود است؛ یعنی که مدار هستی بخش و حقیقت هستی حق تعالی است و جز او حقیقتی و وجودی نیست.
تحلیل محتوایی شکوائیه ها در شعر دوره مشروطه با تأکید بر اشعار میرزاده عشقی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال دهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۴
49 - 62
حوزههای تخصصی:
ادبیات و بویژه شعر دوران مشروطیت، غالباً از نوع ادبیات اجتماعی سیاسی، و تصویرگر رنج های جامعه در برهه ای پرشتاب و حساس از تاریخ ایران است. شاعر مشروطه زبان اجتماع و بیانگر دردهای ایشان است. این مصایب، خواه از سوی اهل قدرت و حکومت باشد یا بیرون از آن، در شعر مشروطه بازتاب و نمودی برجسته و گسترده دارد. عمده ترین رسالت شعر مشروطه همراهی با مردم به قصدِ روشنگری و بیدارگری، نشان دادن اعتراض و خشم علیه ستمگران، و به عبارت دقیق تر مبارزه با استبداد درون و استعمار بیرون است. شکوائیه شعری است پرخاشگر و برخاسته از عاطفه خشم و بیانگر انزجار و اعتراض شاعر نسبت به آنچه که منطبق با آرمان های او نیست یا برضدّ نگرش ها و اهداف اوست. میرزاده عشقی در کنار هیجان پرشور و غلیان عاطفه حساس، چنان دلیر و ظلم ستیز است که سرانجام سودای دست یابی به رسالت و آرمانش به بهای جان او و حذف وی از گردونه استبدادستیزی می انجامد. در این نوشتار با مطالعه، بررسی و تحلیل مضامین شکوائیات و دیدگاههای او و نظر اطرافیان و آیندگان برآنیم تا نشان دهیم این شاعر متعهّد چگونه و با چه کسانی در می افتد، علیه چه کسانی اعتراض می کند، و چرا و چگونه وی را از صحنه مبارزه کنار می زنند. امری که برای یافتن نقش شعر و ادبیات مشروطه و همچنین ارزش و اهمیت شاعران دوره مشروطه بایسته و سودمند است.
بررسی روانکاوانه «نیاز مهرطلبانه» و تفاوت آن با «عشق سالم» در رمان «سهم من» بر اساس نظریه کارن هورنای(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
نقد روانکاوانه نقدی نو در میان نقدهای بینارشته ای محسوب می شود. در این نقد پژوهشگر یا منتقد می کوشد تا زوایای پنهانی، تعارض های رفتاری و نشانه های روانی موجود در شخصیت مورد نظر را در یک اثر ادبی بکاود تا بدین وسیله شخصیت مورد نظر در متن برای تحلیل مهیا شود. کارن هورنای، پدیده عشق را به سه نوع طبیعی، روان رنجورانه و خودانگیخته تقسیم می کند و میان ماهیت بی اختیاری و خودانگیختگی، تمیز قائل می شود. هورنای در نیاز روان رنجویانه به عشق بر نظریه ی لیبیدوی فروید خرده می گیرد وبه اعتقاد هورنای، هسته اصلی این نیاز از اضطراب بنیادی تشکیل می-شود، اضطرابی که زاییده ی احساس یاس و تنهایی در جهانی متخاصم است، اضطراب بنیادی به اشکال گوناگون متجلی می شود و روان رنجور سعی می کند از احساساتش بگریزد. مقاله پیش رو مبتنی بر رویکرد تحلیلی روانکاوانه، تلاش خواهد کرد تا وجه تمایز بین موضوعِ عشق سالم و نیازِ مهرطلبانه، را با توجه به نظریه کارن هورنای در شخصیت اصلی رمان «سهم من» تببین نماید. آنچه از بازخوانی شخصیت معصومه در رمان منعکس شده است عشقی که او نسبت به اطرافیانش دارد عشق سالمی نیست بلکه عشقی است روان رنجورانه، که از نیاز مهرطلبانه معصومه منبعث شده است.
هویت تهران در بوف کور صادق هدایت بر پایه برخی نشانه های معماری و شهرسازی (10 تا 14 ه ق.)
منبع:
مطالعات داستانی سال ششم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۱۷)
105 - 122
حوزههای تخصصی:
در باره ی بوف کور صادق هدایت تا کنون نوشته های گوناگون پدید آمده است. در برخی از این نوشته ها در باره ی زمان رخدادهای این رمان نظراتی ارائه شده و از ناهماهنگی تاریخی در این اثر سخن رفته و گاهی انتقاد شده است. هدایت در پاسخ به یکی از همین انتقادها تاکید کرده که این اثر یک رمان تاریخی نیست. بلکه یک خیال پردازی تاریخی ست که در ذهن راوی شکل گرفته است. تأکید هدایت بر دقت و وسواس او در ساختار رمان مانع از آن است که گمان شود، او به عنصر زمان در این اثر بی توجه بوده است. بهترین راه بازشناسی زمان در این داستان، توجه به نشانه های موجود در متن است. با دقت در اجزا و عناصر ساختمان این اثر می توان سه بازه ی زمانی را برای آن بازشناخت. پیش از این، دو دوره از این دوره های سه گانه در مقالاتی معرفی شده است. در این جستار با تأکید بر نشانه هایی از دوره ی سوم (دوره ی صفویه تا قاجار)، بیست و سه نشانه ی «تاریخی فرهنگی» از این دوره، در متن بوف کور بازیابی شده است. وجود عناصری از دوره های مختلف تاریخی در متن بوف کور می تواند دلیلی دیگر بر سفر ذهنی راوی مغموم و حسرت زده ای باشد که بر ویرانه های تاریخی تکه پاره شده نوحه سرایی می کند.
بررسی پیوند ایدئولوژی فره شاهی و فره پهلوانی در شاهنامه فردوسی
حوزههای تخصصی:
واژه فره به معنای شکوه و فروغ و تأیید ایزدی به کار می رود. این واژه انواع متفاوتی دارد مانند فره ایزدی، فره شاهی، فره همگان، فره موبدی، فره پهلوانان و فره ایرانی. یکی از مهم ترین انواع فره، فره شاهی است که لازمه حکومت شاهان به شمار می آید. در کنار شاهان فره مند همواره پهلوانی نامی نیز حضور دارد که در سایه حمایت شاه به وی خدمت می کند. در این جستار پیوند فره شاهی و فره پهلوانی مورد بررسی قرار گرفته است که فره شاهی در واقع مؤید و تقویت کننده فره پهلوانی به شمار می آید، یعنی تا زمانی که پهلوان در خدمت شاه باشد از فره برخوردار خواهد بود و هنگامی که پهلوان از شاه دوری کند فره پهلوانی نیز از وی روی برمی تابد زیرا که فره پهلوانی از تأیید فره شاهی به وجود می آید و در پیوند مستقیم با آن عمل می کند.
تقابل ایزدان آب و اهریمنان خشکسالی در شاهنامه
حوزههای تخصصی:
آب به عنوان دومین عنصر با ارزش، پس از آتش در نزد ایرانیان باستان دارای ایزدانی بوده است. موقعیت خشک سرزمین ایران و وجود خشکسالی های پیاپی در این سرزمین باعث شده که خشکسالی به عنوان بز رگ ترین دشمن آنان در تجسم به صورت اهریمنان خود را نمودار سازد. ایزدان آب پیوسته با اهریمنان خشکسالی در ستیز بوده و مانع ریزش باران به زمین می شدند. در اساطیر ایران باستان نبرد (ایزد باران) با آپوش (دیو خشکسالی) تجلی این مبارزه است. نبرد ایزدان آب با اهریمنان خشکسالی بن مایه بسیاری از داستان های شاهنامه را تشکیل می دهد. اهریمنان خشکسالی در شاهنامه، در تجسم به صورت دیو، شیر، پری و پادشاهان ظالم خود را نمودار می سازند و ایزدان آب در شاهنامه به عنوان ابرهای باران زا یا مژده آور باران در تجسم به صورت پادشاهان عادل و مبارزی همچون فریدون، کیخسرو و بهرام دیده می شوند. ادراک ما معمولاً با تقابل های دوگانه و ترجیح یکی از آنها بر دیگری صورت می گیرد. در شاهنامه زمین و آسمان و عناصر آن در تقابل با هم قرار می گیرند. در این مقاله به بررسی تقابل ایزدان آب و اهریمنان خشکسالی در شاهنامه پرداخته شده است. در واقع آب و خشکسالی چون مظاهر خیر و شر، در ایران باستان دارای ایزدان و اهریمنانی بوده اند و اینها پیوسته به مبارزه با یکدیگر می پرداخته اند. واضح ترین نمود این مبارزه را در نبرد فریدون و ضحاک و همچنین کیخسرو و افراسیاب شاهد هستیم و در نتیجه در پایان این مبارزه با شکست اهریمنان خشکسالی از ایزدان، آب باران آزاد گشته و دریاها و رودهای جهان به وجود آمده اند.
نقد کهن الگویی «شرق بنفشه» در راستای تبیین کهن الگوی فردیت براساس دیدگاه «یونگ»
حوزههای تخصصی:
تحلیل کهن الگویی متن ادبی، یکی از تحلیل های رایج در ادبیات و هنر است؛ زیرا کهن الگوها نشانه هایی هستند که بخش های ناشناخته ی ناخودآگاه را برای تحلیل گر آشکار می سازند. البته کشف کهن الگوها به تنهایی راه به جایی نمی-برد؛ کهن الگوهای یک متن باید تحلیل شوند و به نقد کشیده شوند تا بتوانند رازهایی از ذهن نویسنده و اثرش را برای مخاطب برملا سازند. در این کنکاش تلاش شده تا با کشف و تحلیل کهن الگوهای شرق بنفشه ی مندنی پور، به این سوال پاسخ داده شود که نویسنده چه هدف و مقصودی داشته که داستان هایی تا این حد پر رمز و راز و نمادین را به تصویر کشیده است. در نهایت این یافته فراهم شد که مندنی پور از تمام کهن الگوهای طبیعی و مضامین اسطوره ای بهره جسته و همه چیز را به کار بسته تا قصه هایش را ختم به جاودانگی کند. برای رسیدن به این ابدیت، نه تنها کهن الگوهای طبیعی را فدا کرده، بلکه کهن الگوهای با ارزشی چون عشق، مرگ و قدرت را نیز قربانی کرده تا تک تک داستان-هایش را به کمک تمام این کهن الگوها، به کهن الگوی جاودانگی پیوند زند. البته این همه رمزگونگی در داستان ها ناشی از عشق نویسنده به بازی های کلامی و هنری هم هست؛ چرا که به اقرار خودش همیشه دوست داشته نویسنده ای نقاش و تصویرگر و بی بدیل باشد؛ این علاقه هم نشانه ای از بروز فردیت در ناخودآگاه و ظهور آن در خودآگاه وی است.
مقایسه تطبیقی داستان سیاوش و رامایانا با توجه به بن مایه های مشترک
حوزههای تخصصی:
اسطوره، تفکر و واکنش نخستین انسان، در برابر وقوع حوادث طبیعی است و چون این مردم در شناخت عوامل این حوادث دچار ابهام بودند، عکس العمل آن ها نسبت به آن وقایع، همراه با ترس بوده است. همین ترس آنان را انگیخت تا برای هر پدیده ای خدایی فرض کنند و با پناه بردن به آن، از شرّ حوادث ایمن شوند. شکل گیری اسطوره ها در جوامع بشری بر مبنای همین اصل استوار بوده است و به همین دلیل در اسطوره های ملل ،شباهت هایی دیده می شود. درمیان اسطوره های ملل، اساطیر ایران و هند به دلیل وجود اشتراکات فرهنگی، دارای بیشترین شباهت ها هستند و این تأثیر پذیری ها در آثار ادبی دو ملّت از جمله اساطیر و داستان های حماسی بسیار بازتاب یافته است. پژوهش پیش رو با فرض وجود مضامینی مشترک میان شاهنامه ی فردوسی و حماسه ی رامایا در دو شخصیت سیاوش و راما، به تحلیل بن مایه های مشترک میان این دو داستان پرداخته است. ظهور و بروز همانندی های اسطوره ای در دو قهرمان اصلی ، نبرد میان خوبی و بدی، وفاداری به پیمان و عهد، داوری آتش برای اثبات گناهکاری و بی گناهی، نیروی جنگاوری و دلیری، سیطره ی تقدیر بر سرنوشت قهرمانان، عشق، نفرت، نقش دسیسه و توطئه های نامادری و سپردن تربیت هر دو قهرمان به دیگری در نوجوانی، در کنار جاودانگی ابدی روح نیمه خدایی قهرمانان داستان از بن مایه های مشترک این دو داستان اسطوره های است .روش بررسی در این پژوهش بر مبنای یافته های کتابخانه ای و شیوه ی توصیفی تحلیلی است. یافته ها و دستاورد های تحقیق نشان می دهد که وجود مشابهت های بسیار در اسطوره ی راما و سیاوش دلیل محکمی است بر تأثیر ریشه دار عقاید آریایی بر شکل گیری این دو داستان.
اکوفمینیسم و واسازی قصّه های عامیانه در تحلیل رمان تنیده در هزار توی زمان
منبع:
مطالعات داستانی سال ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
173 - 188
حوزههای تخصصی:
اکوفمینیسم با مطالعه پیوند میان زن و طبیعت، بر این نگره تأکید دارد که در متون، زنان با طبیعت و مردان با فرهنگ همسان پنداشته شده اند و به دوگانگی حاصل از این بینش که زنان را در ارتباط با تن و احساس و مردان را در ارتباط با عقل و منطق می دانند، اشاره دارند. در این پژوهش به روش تحلیل محتوای کیفی با رویکرد توصیفی و تحلیلی و از منظر اکوفمینیسم، رمان تنیده در هزار توی زمان نقد و بررسی شده است. نتیجه حاصل از این پژوهش نشان می دهد که در این رمان رابطه دوسویه ای بین بهره برداری از طبیعت و زن وجود دارد. زن، زمین است. با آسیب یا کشتن زن، زمین خشک می شود و آبادانی از بین می رود. طبیعت زنانه وار به تصویر کشیده می شود. شخصیت خان دایی در رمان، همچون اژدهای خشکسالی در قصه های عامیانه، مسبّب مرگ و آسیب به زنان و خشکی و تباهی زمین می شود. نویسنده با نگاهی واسازانه و گذار از خوانش مردسالار، زن را ناجی نشان می دهد که بر کلیشه های رایج پیروز می شود و اژدهای خشکسالی را شکست می دهد و در شکل تمثیلی ویرانی خانه مادربزرگ، این مفهوم نشان داده می شود.
بررسی کنش های گفتاری در واژه ی خُنُک در شاهنامه
حوزههای تخصصی:
نظریه ی کنش گفتار، از مباحث مهم کاربرد شناسی در زبان شناسی، بر این پایه مبتنی است که انسان از زبان تنها برای توصیف خویش و پدیده ها بهره نمی گیرد، بلکه با تولید پاره گفتارها، اعمالی نیز انجام می دهد؛ این اعمال را کنش گفتاری می نامند. در این جستار پس از معرفی نظریه ی کنش گفتار و پیشینه ی استفاده از آن در تحلیل آثار فارسی، به بررسی واژه ی «خُنُک» در شاهنامه به عنوان یک نوع کنش گفتاری عاطفی و ترغیبی پرداخته ایم. ابتدا تمام موارد کاربرد «خنک»، استخراج و طبقه بندی و سپس با روشی توصیفی- تحلیلی، بر اساس کنش منظوری موجود در فضای ابیات، به بررسی کنش گفتار های این واژه پرداخته شده است. برآیند تحقیق آن است که کاربردهای واژه ی «خُنُک»، در دو گروه کنش های گفتاری عاطفی و ترغیبی جای می گیرد. البته مرز میان کارکردها آنچنان باریک است که با کمی تغییر در زاویه ی نگاه، امکان تاویلی متفاوت و بردن هر مورد در ذیل کارکردی دیگر میسر است.
شیوه تأویل عاشقانه مولانا از آیات قران و بررسی آن در قصه های قرآنی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
مولوی از بزرگ ترین عارفان داستان پرداز ادب فارسی است که به قصد بیان نکات اخلاقی و عرفانی به داستان سرایی خصوصاً قصص قرآن روی آورده است. یکی از ارکان مهم داستان های قرآن که در مثنوی مورد استفاده مولوی قرار گرفته است، شخصیت ها و چهره های قرآنی خصوصاً پیامبران می باشند. مولانا در مثنوی از بسیاری آیات قرآن بهره گرفته است و یکی از شگردهای مهم مولانا در برخورد با آیات قرآن کریم تأویل و تفسیر ذوقی و عاشقانه آن ها است. تأویل در فرهنگ اسلامی و به خصوص در ادب عرفانی، اصطلاحی معروف است که تحت عنوان تفسیر باطنی و از ظاهر به باطن رفتن به کاربرده می شود. اصولاً اعتقاد به باطن امور در مرکز تفکر مولاناست به همین دلیل او به تأویل توجهی ویژه دارد. او معتقد است که قرآن کریم دارای باطنی است که در زیر ظاهر الفاظ پنهان است. تأویل آیات قرآن کریم در مثنوی شیوه ای از تفسیر است که باطن را از ورای ظاهر و با معیار عشق و ذوق بیرون می آورد؛ ولی ظاهر را نفی نمی کند. یکی از مهم ترین شرایط تأویل از نگاه او، تأویل خویش است که خودشناسی و تزکیه نفس را ضروری می کند و نتیجه آن است؛ به این معنی که تأویل باید آدمی را به رحمت خداوند امیدوار کند.
کارکرد تزیینی، توضیحی و نمادین اوصاف در منظومه های غنایی با تکیه بر لیلی و مجنون، یوسف و زلیخا و سلامان و ابسال جامی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
شاعران منظومه های روایی در آفرینش روایتی جذاب، از وصف برای شخصیت پردازی و فضاسازی استفاده می کنند. ژنت به بررسی وصف و ارتباط آن با روایت و روایتگری پرداخته است. وی برای اوصاف، کارکرد تزیینی، توضیحی و نمادین قائل می شود. در این پژوهش، کارکردها در سه منظومه غنایی لیلی و مجنون، یوسف و زلیخا و سلامان و ابسال جامی، به روش توصیفی- تحلیلی بررسی شده است تا میزان و کیفیت استفاده از اوصاف با کارکردهای گوناگون، در هر منظومه مشخص گردد و در نهایت به این پرسش پاسخ داده شود که اوصاف در منظومه های غنایی غیر از کارکرد تزیینی، چه کارکرد دیگری دارد؟ نتایج حاصل از تحقیق بیانگر اینست که علی رغم باور غالب که کارکردِ نمادین، ویژه متون عرفانی و رمزی است، در سه منظومه غنایی موردنظر، کارکرد نمادین اوصاف، مفاهیم زیادی را در متن گنجانده است، اما با توجه به تفاوت های موجود در روایت سه منظومه برای درک مفهوم نمادین اوصاف باید به حوزه جغرافی، قبیله، قوم، مذهب و تاریخ رجوع شود؛ از این رو برای درک مفاهیم اوصاف با کارکرد نمادین، از نشانه شناسی استفاده شده است. براعت استهلال یکی از انواع کارکرد توضیحی اوصاف است که بیشتر در لیلی و مجنون یافت می شود و برای کارکرد تزیینی اوصاف در منظومه سلامان و ابسال موردی یافت نشد.