فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۴۱ تا ۶۶۰ مورد از کل ۵٬۶۵۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
شاهنامه فردوسی زندگی نامه، شرح سرگذشت و فراز و نشیبِ حیات و برآمدن و بالیدن قوم ایرانی است و وجوه و ابعاد مهم و ارزنده فراوانی دارد. یکی از این ابعاد مهم، چند و چون تدبیر و چاره اندیشی شاهان، پهلوانان و دانایان ایرانی و حتی غیر ایرانی در برخورد با مشکلات، تنگناها، بحران ها و امور مهم و سرنوشت ساز است. از این میان نقش پیران و بزرگان ایرانی و تورانی در چاره اندیشی ها، انکارناپذیر، بلکه اساسی و تعیین کننده است. در این مقاله، وجوه و ابعاد این چاره گری ها را در میان پیران و دانایان اعم از پهلوانان و وزیران بررسی و مقایسه کرده و به نقش زیست بوم و ملیت این افراد در کم و کیف این چاره گری ها پرداخته ایم. نتیجه اینکه مهمترین جلوه های چاره گری در شاهنامه، در میدان جنگ، تعیین سرنوشت شاهان و حفظ سرزمین و تدبیر فرزندان و وابستگان بازتاب یافته است و در این موارد، پیران ویسه، زال و گودرز هریک در شرایط و جایگاه های مختلف و کم و بیش متفاوت، برای حل مشکلات شاهان، پهلوانان و مردم کشور خود چاره گری هایی کرده اند. چاره اندیشی های زال بیشتر به حل مشکلات خاندان خود، بویژه رستم و گاه نیز تعیین سرنوشت شاه معطوف است؛ پیران ویسه در برقراری و دوام صلح بین ایران و توران و نیز بازداشتن افراسیاب از تصمیم ها و اقدامات نابخردانه، چاره اندیشی کرده و گودرز بیشتر در میدان جنگ چاره گری نموده است.
تکوین مهر در اسطوره و تحوّل چهره آن به جمشید در حماسه بر اساس نظریه دگرگونی
حوزههای تخصصی:
یکی از نظریه های کلّی در مورد قهرمانان این است که در گذر زمان دچار تحوّل می شوند و با معیارهای انسان هایی که در شرایط تاریخی و جغرافیایی با شرایط فکری گوناگون می زیند، شکل خاص خود را به دست می آورند. از محورهای فکری آریایی های هند و ایرانی، گرایش به رویدادهای طبیعی بوده است که مهرپرستی به عنوان یک پدیده در ذهن این اقوام در دوره های گوناگون کارکردهای خاصی به خود گرفته است. حال این پرسش مطرح است که مهر در اسطوره ها با گذر زمان دچار چه تحوّلی می شود و با پدیدآمدن حماسه، مهر چه شکل و شمایلی به خود گرفته است؟ نگارنده سعی کرده است با توجّه به الگوهای اسطوره ای و حماسی جواب درخوری به این پرسش دهد. بر این مبنا ابتدا چگونگی هستی یافتن مهر در اسطوره های هند و ایران بررسی شده و کم کم تحوّل او در اسطوره های ایرانی و مرزهای خارج از ایران باز نموده می شود و سپس، چگونگی تبدیل این ایزد به چهره حماسی جمشید با ارائه دلایل مختلف مورد تحلیل قرار گرفته است.نتیجه پژوهش حاضر این است که مهرپرستی با فتوحات ایرانیان پا به غرب می گذارد و پس از پذیرفتن بعضی کارکردهای خدایان خورشیدی، با چهره جدیدی به شکل انسان در اساطیر ایرانی به روند تکاملی خود ادامه می دهد. میترا در حماسه ملّی ایران، با توجّه به شکل قبلی خود و تحوّلی که در پدیده ها به وجود آمده، در شکل جدیدتر با چند پدیده ترکیب شده، در جلوه جدیدِ الگوی قهرمانی، در چهره شخصیّتی به نام جمشید پدیدار می گردد. در این مقاله به شیوه تحلیل محتوا مبنای تکوین و تحوّل مهر در اسطوره و حماسه بررسی خواهد شد.
بررسی عناصر ایدئولوژیک در رمان «بابایار» اثر محمدرضا یوسفی
منبع:
مطالعات داستانی سال ششم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۱۷)
211 - 238
حوزههای تخصصی:
ایدئولوژی به دلیل پیوستگی ناگزیر با عقاید و افکار افراد، همیشه در روند تصمیم گیری ها و جریانات زندگی مردم نقشی انکار ناپذیر داشته و دارد. نویسندگان آثار ادبی نیز از این امر مستثنی نبوده و بی تردید آن ها نیز متأثر از ایدئولوژی های خود هستند؛ علاوه بر آن گاهی نیز ایدئولوژی های نظام آموزشی مسلط بر جامعه را تبلیغ می کنند. از این رو، پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی رمان «بابایار» نوشته محمدرضا یوسفی را از منظر ایدئولوژی های آشکار و پنهان بر اساس آرای مارکس، آلتوسر، گرامشی بررسی کرده است. در این پژوهش معلوم گردید بیشتر ارزش های مورد بحث در این آثار عبارتند از راستگویی، فداکاری، دفاع از میهن و ... که در این رمان ها به صورت ایدئولوژی آشکار رخ نموده اند که این مسأله به دغدغه نوسندگان و ساختار آموزشی مسلط بر جامعه برمی گردد. از ایدئولوژی های پنهان این کتاب ها نیز می توان به تلاش نیروهای مسلط یا فرادَست برای حفظ حکومت خود بر جامعه فرودست از طریق ساختارهای آموزشی و قهریه اشاره کرد.به هر حال این ایده ها به خوانندگان اجازه می دهد تابه تفسیرتفکرنویسنده بپردازد و با متن درگیر شود.
سه رویکرد به مسأله جنگ در اشعار قیصر امین پور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
51 - 82
حوزههای تخصصی:
هنرمند به عنوان ناظری آگاه و حساس، در شرایط و بافت های گوناگون، واکنش هایی متفاوت نسبت به مسأله جنگ نشان می دهد. این واکنش ها در زمان جنگ و پس از آن تفاوت هایی آشکار و بنیادین دارد. شناخت بافت های گوناگون و تأثیرات آنها در شرایط مختلف از مسائل مهم و قابل تأمل در مطالعه هنر مرتبط با جنگ است. اشعار قیصر امین پور به عنوان یکی از شاخص ترین چهره های ادبیات دفاع مقدس، از بهترین نمونه ها برای مطالعه درباره ادبیات پایداری در زبان فارسی است. در هنر به عنوان نمونه شعر، سه رویکرد به مسأله جنگ دیده می شود؛ این رویکردها در این مقاله «قطب تشویقی»، «قطب تحلیلی» و مرحله گذار میان آن دو نامگذاری شده اند. در این مقاله بر اساس الگوی طرح شده، اشعار قیصر امین پور با روش کتابخانه ای مورد مطالعه قرار گرفته است. دستاورد مقاله ناظر بر آن است که قیصر امین پور از دفاع مقدس همواره دل مشغول جنگ بود و هر سه رویکرد تعریف شده نسبت به جنگ در شعر او وجود دارد؛ قطب های تشویقی و تحلیلی در شعر قیصر پررنگ اند و نمونه درخشانی از مرحله میانی نیز در آن مشاهده می شود. قیصر امین پور در تمام عمر، بسته به بافت و شرایط، وظیفه خود را نسبت به جنگ ایفا کرده است.
غزل معاصر؛ ژانر غنایی و جایگاه غزل رمانتیک(تحلیلی محتوایی و جریان شناختی)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال دهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۷
27 - 43
حوزههای تخصصی:
موضوع انواع ادبی و شعر فارسی از بحث های مهمی است که هنوز به طور شایسته و علمی بازنمایی و نقد و تحلیل نشده است. نوع یا گونه ادبیات غنایی در شعر فارسی از پرکاربردترین نوع های شعر فارسی است. شعر غنایی در لباس دیگری به نام مکتب رمانتیسم رخ نمایی می کند و ضمن از دست دادن گونه های غنایی قدیم، دارای وجه ها و گونه هایی جدید ساختاری و محتوایی شده است. بدین منظور در این نوشته که پژوهش کیفی است، با روش توصیفی- تحلیلی به مرور و نقد تعاریف ادبیات غنایی و سیر تطور آن پرداخته، در بخشی دیگر نیز سیر و امتداد ادبیات غنایی در قالب مکتب فراگیر و «گسترش یافته» رمانتیسم بررسی و بازنموده شده است. چگونگی برداشت منتقدان و صاحب نظران از این نوع ادبی و تغییرات آن، در این پژوهش نقد و تحلیل شده است. همچنین به دلیل تغییر نگاه به این نوع ادبی و حذف گونه های کلاسیک آن (هجو، چیستان، لغز، حبسیه، مدح و ...) در شعر معاصر، شایسته است پیوند ذهینت عاطفی شعر معاصر و رمانتیسم با این نوع ادبی نیز پژوهش شود؛ این که رمانتیسم چه نگاه تازه ای به شعر غنایی بخشید و چه تحولات غالب و پرتکراری را در این نوع ادبی نمودار ساخته است. از سوی دیگر، چون غزل فارسی را آینه تمام نمای نوع ادب غنایی برشمرده اند، با مطالعه ذهنیت غنایی غزل نو باید مؤلفه های نو و متفاوت از پیش را در غزل معاصر نیز بازجست.
کارکرد نشانه «گل سرخ» در اندیشه واقع گرای پروین اعتصامی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
یکی از شاعران کمتر شناخته شده معاصر ایران، پروین اعتصامی است. اشعار وی به دلیل مناظره پردازی و رویارویی با زبان و نگرش ادبیات زنانه (مؤنث) معروف است. اندیشه وی به سبب بیماری، ورود به دنیای طبیعت را به همراه داشته است؛ اما نه برای لذت یا آرامش مطلوب، بلکه برای این نتیجه مهم که زمزمه های اجزای طبیعت به ویژه گیاهان بازتاب «عمر کوتاه بشر، به ویژه زن» است. از میان این اجزا، «گل سرخ» در شعر او کارکردی نمادین یافته و در بستر تمثیل، در بیش از 27 مورد از قطعه، مثنوی و قصیده از مجرای مناظره، مفاخره (خودگویی و حدیث نفس) و پرسش گری گل در برابر ساکنان باغ و اجزای آسمان به تصویر کشیده شده است. در این مقاله به روش تحلیلی توصیفی تمام اشعار روایی -که درآن شاعر از نشانه گل سرخ بهره برده- بررسی می شود تا نوع نگاه شاعر به جایگاه خود به عنوان زن در ادبیات فارسی تحلیل گردد. حاصل کار نشان می دهد که نقش و کارکرد متفاوت گل سرخ در این نمونه ها خصوصاً و در مجموعه اشعار پروین عموماً، گونه ای خاص از واقع گرایی زنانه را در ادب تغزلی فارسی بازتاب می دهد که برخلاف هنجارهای مرسوم ادب غنایی و اساطیری قوم ایرانی بوده و از اولین نشانه های مدرنیسم است. به بیانی دیگر، در این نگرش خاص، جایگاه «زن» به عنوان «معشوق» در پیوند با عشق و زیبایی و تقدّس نیست؛ بلکه با ماهیت مادی وی در اجتماع یعنی «جوانی ناپایدار» گره خورده است.
تحلیل نشانه – معناشناسیِ «زاویه دید» در منظومه عاشقانه ورقه و گلشاه عیّوقی براساس الگوی ژاک فونتنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال هجدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۴
143 - 164
حوزههای تخصصی:
ژاک فونتنی، نشانه – معناشناس مشهور فرانسوی در کتاب نشانه- معناشناسی و ادبیّات ،تعریف جدیدی از مفهوم زاویه دید ارائه می دهد. وی مدل خود را که بر مبنای انتخاب دو کنش گر اساسی در زاویه دید، یعنی کنش گرهای موقعیّت گرا که تعیین کننده منبع و مقصد زاویه دید هستند، طراحی کرده است. دراین پژوهش با بهره گیری از ابزار کتابخانه ای و براساس تحلیل داده ها به روش کیفی وروش استدلالی استقرایی، مدل فونتتی باهدف مشخص شدن نقش و اهمیّت زاویه دید وکارکردهای آن و پاسخ به این سوال که آیا گزینش زاویه دیدهای متفاوت در منظومه ورقه و گلشاه از سوی گوینده، بر القای معانی متفاوت به مخاطب و نیز برجسته کردن ابعاد مختلف روایت، کارآمد است؟ بررسی می شود. نتیجه پژوهش نشان می دهد دراین منظومه، شاعر، به منظور القای معانی مختلف به مخاطب، به صورت ترکیبی در بخش های مختلف گفتمان اززاویه دیدهای جهان شمول 8 بار، تسلسلی36 بار، گزینشی۴ بار ، جزءنگر 13 بار، موازی ۴۰ بار و رقابتی ۳ بار با جنبه های زیبایی شناختی متفاوتی از نشانه ها بهره گرفته است. از آن روی که ورقه و گلشاه منظومه ای حماسی است کاربرد زاویه دید موازی در آن بیشتر است، زیرا در این منظومه ها، مهم ترین عامل حرکت ساز داستان گفت و گوی شخصیّت هاست.
زندگی بر مدار مرگ (پیامدهای اخلاقی مرگ پویایی و زندگی خواهی در اسرارنامه عطار نیشابوری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۷
171 - 197
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین خواهش های آدمی، تمنایِ زیستن است. اما مرگ، این خواهش را پیاپی تهدید می کند. مسئله این است که آدمی چگونه می تواند میان این دو، سازواری ایجاد کند و این چالش، چه پیامدهای اخلاقی و روانی را به همراه خواهد داشت. در رویارویی با این درگیریِ روانی و فلسفی، انسان ها دو دسته اند: عده ای به انکار فرصت زندگی، و برخی به دریافت آن، گرایش می یابند. عطار نیشابوری با اتکا به مرگ پویایی، دو واقعیت انکارناپذیرِ زندگی و مرگ را می پذیرد. اندیشیدن به این دو پهنه، آدمی را به خصلت هایی چون کمال طلبی، تربیت نفس، آگاهانه زیستن، وابسته نبودن و دلبسته نشدن، ارزشمند دانستن فرصت زندگی، بهره مندی از زندگی به قدر ضرورت و کفایت، توجه به ارزش های اخلاقی و تحقق رفتارهای فرجام اندیشانه آراسته خواهد کرد. تصویر انسانِ مرگ پویایِ زندگی خواه از زندگی، در ایماژ هایی چون زندان، گُلخن، کشتزار و کاروان سرا بروز می یابد. این تصاویر نشان می دهد آدمی دریافته که زندگیِ دنیایی، ابزار است؛ بنابراین اراده خویش را به کارکرد خویش در هستی معطوف می سازد تا زندگیِ اخلاقی را تجربه کند.
استعاره شناختی عشق در" کاش حرفی بزنی" از مصطفی رحماندوست (بر اساس نظریه جورج لیکاف و مارک جانسون)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال هجدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۴
203 - 226
حوزههای تخصصی:
نظریه استعاره مفهومی، برای اولین بار در آراء دو زبانشناس معروف، "جورج لیکاف" و" مارک جانسون" مطرح شد. طبق این نظریه، اساسا ذهن انسان برای درک هر مفهوم انتزاعی، به صورت ناخودآگاه و غیر ارادی به شکل استعاری عمل می کند. یکی از مفاهیم انتزاعی که انسان از ابتدای زندگی قادر به درک آن می باشد، مفهوم عشق است. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی در صدد پاسخگویی به این پرسش است که مفهوم عشق درکتاب"کاش حرفی بزنی" با کدام تجربه های حوزه های مبدأ بیان شده است؟ بنابر تحلیل های انجام شده، شاعر با شناخت صحیح از ویژگی ها و نیازها و تجربیات دوره نوجوانی، اقدام به انتخاب حوزه های مفهومی آشنا و قابل درک برای مخاطب خویش نموده است. عشق به خدا، والدین و عشق های انسانی از موضوعات مطرح شده در این اثرند. علاوه بر آن، رحماندوست با گزینش حوزه های مبدأ هستی شاختی مربوط به عناصر طبیعت و همچنین مصنوعات دست بشر با ویژگی های ارتباطی مثبت، عشق را موضوعی آرامش بخش و لطیف معرفی کرده است. شاعر پیام موجود در اثرش را با نشان دادن دو مقوله (خیر و شر) در سرشت انسان، و تصویر انسانیِ متناسب با یک استعاره کلی پیش روی او نهاده است.
نقد کهن الگویی سایه و نقاب در منظومه کوراوغلی
حوزههای تخصصی:
کهن الگوها وجوه مشترک از ادراک هستند که در جاهای مختلف، به صورت های همسان نمود می یابند. در میان کهن الگوها، چند کهن الگو، به صورت کلیدی، در روان شناسی تحلیلی کاربرد دارد: خود، آنیما و آنیموس، نقاب و سایه. منظومه کوراوغلی، به خاطر بن مایه های حماسی، از نظر اسطوره ای بسیار غنی است. از آنجا که اسطوره ها الهام بخش تحقّق امکان کمال و تجلّی کامل قدرت هستند، توجه به کهن الگوهای مطرح در این منظومه، مدّ نظر قرار گرفت. این مقاله با بررسی نمادهای کهن الگوهای سایه و نقاب، به فردیت رسیدن قهرمان را مورد توجه قرار می دهد. سایه همواره تکانه هایی را در انسان فرامی خواند که از بخش حیوانی فرد برخاسته اند که این سایه در مسیر فردانیت، بارها و بارها و گاهی برای مقبول شدن، با نقاب موجّه حضور می یابد و قهرمان با جذب یا از بین بردن آن، تولّد دوباره را تجربه می کند؛ البته کهن الگوی نقاب فقط خاص سایه نیست؛ زیرا گاهی خود قهرمان یا نیروهای یاری گر نیز از نقاب استفاده می کنند که در این مقاله بدان پرداخته می شود.
بررسی اضطراب تاثیر اسدی توسی از شاهنامه فردوسی بر اساس دیدگاه هارولد بلوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان پیروان شاهنامه و فردوسی، گرشاسب نامه اسدی طوسی جای گاهی ویژه دارد. اسدی با رفتن به آذربایجان و قرار گرفتن در جوّ مساعد آنجا، به تکمیل کار شاهنامه و فردوسی دست یازید و مثلِ نظامی، به سرودن بخش های سروده نشده روایات ملّی در شاهنامه، روی آورد. تکمیل کار پیشینیان، اغلب با دلهره تاثیر و تقلید از آن ها هم راه است و شاعران می کوشند خود را از زیر سایه شاعر پیشین به در آورند. این پژوهش در صدد است کوشش و بیش متنیتی را که اسدی برای خارج شدن از حوزه تاثیر شکل، زبان و اندیشه های پیش متن (شاهنامه) انجام داده است، بر اساس دیدگاه هارولد بلوم، مشخص کند. یافته ها نشان می دهد که اسدی به دلیل اضطراب تاثیر، خواسته است متفاوت از شاهنامه باشد و از سیطره آن بگریزد. وی با واردکردن برهمن به جای موبد و پرسش های جهان بینانه ای که گرشاسب، در مورد آفرینش هستی و خلقت انسان از او می کند، و با روی آوردن به اطناب و وصف های زیبا و استوار و حاکم کردن دیدگاه و فلسفه ای متفاوت با اندیشه های کهن ایرانی در مساله مهم دادگری در حکومت و دادپیشگی شاهان، و گزیدن کارکردهایی نمایشی چون خودنمایی و اظهار قدرت در رزم ها و قرار دادن صحنه ها و میدان های متعدد رزم دریایی و اژدهاکشی های مکرر ... و مهم تر از همه، نسبت دادن توان مندی هایی چون آزمودن جهان پهلوان به وسیله ضحاک (اژی دهاک) و قراردادن داستان در روزگار و زیر نظر اژدهایی مردمخوار و پدرکش چون ضحاک، این اثر را متفاوت از شاهنامه کرده است؛ اما، نشانه های وابستگی متعددی، حتا در تکرار مصراع ها و ابیات، از تاثیر شاهنامه بر گرشاسب نامه هویدا است و اسدی در دیالکتیک «وابستگی به/ گریز از» زبان شاعرانه پیشین، هم وابسته به شاهنامه و هم در گریز از آن بوده است.
مقایسه سیاوش، انسان آرمانی شاهنامه با نوح، انسان کامل تورات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال دوازدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۵
107-127
حوزههای تخصصی:
سیاوش و نوح(ع) در شاهنامه و تورات، همسان و هم روزگار نیستند اما هر دو از یک ویژگی مشترک برخوردارند؛ یعنی کامل و آرمانی اند، دو شاخصه قدسی و مینوی که همواره مطلوب بشر کمال طلب بوده است. کمال طلبی، گاه در قامت سیاوش، انسان آرمانی شاهنامه فردوسی، و در روایتی اسطوره ای و حماسی ترسیم می شود و گاه در قالب نوح، انسان کامل تورات و ضمن روایتی تاریخی مذهبی ظهور و بروز می یابد. معیارهایی که شاهنامه به عنوان منبعی سرشار از نکته های اخلاقی و تربیتی از انسان آرمانی ارائه می دهد، با شاخصه های انسان کامل تورات به عنوان متنی تاریخی مذهبی، چندان تفاوتی ندارند؛ زیرا فردوسی به عنوان حکیمی خردورز تلاش می کند چهره ای الهی و جاودانه از سیاوش ارائه دهد که هم با دیدگاه اسطوره ای منطبق باشد و هم از نظر مذهبی قابل پذیرش و مقبول؛ بر همین مبنا، داستان سیاوش با وجود نقل در متون مهری و مزدیسنی پیش از شاهنامه، همواره مورد توجه ایرانیان مسلمان نیز بوده است. با مقایسه سیاوش و نوح(ع) و واکاوی برخی از ویژگی های شخصیتی و اخلاقی و تعلیمی دو انسان اسطوره ای و دینی، دریافت می شود که وجه مشترک هر دو، اخلاق و معیارهای تربیتی و آموزه های تعلیمی است و ارزش ها و ملاک های ارزشی در تورات و شاهنامه بسیار به هم نزدیک اند.
علل و انگیزه های کاربرد مضامین تعلیمی در منظومه غنایی ازهر و مزهر نزاری قهستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از عمده ترین گونه های ادب فارسی، اشعار تعلیمی هستند؛ این اشعار بر پایه اخلاق و پند و موعظه به صورت غیرمستقیم در گونه های دیگر ادبی به مانند منظومه های غنایی یافت می شوند. منظومه ازهر و مزهر در سده هفتم، یکی از آثاری است که سرشار از آموزه هایی با مضمون های گوناگون تعلیمی است. سعدالدین نزاری قهستانی در این منظومه، مفاهیم مختلف تعلیمی اخلاقی را به شیوه های گوناگون بیان کرده است و از شگردهایی مانند تذکر، تبشیر، انذار و عبرت و استدلال و مفاخره بهره جسته است تا بهتر بتواند در جهت اقناع مخاطب بکوشد. هدف این پژوهش آن است که چرایی بازتاب مضامین تعلیمی را در این منظومه بررسی و مشخص کند شاعر در اقناع مخاطب بیشتر از چه راه هایی استفاده کرده و کدام یک از مفاهیم اخلاقی را با چه شگردی برای خواننده خود تبیین کرده است.
سهراب در آیینه ی سیاوش (بررسی مکانیسم دفاعی جابه جایی در رفتار عاطفی رستم)
حوزههای تخصصی:
شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی، یکی از دقیق ترین و هنرمندانه ترین آثار منظوم تاریخ ادبیات ایران و جهان است. تعّدد شخصیت ها در شاهنامه و نحوه ی کنش و تعاملات میان آن ها مُبین این نکته است که خالق آن به بسیاری از نکات و دقایق روانی و شخصیتی آگاهی داشته و در پرداخت شخصیت های داستانی، توجه لازم را داشته است. رستم، قهرمان ملی ایران، از موثّرترین چهره هایی است که نقش های فراوانی برای ایران می آفریند و گره گشاترین پهلوان در شاهنامه می باشد. این مقاله رستم پیلتن را در ترازوی عاطفه بررسی می کند؛ زیرا او در تراژدی های رستم و سهراب و داستان سیاوش، رقیق ترین عواطف را از خود بروز می دهد و از آنجا که فردوسی نگران سرنوشت و حالات روحی شخصیت های شاهنامه است، با سپردن تربیت سیاوش به رستم و جابه جایی عاطفه ی او به سمت سیاوش، تسلّای روحی و روانی اش را خواستار است. این مسأله توجه و شناخت عمیق نویسنده را به مسائل روانی و شخصیتی آدمی نشان می دهد. ایفای نقش رستم در داستان سیاوش منطبق بر نظریه مکانیسم های دفاعی و مقابله با فشار روانی است. از آنجا که وی نتوانسته است مربّی فرزند خود باشد، حال بر این است که کاستی های وجودی و روانی خود را در مواجهه با سیاوش جبران کند. او سهراب را در آیینه ی سیاوش نظاره می کند و انگیزه ها ی ارضا نشده ی خود را با مکانیسم جابه جا سازی به مجرایی می راند که موجب کاهش تنش های روانی و حفظ عزت نفس او می گردد.
«جمشید و خورشید» یا «جام جم» در شعر خواجو و حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش کیفی- کمی، نخست، ژرف ساخت عنصر قدیم اسطوره جمشید، یعنی «جم و خورشید» و پیشینه عنصر جدید آن موسوم به «جام جم»، توصیف و تحلیل و سپس میزان و چگونگی بهره مندی خواجو و حافظ از دو عنصر مذکور بررسی شده است: الف. خواجو افزون بر عنصر قدیم «جم و خورشید» در «گوهرنامه و گل و نوروز»، عنصر جدید «جام جم» را در «روضه الانوار، کمال نامه و همای و همایون» به فراخور اهداف برگزیده، حال آن که حافظ در دیوان، «جام جم» را با بسامد چیره اختیار کرده است. ب. خواجو گرچه هر دو عنصر قدیم و جدید اسطوره جم را در منظومه های خویش آورده است، میانگین بسامدی آثار خواجو مبیّن چیرگی «جام جم» است. ج. معادل سازی های «جم و خورشید» در «گل و نوروز و گوهرنامه»، نشان دهنده ارتباط و یگانگی «جم و خورشید» در این منظومه هاست. د. اگر «ایزد خورشید: مِهر»؛ در این معادله ها، جای گزین واژه «خورشید» گردد، معادله تازه «جم و مِهر» پدید می آید و این موضوع، به احتمال، مؤید بهره برداری مِهرپرستانه نیاکان ما از عناصر قدیم اسطوره جم به فراخور موضوع و ویژگی انعطاف پذیرانه و انطباق پذیرانه ذاتی اساطیر است.
بررسی کارکردهای دینی و اخلاقی جملات پرسشی و امری در قصاید سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۷
66 - 92
حوزههای تخصصی:
ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی یا حکیم سنایی (۴۷۳ ۵۴۵ قمری)، از بزرگ ترین شاعران قصیده گو و مثنوی سرای زبان فارسی است. قصایدش دارای مضامینی چون مدح، ارشاد و پند و منقبت است. سنایی زبان را خوب می شناسد و به تمامیِ دقایق و مهارت های آن آشناست. در قصاید سنایی، توصیف و ستایش و حکمت و اندرز و حدیث نفس و سرزنش و ملامت وجود دارد. موارد فراوانی از جملات انشایی (جملات پرسشی، امری، تعجبی و نهی) در قصاید سنایی دیده می شود که در معانی غیر اصلی خود (معانی ثانویه) به کار رفته اند. وى در گزینش شیوه هاى بیانى و الگوهاى دستورى با توجه به نوع پیام و ارتباط، همچنین در انتخاب واژه ها با رعایت هماهنگى و همنوایى آن ها با وزن و موضوع، موفق بوده است. معانی ثانویه جملات انشایی در حقیقت، بیانگر اندیشه های درونی سنایی است و می توان با توجه به تحلیل آن ها پی به اندیشه شاعر برد. در این پژوهش به دو مقوله پرسشی و امری بر اساس مقوله دستوری و معنایی در قصاید سنایی پرداخته شده است تا ارتباط اندیشه های شاعر با معانی جملات مشخص شود و بر اساس نمودار به تجزیه و تحلیل آن ها پرداخته ایم تا بتوان اندیشه های سنایی را از سرودن و به کارگیری این جملات روشن و آشکار کرد.
تحلیل تصویرسازی های عاشقانه مشفقی بخارایی با استفاده از مفاهیم نجومی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال دهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۷
75 - 90
حوزههای تخصصی:
عبدالرّحمان مشفقی بخارایی از شاعران قرن دهم هجری است که در گفتن انواع شعر سلیقه نیکو دارد. قصاید خوب و غزل های مرغوب دارد و شهرت اهاجی کوبنده اش نیز با لطافت اشعار غنایی مطبوعش پهلو می زند. با این که در روزگار وی دانش هایی نظیر رمل و نجوم دیگر چندان مورد توجّه نبوده و با ظهور سبک هندی زبان شاعران نیز از اصطلاحات تخصّصی علمی دور و به زبان عامّه مردم نزدیک شده بود، مشفقی برای تصویرپردازی های عاشقانه از مفاهیم نجومی بسیار استفاده کرده است. در شعر وی نه تنها به مفاهیم و واژه های نجومی متداول در میان اکثر شاعران مثل طالع و ستاره بخت و نام سیّارات سبعه برمی خوریم، مضامین و کلمات تخصّصی تر دانش نجوم همچون ذنب، قدر، قران، شرف، مفهوم دیدن ساعات سعد و نحس را نیز در خلال ابیاتش مشاهده می کنیم. با توجّه به نحوه استفاده وی از مفاهیم و واژه های نجومی و تصاویر هنرمندانه ای که با به کار گرفتن این مضامین در شعر خود خلق کرده، می توان گفت که مشفقی با دانش نجوم تفسیری یا هیأت آشنایی کامل داشته و از مفاهیم آن برای بیان عواطف درونی خویش، بویژه در سوز و گدازهای عاشقانه به خوبی بهره برده است.
ویژگی های وصفی منظومه حماسی آرش کمانگیر سیاوش کسرایی بر اساس نظریه توصیفی نیما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این نوشتار در پی تبیین ویژگی های توصیفی منظومه آرش کمان گیرِ سیاوش کسرایی بر اساس نظریه توصیفی نیما یوشیج است. از آن جا که توصیف یکی از محورهای مهم نظریه شعری نیما و کسرایی از پیروان سبک شعر نیمایی است، این نوشتار با روش توصیفی تحلیلی به بررسی این مسأله در منظومه آرش کمانگیر می پردازد. نتایج پژوهش نشان می دهد موضوعاتی مختلف چون طبیعت و عناصر آن، شخصیت ها، امور انتزاعی، زمان و مکان و اشیا در این منظومه توصیف شده اند. شگرد های بیانی به کار گرفته شده در این توصیفات به دو گروه شگرد های بیانی شاعرانه و دستوری تقسیم می شود. بسامد شگرد های دستوری به نسبت بیش تر از شگرد های شاعرانه است. از بین شگرد های دستوری، صفت بیش ترین بسامد را در وصف موضوعات گوناگون به خود اختصاص داده است. از میان شگرد های شاعرانه نیز تشبیه و تشخیص بیش ترین بسامد را داراست. از آن جا که آوردن صفت و تشبیه، جزو ارکان توصیف محسوب می شود، این امر بیان گر توصیفی بودن منظومه کسرایی است. از شگردهای وصفی کسرایی در این منظومه، کاربرد چند شگرد متفاوت وصفی در توصیف یک موضوع واحد است. از سوی دیگر وی گاه یک شگرد را به طور متوالی در توصیف موضوعات مختلف به کار می برد. به طور کلی می توان گفت که کسرایی در این منظومه تحت تأثیر نظریه وصفی نیما بوده و از عناصر آن در سرودن این منظومه بهره گرفته است.
عشق هدایتگر و ماورایی در رمان «عاشقانه های یونس در شکم ماهی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عشق یکی از اساسی ترین مفاهیم زندگی بشری است که در دوران های مختلف اجتماعی مورد توجه شاعران و نویسندگان قرار گرفته است. از آن جا که دوران نوجوانی یکی از دوران های حساس زندگی است که با رشد احساسات و هیجانات فرد همراه است، آثار ادبی به ویژه داستان ها می توانند به نیازهای عاطفی نوجوانان پاسخ مثبتی بدهند. رمان «عاشقانه های یونس در شکم ماهی» از جمشید خانیان یکی از این آثار در حوزه ادبیات کودک و نوجوان دفاع مقدس است. نگارندگان در پژوهش حاضر برآنند تا با روش توصیفی- تحلیلی، مفهوم عشق و مراحل مختلف پدیداری، بالندگی و سرانجامِ عشقِ شخصیت های داستانی را به تصویر بکشند. هدف پژوهش، پاسخ به این پرسش اصلی است که نویسندگان کودک و نوجوان از چه شیوه هایی برای انتقال مفهوم عشق و مفاهیم غنایی وابسته به آن استفاده می کنند؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که این رمان دارای ساختاری دو لایه است که در سطح ظاهری آن عشق زمینی با پس زمینه جنگ مطرح شده است و در لایه درونی آن نویسنده به یاری تمثیل ها این عشق پاک زمینی را به عشق آسمانی پیوند داده و بدین گونه داستانی لطیف و ماندگار خلق کرده است.
گرز، رزم افزار فرهمند حامی خجستگان در شاهنامه و آثار حماسی
حوزههای تخصصی:
گرز از ابزار جنگی است که در آثار حماسی به آن بارها اشاره شده است لیکن بازتاب این رزم افزار در شاهنامه جلوه ی خاص دارد. به گونه یی که با غور در کیفیت کاربرد آن متوجه می شویم این سلاح در دست هرکسی نمی تواند باشد. با بررسی متون کهن به این نتیجه می رسیم که این ابزار جنگی وسیله ای در دست خدایان است به گونه ای که در نبرد دشمنان و اهریمنان از آن استفاده می نمایند. پهلوانان نیز که از این ابزار اشتفاده می کنند در واقع هدیه الهی را دریافت کرده اند. پهلوانان بزرگ و خوشنام که دارای فر هستند به زیور گرز آراسته اند. در از بین بردن افراد شوم و همچنین در آخرالزمان که پیروزی نهایی خیر بر شر است از گرز استفاده می شود. بنابراین موارد و همچنین کاربردهای دیگر به این نتیجه می رسیم که گرز از ابزار دارای فره ایزدی است که هم خودش و به کاربرنده اش از عنایت ویژه خداوند بهره مند هستند. در این مقاله بر آن هستیم تا با موارد استعمال گرز اثبات نماییم که گرز از رزم افزارهایی است که از فره برخوردار می باشد.