فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۲۱ تا ۱٬۲۴۰ مورد از کل ۱۰٬۷۸۷ مورد.
منبع:
آموزش و مدیریت کارآفرینی دوره ۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱
87 - 99
حوزههای تخصصی:
هدف کلی این پژوهش شناسایی فرصت های راه اندازی کسب وکارهای کارآفرینانه خدماتی در شهرستان مسجدسلیمان بود. برای رسیدن به این هدف، از رویکرد کیفی و روش دلفی بهره گرفته شد. جامعه مورد مطالعه در این پژوهش، کارآفرینان مجرب، متخصصان، صاحب نظران و سایر خبرگان در حوزه های کارآفرینی خدماتی در شهرستان مسجدسلیمان بودند که با استفاده از روش نمونه گیری گلوله برفی، تعداد 21 نفر از آنان به عنوان اعضای پنل دلفی انتخاب شدند. در این پژوهش، پس از سه دور بررسی، نسبت به فرصت های راه اندازی کسب وکارهای کارآفرینانه خدماتی، اجماع حاصل شد. ابزار اصلی پژوهش در دور اول مطالعه ی دلفی، پرسش نامه با پرسش های باز پاسخ و در دورهای دوم و سوم، پرسش نامه با پرسش های بسته و باز پاسخ بود. در دور اول داده ها با استفاده از روش مقایسه مستمر تجزیه وتحلیل شدند. تجزیه وتحلیل داده ها در دور دوم با ترسیم جدول توزیع فراوانی (درصد و درصد تجمعی) با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 27 انجام شد. تجزیه وتحلیل داده ها در دور سوم با ترسیم جدول توزیع فراوانی (درصد و درصد تجمعی)، محاسبه درصد توافق (CVI) و ضریب توافق کندال و همچنین برای اولویت بندی انواع فرصت های راه اندازی کسب وکارهای کارآفرینانه خدماتی از میانگین و انحراف معیار بهره گرفته شد. نتایج پژوهش نشان دادند که مهم ترین فرصت های راه اندازی کسب وکارهای کارآفرینانه خدماتی در شهرستان مسجدسلیمان شامل «بسته بندی محصولات دامی همچون کشک و دیگر محصولات مشابه»، «بسته بندی انواع گیاهان دارویی»، «سردخانه محصولات کشاورزی و غذایی»، «تولید، بسته بندی و توزیع نان محلی» و «بسته بندی عسل» بودند. این پژوهش پیشنهادهای کاربردی را برای سیاست گذاران و برنامه ریزان به همراه دارد.
طراحی الگوی برندسازی شخصی کارمند در صنعت بیمه ایران با روش داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت برند سال ۹ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۰
139 - 179
حوزههای تخصصی:
برندسازی شخصی کارمند نقش مهمی در راستای نیل به توفیق روزافزون در فضای کسب وکار دارد. لذا پژوهش حاضر با هدف طراحی الگوی برندسازی شخصی کارمند در صنعت بیمه ایران انجام شده است. پارادایم پژوهش از نوع تفسیری و رویکرد آن، استقرایی می باشد. از نظر جهت گیری کلی از نوع مطالعات توسعه ای و به لحاظ ماهیت روش از نوع پژوهش های اکتشافی است. در این پژوهش از روش داده بنیاد نظام مند استفاده شد. جامعه آماری پژوهش اساتید دانشگاهی خبره در حوزه برندسازی و برندسازی شخصی و سرپرستان، مشاورین، معاونین و مدیران فعال در صنعت بیمه کشور در شهر تهران بودند که با مباحث برندسازی شخصی آشنایی داشتند. برای نمونه گیری از روش گلوله برفی استفاده شد که روشی غیر احتمالی است. کفایت نمونه گیری با روش نمونه گیری نظری محقق شد که پس از انجام مصاحبه های نیمه ساختاریافته با 7 نفر از اساتید دانشگاهی و 18 نفر از خبرگان صنعت بیمه اشباع نظری حاصل و گردآوری داده ها متوقف گردید. یافته های پژوهش که بر اساس سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی به دست آمد، نشان داد که در مجموع 110 مفهوم از داده های گردآوری شده حاصل شد و از طریق کدگذاری تبدیل به 35 مقوله فرعی و در نهایت 6 مقوله اصلی در رابطه با موضوع اصلی پژوهش گردید. ابعاد برندسازی شخصی کارمند به عنوان مقوله محوری را می توان در 6 بعد جایگاه یابی برند شخصی کارمند، توانمندی ادراکی، توانمندی ارتباطی، توانمندی رفتاری، توانمندی حرفه ای – تخصصی و توانمندی اخلاقی یا ارزشی طبقه بندی کرد که برگرفته از 35 مفهوم می باشد.
ارائه مدل اکوسیستم گردشگری پایدار با رویکرد فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت گردشگری سال ۱۷ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۷
179 - 206
حوزههای تخصصی:
اکوسیستم گردشگری به عنوان عامل رونق اقتصادی و حافظ محیط زیست شناخته شده و اکوسیستم گردشگری پایدار توزیع عادلانه فرصت ها در نسل های آینده را تضمین می کند. پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل موثر بر اکوسیستم گردشگری پایدار با رویکرد فراترکیب انجام شده است. در پژوهش حاضر 39 پژوهش مرتبط با موضوع، در پایگاه های مختلف علمی از سال 1994 تا 2020 استخراج شده که با استفاده از الگوی هفت مرحله ای سندلوسکی و باروسو مورد بررسی قرار گرفته است. با تحلیل محتوای آن ها مفاهیم و مقوله های مربوطه استخراج گردید و میزان اهمیت و اولویت مفاهیم با روش آنتروپی شانون تعیین شده است. مقوله های آموزش سرمایه انسانی، فرهنگ، ویژگی های فردی، شبکه سازی و بازارها، سرمایه گذاری و تامین مالی، قانون گذاری و سیاست ها و زیرساخت ها به ترتیب دارای بیشترین اهمیت در بین عوامل موثر بر اکوسیستم گردشگری پایدار می باشند.
تأثیر سبک های رهبری نوظهور بر عملکرد نیروی فروش، با نقش واسطه ای رضایت و اعتماد به مدیر فروش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه، بحث اتخاذ سبک رهبری مناسب و تأثیرات شگرف آن بر عملکرد سازمان ها و شرکت های دولتی و خصوصی، به وضوح مشاهده می شود و اخیراً سبک های جدیدی از رهبری مطرح شده است که می تواند در اجرای راهبردها و تعقیب اهداف سازمان بسیار مؤثر واقع شود؛ بنابراین، هدف این پژوهش، بررسی تأثیر سبک های رهبری نوظهور بر عملکرد نیروی فروش، با نقش واسطه ای رضایت و اعتماد به مدیر فروش بود. جامعۀ آماری شامل فروشندگان فروشگاه های زنجیره ای (کورش، رفاه، هایپراستار، شهروند و جانبو) در سطح شهر تهران بود که باتوجه به نامحدودبودن جامعه، حجم نمونه 384 نفر به دست آمد. برای اندازه گیری متغیرها، از پرسشنامه های استاندارد سبک رهبری خدمت گزار (لیدن و همکاران، 2008)، سبک رهبری پدرسالارانه (چن و همکاران، 2014)، سبک رهبری اصیل (لو، 2019)، رفتار مشتری گرا (گواد و جارامیلو، 2014)، رضایت از مدیر فروش (جی و همکاران، 2014)، اعتماد به مدیر فروش و عملکرد نیروی فروش (چارلز و شوپکر، 2019) استفاده شد و پرسشنامه ها به روش نمونه گیری تصادفی در بین فروشندگان فروشگاه های زنجیره ای منتخب توزیع و جمع آوری شد. روایی پرسشنامه ازطریق روایی سازه، روایی تشخیصی و روایی همگرا صورت گرفت که تأیید شد و برای بررسی پایایی پرسشنامه نیز از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد که پایایی برای تمام متغیرهای پژوهش، بیشتر از 7/0 بود و می توان بیان کرد که پرسشنامه از پایایی مناسبی برخوردار بود. آزمون مدل پژوهش، براساس روش معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار لیزرل صورت گرفت. نتایج نشان داد از بین سبک های رهبری، تنها سبک رهبری اصیل بر رضایت (37/3, t=95/0β=) و اعتماد به مدیر فروش (8/5,t=20/0β=) تأثیر مثبت معنادار دارد. سبک رهبری خدمت گزار بر رضایت (1/1, t=13/0β=) و اعتماد به مدیر فروش (,8/0- β= 77/0- t=) و سبک رهبری پدرسالارانه بر رضایت (76/0-, t= 13/0- β=) و اعتماد به مدیر فروش (77/0-, t= 13/0- β=) تأثیر ندارد. رضایت از مدیر فروش بر رفتار مشتری گرا (97/2- , t=27/0- β=) تأثیر منفی معنادار دارد. اعتماد به مدیر فروش بر رفتار مشتری گرا (53/11, t=22/0β=) تأثیر مثبت معنادار دارد. درنهایت، تأثیر رفتار مشتری گرا بر عملکرد نیروی فروش (13/17, t=92/0β=) تأیید شد و تأثیر مثبت معنادار دارد.
پیچیدگی محصول و مشارکت در زنجیره ارزش جهانی مطالعه موردی: ایران و کشورهای سازمان همکاری اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه بازرگانی سال ۲۶ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱۰۴
1 - 46
حوزههای تخصصی:
در دنیای رقابتی امروز، یکی از مسیرهای دستیابی به رشد اقتصادی بالاتر ورود به زنجیره های ارزش جهانی بوده که یکی از عوامل مؤثر بر مشارکت زنجیره های ارزش جهانی، افزایش پیچیدگی محصولات است. بررسی میزان پیچیدگی محصولات بر مشارکت در زنجیره های ارزش جهانی در کشورهای سازمان همکاری اسلامی (OIC) در چارچوب مدل گشتاورهای تعمیم یافته از اهداف اصلی این مقاله است. برای برآورد مدل از داده های تابلویی و سری زمانی برای سال های 2018-2008 نمونه ای از 56 کشور اسلامی به روش گشتاورهای تعمیم یافته و حداقل مربعات معمولی استفاده شده است. نتایج نشان می دهد «افزایش پیچیدگی محصولات» در کشورهای اسلامی باعث افزایش مشارکت این کشورها در زنجیره های ارزش جهانی می شوند. همچنین «شاخص جذب فناوری» و «سهم هزینه های تحقیق و توسعه» نیز بر مشارکت در زنجیره های ارزش جهانی مورد تأیید آماری قرار گرفت. لذا با اتکا به ظرفیت های موجود و نتایج تحقیق پیشنهاد می شود کشورهای مورد مطالعه ضمن در اولویت قرار دادن برنامه های خود جهت افزایش مشارکت در زنجیره های ارزش جهانی، جهت تثبیت در زنجیره های ارزش جهانی توجه به پیچیدگی و توسعه محصول (تنوع در محصول و ارتقای کیفیت)، جذب فناوری و رقابت پذیری، ارتقای همکاری های افقی و عمودی برای توسعه فناوری، ایجاد شبکه تبادل فناوری، ارتقای فعالیت های تحقیق و توسعه از طریق انسجام بخشی سیاست های صنعتی- تجاری، فراهم کردن بسترهای لازم در راستای بهبود سیاست های توسعه سرمایه انسانی و توسعه سرمایه گذاری نیز در دستور کار قرار گیرد.
شناسایی تأثیر مؤلفه های رفتاری روی عملکرد نیروی فروش با رویکرد توسعه هوش هیجانی (مورد مطالعه: فروشگاه های زنجیره ای رفاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۴ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
114 - 148
حوزههای تخصصی:
هدف: علی رغم تأثیر شایان توجه مؤلفه های رفتاری روی عملکرد نیروی فروش، فقط تعداد انگشت شماری از پژوهش های بازاریابی با رویکرد توسعه هوش هیجانی، به بررسی تأثیر مؤلفه های رفتاری روی عملکرد نیروی فروش پرداخته اند. هدف پژوهش حاضر، شناسایی تأثیر مؤلفه های رفتاری روی عملکرد نیروی فروش با رویکرد توسعه هوش هیجانی در فروشگاه های زنجیره ای رفاه است. روش: پژوهش حاضر، در چارچوب رویکرد کیفی و با استفاده از روش تحلیل تم صورت گرفته است. برای استخراج تأثیر مؤلفه های رفتاری روی عملکرد نیروی فروش با رویکرد توسعه هوش هیجانی با 19 نفر از متخصصان و خبرگان صنعت خرده فروشی با استفاده از شیوه نمونه گیری هدفمند مصاحبه انجام شده است. یافته ها: مؤلفه های رفتاری روی عملکرد نیروی فروش با رویکرد توسعه هوش هیجانی، در قالب 4 تم اصلی، 15 تم فرعی و 66 مفهوم استخراج شدند. یافته ها نشان داد که مؤلفه های رفتاری تأثیرگذار روی عملکرد نیروی فروش با رویکرد توسعه هوش هیجانی عبارت اند از: ادراک محیطی (داخلی و خارجی)، مدیریت احساسات، مدیریت استرس و شادکامی. نتیجه گیری: عملکرد نیروی فروش بایستی در راستای توسعه هوش هیجانی باشد. عملکرد نیروی فروش با درک نسبی از توانایی ها و روحیه های افراد و با فهم صحیح از زمان حال و شناخت از هنجارهای یک گروه آغاز می شود و با شناخت علایق و سلایق فردی و احترام به ویژگی های احساسی دیگران توسعه می یابد. نتایج نشان داد با مدیریت استرس و توسعه مهارت لذت از زندگی و تقویت خوش بینی و برون گرایی، می توان به اهمیت نقش هوش هیجانی در توسعه تعاملات انسانی و بهبود روابط متقابل پی برد.
تحلیل جنسیتی تبیین کننده های رفتار کارآفرینانه دانشجویان ایران
منبع:
پژوهش های کارآفرینی دوره ۱ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱
87 - 101
حوزههای تخصصی:
کارآفرینی مفهومی است که برای فعالیت های ارزش آفرین به کار برده می شود؛ به گونه ای که نقش مهمی در توسعه فناوری و نوآوری، اشتغال زایی و توسعه اقتصادی دارد. اگرچه ادبیات کارآفرینی به صورت فزاینده ای در جهت بررسی عوامل مؤثر بر قصد کارآفرینانه دانشجویان بر مبنای مدل های نیت محور تمرکز کرده است؛ ولی در جهت شناسایی عوامل شکل گیری رفتار کارآفرینانه دانشجویان به خصوص دانشجویان کشاورزی در نظام آموزش عالی ایران مطالعه منسجمی انجام نشده است. به منظور پرکردن این شکاف مطالعاتی، پژوهش حاضر با به کارگیری نظریه رفتار برنامه ریزی شده به دنبال تحلیل جنسیتی تبیین کننده های رفتار کارآفرینانه دانشجویان در نظام آموزش عالی کشاورزی ایران بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه دانشجویان سال چهارم کارشناسی رشته های کشاورزی در نظام آموزش عالی کشور بودند که تعداد 455 نفر از آن ها به روش نمونه گیری چندمرحله ای از نه دانشگاه در کشور انتخاب شدند. نتایج پژوهش نشان داد که متغیرهای نگرش نسبت به کارآفرینی، هنجارهای ذهنی و کنترل رفتاری درک شده تأثیر مثبت و معناداری بر قصد و رفتار کارآفرینانه دانشجویان کشاورزی در نظام آموزش عالی ایران داشتند. افزون بر این، نتایج تحلیل مقایسات چندگانه نشان داد که متغیر جنسیت تأثیر متغیرهای نگرش نسبت به کارآفرینی، هنجارهای ذهنی و کنترل رفتاری بر قصد کارآفرینانه را تعدیل می کند. یافته های حاضر بیانگر کاربردپذیری و قابلیت اطمینان نظریه رفتار برنامه ریزی شده در بین دانشجویان کشاورزی ایران است؛ بنابراین، سیاست گذاران و برنامه ریزان نهادهای دولتی و آموزشی می توانند از نتایج این پژوهش در جهت تدوین راهبردها و راهکارهایی برای ترویج کارآفرینی در بین دانشجویان کشاورزی بهره گیرند.
طراحی مدل رفتار هم آفرینی برند با مشتری با تاکید بر پیش آیندها، عوامل و پس آیندها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت بازرگانی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۹
71 - 94
حوزههای تخصصی:
هدف: توجه به برند و ابعاد متفاوت آن از گذشته تا امروز مورد توجه پژوهشگران قرار داشته است. در بازارهای رقابتی امروز برندهایی توانستند ماندگار شوند که با ارتباط سازنده با مشتریان از نظرات آنها بهره بردند. هدف این پژوهش طراحی مدل رفتار هم آفرینی برند با مشتری است. روش: این پژوهش از حیث هدف توسعه ای کاربردی و رویکرد مطالعاتی آن کیفی و از نظر ماهیت اکتشافی است. در این پژوهش از روش فراترکیب برای طراحی مدل استفاده شده است. یافته ها : با بررسی پژوهش های پیشین در هفت مرحله فرآیند فراترکیب و دسته بندی و تجزیه و تحلیل پژوهش ها در قالب 3 مقوله، 10 مفهوم و 37 کد، مدل رفتار هم آفرینی برند شامل پیش آیندها، عوامل رفتار هم آفرینی و پس آیندها ارائه گردید. نتایج: نتایج نشان داد امروزه مشتریان می توانند ایده هایی را خلق کنند که از جذابیت تجاری بالایی برخوردار باشد و به نوعی شریک تجاری بنگاه شوند و به این شکل نیازهای گسترده مشتریان برآورده میشود.
تاثیر ادراک از کوید 19 و ارضای نیاز روانشناختی بر قصد کارآفرینانه دانشجویان گردشگری با نقش میانجی پیشنگری و خوشبینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت گردشگری سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۹
75 - 114
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق تحلیل تاثیر ادراک از کوید19 بر قصد کارآفرینانه دانشجویان گردشگری با توجه به نقش میانجی دوعامل پیشنگری و خوشبینی بوده است. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه دانشجویان و فارغ التحصیلان مقطع کارشناسی ارشد رشته مدیریت جهانگردی موسسه آموزش عالی مازیار شهر رویان در دو گرایش برنامه ریزی و بازاریابی بوده است. بدین ترتیب تعداد 200 پرسشنامه بدون نقص جمع آوری گردید و جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش معادلات ساختاری با نرم افزار PLS استفاده گردید. نتایج تحقیق نشان داد که ارضای نیازهای روانشناختی دانشجویان بطور مستقیم و بطور غیرمستقیم از طریق عامل خوشبینی بر قصد کارآفرینانه دانشجویان تاثیر معناداری دارد. از طرف دیگر نتایج نشان داد که خوشبینی نسبت به وضعیت آینده، عاملی کلیدی برای تقویت قصد کارآفرینانه دانشجویان گردشگری محسوب می شود که می تواند اثر منفی ادراک از کوید19 را کاهش دهد.
Scenario Planning and Strategic Innovation: The mediating effects of Strategic Thinking and Strategic Flexibility
حوزههای تخصصی:
The purpose of this study was to investigate the effect of scenario planning on strategic innovation considering the mediating role of strategic thinking and strategic flexibility. This research is applied in terms of purpose and descriptive survey in nature. The statistical population of the study is the manufacturing companies of Bushehr province. In order to determine the sample size, the test-software method (G-Power) was used. Based on this, 222 observations were calculated. Using a simple random sampling method with the online survey, 176 questionnaires were finally received by the researchers. Data analysis was performed using the structural equation method and Smart PLS 3 software. Research findings showed that scenario planning has a positive and significant effect on strategic innovation. The mediating effect of strategic flexibility and strategic thinking in the relationship between scenario planning and strategic innovation is also significant. The present study expands the management literature by filling in research gaps. Organizations today need to change their past strategies to be able to understand and meet customer needs faster and more competitively than other competitors.
Evaluate and prioritize the impact of marketing strategies on reducing entrepreneurial risks
حوزههای تخصصی:
Purpose: The purpose of this study is to evaluate the impact of marketing strategies on entrepreneurial risks and determine their ranking. It is possible to rank marketing strategies to make the best decision to deal with the risks facing businesses. Methodology: Based on preliminary studies conducted on SMEs in Iran, a four-part questionnaire with a five-point Likert scale was provided to entrepreneurs and managers of SMEs in Tehran. Data related to 20 questionnaires were analyzed using SPSS software. Cronbach's alpha method was used to determine the reliability of the questionnaire. Finding: The results reveal that financial strategies, customer, relationships and online marketing do not have the same effect on entrepreneurial risks and we can rank them. Also, in examining the impact of business strategies on risks, the results showed that planning strategy has the greatest impact on reducing credit, operational and liquidity risks whilst relationship strategy has the greatest impact on reducing market risk. Online marketing strategy has the least observed effect on reducing credit risk and operational risk, and direct marketing strategy and financial strategy have the lowest effect on reducing liquidity and market risks. Conclusion: The effect of business strategies on reducing entrepreneurial risks is confirmed and we can rank strategies based on their impact on the risks facing businesses. Entrepreneurial risks can be reduced by using marketing strategies, and in conditions of uncertainty, the use of knowledge and expertise of marketing consultants can lead to improved decisions of entrepreneurs, resulting in sustainability and growth of businesses.
اختلال اضطراب اجتماعی
حوزههای تخصصی:
اضطراب اجتماعی، ترس آشکار و پیوسته از موقعیتهای اجتماعی و عملکردی است که سبب ارزیابی منفی در مورد شرکت در موقعیتهای ارتباطی شده و میتواند به دورافتادگی و جدایی فرد از اجتماع منجر گردد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اختلال اضطراب اجتماعی تهیه گردید. این پژوهش از نوع توصیفی تحلیلی بوده که با روش مطالعات کتابخانه تهیه گردیده است. ابزارهای گرداوری اطلاعات در این پژوهش مقالات علمی پژوهشی، کتب روانشناسی و پایگاه های اینترنتی مرجع مثل سیلیویکا و ایرانداک بود.با توجه به مطالعه انجام شده می توان گفت: اختلال اضطراب اجتماعی اکثراً در اوایل کودکی یا نوجوانی شروع میشود و یک دوره بدون وقفه را طی می کند. با توجه به اینکه اختلال های اضطرابی موجب مختل کردن فعالیت های تحصیلی، اجتماعی و خانوادگی می شود ؛ بیشتر افراد دارای اختلال اجتماعی به دنبال درمان نیستند و حدود 70 -80 درصد افراد دارای اختلال، تشخیص ثانویه اختلال های همایندی مانند فوبی اختصاصی، اگورافوبیا، افسردگی اساسی و سوء مصرف و وابستگی به الکل را دریافت می کنند .
به کارگیری روش کیو در شناسایی الگوهای ذهنی: تجربه گردشگران مذهبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت گردشگری سال ۱۷ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۷
239 - 264
حوزههای تخصصی:
گردشگری و مذهب همیشه با هم پیوندی ناگسستنی داشته اند. این پژوهش با هدف شناسایی الگوهای ذهنی گردشگران در مقاصد گردشگری مذهبی در شهر مشهد صورت گرفته و از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی است. در این پژوهش از روش کیو برای شناسایی الگوهای ذهنی استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش، گردشگران بوده اند که دست کم یک بار تجربه سفر به شهر مشهد مقدس را داشته اند. روش نمونه گیری به صورت هدفمند بوده است. تجزیه وتحلیل داده های حاصل از مشارکت 25 نفر از گردشگران بااستفاده از تحلیل عاملی کیو با نرم افزارSPSS 22.0 صورت گرفته است. یافته های این پژوهش هفت گونه ذهنی برای معنای گردشگری مذهبی را شناسایی کرده است که عبارت اند از: 1) معنویت طلبان، 2) آرامش طلبان، 3) تعلق گرایان، 4) رهایی طلبان، 5) جستجوگران، 6) ذهن گرایان ، 7) تجربه گرایان. معنویت طلبان، در جستجوی نزدیکی به خدا و آرامش طلبان در جستجوی دوری از فشار زندگی و روزمرگی بیشترین درصد الگوی ذهنی تجربه گردشگری مذهبی را تشکیل می دادند.
An Investigating the impact of quantitative trading strategies on the stock market crash according to the behavioral finance perspective (Case study: companies listed on the Tehran Stock Exchange)
حوزههای تخصصی:
According to the study of Fang and his colleagues in 2021, in order to reduce the fall of the stock market, companies pay attention to trading strategies and behavioral financial perspective, which have evaluated the assumptions and goals set in this regard; But there may be a gap in this path that prevents the connection or effect between the above variables, which is discussed in this study. This study aims to determine the effect of quantitative trading strategies on the fall of the stock market according to the perspective of behavioral finance (case study: companies admitted to the Tehran Stock Exchange). In order to analyze the research hypotheses, the statistical population was selected from 2016 to 2021 and for 6 years and included listed companies; the statistical sample was selected by elimination method and 90 companies. The research method used is a descriptive-analytical method and historical research data was collected and classified by referring to the financial statements and financial reports of the companies admitted to the Tehran Stock Exchange. The panel data method was used to analyze the statistical data; And in the analysis section, descriptive statistics, inferential statistics and various relevant tests were performed and data analysis was done using Eviews version 9 software. According to the analysis of the regression model, the findings of the research show that the main hypothesis has been confirmed and it was found that quantitative trading strategies have a negative and significant effect on the fall of the stock market according to the behavioral financial perspective of the companies admitted to the Tehran Stock Exchange. So that in this research, based on the t-statistics, the effectiveness of both special hypotheses (fall-timing and movement-reverse) was determined, and according to the mediating variable of behavioral financial perspective, they can also play a positive and significant role in reducing the fall of the stock market to be.
ارائه یک مدل ساختاری از عوامل زمینه ای موثر بر قصد ادامه استفاده از شبکه های اجتماعی در مشتریان با محوریت ارزش های فایده گرایانه و ارزش های لذت گرایانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت برند سال ۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۲
185 - 240
حوزههای تخصصی:
از آن جایی که قصد بهره گیری مداوم از شبکه های اجتماعی از اهمیت بالایی برای کسب وکارها برخوردار است، پژوهش حاضر با هدف تدوین یک مدل ساختاری از عوامل زمینه ای موثر بر قصد ادامه استفاده مشتریان از شبکه های اجتماعی با محوریت ارزش های لذت گرایانه و ارزش های فایده گرایانه، صورت گرفت. پژوهش از نظر هدف، کاربردی و به لحاظ ماهیت و روش، توصیفی-پیمایشی است. جامعه آماری را کلیه مشتریان شرکت کاله تشکیل داده که از شبکه های اجتماعی این شرکت استفاده می کردند. با توجه به نامحدود بودن حجم جامعه، طبق جدول مورگان، 384 نفر به عنوان نمونه تعیین شدند. برای انتخاب نمونه از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد و گردآوری داد ه ها توسط پرسشنامه انجام گرفت که از ترکیب پرسشنامه های مسک و همکاران (2019) و اشرف و همکاران (2019) حاصل شد. روایی محتوایی پرسشنامه با استفاده از نظرات خبرگان و پایایی آن، با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ محاسبه و تایید شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل عاملی تاییدی و مدل معادلات ساختاری با نرم افزار Amos استفاده شد. یافته ها نشان داد عوامل زمینه ای شامل نوآوری و ابتکار و عدم تحمل ابهام، با نقش میانجی ارزش لذت گرایانه و ارزش فایده گرایانه، بر قصد تداوم استفاده از شبکه های اجتماعی تاثیر معنادار دارند. همچنین عوامل آگاهی چهره، بازتاب پذیری ادراک شده، تطبیق پذیری ادراک شده، هم پیوندی ادراک شده، ناخودآگاهی ادراک شده و سازگاری ادراک شده با نقش میانجی ارزش لذت گرایانه بر قصد تداوم استفاده از شبکه های اجتماعی تاثیر معنادار دارند. عامل نیاز به منحصر به فرد بودن نیز با نقش میانجی ارزش فایده گرایانه، بر قصد تداوم استفاده از شبکه های اجتماعی تاثیر معنادار دارد.
بررسی اشتراک دانش مشتری در جوامع آنلاینِ برند با رویکرد فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه مشتری، به عنوان مهم ترین شریک برای فرآیند خلق ارزش در سازمان هاست. شرکت ها و سازمان ها نیز برای بهبود کارایی، بهره وری هزینه ها و کیفیت عملیات مشتری خود به استفاده از رسانه های اجتماعی و جوامع آنلاین روی آورده اند. هدف از پژوهش حاضر شناسایی عوامل مؤثر بر اشتراک دانش مشتری در جوامع آنلاینِ برند با تکنیک فراترکیب است. در پژوهش حاضر با به کارگیری رویکرد مرور سیستماتیک و فراترکیب کیفی، یافته ها و نتایج مطالعات بین سال های 2006 تا 2022 میلادی تحلیل شده است. همچنین، برای انجام دادن این کار از روش ساندروفسکی و باروسو استفاده شده است. در این پژوهش، پس از جست وجوی اولیه و یافتن پالایش منابع مرتبط با موضوع اشتراک دانش مشتری در جوامع آنلاینِ برند برای بررسی منابع مرتبط از روش ارزیابی حیاتی استفاده شد. همچنین، 76 منبع به عنوان منابع نهایی انتخاب شد و سپس با روش کیفیِ تحلیلِ اسنادی و با استفاده از نرم افزار اطلس تی، 7 بُعد و 74 مؤلفه به عنوان عوامل اشتراک دانش مشتری در جوامع آنلاین شناسایی شدند. ابعاد اصلی شناسایی شده عبارت است از: عوامل فردی، عوامل اجتماعی، انگیزشی، تکنولوژیکی، عوامل ساختار روابط شبکه برند، عوامل مرتبط با برند و عوامل مرتبط با دانش. توجه به عوامل مذکور از سوی مدیران شرکت ها می تواند منجر به بهینه سازی محیط های آنلاینِ تجاری، توسعه تعامل و بهره مندی از دانش مشتریان و افزایش مزیت رقابتی در جوامع آنلاین شود. از طرف دیگر، طراحان وب و شبکه های اجتماعی نیز می توانند با تمرکز بیشتر به این عوامل، محیط های آنلاین را متناسب با شرایط مشتریان طراحی کنند.
مربیگری در مقیاس مناسب: بررسی اثربخشی مربیگری هوش مصنوعی
حوزههای تخصصی:
شواهد محدودی از اثربخشی تجربی در مورد تلاقی هوش مصنوعی (AI) و مربیگری سازمانی و زندگی وجود دارد. مربیگری "اثربخش است" اما اغلب در دسترس نیست یا مقرون به صرفه نیست. هوش مصنوعی می تواند مربیگری را برای دستیابی به مخاطبان گسترده تر توسعه دهد، با این حال، ما هنوز نمی دانیم که AI-coaching چقدر اثربخش است. این مطالعه که یک کارآزمایی طولی کنترل شده همانند سازی شده است، کارآیی یک مربی هوش مصنوعی ربات چت به نام Vici را آزمایش می کند. یک گروه آزمایشی (75 نفر) به مدت شش ماه از Vici استفاده کردند. هشت مقیاس در مورد دستیابی به هدف، تاب آوری، بهزیستی روانشناختی و استرس ادراک شده از گروه آزمایش و کنترل (94 نفر) جمع آوری شد. داده ها در ابتدا، پس از شش ماه استفاده از چت بات، و سه ماه بعد از آن جمع آوری شد. گروه آزمایش افزایش آماری معنی داری را در دستیابی به هدف نشان دادند، در حالی که سایر معیارها نتایج غیرمعنی داری داشتند. این نتایج را با استفاده از تئوری های هدف و کنترل و هوش مصنوعی تفسیر می کنیم تا نشان دهیم که مربیگری هوش مصنوعی در یک گستره ی محدود مؤثر است، و همچنین نشان می دهیم که هوش مصنوعی می تواند مربیگری را به روشی مقرون به صرفه و اثربخش گسترش دهد.
تأثیر ارزش های فرهنگی هافستد بر میزان رضایتمندی شهروندان از فعالیت های گردشگری (موردمطالعه: شهر بابلسر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت گردشگری سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۸
9 - 38
حوزههای تخصصی:
این پژوهش، باهدف بررسی ارتباط میان ارزش های فرهنگی شهروندان بابلسر و رضایتمندی آن ها از فعالیت های گردشگری، صورت گرفته است. پژوهش حاضر، ازنظر هدف، کاربردی و ازنظر ماهیت، توصیفی – تحلیلی است. روش نمونه گیری این پژوهش، تصادفی ساده می باشد. جامعه ی آماری موردمطالعه، شهروندان بابلسری می باشند که از طریق فرمول کوکران، 382 نفر از آن ها انتخاب شدند. پرسشنامه پژوهش، از پرسشنامه های استانداردی مرتبط با ابعاد فرهنگی هافستد و رضایتمندی از گردشگری، تدوین شد. پژوهش حاضر برای اولین بار، ارتباط بین ابعاد هافستد و رضایت شهروندان را سنجید. برای انجام آزمون های بخش توصیفی از نرم افزار اس پی اس اس[1] و نیز آزمون های بخش استنباطی پژوهش، از نرم افزار پی ال اس[2]، استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد: ارزش های فرهنگی شهروندان با رضایتمندی آن ها از فعالیت های گردشگری رابطه معناداری داشت، به صورتی که از میان 6 بعد موردبررسی، 3 مؤلفه: فردگرایی/ جمع گرایی، جهت گیری بلندمدت/ کوتاه مدت و افراط/ خویشتن داری رابطه معناداری با میزان رضایتمندی شهروندان از فعالیت های گردشگری داشتند و همچنین شهر بابلسر، جامعه ای با تعادل فرهنگی در توزیع قدرت، اجتناب از عدم قطعیت قوی، فردگرا، متعادل با گرایش به سمت زن سالاری، جهت گیری بلندمدت و افراطی است. [1] SPSS [2] PLS
تبیین برخی از عوامل موثر بر توسعه گردشگری کشاورزی در باغ های مرکبات (مورد مطالعه: استان های حاشیه دریای خزر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت گردشگری سال ۱۷ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۷
79 - 111
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر شناسایی برخی از عوامل تاثیرگذار بر توسعه خدمات مختلف گردشگری کشاورزی توسط باغداران مرکبات استان های حاشیه دریای خزر می باشد. ابزار جمع آوری اطلاعات در این پژوهش پرسشنامه بود. جامعه آماری این مطالعه باغداران مرکبات تک کارکردی و چندکارکردی در سه استان مازندران، گیلان و گلستان بود که به ترتیب با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی با انتساب متناسب و روش نمونه گیری در دسترس اقدام به نمونه گیری شد. تحلیل داده های جمع آوری شده در قالب آمار توصیفی و استنباطی با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد. نتایج آزمون رگرسیون لجستیک به منظور تعیین متغیرهای پیش بینی-کننده تصمیم به ورود باغداران به ارائه خدمات گردشگری کشاورزی نشان داد که متغیرهای؛ شرکت در دوره های کارآفرینی، میزان دانش و مهارت در توسعه گردشگری کشاورزی، مهارت و روحیه کارآفرینی باغداران، و نگرش آنها نسبت به متنوع سازی فعالیت کشاورزی قادر به پیش بینی 7/66 درصد از تغییرات متغیر وابسته (پذیرش گردشگری کشاورزی) بوده اند.
تأثیر نوآوری در مدل کسب وکار بر عملکرد شرکت های مستقر در پارک علم و فناوری دانشگاه شریف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۴ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
401 - 417
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف مقاله حاضر، تحلیل و بررسی تأثیر نوآوری در مدل کسب وکار و چهار بُعد آن، یعنی نوآوری محصول، فرایند، سازمانی و بازایابی، بر عملکرد شرکت های مستقر در پارک علم و فناوری دانشگاه صنعتی شریف، با نقش تعدیلگری شبکه سازی و نیز دانش بنیان بودن شرکت هاست. روش: پژوهش حاضر، از حیث داده ها و روش تحقیق کمّی است. داده ها ی لازم برای تحلیل فرضیه ها، از طریق 59 پرسش نامه تکمیل شده در سال 1399 گرد آوری شده است. پرسش نامه این پژوهش، بر اساس پیشینه و پرسش نامه استاندارد پیمایش نوآوری تنظیم شده است. جامعه آماری، شامل 70 شرکت دارای عملکرد نوآورانه مستقر در پارک علم و فناوری شریف است. فرضیه ها از طریق تحلیل عاملی و نرم افزار اسمارت پی ال اس 3 آزمون شد. روایی و پایایی سازه ها، به کمک آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی و متوسط واریانس تأیید شد. یافته ها: بر اساس آزمون فرضیه ها، نوآوری در مدل کسب وکار تأثیر مثبت و معناداری بر عملکرد شرکت ها دارد. از میان ابعاد نوآوری در مدل کسب وکار، نوآوری محصول و بازاریابی تأثیر مثبت و معناداری بر عملکرد شرکت ها داشته است؛ در حالی که نوآوری فرایند و نوآوری سازمانی، بر عملکرد شرکت های مستقر در پارک شریف تأثیر معناداری ندارند. تأثیر مثبت هر دو متغیر تعدیلگر شبکه سازی و دانش بنیان بودن در تأثیرگذاری نوآوری در مدل کسب وکار بر عملکرد شرکت های پارک شریف نیز تأیید شد. نتیجه گیری: بر اساس یافته های مقاله، شرکت های پارک شریف که اغلب کوچک و معطوف به نوآوری در محصول هستند، به نوآوری در فرایند یا سازمانی توجه کافی ندارند. بی تأثیربودن نوآوری فرایندی و سازمانی بر عملکرد، دلالت از این دارد که توانمندی های شرکت های پارک شریف، به واسطه نوآوری فرایند و نوآوری سازمانی ارتقا می یابد؛ اما به طور مستقیم بر عملکرد آن ها تأثیر ندارد که به توجه مدیریتی شرکت ها و نیز مدیران پارک نیازمند است.