فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۳۴۱ تا ۴٬۳۶۰ مورد از کل ۱۴٬۷۱۷ مورد.
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۷ شماره ۷۶
حوزههای تخصصی:
بدن مندی سوژه در میانه هستی شناسی و اخلاق: واکاوی پدیدارشناسانه بَدن در اندیشه هایدگر و لویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هایدگر در هستی و زمان به بحث از بدن مندی «دازاین» نپرداخته است و آن را به مجالی دیگر موکول کرده است، یعنی در درس گفتارهای زولیکون (1969۔1959م) - که برای پزشکان و روان شناسان سوئیسی ارائه شده اند. او این واقعیت بنیادین که بدن مندیِ دازاین گشایشی به روی جهان است، اگزیستانس او فرای بدن فیزیکی اوست و می تواند جهان را در افق بدن مندی اش تفسیر نماید را با عنوان «بدن بخشی پیش رونده» معرفی می کند. در طرف مقابل، لویناس با رویکرد اخلاقی خاص خود به نقد دازاین هایدگری می پردازد: دازاین هایدگری آن جوری که باید انضمامی و «از گوشت و خون» دیگر آدمیان نیست! لویناس بر این عقیده پافشاری می کند که مواجهه چهره به چهره سوژه با دیگری - در مقام شرط امکان اخلاق - ذیل واقعیتِ بدن مندانه می گنجد. حکمت نوین بدن در بستر برقراری رابطه اخلاقی من با دیگری و گشودگی من دربرابر طلب و نیازهای او شکل می گیرد. در این مقاله، ضمن واکاوی پدیده بدن مندی سوژه در پدیدارشناسی های متفاوت این دو فیلسوف به مداقّه درباب نقد لویناس، یعنی «از گوشت و خون» نبودن دازاین هایدگری پرداخته خواهد شد.<br /> <br /> <br /> <br /> [1]. این مقاله مستخرج از رساله دکترای تخصصی فلسفه (محض) با عنوان «اهمیت بدن مندی سوژه در پدیدارشناسی اخلاقی امانوئل لویناس» است.
ارتباط ساختار منطقی زبان باارزش و معنای زندگی در اندیشه ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۵۵)
77 - 98
حوزههای تخصصی:
پرسش از زندگی و حیات پیشینه ای به درازای تاریخ بشر دارد و مسئله ای است که در تطور تاریخ اندیشه، چهره های گوناگونی به خود گرفته است. امروزه این پرسش با جدیت بیشتری پیگیری می شود تا بدانجا که حتی در محافل دانشگاهی به شکل گرایشی از فلسفه دین درآمده است. همچنین، در میان نحله های فلسفی گوناگون معاصر، فیلسوفان تحلیلی و زبانی با دقت و ژرف کاوی ویژه ای ساختار گوناگون گزاره های زبان را تحلیل کرده اند که تا حدودی در نگرش های رساله منطقی فلسفی ویتگنشتاین ریشه دارد. بنابراین، تحلیل ساختار منطقی پرسش از معنای زندگی و درستی یا نادرستی طرح آن در اندیشه ویتگنشتاین جذاب و نوین است؛ زیرا از یک سو، در اندیشه دوپاره وی، گزاره های برخی از علوم، مانند اخلاق، فلسفه، هنر، دین و متافیزیک به دلیل هم سو نبودن با معیارهای منطقی زبان، مهمل و بی معنا هستند و از سوی دیگر، باورهای ایمانی و عمل گرایانه وی، جلوه ای متفاوت به برداشت ها از زندگی و حیات انسان داده است. از این رو، تلاش ما این است که در مقاله حاضر، تناقض موجود در اندیشه ویتگنشتاین را در تناسب با پرسش مهم معنای زندگی بسنجیم و پاسخ احتمالی او را نقد و بررسی کنیم.
ذهنیت گرایی از دیدگاه قاضی عبدالجبار معتزلی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۷ شماره ۷۵
139 - 155
حوزههای تخصصی:
در این مقالله سعی شده است با روش توصیفی تحلیلی دیدگاه قاضی عبدالجبار در مورد مناقشه معرفتی ذهنیت گرایی در سه حیطه متافیزیکی (هویات خارجی)، ارزش های اخلاقی و ارزش های زیباشناختی بیان شود. هرچند تا کنون پژوهش هایی درباره عینیت یا ذهنیت ارزش های اخلاقی از دیدگاه عبدالجبار انجام شده، اما کار مستقلی که به بررسی ذهنیت گرایی در هر سه حیطه پرداخته باشد، صورت نگرفته است. از دیدگاه عبدالجبار پذیرش ذهنیت گرایی متافیزیکی مستلزم تناقض است و او با دلایل متعدد سعی در ابطال این دیدگاه دارد. در حیطه اخلاق نیز عبدالجبار با ارایه نظریه ای به نام وجوه، ارزش های اخلاقی را عینی دانسته و در رد ذهنیت گرایی و همچنین قراردادگرایی در اخلاق دلایلی اقامه می کند؛ اما در ارزش های زیباشناختی عبدالجبار جانب ذهنیت گرایی را گرفته و این ارزش ها را وابسته به فاعل شناسا می داند؛ البته در این قسمت وی بیشتر به توصیف دیدگاهش پرداخته و دلایل چندانی برای دیدگاهش اقامه نمی کند.
ضرورت کاربست زبان شناسی شناختی در فهم قرآن و دستاوردهای آن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۷ شماره ۷۵
5 - 54
حوزههای تخصصی:
زبان شناسی شناختی یکی از علوم شناختی است که در دهه های اخیر گسترش چشمگیری یافته است. این شاخه علمی که از نتایج دیگرعلوم شناختی در خصوص ذهن و فرایندهای ذهنی سود می برد، تأثیر گسترده ای بر مطالعات ادبی و فهم متون دینی داشته است. به کارگیری این جریان در مطالعات قرآنی دستاوردهای زیادی داشته و همچنان در حال گسترش می باشد. نگارنده با اشاره به ادعای اصلی این جریان و اصول آن، به بیان نقدهای مختلف از قبیل تجربه گرایی و نسبیت گرایی و عدم همخوانی با تجرد نفس و تجرد ادراک و غیره می پردازد و این نقدها را ناشی از سوء فهم این اصول و برخی ادعاهای فلسفی و عدم تعمق در آنها می داند. از این گذشته، به وجود تقریرهای مختلف از برخی دیدگاه ها- مانند بدن مندی- می پردازد؛ همچنین نگارنده تفاوت استعاره های مفهومی با استعاره ادبی را بیان کرده، مغالطات مخالفان در این زمینه را بر می شمارد و در پایان، به برخی دستاوردهای این نوع تحلیل در مطالعات قرآنی می پردازد. مطالعات قرآنی در عصر حاضر به مطالعات پیشین و پسین تقسیم می شوند. در نوع نخست، بر خلاف نوع دوم، به مفهوم سازی های درونی قرآنی وقع چندانی نهاده نمی شود و به تطبیق پاره ای از اصول زبان شناختی پیشین بسنده می شود.</span>
انقلاب در زبان: مبانی نظریه ی معنا نزد کریستوا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۶
17 - 32
حوزههای تخصصی:
نظریه معناکاوی کریستوا را میتوان متأثر از دو گرایش پدیدارشناسی و روانکاوی دانست. درواقع کریستوا با بیان عمل کرد معنازایی یا به عبارتی مواجهه فرایندهای دلالت (امر نشانهای و امر نمادین ) به پدیدارشناسی و روانکاوی بازگشتی انقلابی دارد. وی برای عمق دادن به تفسیر معنا، و شرح و تفسیر امر نمادین به پدیدارشناسی رجوع می کند و امر نشانهای را از روانکاوی فروید به ارث میبرد. کریستوا با برداشت خود از پدیدارشناسی هوسرل، میان پدیدارشناسی و روانکاوی ارتباط برقرار میکند و می کوشد بر این پایه نظریهای برای فرایند دلالت (معنازایی) ارایه دهد. مواجهه نظریه پدیدارشناسانه و روانکاوانه با یک دیگر بستری را فراهم می آورد تا کریستوا نظریه معنا و سوبژکتیویته خود را بسط دهد. در فضایی که غلبه با امر نمادین است، کریستوا تلاش می کند با بازتعریف فرایند دلالتی، امکان سرکشی و بازتولید معنا را به فرایندی انگیخته و دایمی تبدیل کند. وی می کوشد با بهره گیری از این مفهوم پویا، بازنمایی متفاوتی در زبان تولید کند و این خود انقلابی در درون زبان و ساختارهای فرهنگی است. این نوشتار در پی آن است تا پس از مروری بر عناصر دخیل در «فرایند دلالتی» در اندیشه کریستوا، به تأثیر عواملی هم چون روانکاوی فرویدی لکانی و پدیدارشناسی، در بسط نظریه معنا بپردازد و پرده از این انقلاب بردارد. پروژه کریستوا درحقیقت سویه دیگری از واسازی دریدایی از زبان متافیزیکی است.
تحلیل نفس شناختی امور خارق عادت و ادراکات فراحسی از دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و یکم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
111 - 129
حوزههای تخصصی:
امور خارق عادت و ادراکات فراحسی از آثار غریبه نفس دانسته شده و در مبحث نفس شناسی مورد بررسی قرار می گیرد. پرسش اساسی این است که صدور افعال خارق عادت براساس تحلیل نفس شناختی علامه طباطبایی، چگونه صورت می پذیرد؟ یافته های تحقیق حاکی از آن است که صدور این افعال با توجه به مبادی صدور فعل صورت می پذیرد که مبادی قریب و بعید آن عبارتند از: اراده و علم. در امور خارق عادت و ادراکات فراحسی، «اراده مؤثر» نقش دارد که برخاسته از قوت اراده و نیز علم و اعتقاد قطعی به تأثیر آن است. این علم و اعتقاد قطعی مبتنی بر حصول شرایط خاصی است و اعم از آن است که مطابق با واقع باشد یا نباشد، لذا خطابردار است. اراده مؤثر در اموری مانند سحر و کهانت، تنها متکی به نفس صاحب اراده است و در معجزات و کرامات متکی به پروردگار به عنوان مبدأ و منشأ این عالم است.
معنای زندگی در حیات دینی و حیات سکولار (نقد دیدگاه ریچارد تیلور)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۱
201 - 227
حوزههای تخصصی:
«نگاه دینی» و «نگاه سکولار»، دو نظام معنایی متفاوت برای حیات انسان ترسیم می کنند و پایه گذار دو سپهر کاملاً مختلف در زندگی انسان هستند. زندگی انسان در هر دو بستر دینی و سکولار، ویژگی هایی می یابد که متناسب با هرکدام می توان از معناداری یا بی معنایی زندگی انسان سخن گفت. ریجارد تیلور با اتخاذ رویکردی طبیعت گرایانه به مسیله معنای زندگی، می کوشد با تعریف زندگی بی معنا و سپس با طرح مفهوم خلاقیت و بیان ویژگی های آن به عنوان ملاک معناداری، به مسیله بی معنایی زندگی انسان سکولار پاسخ دهد. مسیله مطرح در این مقاله آن است که آیا با فرض وجود خلاقیت در حیات انسان سکولار می توان زندگی انسان را معنادار دانست؟ در پاسخ، این ادعا را پیش کشیده ایم که به رغم ادعای تیلور، زندگی خلاقانه انسان در حیات سکولار همچنان بی معناست و تنها زندگی توأم با خلاقیّتی که در حیات دینی باشد، معنادار خواهد بود؛ بدین معنا که با توجه به ویژگی های حیات دینی تنها انسان خلاق در ساحت دین است که می تواند با شکوفاساختن ظرفیت های وجودی اش به زندگی خود معنا بخشد، ولی چون در حیات سکولار انسان خودآیین و خود بنیاد است، ویژگی های لازم برای خلاقیت ادعایی تیلور برای معناداری زندگی تحقق نمی یابد. از همین رو، فرجام زندگی سکولار همچنان به بی معنایی می انجامد.
حکمت عملی از نظر آکویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۱
255 - 277
حوزههای تخصصی:
آکویناس بر این باور بود که طبیعت انسان مشتمل بر غایاتی ذاتی است که از نظمی پیروی می کنند که وی آن را قانون طبیعی می نامید. از نظر وی هم عقل نظری و هم عقل عملی دارای مبادی بدیهی ای هستند که بی نیاز از اثبات هستند. برخی در عقل عملی آکویناس میان دو زمینه اکتشافی و توجیهی تمایز قایل شده اند؛ زمینه اکتشافی سیندرسیس و زمینه توجیهی عاقبت اندیشی است. آکویناس بر این باور است که سیندرسیس غایت را برای فضایل اخلاقی تعیین می کند. غایتی که از طریق سیندرسیس به ادراک ما در می آید غایتی کلی است که میان شخص دارای فضایل و شخص مبتلا به رذایل مشترک است. آکویناس متناظر با دو نوع عاقبت اندیشی دو نقش برای آن قایل است، عاقبت اندیشی عام غایت قریب را تعیین می کند و عاقبت اندشی خاص انتخاب ابزار را انجام می دهد؛ سیندرسیس نیز غایت نهایی را تعیین می کند. آکویناس در خصوص معرفت به غایت از ارسطو جدا می شود چرا که ارسطو تعیین غایت را وظیفه فضایل اخلاقی می داند، در حالیکه نزد آکویناس فضایل اخلاقی صرفاً به غایت نهایی ای که از سوی سیندرسیس تعیین شده است، متمایل اند. وی با بدیهی دانستن اصل اول عقل عملی و هم ارز دانستن آن با اصل عدم تناقض، عقل عملی را در زمینه اکتشافی مرتبط با جزء علمی نفس و در زمینه توجیهی مرتبط با جزء محاسبه گر آن می داند. این در حالی است که ارسطو به وضوح در کتاب ششم اخلاق نیکوماخوس عقل عملی را مرتبط با جزء محاسبه گر می داند و نه جزء علمی.
بررسی پیامدهای اجتماعی و فرهنگ ساز مدیریت گرایی نهاد دولت در رهگذر فلسفه دولت دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
317 - 340
حوزههای تخصصی:
در اواخر سده بیستم دولت ها برای حل مشکلات مختلفی که با آنها روبه رو بودند، به سبک جدیدی از مدیریت دولتی روی آوردند که با عناوینی مانند مدیریت گرایی و مدیریت دولتی نوین شهرت یافت. اما زمان زیادی نگذشت که انتقادها به این روش مدیریت دولتی نیز وارد شد و مشخص شد که سبک مدیریت دولتی مبتنی بر فلسفه اقتصادی بازارمحور و شیوه های مورد استفاده در بخش خصوصی، نه تنها ادعاهای اولیه خود را برآورده نمی کند و تعارض هایی در آن وجود دارد، بلکه پیامدهای ناگواری نیز به همراه دارد که ناشی از فلسفه اصلی مدیریت گرایی یعنی اقتصاد سرمایه داری است. بنای اصول رفتاری بر اساس اقتصاد بازارمحور و قبول ارزش های فلسفی این سبک مدیریت توسط دولت و دولتمردان، به ناچار آنها را مبلغ و نماد همان باورها و پیش فرض ها خواهد کرد که در تعارض آشکار با اهداف و گزاره های دولت دینی است. روش تحلیل مقاله استفاده گسترده از متون موثق در خصوص موضوع و مطالعه کتابخانه ای وسیع برای شناخت اصول بنیادین اصول مدیریت دولتی نوین و مقایسه تحلیلی آن با اصول دولت دینی است. از طرفی پیش فرض ها و پیامدهای تشکیل دولت دینی نیز با استفاده از مطالعه کتابخانه ای وسیع تحلیل شده است. در پایان محقق سعی کرده است که با استفاده از روش تحلیلی و نگاه از منظر فلسفه دولت دینی پیامدهای فرهنگ ساز مدیریت گرایی را برشمرد و نشان دهد که استفاده از اصول غیردینی مستتر در سبک مدیریت دولتی نوین هرچند غیرعمدی باشد، شاید اثرات مخربی و دین گریزانه را در جامعه به همراه داشته باشد و حتی به استحاله دینی از طریق بی اعتمادی مردم به دولت دینی منجر شود.
نظریه ابن سینا درباره علم خداوند به جزئیات: بررسی تفسیر مایکل مارمورا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مایکل. ای. مارمورا، یکی از ابن سیناپژوهان پرآوازه معاصر، در مقاله ای با عنوان «جنبه هایی از نظریه ابن سینا درباره علم خداوند به جزئیات» تفسیر خاصی از نظریه ابن سینا درباره علم خداوند به جزئیات ارائه کرده است. در این مقاله، که از دو بخش تشکیل شده است، با رویکردی توصیفی انتقادی به بررسی خوانش وی می پردازیم. در بخش اول، تقریری از خوانش وی از ابن سینا ارائه می کنیم. از نظر مارمورا خداوند به اشیاء جزئی ای که فرد منحصر در نوع خود هستند، و به رخدادهایی که به چنین اشیائی منسوب اند، به صورت منفرد، علم دارد. همچنین وی بر اساس این که نظریه ابن سینا علم خداوند به همه جزئیات را تبیین نمی کند نتیجه می گیرد ابن سینا بر این باور است که خداوند به همه جزئیات، به صورت منفرد، علم ندارد. در بخش دوم، به نقدهایی پیرامون خوانش وی اشاره می کنیم. برخی از این نقدها عبارت اند از: عدم مشخص کردن مسائلی که نظریه ابن سینا قصد پاسخگویی به آنها را دارد، عدم اشاره به نقش صور در نظریه ابن سینا، عدم اشاره به علم از طریق علل در نظریه ابن سینا، تفسیر اشتباه از مثال کسوف در نظریه ابن سینا.
مقایسه اعتباریات اخلاقی محمدحسین طباطبایی و احساس گرایی اخلاقی آیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۲
121 - 135
حوزههای تخصصی:
بر مبنای برخی از نظریاتی که درباره ماهیت مفاهیم اخلاقی وجود دارد این مفاهیم را می توان در تقسیم بندی چهارگانه: عینی (خارجی )، فلسفی، احساسی (عاطفی) و اعتباری ( قراردادی) گنجاند. محمدحسین طباطبایی برای حل پار ه ای از معضلات فلسفی، نظریه نوین ادراکات اعتباری را مطرح می کند. وی در تقسیم بندی اعتباریات، اخلاق را هم جزئی از مفاهیم اعتباری می داند. برخی از ویژگیهایی که برای اعتباریات اخلاقی برمی شمرد مانند نسبی بودن، نشأت یافتن از عواطف و نیازها، عدم صدق و کذب پذیری و ... این نظریه را در تشابه با نظریه احساس گرایی اخلاقی آیر فیلسوف پوزیتیویسم قرن معاصر قرار می دهد. اما با تعمق در این دو نظریه خواهیم دید، تفاوتهایی اساسی و بنیادی بین آنها وجود دارد که نباید آنها را از نظر دور داشت؛ ازجمله این که آیر با بیان این دیدگاه در صدد رد مابعدالطبیعه و متافیزیک است، اما طباطبایی با بیان نظریه اعتباریات ( به طورکلی) در پی تثبیت جایگاه اصول عقلانی و فلسفی است.
اسپینوزا، لاک و استدلال در دفاع از مدارا و آزادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
61 - 82
حوزههای تخصصی:
موضوع نوشتار حاضر بررسی استدلال های اسپینوزا و لاک در دفاع از آزادی است. برای این هدف، ابتدا مدارا و آزادی را تعریف کرده و نسبتشان با یکدیگر را سنجیده ام، سپس بستر پیدایش نظریه های دفاع از مدارا و آزادی را شرح داده و تئوری های حامی خشونت دینی را به اختصار بررسیده ام. بعد از آن، استدلال های اسپینوزا در دفاع از آزادی را به تفصیل آورده ام، سپس استدلال های جان لاک در دفاع از آزادی و مدارا را تقریر کرده ام. در پایان نوشتار، با بررسی نسبت دفاعیات هر یک از این دو اندیشمند با مبانی مقوم خشونت دینی تلاش کرده ام نشان دهم استدلال های هر یک از این دو فیلسوف، کدام یک از مبانی مقوم خشونت دینی را خنثا می کند.
ضرورت تعلیم فلسفه برای نیل به سعادت از دیدگاه محمّدبن زکریای رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۶ پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
43 - 62
حوزههای تخصصی:
اگرچه از بین رفتن اکثر آثار محمد بن زکریای رازی بررسی اندیشه های وی را دشوار نموده، اما مطالعه آثار به جای مانده از وی نشان می دهد که مسأله سعادت برای او یک مسأله مهم بوده است. در اندیشه رازی سعادت همان رهایی از درد و و رنج و رسیدن به بی رنجی است و چون عالم ماده مقرون و مشحون با رنج است و قوای جسمانی سبب پیوند ما با این عالم هستند، لذا سعادت انسان در رهایی از این عالم و قوای جسمانی است. زکریا معتقد است که انسان می تواند بدون کمک گرفتن از دین و تنها به کمک عقل و فلسفه این راه رهایی را بپیماید. وی فلسفه و داشتن سیرت فلسفی را تنها راه سعادتمندی و نائل شدن شخص به سعادت حقیقی می داند. و در نظام فکری او فلسفه و داشتن زیست فلسفی نقش ضروری و بدیل ناپذیر در بحث سعادتمندی نوع انسانی ایفا می کند. در این مقاله اثبات مدعاهای فوق و اینکه فلسفه چگونه می تواند سبب رسیدن به سعادت شود، به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
انرگیا و انتلخیا: نقدی بر ارسطو از منظر رویکرد منادولوژیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۶ پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
63 - 85
حوزههای تخصصی:
مقاله ی حاضر کوششی است برای ارزیابی و نقادی نظریه ی حرکت ارسطویی از منظر رویکرد منادولوژیک - رویکردی که می کوشد همه چیز را بدون دخالت معجزه آسای غیر، و صرفا با اتکا به درون زایی جوهر توضیح دهد. این رویکرد میراثی لایب نیتسی است و در این نوشته نیز چیستی آن با رجوع به منادولوژی لایب نیتس توضیح داده خواهد شد. اتخاذ رویکرد منادولوژیک در فهم نقادانه ی ارسطو موجب پدید آمدن تعبیری متفاوت با تعبیر رایج از فلسفه ی او خواهد شد که این تعبیر را تعبیر طبیعت شناسانه نام نهاده ایم. در این پژوهش به مفاهیم انتلخیا، دونامیس/فوسیس و انرگیا پرداخته شده است. بخش اصلی این نوشتار با تکیه بر تعبیر طبیعت شناسانه به سراغ تمایز موجودات طبیعی و مصنوعی و جدایی متحرک و محرک می رود تا نشان دهد نظرات ارسطو در این حوزه ها نه با رویکرد طبیعت شناسانه سازگارند و نه خود قدرت مقاومت در برابر انتقادات و پرسش ها را دارند. این مقاله تلاشی است بران آشکار کردن این نکته که ارسطویی ماندن مستلزم گذر از ارسطو است. مقاله ی حاضر رویکردی تاریخی و تبارشناسانه ندارد و صرفا تحلیلی است فلسفی درباره ی مفهوم خودمتحرک بودن، در موجودات غیرمجرد، از طریق خوانش ارسطو به اتکای منادولوژی.
مسأله باید و هست از دیدگاه علامه طباطبایی(ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۴
5 - 24
حوزههای تخصصی:
فرااخلاق به مبادی تصوری و تصدیقی علم اخلاق می پردازد. یکی از موضوعات فرااخلاقی، مباحث منطقی است که به استنتاج مفاهیم و گرازه های اخلاقی می پردازد؛ بنابراین، رابطه باید و هست در دیدگاه علامه طباطبایی در زمره مباحث منطقی فرااخلاق است که نوشته ای به روش این مقاله به آن نپرداخته است. نویسنده در این مقاله درصدد است تا دیدگاه علامه طباطبایی درباره ارتباط جمله های اخلاقی را در تمام جوانب تبیین و بررسی کند. ایشان جمله های اخلاقی را اعتباری، اخباری و استنتاج پذیر و آن استنتاج را جدل می داند. اما به نظر می رسد بیانی برهانی از جمله های اخلاقی بر طبق نظریه علامه امکان داشته باشد و اشکال های طرح شده در بیان علامه طباطبایی بر برهان پذیری جمله های اخلاقی قابلیت پاسخ را دارند. به هر حال ایشان جدل در جمله های اخلاقی را قبول دارد و جمله های اخلاقی را بر پایه واقعیتِ نامتغیر استوار می داند؛ بنابراین ایشان نسبی گرایی اخلاقی را نمی پذیرد و با شکاف باید و هست مخالفت می کند.
تسلسل در علل مادی و مسئله عدم تناهی زمان در فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هشتم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۰
249 - 268
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا معتقد است که تسلسل در همه ی علت ها محال است و از جمله ی این علت ها علت مادی است. البته وی برخی ترتب های مادی را از این تسلسل محال استثنا می کند. بررسی ویژگی های اجزای زمان نشان می دهد که اجزای زمان به هم وابسته هستند. با تحلیل دقیق تر ارتباط اجزای زمان متوجه می شویم که این وابستگی در ضمن نوعی علیت مادی بوده به نحوی که مشمول قواعد حاکم بر علل مادی می شوند. در نتیجه ادله ابطال تسلسل در علل، عدم تناهی زمان را نیز در بر خواهد گرفت. برای حل این تناقض، نشان می دهیم که ترتب و تقسیم پذیری زمان وابسته به اجزای مسافت حرکت مصحح زمان است و تناقض مذکور در صورتی پیش می آید که حرکت مصحح زمان را مقدار حرکت در مسافت مستقیم بی نهایت بدانیم اما با دوار دانستن مسافت حرکت مصحح زمان، این تناقض برطرف می شود.
بررسی امکان و توضیح وقوع بهره گیری از روش شناسی های پست مدرن در الهیات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۳
137 - 155
حوزههای تخصصی:
این نوشتار در پی توضیح امکان بهره گیری از روش شناسی های پست مدرن در الهیات است. انجام این مهم ضمن سه گامِ توضیح زمینه های نظری حاکم بر دیدگاه های مخالف با امکان چنین بهره گیری هایی ، بررسی چندوچون وقوع آن با توجه به ادبیات «الهیات پست مدرن» و، نهایتاً، اقامه استدلال مبنی بر صحت معرفت شناختی امکان بهره گیری هایی از این دست تعقیب گردیده است. در واپسین گام، که بخش نهایی هسته نظری نوشتار را عرضه می دارد، تلاش شده است صحت و معنای بهره برداری روش شناسانه از پست مدرنیسم طی مطالعه ای الهیاتی توضیح داده شود؛ و این مهم، بر اساس منطق معرفت شناختی حاکم بر رویکردی از این دست، اثبات گردد. جهت انجام این مهم ایده هایی هم چون تقدم معرفت شناسی بر هستی شناسی در مطالعه ای پست مدرن از امر الهیاتی به بحث نهاده شده است و گشودگی معرفت شناختی نظریه های پست مدرن در مواجهه با الهیات موضوع تامل واقع گردیده است.
توحید صمدی در افق اندیشه علامه حسن زاده آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و سوم بهار ۱۳۹۷ شماره ۸۷
169 - 197
حوزههای تخصصی:
توحید صمدی قرآنی که در نگاه و نگره یا بینش عرفانی علامه حسن زاده آملی مهم ترین مسیله در معارف عرفان اسلامی است، همان توحید عرفانی یا نظریه وحدت شخصی وجود است که عارف در مقام عین الیقین یا – بالاتر - حق الیقین بدان نایل و واصل می شود و سالک عارف می یابد که وجود، مساوق حق است و حق سبحان صمد است. ایشان بر این باورند که توحید قرآنى همان توحید صمدى است که توحید واقعى همه انبیا و اولیاءالله است و هدف نهایی عارف، ظهور و شهود سلطان وحدت حق در سیر انفسى سالک الی الله است. علامه حسن زاده آملی برای نخستین بار از وجود اصیل مساوق حق و صمد حقیقى، به «توحید صمدى» تعبیر مى کند. اکنون پرسش این است که توحید صمدی در افق اندیشه علامه به چه معنایی است و مفاهیم کلیدی آن کدام اند؟ موضع شریعت در این موضوع چیست؟ فرضیه نوشتار این همانی میان توحید وجودی – شهودی یا وحدت وجود عرفانی با توحید صمدی قرآنی است که در محورهایی چون مفهوم شناسی توحید صمدی، مفاهیم کلیدی توحید صمدی و وجود وحدت صمدی و – آن گاه - توحید عرفانی و صمدی در شریعت تحلیل و تعلیل شد. برونداد مقاله نیز ایضاح و اثبات عینیت و این همانی توحید عرفانی و قرآنی در قالب توحید صمدی از منظر علامه حسن زاده آملی و پاسخ به برخی شبهات مانند سنخیت- به معنای تشابه- و عینیت- به معنای حمل شایع صناعی- میان حق و خلق است.
برهان «وجوب و امکان» سینوی؛ رهیده از تسلسل، گرفتار ماهیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از براهین قابل اعتماد نزد غالب فیلسوفان اسلامی برای اثبات خدای متعال، برهان «وجوب و امکان» است. ابن سینا در کتاب الاشارات و التنبیهات به نحوه خاصی این برهان را ارائه داده است، که به نظر خویش در این برهان، خلق، واسطه اثبات حق قرار نگرفته، بلکه با نظر به خود وجود، وجود خدا را اثبات کرده و این نوع از برهان را «صدیقین» نامگذاری کرده است. به نظر می رسد فلاسفه متأخر همین اصطلاح را پذیرفته اند و با معیار خود ابن سینا به نقد صدیقین بودن این برهان پرداخته اند. دو اشکال اساسی که در نقد قرار گیری عنوان «صدیقین» بر این برهان طرح شده است یکی ابتنای این برهان به ابطال دور و تسلسل و دیگری ابتنائش به مفهوم موجود و حیثیت ماهیت است. در این مقاله با بررسی این دو اشکال معلوم می شود که این برهان مبتنی به ابطال دور و تسلسل نیست ولی آن چنان که شیخ الرئیس ادعا می کند بر وجوب وجود از خود وجود استفاده نشده است و مفهوم موجود و حیثبت ماهیت در این استدلال نقش بازی می کند. در نتیجه اگر چه این برهان را در دستگاه فلسفی صدرا نمی توان «صدیقین» نامید ولی در دستگاه فلسفی مشا، بی واسطه ترین برهان بر اثبات وجود خداست.