فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۲۴۱ تا ۴٬۲۶۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
تأملات فلسفی سال هشتم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۰
41 - 67
حوزههای تخصصی:
این مقاله به مسأله ارزشمندی زندگی، که یکی از بحرانهای معنوی انسان مدرن است، میپردازد. در این راستا ، ضمن طرح نظریات طبیعت باوران در این خصوص، از خلال بیانات علامه در سراسر المیزان دیدگاهی فراطبیعت باور و خدامحور را استخراج کرده است. بنا بر این دیدگاه، زندگی در این دنیا بدون باور به خدا و حیات پس از مرگ پوچ و لهو و لعب است، اما انسان می تواند با ایمان و عمل صالح به مقام خلافت الاهی، و به این ترتیب به زندگی ای بغایت معنادار، دست یابد. دعوی این مقاله این است که با توجه به ذومراتب بودن مفهوم ارزش و تفاوت سطح ارزشمندی زندگی، می توان گفت که در عین حال که ارزش حیات بدون باور به خدا و زندگی پس از مرگ در مقایسه با ارزش حیات مورد نظر علامه مایل به هیچ است، از منظر ذهنی شخص صاحب زندگی چنین نیست. در عین حال، حتی از منظر عینی می توان میان دیدگاه فراطبیعت باور علامه و نظریه های طبیعت باور جمع کرد و نتیجه گرفت که هر یک از این دو درصددند تا شرایط دستیابی به مرحله خاصی از ارزشمندی زندگی را بیان کنند.
اهمیت اصالت اثر هنری از منظر مخاطب در زیباشناسی تکاملی دنیس داتن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دنیس داتن [1] ، فیلسوف معاصر امریکایی (1941-2010)، دعوی آن دارد که هنر و زیباشناسی گونه ای سازگاری تکاملی و برآمده از انتخاب طبیعی و انتخاب جنسی اند و ریشه در غرایز انسانی و سرشت مشترک انسان ها دارند. او که نظریه ی تکامل را مبنای نظریه ی هنر خود قرار می دهد در کتاب غریزه ی هنر: زیبایی، شعف و تکامل در تأیید ادعای خود، به موارد گوناگونی می پردازد که از مهم ترین و جالب توجه ترین آن ها سلیقه های مشترک زیبا شناسی و ترجیح های هنری مشابه میان انسان ها در همه جای جهان و در دوره های گوناگون تاریخی است. داتن با توجه به اشتراک های موجود در تمایل ها و ترجیح های هنری انسان ها، فهرستی دوازده گانه شامل معیارهای لازم برای هنری بودن امور تدوین می کند که بخشی از معیارهای موجود در این فهرست با انتخاب طبیعی و بخشی از آن ها با انتخاب جنسی در ارتباط اند. به عقیده ی او بخش قابل توجهی از هنرها محصول انتخاب جنسی هستند و انتخاب طبیعی به تنهایی برای توجیه وجود همیشگی و ماندگار هنرها کافی نیست.
تشکیک وجود و ماهیت در نظام فلسفی شیخ اشراق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۴
57 - 72
حوزههای تخصصی:
بحث تشکیک یکی از مهمترین مسائل فلسفی است که در نظامات فلسفی بدان پرداخته شده است. صدرالمتالهین قائل به تشکیک در وجود بوده و با تفتیش در نظام مشایین، ایشان را نیز قائل به تشکیک خاصی میداند. ولیکن قرائت صدرا و اتباع ایشان از تشکیک در نظام اشراقی، تشکیک ماهوی است. زیرا صدرا، اعتباریت وجود را در نظام فلسفی شیخ اشراق به معنای معقول ثانی منطقی پنداشته فلذا شیخ اشراق را اصالت ماهوی دانسته و مباحث تشکیکی ایشان را در ساحت ماهیت معنا کرده است. نگارنده قائل است که اولاً: اعتباریت وجود در نظام اشراقی به معنای معقول ثانی منطقی نیست تا اینکه شیخ اشراق را اصالت ماهوی بدانیم بلکه وی قائل به عینیت وجود است و اعتباریت به معنای معقول ثانی فلسفی است. و ثانیاً: شیخ اشراق فقط مباحث تشکیک را در ماهیت مطرح ننموده بلکه تمایز تشکیکی را در ساحت وجود نیز طرح نموده است. و ثالثاً: اگر ایشان قائل به تشکیک ماهوی است به جهت این است که وجود و ماهیت را در عالم خارج منحاز از یکدیگر نمیداند فلذا تشکیک وجود منجر به تشکیک ماهیت خارجیه نیز می شود.
تبیین و تحلیل ماهیت از منظر قیصری و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسأله ماهیت از جمله مباحث بنیادین و با اهمیت در فلسفه و عرفان اسلامی است؛ اما امروزه به دلیل نگاه اصالت وجودی، توجه و شناخت ماهیت به حاشیه رفته و ماهیت شناسی تبدیل به حوزه ای فرعی گردیده است. همچنین استفاده از ظرفیت های موجود در فلسفه اسلامی و عرفان اسلامی جهت بهره از توانایی های هر یک از این دو، در رشد و بالندگی روز افزون دیگری، امری غیرقابل تردید است؛ اهمیت مطلب فوق را به عنوان نمونه می توان در نظام حکمی ملاصدرا مشاهده نمود. مقاله حاضر به تبیین مسئله ماهیت در نظر قیصری؛ یکی از مهم ترین صاحب نظران و شارحانِ حوزه عرفان نظری، پرداخته و عنوان می کند که از منظر قیصری اعیان ثابته موجود در علم حق تعالی، همان ماهیات هستند. سپس به تبیین دقیق ماهیات از دیدگاه علامه طباطبایی؛ بنیان گذار نظام حکمی نوصدرایی، می پردازد و در نهایت به بررسی و تحلیل ماهیت از نظر قیصری و علامه طباطبایی پرداخته است. نگارندگان بر این باورند که ماهیات از نظر قیصری همان اعیان ثابته در علم حق تعالی هستند و علم انسان سایه ای از علم خداوند است، اما ماهیات در نظر علامه حد وجودات خاص خارجی در ذهن هستند که در نتیجه تفاعل ذهن و عین، و با وجودی اعتباری در علم انسان تحقق می یابند.
اثر بخشی آموزش فلسفه به کودکان بر راهبردهای یادگیری دانش آموزان و پایداری آن در طول زمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ، مطالعه اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان بر راهبردهای یادگیری دانش آموزان انجام شد. این ﭘ ﮋوﻫﺶ از ﻧﻮع ﺷﺒﻪ آزﻣﺎیﺸی ﺑﺎ ﭘیﺶ آزﻣﻮن، ﭘ س آزﻣ ﻮن، پیگیری و ﮔ ﺮوه کنترل صورت گرفت. نمونه آماری شامل 50 نفر (25 نفر گروه آزمایش و 25 نفر گروه کنترل) بود. گروه آزمایش 9 جلسه 90 دقیقه ای آموزش از کتاب های داستان های فکری فیلیپ کم و متیو لیپمن دریافت کردند اما گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. ﭘﺲ از اﺗﻤ ﺎم ﺑﺮﻧﺎﻣ ه آﻣﻮزش از ﻫ ﺮ دو ﮔﺮوه ﭘﺲ آزﻣﻮن و از گروه آزمایش پیگیری یک ماهه ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪ. برای جمع آوری داده ها ازپرسشنامه راهبردهای یادگیری استفاده شد .نتایج ﺗﺤﻠی ﻞ کوواریانس و آزمون t نشان داد که تفاوت معناداری بین ﮔ ﺮوه های آزﻣ ﺎیﺶ و کنترل در راهبردهای یادگیری وجود دارد و میانگین گروه آزمایش در پس آزمون و پیگیری از گروه کنترل بیشتر بود و آموزش فلسفه به کودکان در افزایش راهبردهای یادگیری دانش آموزان در پس آزمون و پیگیری مؤثر بوده است.
الزامات و چالش های اجرایی و اخلاقی پژوهش با کودک: ارائه نمونه الگوی مشارکتی برای پژوهش در حوزه جنسیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دهه های اخیر، رویکردی در بررسی دوره کودکی و پژوهش راجع به کودک، به وجود آمده است که در آن کودک به عنوان مشارکت کننده ای فعال جهت فهم موضوعات و مسائلی که مرتبط با وی می باشند، در نظر گرفته شده است؛ این رویکرد در تقابل با نگاهی است که کودک را عضو منفعل پژوهش می داند. این رویکردِ مشارکتی البته با چالش ها و مسائل اجرایی و اخلاقی پژوهش با کودکان روبرو ست. مقاله حاضر این چالش ها را مورد بررسی و تدقیق قرار می دهد و با ارائه پیشنهادات و راهکارهایی، راه را برای رویکرد مشارکتی بررسی کودک ممکن می سازد. همچنین در مقاله حاضر، نمونه یک پژوهشی کیفی با مدل مشارکت فعال با کودک در راستای فهم کودکان از جنسیت معرفی می گردد. در این پژوهش، ساخت ابزارهای مشارکت دهنده کودک برای انجام مصاحبه نیمه ساختاریافته با کودک مدنظر قرار گرفته است.
رابطه ادراک حسی با تجربه استتیکی و زیبایی در استتیک لایب نیتس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۳
175 - 194
حوزههای تخصصی:
شرح لایب نیتس از ادراک حسی برای درک سنت استتیک عقل گرایانه آلمانی در قرن هجدهم بسیار حایز اهمیت است. تأملات او در این باب چارچوبی دکارتی دارد و برای دیدگاه های او درباره تجربه استتیکی بسیار کانونی است. او با توجه به ماهیت واضح ولی مغشوش ادراک حسی، مفهوم کمال و لذت را تبیین می کند و از همین معبر ره به تعریف زیبایی می برد. کمال عبارت است از نیرو یا توانایی متحدساختن ویژگی های کثیر در یک ویژگی؛ لذت، از نظر او، عبارت است از احساس کمال در اشیا؛ زیبایی هم نزد او همانا تعمق یا تأمل بر امری لذت بخش یا خوشایند، یا کمال شیء است. در این مقاله قصد داریم پس از بررسی اهمیت لایب نیتس در استتیک آلمان، ماهیت ادراک حسی نزد او، و سپس رابطه آن را با تجربه استتیکی، کمال، لذت و زیبایی در سپهر استتیک او بکاویم و در اخر هم نقد و نظری بر استتیک او داشته باشیم.
الهیات سلبی در اندیشه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۳۶)
585 - 605
حوزههای تخصصی:
در این مقالهاللهیات سلبی در ابعاد وجودشناختی، معرفت شناختی و زبان شناختی در اندیشه ابن سینا با توجه به دلایلی چون تباین خالق و مخلوق، تأکید بر وحدت و بساطت حقیقی ذات خدای متعال، مثل و شبیه نداشتن، همچنین حد و ماهیت نداشتن او، اطلاق و عدم تناهی، ناتوانی انسان در احاطه بر خدای متعال، تعالی و فوق عقل بودن خدا، نقص معرفت معلول نسبت به علت، محدودیت قوای ادراکی بشر بررسی شده است. با بررسی نظاماللهیاتی ابن سینا به این تبیین می رسیم که در وجودشناسی سینوی وجود شکاف عظیمی بین وجود مطلق یعنی خدا و دیگر مخلوقات تأکید می شود. او علت مخلوقات است، اما شباهت نوعی با آنها ندارد و در بعد معرفت شناختی امکان معرفت ایجابی مطابق با واقع را برای انسان نفی کرده است. در ساحت زبان شناختی نیز دلایلاللهیات سلبی مبتنی بر بعد وجودی و معرفتی این دیدگاه است .طبیعتاً آنچه ناشناختنی و نایافتنی است، بیان شدنی هم نیست.
مبانی معرفت شناختی نقد هیوم بر براهین خداشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آن چه هیوم در باب گزاره های دینی بیان کرده، بر مبنای معرفت شناسی اوست. وی با هدف خدشه دار کردن الهیات طبیعی، آراء نقادانه اش نسبت به این گزاره ها را ارایه و بر مبنای تجربه گرایی اش، مدعیات الهیات طبیعی را خارج از محدوده معرفت بشری معرفی می کند. بر همین اساس، این جستار شامل سه بخش اصلی است، که به ترتیب به تأثیر آراء معرفتی هیوم بر نقدهای او به برهان هستی شناختی، برهان جهان شناختی و برهان نظم می پردازد. در این پژوهش، تجربه گرایی هیوم و همچنین نظرات او در باب براهین اثبات وجود خدا مورد نقادی قرار نمی گیرند؛ چراکه این مباحث هریک خود مجالی جداگانه می طلبند، و ضمناً، با هدف اصلی مقاله حاضر، یعنی درک تأثیر معرفت شناسی هیوم بر آراء او در باب براهین اثبات وجود خدا، نیز مستقیماً مرتبط نیست. اما اگر کسی خواهان نقد آراء هیوم در باب آن براهین باشد، می تواند از ماحصل این مقاله که نشان دهنده تأثیر حداکثری تجربه گرایی هیوم است، استفاده کند و با به چالش کشیدن آن مبانی معرفتی، این نقدها را هم متزلزل نماید.
تحلیل و نقد برهان وجوب و امکان آکوئیناس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آکوییناس، برخلاف تلقی شارحان بزرگی چون ژیلسون، نه تصحیحی در برهان های امکان سینوی و ابن رشدی صورت داده است، و نه اساساً به مواضع اختلاف آن ها آگاهی داشته است. از این رو حتی نتوانسته است در موارد اختلاف آنها، آگاهانه وارد بحث شود و داوری درستی بکند یا دست کم از یکی از آن دو آگاهانه جانبداری کند. تقریر نخست او ترکیبی ناشیانه از تقریرهای سینوی و ابن رشدی است که حاکی از عدم تسلط او بر مبانی فلسفی ابن سینا و ابن رشد است. در تقریر دوم هم بنا بر یک قرایت از آن، همین اشکال وارد است، علاوه بر آن که فرض های نادرستی هم در کار آورده است. در هر حال، او تحت تأثیر ابن رشد برهان های خویش را دو مرحله ای تنظیم کرده است، بی آن که بداند که ابن رشد در این کار معذور بوده است.محوریت علل و معلول های طبیعی در این برهان و تطبیق امتناع تسلسل بر آن از دیگر اشکالات این تقریر است.
نظریه معرفت گزاره ای صدرالمتالهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هشتم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۰
41 - 67
حوزههای تخصصی:
چیستی معرفت گزاره ای در معرفت شناسی معاصر ازمسایل مهم است. نظریه رایج در میان معرفت شناسان، معرفت گزاره ای را «باور صادق موجه» می شمرد، اما این نظریه با معضلی به نام «مشکل گتیه» مواجه شد. نقد گتیه بر تحلیل سه جزیی معرفت، باعث بازاندیشی بنیادین در مفهوم معرفت و پیدایش رویکردهای گوناگون از سوی معرفت شناسان معاصر گردید. این مقاله می کوشد با بازخوانی مساله «معرفت» در حکمت متعالیه، نظریه معرفت گزاره ای صدرالمتالهین را، متناظر با رویکرد های معرفت شناسی معاصر استخراج نماید. نظریه معرفت گزاره ای صدرا نظریه ای چند وجهی است؛ هم بعد معرفتی دارد و هم بعد عمل شناختی. وی معرفت را تنها به معرفت گزاره ای تحویل نمی کند، بلکه آن را دارای وجه عمل شناختی هم دانسته است. معرفت به اعتبار اخیردرفاعل اثرگذار است. ملاصدرا راه کسب معرفت گزاره ای را نیز به یک راه محدود نمی کند، بلکه در نگرش او قوای متعدد، فضایل معرفتی و اخلاقی، قوه قدسی، و حتی خداوند متعال، در دستیابی به معرفت مؤثر هستند.
میراث کانت در تجربه دینی شلایرماخر و نقدی بر تفاسیر موجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحث تجربه دینی در میان اندیشمندان مدرن ابتدائاً با طرح احساس وابستگی مطلق از سوی شلایرماخر آغاز شد. چنان که هدف از بحث تجربه دینی در فلسفه دین تحلیلی معاصر ارائه برهانی تجربی برای اثبات وجود خداوند است، بسیاری از پژوهشگران انتظار داشته اند احساس وابستگی مطلق شلایرماخر نیز در خدمت همین هدف متافیزیکی یا هستی خداشناختی بوده باشد. آیا این انتظار و تفاسیر حاصل از آن با آنچه خود شلایرماخر گفته است همخوانی دارد؟ برای روشن سازی این مطلب از روشی تاریخی و هرمنوتیکی در این مطالعه استفاده کرده ایم. کاربرد روش تاریخی ما را به تأثیرپذیری شلایرماخر از کانت رهنمون می شود، به طوری که خواهیم دید اکثر مفاهیم مورد استفاده او عملاً مفاهیم کانتی هستند. کاربست روش هرمنوتیکی نیز به ما امکان می دهد تا احساس وابستگی مطلق را در پرتو الهیات شلایرماخر به مثابه یک کل و همچنین مفهوم دین نزد کانت را در نظام فلسفی کانت به مثابه یک کل مورد توجه قرار دهیم. در پرتو به کارگیری این روش ها، معلوم می شود که تفسیر هستی خداشناختی از تجربه دینی نزد شلایرماخر یا همان احساس وابستگی مطلق تفسیر قابل قبولی از متن گفته های شلایرماخر نیست. او صرفاً توصیفی از خود آگاهی ارائه کرده که به مثابه توصیف امکان تبدیل شدن به برهانی برای اثبات وجود خدا را ندارد.
فهم رابطه خدا با عالم از روی مَثَل در حکمت اسلامی با تأکید بر دیدگاه صدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و سوم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۹۰
119 - 144
حوزههای تخصصی:
اینکه خداوند و شئونِ او شبیه چیست، از مهم ترین پرسش های مطرح در حوزه کلام، فلسفه دین، حکمت و عرفان است؛ از طرفی دیگر طبقِ آموزه های منطقی و فلسفی، تمثیل یا تشبیه افاده یقین نمی کند؛ لذا در فلسفه چندان جایگاهی برای طرح در خلالِ مباحث ندارد؛ اما حکمای اسلامی درعمل بسیار از تمثیل استفاده برده اند؛ به طوری که نوعی روشِ تفکرِ فلسفیِ خاص این فلسفه را القا می کند. به اعتقاد این مقاله در منظری کلی دو نوع تمثیل در منابعِ معرفتیِ حکمایِ اسلامی قابلِ تشخیص است که می توان یکی را «مِثل» و دیگری را «مَثَل (= مِثال)» نامید. تمثیل در معنای «مِثل»، تشبیهی در عرض و تمثیل در معنای «مَثَل» تشبیهی در طول است. بینِ دو تشبیه عرضی هیچ حملی - جز از جهتِ وجه تشبیه وجود ندارد؛ اما در تشبیه طولی بنا بر تطابقِ عوالم و درنتیجه از جهات مختلف حملِ حقیقت و رقیقت حاکم است. تمثیلِ طولی در آنِ واحد از هم ویژگیِ تشبیه برخوردار است و هم تنزیه. توجه به این نوع تمایز می تواند ما را در فهمِ بهتر مباحثِ حکمی نظیرِ حقیقتِ رابطه «نور مجرد» و «نور مادی»، فهم بخشِ اعظمی از مباحثِ دینی و حلِ بسیاری از معضلاتِ معرفتی یاری برساند.
استلزامات یگانه انگاری درباره اصل منشأ در اندیشه پیش سقراطیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
41 - 60
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله پی جویی چگونگی تبیین نسبت واحد و کثرات در تفکر نخستین فلاسفه پیش سقراطی است. بحث از واحد/کثرات به طور خاص در بحث از نسبت اصل منشأ واحد و چگونگی پیدایش موجودات به عنوان کثرات مبتنی بر آن اصل منشأ مطرح می شود. نخستین فلاسفه پیش سقراطی پس از پذیرش اصل منشأ واحد، به روش های مختلف برای تبیین نسبت واحد/کثرات کوشیدند. این تبیین ها را می توان در سه جریان اصلی طبقه بندی کرد: 1. تالس، آناکسیمینس و آناکسیماندر هم اصل منشأ واحد و هم کثرات یا موجودات را می پذیرند؛ 2. علی رغم پذیرش وجود واحد/کثرات، فهم کسنوفانسی و هراکلیتوسی از اصل منشأ واحد به گونه ای به این تشخیص می انجامد که وضع اصل منشأ واحد با پذیرش کثرات همساز نیست؛ 3. پارمنیدس اصلی ترین نماینده جریان سوم است که در آن وجود کثرات مطلقاً نفی می شود. نشان خواهیم داد که در این سه جریان، مفاهیم «واحد»، «کثرات» و «نسبت واحد و کثرات» چگونه بسط و تحول می یابد و زمینه را برای شکوفایی حداکثری رویکرد یگانه انگارانه به اصل منشأ تدارک می بیند.
پژوهشی در باب چیستی پدیدارشناسی کربن (مطالعه ای تطبیقی با تکیه بر مسائل اساسی پدیدارشناسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد پنجم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
43 - 63
حوزههای تخصصی:
در این گفتار تلاش بر این است که از معبر تلاشی تطبیقی و با در نظر گرفتن نسبت(های) مسائل اساسی پدیدارشناسی کربنی، یعنی «آگاهی»، «هستی»، «زمان» و «پدیدارشناسی به مثابه روش»، با سنت معهود پدیدارشناسی (هوسرل و هایدگر) پرتوی تازه بر چیستی پدیدارشناسی کربنی که غالباً مفروغ عنه پنداشته شده افکنده شود. بااین هدف، به اختصار از سرگذشت این مسائل در سنت پدیدارشناسی سخن گفته ایم و پس از آن تلقی کربن از این مسائل را بررسی کرده ایم. ماحصل این تلاش تطبیقی آشکار شدن تفاوت های دیدگاه کربن با دیدگاه سردمداران جنبش پدیدارشناسی است؛ به نحوی که تا حد زیادی می توان به این نتیجه نزدیک شد که پدیدارشناسی کربنی از اساس متفاوت و حتا مغایر با آنی است که در زبان اهل فلسفه پدیدارشناسی خوانده می شود. به عبارت دیگر، بار یزدان شناسانه این پدیدارشناسی سنگین تر از آن است که بتوان به همسان انگاری «تأویل» کربنی با پدیدارشناسی سنتی چیزی که در آثار نویسندگان و مترجمان ایرانی شاهد آن هستیم رأی داد. آنچه در ادامه خواهد آمد کندوکاوی در باب نسبت این مبادی تصوری با آن چیزی است که در سنت پدیدارشناسی سراغ داریم.
نظریه شونیَتا (خلأ) و مفاهیم وابسته به آن در فلسفه مادهیه میکه بودایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
195 - 226
حوزههای تخصصی:
طریق مهایانه شاخه بزرگی از دین بودایی است که در کشورهای چین، نپال، تبت، مغولستان، کره، تایوان، ویتنام و ژاپن پیروان بسیار دارد. این آیین که جدیدتر از شاخه خواهر آن، یعنی تهره واده (هینه یانه) به شمار می رود، بر مبادی و اصولی مشابه با آن استوار است، اما بر برخی از آنها تأکید بیشتری دارد و تفسیرهای متفاوتی را از آنها ارائه می دهد. نظریه خلأ و آموزه های وابسته به آن، اعتقاد به آرمان بُدهیستوه، وجود بدهیستوه های متعدد و تأکید بر یاد کردن سوگند بدهیستوه و بالأخره طریق سرسپردگی یا بهکتی مارگه از برجسته ترین اصول شکل دهنده مهایانه، و وجه تمایز آن با تهره واده شمرده می شوند. افزون بر این، شاخه مهایانه بدون رد کردن متون مقدس هینه یانه، در هر یک از مکاتب متعدد خود دارای متون پذیرفته شده و مرجعی است که بیان کننده دیدگاه های آن مکاتب هستند. یکی از قدیمی ترین جریان های فکری درون مهایانه، مکتب مادهیه میکه (راه میانه) است که نظریه خلأ (شونیَه یا شونیَتا) از جمله اصول بنیادی آن به شمار می رود و از همین رو، شونیه وادَه یا شونیَتاوادَه نیز نامیده می شود. در این مقاله کوشش بر آن است که ضمن ارائه تاریخچه مختصری از شکل گیری طریق مهایانه و مکتب مادهیه میکه، آموزه خلأ از دیدگاه این جریان فکری - فلسفی تعریف و رابطه آن با سایر اصول مهایانه بررسی شود.
جرح و تعدیل نظریه تعریف ارسطویی در منطق سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۵
173 - 187
حوزههای تخصصی:
از دیدگاه ارسطو، تعریف منطقی اشیا، نخستین گام برای دست یابی به معرفت علمی و برهانی است و شناخت کامل اشیا تنها در سایه شناختن ذات آنها و تعریف حدی امکان پذیر است. ابن سینا هم که به پیروی از ارسطو، معرفت کامل اشیا را وابسته به شناخت ذات آنها می داند. او ضمن اعتراف به دشواری مطلق تعریف، بر اساس مشرب ذات گرایانه خود چنین اظهار می کند که حد و تعریف حقیقی باید بر ماهیت، حقیقت و کمال وجود ذاتی شیء محدود دلالت کند، به گونه ای که بیانگر همه ذاتیات آن باشد؛ اما انسان به شناخت ذاتیات اشیا و دست یابی به تعریف حقیقی آنها، قادر نیست. او ضمن بیان تفصیلی هر یک از انواع تعریف، با جرح و تعدیل در احکام تعریف ارسطویی در پی اصلاح و تکمیل نظریه حد ارسطویی است؛ و نوشتار حاضر به ذکر و بررسی آن می پردازد.
مبانی مابعدالطبیعی برتری دموکراسی در فلسفه اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال چهاردهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۵۳)
85 - 102
حوزههای تخصصی:
اسپینوزا نخستین و مهم ترین فیلسوف سیاسی است که دموکراسی را بهترین نوع حکومت قلمداد کرد. برتری دموکراسی در فلسفه سیاسی اسپینوزا بر مبانیِ مابعدالطبیعیِ اندیشه وی مبتنی است. اسپینوزا درباره سرشت انسان از دو موضع سخن گفته است: از سویی، به تبیین طبیعت گرایانه ای از انسان می پردازد و کُناتوس یا صیانت ذات را نخستین و بنیادی ترین ویژگی همه موجودات طبیعی، از جمله انسان معرفی می کند، از دیگر سو، دستگاه مابعدالطبیعه کمال گرایانه اش ایجاب می کند که نمونه اعلایی برای سرشت بشر برگزیند و با آن نشان دهد که چگونه می توان به آزادی از بند انفعالات نفسانی دست یافت و با دور کردن انسان ها از عقل ستیزی امیال، آن ها را در محدوده عقل قرار داد. اسپینوزا، دموکراسی را به این دلیل برتر می داندکه طبیعی ترین و عقلانی ترین نوع حکومت است؛ طبیعی ترین است، چون بیشترین شباهت را به وضعیت طبیعی آدمیان دارد که در آن انسان برای صیانت از ذات خویش آزاد است و حق دارد هرآن چه را که در توان دارد انجام دهد، وعقلانی است، چون هرچه تعداد تصمیم گیرندگان بیشتر باشد امکان حاکمیت انفعالات ویران گر و غیرعقلانی کم تر می شود. در واقع، عقلانی بودن دموکراسی به دلیل تأمین هدفی است که رشد اخلاقی و عقلانی افراد در آن شکل می گیرد و در نتیجه انسان را به نمونه برتر سرشت انسان که در اخلاق از آن صحبت کرده بود، نزدیک می کند. پرسش راهبر ما در این مقاله این است که چگونه تفوق دموکراسی بر دیگر انواع حکومت، زاییده دستگاه مابعدالطبیعی اسپینوزا است؟ مدعای اصلی مقاله این است که ادعای اسپینوزا در باب تفوق دموکراسی تنها زمانی قابل فهم است که تلقی وی را از سرشت انسان که بر مبانی مابعدالطبیعی اش استوار است، دریابیم.
سطوح سه گانه آیرونی سقراط در دیالوگ های افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۶
33 - 50
حوزههای تخصصی:
تردیدی نیست که فهم فلسفی دیالوگ های افلاطون در گرو فهم موضع فلسفی سقراط است و فهم موضع فلسفی سقراط در گرو فهم زبان فلسفی و منش و تفکر اوست که ویژگی برجسته و چشمگیر آنها ماهیت آیرونیکشان است. سقراط استاد آیرونی است و این خوانش دیالوگ های افلاطون را از بداهت ظاهری آن به پیچیدگی هایی ژرف درمی افکند. اینکه سقراط آیرونیک است را هم از سویی می توان از طریق واقعیت های تاریخی دریافت و هم از سوی دیگر به واسطه تدبر عمیق فلسفی در دیالوگ های افلاطون؛ اما اینکه خود آیرونی و به طور ویژه، آیرونی سقراط چیست، مسیله ای است که موضوع پژوهش های متعددی بوده است. این مقاله بر آن است تا با صورت بندی سطوح آیرونی سقراط در سه سطح که درحقیقت سه لایه تفکر او و به تبع سه لایه معنایی متن دیالوگ های افلاطون را نیز تشکیل می دهد، زمینه لازم را برای فهم دیالوگ های فلسفی افلاطون فراهم آورد[i]. این سه سطح آیرونی سقراط عبارت اند از: 1. سطح سخن ورانه (کلامی عملی) 2. سطح بودگارانه (رفتاری موقعیتی) 3. سطح فلسفی (هستی شناسانه کلی). [i].دایرهالمعارف سخن وری Encyclopedia of Rhetoric انواع آیرونی را به طور کلی در سه دسته 1. برجستگی کلامی ironia verbi 2. روش خاص تفسیر زندگانیironia vitae 3. بودگاری در تمامیت آن ironia entis خلاصه می کند و این سه دسته را تحت عناوین سخن ورانهRhetorical ، بودگارانهexistential و هستی شناسانه ontological نیز قابل فهم می شمارد (ص421). استنلی روزن Stanley Rosen نیز در آثار خود و از جمله در مصاحبه ای تحت عنوان افلاطون، اشتراوس و فلسفه سیاسی به وجود سه لایه معنایی در دیالوگ های افلاطون تصریح می کند. برای او به واقع در لایه سوم متن است که مسایل بنیادین فلسفه طرح می شود. از آن رو که اساساً سرشت فلسفه نزد افلاطون آیرونیک است، ما بر آنیم که سه لایه معنایی متن دیالوگ های افلاطون در سه سطح آیرونی سقراطی قابل بازنمایی است.
بررسی مفهوم و مدلول شرم: مقایسه ی برخی از مهمترین دیدگاه های روان شناختی با یک دیدگاه الهیاتی-اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هشتم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۰
109 - 143
حوزههای تخصصی:
مفهوم سازی شرم یکی از مباحث چالش برانگیز در تحقیقات روان شناختی است. چالش مفهوم پردازی شرم در فرهنگ های شرقی و به طور خاص در فرهنگ ایرانی-اسلامی موجبات ابهام قابل توجهی را هم برای اندیشمندان حوزه ی دین و هم برای روان شناسان به وجود آورده است. پژوهش حاضراز طریق بررسی مفهوم سازی و شواهد پژوهشی مربوطه در رویکرد شناختی و روان تحلیلی از میان رویکردهای روان شناختی در زمینه ی شرم و مقایسه ی آن با دیدگاه "فضیلت شرم" عبدالکریم سروش به عنوان یک دیدگاه وجودی-الهیاتی-اخلاقی به فهم این تفاوت و روشن ساختن آن برای محققان دین پژوهی و روان شناسانکمک می کند. روش پژوهش حاضر توصیفی-تحلیلی است و منابع مورد بررسی مقالات و کتاب های روان شناسی و مجموعه سخنرانی های عبدالکریم سروش در حوزه شرم بود. همچنین برای صورتبندی دیدگاه سروش در موردمعرفت شناسی اخلاق، کتاب اخلاق خدایان ایشان مدّ نظر قرار گرفت. نتایج بیانگر آن است که در این زمینه ما تنها با یک اختلاف اصطلاح شناختی روبه رو نیستیم، بلکه با دو پارادایم متفاوت که ملزومات فلسفی-روان شناختی خاص خود را دارند مواجه هستیم. مفروضات مورد اختلاف در مواردی همچون سنخ طرح مسیله، فطری نگری هیجان شرم، توجه به سویه های وجودشناختی شرم، واقع نمون بودن شرم، توجه به اخلاق فضیلت گرایانه در شرم و روش شناسی بررسی مفهوم و کارکرد شرم نشان داده شد. همچنین ملزومات فلسفی و روان شناختی گفته شده هر یک به طور جداگانه مورد بحث قرار گرفت. کلمات کلیدی: مفهوم سازی شرم،رویکردهای روان شناختی، روان شناسی اخلاق، تفاوت های پارادایمی