فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۱۶۱ تا ۴٬۱۸۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
مسئله شرّ یکی از مسائل مطرح در فلسفه دین معاصر است که تقریرهای مختلفی از آن ارائه شده و فیلسوفان خداباور نیز راه حل های مختلفی را برای حل آن ارائه کرده اند. برایان دیویس با نقادی رویکرد الهیاتی فیلسوفان دین معاصر و بر مبنای رویکرد الهیات سنتی آکوئیناس کوشیده است پاسخی مبنایی و متفاوت به مسئله شرّ بدهد. وی با ردّ تصور شخص گرایانه از خدا و نیز نقد یکسان انگاری اخلاق خدا و انسان در فلسفه جدید، اولاً طرح مسئله شرّ در نظر خداناباوران و نیز برخی دفاعیه ها و تئودیسه ها در نظر فیلسوفان خداباور را برنمی تابد، و ثانیاً می کوشد با در پیش گرفتن روش اصلاح رویکردی، یعنی با تحلیل برخی مفاهیم اصلی در الهیات سنتی آکوئیناس مانند «وجود»، «خالق» و «مخلوق»، و تأکید بر نقص معرفتی انسان، پاسخ مبتنی بر الهیات تومیستی به مسئله شرّ را بازسازی کند. به باور وی، با توجه به عینیت خدا و خیر در الهیات سنتی، در خدا و افعال او ممکن نیست شرّی باشد، و بنابراین شرّ موجود یا به نوعی محروم بودن از وجود است یا شامل محرومیتی است و در واقع اساساً امری عدمی است. در این مقاله تلاش کرده ایم نقدهای برایان دیویس به رویکرد الهیاتی فیلسوفان دین معاصر به مسئله شرّ و نیز پاسخ رویکرد اصلاحی برایان دیویس به این مسئله را بررسی کنیم و در پایان به بررسی انتقادی دیدگاه وی بپردازیم. نتیجه این که به نظر می رسد هرچند برخی نقدهای وی به فیلسوفان دین معاصر جدّی است، در عین حال نوع برداشت و تفسیر وی از مبانی تومیسم و نیز راه حل پیشنهادی خود او برای مسئله شرّ نیز چندان راهگشا نیست.
نقد و ارزیابی افلاطون گرایی جدید ریاضیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۳
1 - 19
حوزههای تخصصی:
طبق تلقی براون از افلاطون گرایی، که در اینجا به آن «افلاطون گرایی جدید» می گوییم، ماهیت ریاضیات در قالب هفت مدعا قابل صورت بندی است: واقع گرایی، تجرّد، جزئیت، شهودمندی، پیشینی بودن، خطاپذیری، و توسعه پذیری. در این مقاله تلاش شده است تا این دیدگاه، بر اساس دو معیاری که خود براون لحاظ کرده است، یعنی مقبولیت اجتماعی و مقبولیت روش شناختی، نقد و ارزیابی شود. میزان مقبولیت اجتماعی یک نظریه را می توان از روی فراوانی اشخاص موافق با آن سنجید. اما مقبولیت روش شناختی یک نظریه به توانایی آن در حل بهینه مسائل مربوطه بستگی دارد. به زعم براون، افلاطون گرایی جدید از هر دو لحاظ بهترین نظریه فلسفی درباره ماهیت ریاضیات است. در این مقاله ضمن تقریر دقیق تر این دیدگاه، آشکار می شود که به لحاظ مقبولیت نهادی می توان با براون هم رأی بود. اما مقبولیت روش شناختی آن همچنان مناقشه آمیز است، زیرا دست کم دو مسئله دسترسی و مسئله یقین که گریبانگیر افلاطون گرایی اولیه بود در افلاطون گرایی جدید نیز همچنان حل نشده باقی مانده اند. تأکید این مقاله بخصوص بر مشکلات دیدگاه براون در مواجهه با مسئله دوم است.
Religion and Spirituality: Adam Smith versus J-J Rousseau(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۷ شماره ۲۴
83 - 93
حوزههای تخصصی:
Adam Smith and J-J Rousseau share some common ground when it comes to religion, namely that they were born into and educated in cultural contexts deeply shaped by Reformed Christianity. However, close consideration of their writings on religion reveal marked difference. This paper explores those differences and finds that Rousseau and Smith are radically at odds on this score. Smith has almost nothing to say about personal spirituality, and locates the significance of religion in its social role. Rousseau, on the other hand, accords religion no social role whatever, and finds its value to be purely of a personal and spiritual nature. This difference is not without some contemporary relevance, since it highlights some of the issues surrounding the distinction between ‘religion’ and ‘spirituality’ in modern secularized societies.
پدیدار شناسی اراده آزاد در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۳
115 - 125
حوزههای تخصصی:
شهودی که انسان از اراده آزاد دارد، همواره تکیه گاهی مستحکم در مقابل چالش های تردیدبرانگیز اراده آزاد به حساب آمده است. در سنت فلسفه اسلامی این شهود منحصراً در قالب علم حضوری به اختیار مطرح شده و امری غیر قابل تردید به حساب آمده است، اما آن چنان که شایسته است درباره جنبه های مختلف و درجات شدت و ضعف این علم حضوری بحث نشده است. در این مقاله با استفاده از مبانی حکمت متعالیه و با روش تحلیلی برهانی، به پدیدار شناسی اراده آزاد پرداخته ایم، به این معنا که شهود خود نسبت به اراده آزاد را بررسی کرده و ارزش معرفتی آن را مشخص کرده ایم. تحلیل پدیدارشناسانه اراده آزاد ما را به این نتیجه رساند که شهود اراده آزاد مجموعه ای درهم تنیده از ده مؤلفه ادراکی است. این مؤلفه ها از حیث اعتبار معرفت شناختی یکسان نیستند و در سه گروه مختلف دسته بندی می شوند. برخی از آنها به نحو علم حضوری با درجه وضوح زیاد هستند و یا گزاره هایی هستند که برگرفته از این علم حضوری خاص هستند (گزاره های وجدانی). این گروه به طور مطلق و بدون هیچ شرطی به لحاظ معرفت شناختی معتبرند. گروه دیگر به علم حضوری با درجه وضوح زیاد مستند نیستند و برای معتبر بودن، به تکمیل و تتمیم برخی قراین و شواهد احتیاج دارند. گروه سوم از امور تشکیکی و دارای مراتب هستند و هر مرتبه از اعتبار معرفتی متفاوتی نسبت به سایر مراتب برخوردار است.
نقش استعاره مفهومی در فهم آیات با تطبیق استعاره «زندگی تجارت است»(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۷ شماره ۷۳
139 - 158
حوزههای تخصصی:
استعاره مفهومی یکی از نظریه های معناشناختی است که با آسان سازی درک مفاهیم فرامادی، دستیابی به فرایند مفهوم سازی یک متن را هدف قرار داده است. قرآن کریم متنی اللهی و دربردارنده تعبیرهای حکیمانه برای انتقال به مخاطب است. این تعابیر به گونه ای است که با کمک استعاره مفهومی، می توان تاحدودی، برخی مفهوم سازی های قرآن را کشف کرد. در گستره کاربست استعاری قرآن، چنین می نماید که استعاره «زندگی تجارت است»، الگوی مناسبی برای به تصویر کشیدن حقیقت زندگی انسان و نقش تسهیل کننده و زمینه ساز استعاره در فهم معانی پیچیده قرآن است. نگاشت از حوزه مبدأ به حوزه مقصد چارچوب اصلی پژوهش حاضر را تشکیل داده و این فرض را مطرح کرده که سود و زیان حقیقی زندگی، بسته به ارتباط با باری تعالی است. فرجام انسان ها در تجارت زندگی و تقسیمشان به سه گروه مؤمن، کافر و منافق و نسبت سود و زیان هر یک، از مواردی است که نگارنده به آنها دست یازیده است.
Against the Equal Weight View in the Epistemology of Disagreement(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۵۶)
43 - 59
حوزههای تخصصی:
In this paper I propose an argument against the conciliatory view in peer disagreement. One of the most important grounds for conciliatory views is the assumption that the epistemic situation in peer disagreement between two peers is symmetri cal. Symmetry justifies the conciliatory views. If so, showing that the situation is actually asymmetric should count as a refutation to conciliatory views of disagreement. By appealing to the difference between the processes by which the beliefs of the two parties have been formed, I try to show that there is a difference between the reliabilities of the two beliefs. This means the asymmetrical situation between two peers in disagreement. Since the conciliatory and steadfast views are contradictory views, any argument against one of them should be considered as an argument for the other.
اصل پراگماتیکی: عالی ترین مرحله وضوح در پراگماتیسم پیرس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۶ پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
23 - 41
حوزههای تخصصی:
«اصل پراگماتیکی» مبنای پراگماتیسم پیرس است. او در تأسیس این اصل تحت تأثیر دکارت و اصطلاح «وضوح» او، و کانت و معنای «پراگما» از سوی اوست. پیرس ابتدا وضوح را از منظر دکارت و لایب نیتس معنا می کند، اما آنها را کافی ندانسته و مورد انتقاد قرار می دهد. پس از آن، اصل پراگماتیکی خود را ارائه می دهد و آن را به عنوان عالی ترین مرحله وضوح معرفی می کند. او در نامگذاری این اصل واژه «پراگما» ( نه پراکتیک) را برمی گزیند، چون مطابق نظر کانت «تجربه» در معنای پراگما دخالت تام دارد. این اصل، اصلی منطقی است که در نظریه تحقیق پیرس مطرح می شود و به آثار عملی محسوسی توجه دارد که درپی هر عقیده ای ایجاد می شود. پیرس در نظریه تحقیق از عقیده سخن می گوید آنگاه که انسان را آماده عمل می کند. او وظیفه فکر را ایجاد عادت، و هویت عادت را هدایت به سوی عمل می داند. بدین ترتیب، وی میان عقیده، عمل، عادت و آثار محسوس و عملی عقیده ارتباط برقرار می کند. این اصل هم چنین اصلی معنا شناختی است که کارکرد اصلی آن برطرف کردن معضلات مابعدالطبیعه و روشن ساختن بی معنایی برخی از گزاره های آن است.
ادراک خیالی به مثابه رابطه ای دوسویه میان نفس و عالم خیال از نظر سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۴
39 - 56
حوزههای تخصصی:
سهروردی ادراک خیالی را اضافه اشراقی بی واسطه نور اسپهبد نفس با صور معلقه عالم خیال مستقل از نفس می داند و در این فرآیند برای هیچ امری حتی صور ادراکی، حیثیت وساطت قائل نیست. بنابراین با حذف مدخلیت صور ذهنی در ادراک خیالی، بحث مطابقت صور ذهنی با متعلَّق خارجی جای طرح نمی یابد. از نظر سهروردی آنچه در ادراک خیالی به عنوان امر جدیدی برای انسان حادث می شود، اضافه اشراقی خاصی است که پیش از این ادراک خاص، فاقد آن بود. در اضافه اشراقی نفس با عالم خیال، حضور بی واسطه صور معلقه در مشهد نفس را می توان جنبه انفعالی نفس و توجه نفس به این حضور را می توان جنبه فعال بودن نفس به شمار آورد و ادراک خیالی از دید سهروردی را آمیزه ای از فعل و انفعال نفس دانست. از نظر سهروردی خیال انسان با عالم خیال رابطه ای دوسویه دارد. از یک سو ادراک خیالی در ارتباط نفس با عالم خیال محقق می شود و از سوی دیگر نفس می تواند صور معلقه خیالی، در عالم خیال مستقل از خود بیافریند. صور خیالی ذهنی با اینکه از دید سهروردی مدخلیتی در ادراک خیالی ندارند، می توانند ابزار نفس برای خلق صور معلقه خیالی و تصرف در عالم خیال که متعلَّق ادراک خیالی همه نفوس است، باشند. رابطه دو سویه نفس با عالم خیال مبین مسائل فکری بسیاری از آفرینش هنری تا حشر جسمانی است.
بررسی پدیدارشناسی به مثابه مبنای معرفت شناختی اگزیستانسیالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار، منابع معرفتی فلسفه های اگزیستانس بررسی می شود. بدین منظور ابتدا به اختصار پیشینه نظرات درباره ارزش معلومات بشری از یونان باستان تا دوره معاصر و فلسفه قرن بیستم بیان می گردد. و در خلال تبیین این سیر تاریخی، اندیشه پدیدارشناسی و درون ماندگاری به عنوان یکی از منابع معرفتی فلسفه های اگزیستانس رصد می شود. در این بخش شیوه انتقال این اندیشه از کسانی همچون لامبرت و کانت در دوره جدید به نیچه، سارتر و دیگران در دوره معاصر و فلسفه اگزیستانسیالیسم مورد توجه قرار می گیرد. و نقش حلقه واسط این جریان فکری یعنی شوپنهاور، به عنوان شاگرد باواسطه کانت و استاد بی واسطه نیچه برجسته می گردد. سپس جایگاه پدیدارشناسی در میان دانش های همگنش یعنی هستی شناسی، معرفت شناسی، اخلاق و منطق تشریح، و مشخص می شود. که پدیدارشناسی نمی تواند گرایشی در برابر دانش های همگنش باشد؛ زیرا پدیدارشناسی یعنی شناخت پدیده ها و با این وصف جزو دانش شناخت به شمار می آید، نه در مقابل آن. سپس مفهوم لغوی و اصطلاحی، تعریف، ادوار و موضوع پدیدارشناسی واکاوی می شود. و این نتیجه به دست می آید که ارائه تعریف ثابت و یقینی برای پدیدارشناسی، ناممکن است. در پایان، دیدگاه (پدیدارشناسی به مثابه مبنای معرفت شناختی اگزیستانسیالیسم) نقد و بررسی می گردد.
ارزیابی فلسفی مدل خطی از تمایز علم محض- علم کاربردیمطالعه ای موردی در علم نانو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تقسیم بندی علوم به محض و کاربردی سابقه ای دویست ساله دارد. در این مدت، فیلسوفان و مورخان علم و فناوری درگیر این مسأله بوده اند که چه معیاری این دو نوع علم را از یکدیگر متمایز می کند. مدل خطی یکی از قدیمی ترین و رایج ترین مدل هاست که مبتنی بر معیار حاصل از آن، هدف علم محض رسیدن به معرفت است، در حالی که هدف علم کاربردی به کار گرفتن معرفت علمی برای حل مشکلات عملی است. در این مقاله استدلال خواهد شد که مدل خطی برای تمایز علم محض– علم کاربردی در حوزه ی نانو کارآمد نیست. بنابراین، اگر پیش فرض تمایز علم محض از علم کاربردی درست باشد، رسم تمایز در حوزه ی مذکور نیازمند مدلی دیگر است.
بررسی انتقادی کلیت احکام استتیکی در اندیشه ی بومگارتن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۵
25 - 40
حوزههای تخصصی:
بومگارتن مدعی است که زیباشناسی، یک علم یا شاخه ای از فلسفه است. بدون شک علم بودن مستلزم لوازمی چون تمایز از سایر حوزه ها، بهره مندی از قانون مندی ویژه، حاکمیت اصول و ادعای کلیت است. به عبارت دیگر، بومگارتن باید برای معرفی زیباشناسی به عنوان علم، نخست خصوصیات منحصربه فرد این حوزه و تبعیت آن از قوانین خاص را توضیح دهد تا بدین وسیله آن را از سایر شاخه ها و حوزه ها متمایز کند. اشاره به اصول بنیادی این شاخه، از این حیث مهم است که سبب ادعای کلیت برای احکام آن می شود. نوشتار حاضر تلاش می کند تا به آرمان بومگارتن (تأسیس زیباشناسی) بپردازد و به این سؤال پاسخ دهد که او چگونه این شاخه جدید را از سایر حوزه های فلسفه متمایز می کند و چگونه در صدد توجیه و تبیین کلیت احکام زیباشناختی برمی آید؟ بومگارتن با مرتبط کردن انحصاری زیباشناسی با ادراک حسی و تبیین خصوصیت اصلی این نوع ادراک، یعنی «وضوح توسیعی»، موفق به متمایزکردن زیباشناسی می شود. او با معرفی تجربه زیباشناختی به عنوان نوعی تجربه شبیه به شناخت و همچنین معرفی اصول عام، در صدد توجیه کلیت احکام زیباشناختی است. متأسفانه توسل به اصول عام که تنها از طریق تجربه و اصول کلی روان شناسی به دست می آیند، نمی تواند کلیت احکام زیباشناختی را تبیین کند؛ زیرا تنها دستاورد این اصول نوعی تعمیم تجربی و روان شناختی است و نه کلیت منطقی.
طریقت افلاطونی از کالی پولیس تا ماگنسیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دو محاوره جمهور و نوامیس در میان محاورات افلاطون نه تنها طولانی ترین بلکه مهم ترین نیز هستند. افلاطون در این دو محاوره بنای دو شهر به نام های کالی پولیس و ماگنسیا را طراحی می کند و موضوع مطرح در مقاله حاضر این است که او چه راه و مسیری را برای پی ریختن این دو شهر می پیماید. واژه راه اصطلاح اساسی در این موضوع است با توجه به کاربرد استعاره ای آن در ادبیات و تفکر یونانی به خصوص در نزد پارمنیدس و هراکلیتوس که تاثیر اساسی در شکل گیری اندیشه و فلسفه افلاطون داشتند. راه های حقیقت و گمان در شعر پارمنیدس و راه های بالا و پایین در قطعات هراکلیتوسی به خوبی بر این کاربرد دلالت دارند که در تمثیل غار افلاطون به صورت راه های بالا و صعودی به سمت حقیقت و پایین و نزولی به سمت غار گمان و توهم بیان می شوند. راه بالا و صعودی در ابتدای محاوره هم نوشی پیش پای آپولودوروس گذاشته می شود تا از محله اش در فالروم به آتن بالا بیاید و بعد دیوتیما در اوج تعلیمات خود راه صعودی را برای دیدار زیبایی به سقراط نشان می دهد. با توجه به این دو مسیر، سقراط افلاطونی در جمهور مسیر نزولی را برای ساختن کالی پولیس طی می کند تا با آمدن به پایین و در خانه ای از رهبران دموکراسی آتن، آنها را از توهمات سایه ای نجات داده و به سمت کالی پولیس هدایت کند. مسیر افلاطون در نوامیس برعکس جمهور است و به جای سقراط، این بیگانه آتنی است که با دو همراه خود مسیر صعودی از شهر کنوسوس به سمت غار و معبد زئوس در بالای کوه آیدا را می پیماید و در هر قسمت از این مسیر زیارتی برای دیدار حقیقت است که بخشی از ماگنسیا ساخته می شود. مسیر بیگانه آتنی در نوامیس به این صورت بر خلاف سقراط در جمهور است و برخلاف کالی پولیس، فیلسوف-پادشاه و حکومت مطلقش جایی در ماگنسیا ندارد.
مرگ اندیشی و معنای زندگی در هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
25 - 49
حوزههای تخصصی:
مرگ اندیشی در نگاه هایدگر و تأثیر آن بر معنای زندگی ناشی از رابطه انسان با هستی و هستی معطوف به مرگ اوست. هایدگر مرگ اندیشی را مختص دازاین اصیل دانسته و زندگی اصیل را معنادار می داند. او اندیشه مرگ را نیرویی برای گسست از پوچی روزمرگی و معناداری زندگی به شمار می آورد. در مواجهه با نیستی و تکاپو در میدان مرگ آگاهی دازاین قادر به کسب بصیرت نسبت به واقعیت جهان، آزادی و اصالت بخشیدن به زندگی خود و به تبع معنا وجهت دادن به زندگی است. حفظ هویت فردی، کشف امکانات وجودی دازاین در این دنیا، انتخاب آگاهانه و زندگی متفکرانه و مسئولیت در برابر خود و دیگران از پیامدهای زندگی اصیل و معنادار است. دیدگاه هایدگر در زمینه معنای زندگی دیدگاهی طبیعت باور بود. به نظر هایدگر، معیار بیرونی برای عمل انسانی وجود ندارد و انسان خود آفریننده ارزش هاست. اصالت و ارزشمند بودن در گرو انتخاب و تعیین نشدن توسط معیارهای بیرونی و دیگران است. به نظر وی آنچه مهم است، در راه بودن است، حتی اگر هدفی به عنوان هدف نهایی وجود نداشته باشد. از دیدگاه هایدگر زندگی معنادار لازمه هستی اصیل است که در آن انسان به دلیل ترس از مرگ و برای رهایی از دلهره ناشی از ترس از مرگ، به زندگی معنا می بخشد.
نظریه اخلاقیِ امر الهی؛ بررسی و نقد نگرش دانس اسکوتوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۳۶)
719 - 738
حوزههای تخصصی:
نظریه اخلاقیِ امراللهی، بنیان ارزش های اخلاقی را در اوامر وحیانیِ موجود در متون مقدس جست وجو می کند. دانس اسکوتوس که در آرای کلامی خود به اراده آزاد و قدرت مطلق خداوند اهتمام زیادی داشته، از جمله مدافعان این نظریه بوده است و ضمن اینکه منشأ الزام اخلاقی را ارادهاللهی می داند، تقریر وجودشناختی متعادلی از این نظریه ارائه می دهد. عدم توجه به تفکیک امر از ارادهاللهی و عدم وجود معیار واضحی در تشخیص ارادهاللهی، ناسازگاری درونی و خودمتناقض بودن، حکم به عدم لزوم پایبندی غیردینداران به اصول اخلاقی و فقدان معیار اخلاقیِ ثابت برای قضاوت در باب درستی یا نادرستی امور به لحاظ اخلاقی، از جمله مهم ترین چالش ها فراروی ایشان در اتخاذ تقریری هر چند متعادل از نظریه اخلاقیِ امراللهی است. این مقاله با روشی تحلیلی و استنادی، ضمن تبیین نظریه امراللهی و بیان تقریرهای مختلف از آن، به قضاوت در باب تقریری خواهد پرداخت که اسکوتوس از این نظریه ارائه داده است.
ماهیت عرفان اجتماعی با تکیه بر مؤلفه انسان کامل از منظر امام خمینی(ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۳۷)
913 - 937
حوزههای تخصصی:
عرفان اجتماعی مولود طبیعی عرفان اسلامی – اهل بیتی و نیاز ضروری زمان و زمانه ما، به ویژه در تکوین و تکامل تمدن نوین اسلامی است. عرفان اجتماعی در معارف عرفانی مبتنی بر کتاب و سنت، نه تنها در برابر عرفان فردی نیست، بلکه سالک سفر اول سلوکی (سفر از خلق به حق) و سفر دوم سلوکی (سفر از حق در حق به حق) را به سفر سوم سلوکی (سفر از حق به خلق با حق) یکی پس از دیگری پشت سر می گذارد تا به سفر چهارم سلوکی (سفر در خلق به خلق با حق) نائل شود و در حقیقت، بعد از «استکمال وجودی»، مسئولیت «اکمال» و «تکمیل» خلق و دستگیری مردم را بر عهده می گیرد که در سه عنصر: 1. هدایت فکری؛ 2. تربیت اخلاقی - روحی و 3. عدالت اجتماعی امکان بیان و تبیین دارد که انسان کامل مکمل معصوم، در درجه اول و انسان متکامل در درجه دوم، مسئولیت یادشده را بر عهده می گیرند. بنابراین پرسش اصلی نوشتار حاضر این است که عرفان اجتماعی با تکیه بر مؤلفه انسان کامل دارای چه ماهیتی و شأنی از منظر امام خمینی است؟ در این مقاله با روش نقلی – عقلی، چیستی عرفان اجتماعی را معطوف به جایگاه انسان کامل در هستی و شأن اجتماعی یا ولایت اجتماعی – سیاسی عارف ربانی، تحلیل و تعلیل کرده ایم.
Plato Seeking for “One Real Explanation” in Phaedo(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۷ شماره ۲۴
219 - 240
حوزههای تخصصی:
What this essay is to discuss is Plato''s theory of explanation in Phaedo. In this dialogue, we observe that Socrates criticizes both the natural scientists’ explanations and Anaxagoras’ theory of Mind since he thinks they could not explain all things, firstly, in a unitary and, secondary, in a real way. Thence, we are to call what Plato is seeking as his ideal explanation in Phaedo “One Real Explanation”. He talks at least about three kinds of explanation, two of which, the confused and foolish way of explanation by Forms and the explanation by Forms appealing to essence, are just "second best" and lower degrees of explanation. His ideal explanation is an explanation that can explain all things by one thing and in a real way. Though he cannot show, at least in Phaedo, how this One Real Explanation can work, we can see Plato completing his plan by the Form of the Good in Republic.
تاثیر مبانی هستی شناسی صدرا در تبیین مساله دعا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۱
91 - 117
حوزههای تخصصی:
دعا یکی از عالی ترین مضامین الهی است که همیشه مورد توجه بشریت بوده است و هر انسانی به فراخور میزان درک فقر ذاتی خویش به معناشناسی و مسایل پیرامون آن پرداخته است. در نگرش به مسأله دعا از نظر ملاصدرا، نباید پیش فرض های وجود شناختی و هستی شناسی وی را نادیده گرفت. بی شک نگاه صدرا به مسأله دعا، گسسته از مبادی هستی شناسی ایشان نمی باشد. اصالت وجود، تشکیک خاصی وجود، حرکت جوهری، نظام علی معلولی هستی، رابط بودن وجود ممکنات و امکان فقری آنها و وحدت شخصی وجود، از جمله مبانی ای می باشند که اضلاع سه گانه وجودی دعا (داعی، مدعو و مطلوب) را در حکمت متعالیه تحت تأثیر قرار می دهند. در این نوشتار تلاش شده است با توجه به مبانی هستی شناسی صدرا، مسأله دعا مورد تحلیل و پردازش قرار گیرد. لذا ضمن تبیین مفهوم ها و مبانی ایشان، کوشیدیم تا با واکاوی این مبانی، علاوه بر به تصویر کشیدن ارتباط آن دو، تحلیلی نو و منطبق بر اصول هستی شناختی از مسأله دعا ارایه نماییم
زمینه های پیشازبانیِ شکل گیری سوژه در اندیشه کریستوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه سوژه ی سیال کریستوا را میتوان تلفیقی از دو حوزه روانکاوی و زبانشناسی در نظر گرفت. نوشته های اولیه کریستوا بر تحلیل های لاکان از مرحله آینه ای و عقده ادیپ مبتنی است. این دو مرحله شرایط لازم را برای شکل گیری آنچه وی بعدها «سوژه در فرآیند» می داند فراهم می آورد. اما برخلاف لاکان، کریستوا جنبه های اجتماعی و تاریخی سوبژکتیویته را نیز در نظر می گیرد. از سوی دیگر کریستوا از نظریه زبان شناسی سوسوری نیز متاثر بوده است. می توان گفت الگوی کنش معنایی کریستوا از پیوند روانکاوی لاکانی و نشانه شناسی سوسور گرفته شده است. تصور او از کارکردهای نشانه ای و نمادین که به زندگی اجتماعی و روانی مربوط می شود، مبتنی بر تمایز انگیزه های پیشاادیپی و ادیپی می باشد، در مقابل امر نمادین سیستم ادیپ شده ای است که به واسطه قانون پدر شکل گرفته است و این دو با هم دو وجه «سوژه سخنگو» را تشکیل می دهند. در این مقاله قصد داریم به این زمینه های نشانه ای شکل گیری سوژه بپردازیم. کریستوا با تکیه بر امر مادرانه، علیه تقلیل معاصر سوژه به قلمرو نمادین استدلال می کند.
تحلیل و نقد وحی شناسی دکتر نصر حامد ابوزید از منظر علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت وحی به صورت عام و ماهیت قرآن به صورت خاص از بحث های بسیار مهم و ضروری است. به خصوص که چیستی وحی در عصر جدید چالش های زیادی را در حوزه تفکر اسلامی به وجود آورده است. مقالله حاضر با رویکرد توصیفی تحلیلی و انتقادی مقایسه ای به مسیله چیستی وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (قرآن شناس سنتی) و نصر حامد ابوزید (قرآن شناس مدرن) می پردازد تا همانندی ها و ناهمانندی های موجود میان نظریات این دو متفکر را یافته و آرای اختلافی را از دیدگاه علامه طباطبایی نقد کند. چراکه آرای این دو متفکر در تقابل باهم بوده و مقایسه آن ها راه گشای جست وجوگران در کشف حقیقت خواهد بود. علامه حقیقت وحی را از خود وحی می فهمد. او قرآن را وحی اللهی، معجزه، دارای عصمت و معنای ثابت می داند. از نظر او حقیقت قرآن ازلی و قدیم است. در حالی که ابوزید قرآن را امری انسانی می داند. او قرآن را حادث، کلام پیامبر و تاریخ مند و فرهنگی می خواند که معنای ثابت ندارد. از نظر او برخی باورها از فرهنگ عصر نزول در قرآن وارد شده که در عصر حاضر منسوخ هستند.
فلسفه تطبیقی هنر با رویکرد پدیدارشناسانه هانری کربن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۵۴)
63 - 81
حوزههای تخصصی:
کربن در طرح عام تطبیقی خود، جایگاهی ویژه برای فلسفه تطبیقی هنر قائل است؛ فلسفه تطبیقی هنر با نشان دادن مشترکات انضمامی تر فرهنگ های دینی، امکان برابر نهی آن ها و کشف تناظرات موجود را سهل تر می کند؛ این رویکرد با روش «تأویل باطنی» یا پدیدارشناسی (البته پدیدارشناسی به معنایی کربن مراد می کند) میسر خواهد بود؛ این تأویل باطنی مبتنی بر دریافت خاصی از زمان و حقیقت است که فهم به معنای واقعی کلمه که چیزی جز «وعی» نخواهد بود را ممکن می سازند. به رأی کربن ما با این تأویل باطنی می توانیم بدون درافتادن به دام تناقض گویی، قرابت های موجود میان اجزاء یک اثر هنری در گوشه ای از عالم را با ساختارهای مشابهی که در مکان های دیگر یافتنی هستند، مقایسه کنیم و تطبیق دهیم؛ کاری که در صورت توفیق مهیا کننده زمینه های گفتگو در دیگر عرصه ها نیز خواهد بود. تلاش ما بر این بوده است تا با بررسی این تلاش تطبیقی کربن، به فهمی از الگویی که بر مبنای آن، این «فلسفه تطبیقی هنر» رخ می دهد، دست یابیم؛ کاری که با طرح نمونه هایی از نوشته های کربن که در این چهارچوب قرار می گیرند، صورت پذیرفته است؛ ازاین رو نوشتار حاضر با معرفی عناصر روش شناسانه ای آغاز می شودکه هانری کربن در تدوین فلسفه تطبیقی هنر به کار می بندد و با پژوهشی در تحلیل های او در این چهارچوب پایان خواهد پذیرفت.