فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۱۲۱ تا ۴٬۱۴۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۷ شماره ۷۳
179 - 209
حوزههای تخصصی:
مسیله «ذهن – بدن» که در حوزه فلسفی اسلامی و فیلسوفان قدیمی غربی به شکل «نفس – بدن» مطرح شده است، از دیرباز یکی از مسایل محوری در فلسفه، به ویژه در میان فیلسوفان ذهن متأخر بوده است. در این میان، دو مسیله «هویت معرفت» و «نحوه ارتباط ذهن و بدن» را می توان از بنیادی ترین و محوری ترین چالش ها درباره دیدگاه های گوناگون طرح شده درباره مسیله ذهن - بدن دانست. این پژوهش بر آن است که دیدگاه های مختلف رایج در مقوله ذهن - بدن را در رویارویی با این دو چالش بنیادین بیازماید. بدین منظور و در گام نخست، یازده دیدگاه را که در حکم دیدگاه های رایج در دو حوزه فلسفی اسلامی و غربی هستند، معرفی کرده، سپس هر یک از این دیدگاه ها را با دو چالش اساسی معهود، یعنی «ارایه تحلیل مناسب از هویت معرفت» و «توجیه مناسب از نحوه ارتباط ذهن و بدن»، روبه رو ساخته و پاسخ هر دیدگاه را به این مسایل بنیادین آورده و این پاسخ ها را داوری کرده است. در پایان - و با تحلیل دستاورد این مقایسه - چنین نتیجه گیری می شود که تنها دیدگاه خاص حکمت متعالیه از رویا رویی با این دو مسیله سربلند بیرون می آید.
وجود جهان خارج در نظر لاک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
باور ما به واقعیت اشیاء و اشخاصی که با آن ها سروکار داریم، موضوع بحثی بنیادین در فلسفه با نام «وجود جهان خارج» است. پرسش اساسی آن است که آیا ما به وجود جهان خارج معرفت داریم یا نه. از مهم ترین پاسخ هایی که به این مسیله داده شده است، نظریه واقع باورانه جان لاک است که در این مقاله دیدگاه او را بررسی می کنیم. از نظر لاک، ما به وجود جهان خارج مادی معرفت حسی داریم، اما آنچه او «معرفت حسی» می نامد، در ظاهر با تعریف کلی معرفت در فلسفه او ناسازگار است. ما پس از بررسی رهیافت های فیلسوفان معاصر نشان می دهیم که معرفت حسی با تعریف معرفت در فلسفه لاک سازگار است. در همین زمینه به بررسی دلایل موافق با معرفت حسی به جهان خارج و پاسخ لاک به شکاکیت می پردازیم. همچنین در این مقاله آمده است که از نظر لاک، یقینی ترین معرفت به وجود جهان خارج، معرفت ما به وجود خداوند است. نیز نشان خواهیم داد که در نظر او، ما به وجود اذهان دیگر یا جواهر روحانی معرفت نداریم و اطمینان ما به وجود آن ها از طریق ایمان است.
نقد و بررسی سطوح مختلف آموزه های دینی از منظر مشایخ برجسته عرفان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تقسیم و تفکیک تعالیم دین و شریعت به معنای عام آن توسط عارفان مسلمان و به تبع آن تفکیک قلمرو صاحبان هر یک از این حوزه ها را می توان از آموزه های معرفتی و سلوکی مشترک عارفان مسلمان دانست. این گروه نه تنها تعالیم دینی را بر اساس چنین تقیسمی سامان داده بلکه مراتب سیر و سلوک عارفانه را نیز مبتنی به آن نموده و لایه های دین و دینداری را بر پایه ظاهر و باطن و باطن به باطن و به تعبیر دیگر شریعت و طریقت و حقیقت نموده است. این تقسیم بندی به وضوح در تعالیم صوفیان مشاهده می شود. و البته از زمینه ها و عوامل مهم حساسیت و خرده گیری مخالفان متشرع تصوف نیز به حساب می آید. درباره رابطه عرفان و تصوف و جایگاه دین و آموزه های دینی و تعالیم شریعت و نیز نوع عملکرد صوفیان مباحث و محورهای مختلفی مورد بحث است. نوشتار پیش رو در نظر دارد تا ضمن تبیین جایگاه شریعت و طریقت و حقیقت نزد عارفان مسلمان و گزارش نگاه خاص تصوف اسلامی نسبت به این محورها رابطه و نسبت هریک از این سه و نیز جایگاه ظاهر و باطن تعالیم دینی را با یکدگر بررسی و به تبیین دیدگاه ویژه عارفان برجسته مسلمان بپردازد.
رابطه علوم انسانی و هرمنوتیک روش شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و سوم بهار ۱۳۹۷ شماره ۸۷
138 - 169
حوزههای تخصصی:
بررسی چگونگی رابطه و دادوستد علمی هر علم با علوم مرتبط و هم پایه خود از مسایل فلسفه های مضاف به آن علم است؛ ازاین رو بررسی رابطه میان علوم انسانی و هرمنوتیک روش شناختی از وظایف فلسفه علوم انسانی است. برای نسبت سنجی میان هرمنوتیک روش شناختی و علوم انسانی باید به بررسی دیدگاه های هرمنوتیست های روش شناختی ای که دراین باره بحث کرده اند، پرداخت؛ ازاین رو نظریات دیلتای برای فهم این نسبت مهم است؛ زیرا در میان هرمنوتیست های روش شناختی وی دغدغه علوم انسانی داشته و این هرمنوتیک را در این علوم به کار گرفته است. دیلتای علوم انسانی را علوم تاریخی می داند؛ زیرا موضوع این علوم را «انسان بما هو انسان» می داند که به تبع هگل آن را روح حاکم بر همه انسان ها در همه دوره ها و تمام تاریخ را تجلی وی می داند. روش این علوم نزد دیلتای بر اساس واپسین نظریه اش، هرمنوتیک روش شناختی شلایر ماخر است. اما این ادعا هم در برداشت وی از علوم انسانی و هم در روشی که برای آنها برشمرده، به این کلیت پذیرفته نیست؛ زیرا نه علوم انسانی در علوم تاریخی منحصرند و نه روش آنها به هرمنوتیک روش شناختی منحصر می باشد؛ به ویژه اینکه این برداشت از علوم انسانی و همین طور باور وی به برخی اصول هرمنوتیک روش شناختی با غرض اصلی وی از پرداختن به این علوم که تأمین پایه های قویم و غیرنسبی برای آن علوم می باشد، در تناقض است.
استدلال های ساده بروکنر در رد شکاکیت نسبت به جهان خارج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۵
77 - 92
حوزههای تخصصی:
شکاکیت فلسفی نسبت به جهان خارج حصول معرفت را نسبت به گزاره هایی که درباره جهان خارج هستند، ناممکن می داند. ازجمله روش های اثبات این مدعا ارایه استدلالی شکاکانه است که براساس معرفت نداشتن ما به وقوع نیافتن فرضیه شکاکانه صورت بندی می شود. برای اولین بار، پاتنم تلاش می کند نشان دهد با پذیرش رویکرد برون گرایی معنایی می توان کذب مقدمه اخیر از استدلال شکاکانه را نتیجه گرفت؛ اما استدلال او به لحاظ معرفی دوری است و در رد شکاکیت موفق نیست. از این رو بروکنر تلاش می کند با ارایه استدلال های به نسبت ساده تری، مشکل دوری بودن استدلال پاتنم را برطرف کند. موضوع مقاله حاضر، بررسی این مسیله است که آیا این استدلال ها در رد شکاکیت نسبت به جهان خارج موفق هستند یا خیر. نتیجه حاصل از تحلیل و بررسی استدلال های ساده بروکنر مشخص می کند که برخی از این استدلال ها همچنان به لحاظ معرفتی دوری اند و در رد شکاکیت موفق نیستند؛ اما ارزیابی و تحلیل یکی از این استدلال های به اصطلاح سازگارگرایانه، که با استفاده توأمان از برون گرایی و آموزه دسترسی ویژه ارایه شده است، نشان می دهد که اگرچه این استدلال در رد شکاکیت فلسفی موفق نیست، اما به درستی نشان می دهند که ما در باور به گزاره هایی که درباره جهان خارج هستند، موجه هستیم.
بررسی و نقد دو مانع دگرگرایی خدا در فلسفه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۵
137 - 156
حوزههای تخصصی:
خودگرایی اخلاقی غالباً در قلمرو انسانی و ذیل نظریه اخلاقی غایت محور مطرح می شود. اما پرسش ها و مؤلفه های آن در ساحت ربوبی قابل رصد است. به باور نگارنده، در فلسفه ملاصدرا دو شاهد و قرینه بر خودگرایی خدا وجود دارد که در واقع دو مانع دگرگرایی خداست: این دو مانع عبارتند از: «عدم التفات عالی به سافل» و «بازگشت هر غایتِ فعلی به فاعل». این شواهد با مفهوم صدرایی عنایت الهی در تضاد است. پرسش پایه این جُستار عبارت است از: چگونه می توان شواهد خودگرایی را با نظریه عنایت الهی و التفات اصیل خدا به «دیگری» سازگار دانست؟ دستاورد این پژوهش به این قرار است: در پژوهش حاضر، این دو شاهد به عنوان مانع دگرگرایی خدا مورد نقد قرار گرفته اند و نشان داده شد که خدا نه خودگرا که وجودی دگرگراست و چون خدا کامل ترین وجود و کامل ترین کمال است کامل ترین دگرگراست و بیشترین خیر و منفعت را برای همه محقق می کند و چون غنی مطلق است، بدون هیچ گونه چشمداشتی بیشترین خیر را برای دیگران تأمین می کند. این نتایج حاصل تحلیل مفاهیمی چون «غایت»، «التفات»، «خودگرایی»، قاعده «بسیط الحقیقه کل الاشیاء» و تحلیل وجودی اصل علیت است. گفتنی است: این پژوهش مسبوق به پیشینه ای نیست.
تلقی ابن سینا از معنای سلبی صفات واجب تعالی در مقایسه با اریوگنا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از نظر آریوگنا اسناد صفات به خداوند به معنایی که برای مخلوقات به کار می رود نادرست است، اما اسناد آنها به خداوند به معنایی فراتر از آنچه برای مخلوقات به کار می رود بدون اشکال است، زیرا خداوند از سویی علت مخلوقات است و صفات مخلوقات در نهایت از سوی خداوند است، و از سوی دیگر نسبت به آنها تعالی دارد. از آنجا که آریوگنا صفات را توأمان از خداوند سلب و اثبات می کند می توان نظریه او را نظریه سلبی ایجابی دانست که سلب صفات در آن به دلیل برتری خداوند نسبت به مخلوقات است. نظریه ابن سینا نیز درباره صفات خداوند نظریه سلبی ایجابی است. البته نگاه ابن سینا به سلب و ایجاب صفات متفاوت است. او معتقد است که خداوند واجد صفت وجود وجوب است و بقیه صفات خداوند به سلب یا اضافه باز می گردد. از نظر ابن سینا سلبی یا ایجابی بودن ظاهری صفات مهم نیست و تحلیل نشان می دهد که یک صفت سلبی ظاهری می تواند در واقع ایجابی باشد یا بالعکس. این تحقیق نشان می دهد که دیدگاه آریوگنا تعارضی با بیان ناپذیری خداوند ندارد، اما دیدگاه ابن سینا در تعارض با این مسئله است.
عوامل مؤثر بر ارتباط و نشانه شناسی در معماری - (مطالعه موردی مسجد کبود تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۴
179 - 202
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی دانشی با هدف چگونگی معنایابی نشانه ای است و خود نمود عینی از مفهوم یا پدیده ای غایب جهت برقراری ارتباط با مخاطب می باشد. رومن یاکوبسن و امبرتو اکو نشانه شناسی را برآمده از زبان می دانستند؛ یاکوبسن نشانه شناسی را فرایند معنی دار شدن بر اساس متن و اکو نشانه شناسی معماری را پدیده ای فرهنگی و ابزاری برای برقراری ارتباط معرفی کرده اند؛ شهرها در جوامع اسلامی نشانه هایی دارند و مسجد شاخص ترین نمود معماری در این شهرها می باشد و استفاده از عناصر کالبدی آن باعث شده است تا به عنوان ابزار ارتباط با ذهن مخاطب شناخته شود، به گونه ای که با دربرداشتن این نشانه ها برای ساکنان قابل درک هستند. هدف این پژوهش تحلیل عناصری در معماری مساجد است که درگذر زمان تبدیل به نشانه ارتباطی در شهرها شده اند تا به این سؤال پاسخ داده شود: عناصر کالبدی معماری با چه مؤلفه هایی ابزار برقراری ارتباط معنایی شده اند؟ تحقیق با روش توصیفی-تحلیلی بر پایه تحلیل مؤلفه های نظریه ارتباط کلامی یاکوبسن شامل موضوع، پیام، فرستنده، گیرنده، مجرای ارتباطی و رمزگان در نشانه شناسی و تطبیق آن ها با دیدگاه اکو در نشانه شناسی معماری پژوهش شده است و این عوامل در نشانه های به کاررفته در مسجد کبود تبریز به عنوان نمونه موردی جهت استخراج چگونگی برقراری ارتباط موردمطالعه قرار گرفته شده است. نتایج تحقیق نشان می دهند که با تعمیم نظریه یاکوبسن، عوامل موثر بر ارتباط شامل زمینه فرهنگی و اجتماعی، کارکرد نمادین، رمزگان های معماری، کاربرد صریح، ابزار برقراری ارتباط و رمزگان های فرامعماری میباشند. با بررسی این عوامل در مسجد کبود می توان به رابطه مستقیم عوامل یاد شده با ایجاد ارتباط نزد مخاطبان پی برد.
نقد و بررسی تبیین های تکاملی رفتار اخلاقی در انسان و سایر گونه ها: نوع دوستی زیستی و نوع دوستی اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۲
91 - 104
حوزههای تخصصی:
با توجه به پیشرفت روز افزون علم زیست شناسی بخصوص در حوزه زیست شناسی تکاملی، این علم داعیه دار ارائه تبیین های علمی در خصوص پدیده های انسانی از جمله دین و اخلاق می باشد. در خصوص منشاء رفتار اخلاقی در گونه انسان، گروهی از تکامل دانان بر این باورند که رفتار اخلاقی در انسان در امتداد سیر تکوین حس اخلاقی در طول زمان و از گونه های پست تر پدید آمده است، در حالی که گروهی دیگر از زیست شناسان تکاملی و فلاسفه اخلاق ضمن رد این نظریه، معتقدند آنچه در انسان رفتار اخلاقی نامیده می شود رفتاری است که مختص انسان است و در هیچ گونه پست تر دیگری یافت نمی شود، چرا که رفتار اخلاقی در انسان همواره قرین نوعی ارزیابی و غایتمندی و تامل است، آنچیزی که در حیوانات پست تر دیده نمی شود. در این نوشتار در خصوص رفتار نوع دوستانه بعنوان یک رفتار اخلاقی بحث خواهد شد و دیدگاه های دو گروه پیرامون منشاء نوع دوستی مورد نقد و بررسی قرار خواهد گرفت. از این رو دو ادعا مورد بحث واقع می شود: اول اینکه: تبیین های زیستی از سرشت انسان به تنهایی قادر نیست تمایز معنی داری مابین چیستی و چگونگی رفتار اخلاقی در انسان و سایر حیوانات را ارائه دهد و برای این مهم باید تعریف متفاوتی از ماهیت انسانی ارائه نمود. دوم اینکه: ذات و سرشت انسان و نحوه زیست اجتماعی و فرهنگی او اقتضای هدفمندی فعل اخلاقی در انسان را دارد.
بررسی مسئله منطقی شر و استحکام انگاره نظام احسن ملاصدرا در برابر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۳
111 - 136
حوزههای تخصصی:
مسئله شر بیش از آن که به وجه قرینه ای و با اتکا به برخی شرور گزاف و ظاهراً بی هدف یا انبوهی ناملایمات زندگی انسان، وجود خداوند و اوصاف کمالی او را به چالش کشد، در ساختاری منطقی، اعتقاد به خداوندی عالم، قادر و خیر محض را با وجود شرور در جهان هستی به طور منطقی ناسازگار می یابد. پیداست که اعتبار این استدلال منطقی در گرو صدق یا محتمل الصدق بودن گزاره الحاقی آن خواهد بود و این در حالی است که انگاره نظام احسن برآمده از علم عنایی خداوند از منظر فیلسوفانی چون ملاصدرا با عطف نظر به وجوهی چون تضاد و تزاحم در جهان مادی، جزءنگری انسان این جهانی، نسبیت شرور، دخول بالعرض شر در قضای الهی و ... بر نادرستی این گزاره الحاقی پای می فشرد. مقاله پیش رو می کوشد تا با نگاهی دقیق به استدلال منطقی ملحدین و گزاره الحاقی مورد نظر آنان، دفاع ملاصدرا در برابر مسئله منطقی شر را مطرح و تاب و توان آن را بررسی کند.
الگوی شبکه ای شریعت در نظریه معرفت ابن عربی و پیامدهای انسان شناختی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
441 - 462
حوزههای تخصصی:
نظریه معرفت ابن عربی با شریعت پیوند ناگسستنی دارد. وی شریعت را یگانه طریق برای رسیدن به حقیقت می داند. شریعت به مثابه میزان شناخت، منبع معرفت و تأمین کننده یقین مضاعف، از دیگر نقش های شریعت در نظریه معرفت اوست. شریعت در هر دو ساحت نظر و عمل، میزان است؛ در حوزه نظر، هم در معارف عقلی و هم در معارف شهودی، میزان محسوب می شود که می توان آن را به دو صورت باواسطه و بدون واسطه فهم کرد. سالک طریق حقیقت با الگو قرار دادن دیناللهی و تقلید از آن، واجد سه گانه های عدالت، حکمت و ادب خواهد شد. تحقق این صفات در ساحت وجودی او، ضرورت توجه به اسباب و علل ثانوی را به همراه دارد. ابن عربی چکیده این اسباب و علل ثانوی را با عنوان «هویت» آدمی نام می برد و آن را اگرچه حجاب و مانع می داند؛ حجابی که گریزی از آن نیست و حکمت، حرمت نهادن این حجاب را اقتضا دارد.
براهین سه گانه محقق خفری بر اثبات وجود خداوند و ارزیابی اشکالات صدرالمتألهین بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
549 - 563
حوزههای تخصصی:
محقق خفری از زمره فیلسوفانی بود که چندین برهان بر اثبات خداوند اقامه کرد و این براهین را دارای ویژگی های براهین صدیقین دانست. در این براهین با استفاده از اموری همچون حقیقت وجود و مجموعه موجودات، واجب الوجود اثبات شده است. ملاصدرا این براهین را ناتمام می داند، زیرا به عقیده وی میان فرد و طبیعت خلط صورت گرفته یا از راه وجود مجموعه موجودات استدلال شکل گرفته است، در حالی که تنها افراد مجموعه دارای وجود حقیقی هستند. در مقاله حاضر براهین خفری را به تفصیل تقریر و تبیین می کنیم و اشکال های ملاصدرا بر آن، ارزیابی قرار خواهد شد. نتیجه اینکه براهین خفری درست است و اشکالات ملاصدرا بر آن وارد نیست.
بازخوانی تأویل ابن عربی از عرش در پرتو حکمت متعالیه و تبلور آن در معماری آئینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر می کوشد تا ضمن واکاوی حقیقت واژه قرآنی «عرش»، به ایضاح معنای حقیقی و مجازی آن پرداخته و تأویل عرش، موضوع استوای حق بر عرش و رابطه آن با انسان کامل در کلام ابن عربی و امام در مکتب شیعه و تفسیر مفسرین حکمت متعالیه از «عرش» در آیات کریمه قرآن را بررسی کرده و سپس به تبیین معانی واژه عرشه، آرکه و آرخه لاتین بپردازد. در واقع، همان گونه که «عرش» در قرآن کریم به معنای حقیقی عرش الله که همان مبدأ المبادی آفرینش است و به معنای مجازی (مثل جنات معروشات یا سقف خانه ها) نیز به کار رفته است، واژه آرخه نیز به معنای مبدأ آفرینش در فلسفه یونان و نیز طاقی و طاقچه در هنر معماری است. در پاسخ به این پرسش که چرا «عرش» در معانی گوناگون به کار رفته است، می توان - برمبنای اصل مراتب وجود در حکمت متعالیه - گفت که حقیقت عرش در هر مرتبه ای از نشیات وجودی، ظهوری متناسب با آن حقیقت دارد و ظهور ناسوتی عرش در عالم، معابد و مساجد، در انفس، وجود عنصری پیامبر و امام و به تبع در انسان های پیرو آنهاست.
شناسایی الزامات طراحی برنامه ی درسی آموزش فلسفه به کودکان از دیدگاه معلمان دوره ابتدایی شهرستان بناب در سال تحصیلی 1396-1395(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی تحقیق حاضر شناسایی الزامات طراحی برنامه ی درسی آموزش فلسفه به کودکان از دیدگاه معلمان دوره ابتدایی شهرستان بناب در سال تحصیلی 1396-1395 می باشد. روش تحقیق استفاده شده توصیفی- اکتشافی است. جامعه ی آماری شامل کلیه ی معلمان ابتدائی آموزش و پرورش شهرستان بناب به تعداد 489 نفر در سال تحصیلی 1396-1395 می باشد، که حجم نمونه ی آماری نیز بر اساس فرمول کوکران 215 نفر از طریق نمونه گیری تصادفی- طبقه ای بدست آمده است. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسش نامه ی محقق ساخته می باشد که پس از تأیید روایی و پایایی آن (صوری) در اختیار نمونه ی آماری قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده های آماری از روش های آماری توصیفی و استنباطی استفاده شده است. برای شناسایی الزامات طراحی برنامه ی درسی آموزش فلسفه به دانش آموزان مقطع ابتدایی از تحلیل عاملی اکتشافی و جهت اولویت بندی الزامات طراحی برنامه ی درسی آموزش فلسفه به دانش آموزان از آزمون فریدمن با نرم افزار SPSS 18 استفاده گردید. نتایج آزمون فریدمن نشان داد که از میان الزامات نه گانه ی مؤثر برای طراحی برنامه ی درسی آموزش فلسفه به کودکان عامل توجه به نیازهای دانش آموزان با میانگین رتبه ی 62/4 بیشترین و عامل کاهش تمرکزگرایی در برنامه ی درسی با میانگین رتبه ی 91/3 کمترین تأثیر را در طراحی برنامه ی درسی آموزش فلسفه به دانش آموزان مقطع ابتدایی شهرستان بناب دارد.
حیات علمی حکیم سبزواری(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی زندگی فیلسوف بلند مرتبه و حکیم الهى، حاج ملاهادی سبزواری و شرح حال و حیات علمی آن فلیسوف فرزانه انجام شده است. سؤال اصلی پژوهش این است که فعالیت فلسفی ملاهادی چگونه و نقش این فیلسوف عارف، در پیشبرد فلسفه وحکمت چه قدر بوده است؟ این تحقیق به سؤالهای جانبی دیگری نیز میپردازد. همچنین در این پژوهش نقش ایشان در تشریح افکار ملاصدرا بیان شده است. روش تحقیق، روش کتابخانهای است و از جمله نتایجی که از این پژوهش به دست میآید، این است که حکیم سبزواری، مشهورترین فیلسوفِ قرن سیزدهم است که این آوازه بلند، به این دلیل است که افکار و آرای صدرالمتألهین را شرح و بسط داده و اغماضهای آن را روشن ساخته، به گونهای که به تصریح برخی فلسفه ، کسی بهتر از ملاهادی، افکار صدرالمتألهین را شرح نداده و از میان آثار گرانبهای او، این مطلب به خوبی نمایان است.
بررسی تقریر شهید مطهری از برهان نظم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از مشهور ترین ادله ای که اندیشمندان اسلامی از جمله شهید مطهری در مقام اثبات وجود خداوند اقامه کرده اند، برهان شبه فلسفی نظم است. شهید مطهری در تقریر این برهان، با تمسک به حساب احتمالات، نظم ناشی از علت غایی را اثبات می کند و آن را واسطه اثبات خدا برای جهان طبیعت قرار می دهد. به اعتقاد وی، نظم ناشی از علت فاعلی (صِرف این نوع نظم)، نمی تواند خدا را اثبات کند و تأکید می کند که برهان نظم به علت فاعلی مربوط نیست. وی ضمن انتقاد از بیان متکلمانه برهان نظم، بیانی حکیمانه از آن ارائه می دهد و با دقتی ویژه برهان هدایت را از برهان نظم جدا می کند. او تقریر برهان نظم را بر اساس اصول مورد قبول علمای قدیم نیز توضیح می دهد و آن را ناتمام می داند. در این پژوهش کوشیده ایم با روش توصیفی تحلیلی به بررسی برهان نظم از دیدگاه شهید مطهری بپردازیم تا با استناد به مبانی فکری آن استاد در مجموعه آثارش، برخی ابهام های مطرح در مقدمات، مبانی، تعاریف و تقریر وی را برطرف سازیم.
تصورات تاریخی افلاطون از پیشینیان و ارتباط آن با ریشه شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده: افلاطون در کراتیلوس و دیگر آثار خود عقایدی متعارض درباب ریشه شناسی ابراز کرده که از دیرباز موجب اختلاف نظر بوده است. وی در کراتیلوس استفاده از ریشه شناسی را منع می کند زیرا به عقیده او مطابقتی میان نامها و چیزها وجود ندارد و تحلیل نام به حروف و هجاهای سازنده اش ماهیت نامیده را آشکار نمی سازد. اما او در دیگر آثار خود در چند مورد به ریشه شناسی نامها پرداخته است که ظاهراً ناقض سخنان قبلی او به نظر می رسد و به همین جهت مفسران درباب موافقت یا مخالفت او با ریشه شناسی اختلاف نظر داشته اند. کراتیلوس به زعم اکثر محققان از آثار دوره میانی افلاطون است در حالی که ریشه شناسیهای مذکور در آثار متأخر وی مطرح شده است و این نشان می دهد که او احتمالاً پس از کراتیلوس درباره ریشه شناسی تجدید نظر کرده و به استفاده از این روش گرایش یافته است. ریشه شناسی در کراتیلوس بدین سبب منع شده است که به عقیده افلاطون نامگذاران یونانی ماهیت حقیقی چیزها را نمی شناخته اند و در نتیجه نامهایی که وضع کرده اند ماهیت چیزها را منعکس نمی سازد. نامگذاران که افلاطون معمولاً آنان را قانونگذار می خواند، همان پیشینیانی هستند که علاوه بر نامها، قوانین و سنن و اعتقادات یونانیان را بنیاد گذاشته اند. افلاطون در کراتیلوس و آثار نزدیک به آن به دانش پیشینیان بدگمان است و مخالفت او با ریشه شناسی نیز از نتایج همین بدگمانی است. وی در آثار متأخر خود به علتی نامعلوم از عقیده سابق خود برگشته، فضایل پیشینیان را ستوده و به دانش برتر آنان اذعان کرده است. همزمان با این تغییر عقیده و برخلاف آنچه در کراتیلوس مطرح شده بود، گفته می شود که نامهای یونانی از هر جهت با چیزها مطابقت دارند و این ناشی از دانش نامگذارانی است که به گفته افلاطون ماهیت حقیقی چیزها را می شناخته اند. بر اثر این تغییر عقیده افلاطون به ریشه شناسی گرایش یافته و در آثار این دوره در چندین مورد از این روش استفاده کرده است. بنابراین علت مخالفت و سپس موافقت افلاطون با ریشه شناسی، تغییر عقیده او درباره دانش نامگذاران و پیشینیان بوده است. در این مقاله ضمن گردآوری و تحلیل فقراتی از محاورات افلاطون که در آنها به موضوع نامها، نامگذاران و پیشینیان اشاره می شود، ارتباط میان این موضوعات و سیر تدریجی تغییر عقیده او بررسی خواهد شد.
تحلیلی بر مبانی فلسفی حقوق بین الملل محیط زیست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقصود از فلسفه حقوق بین الملل محیط زیست، نظرات کلی حاکم بر علم حقوق بطور اعم و حقوق بین الملل محیط زیست بطور اخص می باشد. دو موضوع در فلسفه حقوق بین الملل محیط زیست دخیل است که یکی مبنا و دیگر هدف حقوق است. فلسفه حقوق بین الملل محیط زیست به طور قابل ملاحظه ای با حوزه کاری فلسفی در اخلاق زیست محیطی اشتراک و همپوشانی دارد.حقوق بین الملل محیط زیست با ایجاد مکانیسم هایی برای همکاری بین المللی مستمر و دائمی میان دولت ها که بسیاری از آنها از دل معاهدات بین المللی جوشیده، نشان داده است که چگونه می توان تخریب فرامرزی محیط زیست را که صلح و امنیت بین المللی را تهدید می کند، تبدیل به فرصتی برای همگرایی بین المللی نماید. لازم به ذکر است که بحث از فلسفه حقوق محیط زیست بسته به اینکه نگرش مادی یا الهی باشد، نتایج دو گانه ای دارد. لذا هدف این مقاله آشنا کردن متخصصان محیط زیست با دیدگاه های مختلف فلسفه محیط زیست در جهان امروز است.
مشخصه های امر پیشین نزد کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۳
21 - 42
حوزههای تخصصی:
فهم محتوای نقد عقل محض منوط به فهم معنای امر پیشین است و کانت نیز به همین دلیل، بخش عمده ای از این کتاب را به تبیین شأن معرفتی، جست وجوی خاستگاه، تعیین محدوده اعتبار و تشریح مصادیق آن اختصاص داده است. با این همه، حتی باآنکه وی در هر دو ویرایش نقد، کم وبیش، مشخصه هایی (مانند ضروری، اکیداً کلی، محض، واضح، قطعی و مستقل از تجربه) را برای امر پیشین معرفی کرده است ولی، چون این مشخصه ها در سنت های پیشاکانتی و پساکانتی -در معنایی متفاوت با معنای مدنظر او- نیز به کار گرفته شده اند پس چندان بعید نیست اگر در فهم محتوای نقد دچار ابهام شویم. ما در بخش (1)، به برخی از این ابهام ها اشاره خواهیم کرد. سپس در بخش (2-1)، نشان خواهیم داد برای رهایی از ابهام های مزبور ناگزیریم مشخصه ضروری را به «برخاسته از طبیعت ذهن انسان»، اکیداً کلی را به «صرفاً قابلِ اطلاق بر پدیدارها»، محض را به «معطوف بودن به سهمِ خود ذهن در تشریک مساعی اش با خود اشیاء برای شکل گیری معرفت تجربی»، واضح را به «آنچه حیطه جست وجو برای یافتن اش، صرفاً محدود به درون خودمان است و نه بیرون از آن» و قطعی را نیز به «آنچه گستره اش هم به لحاظ خود مصادیق و هم به لحاظ تعداد مصادیق تغییرناپذیر است» بازتعریف کنیم. در بخش (2-2) نیز با واکاوی مشخصه مستقل از تجربه، نشان خواهیم داد این مشخصه، علاوه بر دلالت بر صرفِ ساختار، می تواند ناظر به نوعی معرفت در بن هر گونه تجربه ممکنی نیز باشد؛ افزون بر این، نسبتِ مشخصه مزبور را با سنت پیشاکانتی و پساکانتی نیز نمایان خواهیم ساخت.
The Paradigmatic Significance of Perception in Mullā Ṣadrā’s Philosophy of Being(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۷ شماره ۲۴
115 - 143
حوزههای تخصصی:
Ṣadrā presents the usefulness of the faculties of perception governed by the intellect as a fitting paradigm for understanding man’s being in the world in relation to the divine purpose and source of this being. Perception raises challenging questions which, while peripheral to philosophy proper, have contributed to the debate on knowing and being. Dating back to the Presocratics, this debate came to a head in Islamicate civilization, where perception played a paradigmatic role that also put civilization, on a human scale, at the forefront of the philosophical enterprise. Contemporary historians of thought obscure this role when their interpretations of past traditions are too heavily colored by the positivist conception of perception.