فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۱۸۱ تا ۴٬۲۰۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
تأملات فلسفی سال هشتم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۰
269 - 291
حوزههای تخصصی:
مسأله ی معیار داوری در نقد اخلاقی هنر از سرنوشت سازترین مسایل در این وادی است، یعنی این مسأله که کدام دسته از ارزش ها معیار داوری در باب آثار هنری اند و ارزش نهایی آن ها را تعیین می کنند. در این میان، یکی از متأخّرترین رویکردها «کثرت گرایی ارزشی» است، که در عرض سه رویکرد عمده ی دیگر، یعنی «اصالت اخلاق»، «اصالت زیبایی شناسی»، و «خودآیینی گرایی»، پیشنهادی متفاوت عرضه می دارد، و آن این که ترکیبی از ارزش ها (از جمله ارزش های اخلاقی و زیبایی شناختی) معیار داوری نهایی در باب هنر اند. یکی از شاخص ترین نمایندگان «کثرت گرایی ارزشی» در نقد اخلاقی هنر بریس گات است. او، در دفاع از رهیافت خاصّخود نسبت به نقد اخلاقی هنر، «کثرت گرایی ارزشی» پیشه می کند. امّا به نظر می رسد که «کثرت گرایی ارزشی»، دست کم بر طبق روایت او، با مسایلی مواجه است که پذیرش آن را ناموجّه می سازند. «کثرت گرا» یا باید بپذیرد که تصمیم گیری نهایی در باب ارزش هنر به شمّ و ذوق داور احاله می شود، یا باید تصدیق کند که رویکردش بالمآل به یکی از سه رویکرد عمده ی دیگر فروکاسته می شود، و یا این که معیار تازه ای در کار بیاورد که هر دو دسته ارزش زیبایی شناختی و اخلاقی بالمآل قابل تبدیل به آن باشند. روشن است که، در حالت اوّل، نقد به معنای عملی نظام مند منتفی خواهد بود و، در حالت دوم و سوم، «کثرت گرایی ارزشی» معنای محصّلی نخواهد داشت.
Mulla Sadra and Hume on Comparative Analyzing of Causality(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۷ شماره ۲۴
241 - 257
حوزههای تخصصی:
One of the most important causes for comparative studying on philosophical systems is to find their commonalities for responding common questions and to emphasize on their differences for taking functional answers encountering modern philosophical challenges and problems. Here, causality is chosen as the case study. Causality is of the basic philosophical issues that have been continually considered by both Islamic and Western philosophical traditions, but the answers which have been rendered by modern western philosophers with empirical approach and Muslim philosophers, like Mulla Sadra, with intellectual and intuitive approach, is necessitated to compare such answers and clarify the efficacy of each one towards the other one. Mulla Sadra’s philosophical, intellectual and illuminative thought in Islamic tradition, in comparison to Hume’s modern empirical and phenomenal tendencies, is able to remove fundamental ahead problems concerning causality and to answer skepticism derived from it. In Mulla Sadra’s Transcendent Wisdom, since the whole system of being has its plural hierarchical universes in which there are causal longitudinal relations. In fact, for Mulla Sadra, causality is not merely restricted to the natural world, and our phenomenal knowledge about it is inadequate, but whatever we see in the natural world is only the weak and thin level or surface of the deep and fundamental reality of causality. Meantime, for Mulla Sadra, in such the causal relation, the effect has nothing and no reality except it is as the manifestation, shadow and act of the cause.
Active Objectivism: Analyzing Tabatabai’s View on the Meaningful Life(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۷ شماره ۲۴
259 - 269
حوزههای تخصصی:
Tabatabai’s theory about the meaning of life can be referred to as active objectivism, where a man plays an important role in achieving the meaningful life, rather than merely discovering the divine view about his existence. If the man chooses the divine purpose from a “real life” perspective as his meaning of life, God’s purpose and man’s purpose will converge in order to shape a meaningful life and the ultimate achievement of Pure Life (al-ḥayat al-ṭayyibah). However, if he chooses the unreal counterpart, he will be trapped in an unreal life which is referred to as the “pseudo-meaningful life.” It is necessary that human beings discover the divine purpose with the help of conceptual intellect (al-‘aql al-nazari), define the essentials of achieving the purpose with his practical intellect (al-‘aql al-‘amali) and ultimately, choose the essentials with his own free will. To achieving compliance of a man’s purpose with the divine goal requires faith and good deeds.
تعمیم پذیری در اخلاق کانت بررسی نظری و عملی فرمول اول اخلاق کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۵
21 - 41
حوزههای تخصصی:
کانت صورت بندی های مختلفی از امر مطلق پیش می نهد که نخستین آن ها صورت بندی عام نام دارد و در آن آزمون مشهور تعمیم پذیری قرار گرفته است. در تاریخ فلسفه ی اخلاق، بحث و جدل بر سر چیستی و کاربرد این صورت بندی یا فرمول بسیار بوده است و موافقان و مخالفان ثابت قدمی دارد. در این نوشته، ابتدا چیستی این فرمول و جایگاه آن را در نظام اخلاقی کانت بررسی می کنیم. سپس، نحوه ی کاربرد آن را در عرصه ی عمل می سنجیم. برخی مراد کانت از این فرمول یا چگونگی کاربرد آن را خوب درک نکرده اند و اشکال هایی نابجا به آن وارد کرده اند. در مرحله ی سوم، تفسیر نتیجه گرایانه ی شلی کگان از فرمول عام را بررسی خواهیم کرد تا دریابیم که آیا این فرمول، با فرمان های نتیجه گرایانه هم سازگار است یا خیر. درنهایت، در بخشی نسبتاً مفصل، برخی اشکالات مشهوری را ارزیابی می کنیم که در تاریخ فلسفه ی اخلاق بر فرمول عام وارد شده است.
اصالت وجود، تقدم حکمت بر قدرت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۵
157 - 172
حوزههای تخصصی:
امتناع جعل ماهیت موجودات ممکن، از جمله دلایلی است که برای اثبات نظریه«اصالت وجود» اقامه شده است. جعل ماهیت به دلیل عدم امکان جعل احکام ضروری، ممتنع دانسته شده است. امتناع جعل احکام ضروری حکایت از توجه به حکمت در قبال قدرت دارد. اگر حکمت را بر قدرت مقدم بداریم، می توانیم به امتناع جعل احکام ضروری حکم نمائیم. اما اگر توجه مبنائی به حکمت نداشته باشیم، جعل احکام ضروری را ممتنع نخواهیم دانست. از این رو آنچه که در این مقاله مورد بررسی قرار می گیرد: توجه به مبانی و تمایل عمیق فیلسوفان در مواجه با آموزه های فلسفی است. واکاوی این نظر نشانگر این است که اندیشه فیلسوفان از هر گرایش و هر تمایلی فارغ نیست. بنابراین اندیشه برخی از فیلسوفان بر مبنای حکمت استوار شده است و آنها کمترین تخطی را از این مبنا جایز نمی دانند. در مقابل برخی از مبنای حکمت فاصله گرفته اند و قدرت را مبنای اندیشه خویش در آموزه های فلسفی قرار دادند.
انحصار علم به علم حضوری نزد صدرالمتألهین(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مسأله تقسیم علم به حضوری و حصولی نزد فیلسوفان مسلمان ثمره نگاه هستی شناختی به پدیده علم است و از دیرباز تا کنون مورد اعتقاد تقریباً اکثریت حکما بوده است، در این نوشتار، برخلاف این دیدگاه رایج میان حکما که علم را به دو دسته مذکور تقسیم می کنند، با نظر به روش خاص استنباط آراء فلسفی صدرا، و تحلیل و بررسی دیدگاه وی در خصوص حقیقت علم که آن را امری وجودی می داند و معتقد است در هنگام علم به هر چیزی، نفسِ همان چیز نزد عالم حاضر می شود، و سپس با تطبیق این رویکرد با مبانی فلسفی خاص او از جمله اصالت وجود، وحدت و بساطت وجود، تساوق وجود با کمالات آن و اتحاد عاقل و معقول، این مسأله به اثبات می رسد که تقسیم مشهورِ علم در معرفت شناسی صدرالمتألهین قابل پذیرش نیست، بلکه او علم را منحصر در علم حضوری می داند. پشتوانه این رأی نیز شواهد و مؤیداتی است که در مواضع مختلف از آثار صدرالدین و شاگردان حکمت متعالیه قابل اصطیاد است.
نظریه مرحله ای و تحلیل بقا بر اساس نظریه مشابهت زمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۶ پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
87 - 105
حوزههای تخصصی:
چهاربعدگرایی به عنوان یک هستی شناسی اشیای مادی بر این اعتقاد است که بقای اشیا در زمان، مشابه امتداد آنها در مکان است. یکی از نسخه های مهم این نظریه مشهور به نظریه مرحله ای، بر این باور است که اشیا عادی، مراحلی لحظه ای هستند که به واسطه داشتن مشابه های زمانی مختلف در زمان های مختلف بقا دارند. یکی از ایرادات عمده این نظر این است که این نظریه، در تبیین حقیقی بقای اشیا در زمان توفیقی ندارد. این نوشتار دو هدف دارد: ما نخست تبیین نظریه مرحله ای از بقا و برخی مسائل وابسته بدان (یعنی مسائل اتصاف زمانی، ارجاع و شمارش غیرزمانمند) را ارائه می نماییم و سپس به ذکر برخی از دشواری هایی که اتخاذ چنین رویکردی پدید می آورد، می پردازیم. با قطع نظر از نارسایی تحلیل نظریه مرحله ای از بقا و اتصاف زمانی و نقدهای مختلفی که از این حیث بر آن وارد شده است، چنین می نماید که راهبردهای آن در حل مشکل آن در شمارش غیرزمانمند مغایر ملاک های متعارف وحدت و کثرت عددی می باشد.
A Possible Structure for Moral Problem-Solving in Engineering Ethics(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۵۶)
87 - 111
حوزههای تخصصی:
In this inquiry, we try to find a way to deal with moral problems and dilemmas in the realm of technology. We use a procedure that has been introduced in recent years in applied ethics, which is that of design analogy. According to this procedure, we can draw on insights and structures that are used in design processes to solve moral problems. Moreover, for the sake of moral evaluation in this structure, we need an ethical theory. Our proposed ethical theories are Kantian rule consequentialism and triple theory, which is a combination of Kantian and Scanlonian contractualism and rule consequentialism. It seems that these formulas do not have the weaknesses of other moral theories, and because they offer a compromise between three moral theories, they can reduce moral disagreement among stakeholders and even decrease the complexity of moral problems. At the end of this paper, with the help of a case study, we will show how we can use this framework in actual instances. We will see that this systematic approach can help us state our problem clearly and comprehensively, and that its steps reduce the complexity of our moral problem. Finally, we will be able to evaluate the case with two efficient moral theories without neglecting any important relevant elements. This will lead us to take the right decision, prohibiting or decreasing disastrous impacts of our actions<em>.</em>
بررسی رابطه روش کمی و ریاضیاتی در علم با الهیات مسیحی در قرون وسطای متاخر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین ویژگی های علم نوین روش کمّی و ریاضیاتی آن است. باور رایج این است که این مبنای علم نوین در قرن شانزدهم و در انقلاب علمی به همراه خود علم نوین به وجود آمده است، لکن بررسی های تاریخی حاکی از آن است که روش کمّی علم نه در بحبوحه ظهور علم نوین در انقلاب علمی، بلکه در منازعات الهیاتی قرون وسطای متأخر متولد شد. این نکته از جهت روشن کردن رابطه ای که علم و دین در طول تاریخ مغرب زمین داشته اند حائز اهمیت است. شواهدی حاکی از آن است که متألهان مسیحی، با انگیزه های الهیاتی، مسائلی را مطرح کردند که بستر مناسبی را برای پیدایش تجربه گرایی به وجود آورد. در نوشتار حاضر عوامل پیدایش روش کمّی را در قرون وسطای متأخر و در میان متألهان مسیحی مورد بررسی قرار خواهیم داد. از خلال این بررسی آشکار خواهد شد که در این عصر سه عامل مهم که با انگیزه های الهیاتی همراه بودند در به وجود آمدن روش کمّی موثر واقع شدند: توجه به نورشناسی با انگیزه های الهیاتی، افلاطون گرایی در الهیات، و وجود انگیزه الهیاتی در استفاده از ریاضیات. در ضمنِ این تحلیل، رابطه تجربه گرایی و الهیات مسیحی در قرون وسطای متأخر روشن خواهد شد.
بازخوانی اخلاقیِ مسئله گوشت خواری در عرفان اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال سوم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۵
121 - 136
حوزههای تخصصی:
گیاه خواری یک سنت شرقی است. اعتقاد بر این است که شکل گیری این سنت در غرب، چه در میان فیلسوفان اخلاق و چه در میان مردم عادی تحت تاثیر آموزه های آیین بودا و دین هندو شکل گرفته است. بر اساس این نگاه، خوردن گوشت مستلزم نقض یک قاعده اخلاقی و از این رو اخلاقا نارواست. گوشت خواری به منظور رعایت حقوق حیوانات و اجتناب از انجام رفتاری غیر اخلاقی نسبت به حیوانات ترک می شود. استدلال های مخالف گوشت خواری در این سیاق صبغه ای دیگر محور دارند، با این توضیح که حیوانات را نیز مصادیق مفهوم "دیگری" می دانند. از سویی دیگر ترگ گوشت خواری در میان برخی صوفیان نیز رایج بوده است. عده ای بر این عقیده اند که ترک گوشت خواری در تصوف نیز تحت تاثیر مکاتب هندی بوده است و صوفیان گوشت خواری را اخلاقا ناروا می دانند. مولفین این مقاله بر این باورند که عمل به این سنت در میان عارفان مسلمان تحت تاثیر سایر مکاتب نبوده و مبانی ترک گوشت خواری در میان آنان با پیروان مکاتب هندی و فیلسوفان اخلاق معاصر متفاوت است. ترک گوشت خواری در تصوف بیشتر مبنایی انسان محورانه - و نه دیگر محورانه- داشته و بیشتر کارکردی سلوکی دارد. از این رو گوشت خواری در تصوف، علی الظاهر، یک مسئله اخلاقی نیست. با این حال، گمان می شود که با مد نظر قرار دادن اخلاق فضیلت گرا می توان تبیینی اخلاقی از ترک گوشت خواری در میان صوفیه به دست داد.
برهان إن و لم و بررسی کارکرد برهان در فلسفه از منظر علامه طباطبایی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
برهان، قیاسی است که از یقینیات تشکیل شده باشد و نتیجه یقینی از آن حاصل شود. برهان به دو قسم لمی و إنی، و لمی نیز به لم مطلق و غیر مطلق تقسیم می شود. برهان إنی هم به دلیل و إن مطلق و ملازمات عامه تقسیم می شود. منطق دانان و فلاسفه بر آن اند که از میان انواع براهین، تنها برهان لم و إن ملازمات منتج یقین هستند. علامه طباطبایی با توجه به مبنای خاص خود در بحث عرض ذاتی بر این باور است که در فلسفه نمی توان از براهین لمی استفاده کرد و در فلسفه تنها براهین إن ملازمات جاری می شوند. در این نوشتار به تبیین انواع برهان پرداخته شده و سپس بیان علامه طباطبایی در مورد کارکرد برهان در فلسفه بیان گردیده و در نهایت مقدمات کلام علامه طباطبایی در کارکرد برهان إن ملازمات بررسی و نقد شده است.
شناخت سواد دانشگاهی؛ چیستی و ماهیت آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله مفهوم سواد دانشگاهی به طور عمیقی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. به همین منظور دیدگاهی تاریخی با ریشه یابی تکامل سواد دانشگاهی برگرفته از ادبیات نظری مربوطه فراهم خواهیم آورد. با وجود این، از همه مهم تر، در این مقاله به دنبال تعریف سواد دانشگاهی از طریق توصیف دیدگاه ها، رویکردها و الگوهای بسیار متفاوتی که متضمن این اصطلاح بسیار پیچیده است خواهیم بود. سپس به بررسی مفهوم «سواد» برگرفته از «مطالعات جدید سواد» خواهیم پرداخت، گفتمان های دانشگاهی را در ارتباط با حوزه ی سواد دانشگاهی مورد توجه قرار خواهیم داد و به نقش «مهارت زبانی» در توسعه ی سواد دانشگاهی خواهیم پرداخت. در خاتمه ی مقاله، آثار متأخر در زمینه ی سواد دانشگاهی بحث خواهد شد، و موضوع «وضعیت سواد دانشگاهی در نظام آموزش عالی ایران» را با تفسیری انتقادی مورد بررسی قرار خواهیم داد. لذا مجموع مباحث مطرح شده در این مقاله منظری مناسب ارائه می کند که از طریق آن کار تجربی در این حوزه از «توسعه ی دانشگاهی» می تواند مورد تحلیل قرار گیرد.
Norms and Explanation of Action(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۵۶)
27 - 42
حوزههای تخصصی:
It seems obvious that the mere acknowledgment of a norm cannot explain the agent’s undertaking what the norm prescribes; Steglich-Petersen makes the point as there is <em>no</em> strong relation between normative judgments and motivation from such judgments. To explain why someone does what a norm prescribes, according to Steglich-Petersen, we need to know not only that they acknowledge the norm, but that they are motivated to follow it. I will argue that this apparent truism is false in the case of constitutive norms. In a constitutive norm, the action specified in the correctness condition is constitutive of what is governed by the norm. I will focus on the constitutive norm of belief to argue that the mere acknowledgment of the norm suffices to explain the transparency of belief. That is to say, I explain why a subject who deliberates whether to believe that p thereby, in virtue of acknowledgment of the belief norm, deliberates whether p.
بررسی آراء اندیشمندان پیرامون حدوث و قدم نفس انسانی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
بحث درباره حدوث یا قدم نفس انسانی، از با سابقه ترین و پرچالش ترین مباحث میان اندیشمندان است. متفکران با مبانی فکری و روش های تحقیقی گوناگون خود، دیدگاه های متفاوتی در این باره دارند. بسیاری از متکلمان اسلامی، قائل به قدم زمانی نفس هستند به استثنای گروه اندکی مانند خواجه نصیر که قائل به حدوث آن است. در بین فلاسفه، افلاطون بنا بر قول به مُثُل، معتقد به قدم نفس است. در مقابل، شاگرد او ارسطو، ابن سینا و شیخ اشراق، با ردّ قول به قدم نفس بصورت برهانی، قائل به حدوث آن هستند. در این میان صدر المتألهین شیرازی نیز قائل به حدوث آن است. البته وی با استفاده از مبانی حکمت متعالیه مانند حرکت جوهری، قائل به حدوث جسمانی و بقای روحانی نفس است برخلاف ابن سینا که قائل به حدوث روحانی نفس است. عرفا که در مبانی فکری صدرایی سهم مهمی دارند، به نظر می رسد به حدوث جسمانی نفس همراه با اعتقاد به وجود اندماجی آن نزد وجودات برتر خود قائل هستند.
تأملی در نسبت هرمنوتیک فلسفی گادامر و علوم طبیعی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۷ شماره ۷۳
47 - 72
حوزههای تخصصی:
در مورد موضع گادامر درباره علوم طبیعی چند انتقاد جدی صورت گرفته است. نخست آنکه برداشت او از علوم طبیعی پوزیتویستی است. دوم آنکه تصویری که از علم ارایه می کند، کاریکاتورگونه است و به کار امروز ما نمی آید و سوم آنکه گادامر به سرشت هرمنوتیکی علوم طبیعی بی توجهی کرده است. در این مقالله تلاش خواهد شد نشان داده شود که این انتقاد ها، برآمده از تمرکز صرف بر کتاب حقیقت و روش <strong>و</strong> ناآگاهی از رویکرد گادامر به علوم طبیعی متأثر از بحران علم هوسرلی است. در این مقالله نویسنده می کوشد با مداقه در مجموعه آثار گادامر بازسازی ای از نگاه گادامر به علوم طبیعی به دست دهد. پس در گام نخست به رویکرد گادامر به علوم طبیعی درباره شکاف زیست جهان و جهان علمی می پردازد. در گام دوم با برجسته کردن سرشت هرمنوتیکی علوم طبیعی، پیوند آن را با زیست جهان نشان می دهد؛ به بیان دیگر، در گام نخست افتراق و در گام دوم امتزاج این دو امر را نشان می دهد تا سرانجام به این نتیجه گیری برسد که زیست جهان بر جهان علم اولویت دارد و علم باید بتواند در زیست جهان جایگاه خود را بیابد. در پایان با ذکر انتقادهایی به نگاه گادامر، افق هرمنوتیک علوم طبیعی نمایان خواهد شد.
بررسی انتقادی رویکردهای سرل، دنت و پاتنم به جایگاه فلسفی هوش مصنوعی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۷ شماره ۷۴
177 - 217
حوزههای تخصصی:
این مقالله به دو بخش کلی تقسیم شده است. در بخش نخست صورت بندی پاتنم، دنت و سرل به جایگاه فلسفی هوش مصنوعی به صورت کلی، طرح شده و نقاط ضعف هر یک نشان داده می شود. سپس صورت بندی برگزیده با تفکیک دو تراز فلسفه علمی و فلسفه ذهنی شرح داده می شود. در تراز فلسفه علمی مسیله آن است که آیا هوش مصنوعی می تواند دستگاهی بسازد که در آزمون نامحدود تورینگ پیروز شود؟ اما در تراز فلسفه ذهنی مسیله این است که اگر چنین دستگاهی ساخته شد، آیا ذهن دارد؟ در بخش دوم از نوشتار مهم ترین مسیله های طرح شده در این دو تراز ارزیابی می شود. مهم ترین مسیله در تراز فلسفه علمی، مسیله چارچوب، یعنی مسیله چگونگی روبه رویی با رویدادهای تعریف ناشده و غیرمنتظره است. این مسیله بزرگ ترین مانع بر سر راه پیروزی هوش مصنوعی در آزمون تورینگ بوده است. در ادامه در تراز فلسفه ذهنی سه مسیله ارزیابی شده است: مغالطه آدمک، استدلال اتاق چینی و نقد بر اساس تیوری گودل. مغالطه آدمک نشان می دهد هوش مصنوعی امر ذهنی را به امری دلخواه تبدیل می کند، اما دو نقددیگر، اگرچه بر پارادایم کلاسیک هوش مصنوعی وارد است، بر شبکه های عصبی پیوندگرا وارد نیست.
تحلیل انتقادی تأویل ابن سینا و میرداماد از نظریه مُثُل افلاطونی از منظر سید احمد علوی و ملامحمد آقاجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
275 - 291
حوزههای تخصصی:
نظریه مُثُل در طول تاریخ فلسفه موافقان و مخالفانی دارد. عده ای مانند فارابی، ابن سینا و میرداماد آن را نقد و تأویل کرده اند. دو حکیم مسلمان سید احمد علوی شاگرد میرداماد و ملامحمد بن علیرضا بن آقاجانی شاگرد ملاصدرا از منظر متفاوتی به این نظریه نگریسته و نقدهای ابن سینا و میرداماد را به چالش کشیده اند. در این مقاله ابتدا به طرح مسئله و گزارشی از نظریه مُثُل و پس از آن به بررسی و تحلیل انتقادی این دو حکیم از تفسیر و تأویل های ابن سینا و میرداماد پرداخته ایم. یافته های مقاله نشان می دهد که هم ابن سینا و هم میرداماد در تبیین و نقد نظریه مُثُل افلاطونی دچار مغالطه و خلط شده اند.
خودآگاهی و تبیین استنتاج گرایانه کسام از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۱
11 - 44
حوزههای تخصصی:
فیلسوفان در پاسخ به این سؤال که چگونه حالات ذهنی خودمان را می دانیم، تبیین های متعددی ارایه کرده اند.کسام در پاسخ به این سؤال، نظریه استنتاج گرایی را مطرح کرده است. به اعتقاد او بر خلاف آنچه شهوداً احساس می کنیم، هیچ نوع دسترسی بیواسطه به حالات ذهنی خود نداریم؛ بلکه ما بر اساس یک سری شواهد بیرونی و درونی، و از طریق فرایند استنتاج، حالات ذهنی مان را می شناسیم. بویل این تبیین را تبیین خوبی برای خودآگاهی نمی داند. او معتقد است تبیین استنتاجی از خودآگاهی به گونه ای است که گویا ما از حالات ذهنی خودمان بیگانه ایم . کسام هم در مقابل، اشکال بویل را نمی پذیرد. در این مقاله نشان خواهیم داد که اولاً کسام مقصود بویل از مفهوم بیگانگی را به درستی درنیافته است و اگر مقصود او را دریابد، وجود آن را در استنتاج گرایی گریزناپذیر خواهد یافت. ثانیاً اگر کسام در پی پذیرش این مسیله ادعای خود را محدودتر کند و استنتاج گرایی را تبیینی برای همه انواع خودآگاهی معرفی نکند، مسیله بیگانگی، حیات استنتاج- گرایی را، به عنوان تبیینی خوب برای طیف قابل توجهی از مصداق های خودآگاهی، به خطر نخواهد انداخت.
مرگ اندیشی در پرتو دیدگاه های اسلامی و غربی: مقایسة تطبیقی دیدگاه های ملاصدرا و هیدگر با توجه نظرات هانری کربن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا با تکیه بر چشم اندازی وجودی به عالم و اصول و مبانی خاص حکمت متعالیه، مرگ را استکمال نفس و استقلال وجودی اش از بدن می داند. در نظر صدرالمتاللهین مرگ پایان زندگی نیست، بلکه تولدی است دوباره برای تکامل و تعالی و فراتررفتن از آنچه انسان تاکنون در دنیای مادی بدان مشغول بوده است. طرف دیگر مارتین هیدگر به عنوان یکی از برجسته ترین و تأثیرگذارترین فیلسوفان اگزیستانس، با تکیه بر روش پدیدارشناسی هرمنوتیکی، به پدیده مرگ نه به منزله نقطه پایان زندگی، بلکه به مثابه پدیده ای وجودی و اگزیستانسیال نگریسته که در مواجهه با حقایق زندگی انسان مد نظر قرار می گیرد. بر اساس چنین نگرشی، مرگ شیوه ای از زیستن محسوب می شود ؛ به این معنا که مرگ به منزله آخرین امکان دازاین از بدو تولد در وجود او لانه کرده و به همین دلیل در نگرش او هر وجود انسانی را می توان «هستی- رو- به- مرگ» محسوب می شود، وجودی که در مواجهه با پایان است، اما وقوف به این واقعیت و نه گریز از آن روی آوردن به «وجود اصیل» است. بنابراین بر اساس چنین رویکردی، انسان در مواجهه با مرگ، به «هستی» می اندیشد و حضور رمزگونه اش را با تمام وجود احساس می کند. برای تطبیق و ارایه مدل بایستی گفت ملاصدرا و هیدگر نه تنها تأمل در مسالله مرگ و نحوه مواجهه درست انسان با حقیقت مرگ را باعث شکوفا شدن استعداد های بالقوه انسان می دانند، بلکه بر اساس دیدگاه آن ها در پرتو مرگ اندیشی، می توان به وجود اصیل و شناخت ارزش های اصیل زندگی نایل شد. در این مقالله دیدگاه های صدرالدین شیرازی و مارتین هیدگر در مسالله مرگ با توجه به نظرات هانری کربن تبیین خواهد شد.
رابطه ادراکِ حسی، کمال و لذت با زیبایی در استتیکِ کریستین وُلف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیدگاه کریستین ولف درباره ادراک حسی که چارچوبی لایب نیتسی دارد، اساس استتیک او را برمی سازد. او با توجه به ماهیت واضح ولی مغشوش ادراک حسی در این چارچوب، مفهوم کمال و لذت را تبیین می کند و از همین معبر ره به تعریف زیبایی می برد. به این ترتیب، از نظر او، کمال همانا توافق یا هماهنگی کثرات یا انبوهی از اشیاء یا اجزای آن هاست؛ لذت، حاصل شهود کمال در اشیاء است؛ و زیبایی هم عبارت است از کمال شیْ ء از آن حیث که برای ایجاد لذت در ما مناسب است. با این اوصاف، در این مقاله قصد داریم ماهیت ادراک حسی نزد او و رابطه ادراک حسی، کمال و لذت را با زیبایی در استتیک او بکاویم تا مشخص شود چگونه علم استتیک به طور عام از دل مباحث معرفت شناختی و به طور خاص از بطن ادراک حسی بیرون می آید. در نهایت ، با در نظر داشتن این مهم که خود او مستقیماً داعیه نظریه مستقلی در حوزه استتیک نداشته، نقد و نظری بر لوازم مربوط به استتیک او خواهیم داشت تا حدود و ثغور نظریه عقل گرایانه مفرط او در برخورد با مسایلی چون دایره شمول زیبایی، مراتب زیبایی و اختلاف نظرهای ذوقی مشخص شود.