فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۵۴۱ تا ۱٬۵۶۰ مورد از کل ۱۴٬۷۷۹ مورد.
منبع:
نسیم خرد سال هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۴)
161-172
حوزههای تخصصی:
وجود رابط و قسیمِ آن، مستقل، ازجمله مسائل و محمولات فلسفه است که در حکمت متعالیه، هم در حوزه قضایا و هم در عالم اعیان درباره آن بحث و بررسی شده است. در عالم قضایا، وجود رابط، که حقیقت آن رابط و در غیر بودن است، اگر همان نسبت حکمیه باشد، به عنوان جزئی از هل مرکبه موجبه ضرورت دارد، اما اگر همان نسبت حکمیه نباشد، از لوازم قضیه خواهد بود که به تبع تصدیق و حکم، در ذهن نقش می بندد. در عالم اعیان، کلیه ممکنات، اعمّ از جواهر و اعراضِ وجودات، رابط اند و تنها حق تعالی است که مستقل لحاظ شده است. این مطلب اثر شگرفی بر دیگر مسائل فلسفی بر جای گذاشته و بررسی آن براساس نظریه علامه طباطبایی موضوع این مقاله است.
مفهوم سازی نگاشت تناظرهای نظام مند حوزه مبدأ بر حوزه مقصد دراستعاره مفهومی «آخرت مسابقه است» در قرآن کریم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۱ شماره ۹۰
169 - 207
حوزههای تخصصی:
قرآن کریم با ابزار استعاره مفهومی مفاهیم نامحسوس امور غیبی مانند مفهوم فرامادی حیات آخرت را با زبانی ملموس در قالب مفاهیم تجربی به بشریت عرضه کرده است. مطالعه استعاره های مفهومی قرآن در چارچوب زبان شناسی شناختی علاوه بر اینکه روشی برای فهم مفاهیم غیبی قرآنی مانند «آخرت» در سیمای مفاهیم تجربه شده مانند «مسابقه» است روشی نیز برای رسیدن به لایه های معنایی عمیق تر آیات مورد بحث درباره مفهوم ماورایی آخرت محسوب می شود و تداعی مفهوم ناملموس آخرت در ذهن در تصویر شفاف مسابقه دریچه ای دیگر از معارف درهم تنیده قرآنی را بر روی مخاطبان سعادت جو که به دنبال شناخت محسوس تر سرای ابدی هستند می گشاید. پژوهش حاضر علاوه بر این که با رویکرد توصیفی_تحلیلی و بر اساس نظریه استعاره مفهومی لیکاف و جانسن به مفهوم سازی «آخرت» به عنوان حوزه مقصد در ساختار مفهوم شناخته شده «مسابقه» به عنوان حوزه مبدأ می پردازد؛ به صورت کمی و در قالب نمودار نگاشت این استعاره مفهومی را نیز ترسیم می نماید. از مهم ترین یافته های پژوهش استنباط نام نگاشت «آخرت مسابقه است» با تحلیل کانون های استعاری آیات مؤید این استعاره در قرآن کریم و شناسایی تناظرهای نظام مند میان حوزه ناشناخته «آخرت» و حوزه عینی و شناخته شده «مسابقه» می باشد؛ این نام نگاشت از الگوهای استعاری بسیار خلاقانه برای تصویرسازی حیات وصف ناپذیر آخرت می باشد.
تحلیل ساختارمند معنای زندگی بر محور عشق مبتنی بر آرای علامه جعفری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چالش های دوران مدرن و پسامدرن در باب معنای زندگی منشأ بسیاری از آسیب های روحی انسان معاصر شده است. عشق به عنوان یکی از اساسی ترین مفاهیم دینی-انسانی می تواند نقشی اساسی در حل این معضلات داشته باشد. مسئله پژوهش حاضر این است که بر اساس آراء علامه جعفری (در مقام یکی از متفکران دینی اخیر)، معنای زندگی با محوریت عشق چگونه بازتبیین می شود؟ روش پژوهش توصیفی-تحلیلی است. بر مبنای یافته های پژوهش، معنای زندگیِ عاشق تابعی است از ارزشِ معشوق؛ هر چه معشوق متعالی تر باشد، زندگی عاشق متعالی تر خواهد بود. عشق مجازی و عشق حقیقی تأثیرات متفاوتی بر معنای زندگی دارند. همچنین نقش عشق در مقایسه با مؤلفه های دیگرِ معنابخشی به زندگی نیز قابل بررسی است. بین عشق و «باورمندی به خدا» در بحث معنای زندگی رابطه ای دوسویه وجود دارد. از حیث ارتباط عشق و «هدف»، عشق مجازی علاوه بر این که می تواند ابزاری برای وصول به «عشق حقیقی» باشد، همچنین مرتبه، شأن و پرتویی از آن است. علاوه بر این مؤلفه ها، تناسب وثیقی وجود دارد بین «مرتبهٔ وجودی انسان و سطح کمال» با «نوع و سطح عشق». در رابطهٔ عشق و «هنر»، تصورات گوناگون افراد از معنای زندگی می تواند هنرهای متفاوتی را تولید کند. اثر هنری توأم با عشق حقیقی منشاء تعالی در جامعه خواهد بود.
مفهوم و نقش زمان در فلسفه ارنست بلوخ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۴
1 - 21
حوزههای تخصصی:
مقوله زمان یکی از بنیاد ی ترین مفاهیم فلسفی برای هر نظام اندیشگانی است و نحوه شرح و تبیین آن، یکی از شاکله ها ی آن نظام را صورت بندی می کند. فلسفه بلوخ شکلی خاص و بدیع از متافیزیک است که مصالح آن از منابع گوناگون فراهم آمده و در روشی «درهم آمیزانه» در کنار یکدیگر قرار می گیرند. بدون شناخت مفهوم و نقش مقوله زمان در فلسفه آرمان اندیشانه بلوخ، فهم نظام فکری او ناممکن است و ازآنجاکه او از معناها و نقش های مختلف زمان بهره می گیرد، باید برای فهم معنای این مقوله در اندیشه اش، به انواع توصیف های تاریخی ای توجه کرد که از این مقوله شده است. این نوشتار نشان می دهد مقوله زمان در فلسفه بلوخ، فقط شکلی از ترتیب خطی و ساده سه مؤلفه گذشته/حال/آینده نیست که برآمده از وقوع زنجیره حوادث باشد. این سه مؤلفه به گونه ای هم زمان حضور دارند و «سپهر واقعیت» را به یک واحد یکپارچه، اما گشوده، تبدیل می کنند که در روندی دیالکتیکی و غیرقطعی صیرورت دارد. این متافیزیک پویشی، مجموعه ای از روندهای کیهانی و تاریخی را رقم می زند که به تابع زمانی «نه-هنوز» وابسته هستند و یک «آرمان جای آیندگانی» را خواهند آفرید که عاری از زمان است. الزامات توصیفی و تبیینی این نوع «آرمان جای» که بر فلسفه زمان بلوخ تحمیل می شود، در کنار روش شناسی درهم آمیزانه او، نظریه زمانش را دچار ناسازگاری های درونی و عدم پایبندی به مبانی ماتریالیستی نظام فکری اش می کند که نمی تواند جنبه مثبت برای یک طرح واره متافیزیکی/هستی شناختی باشد.
تحلیل و بررسی رابطه ایمان و اراده، با تأکید بر آرای پلنتینگا و ویلیام جیمز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۵۰)
27 - 52
حوزههای تخصصی:
این نوشتار، تلاشی است برای نشان دادن این نکته که قرینه گراییِ مبتنی بر عقل گرایی حداکثری، در طول تاریخ فلسفه چه در حوزه معرفت شناسی و چه در حوزه اخلاق باور، سازوکار حقیقی شکل گیری ایمان به خدا را، به شکل مبالغه آمیزی تحت تأثیر قرار داده و در سایه نوعی جزم اندیشی، نقش عوامل دیگری مانند عواطف، امیال و به خصوص اراده را که در چارچوب فهم عرفی به شکل گیری ایمان در خداباوران منجر می شود، نادیده گرفته است. در میان متفکران معاصر، ویلیام جیمز و پلنتینگا تلاش کرده اند این رویکرد جزم گرایانه را تعدیل کرده و آن دسته از جنبه های عملی شکل گیری ایمان را که همواره از نظر دور مانده اند، احیا کنند. مهم ترین نقطه اشتراک در نظریه پردازی این دو، توجه به جنبه های عملی ایمان در چارچوب فهم عرفی و تأکید بر نقش مهم اراده در کنار عقل در شکل گیری ایمان است. به این ترتیب می توان نشان داد که آرای ویلیام جیمز و پلنتینگا مکمل یکدیگر در زمینه نحوه شکل گیری سازوکار ایمان به خداوند است.
دوگانه گفتار– نوشتار: تحلیلی فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۱
120 - 144
حوزههای تخصصی:
زبان به عنوان مهمترین ابزارِ برقراری ارتباط بین انسان ها به طور کلی در دو شکل گفتاری و نوشتاری مورد استفاده قرار می گیرد. با توجه به این مسئله که گفتار و نوشتار خصیصه های متفاوتی در انتقال معنا دارند قصد داریم این خصوصیات را برشماریم و ببینیم که در فلسفه به طور کلی چه برتری ای نسبت به یکدیگر داشته اند. بدین منظور جایگاه گفتار- نوشتار و ویژگی هر یک در انتقال معنا را نزد برخی اندیشمندان دوره ی جدید و معاصر بررسی می کنیم. ابتدا چون افلاطون به عنوان فیلسوف دوره ی متقدم، آغازگر مفهوم لوگوس محوری بوده، به ویژگی های گفتار و نوشتار از دیدگاه افلاطون می پردازیم، پس از بررسی دیدگاه روسو، سوسور و هلیدی که تقریبا همگی جایگاه گفتار را بالاتر از نوشتار در نظر می گرفتند، به نظریات دریدا می رسیم که با نظریه ی متافیزیکِ حضور به نقد لوگوس محوری پرداخت، با روش واسازی در مسیر تمرکز زدایی قدم برداشت و به رد اولویت در دوگانه های تقابلی مانند گفتار- نوشتار پرداخت.
Criticism of Classical Divine Command Ethics: A comparative study between Wainwright's objections and the objections of Muslim rationalist theologians(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This article first explains the classical version of the Divine command ethics in both Christian and Islamic traditions, and then by pointing out its coherency, at least in appearance, with Divine sovereignty and absolute power, it tries to show why this idea is not accepted by a significant number of the Christian and Muslim theologians. William Wainwright answers this question by using Ralph Cudworth’s objections to Divine command ethics. In total, he considers seven objections and criticisms as the main reasons for Christian theologians’ turning away from the theory. By presenting these seven objections, which are mainly taken from Ralph Cudworth’s book, we try to find similar examples in the Islamic tradition and compare them with Wainwrights’ arguments. Some of these objections can be seen in both Christian and Islamic traditions of moral rationalism. But some of them, despite the similarity in content, have different formulations. Also, some objections are specific to Christian or Islamic theology. Last but not least, there are intra-religious objections based on revelations in Islam and Christianity against the theory of Divine command, which is not the subject of my discussion in this article.
تحلیلی بر کاربرد مفهوم پارادایم در جامعه شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع مقاله حاضر بررسی و تحلیل چگونگی کاربرد مفهوم پارادایم در جامعه شناسی است. بنابراین مقاله هدف خود را نه در نقد نظریه پارادایمی کوهن بلکه در نقد چگونگی کاربرد مفهوم پارادایم در جامعه شناسی جستجو می کند. برای رسیدن به این هدف سعی شده است تا با استفاده از روش اسنادی و بهره گیری از منابع و پژوهش های معتبر، چند موضوع مورد بررسی قرار گیرد: اول؛ بیان طرحی کلی از نظریه انقلاب علمی تامس کوهن و جایگاه مفهوم پارادایم در این نظریه برای مقایسه آن با کاربردش در جامعه شناسی، دوم؛ بررسی مفهومی واژه پارادایم و شباهت ها و تفاوت های آن با سایر واژه های مصطلح در علوم اجتماعی، سوم؛ مشخص نمودن بعضی کاربردهای صورت گرفته از مفهوم پارادایم در جامعه شناسی و نقد آنها. مطابق یافته های پژوهش می توان گفت نه خود مفهوم پارادایم، بلکه دو ویژگی که کوهن برای آن قائل است، یعنی نسبی گرایی معرفتی و قیاس ناپذیری پارادایم ها با موضوع جامعه شناسی یعنی، تعیّن اجتماعی معرفت، دارای سنخیت هستند. به عبارتی از نظرگاه جامعه شناسی معرفت مفهوم پارادایم از حیث خصلت های نسبی گرایی و قیاس ناپذیری با جامعه شناسی دارای سنخیت است، اما از حیث ویژگی تحول پارادایمی، که مبتنی بر انقلاب علمی است، سنخیتی با جامعه شناسی ندارد و کاربرد آن نه تنها با مشکل روبرو است، بلکه به واسطه ایجاد ذهنیت پارادایم یافته به محدود شدن بینش انتقادی محققان جامعه شناسی منجر می گردد. بنابراین از دید پژوهش حاضر بهتر است در علومی مانند جامعه شناسی به جای مفهوم پارادایم از مفاهیم رایج این علوم استفاده نمود، مفاهیمی مانند «گفتمان».
استراتژی های پژوهشی ترکیبی در حکمت اسلامی؛ مطالعه موردی آموزش فلسفه استاد مصباح(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۴۰۱ شماره ۹۲
37 - 66
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مباحث در حوزه روش شناسی، بحث استراتژی های پژوهش است که پرداختن به آن در فلسفه اسلامی بدون سابقه است. می توان استراتژی های پژوهشی در فلسفه اسلامی را بر دو بخش بسیط و ترکیبی تقسیم نمود. استراتژی های پژوهشی بسیط عبارتند از استراتژی قیاسی، استراتژی تحلیلی، استراتژی استقرائی، استراتژی تفسیری و استراتژی شهودی. تحقیق حاضر پس از ارائه تعریف از استراتژی های ترکیبی، با استفاده از استراتژی تفسیری و روش تبیینی – تحلیلی درپی پاسخ به این مسئله است که استراتژی های پژوهشی ترکیبی استاد مصباح در حکمت اسلامی چگونه است. نتیجه اینکه، وی در حکمت اسلامی از استراتژی های ترکیبیِ تحلیلی-قیاسی؛ تحلیلی-قیاسی-تفسیری نوع دوم؛ تحلیلی-قیاسی-تفسیری نوع دوم-شهودی؛ تحلیلی-تفسیری نوع اول و دوم؛ تحلیلی-تفسیری نوع دوم؛ تحلیلی-تفسیری نوع دوم-استقرائی؛ و قیاسی-تفسیری نوع دوم استفاده نموده است.
قرینه گرایی آنتونی فلو برمبنای برهان نظم؛ رویکردی روش شناختی در مواجهه با الحاد علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الحاد علمی رویکردی است که سعی دارد با تکیه بر گزاره های علمی و اکتفا به علل مادی، پدیده های طبیعی را تبیین کند. از این رو امر فرامادی در این نگره تبیینی امری زائد محسوب می شود. آنتونی فلو در مواجهه با الحاد علمی مدعی است می توان تبیینی ارائه کرد که اشکالات و پیامدهای تبیین علمیِ صرف را نداشته باشد. در این نوشتار به این پرسش پاسخ داده می شود که آیا تبیین فلو از نظم وارگی هستی می تواند در تقابل با تبیین های صرفاً علمیِ خداناباوران در مقام «بهترین تبیین»، مقدم شود؟ نویسندگان در این مقاله بر آنند به روش تحلیلی مواجهه آنتونی فلو با الحاد علمی را به صورت منظومه ی دارای انسجام به تصویر بکشند و بخشی از نظرات او را بسط دهند. از تأمل در آخرین اثر فلو و مرور مصاحبه ها و مناظرات و تحلیل نظراتش می توان دریافت او با نشان دادن محدودیت های تبیین علمی در کنار اثبات طرحمندی طبیعت، با ارائه شواهد علمی و بیان ضرورتِ تبیینِ فراپایه به همراه ارائه تقریری نوین از برهان نظم، مواجهه ای روشمند و نسبتاً قابل دفاع با الحاد علمی دارد. از نگاه فلو اگرچه مجموع ادله و قرائن، برهانی قیاسی را شکل نمی دهد اما به یک استقرایِ احتمالاتیِ معتبر منجر خواهد شد که بر اساس آن می توان بهترین تبیینِ محتمل را وجود مبدائی حکیم، هوشمند، خودبنیاد و غیرمادی دانست. شماره ی مقاله: ۵
تفسیری لوئیسی از نتیجه منطقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیوید لوئیس یک نومینالیست و تقلیل گرا بود. او بخش اعظمی از آثار فلسفی خود را دفاع از دیدگاهی به نام فرارویدادگی هیومی تلقی می کرد. طبق فرارویدادگی هیومی، توزیع ویژگی ها و رابطه های کاملاً طبیعی، پایه فرارویدادگی برای تمام صدق های ممکن هستند؛ مانند علیّت، شرطی های خلاف واقع، وقایع و قوانین. او همچنین تقلیل گرایی خود را به صدق های ضروری مانند ریاضیات گسترش می دهد و سعی می کند تا نظریه مجموعه زرملو-فرانکل مرتبه دوم را با استفاده از پارشناسی بازسازی کند؛ امّا در این زمینه به جایگاه منطق در پروژه خود اشاره ای نمی کند. هدف این مقاله ارائه تفسیری لوئیسی از منطق است که مشابه تفسیر او از ریاضیات، با استفاده از پارشناسی انجام می شود. در این تفسیر، رابطه نتیجه منطقی به یک رابطه پارشناسانه میان مجموعه های تک عضوی از جهان های ممکن تقلیل داده می شود. علاوه بر این، نتایج این تفسیر برای دو ویژگی اصلی نتیجه منطقی، یعنی ضرورت و صوری بودن و همچنین برای ارزیابی سازگاری و تمامیت در منطق بررسی می شوند.
نگاهی نو به شروط وحدت در تناقض قضایا میان منطق دانان مسلمان با تطبیق بر فلسفه متأخر ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
193-216
حوزههای تخصصی:
اصل تناقض در سه حوزه معرفت شناسی، فلسفه و منطق از اهمیت بی بدیلی برخوردار است، و بررسی شرایط تحقق آن، به منظور شناخت موارد جریان آن ضروری است. از جمله شرایط تناقض، وحدت هایی است که در دو گزاره متناقض باید حفظ شود. در تفصیل شرایط و تعداد شروط وحدت همواره میان منطق دانان اختلاف بوده است. نظر مشهور، اشتراط هشت وحدت در تناقض است، ولی همواره اندیشمندانی سعی در تصحیح این نظر داشته اند، به این صورت که یا شروطی بر آن افزوده و یا شرایط مشهور را به موارد کمتری تقلیل داده اند. تحقیق حاضر با روش تحلیل مفهومی، گزاره ای و سیستمی، به بررسی شروط مذکور در کتب منطقی پرداخته و نتیجه می گیرد که همه این شرایط به دو شرط «وحدت موضوع» و «وحدت محمول» تنزّل می یابد. در بخش دوم، با توجه به فلسفه متأخّر ویتگنشتاین، اثبات می شود که در وحدت های تناقض، شرط دیگری لازم است که در هیچ یک از کتب پیشینیان ذکر نشده و از سوی دیگر مصداق هیچ یک از شروط پیش گفته نیست، و آن عبارت است از «وحدت زبان».
شناخت خدای یگانه در ادیان ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
71 - 87
حوزههای تخصصی:
در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم محققانی در غرب، که تحت تأثیر جهان بینی عصر روشنگری بودند و اعتقاد داشتند که علت هر حادثه ای را می توان در همین طبیعت یافت، سراغ ادیان ابتدایی موجود رفتند تا با مطالعه آنها منشأ زمینی دین را پیدا کنند. آنان اموری مانند آنیمیزم، فتیش پرستی، اعتقاد به مانا، توتم پرستی و... را اصول مشترک ادیان ابتدایی موجود یافتند و هر یک از آنان، یکی از این امور را سرآغاز دین اعلام کردند؛ اما به خاطر جهان بینی خاص خود عمداً یا سهواً این را نادیده گرفتند که اعتقاد به خدای یگانه بیش از هر چیز دیگر در میان اقوام ابتدایی شیوع دارد و بنابراین منشأ دین و سرآغاز آن می تواند یگانه پرستی باشد. این نظریه ای بود که در همان زمان، توسط کشیش مسیحی ویلهلم اشمیت ارائه شد، اما مورد بی توجهی قرار گرفت. در گزارشاتی که مردم شناسان غربی از این ادیان داده اند می توان شواهد زیادی به سود نظریه اشمیت برداشت کرد.
مساله تاریخ مندی و زبان قرآن در آیات فقهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسش از تاریخ مندی گزاره های دینی و ارتباط آن با زبان قرآن، بویژه در آیات فقهی با نظر به دغدغه های دینی دینداران اهمیت زیادی دارد. در این زمینه می توان به مساله معناداری، معرفت بخشی و تاریخ مندی یا فراتاریخی بودن آیات فقهی قرآن توجه داشت. تحقیق در آیات فقهی قرآن نشان دهنده واقع نمایی، معناداری، معرفت بخشی و جهان شمولی آنهاست و اینکه شارع مقدس عمدتا ترکیبی از زبان عام و خاص را برای بیان احکام شرع بیان داشته و مصالح و مفاسد دینداران و سعادت دنیوی و اُخروی آنها را هم لحاظ کرده است. تنوع آیات فقهی قرآن در ابعاد عبادی، غیرعبادی و فردی و اجتماعی و ضرورت توجه به واقعیت ها و مقتضیات زمان نزول و ادوار بعدی، موجب گردیده تا عمده آیات فقهی قرآن دارای دلالت فراتاریخی باشند، اگرچه تعداد اندکی هم صرفا ناظر به واقعیت های جامعه عرب 14 قرن پیش هستند که تاریخی بودن صفت آنهاست. با این وجود روح حاکم بر همه آیات فقهی قرآن در پیوند با دیگر آیات این کتاب الهی، مناسبت با واقعیت های جامعه مومنان و دلالت های فراتاریخی و فرامکانی آنهاست که همین مهم موجب تاثیرگذاری پاینده قرآن در زمان های بعدی است. شماره ی مقاله: ۴
عینیت «امر متعالی» بر پایه دو مؤلفه «نیاز درونی» و «تجربه بیرونی» در اندیشه نورمن گیسلر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مورد مناقشه در بحث تجربه دینی پرسش از واقعی بودن «امر متعالی» است. امر متعالی از مهم ترین ویژگی های اثباتی تجربه دینی است که ساخت گرایان آن را زاده درون ذهن و یا در زمره ضمیر ناخودآگاه بشری می پندارند. نورمن ال. گیسلر، به عنوان یک ذات گرا، حکم به واقعی بودن متعلَّق تجربه دینی می کند. او در کتاب فلسفه دین ، در اثبات و احراز واقعی بودن امر متعالی، استدلالی را مطرح کرده است که به تعبیر خودش بر اساس «روش تجربتی» شکل گرفته است، روشی که آن را بر پایه ترکیب دو مؤلفه «نیاز درونی» و «تجربه بیرونی» پایه ریزی کرده است. در این مقاله، به تبیین و تحلیل استدلال گیسلر پرداخته می شود، و همچنین مبانی عقلی و تجربتی او ارائه خواهد شد. این مبانی بدین قرارند: روش تجربتی، اصل فراگیری، لزوم تحقیق پذیری وجود امر متعالی، رجحان باورپذیری تجربی بر امکان منطقی فریب، تجربه برآورده شدن نیازهای واقعی انسان، باورپذیر نبودن انکار واقعیت امر متعالی، عمومیت و واقعیت تجربه دینی، بداهت نیاز به امر متعالی (احساس حدوث و وابستگی)، امکان برآوردن نیاز به امر متعالی و احتیاج وجودی به «امر متعالی». سپس با ارزیابی پیشفرض های استدلال (طبیعت مشترک انسان، تشابه نیاز جسمانی و روانی، مشکل تعالی در ملحدین، ابتناء بر استقراء، از عام به خاص رسیدن و نسبی شدن رویکرد به دین) نهایتاً به این نتیجه می رسیم که چنین باوری نزد او موجه است، زیرا این باور از نیازی درونی سرچشمه گرفته است. به علاوه این باور برای شخص تجربه کننده باوری «صادق» نیز هست، چرا که عینیت امر متعالی در بیرون از ذهن احراز شده است.
مفاد ساختار شرطی در منطق ارسطویی، رواقی و سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارسطو با مبتنی ساختن استدلال بر نظریه حمل و وجود کلی در فردش که مفاد گزاره بسیط است، استفاده از گزاره های مرکب را در استدلال نمی پذیرد، اما رواقیان با مبتنی ساختن استدلال بر نظریه علایم که مفاد گزاره های مرکب شرطی است، استدلال ساخته شده از گزاره های اتمی و بسیط را منکرند و وجود یک گزاره مرکب در هر استدلالی را الزامی می دانند. این دو دیدگاه متفاوت، شکل گیری نظریه حمل و استدلال حملی ارسطویی و نظریه علایم و استدلال شرطی رواقی را در پی داشته است. اما ابن سینا و پیروانش با جمع میان حمل و شرط و استدلال حملی و شرطی، پژوهشگران منطق را با این پرسش مواجه ساخته اند که آیا منطق سینوی، تلفیقی از دو منطق ارسطویی و رواقی است یا آنکه ماهیت مستقلی دارد که در آن، حمل و شرط با حفظ استقلالشان با همدیگر تقابلی ندارند، بلکه قابل جمع هستند؟ در این زمینه برخی به دیدگاه تلفیق و برخی دیگر به دیدگاه نگرش حملی و موضوع محمولی به شرطیات در منطق سینوی گرایش یافته اند. در این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی و استدلالی ارائه می شود، قصد داریم با بیان تفاوت میان گزاره شرطیه سینوی و بسیط و مرکب ارسطویی و مولکولی رواقی، نادرستی دو دیدگاه مذکور را آشکار سازیم و دیدگاه سومی را اثبات کنیم که براساس آن، نگاه به شرطیات در منطق سینوی اولاً نگاهی قضیه ای است نه موضوع محمولی؛ زیرا بر پایه روابط میان نسبت هاست و نه مفردات؛ ثانیاً متفاوت با نگاه ارسطو در گزاره های مرکب و رواقیان در گزاره های مولکولی است؛ زیرا گزاره ای واحد و بر پایه تلازم یا تعاند نسبت هاست نه بر پایه نظریه علایم. بنابراین منطق سینوی، مستقل از دو منطق دیگر است.
بررسی تحول نگرش کلامی قاعده لطف به مسئله شمول گرایی در نجات (علامه طباطبایی و جوادی آملی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
395 - 409
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار با تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی و جوادی آملی درباره قاعده کلامی - فلسفی لطف در مسئله شمول گرایی در نجات، چگونگی تحول این نگرش در دو اندیشمند و فیلسوف معاصر مورد مطالعه قرار گرفته است. اهمیت این نوشتار در تحلیلِ چگونگی ارتباط رویکرد این دو متفکر در بحث حقانیت ادیان و نتایج آن در بحث شمول گرایانه آن ها در خصوص مسأله نجات است. در این میان علامه طباطبایی به نوعی شمول گرایی در حقانیت و نجات است که طبق قاعده لطف به حداکثری بودن نجات قائل است؛ اما جوادی آملی به انحصارگرایی در حقانیت قائل بوده و به حداقلی بودن آن از نظر نسبی قائل است. این تحقیق که به روش توصیفی – تحلیلی و با مطالعه تطبیقی آثار این دو اندیشمند به دست آمده است نشان داده است که علی رغم تقریر واحد این دو متفکر از قاعده لطف در شمول گرایی در نجات، برخی مبانی و رویکردهای آن ها در ارائه این تقریر از جمله در موضوع بهره مندی از قاعده لطف با هم متفاوت است و نشان از تحول کارکرد این قاعده در فلسفه و کلام اسلامی معاصر دارد.
واکاوی عینی گرایی در هرمنوتیک روشگرا با تکیه بر دید گاه هیرش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۳
113 - 135
حوزههای تخصصی:
هرمنوتیک به معنای «تفسیر کردن» و «تاویل کردن» است ودانش آن در تاریخ پرفراز ونشیب خود با اختلافات و تعارضات فراوانی مواجه بوده ، آراء نظریه پردازان در چیستی شناسی هرمنوتیک و قلمرو آن تفاوت گسترده ای داشته است. یکی از پرمناقشه ترین مباحث در هرمنوتیک که باعث ایجاد یک چرخش بنیادی در مباحث هرمنوتیکی شده دیدگاه هستی شناسانه ای بود که نسبت به «فهم» به وجود آمد. قائلان به این دیدگاه- هایدگر وگادامر- راه وصول به حقیقت را، همچون دوره های قبل از خود، از طریق، ارائه روش نمی دانستند و هرمنوتیک فلسفی قائل به ذهنی گرایی در فهم بود. پیش از آن، هرمنوتیستهایی مانند شلایرماخر ودیلتای در پی یافتن روشی برای فهم بودند و فهم صحیح را رسیدن به نظر مولف وعینی می دانستند، هرچند دیدگاه هستی شناسی به فهم گفتمان غالب هرمنوتیک درقرن بیستم گردید، اما منتقدانی را نیز درپی داشت. امیلیو بتی و اریک هیرش با نگاهی انتقادی و روشی نسبت به فهم، از اصل عینیت گرایی در فهم متون دفاع می کردند. این رویکرد روش شناسی را، هرمنوتیک روشگرا و رویکرد هستی شناسی به هرمنوتیک را هرمنوتیک فلسفی می دانند. پرسش اصلی این پژوهش که به روش توصیفی-تحلیلی و مبتنی بر داده های کتابخانه ای است، آن است که عینی گرایی در هرمنوتیک روشگرا-به ویژه هیرش-چگونه تبیین می شود ودارای چه شاخصه ها ومولفه هایی است؟و هدف از آن رهایی از نسبی گرایی معرفتی است.
بررسی تطبیقی کارکرد عقل در کلام فلسفی و تفکیکی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۱ شماره ۹۰
41 - 70
حوزههای تخصصی:
کارکردها و چگونگی کاربست عقل از مسائل مهم روش شناختی در حوزه علم کلام و معارف اعتقادی است. در تاریخ علم کلام شیعه، عقلگرایی، بویژه عقل فلسفی را می توان رویکرد غالب به حساب آورد. در عین حال در حدود و ثغور و چگونگی کاربست عقل و میزان اعتبار بخشی به آن اختلافاتی رخ نموده است. مقاله حاضر درپی آن است که این مساله را با روش اسنادی – تحلیلی، از منظر کلام عقلی - فلسفی و کلام تفکیکی که آن نیز مدعی نوعی عقلگرایی به نام خرد نوری و فطری است بررسی کند. نقش چنین تحقیقاتی در سنجش میزان قوت و ضعف هر یک از دو مدل روشگانی یاد شده و کمک به توسعه و تعمیق منطق علم کلام ضرورت بخش آن است. نتیجه این تحقیق دریافت وجوه کارآمدی افزونتر عقلگرایی اصطلاحی اعم از منطقی و فلسفی در علم کلام و بیان ناراستی ها و نارساییهای مدل تفکیکی در این عرصه است.
بررسی بعد ادراکی عقل عملی در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
341 - 361
حوزههای تخصصی:
عقل که یکی از منابع معرفت است به نظری و عملی تقسیم می شود در وجود عقل نظری و نقشش در ادراک کلیات اختلافی نیست، اما در اینکه عقل عملی وجودی مستقل از عقل نظری دارد و مدرک است اختلاف است؛ برخی فلاسفه منکر وجود عقل عملی مستقل از عقل نظری و برخی قائل به آن هستند. با توجه به ظاهر عبارات ملاصدرا ابتدا به نظر می رسد که وی به دو ملاک (انفکاک و افعال وجودی متناقض) وجود عقل عملی را مستقل از عقل نظری می داند و به دلیل اسناد مفاهیمی مانند (استنباط، فکر، تروی، حدس و الهام، اعتقاد و حکم) که ملازم ادراک هستند، ادراک جزئی را به آن نسبت می دهد. اما در این نوشتار به روش توصیفی - تحلیلی بعد از خدشه صغروی (نه کبروی) در دو ملاک مذکور و با توجه به این که همه انواع ادراکات جزئی قوای مناسب به خود (مانند حاسه، متخیله و متوهمه) را دارند به این نتیجه منتهی شدیم که نه عقل عملی وجودی مستقل از عقل نظری دارد و نه ادراکی جزئی به آن قابل استناد است و از این روی ملاصدرا را باید قائل به همین دیدگاه بدانیم.