فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۰۰۱ تا ۵٬۰۲۰ مورد از کل ۱۴٬۷۱۷ مورد.
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاهم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
245 - 268
حوزههای تخصصی:
نظریه دلالت تصوّریِ اصول دانان از یک سو و دیدگاه فیلسوفان زبان در باب معناداریِ سمانتیکی از سوی دیگر، قابل مطالعه تطبیقی است. دلالت تصوّری، انتقال ذهن از لفظ به معنای آن به محض صدور لفظ از گوینده بدون توجّه به قصد و اراده اوست. دلالت تصدیقی، دلالت لفظ بر معنای مقصود گوینده است. سمانتیک تقریباً به نظریه دلالت تصوّری نزدیک است؛ زیرا سمانتیک، مطالعه معنا به نحو مستقل از متکلّم یا مؤلّف است و پراگماتیک نیز تقریباً به نظریه دلالت تصدیقی قرابت دارد؛ زیرا پراگماتیک، مطالعه معنا بر مبنای قصد متکلّم یا مؤلّف است. از میان نظریه های معناداریِ سمانتیکی، دیدگاه کاربردیِ معنا به نظریه دلالت تصوّری گویا نزدیک تر است؛ زیرا از منظر هر دو دیدگاه، زبان و کاربرد الفاظ یک فعالیت قانونمند اجتماعی بوده و الفاظ و عبارات معنای خود را از کثرت کاربرد و کارکرد آن ها در اجتماع می یابند.
تحلیل تولیدات علمی جهان در رابطه با فلسفه اسلامی در پایگاه اطلاعاتی وب. آو. ساینس. طی سال های 2007- 2016(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال نوزدهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۷۳)
216 - 231
حوزههای تخصصی:
هدف از این تحقیق بررسی تولیدات علمی جهان در ارتباط با فلسفه اسلامی در پایگاه اطلاعاتی آی.اس.آی. است. این تحقیق از نوع توصیفی و با رویکرد علم سنجی است. یافته ها نشان داد که کل تولیدات علمی نمایه شده مرتبط با فلسفه اسلامی در پایگاه اطلاعاتی وب آو ساینس 176رکورد اطلاعاتی بوده است. که 71 مورد آن در قالب مقاله مجله بوده و بقیه در سایر فرمت های اطلاعاتی مثل نقد کتاب، فصل کتاب و ... بوده است. در بین کشورها، آمریکا با تولید 42 رکورد اطلاعاتی رتبه اول را دارد و پس از آن انگلستان با تولید 21 رکورد اطلاعاتی در رتبه دوم قرار دارد. بیش از 80 درصد تولیدات علمی این حوزه به زبان انگلیسی بوده و زبان آلمانی با تولید 8درصد و اسپانیایی با تولید 3 درصد رکوردهای اطلاعاتی در رتبه های بعدی قرار دارند. در بین نویسندگان ALBERTINI FY با تولید 8 رکورد اطلاعاتی و یک استناد دریافتی و با اچ ایندکس 1در رتبه اول قرار دارد و پس از وی LEAMAN O با تولید 4رکورد اطلاعاتی و JACKSON R با تولید 3 رکورد اطلاعاتی در رتبه های بعدی قرار دارند. ضمن اینکه هیچ کدام از این 2 نفر هیچ گونه استنادی دریافت نکرده اند.
استعاره مفهومی سمع و اُذن در آیات قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۶ شماره ۷۲
67 - 88
حوزههای تخصصی:
در معناشناسی شناختی، استعاره مفهومی، نگاشت قلمرو مبدأ به سمت قلمرو مقصد می باشد، همراه با تناظرهایی (نگاشت های مفهومی) بین حوزه مبدأ و حوزه مقصد. در این روش به وسیله استعاره مفهومی، از طریق قلمرو تجربی به طورتقریبی بر قلمرو تجربی دیگرنگاشت می شود. در این اتفاق قلمرو دوم تا حدی از طریق قلمرو اول درک می شود. این نوشتار دو واژه «سمع» و «اُذن» را با روش استعاره مفهومی، در آیات قرآن تحلیل و بررسی نموده است. واژه سمع به صورت اسمی و فعلی در قرآن استعمال گردیده که این واژه همواره در حالت اسمی به شکل مفرد بیان می گردد. در لغت معانی گوناگونی برای این واژه ذکر شده است که اُذن یکی از آن معانی می باشد. آیات قرآن به طوراستعاری ملکیت سمع را بیان می دارند. نظریه استعاره مفهومی در معناشناسی شناختی مترصد است با توجه به نگاشت های موجود بین قلمرو مبدأ و مقصد، درک بهتر و صحیحی از حوزه مقصد ارائه نماید. همان گونه که در اعیان خارجیه ملکیت امری انتزاعی است، ولی ثمن و مثمن امور حقیقی تلقی می گردند، خداوند مالک سمع، به عنوان امری حقیقی تلقی می گردد. آفرینش سمع در آیات قرآن به گونه ای مطرح می شود که ضمن بیان ایجاد این دستگاه مدرکه در وجود انسان، خلقت این بخش فرابدن از دیگردستگاه های بدنی بشر متمایز گردد. قرآن سرشت سمع را نه تنها از بعد بدنی متمایز معرفی می نماید که این قوه را از دیگرقوای مدرکه نیز تفکیک می کند. در مفهوم سازی قرآن، سمع از بصر، عقل، فؤاد و قلب کاملاً مستقل معرفی می گردد. آیات قرآن حتی سمع را از اذن تفکیک نموده، این دو را از یکدیگر متمایز معرفی می کند. واژه اذن در قرآن به عنوان ابزاری در دستگاه حس شنوایی مطرح می شود. قرآن برای این بخش از دستگاه شنوایی موانعی ذکر می کند. اگر برای اذن مانعی محقق گردد، اگرچه فرد از شنیدن انواع اصوات محروم نمی گردد، برای سخن حق، استماع نخواهد داشت.
لایب نیتس: رستنگاه زیبایی شناسی مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲۰
157 - 177
حوزههای تخصصی:
به فلسفه لایب نیتس بسیار پرداخته شده اما درباره زیبایی شناسی وی مطالب اندکی گفته شده است. مطالبی که لایب نیتس درباره زیبایی شناسی نوشته در سرتاسر آثار او پراکنده اند و برای درک آراء او در این زمینه لازم است تا این تکه های از هم گسسته را کنار هم آورد و آنها را تشریح و تفسیر کرد. در این مقاله کوشیده شده است با تدقیق در آثار او آراء زیباشناختی وی استخراج شده و مجموعه آنها به مثابه نظریه زیبایی شناسی لایب نیتس معرفی شود و نیز نقش آن در معرفت شناسی وی مشخص گردد. نخست نظرات کلی وی درباره زیبایی شناسی مورد بحث قرار گرفته و سپس به واسطه اهمیت روانشناختی-معرفت شناختی ادراک حسی نزد او به طور جزئی تر به آن مهم پرداخته شده و نشان داده شده است که معرفت حسی (و زیبایی شناختی) از نظر لایب نیتس چه جایگاهی در معرفت بشری دارد. دست آخر کوشیده ایم تا رویکرد لایب نیتس به کیفیات حسی (و زیباشناختی) را به دو جنبه عینی و ذهنی تقسیم کنیم و اهمیت هریک را جداگانه مورد بررسی قرار دهیم.
اخلاق ناصری و نسبت آن با اخلاق نیکوماخوس در تربیت اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تربیت تربیت اخلاقی
هدف این مقاله بررسی نسبت اخلاق ناصری با اخلاق نیکوماخوس در حوزه تربیت اخلاقی است. برای دستیابی به این هدف از روش پژوهش تحلیل محتوا و روش تحلیل و استنتاج منطقی بهره گرفته شده است. بدین منظور ابتدا به لحاظ تاریخی به طور مختصر، منابع خواجه نصیر در نگاشتن اخلاق ناصری و جایگاه اخلاق نیکوماخوس در این میان بررسی، و تلاش شد نشان داده شود که اخلاق ناصری بویژه در حوزه تربیت اخلاقی از طریق تهذیب الاخلاق ابن مسکویه با اخلاق نیکوماخوس پیوند استواری می یابد. در ادامه با بررسی چهار اصل مهم تربیت اخلاقی در اخلاق ناصری، شامل «هیچ خُلقی طبیعی نیست»، «در تربیت اخلاقی باید به طبیعت اقتدا کرد»، «در تربیت اخلاقی حفظ سنتها و ارزشهای اخلاقی بر نقد آنها مقدم است» و «برای تخلّق به فضیلت های اخلاقی لازم است، کودک به تکرار عمل با هدف کسب عادت واداشته شود»، ریشه های آنها در اخلاق نیکوماخوس مشخص، و تفاوتها و همانندیهای میان این دو برجسته شد. نتایج پژوهش حاکی است که اگرچه میان گفته های خواجه نصیر در اخلاق ناصری و ارسطو در اخلاق نیکوماخوس در زمینه تربیت اخلاقی همانندیهای انکارناپذیری هست که احتمالاً فراروایت تقدم طبیعت بر صناعت مهمترین آن باشد، تفاوتهای مهمی نیز در این میان قابل مشاهده است که یکی از مهمترین آنها کمرنگ شدن جایگاه حکمت عملی (فرونسیس) و به طور کلی عقلانیت در تربیت اخلاقی مورد نظر خواجه نصیر است.
بررسی نظریه تعریف به بسایط در فلسفه سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد چهارم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
3 - 22
حوزههای تخصصی:
شیخ اشراق یکی از ناقدان جدی تعریف به ذاتیات ماهوی و به ویژه تعریف به حد است. او در آثار خود دو راه متفاوت را برای تعریف اشیاء معرفی می کند: در راه نخست، از تعریف موجودات نیازمند تعریف (مرکبات)، به اعراض و خواصشان(به تعبیر او به بسایط) و در راه دوم، از تعریف به ذاتیات مفهومی سخن گفته است. نظریه تعریف به بسایط، متشکل از هفت مؤلّفه است. در این مقاله، با تحلیل و بررسی این مؤلفه ها، این نظریه را توضیح داده و برخی از ایرادات آن را بیان می کنیم. از نظر سهروردی تعریفی که به مفاهیم برگرفته از شهود (اعم از حسی و فراحسی) منتهی نشود، معرفت زا نیست. شیخ اشراق، ادراک حسی را که متعلق آن، اعراض و به تعبیر او بسایط حسی هستند، حضوری دانسته و موجودات فرامادی را نیز متعلق شهود فراحسی می داند. به عقیده او، تصورات بدیهی که تصورات دیگر باید به آنها منتهی شوند، تصوراتی هستند که به طور مستقیم از علم شهودی و حضوری به دست آمده باشند.
جایگاه تجربه عرفانی در مکتب اشراق سهروردی بر اساس الگوی فلسفه به مثابه روش زندگی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال دوم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۳
79 - 96
حوزههای تخصصی:
پی یر آدو معتقد است ماهیت و حقیقت ِفلسفه دورانِ باستان، در تجربه اتحاد و تجربه عرفانی ریشه دارد. از نظرِ او تعالیم و آموزه های مکاتب فلسفی، تمرین های معنوی هستند که به منظورِ آماده سازیِ نفسِ مخاطب برای تجربه امرِ متعالی، ارائه شده اند. سهروردی نیز حکمتِ اشراق را مبتنی بر تجربه امر متعالی و مشاهده و اشراق بنا می کند. بنابراین در این مقاله با استفاده از الگوی فلسفه به مثابه روش زندگی، به بررسی جایگاه تجربه عرفانی در مکتب ِاشراق می پردازیم، تا از این رهگذر، به شناخت هر چند عمیق تر مسائل این مکتب نائل گردیم. بر این اساس هدف از تأسیس حکمتِ اشراق را می توان، ارائه برنامه ای جامع و عملی دانست که با کمک به ارتقاء سطح ِآگاهی مخاطب، او را برای تجربه نوعی دیگر از زندگی آماده می سازد.
خطای طبقه بندی در اندیشه ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴
119 - 134
حوزههای تخصصی:
در این مقاله تلاش نموده ام پاسخ ملاصدرا به «شبهه معدوم مطلق» را با بهره بردن از مفهومی تازه در فلسفه معاصر تحلیل نمایم. مفهوم خطای طبقه بندی در اندیشه گیلبرت رایل، فیلسوف بزرگ تحلیل زبان، جایگاهی ویژه دارد و رایل با مفهوم سازی این اصطلاح، نظریه کلاسیک ذهن و بدن را در فلسفه معاصر ویران می کند. نوشتار حاضر این ایده را پیش می نهد که مفهوم خطای طبقه بندی در اندیشه ملاصدرا وجود دارد و ملاصدرا در منحل نمودن متناقض نمای معدوم مطلق با تعبیر و اصطلاحی دیگر از همان مفهوم بهره برده است. جانمایه تحلیل ملا صدرا از متناقض نمای معدوم مطلق این است که نسبت به تمایز مفهوم معدوم مطلق وآن چه مصداق این مفهوم فرض می شود، اگاه شویم، یعنی اخبار از معدوم مطلق و عدم اخبار در یک طبقه منطقی قرار نمی گیرد و در این مقام ما به مفهوم خطای طبقه بندی می رسیم. پس متناقض نمای معدوم مطلق، مصداقی فنی برای خطای طبقه بندی محسوب می شود. ثمره این پژوهش، بهره بردن از زبان و واژگانی تازه برای مفاهیم فلسفی در سنت فلسفه اسلامی است به این بیان که فیلسوف سنت ما با مفهومی که به وسیله رایل صورت بندی شده، آشنا است و از آن بهره نیز برده است. بنابراین در این سپهر مقایسه ای، گفتگویی مشترک میان دو فیلسوف از دو سنت متفاوت را پیش نهاده ایم.
استعاره و فلسفه نزد دریدا و ریکور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دریدا در «اسطوره شناسی سفید» به نقش استعاره در متون فلسفی و اینکه فلسفه چطور به استعاره پرداخته توجه کرده است. از نظر وی وقتی فیلسوفان استعاره را تعریف می کنند، آن را به استعاره اسمی فرومی کاهند، و این نشان می دهد که آن ها تلاش کرده اند تا استعاره را تابع مفهوم سازند؛ اما دریدا تقابل مفهوم به عنوان عنصر فلسفه و استعاره به عنوان عنصر ادبیات را نمی پذیرد، و نشان می دهد که مفهوم و تمام مفاهیم فلسفی خود استعاره هستند و حرکت استعاره حرکت مولد مفاهیم فلسفی است. در واقع، از نظر دریدا قیاس شعری حرکت مولد قیاس منطقی است. ریکور در «استعاره و گفتمان فلسفی» به تندی به نظر دریدا در «اسطوره شناسی سفید» حمله می کند. از نظر ریکور تمایز میان گفتمان ها مهم ترین دستاورد سنت برای ما است و دریدا در اثر خود تمایز مهم میان گفتمان فلسفی و گفتمان شعری را نادیده گرفته است. دستاورد تاریخ برای ما تمایزاتی گفتمانی است که خود ایجاد کرده است و واسازی تقابل ها در دریدا به قیمت در هم ریختن گفتمان های متمایز تمام می شود. ریکور به ویژه به تمایز میان قیاس شعری و قیاس منطقی توجه می کند و سعی دارد که نشان دهد در آثار ارسطو تمایزی نظام مند میان این دو ایجاد شده است و سپس مسائل مطرح در مورد این تمایز را در فلسفه مدرسی پی می گیرد. ریکور در نهایت به این نتیجه می رسد که تمایزی ظریف در نقطه ای که این دو گفتمان بیشترین نزدیکی را با هم دارند، وجود دارد.
اخلاقِ حرمتِ حیات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اخلاق حرمت حیات پرورده آلبرت شوایستر حامی صورت های مختلف حیات اعم از بشری و غیربشری است و بر حفظ و حرمت به حیات تأکید دارد. از سوی دیگر، آرتور شوپنهاور معتقد به انکار حیات و کناره گیری از آن است. این مقاله به ربط و نسبت بین اخلاق حرمت حیات و اندیشه های شوپنهاور می پردازد. از سویی حرمت حیات مبتنی بر اراده معطوف به حیات و تأکید بر تجربه های انضمامی و جزئی است که نشان از مشابهت با و تأثیرپذیری از مبانی متافیزیکی و روشی شوپنهاور دارد. اما از سوی دیگر آلبرت شوایتسر، مبدع اخلاق حرمت حیات، با تفسیری پویا از مفاهیم شوپنهاوریِ «اراده معطوف به حیات» و «کنارگیری»، و تأکید بر «اراده معطوف به محبت»، بر خلاف شوپنهاور راه به تأیید حیات و تأکید بر حفظ و حرمت حیات می برد. انگیزه های خاص الهیاتی او در این میان قابل مشاهده اند. بنابراین این دو اندیشمند در مبادی اخلاقی و اخلاق هنجاری و نیز در ابتنای زندگی و عمل خود بر نظریه هایشان کاملاً متفاوت اند. از سویی تأثیر مبادی مسیحی شوایتسر بر اخلاق حرمت حیات و از سوی دیگر تأثیر پیشینه روانی شوپنهاور بر بدبینی او به جهان و در نتیجه انکارش در باب حیات مشهود است.
ارزیابی برهان پیامد ون اینوگن در برابر مسئولیت اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده: برهان غیرمستقیم پیامد در پی آن است که با تشبّث به اصل امکان های بدیل ناسازگاری تعین گرایی علّی و مسئولیت اخلاقی را نشان دهد و از این رو از یکسو مدعی است که تعین علّی موجب می گردد که کنش های انسان برآمده از رخدادهای گذشته و قوانین طبیعت و در نتیجه فاقد امکان بدیل باشد، و از سوی دیگر تأکید می کند که مسئولیت اخلاقی انسانها به چنین آزادی انتخاب و کنشی برای برگزیدن و کنشگری محتمل خلاف واقع متکی است. بدین ترتیب از منظر ون اینوگن ترسیم جهان متعینی که به نحو معناداری بتوان در آن عامل های اخلاقی را از منظر اخلاقی در قبال فعل و یا ترک فعل شان مسئول قلمداد نمود ناممکن خواهد بود. در این مجال به تبیین و ارزیابی دو مؤلفه مدعای ون اینوگن در چارچوب فلسفه اسلامی و نسبت ضرورت سابق علّی و اختیار عامل در آن و نیز الگوی فرانکفورتی و رابطه مسئولیت اخلاقی شخص و امکان بدیل برای وی خواهیم پرداخت. واژگان کلیدی: برهان پیامد. ون اینوگن. مسئولیت اخلاقی. اصل امکان های بدیل. الگوی فرانکفورتی
جعفر خُلدی؛ صوفیِ ناشناخته مکتب بغداد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مکتب بغداد مهم ترین مکتب در میان صوفیه بوده است و هم چنان تا روزگار ما مشایخ بغداد و اقوالی که از آنان باقی مانده است بر تصوف و عرفان اسلامی تأثیرگذارند. دربارة برخی از مشایخ بغداد پژوهش هایی صورت گرفته است (از جمله جنید و حلاج و شِبْلی)، ولی برخی دیگر از مشایخ که اهمیت کم تری نیز نداشته اند کماکان در بوتة فراموشی هستند. یکی از مشایخ بزرگ مکتب بغداد ابومحمد جعفر بن محمد خُلْدی بغدادی معروف به جعفر خُلْدی است که در تصوف از شاگردان اصلیِ جنید بغدادی به شمار می رود و در عین حال محدّثی بزرگ بوده است. از همة این ها مهم تر این است که با وجود اینکه در آن عصر همه یا بیشتر مشایخ صوفیه، دست کم در ظاهر، از اهل سنت بوده اند، جعفر خُلْدی گرایش های خاصی به اهل بیت و پیروان آن ها داشته است. با توجه به اینکه در زبان فارسی حتی یک مقالة مستقل دربارة جعفر خلدی وجود ندارد (به جز دو مدخل «خلدی» در دانشنامة جهان اسلام و دایرةالمعارف بزرگ اسلامی که مشحون از اطلاعات نادرست یا ناکافی دربارة خلدی است)، مقالة حاضر را می توان فعلاً شناخت نامه ای مختصر دربارة این عارف بزرگ دانست که لازم است در مقالاتی دیگر به اندیشه ها و آثار او به تفصیل پرداخته شود.
متافیزیک عمل در اندیشه ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطابق قول مشهور تا عصر ابن عربی، عمل، عرض است و فناپذیر. این تحقیق به طور مشخص به دنبال پاسخ به این پرسش است که آیا ابن عربی این رأی را پذیرفته، یا سخنی تازه به میان آورده است. بدین منظور در روی آوردی مستقیم، به فحص و بحث از تعابیری پرداخته می شود که وی مشخصاً در آنها به ماهیت عمل اشاره کرده است. در این تحقیق روشن می شود که اگرچه ابن عربی در توصیف متافیزیکی عمل، ادبیات فلسفی-کلامی زمانه خویش را به کار می گیرد، اما فهم متفاوتی از آن دارد که به دیدگاهی که بعدها حکمت متعالیه در این باب عرضه می کند نزدیک تر است. به باور او، اگر مراد از عمل، حرکات و سکنات مادی باشد، عارضی، فناپذیر و زائل شدنی است؛ اما عمل حقیقی، رخدادی باطنی است که ناگزیر با حقیقتِ نفس مسانخت دارد.
هنر بدون متافیزیک: خوانشی پساساختارگرایانه از هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۹
37 - 58
حوزههای تخصصی:
هنر مدرن منادی دوران جدیدی است، دوران تعلیق و وانهادگی؛ دورانی که در حوزه های عمومی تر پست مدرن نامیده می شود. پساساختارگرایی اندیشه ی چنین دورانی است، دورانی که انسان به سرشت تاریخی خود پی می برد و از بند لوگوس می گسلد. اما این وانهادگی، برخلاف تصور رایج، زندگی را با نسبیت محض و بی معنایی مواجه نمی سازد. می خواهیم ببینیم در اندیشه ی پساساختارگرا چه بر سر هنر می آید. در واقع «هنر بدون لوگوس» موضوع اصلی این مقاله است. در این مقاله با معرفی و نظریه پردازی پیرامون مفهوم «فدرالیسم زبانی» تلاش می کنیم خوانشی متفاوت از هنر در پارادایم پساساختارگرایی ارائه دهیم. با کنار گذاشتن لوگوس، بار تعهد هنر بر دوش «دیگری» قرار می گیرد. در این معنا هنر اساساً متعهد است، اما نه دیگر تعهد به امری متافیزیکی، که تعهدی زمینی و این جهانی. در این مقاله با معرفی و نظریه پردازی پیرامون مفهوم «فدرالیسم زبانی» تلاش می کنیم خوانشی متفاوت از هنر در پارادایم پساساختارگرایی ارائه دهیم. با کنار گذاشتن لوگوس، بار تعهد هنر بر دوش «دیگری» قرار می گیرد. در این معنا هنر اساساً متعهد است، اما نه دیگر تعهد به امری متافیزیکی، که تعهدی زمینی و این جهانی.
مفهوم واقعیت در نگرش ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۹
89 - 106
حوزههای تخصصی:
بررسی هر مفهومی در اندیشه ویتگنشتاین، ربط وثیقی به تاملات او درباره «زبان» دارد. بررسی مفهوم واقعیت نیز از این قاعده مستثنا نیست. به خصوص که واقعیت نزدیکترین مفهوم به زبان، به عنوان عنصر کلیدی در اندیشه ویتگنشتاین است و شاید بتوان سوال اصلی او را در هر دو دوره تاملاتش اینگونه صورت بندی نمود که «زبان چگونه واقعیت را برای ما بازمی نمایاند؟».<br /> در این مقاله تلاش کرده ام با اشاره ای مختصر به چارچوب فکری ویتگنشتاین، به نسبت زبان، ذهنیت(تفکر) و واقعیت بپردازم و با مقایسه ویتگنشتاینی که در رساله منطقی-فلسفی دیده می شود با ویتگنشتاین دوم که در پژوهشهای فلسفی بروز یافته است، به بازسازی مسیر رفته شده در رساله از واقعیت به نظریه ای در باب زبان پرداخته و در نهایت به این سوال بپردازم که آیا می توان از نظریه کاربردی معنا یا زبان به مثابه کاربرد به تصویری از واقعیت در اندیشه ویتگنشتاین متاخر رسید؟<br /> این مسیر به دو راهی واقع گرایی و ضدواقع گرایی ویتگنشتاین ختم می شود که به نظر می رسد هر دو تلقی در مورد ویتگنشتاین قابل تطبیق نیست و نوعی نسبی گرایی در مواجهه با مفهوم واقعیت را می توان در اندیشه ویتگنشتاین دید که تا حد زیادی معناشناختی و در لایه هایی نیز وجودشناختی است، اما هیچگاه به واقع گرایی حداکثری ختم نمی شود.
تبارشناسی تبیین علامه طباطبایی از چگونگی انتزاع معقول ثانی در کلمات صدرالمتألهین با تأکید بر مفهوم وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استاد مطهری معتقدند علامه طباطبایی نخستین فیلسوف در تاریخ فلسفه اسلامی است که به چگونگی انتزاع معقول ثانی پرداخته است. منظور ایشان این نیست که پیش از علامه به این مسئله توجه نشده است، حتی می توان گفت عناصر اصلی تبیین علامه در کلمات صدرالمتألهین وجود دارد. عناصر ملهم از آموزه های صدرالمتألهین در تبیین علامه عبارت اند از: 1) معقولات ثانیه، علوم حصولی مسبوق به علوم حضوری اند 2) علم نفس به خود، قوا و افعالش و نیز ادراک حسی، علم حضوری اند؛ 3) بررسی فرایند انتزاع معقولات ثانیه را باید از یکی از این علوم حضوری آغاز کرد؛ 4) معقولات ثانیه محصول نگاه استقلالی به نسبت میان پدیده های یافت شده، نفسانی یا خارجی، است.
معضلات معرفت شناختی الگوی ماهوی علم در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر تلاش شده است الگوی علم و آراء معرفت شناختی حکیمان اسلامی به ویژه حکمت صدرایی از دو منظر معرفت شناسانه و هستی شناسانه مورد تحلیل و بررسی قرار گی رد و به برخی از ابهامات و نابسامانی ها و ناتوانی های آن در تبیین مقوله علم اشاره شود. بنابه تحلیل ارائه شده، ماهیت از منظر حکمت صدرایی فاقد هرگونه محتوای معرفتی است؛ تلقی وجودشناسانه ملاصدرا از هویات علمی با ابهامات و ناسازگاری های چندی در نظام فلسفی او روبروست؛ هیچ ملاک روشنی برای اعتبارسنجی ادراکات علمی و مطابقت آن ها با خارج ارائه نگردیده است و سازوکار تحصیل ادراکات عقلی در معرض مناقشات جدّی قرار دارد. در قسمت پایانی مقاله در مقام ارائه راه حل به سه اشکال بنیادی در الگوی ماهوی علم اشاره شده است: 1- انفصال عین و ذهن؛ 2- ذات گرایی؛ 3- دوگانه انگاری مقوله معنا و هستی. به باور نگارنده در چهارچوب فلسفه صدرایی، نظریه اصالت پدیداری معنا راه حلّ نهایی برون شد از معضلات یاد شده است.
نقش خدا در تاریخ از منظر قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع نقش آفرینان در تاریخ، از گذشته ذهن اندیشمندان را به خود مشغول کرده است. کدام اراده ها در به وجودآوردن حوادث و وقایع مأثرند؟ آیا جهان بر اساس برنامه ای ازپیش تعیین شده از سوی خدا، به جلو می رود و انسان در تحولات آن تأثیری ندارد یا جز انسان کسی در تاریخ نقش آفرینی نمی کند یا... طیفی از دیدگاه ها از قبول مطلق تا انکار مطلق «نقش خدا در تاریخ» قابل ردیابی است. این نوشتار در پی آن است که نقش خداوند در تاریخ از منظر قرآن را حتی الامکان در چارچوب حوادث و وقایع تاریخی بدر و اُحد تبیین نماید. قرآن برای خداوند در تاریخ نقش های مختلفی قایل است؛ ولی نقش او به گونه ای انحصاری نیست. او- تبارک و تعالی- نقش های مختلفی مانند اطلاعی، مستقل و در پس افعال و اراده بشری (منفعل) را عهده دار است. این پژوهش حسب مورد از روش های توصیفی- تحلیلی و تفسیری استفاده می کند.
نگاه ملاصدرای فیلسوف به علم فقه و عقلانیت پذیری گزاره های آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۳۳)
807 - 832
حوزههای تخصصی:
شهرت حِکمی صدرالمتألهین شیرازی معمولاً شأن فقهیش را تحت الشعاع قرار می دهد. مجموعه آثار حِکمی، تفسیری، حدیثی و اخلاقی وی نمایشگر چهره فقهی ایشان است. او به معانی لغوی، روایی و اصطلاحی فقه و موضوع این علم و مفاهیم اساسی رایج در این علم، از قبیل طاعت و معصیت و احکام پنج گانه فقهی التفات کامل دارد و جایگاه این علم در میان علوم و نسبت آن با گزاره های اعتقادی و اخلاقی در دین و نیز وجه اشتراک و تفاوت شریعت با طریقت و حقیقت را با رویکرد خاص خود تبیین می کند. هم از ضرورت پایبندی همگان به گزاره های فقهی سخن گفته است و هم به تبیین ضرورت گزاره های فقهی در دین می پردازد و در مسیر تبیین عقلانیت پذیری گزاره های فقهی، علاوه بر اینکه این گزاره ها را خردستیز نمی داند، وضع آنها را مقتضای مصالح و مفاسدی نفس الأمری می داند و از ناتوانی عقل بشر از درک آنها در مقام اثبات سخن می گوید. تکاپوی عقل در این زمینه معمولاً به خطا می انجامد؛ زیرا یا مصالح جزیی را بر مصالح عمومی در متعلقات احکام ترجیح می دهد یا مصالح دنیوی را بر مصالح حقیقی رجحان می بخشد. اعتماد به این گزاره ها روح تعبد انسانی را تقویت می کند. هر چند به این جهت می توان از فراخردی این گزاره ها سخن گفت؛ ارائه دلیل عقلی محکمی برای اعتماد به آن گزاره ها دشوار نیست؛ چون دستکم گزاره های قطعی الصدور فقهی فراخرد از منبعی صادر شده اند که عقل بر عصمتش گواهی می دهد و اطمینان به صدق این گزاره ها، عقلانیت پذیری آنها را به دنبال دارد.
پارادایم؛ افسانه یا واقعیت(تحلیل معناشناختى، خاستگاه و ارزیابى)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مواجهه با پارادایم، از پایه اى ترین و مهم ترین پرسش هاى روش شناختى اى که پیوند تنگاتنگى با معرفت شناسى دارد این است که آیا پژوهش، خواه در قلمرو علوم طبیعى و خواه در ساحت دانش هاى انسانى، و حتى پژوهش در مسائل معرفت شناسى بدون تحقق پارادایم ها و مفروضات ذهنى امکان پذیر است؟ پارادایم ها چه نقشى در پژوهش، روش تحقیق، معرفت و دستیابى به واقعیت دارند؟ براى دستیابى به پاسخ این گونه پرسش ها ابتدا باید دید پارادایم چیست و خاستگاه یا منشأ آن کجاست؟ واژه پارادایم که دیرزمانى نیست که در فلسفه علم کانون توجه قرار گرفته و به سرعت به دیگر ساحت ها و حوزه هاى معرفت بشرى انتقال یافته، مشحون از ابهام است؛ ازجمله اینکه آیا از آن ساختار ذهنى اراده مى شود یا مبنا و یا الگو؟ ازآنجاکه این مسئله به گونه اى گسترده به عرصه هایى ژرف، تأثیرگذار و بنیادى همچون فلسفه دین، فلسفه، معرفت شناسى و روش شناسى راه یافته، ضرورت پژوهش درباره آن انکارناپذیر است. از مهم ترین دستاوردهاى این کاوش این است که با تحلیل معناشناختى این واژه و بیان خاستگاه آن، ابهام آن زدوده مى شود و مى توان درباره اندیشه ورزى و پژوهش با پارادایم یا بدون آن داورى کرد.