مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۶۱.
۳۶۲.
۳۶۳.
۳۶۴.
۳۶۵.
۳۶۶.
۳۶۷.
۳۶۸.
۳۶۹.
۳۷۰.
زمان
منبع:
آموزه های نوین کلامی دوره ۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳
89 - 117
حوزههای تخصصی:
عالم طبیعت، ضرورتاً نامتناهی است و نسبت تناهی به آن محال است، زیرا در آن صورت به وجود عدم مطلق و محض، یعنی تناقض می رسیم. از طرف دیگر عالم جسمانی، چون ظاهر عوالم مجرّد و حکایت گر آن هاست، باید همانند آن ها نامتناهی باشد و بر اساس بساطت و وحدت تشکیکی وجود، مرتبه نازل و مظهرِ حقیقت وجود است، پس عالم طبیعت ضرورتاً نامتناهی است و این امر با مخلوق بودن آن منافاتی ندارد. نظریه مخالف این مدعا، تناهی ابعاد جسم و عالم جسمانی است که دلایل آن مخدوش و نوعی مغالطه می باشد. فرض قِدم زمانی کلّ عالم، به معنای خاص نیز، با توجّه به حدوث زمانی تک تک موجودات طبیعی، قابل قبول است و می توان تا حدّی مشکل وجود موجودات متناهی در جهانی نامتناهی را قابل حل دانست.
خوانش دلوزی از مفهوم زمان در نمایشنامه باز گشت پدر از جنگ به خانه اثر سوزان-لوری پارکز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
1 - 16
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر سعی دارد یکی از نمایش نامه های جدید سوزان-لوری پارکز بنام بازگشت پدر از جنگ به خانه، قسمتهای 1و2و3 (2015) را ازدیدگاه دلوز بر اساس مبحث زمان بررسی نماید. پارکز بعنوان یک نویسنده زن سیاهپوست، شرایط سرگردان و متلون برده های سیاهپوست را که توسط قدرت سلطه گر ایجاد شده در نمایشنامه اش ترسیم مینماید در حالیکه ارتباط بین سرگردانی آنها و مفهوم زمان و همچنین راستی و درستی وقایع تاریخی را به چالش میکشد. بعلاوه ساختار نمایشنامه به گونه ای چیدمان گردیده که لایه های مختلف از تاریخ و اسطوره، حقیقت و مجاز در کنار یکدیگر قرارگرفتها ند بنوحیکه ساختارچند وجهی کریستالین دلوز را به نمایش گذاشته است. بنابراین نظریات دلوز در باب بررسی مفهوم زمان و تصویر در فیلمهای سینمای در اینجا بکار گرفته شده اند تا تصاویر خلق شده در نمایشنامه پارکز خوانده و تفسیر گردند. این مقاله پس از بحث و بررسی نمایشنامه پارکز از دیدگاه دلوز به این مهم میرسد که شخصیت پردازی پارکز در راستای شدنی متفاوت بعنوان راهی برای تقابل با قدرت سلطه گر بکارگرفته شده است. بدنهای بدون هویت، که توسط استعمارگر ایجاد گردیده اند، اکنون به پرسمان حقیسقت وقایع تاریخی و اساطیر غرب، همانگونه که در کتب تاریخی سفیدپوستان درج شده، پرداخته اند.
نقد حدوث جهان با فرض نظریه استاتیک زمان (پاسخی به اندرو لوک)
منبع:
کلام و ادیان سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۹)
39 - 52
حوزههای تخصصی:
کریگ دو برهان برای اثبات حدوث جهان اقامه کرده است. برهان اول مبتنی بر استحاله تحقق بینهایت بالفعل و برهان دوم با فرض امکان تحقق بینهایت، تحقق آن به شکل تدریجی را محال میداند. دومین برهان مبتنی بر نظریه داینامیک زمان است. اندرو لوک مدعی است میتواند با تغییر در صورتبندی برهان، حتی با فرض نظریه استاتیک زمان، از برهان دفاع کند. او سه استدلال برای حدوث جهان در نگاه استاتیک بیان کرده است. استدلال اول تناقض رسیدن به پایان یک بی پایان، استدلال دوم عدم امکان عبور از محدود و رسیدن به نامحدود و سومین استدلال به شماره در امدن بینهایت در فرض ازلی بودن جهان است. ما در این مقاله هر سه استدلال لوک را غیر منتج میدانیم و با فرض نظریه استاتیک، استدلال های او نتیجه بخش نیستند.
تغییر و حرکت در فلسفه ابن سینا و ویتگنشتاین متاخر؛ مطالعه تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
۲۰۶-۱۹۱
حوزههای تخصصی:
تحلیل و بررسی تطبیقی تغییر و حرکت در فلسفه ابن سینا و ویتگنشتاین متاخر نقطه اتصال و پیوند میان طبیعت و مابعدالطبیعه است. این پژوهش، ضمن بررسی آرای ابن سینا و ویتگنشتاین متاخر در خصوص مساله تغییر و حرکت، تقارن و تشابهات منطقی و همچنین تمایز نظرات این دو فلسفه را نسبت به برداشت و تصویری که هر دو فیلسوف از این منظر داشته اند، تجزیه و تحلیل نموده و به روش تطبیقی مورد بررسی قرار داده تا هم داستانی ایشان در مساله تغییر و حرکت روشن گردد. همان طور که ابن سینا تغییر و حرکت را فرآیندی در مسیر فعلیت یافتن چیزی دانسته - که تاکنون ظرفیتی در آن نهفته بوده - برای رسیدن به تکامل، ویتگنشتاین در پی این است که با تغییر و حرکت، «این نه آنی ها» را به سمت «این همانی ها» سوق دهد، تا در این فرآیند (یعنی انتقال معنا)، بیشترین شناخت منطقی و در نتیجه آگاهی حاصل گردد.
نقش محمول بند پایه در زمانداری و درجه انتزاع فاعل بندهای متممی زبان فارسی (در چارچوب کمینه گرایی لاندا و نقش گرایی گیون)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقاله پیشِ رو تأثیر شدت کنترل فعل بند پایه بر زمانداری و درجه انتزاع فاعل بندهای متممی زبان فارسی بررسی می شود. لاندا (2006) کنترل اجباری بند پایه بر بند متممی را با رخداد عمل بند متممی مرتبط می داند؛ به طوری که تعبیر معنایی محمول بند پایه، ازطریق مشخصه دستوری زمانداری و مشخصه معنایی زمان، وجه و زمانداری بند پیرو را تعیین می کند. گیون (1980) نیز معتقد است ساخت های کنترلی، نتیجه تلفیق دو حوزه معنی و نحو هستند. افزایش شدت کنترل بند پایه بر رخداد بند متممی، درجه بی زمانی بند متممی را افزایش می دهد. هدفی که در این مقاله دنبال می شود بررسی دو مشخصه زمانداری و زمان، در ساخت های کنترلی و تأثیر آن بر بازنمایی فاعل انتزاعی و درجه بی زمانی بند متممی است. داده های این پژوهش شامل 300 جمله است که به شیوه کتابخانه ای با دسته بندی افعال کنترلی و انواع بندهای متممی از آثار پیشین گردآوری شده و به روش توصیفی-تحلیلی بررسی شده است. بنابراین، با تلفیق رویکردهای صورت گرا و نقش گرا نتایج، مدرج بودنِ عناصر دستوری مانند زمانداری و فاعل انتزاعی را نشان می دهد؛ به گونه ای که با کاهش شدت کنترل فعل بند پایه، وجه و زمانداری بند های متممی از التزامی بی زمان با فاعل انتزاعی به سمت اخباری زماندار با فاعل آشکار تغییر می یابد.
حدوث زمانی مجردات، پیامدها و نتایج آن در نظام فلسفی امام خمینی(ره)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۹
100 - 123
حوزههای تخصصی:
حدوث زمانی مجردات، به عنوان یکی از موضوعات جدید در فلسفه اسلامی، به امکان و چگونگی حدوث موجودات غیرمادی در چارچوب زمان می پردازد. امام خمینی;، با بهره گیری از مبانی فلسفی ملاصدرا و نظریه حرکت جوهری، به تفسیر حدوث زمانی مجردات و پیوند آن با زمان می پردازد که در نظام فکری او نقش مهمی دارد. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی به بررسی حدوث زمانی مجردات پرداخته است. یافته ها نشان می دهد امام خمینی دیدگاه منحصر به فرد در باب حدوث زمانی مجردات دارد که با بهره گیری از حرکت جوهری، معنایی متفاوت از زمان و حدوث را ارائه می دهد. زمان مختص موجودات مادی نیست و در مرتبه ای بالاتر به عنوان عنصری در خدمت تکامل موجودات مجرد قرار می گیرد؛ از این رو حدوث زمانی به عنوان یک حرکت درونی به سوی کمال در نظر گرفته می شود. هدف این مقاله پاسخ به این پرسش است که حدوث زمانی مجردات، پیامدها و نتایج آن در نظام فلسفی امام خمینی چیست؟ نتایج نشان می دهد موجودات مجرد نیز به سوی کمال حرکت می کند و این حرکت به معنای ورود به زمان مادی نیست، بلکه نوعی تکامل در بُعد غیرمادی و موجودات مجرد است.
سیر تطور اندیشه های هوسرل در باب زمان و ظهور نخستین نشانه های گذر از متافیزیک حضور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۰
79 - 98
حوزههای تخصصی:
برنتانو در تأملات خویش تلاش کرد تا با طرح «تداعی اولیه» مسائل مربوط به ادراک اشیای زمانی را حل کند، اما هوسرل با انتقاد از برنتانو تأملات او را ناکافی دانست و در تلاشی پیگیر سعی کرد تا در دوران های مختلف فکری خود پاسخی برای حل مسائل مربوط به زمان ارائه کند. او ابتدا مسئله زمان را به مسئله آگاهی از زمان تبدیل کرد و با پیشرفت اندیشه اش کوشید تا سطوح عمیق تر زمان را کشف کند. وی نخست به آگاهی ما از ابژه های زمانی پرداخت، سپس آگاهی زمانی از این آگاهی اخیر را بررسی کرد و درنهایت به جریان مطلق آگاهی پرداخت. سیر اندیشه هوسرل در باب زمان، علی رغم اینکه آگاهانه چنین سیری را در پیش نگرفته بود، در جهتی بود که تفوق اکنونِ بالفعل حاضر در فهم زمان را به چالش کشید و با طرح مفاهیمی چون «حافظه اولیه» و «انتظار اولیه» و بعدها «بازیازی» و «پس یازی»، از حضورمحوری و اکنون محوری که اساس متافیزیک حضور است، فاصله گرفت. با این حال سیر او در جایی که به آگاهی مطلق رسید متوقف شد. هوسرل علی رغم اینکه گام بزرگی برای گذر از متافیزیک حضور برداشت، در واپسین گام، یعنی در عبور از آگاهی مطلقاً حاضر، از حرکت بازایستاد.
خدا، زمان و معرفت یقینی در فلسفه دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۱
95 - 114
حوزههای تخصصی:
خدا در نظام معرفت شناسی دکارت اساس و بنیانِ دوامِ معرفت و، درنتیجه، یقینی بودنِ آن است. او نه صرفاً موجودی متعالی و منفعل، بلکه موجودی فعال است که به صورتِ مداوم در ساختار جهان دخالت دارد و استمرار وجود پدیده ها و، به تبعِ آن، دوام معرفت را تضمین می کند. وابستگی یقین به خداوند معرفت شناسی دکارت را با یکی از بنیادی ترین چالش های آن مواجه می کند که از آن با عنوان «دور دکارتی» یاد می شود. اثبات وجود خدا برای اعتباربخشی به ادراکات واضح و متمایز ضروری است، درحالی که خودِ این ادراکاتِ مبنایی برای اثبات وجود خدا هستند. در ای ن مقاله، با پیوند میان نظریه زمان و خلق مدام در اندیشه دکارت، راهی برای رفع این دور ارائه می شود. دکارت به پیوستگی ذاتی میان لحظات مختلف زمان قائل نیست. پیوستگیِ زمان و بقای هر لحظه از جهان محصول عمل دائمی خداوند است. مطابقِ این خوانش، نظام معرفت شناسی دکارت از الهیات جدا نیست و اعتبار و بنیان معرفت به وجود خدا و اراده او پیوند خورده است.
چگونه سینمای نئورئالیستی ایتالیا نمونه کامل سینمای مدرن از منظر فلسفه سینمای ژیل دلوز است؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۱
237 - 257
حوزههای تخصصی:
ژیل دلوز، در تحلیل سینما، دو مفهوم اساسی را بررسی می کند: حرکت و زمان. هر دوی این مفاهیم در فلسفه درون ماندگار و تک نوایی او نقش محوری ایفا می کنند. بر همین اساس، دلوز سینما را به دو نوع اصلی تقسیم می کند: سینمای حرکت و سینمای زمان. او به ویژه بر اهمیت سینمای زمان تأکید دارد و معتقد است که این نوع سینما نقشی کلیدی در مقابله با نیهیلیسم و ناباوری به جهان در دوران مدرنیته، به ویژه پس از جنگ جهانی دوم، ایفا می کند. از نظر دلوز، سینمای زمان توانایی منحصربه فردی دارد در بازنمایی تجربه های پیچیده و چندلایه ای از واقعیت که فراتر از سادگی حرکت و کنش های مستقیم اند.
به زعمِ نگارندگان، سینمای نئورئالیستی ایتالیا بهترین نمونه از سینمای زمان دلوزی محسوب می شود. این سبک سینمایی، با تمرکز بر زندگی روزمره و واقعیّات اجتماعی پس از جنگ، توانسته است، به شکلی عمیق و اثرگذار، مسائلی همچون رنج، امید و اخلاق را به تصویر بکشد. مقاله حاضر درصدد است تا، با بررسی مبانی نظری دلوز و تحلیل ویژگی های کلان فیلم های نئورئالیستی، به چرایی و چگونگی تطابق این دو بپردازد و نشان دهد که چگونه سینمای نئورئالیستی ایتالیا می تواند نمونه ای کامل و بارز از سینمای زمان باشد. دراین راستا، می توان به ویژگی های عمده سینمای نئورئالیستی ازقبیلِ تبعیت مونتاژ از نما، ظهور تصاویر صرفاً دیداری و شنیداری و درهم تنیدگی سوژه و ابژه اشاره کرد.
زمان، کوانتوم و نظریه روابط بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره ۱۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۵۰)
103 - 129
حوزههای تخصصی:
دو تفسیر متفاوت از زمان، در معرفت شناسی کوانتوم قابل بازشناسی است: در تفسیر جریان اصلی کوانتوم، مهم ترین بازتاب هستی شناسی برای نظریه روابط بین الملل، رئالیسم زدایی است و در تفاسیر جهان های موازی، نظریه ریسمان و تعبیر هولوگرافی، بازگشت اخلاق و معنویت بازتولید می شوند. به زعم طرفداران مکتب کپنهاگ، پدیده به مثابه تابعی از زمان نگریسته می شود. از آزمایش دو شکاف یانگ، اصل عدم قطعیت، مستفاد می شود. این ویژگی سبب شد تا نظریاتی چون رئالیسم که تفسیری نیوتونی از زمان دارند و تأکید بر اصولی نظیر دولت محوری و خودیاری داشته، فاقد ارزش تلقی شوند. در تعبیر جهان های موازی اورت، واقعیت، متشکل از جهان های متعدد است که منعکس کننده انشعاب پیوسته جهان، به جهان های واقعی است که با هم قابل رویت نیستند. در نظریه ریسمان، با اتصال صفحه فضا-زمان، کرمچاله بوجود می آید. در کرمچاله ها، در زمانی کوتاه دوردست ها قابل دسترسی اند. در تعبیر هولوگرافیک، این طرز فکر در مورد اطلاعات سیاه چاله را نظریه ی ریسمان، پشتیبانی می کند. در این تعابیر ویژگی هایی نظیر کل گرایی و مکمل بودن، پیامدهای اخلاقی در سیاست خارجی، در پی دارد. همچنین، عوامل غیر مادی نظیر مذهب نقش مهمی در تحولات جهانی پیدا می کنند.