مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۸۱.
۱۸۲.
۱۸۳.
۱۸۴.
۱۸۵.
۱۸۶.
۱۸۷.
۱۸۸.
۱۸۹.
۱۹۰.
۱۹۱.
۱۹۲.
۱۹۳.
۱۹۴.
۱۹۵.
۱۹۶.
۱۹۷.
۱۹۸.
۱۹۹.
۲۰۰.
بدن
مفهوم زیبایی در جامعه معاصر، پیوند تنگاتنگی با جنسیت پیدا کرده است؛ پژوهش حاضر، مفهوم آرایش و زیبایی را از دیدگاه زنان با به کارگیری فنون روش کیفی، بررسی کرده است. در این راستا با 35 نفر از زنان جوان شهر تهران، مصاحبه عمیق نیمه ساخت یافته انجام شد و نمونه ها برپایه نمونه گیری نظری و رسیدن به اشباع نظری انتخاب شدند. پس از استخراج مفاهیم ابتدایی، مفاهیم ثانویه، و مفاهیم واسطه، سه مقوله اصلی یعنی: ۱) حوزه های عمومی زیبایی و نشانه ها؛ ۲) آرایش و مصرف؛ ۳) رسانه ها و نیاز به زیبایی و آرایش، مشخص شدند. نتایج این پژوهش، بیانگر این است که آرایش و زیبایی برای زنان جوان به مثابه فعالیتی مهم تعریف می شود. زیبایی و آرایش با برنامه زندگی افراد، درهم تنیده است و توسط آن، تنظیم و هماهنگ می شود؛ یعنی میزان و نحوه آرایش زنان با درک خود از فرهنگ حاکم بر محیط های گوناگون، نوع و جنس مخاطب، میزان ارت باطات، و ن وع فعالیت، تغییر می کند. می توان این گونه بیان کرد که آرایش و زیبایی، امکان ایجاد روابط اجتماعی را تسهیل می کند. در تحلیل و تفسیر مصاحبه ها، به دامنه ای از دلایل مانند افزایش سرمایه اجتماعی، اجبار یا ه م ن وایی گروهی، ساخت هویت جدید، و خود آرمانی و افزایش اعتمادبه نفس در توضیح چرایی آرایش دست یافتیم.
اثبات جنسیت پذیری نفس بر اساس مبانی حکمت صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و هفتم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۰۶
5 - 24
در تعریف نفس و بیان ویژگی های آن در مباحث مربوط به نفس شناسی فلسفه صدرایی بحثی ویژه درباره جنسیت بیان نشده و این امر موجب شده است محققانی که در این زمینه پژوهش کرده اند، نفس را بدون جنسیت توصیف کنند؛ اما در این مقاله سعی شده است با توجه به مبانی حکمت صدرایی از قبیل وحدت نفس و بدن در مراحل متناظرِ وجودی خود و... جنسیت داشتن برای نفس تبیین شود. البته این ویژگی مختص نفس است و به سایر مجردات قابل اطلاق نیست؛ چراکه نفسانیت نفس به همراهی آن با بدن در تمام ساحات وجودی نفس است. با اثبات جنسیت داشتنِ نفس، درواقع انسان ها به دو نوع اصلی تقسیم خواهند شد. ارزش این تقسیم در رد نظر برخی مکاتب فمنیستی که احقاق حقوق زنان را در برابری زن و مرد در تمام شئون می دانند و نیز تبیین تفاوت های میان دو جنس بسیار روشن است. در این مقاله با استفاده از روش کتابخانه ای و تحلیل مبانی حکمت صدرایی جنسیت پذیری نفس تبیین شده است.
زنان و پروژه زیبایی (مطالعه معانی ذهنی عمل جراحی زیبایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۱ زمستان ۱۳۹۲ شماره ۴
453 - 478
حوزههای تخصصی:
جذابیت جسمانی از جمله موضوعاتی است که در دوران جدید استاندارد های جدیدی پیدا کرده، به طوری که مدیریت بدن، به طور عام، و جراحی زیبایی، به طور خاص، اهمیت روز افزونی یافته و طیف وسیعی از رفتارهای گوناگون از بهداشت، بدن سازی، رژیم غذایی، و... تا انواع گوناگون جراحی را شامل می شود. این پژوهش با هدف بررسی معانی ذهنی مراجعه کنندگان برای عمل جراحی زیبایی در میان شهروندان تهرانی صورت گرفته است. مشارکت کنندگان این پژوهش را 26 نفر از دختران مراجعه کننده تشکیل می دهند. محققان از رویکرد کیفی نظریه زمینه ای [1] و تکنیک جمع آوری اطلاعات مصاحبه عمیق بهره جسته اند. تحلیل داده ها و مدل پارادایمی ساخته شده حاکی است گسترش فرهنگ ظاهرگرایی به منزله شرایط علی، فرایند جامعه پذیری به منزله بستر و زمینه و افزایش درگیری فضای ذهنی به منزله شرایط مداخله گر تأثیر گذارند. مشارکت کنندگان با قرارگرفتن در شرایط یادشده، راهبرد بازاندیشی را اتخاذ می کنند، که در نتیجه آن پذیرش اجتماعی به منزله پیامد مطرح می شود.
<br clear="all" />
[1]. Grounded Theory
بررسی عوامل مؤثر بر میزان استفاده دانشجویان دختر از لوازم آرایش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۷ زمستان ۱۳۹۴ شماره ۴
437 - 453
حوزههای تخصصی:
این مقاله در صدد بررسی عوامل مؤثر بر میزان استفاده دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی کرمان از لوازم آرایشی است. روش پژوهش پیمایشی است و داده های آن از طریق پرسش نامه جمع آوری شده اند. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی کرمان (5413 نفر) و نمونه آماری نیز شامل 378 نفر است. چارچوب نظری مستخرج از نظریه های پیربوردیو، آنتونی گیدنز و برایان ترنر است. یافته ها نشان دادند که متغیر هایی از قبیل تنوع طلبی، مصرف گرایی، سرمایه فرهنگی، مصرف رسانه ای، هویت بازاندیشانه و طبقه اجتماعی، گرایش به آرایش، سن، مقطع و ترم تحصیلی رابطه معناداری با میزان استفاده از لوازم آرایشی دارند. در مجموع، متغیرهای مستقل توانسته اند 37 درصد از متغیر وابسته را تبیین کنند. متغیر تنوع طلبی، بهترین پیش بینی کننده میزان استفاده دانشجویان دختر از لوازم آرایشی است.
تحلیل نشانه شناسی بدن در تبلیغات تجاری (مطالعه موردی: شبکه ماهواره ای جم تی وی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۲ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
647 - 679
حوزههای تخصصی:
تبلیغات یکی از عناصر جدایی ناپذیر زندگی انسان امروزی است. در این میان، رسانه به منزله ابزاری برای معرفی محصولات از اهمیت ویژه برخوردار است. هدف اصلی این مقاله بررسی جایگاه بدن در گفتمان رسانه (تبلیغات بازرگانی شبکه جِم) است. بدین منظور، با استفاده از دیدگاه فیسک و بارت در سه سطح واقعیت، بازنمایی و ایدئولوژی، آگهی های بازرگانی تحلیل و ارزیابی شده است. تحقیق حاضر با رویکردی کیفی صورت گرفته و جامعه هدف آن آگهی های پخش شده از شبکه جِم تی وی در سال 1396 1397 بوده است که به روش نمونه گیری هدفمند و غیرتصادفی جهت تحلیل نشانه شناختی انتخاب شدند. پس از جمع آوری تبلیغات، 33 پیام بازرگانی مورد مطالعه عمیق قرار گرفت. مبنای نظری بحث، آرای برخی از صاحب نظران جامعه شناسی بدن است. نتایج نشان می دهد دو گفتمان «جنسی» و «جنسیتی» در حوزه بدن زن در تبلیغات وجود دارد. البته «گفتمان جنسی» در تبلیغات شبکه جِم غالب است و بدن، خصوصاً بدن زن، به عنوان تنها موجودی که جنسیت و سکسوالیته دارد به منزله ابزاری در خدمت سرمایه داری درآمده است.
نگرشی به معاد جسمانی در قرآن کریم و عهد جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی سال چهارم بهار ۱۳۹۲ شماره ۱۳
125 - 146
حوزههای تخصصی:
پیروان ادیان آسمانی همگی معتقد به زندگی بعد از مرگ بوده ، و آن را یکی از اساسی ترین مسائل مذهبی به شمار می آورند. عموم پیامبران همراه دعوت به توحید، از معاد و حیات پس از مرگ نیز سخن گفته، و ایمان به جهان آخرت را سرلوحه برنامه خود قرار داده اند . معاد و سرنوشت نهایی جهان بشریت از آموزه هاى مهم، حیاتى و مشترک ادیان آسمانی است که از رهاورد تطبیق آن، دستاوردهاى عظیم فکرى و کاربردى نصیب آدمیان می شود. از این رو نوشتار حاضر بر آن است که معاد را در بستر تفکر اسلامى و مسیحى، به صورت تطبیقى مورد کاوش قرار دهد که معاد جسمانی و روحانی، تلازم نفس و بدن، و ثواب و عقاب، محور موضوعات مورد بحث آن را تشکیل می دهد.
ارزیابی بنیادین رویکرد بدن مند به دین با تأکید بر آرای برایان ترنر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اسلام و مطالعات اجتماعی سال دهم بهار ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۴۰)
158 - 188
حوزههای تخصصی:
برایان ترنر، از جمله متفکرانی است که بر بنیادهای بدن مندی که در متفکران سده بیستم به ویژه نیچه پدیدار گردید، تلاش دارد تا با اصل «غریزه تأییدکننده زندگی» در آرای نیچه، موضعی ایجابی در نظریه اجتماعی ایجاد نماید. پرسش اصلی پژوهش حاضر آن است که اساساً با بررسی آرای او، در هستی بدن مندی که به ویژه در متفکران سده بیستم میلادی حاکم شد، ورود دوباره دین به عرصه های نظریه ورزی با چه توجیهی انجام شده است و آیا این مواجهه، مواجهه ای منسجم است یا دوباره، چرخشی به سمت نظریه های کارکردی روی داده است؟ پژوهش حاضر، با بررسی اسنادی آرای ترنر و تحلیل محتوای جهت دار آن، به این مهم می پردازد. این پژوهش با بهره مندی از روش شناسی بنیادین به عنوان چارچوبی نظری، درصدد بررسی انسجام آرای او در مواجهه با دین به این نتیجه دست یافته است که نه تنها ترنر در بسیاری از مواضع خود از بنیادهای نیچه ای در ساحت تفکر تخطی کرده، بلکه قواعد ذاتی دین را با قوانین اجتماعی آن خلط کرده است؛ همچنین به رغم رویکرد مادی، به اعتقادات و ارزش ها نیز به صورت تفصیلی پرداخته است و با نگرشی کارکردی تلاش دارد تا گسست های ناشی از بدن مندی در جامعه جهانی را با فضیلت شهروندی حاصل از آموزه های دینی پرکند.
مفهوم جایگاه بدن ناصرالدین شاه در نقاشی تالار آینه کمال الملک بر مبنای نظریه یوری لوتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۵
169 - 179
حوزههای تخصصی:
نقاشی قاجار، به ویژه از دوران ناصرالدین شاه به بعد، همگام با تحولات اجتماعی فرهنگی، در آستانه عبور از سنت های پیشین، در گستره مفاهیم تازه ای قرار می گیرد. یکی از این مفاهیم که بیش از هر حوزه دیگری، دچار تحول و دگرگونی می شود؛ "بدن" است. از جمله جایگاه و کارکرد "بدن" در تصاویر پادشاه؛ که به عنوان یک نظام نشانه ای مهم، در تقابل با دیگری معنا تولید می کند. تصویر تالار آینه بازگوکننده چنین کارکردی از "بدن" در فضای گفتمانی قاجار با دیگری است و بر این مبنا، مساله پژوهش این است که؛ چه مناسباتی میان بدن ناصرالدین شاه با عناصر درون تصویر تالار آینه برقرار است یا به عبارتی، نحوه مواجهه بدنِ ناصرالدین شاه به مثابه بدنِ خود درون فرهنگ، در دیالکتیک با بدنِ دیگری که برآمده از "نه فرهنگ" است، چگونه نمایش داده می شود. "نَه فرهنگ" یکی از اصطلاحات اساسی و کاربردی در نظریات یوری لوتمان است که در برابر فرهنگ قرار می گیرد. از این رو هدف پژوهش، بهره گیری از نظریات لوتمان برای بررسی جایگاه بدنِ ناصرالدین شاه در تناسب با عناصر تصویری درون تصویر تالار آینه کمال الملک است که در سپهرنشانه ای قاجار جای می گیرد. سپهرنشانه ای یکی از پویاترین مفاهیم در نظریات لوتمان است که حاوی دو مفهوم بنیادین "خود" و "دیگری" است و هم چون واسطه ای برای تولید معنا در فضایی دوگانه عمل می کند؛ بنابراین پرسشی که به آن پاسخ داده می شود این است که: آیا بدن ناصرالدین شاه در تقابل با بدنِ دیگری درون "نه فرهنگ"، "بدن نزدیک" محسوب می شود و یا "بدن دور" است؟بر این اساس، پژوهش با روش سپهرنشانه ای لوتمان، جایگاه بدن ناصرالدین شاه در تالار آینه را مورد مطالعه و بررسی قرار می دهد و جمع آوری این اطلاعات با استفاده از منابع مکتوب کتابخانه ای و با بهره گیری از شیوه توصیفی تحلیلی انجام می گیرد. با توجه به تحولات گفتمانی فرهنگ در سپهرنشانه ای قاجار؛ نتیجه پژوهش گویای این است که جایگاه "بدن" ناصرالدین شاه در تالار آینه کمال الملک، در دیالکتیک با دیگری، در مسیر گسست از خود قرار دارد؛ پیوسته کم رنگ شده و کنش خود را از دست می دهد و در نهایت، تصویری از یک "بدن نزدیک" را نمایش می دهد. جذب و نزدیک شدن به بدنِ دیگری درون "نه فرهنگ" حاکی از شکل گیری هویت در بدنِ ناصرالدین شاه در محور دیگری، و گسست جایگاه او از ارزش های تاریخی و حافظه فرهنگی است.
تحلیل فلسفی پیوند دوسویه نفس و بدن در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۹)
121 - 136
حوزههای تخصصی:
شناخت چگونگی پیوند میان نفس و بدن از مسائل پیچیده در نفس شناسی است. نفس پژوهان بر پیوند دوسویه میان نفس و بدن تأکید دارند. در این پژوهش تلاش شده است سه گونه پیوند میان آن دو در قرآن کریم تحلیل شود: الف) - تأثیر حالت روحی در حالت بدنی (روحی - بدنی)، ب) - تأثیر حالت بدنی در حالت روحی (بدنی - روحی) و ج) - تأثیر حالت روحی بر حالت روحی دیگر (روحی - روحی). آیات دال بر پیوند شناخت با اشک چشم، تأثیر گناه بر چهره و سیما، شنیدن آیات الهی و لرزه افتادن پوست، رابطه میان تقوای قلب با فروکشاندن صدا، از سنخ ارتباط روحی - بدنی به شمار می آیند و آیاتی که بر پیوند میان جرم و سنگدلی و گناه و زنگار دل تأکید دارند، از سنخ ارتباط بدنی - روحی هستند و آیات بیان کننده پیوند میان رحمت الهی و نرمی دل، تدبر و گشوده شدن قفل های دل، ناظر به پیوند روحی - روحی هستند. مبنای فلسفی این سه گونه تأثیر متقابل میان نفس و بدن را باید در دو نظریه «روحانیه الحدوث والبقاء» بودن نفس یا «جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء» بودن آن جستجو کرد. در این تحقیق با روش تحلیل عقلی، آیات مربوط به هر یک از سه گونه پیوند، بازپژوهی و مبانی نفس شناسی آن تبیین شده اند.
حدوث و تکامل جوهری در نفس و بدن جنین در علم البدن و علم النفس سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کیفیت حدوث نفس در بدن، یکی از مهمترین مسائل علم النفس فلسفی است. نظریه حدوث روحانی نفس مع البدن در بیان رسمی به ابن سینا انتساب یافته است. این نظریه بدین معناست که بعد از کامل شدن بدن، نفس مجرد به بدن تعلق می گیرد. اما سؤال اینجاست که در اینصورت از ابتدای تشکیل نطفه تا مراحل رشد بدن جنین، چه نفسی این بدن ناقص را تدبیر می کرده است؟ حکمایی مانند فخررازی، ملاصدرا و شارحین نوصدرایی مانند حسن زاده آملی، معتقدند از نظر ابن سینا، نفس پدر تدبیر بدن را در آن مرحله به عهده داشته است که در اینصورت این نظر با اشکالات و نقدهایی مواجه خواهد شد. این پژوهش با نگاهی دوباره یه این نظریه با مهم شمردن نقش علم البدن سینوی و با استفاده از همان عبارات مورد استناد این حکیمان در طبیعیات شفا، می خواهد اثبات کند که مبدأ حدوث نفس، در نطفه جنین ایجاد می شود. همچنین این پژوهش نشان می دهد که استفاده ابن سینا از مفهوم استکمال به عنوان حرکت تدریجی در توجیه کیفیت و مراحل رشد در انسان تنها با تکامل در جوهر قابل تبیین می باشد. در نتیجه با استفاده از مبانی سینوی در طبیعت بدن و علم النفس تلاش می شود تا به اثبات فرضیه حدوث و تکامل جوهری در نفس و بدن جنین پرداخته شود تا با این خوانش از حدوث نفس، بتوان اشکالات وارد بر نحوه تدبیر جنین را رفع نمود.
رژیم سیاستگذاری اجتماعی شهری و طرد اجتماعی؛ روایت زدودن بدن و فقر از شهر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال ۲۳ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
3 - 25
حوزههای تخصصی:
جریان اصلی جامعه شناسی، صورتبندی انتقادی از مساله طردشدگان شهری ندارد؛ نگاهی آسیب شناختی به فقرای شهری و نظرگاهی هنجاری و پزشکی به «بدن» اتخاذ می کند. خوانش انتقادی اما، با تمرکز بر سیاستگذاری های اجتماعی شهریِ موجد طرد گروه های اجتماعی، صورتبندی جدیدی از مساله شهری و طردشدگان از شهر را امکانپذیر می کند که همزمان، خشم اخلاقی فروخفته ی طردشدگان، رسمیت می یابد و مکانیسم های برسازنده ی معیارِ «بدن غیرمعلول» را هویدا می سازد و اینکه چگونه «بدن» های غیرهمخوان با این هنجار و توامان فقرای شهری نیز، از دستورکار سیاستگذاری شهری حذف می شوند. از این رو، طردشدگان از شهر با وجود بازدارنده های محیطی و اجتماعی-اقتصادی موجود، به کنشگرانی عاصی و خشمگین بدل می شوند که نوعی هرمنوتیک ویرانگر را در قبال حیات شهری می پرورانند.
روش تحقیق کیفی است و با مصاحبه، مشاهده، اقتباس از پژوهش های پیشین، تجربه زیسته پژوهشگر با فرودستان شهری و برداشت از رمان صورت گرفته است. سازماندهی داده ها در قالب روایت هایی از جنس «رمان اجتماعی» و بازسازی جامعه شناختیِ داده هاست و به منظور تحصیل عینیت روایت ها، نظرات افراد درگیر وضعیت های مشابهِ توصیف شده در روایت و یا پژوهشگران این حوزه، گرفته شده و بازخوردها نیز در روایت نهایی، آمده است. نکته آخر، شهر برای طبقات برخوردار جامعه و بدن های نا معلول ساخته می شود و طردشدگان شهری متناسب با موقعیت هرمنوتیک فرودستی که در حیات شهری بدانها تخصیص داده شده، عموماً از خلال کردارهای روزمره و بواسطه ی حضور در فضاهای شهری، با بازدارنده های متنوعی روبرو می شوند و شهر و مواهب زندگی شهری برایشان، «دست نیافتنی تر» شده و موجد خشمی اخلاقی از جامعه و اتخاذ هرمنوتیک ویرانگر توسط آنها، خواهد شد.
خوانشی برمولفه های عرفانی تاثیر گذار نفس بر سلامت بدن از دیدگاه مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۷
21 - 46
حوزههای تخصصی:
مسئله ی نفس و چگونگی ارتباط آن با بدن، همواره یکی از مهم ترین دغدغه های عارفان وپزشکان بوده، و این امر منشاء شکل گیری مباحث متعددی در حوزه پزشکی شده است.عرفان مکتب مبتنی بر کشف وشهود و برخاسته از تهذیب وتزکیه نفس است که مبانی نظری آن در متون دینی و آث ارعرفانی وادبی تجلی یافته است.هدف از این پژوهش تبیین مولفه های اثر گذار سلامت نفس بر بدن در منظر مولوی است. این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی و گردآوری داده ها بر اساس روش کتابخانه ای است که با تحلیل محتوا به بررسی مولفه های اثرگذار نفس برسلامت بدن می پردازد. این پژوهش نشان می دهد؛ مولوی با الهام گرفتن از آموزه های دینی معتقداست ارتباط تنگاتنگی بین سلامت نفس وبدن وجود دارد به نحوی که تغییر جزئی در سلامت هریک ( نفس و بدن ) بر سلامت دیگری تأثیر می گذارد.بنابراین باید با مراقبت از نفس، از جسم خود نیز محافظت کرد زیرا سلامتی این دو به یکدیگر وابسته است.درواقع عارف از رهگذر تزکیه ﻧﻔ ﺲ،تعادل و هماهنگی در ابعاد ظاهری و باطنی میان نفس وبدن را ممکن می سازد. لذا جهت تصفیه درون و صیقل جان باید جسم را نیز به ریاضت کشاند تا هم زمان زمینه ساز کمال سلامت روح و تن را فراهم آورد.براین اساس نفس دارای جامعیت و قوت وجودی است که بر بدن تاثیر و تسلط دارد و دلایل این اثرگذاری نفس بربدن؛ مقام جانشینی،امتزاج معنوی نفس، و بدن ، مقام احدیت ، قدرت سازنده نفس است.
نسبت رویکردهای مختلف به ذهن با امکان هوش مصنوعی قوی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و هفتم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۱)
158 - 187
نظریه هوش مصنوعی قوی در عصر حاضر، یکی از نظریات پرچالش و بااهمیت است که طرفداران و منکران بسیاری دارد. پاسخ به این مسئله، مستلزم داشتن رویکردی درباره رابطه ذهن/نفس و بدن است. تفاوت رویکردها به تفاوت پاسخ به امکان و عدم امکان هوش مصنوعی قوی منجر می گردد. فلاسفه ذهن غربی و اسلامی درباره رابطه ذهن/نفس و بدن تحلیل های متفاوتی ارائه داده اند. این تحقیق بر آن است که با روش تحلیلی - توصیفی نسبت میان دیدگاه های معروف درباره رابطه ذهن/نفس و بدن را با امکان هوش مصنوعی قوی بررسی و ارزیابی کند. این نتیجه به دست آمد که نه تنها دوگانه انگاران بلکه حتی برخی یگانه انگاران فیزیکال نیز نمی توانند به درستی از امکان هوش مصنوعی قوی دفاع کنند.
مطالعه تطبیقی حدوث جسمانی نفس در کلام اسلامی و حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
99 - 117
حوزههای تخصصی:
«حدوث جسمانی نفس» از جمله مباحث مشترک کلام اسلامی و حکمت متعالیه است. در کلام اسلامی، دو رویکرد تَبَعی و اَصالی در این باب مطرح است؛ رویکرد تبعی، نفس را مشروط به حدوث مزاج معتدل در بدن، حادث دانسته و رویکرد اصالی، نفس را همچون دیگر اجسام و به نحو مطلق حادث می داند. دیدگاه حدوث اصالی نفس نیز نسبت به نحوه حدوث، تفسیرهای مختلفی ارائه کرده است؛ عرض بودن، یکسانی با هیکل محسوس، جسم لطیف بودن، جزء اصلی بدن، و جزء لایتجزا بودن نفس از آن جمله است. دلیل اصلی متکلمان بر حدوث مبتنی بر ناسازگاری قِدَم نفس با صفاتی چون قادر مختار بودن خداوند است. در مقابل، ملاصدرا معتقد به ناسازگاری میان حدوث زمانی نفس و تجرد ذاتی آن بوده و بر انگاره «جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء» تأکید دارد. مسئله تحقیق، مطالعه تطبیقی و تحلیل دیدگاه کلام اسلامی و حکمت متعالیه در مسئله حدوث نفس است. تفاوت میان رویکرد کلامی و فلسفی به مبانی هستی شناختی و انسان شناختی آن دو بازمی گردد. نظریه حدوث جسمانی نفس در کلام و فلسفه، علاوه بر اشتراک در برخی لوازم، دارای پیامدهای متفاوتی همچون تفاوت در ملاک هویت شخصی است. در این مقاله با روش تحلیلی تطبیقی، حدوث جسمانی نفس از دیدگاه کلام اسلامی و حکمت متعالیه مورد واکاوی قرار گرفته و نقاط تلاقی و تمایز آن دو در مبانی و لوازم برجسته گردیده است.
کلان الگوهای حکمرانی در ایران معاصر؛ عبور از حکمرانی پادشاهی به نوآیین حکمرانی بر پایه فنون رؤیت پذیری و کنترلی (از عباس میرزا تا امیر کبیر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش سیاست نظری بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
223-259
حوزههای تخصصی:
ترسیم وضعیت الگوی حکمرانی و نسبت آن با زیست در ایرانِ قبل از جنگ های ایران و روس و مسیر بعد از آن، از دو کلان الگوی حکمرانی و از دو عقلانیت که در شیوه ، گستره و ابژه اعمال قدرت متفاوتند، حکایت دارد. برای تبیین این دو الگو، تلاش شده است تا با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و به کمک اسناد، فرآیند حکمرانی را از زاویه پرسش «چگونه حکومت کردن» در چارچوب حکومت مندی فوکو بررسی و نسبت زیست و سیاست و شکل گیری عقلانیت جدید حکمرانی در ایران را دنبال کنیم. بر این اساس این پژوهش بر مبنای پرسشِ «تکوین و استقرار سازوکارها و فنون جدید حکمرانی در ایران پس از جنگ های ایران و روسیه، چگونه و در چه فرایندی صورت گرفت و چه تأثیری بر نسبت زیست و سیاست و شکل گیری صورت بندی نوآیین حکمرانی در ایران داشته است؟» در پی اثبات این است که «با آگاهی از ناتوانی حکمرانی مبتنی بر آیین پادشاهی، اصلاح گران با ایجاد فنون و نهادهای جدید، به مرور جامعه را در معرض دید قدرت قرار داده، با کنترل و هدایت جمعیت، نوآیین حکمرانی را بنا نهادند». بر این اساس در یک کلیت، از جنگ های ایران و روس، دو استراتژی در اداره قلمرو قابل شناسایی است؛ استراتژی سنت قدمایی پادشاهی بر پایه تکلیف گرایی الهی- سیاسی و استراتژی نوآیین حکمرانی بر پایه فنون جدید که هر کدام با توجه به شیوه اعمال قدرت، گستره اعمال قدرت و ابژه کنترل دو صورت بندی متفاوت از پیوند زیست و سیاست را برجای گذاشته اند.
بازگرداندن بدن به طراحی داخلی: اسپینوزا و نظریه طراحی داخلی
منبع:
اندیشنامه معماری داخلی سال ۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱
95 - 106
حوزههای تخصصی:
پارادایم های هستی شناسی، فهم آدمی از تمام هستی و حتی بدنش را می سازند، فهم انحاء مختلف وجود انسان مانند «معماری» و «داخلیِ طراحی شده» متاثر از پارادایم حاکم است و تا آنجا که تغییری در این پارادایم رخ ندهد تطور بدن و تصور آن در معماری صرفاً به تطور صور معماری (تاریخ استاندارد و غیرکاربردی معماری)، تحویل خواهد شد. ضرورت هر برون رفتی از این تاریخ استاندارد و رسیدن به فهمی رهاشده از پارادایم غالب، پرسش از بدن و بازنمایی های بدن در معماری است: گذشتگان برای کدام بدن طراحی می کرده اند؟ این پرسش چه به واسطه حجم و غنای داده های تاریخ استاندارد و چه به علت بدیهی پنداشتن وظایف معماری/طراحی در ازدحام پرسش های روزگار ما گم شده است. آگاهی از این وضعیت ما را واداشت تا تلاش برای بررسی تطور بدن و تصور آن در معماری را بر مبنای قرائتی ویژه از اسپینوزا پیش ببریم که پارادایمی بدیل و به قولی متعلق به «جریان زیرزمینی فلسفه» است. اسپینوزا با طرح «این همانی امتداد و اندیشه»، تغییر خوانش ما را از تاریخ معماری ممکن ساخت تا در تفسیر آن به جای تاکید بر ایده ها و افکار معماران به نظام ویژه ابدان/اشیا نظر کنیم و درنتیجه «معماری ها» (نه معماری) و «بدن ها»ی متفاوت بیابیم: یک تاریخ غیراستاندارد معماری ها، حاصل از صورت جدید انتظامِ داده ها. از دل تغییر پارادایمی مذکور، مفهوم جدیدی از طراحی شروع به بالیدن می کند _با تاریخی کاربردی و اخلاقی دربرابر تاریخ نظری محض فعلی_ که با رد تمایز میان عاملان انسانی/تکنولوژیکی طراحی (شهرساز، معمار، طراح داخلی، رایانه و ...) و برتری آنها بر طبیعت، بدن طبیعت را جایگزین بدن انسان در داخلی ترین لایه طراحی خواهد کرد.
بررسی مفهومِ «حیوانیّت» در سووشونِ سیمین دانشور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۲۲
59 - 98
حوزههای تخصصی:
سووشون را باید از زبانِ حیوان خواند. جایی که زبانِ انسانی از تَکَلُّم فرومی ماند، آوایِ حیوان است که «می ماند». زنانگیِ و حیوان، زری و سَحَر و مادیان، یُوسُف و آنچه ادامه سوژه مردانه اوست را، به پرسش می خواند. کودکی و جنون و زندان، همان هایی که تن به دلالت و ایده باوری نمی دهند، تن هایی اند که در میل و بی معناییِ خویش، حیات را تجربه می کنند. حیاتی که با زندگیِ یُوسُف، مرگ بود و با سووشونش، «حیوانیّت» دوباره به روح زری باز خواهد گشت. نگارنده در این پژوهش در تحلیلِ شخصیّت شناسی و عناصرِ رمانِ سووشون، از آرایِ دلوز و متفکرانی که در مغناطیسِ اندیشه پُست مدرنیستیِ او می گنجند، بهره برده است. نهایت آن که همان آرزوی دیرینه ای که سیمین در خاطرات کودکی اش به آلِ احمد واگویه کرده بود: «همیشه عاشق یک اسب بودم!».
نقد نقدهای بدن محورانه فرد فلدمن در برابر استدلال های دوگانه انگارانه سول کریپکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فیلسوفان ذهن فیزیکالیست در قرن بیستم سیاهه ای دراز دامن از نظریاتی رنگارنگ در دفاع از تبیینی مادی از ذهن و رویدادها و حالات ذهنی پیش کشیدند. نظریات این همانی تنها پاره ای از این فهرست طویل بود. سول کریپکی، با طرح چند استدلال، نظریات این همانی و تبعاً فیلسوفان ذهن فیزیکالیست را به چالش کشید. در این مقاله به بررسی مجزای نقدهای کریپکی بر دو نظریه «این همانی شخص و بدن» و «این همانی مصداقی» می پردازم. کریپکی علیه چند تقریر از نظریات مادی انگارانه این همانی در فلسفه ذهن استدلال آورده است: در نظریه نخست اعا می شود هر شخصی با بدنش این همان است؛ در دومی، هر رویداد یا حالت ذهنی جزئی (یا مصداق حالت ذهنی) با یک رویداد یا حالت فیزیکی جزئی (یا مصداق حالت فیزیکی) این همان دانسته می شود. دیدگاه های متمایز و متفاوت کریپکی درباره جهان های ممکن، دال های صلب و ویژگی های ذاتی در شکل گیری و پیش بُرد دوگانه انگاریِ ویژه او نقشی تعیین کننده دارد. من نخست به این پیش زمینه های مفهومی و بعد به استدلال های او می پردازم. سپس نقد مفصل و موشکافانه فلدمن را بر این دو تقریر، نقل، واکاوی و نقد می کنم. به نظر می رسد دفاع فلدمن از این همانی شخص- بدن در برابر نقد کریپکی، دست کم دو اشکال دارد و می کوشم با طرح یک استدلال شهودی و نیز یک مثال نقض آن دو اشکال را توضیح دهم. سپس به طرح جایگزین لویس و نظریه همتای او در برابر استدلال کریپکی و باز به نقدهای فلدمن می پردازم. پرسش اصلی این پژوهش این است که آیا استدلال های دوگانه انگارانه کریپکی در برابر حملات مادی انگارانه فلدمن تاب و توانی دارند یا نه. خواهم کوشید نشان دهم از چه رو ادعاهای مادی انگارانه فلدمن در نقد استدلال های کریپکی صائب نیست و همچنان ضدمادی انگاری یا دوگانه انگاری از قوت تبیینی و جاذبه نظری برخوردار خواهد بود.
تحلیلِ انتقادیِ براهینِ هفت گانه ابن سینا در ردّ این همانیِ نفس و مِزاج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳۷)
111 - 137
حوزههای تخصصی:
مسئله ی اساسیِ این پژوهش، بررسی و تحلیلِ انتقادیِ براهینِ هفت گانه ی ابن سینا در ردّ این همانیِ «نفس» و «مِزاج» و هدف از آن، نشان دادنِ ناتوانیِ این براهین در ردّ اینهمانی مزاج و نفسِ گیاهی و همچنین ناتمامیّتِ چهار برهان از این براهین است. ابن سینا در آثارِ خود، هفت برهان در اثباتِ ناایهنمانیِ مزاج و نفس اقامه کرده است. بر اساسِ این براهین مزاج به ترتیب با 1) جامع و حافظِ آن؛ 2) علّتِ فاعلی و غاییِ آن؛ 3) مبدأ حرکاتِ جانداران در جهاتِ متفاوت؛ 4) مقوّمِ جوهریِ انواعِ جاندارن؛ 5) مُدرِک ادراکاتِ حسّی؛ 6) مُدرِک ادراکاتِ عقلی و 7) مُدرِک خودآگاهیِ انسانی، نااینهمان است و از آنجا که نامزدی برای این امورِ هفت گانه جز نفس وجود ندارد؛ مزاج نااینهمانِ با نفس به مثابه تنها مصداقِ این امور است. بر اساسِ یافته های این پژوهش سه برهان اوّل بر اساسِ ابتنا بر مبانیِ فیزیکیِ باطل شده، در اثباتِ مدّعا تامّ نیست و برهانِ چهارم نیز دچار مغالطه ی مصادره به مطلوب است. برهان پنجم، ششم، هفتم تامّ و قابلِ دفاع هستند؛ امّا این براهین به دلیلِ تکیه بر تغایر «مزاج» با «مبدأ ادراکات»، صرفاً تواناییِ نشان دادنِ تغایر «مزاج» و نفسِ حیوانی و انسانی را دارند؛ در نتیجه مجموعه ی براهینِ هفت گانه ی بوعلی ، تواناییِ اثباتِ تغایرِ «مزاج» و «نفسِ گیاهی» را ندارد.
تحلیل دیدگاه ابوالحسن عامری درباره حقیقت انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال ۲۰ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۹
25 - 45
حوزههای تخصصی:
درباره حقیقت انسان از گذشته های دور اندیشمندانی مانند فیثاغورس، سقراط، افلاطون، ارسطو و فلوطین اظهارنظر کرده اند. عامری نیز به عنوان اندیشمندی مسلمان درباره این موضوع به بحث پرداخته است. او ضمن بیان دیدگاه های مختلف درباره حقیقت انسان بر این باور است که در مرکبات، طبیعت وجود دارد که به آن ها صورت و خلقت می بخشد و در همه موجودات مادی منشأ آثار و افعال خاصی است. ما با این حقایق تا هنگامی که درباره بدن انسان صحبت می کنیم، مواجه هستیم. بعدازاین با روح حسی مواجه می شویم. نفس ناطقه امری غیر از بدن و روح حسی است. او تغایر نفس و بدن را از طریق تغایر متعلق ها، تمایز لذات، تفاوت در وضعیت پیری تبیین می کند. همچنین از تمایز روح حسی و نفس ناطقه از طریق معرفت حسی، عقلی و تجربی سخن می گوید. او معتقد است که بدن و روح حسی فرع و نفس ناطقه در انسان حقیقت او را تشکیل می دهند. او برای نفس ناطقه ویژگی هایی از قبیل خلقی بودن، دو حیثیتی بودن، الهی، عقلی و ذاتی بودن را برمی شمارد. * این پژوهش با حمایت مالی دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی طبق ابلاغ گرفت شماره ۴۹۲۳ مورخ 1402/03/06 انجام گردیده است