مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
۱۴۸.
۱۴۹.
۱۵۰.
۱۵۱.
۱۵۲.
۱۵۳.
۱۵۴.
۱۵۵.
۱۵۶.
۱۵۷.
۱۵۹.
۱۶۰.
بدن
منبع:
آیین حکمت سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۸
123 - 158
حوزههای تخصصی:
«انسان» یکی از مهم ترین موضوعاتی است که در اندیشه متفکران و فیلسوفان جایگاهی محوری دارد. مسئله ما بحث از گستره وجودی انسان است. این بحث زیربنای باور به جهان مادی یا فرامادی بوده و نوع نگاه ما نسبت به سعادت را نیز رقم خواهد زد. روش ما مبتنی بر رجوع به مبانی تفکر هایدگر و صدرا درباره وجود و انسان و استخراج نظرگاه این دو در مسئله مورد بحث خواهد بود. بر این اساس می کوشیم نظر هایدگر را در این باره به دست آوریم که اندیشه او به طور جدی در جامعه فکری ما مورد توجه است. پس از آن نظرات وی را بر اساس دیدگاه حکمت متعالیه بررسی و ارزیابی خواهیم کرد. بحث از گستره وجودی انسان، پیوندی عمیق با بحث از نفس دارد. بر این اساس لازم است دیدگاه دو متفکر را در این باره استخراج کرده، به ارزیابی آنها بپردازیم. بنا به تفاوت های روش فلسفی دو متفکر که یکی متکی به برهان و دیگری بر پایه پدیدارشناسی است، از منظر صدرا گستره وجودی انسان، عوالم قبل و بعد از دنیا را نیز در بر می گیرد؛ ولی از نظرگاه هایدگر گستره وجودی انسان، محدود به دنیاست
تمثیل های رابطه نفس با بدن در فلسفه و دین: تحلیل و تطبیق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از دشواری های فلسفه، تبیین رابطه نفس و بدن است. به سبب دشواری فهم این رابطه، تمثیل های مختلفی در فلسفه برای بیان رابطه آن دو ذکر شده اند. این تمثیل ها از منظرهای مختلفی بیان شده اند که عمده آنها عبارت اند از: ۱. رابطه حق تعالی با عالم؛ ۲. رابطه ناخدا با کشتی؛ ۳. رابطه صورت با ماده؛ ۴. رابطه بَنّا و بِنا؛ ۵. رابطه راکب با مرکوب؛ ۶. رابطه مرغ با قفس؛ ۷. رابطه درخت با میوه؛ ۸. رابطه طفل با رحم؛ ۹. رابطه نور با سایه. برخی از تمثیل های فلسفی، تمثیل قوی و مناسبی برای بیان رابطه آن دو نیستند و برخی دیگر به دلایل مختلف تمثیل قوی برای بیان رابطه نفس و بدن اند. تمثیل های مختلفی در آموزه های دینی برای رابطه نفس و بدن بیان شده اند؛ برخی از آنها عبارت اند از: معنی و لفظ، تمثیل روح به باد، تمثیل گوهر در صندوق، روح به پارچه نازک محیط به بدن، تمثیل علم و عمل، تمثیل جامه متکاثف، تمثیل قدر و عمل. هر یک از تمثیل های فلسفی و دینی دارای دلالت های مشترکی اند؛ ازجمله اینکه: الف) پذیرش غیریت و ثنویت نفس و بدن؛ ب) اصالت و مقوم بودن نفس نسبت به بدن؛ ج) فرامحسوس و فرامادی بودن نفس؛ د) رابطه طولی نفس و بدن. در این مقاله با تبیین تمثیل ها، تحلیل آنها و انتخاب تمثیل های قوی از ضعیف پرداخته می شود.
بدن اخروی و فاعل آن از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال هجدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۶
25 - 40
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا به عنوان فیلسوفی اسلامی دو عنصر نفس و بدن را در عرصه قیامت حاضر دانسته، و در صدد اثبات عقلی آن است. در این راستا پرسش مطرح شده آنست که، آیا بدن در معاد همان بدن قبلی اوست ؛ یا بدن نو و جدیدی است؟ و اینکه مبدأ ایجاد این بدن کدام است ؟ ملاصدرا در خصوص پرسش اول قائل است که بین بدن دنیایی وجسم عنصری تمایز باید قائل شد . و به اعتقاد وی بدن عنصری انسان بعد از مرگ هلاک شده و حضور جسم عنصری با حفظ عنصریت در آخرت با نظام تکاملی که در عالم هستی مستقر است مغایرت دارد. و نفس بعد از مرگ به بدن مثالی تعلق می گیرد.امّا درپاسخ به سؤال دوم با مقایسه در آثار فلسفی وتفسیری ملاصدرا که البته تاپیش از این صورت نگرفته است ؛ باید گفت؛ ملاصدرا درآثار فلسفی برای حل معاد جسمانی بر اساس حرکت جوهری نفس به نوعی از پاسخ می پردازد به این بیان که اجساد در این عالم قابل نفوس خویش بوده و درآخرت، نفوس فاعل ابدان خود هستند. یعنی نفس در آخرت فاعل وایجاد کننده بدن اخروی است ؛ درصورتی که براساس اثرتفسیری خود در سوره یس بیان می کند ؛ ایجاد بدن در عرصه قیامت نتیجه خلق امری مستقیم خداوند است که در این صورت با روال سیر حرکت نفس بر اساس آثار فلسفی مغایرت دارد. بنابراین برای بدن اخروی در آثار فلسفی و تفسیری ملاصدرا با دو نحو از پاسخ روبرو هستیم که در وهله اوّل متفاوت به نظر می رسد . امّا با تأمل می توان به جمع دو بیان نزدیک شد. در جمع دو بیان می توان گفت : چون نفس در عرصه قیامت موجودی مجرد بوده و از ماده و خصوصیات آن مبری است لذا او می تواند معلول خویش را که بدن باشد با خلق امری که نوعی امتثال انسان به اراده الهی است خلق نماید که رافع نقض در هر دو بیان ملاصدرا است.
رابطه هستی شناختی سوژه بدنمند با جهان در پدیدارشناسی مرلوپونتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی داریم نشان دهیم که در پدیدارشناسی مرلوپونتی بدن به مثابه سوژه بدنمند به واسطه نحوه های وجودی خاص خودش، از لحاظ هستی شناختی، رابطه ای وجودی با جهان دارد. برای تبیین این موضوع لازم است ماهیت ادراک را بشناسیم که ذاتاً با بدن و در نتیجه با جهان ارتباط وجودی دارد و نیز برای فهم رابطه وجودی بدن با جهان لازم است ماهیت نظرگاه بدنی را که بیانگر در-جهان-بودن جسمانی سوژه است را نیز تحلیل نماییم. به طور کلی مرلوپونتی با انتقاد از ثنویت روح و جسم دکارتی در سنت فلسفی و تقلیل روح یا سوژه به ساحت اندیشه، می کوشد با نفی این ثنویت هم بدنمندی سوژه را به اثبات برساند و هم نشان دهد که سوژه بدنمند از سنخ یا گوشت جهان طبیعی است و از اینرو رابطه آن با جهان رابطه ای طبیعی و وجودی است. این پرسش که بدن و جهان در فلسفه مرلوپونتی چه رابطه ای دارند یقینا جواب این پرسش معرفت شناختی یا روان شناختی نخواهد بود بلکه اگزیستانسیالیستی خواهد بود و این پاسخ از یک منظر خلاء معرفتی است که این مقاله در مرلوپونتی پژوهشی به دنبال پر کردن آن است. بنابراین، مرلوپونتی با طرح مفاهیمی مثل سوژه بدنمند، گوشت، نظرگاه بدنی، در جهان بودن و غیره در صدد آن است که به نحو هستی شناختی نشان دهد که ما روابط پیچیده ای با جهان داریم و بدون فهم این روابط نمی توان شناختی از خود و جهان داشت.
رویکرد صدرا و هایدگر به دوآلیسم نفس و بدن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ششم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۲
33 - 53
حوزههای تخصصی:
نحوه ارتباط نفس و بدن از جمله مسائلی است که با آغاز تفکر فلسفی مورد توجه قرار گرفت. تأثیر ذهنیت گرایی دکارتی بر حوزه های مختلف از جمله اخلاق و فرهنگ، موجب شده است که حل مسئله دوآلیسم به یک دغدغه تبدیل شود. در این مقاله با مقایسه تطبیقی و با روش توصیفی-تحلیلی مشخص می شود که صدرا و هایدگر در رویکردی مشابه، انسان را یک موجود می انگارند، موضوعی که از نظر ایشان، مورد غفلت قرار گرفته است. این دو فیلسوف اگر چه با اصطلاحات متفاوت، بر این باور هستند که تمایز نفس از بدن امری عقلی و انتزاعی است و انسان به لحاظ وجودی ویژگی های خاص خود را دارد. صدرا معتقد است نفس از بدن حادث می شود و در امتداد آن است و اگرچه ویژگی های خاص خود را به عنوان امر مجرد نیز داراست، این امر به آن معنا نیست که دو موجود مستقل وجود داشته باشد، بلکه از نظر وجودشناختی یک موجود بیشتر نیست. ازاین رو تعدد این موجود به نفس و جسم، به اعتبار عقل است و این وجوه، اموری وجودی نیستند. هایدگر نیز معتقد است انسان در تجربه زیسته خود یکتاست. در نظر وی هرگونه برداشت دیگری از تجربه زیسته، فرع بر آن و محصول انتزاع عقلی و نه امر وجودی است. در دیدگاه وی تمایز دکارتی موجب می شود وجه سابژکتویسم انسان در فلسفه غالب گردد و تحت این عنوان، هستی خاص انسان به عنوان دازاین فراموش شود.
مقایسه رابطه نفس و بدن از دید رفتارگرایی فلسفی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۶ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۶)
31 - 44
حوزههای تخصصی:
بحث از رابطه نفس و بدن همواره از مسائل چالش برانگیز بوده است. مهمترین مشکل در این بحث، چگونگی رابطه نفس «بمثابه وجودی مجرد» با بدن «بمثابه وجودی مادی» است. بسیاری از اندیشمندان برای پاسخ به این مسئله، نظریاتی ارائه کرده اند. در پژوهش حاضر، با روش توصیفی تحلیلی، به بررسی و مقایسه دیدگاه رفتارگرایی که یکی از نظریات مهم در فلسفه» ذهن است با دیدگاه ملاصدرا بعنوان برجسته ترین فیلسوف اسلامی، پرداخته شده است. نتیجه اینست که هم رفتارگرایان و هم ملاصدرا در شمار یگانه انگاران نفس (ذهن) و بدن جای دارند، با این تفاوت که از نظر رفتارگرایان، نف س و ح الات نف سانی چیزی جز رفت ار بیرون ی ان سان نیست؛ در واقع، در این رویکرد تجرد نفس و حالات غیرمادی آن انکار میشود. اما ملاصدرا با استفاده از مبانی خاص خود، از جمله حرکت جوهری اشتدادی و جسمانیهالحدوث بودن نفس، رابطه نفس و بدن را از نوع ترکیب اتحادی میداند. در نگاه او، نفس در عین اینکه جوهری واحد است، بدلیل اشتمال بر مراتب گوناگون، هم از مرتبه مادیت و جسمانیت و هم از مراتب تجرد اعم از تجرد مثالی و عقلی برخوردار است. بعبارت دیگر، یک حقیقت واحد متصل است که در مراتب پایین، بدن و در مراتب بالا، نفس است.
بررسی و نقد دلایل ابن سینا درباره مادی انگاری تجربه های ادراکی جزئی؛ با تأکید بر مسئله «شکاف تبیینی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۶ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۶)
59 - 72
حوزههای تخصصی:
با تشکیک در مادی بودن ادراکات، براساس مسئله شکاف تبیینی، مبنایی عقلانی برای نقد ادله ابن سینا درباره امتناع تج ردِ ادراکات جزئی و اثبات امکان بلکه ضرورت تجرد انواع ادراک، فراهم می آید. تلقی مادی انگارانه در مورد ادراک اعم از حسی و خیالی از جمله دیدگاههای ابن سینا در هستی شناسی ادراک است. او با بیان ادله یی بر امتناع تجرد تجربه های جزئی ادراکی، تنها حالت ممکن در مورد این تجربه ها را مادی بودن آنها میداند. از سوی دیگر، فرض جهان ممکنی که در آن بتوان حالتی متافیزیکی (مانند درد ) را بدون وجود فرآیند عصبی تصور کرد، تمایز میان حالت ذهنی و فرآیند عصبی را ممکن میسازد. این شکاف تبیینی میان حالت ذهنی و فرآیند عصبی، با نفی اینهمانی میان این دو پدیده، امکان تجرد و غیرمادی بودن ادراک را فراهم می آورد. با عنایت به تمایز میان دو حیث فیزیکی و متافیزیکی و ضرورت تجرد ادراک بدلیل براهین متعدد فلسفی، مادی انگاری ادراک جزئی محل مناقشه بوده و دیدگاه ملاصدرا مبنی بر تجرد ادراک حسی و خیالی (همانند ادراک عقلی)، تبیین جامعتری از ادراک و نفس ارائه میدهد. محور اصلی این مقاله، بررسی چیستی و هستی شناسی ادراکات جزئی است که خود این بحث ذیل مسئله» کلان رابطه» نفس و بدن در فرآیند ادراک قرار میگیرد.
بدن در سبک زندگی دینی و سکولار(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
علوم حرکتی و رفتاری سال دوم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
49-66
حوزههای تخصصی:
با توجه به تفاوت در بینش ها و گرایش ها، دو نوع سبک زندگی دینی و غیردینی (سکولار) وجود دارد. از موضوعات مهم در این دو گونه سبک زندگی، بدن انسان و نقش آفرینی آن در کمال، سعادت، هویت بخشی و ایجاد آرامش برای فرد است. در جامعه امروزی، بدن یک سرمایه نمادین و سرمایه اجتماعی و دارای جایگاه منزلتی و کارکردی است و اهمیت آن تا جایی است که با دانش ها و موضوعاتی نظیر «جامعه شناسی بدن» و «مدیریت بدن» سعی در مدیریت آن دارند. در سنت ادیان توحیدی نیز بدن دارای جایگاه ویژه کارکردی است. این نوشتار نخست به موضوعات مرتبط با بدن، نظیر چیستی و جایگاه بدن، جامعه شناسی بدن، مدیریت بدن و رابطه بدن با زیبایی پرداخته و در ادامه، چند کارکرد بدن، نظیر کارکرد هویتی، تجاری و نمایشی را در دو نگرش دینی و سکولار واکاوی کرده است. حاصل این نوشتار که به روش کتابخانه ای، تطبیقی و تحلیلی صورت پذیرفته، این است که به رغم جایگاه ویژه بدن در هر دو رویکرد، تفاوت بنیادینی در نوع نگاه به بدن، تعریف و کارکرد آن و نیز مبانی، اهداف و انگیزه های توجه به بدن وجود دارد.
تحلیلی بر چگونگی اتحاد و انقطاع نفس از بدن از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگرش دوساحتی بودن انسان و اعتقاد به تجمیع نفس مجرد و بدن مادی به عنوان دو سنخ متمایز در موجودی به نام انسان از مباحث چالش انگیز تاریخ فلسفه است. در این میان، می توان به سهم چشمگیر ابن سینا در تبیین ماهیت نفس، چگونگی ارتباط نفس با بدن و به موازات آن انقطاع نفس از بدن اشاره کرد. این مقاله با رویکرد تحلیلی و بررسی اسنادی با هدف تبیین چگونگی اتحاد و انقطاع نفس از منظر ابن سینا تدوین یافته است. یافته های پژوهش حاکی از این است که در اندیشه ابن سینا نفس، بدون سابقه مادی و مجرد آفریده شده و از تنزلات عقل در عالم ماده و همراه بدن خلق گردیده، سپس از بدن جدا شده، در قوس صعود، دیگر بار مجرد می شود. پس چیزی در «قوس صعود مجرد نمی گردد مگر اینکه از ابتدا نیز مجرد باشد. وی علت انقطاع نفس را بدن و اختلالات ناشی از روح بخاری می داند؛ زیرا براساس نظام واره فلسفی ابن سینا با تحلیل بدن و از بین رفتن وساطت روح بخاری، نفس منقطع می شود. همچنین وی درباره مرگ ارادی و اخترامی نتوانسته تبیین دقیقی ارائه دهد و علت انقطاع نفس را تنها در مرگ طبیعی به طور واضح و سازگار با مشاهدات بشری شرح می دهد.
تحلیل و نقد نظریه سهروردی در علم النفس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دراین مقاله سعی شده است عل م ال نفس سهروردی تحلیل و نقد گردد. سهروردی در تبیین رابطه بین نفس و بدن، تلاش های بسیار خوبی داشته است ایشان نظریه علم حضوری را برای اولین بار مطرح نموده ودرمورد ماهیت نفس از این مبنای خود سود برده است ،وی در این مسیر به درستی حرکت نمود و راه خود را از مشاء که بدن را فرع برنفس دانسته و بین آن دو تباین قائل بودند جدا کرد . اما در نظ ام ن وری ایشان، این ثنویت همچنان باقی است ؛ اگرچ ه از شدت آن کاس ته شد، به همین دلیل ایشان به روح بخاری ، قائل شد تا آن دو را از طریق روح بخاری به هم پیوند دهد. به حس ب ای ن دوگ انگی ، نف س متمایز از بدن است ؛ جوهری مجرد و نورانی که نفس است و جوهری مادی و ظلمانی ک ه هم ان ب دن است . امر روشن اینکه : اگرچه شیخ اشراق از آن تباین نفس و بدن در فلسفه مشائی فاصله گرفت ه و همه صفات و احکام بدن را تجلیات و افاضات نف س و ص فات آن برش مرد، ام ا توفیق تبیین فلسفی آن را پیدا نکرد. شماره ی مقاله: ۷
واکاوی مفهوم زمان (یا صیروت) دلوزی در عکاسی به سبک فوتومنتاژ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
92 - 118
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی داریم مفهوم زمان یا دیرند یا استمرار دلوزی را عکاسی به سبک فتومونتاژ با استناد به نقاشی های فرانسیس بیکن تحلیل و بررسی نماییم. دلوز بحث زمان را با استفاده از فلسفه برگسون در رابطه با حرکت و دیرند یا استمرار مطرح می سازد. فلسفه یک اثر هنری در دیدگاه پست مدرنیستم ضدساختارگرایانه است و بر طبق همین مسئله نمی توان هنر را روایتگر محسوب کرد چرا که هنری که روایتگر بوده و مبتنی بر ساختار باشد، هنری مرده است. فلسفه دلوز نه ذهنی و نه عینی است؛ او از نفس حضور و زندگی در جهان حکایت و آغاز می کند. از این جهت و بر اساس آموزه های آغازین و اندیشه های کل باورانه هگلی خود جهان و اندیشه در جهان را به یک کلیت یک پارچه به نام طبیعت زندگی فرومی کاست و سعی کرده است این تفکر کل باورانه خود را با اندیشه تجربه طبیعت باورانه تدریجی – تکاملی به هم آمیزد. ژیل دلوز با دیدگاهی ضدساختارگراینه به مساله هنر می پردازد. او رابطه زمان در عکاسی به سبک فتومونتاژ را بررسی می کند فرض ما بر این است که مفاهیم در عکاسی، نقشی حرکت محور و خلاق با اصل صیرورت در فتومونتاژ دارند. مدعا و یافته اصلی این نوشتار این است که می توان گفت دلوز با نقض روایتگری و بودن در هنر عکاسی، فتومونتاژ را یک حرکت خلاق در سیالیت می داند که زمان و فضا را در اختیار می گیرد. شاخص ترین نقاش فرمالیست انگلیسی، فرانسیس بیکن است. بیکن توانسته ادراک و ذهنیت نوگرای اروپایی را با زبان تصویری یا هنر فیگوراتیو در آثارش بیان کنند. روش ما در این تحقیق توصیفی و تحلیلی است. این پژوهش در پی یافتن پاسخ این سوال است که چگونه می توان صیرورت را در هنر عکاسی وارد کرده و از روایتمندی و ساختارمندی آن جلوگیری کرد.
بررسی تطبیقی جایگاه و نقش قوه ی مصوّره و سلول های بنیادین در اندام سازی بدن
منبع:
فرهنگ پژوهش پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۷ ویژه فلسفه و کلام
111 - 136
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائلی که در طول تاریخ فلسفه اسلامی همواره مورد بررسی فلاسفه قرار گرفته است مسئله جامع اجزای بدن است چرا که تعلق نفس به غیر «جسم طبیعی آلی زنده» امری ممتنع بوده و همواره این پرسش فلسفی در ذهن فیلسوفان خلجان داشته است که عامل جمع کننده اجزاء که اندام و بدن را از عناصر ایجاد می کند و به آنها شکل و ویژگی خاصی می بخشد چیست؟ این مسئله نه تنها در طبیعیات فلسفی گذشته بلکه در دانش تجربی نوین نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است. زیست شناسی نوین منشأ تمام اندام را سلول بنیادی اولیه ای معرفی می کند که قابلیت محض برای تبدیل به اندام مختلف است (تمام توان). با این همه پاسخ پرسش دیرینه فلسفی مذکور را نمی توان در دانش تجربی جستجو نمود چرا که علاوه بر محدودیت های آن هنوز امور نامعلوم بسیاری در کیفیت تبدیل سلول واحد به اندام با ویژگی های متفاوت باقی مانده است. این ناشناخته ها سبب شده است تا اکثر متکلمان و اشراقیون تنها جوهری مفارق را عامل ایجاد اندام بدانند. در مقابل حکمای مشاء قوه مصوره نفس جنین را عامل ایجاد اندام معرفی می کنند. نظریه حکمای مشاء با نکاتی مبهم و پرسش هایی بی پاسخ مواجه شد و همین امر سبب شد تا عده ای از حکما نظریه اندام سازی تحت تأثیر نفس مادر را مطرح کنند. این نظریه هرچند برخی از اشکالات را مرتفع می نمود اما پاسخگوی تمام اشکالات وارده بر نظریه مشائی نبود. با ظهور حکمت متعالیه و طرح حرکت جوهری روزنه جدیدی برای حل این مشکل نمایان شد؛ روزنه ای که با دانش تجربی نوین نیز سازگار و توسط آن تأیید شد.
تأثیر تغذیه بر تربیت معرفت انسانی: تحلیل دینی−فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تربیت اسلامی سال هفدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۰
35 - 44
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تبیین تأثیر تغذیه به عنوان یکی از عوامل غیر معرفتی بر معرفت انسانی است که بر مبنای تحلیل دینی−فلسفی صورت می گیرد و از روش تحلیلی توصیفی استفاده می کند.یافته های این پژوهش نشان می دهد که ارتباط متقابل نفس و بدن و اتحاد آن دو از یک سو و تأثیر خوردنی ها و آشامیدنی ها بر بدن از سوی دیگر، زمینه تأثیر و تأثر بین نفس و ب دن را فراهم می آورد. بنابراین هرگاه زمینه تغذیه حرام یا حلالی از ناحیه بدن به وجود آید ،ماهیت غذا، نفس انسان را مطابق ماهیت غذا در جهت خاصی سوق می دهد. در نتیجه، تغذیه ناپاک و حرام سبب از دست دادن استعداد کافی برای کسب معرفت صحیح می گردد. همچنین غذا به عنوان شیئی مادی در تغییر وضعیت بدن و به تبع آن در موقعیت مغز و اعصاب، به عنوان ابزار ادراکی بدن نقش مهمی ایفا می کند که تغییر وضعیت این ابزار ادراکی در شکل گیری معرفت انسانی نقش مؤثری دارد.
بررسی رعشه اعضاء بدنی در پرتو رابطه نفس و بدن از دیدگاه ابن سینا و مقایسه اجمالی آن با دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال نوزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۷
113 - 126
حوزههای تخصصی:
تعلق نفس ناطقه به بدن و رابطه این دو با هم از مهم ترین مسائل در حکمت سینوی و متعالیه است که مباحث بسیاری را تحت الشعاع خویش قرار می دهد. یکی از این موارد، حدوث رعشه در عضو یا اعضاء بدنی می باشد. به هنگام رعشه مقتضای حرکت ارادی نفس ناطقه با مقتضای طبیعت عضو بدنی ناسازگار می گردد. بدین صورت که مثلاً نفس ناطقه حرکت دست به سوی چپ یا سکون را اراده می نماید ولی طبیعت این عضو در تعارض با آن قرار دارد و به گونه دیگری حرکت می کند. ابن سینا عواملی را در مورد چگونگی حدوث رعشه بیان می دارد که مهم ترین آنها عبارت اند از: ضعیف گشتن اعضاء بدنی به جهت عوامل نفسانی، سست شدن اعصاب در اعضاء بدنی و اختلال حرکتی اعضاء بدنی به دلیل عوامل مادی خارجی. ملاصدرا نیز عروض رعشه را به دلیل اختلال در کارکرد قوای بدنی و مادی می داند. در پژوهش حاضر اثبات گردید که همه این عوامل مورد نظر ابن سینا در پرتو رابطه نفس ناطقه با بدن قابل تحلیل و بررسی هستند و لذا مهم ترین عامل حدوث رعشه، اختلال در این رابطه می باشد.
بازخوانی موردی مطالعات بدن پژوهی در حوزه الهیات؛ رویکردها و چالش ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال نوزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۷
127 - 146
حوزههای تخصصی:
ساحت جسمی انسان یکی از مهم ترین ابعاد وجود آدمی است که در ارتباط با افراد و اجتماع و شکل گیری هویت انسان، نقش ایفا می کند. با وجود اهمیت این جنبه، در پژوهش ها کمتر به این موضوع توجه می شود. علی رغم اهمیت ساحت جسمی و تأثیر آن در شکل گیری هویت انسان، همچنان این موضوع در مباحث علم النفس و انسان شناسی جایگاه شایسته ای ندارد. عظمت روح، نگرش سلبی نسبت به بدن، تلقی ابزاری از بدن، خارج بودن از حقیقت انسان و دوگانه انگاری حداکثری، از جمله عوالمی است که در کم توجهی به مباحث بدن مؤثر بوده است. بدن در تفکر برخی از اندیشمندان اسلامی، امری منفی، دشمن انسان، حجاب نفس، امری ظلمانی و راهزن در کمال است. درباره این رویکردها ملاحظاتی وجود دارد. در این پژوهش ضمن تبیین و نقد این دیدگاه ها به تبیین رویکرد مبتنی بر حکمت و اندیشه اسلامی می پردازیم. طبق این دیدگاه بدن کالبد قدسی، مرکب کمال انسان و محلی برای پذیرش افاضه روح است. بازسازی این رویکرد، بستری برای تبیین چهارچوب نظری جایگاه بدن در ساختار وجود انسان و مواجهه عملی با بدن را فراهم می آورد.
تحلیل مقایسه ای گفتمان تبلیغات «شبکه یک» و «شبکه ماهواره ای جم تی وی» در حوزه بدن
منبع:
رهپویه ارتباطات و فرهنگ دوره اول زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
99 - 116
حوزههای تخصصی:
هدف از این مقاله بازخوانی و طبقه بندی متون برآمده از آگهی ها با هدف تحلیل و تفسیر گفتمان تبلیغات در «شبکه یک سیمای ملی» و «شبکه ماهواره ای جم تی وی» در حوزه بدن؛ است که برای دست یافتن به آن، 72 آگهی از «شبکه یک» و 33 آگهی از «شبکه جم تی وی» به صورت هدفمند در بازه زمانی سال 96-97 انتخاب و تحلیل شد. بنحوی که با بهره گیری از قابلیت های روش تحلیل گفتمان و چارچوب نظری جامعه شناسی تفسیری، سه گفتمان «لذت و خوشایندی»، «سلامت» و «منزلتِ» بدن، در تبلیغات «شبکه یک» و سه گفتمان «لذت و خوشایندی»، «سلامت» و «زیباییِ» بدن، در تبلیغات «شبکه جم»، تحت گفتمان بزرگ تر «جسمی یا بیولوژیکی» بازنمایی شده است. با این تفاوت که دال مرکزی مجموع گفتمانها در «شبکه یک»، «انسان مصرفی» و در «شبکه جم»، «هدونیسم» است.
گونه شناسی تمثیلات در باب پیوند نفس و بدن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و ششم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۷)
121 - 148
حوزههای تخصصی:
مسئله تبیین پیوند نفس و بدن از دیرباز در کانون ژرف اندیشی اندیشمندان بوده است. آن ها برای ایضاح این پیوند از تشبیهات و تمثیلات گوناگونی بهره برده اند. هر یک از این تشبیهات معقول به محسوس بر مبانی و بنیان های فلسفی خاصی استوار شده اند. بر پایه جستجوی صورت گرفته و در پرتو روش تحلیلی، هشت گونه تشبیه اصلی پیرامون رابطه نفس و بدن استخراج شده: رابطه تدبیر و تصرف، رابطه سریان جسم لطیف در جسم کثیف، رابطه اصل و فرع، رابطه استعمال و استخدام، رابطه حالّ و محلّ، رابطه مبتنی بر شوق و عشق، رابطه تجلی و ظهور، رابطه معنا و لفظ. این پژوهش در پی آن است تا تشبیهات و دیدگاه های اصلی در باب پیوند میان نفس و بدن را گونه شناسی کرده، بنیان ها و پیش فرض های نهفته در پس هریک را تحلیل نموده و پیامدها و لوازم آن ها را برجسته سازد. دیدگاه برگزیده به خاطر وجود مرجحات زبان شناختی از میان هشت دیدگاه مطرح، نظریه «لفظ و معنا» می باشد.
بازگشت بدن: رد آپاراتوس ها بر وضعیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال ۲۳ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
54 - 82
حوزههای تخصصی:
پرابلماتیک نوشتار حاضر چرخش ماتریالیستی وضعیت در فرایندهای پساجنگ و برآمدن رژیمی سراسر جدید از حقیقت است که منطق معنایی آن برتمام وضعیت حاکم است. دراین میان هرآن چه هستی متعینی یافته است درحکم داده ای ثانوی و همچون متافوری است که در پس آن و به گونه ای بس گانه می توان رد و اثرهای صامت و خاکستری این چرخش معنایی– فضایی را رویت پذیر ساخت. این نوشتار می کوشد به طرزی تبارشناسانه و با اتکا به تحلیل رو به پس، ضمن ترسیم مسیر های روبه زوال سامانه های معناساز پیشین از خلال استلزامات همنشینی زنجیره ای از عناصر ناهمگون نظیر جنگ، تحریم، کردارهای سیاسی و اجتماعی، مطالبات زنان و منازعات معرفت شناسانه، شرایط امکان این رژیم جدید حقیقت را در ابژه ی بدن و ایجابیت آن بازسازی کند. این بازسازی به برهم کنش انبوه ه ای از رویدادهای تاریخی حاضر در فضا و بالاخص فاکتورهای تغییردهنده ی الگوی بار بیماری ها درفضای پساجنگ مرکزیت می بخشد که با فراهم سازی شرایط اتصال کردارهای سیاسی و گفتارهای پزشکی درگرهگاه ایجاد شهر سالم و مدیریت بر آن و به میانجی ابداع قسمی جدید از سوژه مندی و حقیقت، سوژه های پساانقلابی را با راندن به هزارتوی آپاراتوس های دولتی، منقاد و مطیع می سازند
پدیدارشناسی زیبایی شناختی تن محور مرلوپونتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۳
71 - 87
حوزههای تخصصی:
این مقاله سعی می کند هنر و زیبایی شناسی مرلوپونتی را با تمرکز بر پدیدارشناسی وی تبیین کند که مبتنی بر ادراک حسی بدنی است و نشان دهد که تحلیل های پدیدارشناسانه مرلوپونتی از بدن در نوشته های آغازین او مثل ساختار رفتار و به خصوص پدیدارشناسی ادراک در تحلیل هنر او در شکل گیری فلسفه هنر او عنصر تعیین کننده است. فرضیه اصلی این نوشته این است که بدن و هنر رابطه ای درهم تنیده دارند و اساس و شالوده پدیدارشناسی زیبایی شناختی مرلوپونتی را تشکیل می دهند؛ بنابراین، ادراک حسی و رابطه تنانه هنرمند با جهان، و انعکاس این مواجهه در اثر هنری دغدغه چیزی است که ما آن را پدیدارشناسی زیبایی شناختی تن محور می نامیم. افزون براین، در این پدیدارشناسی، نقاشی شیوه ای تفکر است که مرلوپونتی با استناد به آثار سزان به تحلیل آن پراخته است و همچنین، زیبایی شناسی بدن محور و درنتیجه پیوند تنگاتنگ بدن و هنر از یافته های دیگر این مقاله است. در این نوشته سعی شده است تحلیل ها با استناد به آثار کلیدی این فیلسوف پیش برود.